• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی نضیر در قرآن اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی نضیر از قبایل برجسته و اثرگذار و دارای نقش فراوانی در روند حوادث صدر اسلام بوده است. روابط گسترده این قبیله ، با دیگر قبایل، توان بالای نظامی و اقتصادی و دامنه نفوذ فرهنگی آنان موجب چنین جایگاهی شده بود. روابط خصمانه و احتجاجهای دینی میان مسلمانان ویهود و تاثیر غیر مستقیم آنها در جنگهایی چون سویق ، احزاب ، بنی قریظه و خیبر برخاسته از همین موقعیت بود، افزون بر این دو تن از همسران پیامبر ، صفیّه
[۲] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۶۷۵-۶۷۶.
و ریحانه نیز از بنی نضیر بودند.

فهرست مندرجات

۱ - نام قبیله بنی نضیر در قرآن
۲ - نسب و خاستگاه بنی نضیر
       ۲.۱ - شهرت بنی نضیر به کاهنان
       ۲.۲ - اسرائیلی تبار بودن یهودیان یثرب و حجاز
       ۲.۳ - علل مهاجرت یهود از فلسطین به حجاز
۳ - بنی نضیر پس از استقرار در یثرب
       ۳.۱ - ریاست بنی نضیر
۴ - روابط بنی نضیر با دیگر قبایل
       ۴.۱ - روابط بنی نضیر با قبیله خزرج
       ۴.۲ - روابط بنی نضیر با اوس
       ۴.۳ - روابط بنی نضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب
       ۴.۴ - روابط بنی نضیر با یهودیان بنی قُرَیظَه
              ۴.۴.۱ - داوری پیامبر میان بنی قریظه و بنی نضیر
                     ۴.۴.۱.۱ - حکم پیامبر
       ۴.۵ - عملکرد بنی نضیر در آزادی اسرای یهود
۵ - اقتصاد بنی نضیر
       ۵.۱ - مبتنی بودن اقتصاد بنی‌نضیر بر باغداری و دامداری
       ۵.۲ - پیشرفت اقتصادی بنی نضیر
۶ - جایگاه دینی بنی نضیر
       ۶.۱ - آگاهی بنی نضیر از ظهور پیامبر آخرالزمان
       ۶.۲ - مشورت هیئت‌های دینی با احبار بنی نضیر
۷ - روابط مذهبی و سیاسی بنی نضیر با پیامبر
       ۷.۱ - ملاقات اولیه سران بنی نضیر با پیامبر
       ۷.۲ - دیدگاه مستشرقان
       ۷.۳ - قابل تفکیک بودن روابط یهودیان با مسلمانان
       ۷.۴ - نظر احبار بنی نضیر
       ۷.۵ - مدارا کردن پیامبر با یهودیان
       ۷.۶ - جلوگیری بنی نضیر از مسلمان شدن ساکنان یثرب
       ۷.۷ - تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود
       ۷.۸ - منع پیامبر از برآورده کردن خواسته‌های یهودیان
       ۷.۹ - ادعای احبار بنی نضیر
       ۷.۱۰ - امیدوار بودن اوسیان به مسلمان شدن بنی نضیر
       ۷.۱۱ - زمینه رویارویی بنی نضیر با پیامبر
۸ - زمینه شکل گیری جنگ
       ۸.۱ - علت اصلی درگیری مسلمانان با بنی نضیر
       ۸.۲ - زمان جنگ بنی نضیر
       ۸.۳ - روایت ابن‌اسحاق
       ۸.۴ - شمار همراهان پیامبر هنگام حضور نزد بنی نضیر
       ۸.۵ - ادلّه دیگری برای غزوه بنی نضیر
       ۸.۶ - روحیه دادن عبدالله بن اُبیّ به بنی نضیر
۹ - جنگ با بنی نضیر
       ۹.۱ - محاصره بنی نضیر
              ۹.۱.۱ - اقدام نظامی بنی نضیر در محاصره
       ۹.۲ - محقق نشدن وعده‌های عبدالله بن ابیّ
       ۹.۳ - قطع ارتباط قلعه‌های بنی نضیر
              ۹.۳.۱ - تأثیر قطع نخلستان بر بنی نضیر
       ۹.۴ - عملکرد بنی نضیر هنگام خروج از یثرب
       ۹.۵ - درخواست انصار از پیامبر
۱۰ - غنایم غزوه بنی نضیر
       ۱۰.۱ - پیشنهادات پیامبر در مورد زمین‌های بنی نضیر
       ۱۰.۲ - واگذاری زمین‌های بنی نضیر به مهاجرین و انصار
       ۱۰.۳ - سکونت ماریه قبطیه در باغ مخیریق
       ۱۰.۴ - اراضی بنی نضیر پس از رحلت پیامبر
       ۱۰.۵ - درخواست سهم الارث حضرت فاطمه از ابوبکر
۱۱ - بنی نضیر پس از تبعید
       ۱۱.۱ - جنگ احزاب
       ۱۱.۲ - مصالحه آل ابی الحقیق با پیامبر
۱۲ - فهرست منابع
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع


در قرآن به نام این قبیله تصریح نشده است؛ اما نام دیگر سوره حشر را سوره بنی نضیر دانسته‌اند.
[۶] لباب النقول، ص۴۰۷.
در قرآن واژه بنی اسرائیل بیش از واژه اهل کتاب یا یهود به کار رفته و محدثان و مفسران نخستین، برای بیان شان نزول و گاه برای تطبیق واژه بنی اسرائیل بر یهودیان یثرب از جمله بنی نضیر روایاتی را ذیل آیاتی در سوره‌های بقره ، آل عمران و مائده نقل کرده‌اند.


درباره بنی نضیر دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: برخی آنها را از بنی اسرائیل دانسته‌اند که نسبشان از طریق هارون به یعقوب می‌رسد و برخی دیگر آنها را عربهای یهودی شده دانسته‌اند. در میان مورخان مسلمان تنها یعقوبی است که آنان را از عربهای یهودی قبیله جذام می‌داند.
[۷] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹.
نسب نامه‌های معدودی هم که در منابع اسلامی از بنی نضیر باقی مانده مبهم و ناکافی است.
[۸] الطبقات، ج۸، ص۱۲۰.
[۱۰] اسدالغابه، ج۵، ص۴۹۰.
بنا به نظر ولفنسون (Wolfenson) با توجه به دقت یهودیان در کتابت تاریخ خود، محققان تاریخ یهود از سکوت منابع یهودی درباره یهودیان شمال حجاز درشگفت‌اند.
[۱۱] تاریخ الیهود، ص۵۳.

کاسکل (Caskel)؛ مارگولیوت (Margoliouth)؛ وستنفلد (Wustenfeld) و هیتّی (Hitty) بر اساس زبانشناسی و مطالعه نامها، اصطلاحات و اشعار شاعران بنی نضیر آنها را از قبایل عرب یهودی شده دانسته‌اند.
[۱۲] المفصل، ج۶، ص۵۳۰-۵۳۱؛

وینکلر (Winkler) نیز با تکیه بر تفاوت فرهنگ یهودیان یثرب با یهودیان فلسطین ، بنی اسرائیل بودن آنها را نامعقول دانسته است.
[۱۳] المفصل، ج۶، ص۵۳۱.

این در حالی است که نولدکه (Noldeke)؛ اولیری (Oleary) و بروکلمان (Brokelman) تغییرات فرهنگی و زبانی یهودیان را ناشی از اوضاع اقلیمی و فرهنگی حجاز دانسته، بر اسرائیلی بودن بنی نضیر تاکید دارند.
[۱۴] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۵۳.
[۱۵] المفصل، ج۶، ص۵۵۲.


۲.۱ - شهرت بنی نضیر به کاهنان

در بیشتر منابع اسلامی دو قبیله بنی نضیر و بنی قریظه به «کاهنان» شهرت دارند
[۱۶] تفسیر قمی، ج۱، ص۱۹۶.
[۱۷] الاغانی، ج۳، ص۱۱۰.
[۱۸] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۱.
که اشاره به انتساب آنها به هارون است، زیرا هارون در میان یهودیان به کاهن شهرت دارد و در تایید انتساب بنی نضیر به هارون گفته شده که پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم همسرش صفیّه نضیری را از فرزندان هارون دانسته است.
[۲۱] تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۲۲.
[۲۲] سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۳۳.
همچنین در روایتی منتسب به ایشان از بنی نضیر و بنی قریظه با صفت «کاهنان» یاد شده که بیانگر نسبت این دو قبیله به بنی اسرائیل از طریق هارون نبی است.
[۲۴] مسند احمد، ج۶، ص۱.
[۲۵] المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۷.


۲.۲ - اسرائیلی تبار بودن یهودیان یثرب و حجاز

نشانه‌هایی هم در برخی آیات قرآنی می‌توان یافت که از اسرائیلی تبار بودن یهودیان یثرب و حجاز حکایت می‌کنند؛ در آیات متعددی واژه بنی اسرائیل به کار رفته است که برخی از آنها در قصص قرآنی است و حکایت از بنی اسرائیل در دورانهای قبل از پیامبر دارد؛ اما برخی دیگر از آن آیات خطاب به یهودیان دوره پیامبر است که با توجه به وجود چند نمونه از این آیات، در سوره بقره (اولین سوره نازل شده در مدینه ) و اینکه در آن سالها هنوز پیامبر با یهودیان دیگری جز یهودیان یثرب مواجه نبوده است، می‌توان نتیجه گرفت که یهودیان یثرب اسرائیلی تبار بوده‌اند، چنان که برخی مفسران نیز اشاره‌هایی به این امر داشته‌اند.
[۲۷] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۳۵۵.
[۲۹] زادالمسیر، ج۱، ص۶۲.

در آیات ۴۰ به بعد بقره یهود یثرب، با نام بنی اسرائیل مورد خطاب الهی قرار گرفته‌اند و خداوند از آنها خواسته که نعمتهای الهی را به یاد آورند و حق را با باطل نپوشانند و نماز را برپای دارند و زکات بدهند و با رکوع کنندگان رکوع کنند:
«یـبَنی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتی اَنعَمتُ عَلَیکُم... • و لاتَلبِسُوا الحَقَّ بِالبـطِـلِ وتَکتُموا الحَقَّ واَنتُم تَعلَمون• واَقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ وارکَعوا مَعَ الرّ کِعین». در آیات ۱۲۲-۱۲۳ همین سوره نیز خداوند از آنها خواسته روز قیامت را در نظر بگیرند: «یـبَنِی اِسرءیلَ... • واتَّقوا یَومـًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفس شَیــًا». خداوند طی آیه ۲۱۱ بقره از پیامبر خواسته که از بنی اسرائیل پرسشی بکند: «سَل بَنی اِسرءیلَ...» و در آیه ۱۱۰ مائده به پیامبر اطمینان می‌دهد که نمی‌گذارم خطری از جانب بنی اسرائیل تو را تهدید کند: «و اِذ کَفَفتُ بَنی اِسرءیلَ عَنکَ اِذ جِئتَهُم بِالبَیِّنـتِ فَقالَ الَّذینَ کَفَروا مِنهُم...».

۲.۳ - علل مهاجرت یهود از فلسطین به حجاز

مورخان و محدثان مسلمان تحت تاثیر ادبیات قرآنی تلاش کرده‌اند با تکیه بر منابع یهودی زمان، نحوه و علت مهاجرت یهودیان حجاز از جمله بنی نضیر از فلسطین به یثرب را تعیین کنند. آنان علل متفاوتی را برای مهاجرت یهود از فلسطین به حجاز طرح کرده‌اند؛ اما کمتر به نام قبایل از جمله بنی نضیر تصریح کرده‌اند. ابوالفَرَج حمله‌های رومیان به فلسطین در سده نخست میلادی را عامل مهاجرت بنی نضیر به یثرب دانسته است.
[۳۴] الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۳.
دیگر منابع نیز این احتمال را تقویت کرده‌اند.
[۳۷] وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۶۰.
ابوالفرج در جایی دیگر بنی نضیر را از بازماندگان سپاهی دانسته که موسی علیه‌السّلام برای سرکوبی قومی به نام عمالقه به حجاز فرستاد
[۳۸] الاغانی، ج۳، ص۱۱۰.
اما ابن خلدون و سهیلی در صحت گزارش اخیر تردید کرده‌اند، زیرا از زمان موسی علیه‌السّلام تا دوره کتابت این روایات، زمانی طولانی گذشته و از سوی دیگر خود یهودیان به چنین مهاجرتی در عصر حضرت موسی علیه‌السّلام اعتراف ندارند.
[۴۰] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۸.
[۴۱] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۹۱.
[۴۲] الروض الانف، ج۲، ص۱۶.
ازدیاد جمعیت یهود و محدودیت امکانات منطقه را نیز می‌توان به عوامل مهاجرت از فلسطین افزود.


بنی نضیر پس از مهاجرت به یثرب در آغاز در منطقه سافله آن (پایین دست) مستقر شدند؛ امّا به مرور و بر اثر شناسایی مناطق مستعد به منطقه عالیه یثرب نقل مکان کردند.
[۴۳] الاغانی، ج۲۲، ص۳-۱۱۲.
منابع درباره نام منطقه مسکونی آنان از غَرَس،
[۴۶] التنبیه و الاشراف، ص۲۱۳.
بُوَیره، ناحیه فرع، روستای زهره
[۵۱] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۵۹.
و دره بطحان نام برده‌اند. در قرآن کریم از محل استقرار آنها به روستاهایی مستحکم: «قُرَی مُحَصَنَة» یاد شده است. بنی نضیر در مناطق مسکونی خود دژهای مستحکمی را بنا کردند. این قلعه‌ها از فضایی فراخ برخوردار بود و امکان نگهداری دام، آب و مواد غذایی مورد نیاز برای مدتهای طولانی در آن وجود داشت.
[۵۵] المغازی، ج۱، ص۳۶۸.

هرچند شمار قلعه‌های یهودیان را در زمان غلبه آنان بر یثرب در دوره جاهلی، ۵۹ قلعه برشمرده‌اند
[۵۶] وفاء الوفا، ج۱، ص۱۶۵.
؛ اما از تعداد و نام قلعه‌های بنی نضیر در دوره صدر اسلام اطلاعی در دست نیست و منابع در میان قلاع بنی نضیر تنها از بَرَج و فاضجه نام برده‌اند.

۳.۱ - ریاست بنی نضیر

درباره ریاست بنی نضیر و شاخه‌های آن اطلاع چندانی در اختیار نیست. بر اساس برخی شجره نامه‌ها نضیر نام جدّ هشتم صفیّه، همسر پیامبر است و در نتیجه، به نظر می‌رسد بنی نضیر دارای تیره‌های متعددی بوده که هریک قلعه‌ای از آن خود داشته‌اند.
گزارشهای دوره جاهلی و حتی تا سال سوم هجری، خبر از ریاست سلام بن مشکم در قبیله بنی نضیر می‌دهند
[۵۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۵۹.
[۶۰] الاغانی، ج۲۲، ص۱۳۳.
[۶۱] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.
؛ امّا در حوادث بعدی نام حُیَیّ بن اَخْطَب به عنوان رئیس قبیله بارها به چشم می‌خورد.
[۶۳] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۹۸.
این دو از برجسته‌ترین سران خاندانهای بنی نضیرند. پس از حُیَیّ که در سال پنجم هجری و همراه با مردان بنی قریظه کشته شد
[۶۵] المصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۳۷۲.
[۶۶] المغازی، ج۱، ص۲۶۵.
(حیی بن اخطب) ابورافع سلام بن ابی الحُقَیقْ و پس از او اسیر بن رزام ریاست بنی نضیر را بر عهده گرفته‌اند.
[۶۷] المغازی، ج۲، ص۱۰۴.



از بنی غطفان
[۷۰] عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
و بنی عامر بن صعصعه
[۷۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۲۹.
[۷۴] المغازی، ج۱، ص۳۶۴.
به عنوان همپیمانان منطقه‌ای بنی نضیر یاد شده است. از روابط بنی نضیر با اوس و خزرج در زمانی که یهودیان بر یثرب مسلط بودند اطلاع چندانی وجود ندارد؛ امّا در دوره تسلط عربها بر یثرب، بنی نضیر همپیمان اوس شدند،
[۷۵] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۸۲.
[۷۷] الاغانی، ج۱۴، ص۱۱۰.
هرچند منابع تفسیری از همپیمان بودن آنها با خزرج نیز خبر داده‌اند.
[۷۹] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۶۰.
[۸۰] زادالمسیر، ج۱، ص۹۵.


۴.۱ - روابط بنی نضیر با قبیله خزرج

وات (Watt) برای حل این تعارض حدس زده که احتمالا روایات مربوط به ارتباط بنی نضیر با اوس حکایت از مقطع زمانی متاخرتری دارد و آنان در آغاز با خزرج همپیمان بوده‌اند؛ امّا پس از مدتی که قدرت یابی و سلطه خزرج را تهدیدی بر ضدّ خود دانستند، با اوس پیمان بسته‌اند. وی آغاز همپیمانی بنی نضیر با اوس را در جنگ بُعاث دانسته که هریک از قبایل اوس و خزرج سعی کرد از همپیمانان خود در جنگ کمک گیرد و چون خزرج نگران اتحاد اوس با بنی نضیر بود تنی چند از آنان را به عنوان ضمانت عدم شرکت در جنگ، در اختیار گرفت؛ امّا چون عَمرو بن نُعمان خزرجی نتوانست با استفاده از اهرم گروگانها آنها را به ترک دیار خود وادار کند، گروگانهای خود را کشت؛ امّا شاخه‌ای از خزرج به رهبری عبدالله بن اُبَیّ در مخالفت با این سیاست گروگانهای خود را آزاد کردند. در پی این اقدام بنی نضیر با اوس پیمان بست و در جنگ بزرگ بعاث، بر ضدّ عمروبن نعمان خزرجی به پیروزی رسیدند.
[۸۱] الکامل، ج۱، ۵۳۸-۵۳۹.
[۸۲] ایام العرب فی الجاهلیه، ص۵۶-۵۷.


۴.۲ - روابط بنی نضیر با اوس

روابط بنی نضیر با اوس، بیش از همپیمانی آنان در جنگ بعاث است که وات به آن باور دارد. بر اساس برخی نقلها آنان در جنگهای متعددی بر ضدّ خزرج و در کنار اوس قرار داشتند
[۸۳] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰.
[۸۴] الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۳-۱۲۴.
و در همه این جنگها برای آزادی اسیران خود به خزرج فدیه پرداخت کردند. همپیمانی آنان با اوس در جنگ سُمیر که از نخستین درگیریهای اوس و خزرج بود و سپس در جنگ فجار دوم
[۸۷] الکامل، ج۱، ص۵۱۹.
خبر از قدمت بیشتر روابط بنی نضیر و اوس می‌دهد. به نظر می‌رسد روابط اجتماعی این دو قبیله نیز بسیار گسترده باشد، به گونه‌ای که بروکلمان از تعبیر «زندگی با اوس» در این زمینه استفاده کرده است.
[۸۸] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۴۳.
شواهد متعدد دیگری نیز هست که نشان می‌دهد روابط بنی نضیر با اوس از پیشینه قابل توجهی برخوردار بوده است، از جمله اینکه بسیاری از اوسیان دوره شیرخوارگی خود را در میان بنی نضیر سپری کرده، یهودی شده بودند. در نقلهای دیگری به خویشاوندی برخی از بنی نضیر با انصار اشاره شده است،
[۹۰] جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱.
[۹۱] احکام القرآن، ج۱، ص۵۵۹.
از این رو زمانی که بنی نضیر پیمان خود را با پیامبر شکستند، پیامبر به نشانه ابطال پیمان اوس با آنان در امور مقدماتی غزوه‌ای که بر ضدّ آنان شکل داد از عناصر اوسی بهره برد و رفتار اوسیان در این زمینه مایه شگفتی و حیرت بنی نضیر شد
[۹۴] الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۲.
و پس از تبعید بنی نضیر، به نشانه قدردانی، شمشیر معروف آل ابی الحُقَیْق، از خانواده‌ای برجسته از بنی نضیر را به سعد بن مُعاذ بزرگ اوسیان بخشید.
[۹۶] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۹.


۴.۳ - روابط بنی نضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب

در مورد روابط بنی نضیر با قبایل خرد و کلان یهودی یثرب ، اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه آنان در برابر یهودیان بنی قَیْنُقاع که همپیمان خزرج بود جنگیده بودند.
[۹۷] الاغانی، ج۳، ص۲۶.
[۹۸] الکامل، ج۱، ص۵۱۷.


۴.۴ - روابط بنی نضیر با یهودیان بنی قُرَیظَه

تنها نکته‌ای که از روابط بنی نضیر با یهودیان بنی قُرَیظَه مورد توجه قرار گرفته آن است که آنان در روابط حقوقی خود با بنی قریظه تبعیض آمیز عمل می‌کردند و بنی قریظه ناچار بود دیه خود را به صورت مضاعف به بنی نضیر بپردازد.
[۱۰۱] مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
آنان بدین منظور توافقنامه‌ای را در دوره جاهلی بر بنی قریظه تحمیل کرده بودند که مفاد آن متفاوت گزارش شده است؛ بنا به روایتی در حادثه‌ای چون قتل اگر قاتل از بنی قریظه بود افزون بر پرداخت دیه قصاص هم می‌شد؛ امّا اگر از بنی نضیر بود نیمی از دیه را می‌پرداخت و در مراسمی با گِل صورتش را سیاه کرده، سوار بر الاغ در میان مردم می‌گردانند. بنا به روایت ابن عباس بابت دیه قتل نفس، بنی قریظه ۱۴۰ و بنی نضیر ۷۰ بار شتر خرما پرداخت می‌کردند.
[۱۰۶] تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.
[۱۰۷] مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
در روایت ابن ابی زنّاد این میزان به ۱۰۰ بار شتر برای بنی قریظه و ۵۰ بار شتر برای بنی نضیر تقلیل یافته است.
[۱۰۹] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۴۶.
به روایت سدّی بنی نضیر ۶۰ بار شتر می‌پرداخت؛ امّا قاتل قُرَظی قصاص می‌شد.
[۱۱۱] جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۲۱۲.


۴.۴.۱ - داوری پیامبر میان بنی قریظه و بنی نضیر

بنی قریظه در سالهای نخست هجرت ، با توجه به شناختی که از موقعیت پیامبر پیدا کرده بودند برای لغو توافقنامه مذکور از پیامبر خواستند تا میان آنان و بنی نضیر داوری کند. بر اساس روایات تفسیری، خداوند طی آیات ۴۳-۴۵ مائده بر آنها خرده گرفته که با وجود تورات چرا از تو خواسته‌اند میان آنها قضاوت کنی؟ مگر در آن نیامده که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و... : «و کَیفَ یُحَکِّمونَکَ و عِندَهُمُ التَّورةُ... •... و کَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ والعَینَ بِالعَینِ والاَنفَ بِالاَنفِ والاُذُنَ بِالاُذُنِ والسِّنَّ بِالسِّنِّ والجُروحَ قِصاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَةٌ لَهُ ومَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الظّــلِمون». به روایت واقدی در آیه ۴۱ این سوره از توافقنامه این دو قبیله به «تحریف کلمه» یاد شده است: «... یحرفون الکلمة...».
[۱۱۵] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۳.

بنی نضیر از عبدالله بن ابی خواستند نزد پیامبر وساطت کند تا پیامبر پیمان سابق را به رسمیت بشناسد و ابن ابیّ از آنها خواست که چنانچه بر ضدّ شما حکم کرد آن را نپذیرید که بنابر روایتی آیه ۴۲ مائده نازل گردید. بنا به گزارش مفسران خداوند طی این آیه آنان را شنوای دروغ و خورنده حرام خواند و از پیامبر خواست بر اساس عدالت حکم کند و از نارضایتی بنی نضیر نگران نباشد:
[۱۱۷] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۲۳.
[۱۱۸] تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۶.
«سَمّـعونَ لِلکَذِبِ اَکّــلونَ لِلسُّحتِ... فَلَن یَضُرّوکَ شیــًا و اِن حَکَمتَ فَاحکُم بَینَهُم بِالقِسطِ... فَلا تَخشَوُا النّاس...». براساس آیات ۴۴-۴۵ و ۴۷ این سوره خداوند بنی نضیر را که بر خلاف آنچه خداوند نازل کرده، حکم می‌کنند کافر ، ظالم و فاسق معرفی کرده، در آیه ۵۰ آنان را به جهت پیروی از حکم جاهلی و ترک حکم خدا ملامت می‌کند: «اَفَحُکمَ الجـهِلِیَّةِ یَبغونَ ومَن اَحسَنُ مِنَ اللّهِ حُکمـًا لِقَوم یوقِنون».
[۱۲۱] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۵۱.


۴.۴.۱.۱ - حکم پیامبر

پیامبر در میان این دو قبیله به برابری دیه حکم کرد
[۱۲۲] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۵۱.
[۱۲۴] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۴.
؛ امّا بنی نضیر آن را نپذیرفت، از این رو آنان به پیشنهاد منافقان نزد یکی از کاهنان مدینه به نام ابی بَرزه رفتند و پاداش فراوانی برای داوریش تعیین کردند؛ امّا او بر جان خود ترسید و از داوری میان آنان پرهیز کرد. بنابه روایاتی از ابن عباس و سدّی خداوند طی آیه ۶۰ نساء بدین جهت آنان را مذمت کرده است: «... اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ... یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ و قَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ...».
[۱۲۷] الدرالمنثور، ج۲، ص۱۷۹.


۴.۵ - عملکرد بنی نضیر در آزادی اسرای یهود

بنی نضیر در جنگهای جاهلی، ضمن همپیمانی با بت پرستان، با همکیشان خود به ویژه بنی قینقاع جنگیده، اموال یکدیگر را غارت می‌کردند؛ امّا پس از پایان جنگ، اسرای یهود را با توجه به حکم تورات با پرداخت فدیه آزاد می‌کردند.
[۱۲۸] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۶۰.
[۱۲۹] زاد المسیر، ج۱، ص۹۵.
بر اساس روایات سدّی و ابن عباس خداوند در آیات ۸۴-۸۶ بقره درباره عمل آنان به بخشی از کتاب و بی توجهی به بخش دیگر آنان را ملامت کرده، ابراز می‌دارد که چرا خون یکدیگر را می‌ریزید و همدیگر را از خانه و کاشانه خود بیرون می‌کنید، حال آنکه از شما پیمان گرفته بودیم که چنین نکنید: «و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم و لاتُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم... و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ وتَکفُرونَ بِبَعض».
[۱۳۲] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۱.
[۱۳۴] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۶.
ابن کثیر افزون بر آیات پیشین آیه ۳۲ مائده را نیز بر بنی نضیر تطبیق کرده است: «کَتَبنا عَلی بَنی اِسرءیلَ اَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفسـًا بِغَیرِ نَفس اَو فَساد فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعـًا... ثُمَّ اِنَّ کَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلِکَ فِی الاَرضِ لَمُسرِفون =بر بنی اسرائیل مقرر کردیم که هرکس کسی را بکشد بی آنکه (او) کسی را کشته یا تباهی در زمین کرده باشد گویا همه مردمان را کشته است...».


بعید به نظر می‌رسد که مناطقی را که بنی نضیر برای سکونت و فعالیت اقتصادی برگزیده بودند پیش از آن سهمی از آبادانی نداشته باشند، هرچند اطلاع بیشتری در این زمینه وجود ندارد. بر اساس گزارش یاقوت، منابع آبی این منطقه از جمله آب مهزور توانایی آبیاری ۲۰۰۰۰ اصل خرما را داشت و گاه سیلاب آن، مناطق مسکونی یثرب را تهدید می‌کرد.

۵.۱ - مبتنی بودن اقتصاد بنی‌نضیر بر باغداری و دامداری

اقتصاد بنی نضیر بیشتر بر باغداری و دامداری مبتنی بوده که در آن بر گونه‌های مرغوب خرما تاکید شده است. آنان افزون بر حومه یثرب در خیبر
[۱۳۹] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۳.
و ذی الجدی نیز باغهایی با گونه‌های متعدد خرما چون عَجْوه، لین و بَرْنی در اختیار داشتند
[۱۴۱] الطبقات، ج۲، ص۵۲.
که هریک پس از ۳۰ سال به بار می‌نشست.
[۱۴۳] المغازی، ج۱، ص۳۷۳.
[۱۴۵] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۴.
منابع در مورد نام باغهای بنی نضیر سکوت کرده‌اند و در آنها تنها به ۷ باغ که به مُخَیریق تعلق داشته اشاره شده است. بنا به روایاتی منبت
[۱۴۸] السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۱۲.
یا دلال نام باغی از باغهای بنی نضیر بوده که احیای آن به دست سلمان فارسی شرط آزادی او از قید بردگی تعیین شده بود.

۵.۲ - پیشرفت اقتصادی بنی نضیر

انتقال بنی نضیر به عالیه اثر مستقیمی بر بهبود وضع اقتصادی آنان نهاد و بنا به گفته سران این قبیله آنچه مایه برتری آنان در میان دیگر یهود شده ثروت آنهاست و گرنه همچون دیگر یهودیان خوار و تنگدست می‌ماندند.
[۱۵۰] المغازی، ج۱، ص۳۷۲.
این امر مایه رشک و طمع قبایل عرب شده بود،
[۱۵۱] الکامل، ج۱، ص۵۶.
هرچند نمی‌توان وضع مشابه اقتصادی را برای تمامی شاخه‌های بنی نضیر تصور کرد. بنی نضیر به مرور توانستند گنجینه‌ای گرانبها از جواهرات و زیورآلات فراهم سازند
[۱۵۲] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۷۴۶.
[۱۵۳] الفایق، ج۲، ص۲۵۲.
و آن را در پوست شتر نگهداری می‌کردند.
در برخی نقلها از بنی نضیر در دوره جاهلی به عنوان خراجگزار مرزبان ساسانی یاد شده
[۱۵۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
[۱۵۷] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴.
؛ امّا مستشرقان نسبت به پرداخت خراج اهل یثرب به مرزبان ساسانی حیره یا بحرین تردید کرده‌اند.
از ابن عباس روایت شده که آیه ۹۳ یونس که در آن خداوند از سکونت دادن بنی اسرائیل در سرزمینی مناسب و روزی دادن آنان از چیزهای پاک سخن می‌گوید، اشاره به بنی نضیر و دیگر یهودیان عصر پیامبر دارد: «و لَقَد بَوَّانا بَنی اِسرءیلَ مُبَوَّاَ صِدق و رَزَقنـهُم مِنَ الطَّیِّبـتِ...».
بنا به روایت خباب، مسلمانان مهاجر که در فقر شدیدی به سر می‌بردند، توجهشان به وضع مالی آنها جلب شده بود که آیه ۲۷ سوره شوری نازل شد. هرچند سوره شوری مکّی است؛ امّا آیه مذکور را مدنی دانسته‌اند:
[۱۶۳] تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳.
[۱۶۴] التمهید، ج۱، ص۲۱۳.
«ولَو بَسَطَ اللّهُ الرِّزقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوا فِی الاَرضِ ولـکِن یُنَزِّلُ بِقَدَر ما یَشاءُ اِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیر =اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند هرآینه در زمین سر به عصیان برمی دارند؛ ولی او به اندازه روزی می‌فرستد و او از بندگانش باخبر است و آنها را می‌بیند».
بنا به روایتی از عطا برخی سران ثروتمند بنی نضیر یاران مهاجر و تهیدست پیامبر به ویژه اصحاب صفّه پیامبر را مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌دادند که آیه ۲۱۲ بقره نازل شد و به مؤمنان بشارت داد که در قیامت برتر خواهند بود و خداوند روزی را به هرکه بخواهد بدون حساب می‌بخشد: «زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَروا الحَیوةُ الدُّنیا ویَسخَرونَ مِنَ الَّذینَ ءامَنوا والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیـمَةِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب».
[۱۶۶] مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۰-۵۴۱.
[۱۶۷] روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲.



جایگاه دینی بنی نضیر در منابع اسلامی نسبت به دیگر قبایل یهود برتری نسبی دارد. شاید برتری سیاسی حقوقی بنی نضیر بر بنی قریظه و انتساب کعب بن اشرف بدانها، از علل این امر باشد. کعب از احبار ثروتمند بنی نضیر بود که با کمکهای مالی خود، نفوذ فراوانی بر دیگر احبار یهود داشت.
[۱۶۸] السیرة الحلبیه، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷.
نفوذ او در میان ساکنان یثرب از قضاوتهای او در میان آنها به دست می‌آید. سیره نگاران تنها از آن دسته از احبار بنی نضیر نام برده‌اند که نقش برجسته‌ای در رویارویی با پیامبر داشتند و از حُیَی بن اَخْطَب و برادرانش ابویاسر و جَدِّی، سلام بن مُشْکَم، کنانه و سلام بن ربیع بن اَبی الْحُقَیْق، سلام بن اَبی الحُقَیْق، عمرو بن حجاش، کعب بن اشرف و همپیمانانش کردم بن قیس و حجاج بن عمرو (عمر) به عنوان احبار بنی نضیر نام برده‌اند.
[۱۶۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۵۹.
[۱۷۰] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۲.
زهری در یکی از گزارشها به ۳۰ تن از آنان اشاره کرده است.
[۱۷۱] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
[۱۷۲] المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۹.


۶.۱ - آگاهی بنی نضیر از ظهور پیامبر آخرالزمان

در برخی منابع اسلامی نیز مطرح شده که چون از منطقه ظهور پیامبر آخرالزمان خبر داشتند به یثرب مهاجرت کرده بودند. این گزارشها چنانچه صحت داشته باشد، حکایت از آن دارد که بنی نضیر احتمال ظهور پیامبری از خودشان یعنی از تبار هارون برادر موسی علیه‌السّلام را بسیار جدّی می‌دیدند؛ پیامبری که حاکمیت آنان را محقق می‌ساخت.ذیل آیه ۸۹ بقره نقل شده که یهودیان بنی نضیر، هرگاه از قبایل کافر عرب ستمی می‌دیدند از خداوند می‌خواستند که با ظهور پیامبرش در آخرالزمان آنان را یاری کند:
[۱۷۶] الدرالمنثور، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷.
«... و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا...» و در آستانه ظهور اسلام ظهورش را بشارت می‌دادند.
[۱۷۷] المستدرک، ج۲، ص۲۶۳.
[۱۷۸] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۲۱.
اعتبار آنها در میان یثربیان، به گونه‌ای بود که زنان عرب برای زنده ماندن فرزندانشان نذر می‌کردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی نضیر می‌سپردند
[۱۸۰] السنن الکبری، ج۹، ص۱۸۶.
[۱۸۱] سنن النسائی، ج۶، ص۳۰۴.
؛ امّا هنگام تبعید بنی نضیر خواستار اسلام آوردن فرزندانشان بودند که آیه «لا اِکراهَ فِی الدِّین» نازل شد.
[۱۸۳] اسباب النزول، ص۵۲.
[۱۸۴] مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱.


۶.۲ - مشورت هیئت‌های دینی با احبار بنی نضیر

هیئتهای دینی که در زمان پیامبر به یثرب می‌آمدند با احبار بنی نضیر مشورت می‌کردند. زمانی که جمعی از خیبریان برای گریز از حدّ زنای محصنه برخی از سرانشان آمدند تا حکم پیامبر را بدانند ابتدا نزد بنی نضیر رفتند. آنها پیش بینی کردند پیامبر به رغم میل آنان به سنگسار حکم خواهد کرد.
به روایت ابن عباس مسیحیان نجران پس از گفت و گو با پیامبر و نزول آیه مباهله سه روز از پیامبر فرصت خواستند و در این مدت با بنی نضیر نیز مشورت کردند.
[۱۸۷] السیرة الحلبیه، ج۳، ص۲۳۶.
[۱۸۸] الدرالمنثور، ج۲، ص۳۹.
آنان پس از حضور نزد پیامبر با احبار بنی نضیر بر سر مسیحی یا یهودی بودن ابراهیم علیه‌السّلام نزاع کردند که آیات ۶۵-۶۷ آل عمران نازل شد و طرفین را مذمت کرد که چرا درباره آنچه علم ندارید با یکدیگر محاجّه می‌کنید:
[۱۹۰] الدرالمنثور، ج۲، ص۴۰-۴۱.
«... فَلِمَ تُحاجّونَ فیما لَیسَ لَکُم بِهِ عِلمٌ». مشخص نیست که نقش احبار بنی نضیر در دوره مکی که قریش برای تحت فشار قرار دادن پیامبر از یهود یثرب مدد جست،
[۱۹۱] اسباب النزول، ۱۹۸.
چه حد بوده؛ اما به لحاظ نسبتشان به هارون و شمار احباری که از آنها سخن در میان است نمی‌توان آنان را سهیم ندانست.


با ورود پیامبر به یثرب و رواج اسلام در آنجا و پس از پیمان نامه‌ای که پیامبر میان بطون انصار، مهاجران و برخی شاخه‌های یهود منعقد کرد، سران بنی نضیر نزد پیامبر آمدند. پیامبر دین آنان را به رسمیّت شناخت و آنان را به اسلام فراخواند و پیشگوییهای راهب شامی به نام ابن هیِّبان (راجع به ظهور پیامبر آخرالزمان) را ـ که برای درک پیامبر از شام به یثرب آمده بود ـ برای آنان یادآور شد.
[۱۹۳] اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
[۱۹۴] المغازی، ج۱، ص۳۶۵.
آنها به پیامبر امید دادند که در آینده و با شناخت بیشتر از اسلام، مسلمان خواهند شد و موافقت کردند که تا آن زمان متعرض یکدیگر نشوند. به گزارش آیات قرآنی آنان دانستند که او همان پیامبر موعود است؛ اما چون پیامبر را از ذریّه هارون ندیدند،
[۱۹۵] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۳، ص۴۰۱.
[۱۹۶] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۴۳.
به او ایمان نیاوردند:
[۱۹۸] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۷۸.
[۱۹۹] جوامع الجامع، ج۱، ص۱۲۷.
«و لَمّا جاءَهُم کِتـبٌ مِن عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُم و کانوا مِن قَبلُ یَستَفتِحونَ عَلَی الَّذینَ کَفَروا فَلَمّا جاءَهُم ما عَرَفوا کَفَروا بِهِ فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکـفِرین• بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ اَنفُسَهُم اَن یَکفُروا بِما اَنزَلَ اللّهُ بَغیـًا...» =و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز (در انتظارش) بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می‌جستند؛ ولی همین که آنچه (که اوصافش) را می‌شناختند برایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد. وه که به چه بد بهایی خود را فروختند که به آنچه خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار آوردند.» منابع تاریخی نیز به این نکته اشاره کرده‌اند که یهودیان پیامبر موعود را شناخته بودند.
[۲۰۱] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۶۲.
[۲۰۲] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۹۸.


۷.۱ - ملاقات اولیه سران بنی نضیر با پیامبر

در میان مفسران نخستین، مجاهد و قتاده و علی بن ابراهیم از این حادثه (ملاقات اولیه سران بنی نضیر با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با عنوان عهد یاد کرده و بندهای دیگری برای آن ذکر کرده‌اند. براساس روایت علی بن ابراهیم در این عهدنامه شرط شده بود که هر کدام از طرفین پیمان در صورتی که پیمان را نقض کند، ناقض این عهد با کشتار مردان، اسارت زنان و فرزندان و مصادره اموال مجازات شود.
[۲۰۴] اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
چنین بندی با توجه به مجازات سنگین پیمان شکنان در آیین یهود بعید نمی‌آید. واقدی بند دیگری افزوده مبنی بر اینکه چنانچه یهودیان به جنگ پیامبر بیایند، یهود مدینه او را یاری کنند
[۲۰۵] المغازی، ج۲، ص۳۴۰.
؛ امّا منابع دیگر به این بند اشاره نکرده‌اند.
ابن سعد، واقدی
[۲۰۷] المغازی، ج۱، ص۳۶۹.
و ابن شبه
[۲۰۸] تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۱.
باور دارند که بنی نضیر مجبور شدند برای امنیت خود در سال سوم هجری پیمانی ببندند، هرچند در سال چهارم و پس از حادثه بئر معونه عهد خود را شکستند؛ اما زهری معتقد است آنان که تا سال سوم پیمانی نبسته بودند، باز حاضر نشدند با انعقاد قراردادی به پیامبر اطمینان دهند که خطری برای او نخواهند بود.
[۲۰۹] المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۸.
[۲۱۰] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳.
[۲۱۱] السنن الکبری، ج۹، ص۲۳۲.


۷.۲ - دیدگاه مستشرقان

برخی مستشرقان بر اساس روایت زهری منکر هرگونه پیمان میان بنی نضیر و پیامبر شده اند؛ امّا برخی دیگر بر این باورند که قبایل بزرگ یهود مدینه در سال اول هجری طی پیمان نامه عمومی با پیامبر پیمان بستند؛ اما مورخان مسلمان نام قبایل خائن به پیامبر از جمله بنی نضیر را از متن پیمان نامه حذف کرده‌اند. [۹۴]    

۷.۳ - قابل تفکیک بودن روابط یهودیان با مسلمانان

روابط یهودیان با مسلمانان در مدتی که از حضور پیامبر در یثرب می‌گذشت به چند دوره قابل تفکیک است. از دوره نخست می‌توان به عنوان دوره مدارا و فرصتی برای شناخت متقابل یاد کرد. از روایات برمی آید که سران بنی نضیر در آغاز به پیامبر به عنوان رقیبی سیاسی نگاه کردند
[۲۱۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۱.
[۲۱۳] معانی الاخبار، ص۲۳-۲۴.
[۲۱۴] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۱۳۸.
و از این فرصت برای مقابله با روند گسترش اسلام و در تنگنا قرار دادن پیامبر استفاده کردند در واقع انگیزه‌های دینی و سیاسی به موازات یکدیگر عمل می‌کردند، خصوصا که بزرگان بنی نضیر خود از احبار هم بودند، از این رو ولفنسون بر مستشرقان دیگر خرده گرفته است، که چگونه ابای یهودیان از پذیرش پیامبری از غیر بنی اسرائیل را در تحلیلهای خود در نظر نگرفته و در موضع گیری بر ضدّ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از یهود جانبداری کرده‌اند.
[۲۱۵] تاریخ الیهود، ص۱۶۴.

آنان در این دوره مشابهتهای موجود در میان مناسک یهود و مسلمانان، از جمله روزه روز عاشورا
[۲۱۶] النهایه، ص۱۶۹.
[۲۱۷] المغنی، ج۳، ص۱۰۴.
و نماز خواندن به سمت بیت المقدس ، را دلیلی بر حقانیت و اصالت آیین خود دانسته، پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و اسحاق را یهودی و سعادت اخروی را از آن یهودیان می‌دانستند: «اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهیمَ واِسمـعیلَ واِسحـقَ ویَعقوبَ والاَسباطَ کانوا هودًا» ؛ «وقالوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هودًا اَو نَصـری تِلکَ اَمانِیُّهُم قُل هاتوا بُرهـنَکُم اِن کُنتُم صـدِقین».

۷.۴ - نظر احبار بنی نضیر

به روایت ابن عباس احبار بنی نضیر یهودی شدن را هدایت یافتن می‌دانستند: «و قالوا کونواهودًا اَو نَصـری تَهتَدوا».
[۲۲۰] اسباب النزول، ص۲۵.
برپایه برخی منابع، آیه ۱۰۹ سوره بقره که اشاره به همین امر دارد، در مورد سران بنی نضیر نازل شده است: «وَدَّ کَثیرٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ لَو یَرُدُّونَکُم مِن بَعدِ‌ایمـنِکُم کُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّی یَاتِیَ اللّهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر =بسیاری از اهل کتاب از روی حسادت می‌خواهند شما را به کفر بازگردانند، با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و از آنها درگذرید...».
[۲۲۳] مجمع البیان، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴.
[۲۲۴] الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰۷.


۷.۵ - مدارا کردن پیامبر با یهودیان

با این همه پیامبر هم که به اسلام آوردنشان امیدوار بود، با آنان مدارا می‌کرد و از بدرفتاری آنان درمی گذشت و کوچک و بزرگشان را گرامی می‌داشت.
[۲۲۶] مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.
به روایت زهری آیه ۱۸۶ آل عمران نیز از مسلمانان می‌خواهد در برابر آزردگی‌ای که برخی یهود بنی نضیر عامل آن بودند صبر پیشه کنند: «... لَتَسمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتوا الکِتـبَ مِن قَبلِکُم ومِنَ الَّذینَ اَشرَکوا اَذیً کَثیرًا و اِن تَصبِروا و تَتَّقوا فَاِنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الاُمور».
[۲۲۹] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۲۶۷.
[۲۳۰] الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰۷.
به نظر می‌رسد رفتار مسلمانان نسبت به یهود در این دوره به آنها القا می‌کرد اسلام همان یهودیت تکامل یافته است.
به مرور زمان یهودیان منازعات دینی و کلامی خود را آشکارتر کردند و برای همگان روشن شد که آنها ایمان نخواهند آورد. آیات ۷۳-۱۷۶ بقره کامل‌ترین گزارشها در این باره است؛ امّا در این گزارشها همه یهودیان یک مجموعه تلقی شده‌اند و از این رو معلوم نیست سهم هر یک از قبایل یهود در این منازعات چه میزان بوده است، با این حال با ردیابی نام احبار بنی نضیر در این گزارشهای تفسیری می‌توان به نقش آنان پی برد.

۷.۶ - جلوگیری بنی نضیر از مسلمان شدن ساکنان یثرب

برخی از احبار بنی نضیر سعی کردند با استفاده از روابط صمیمانه خود با ساکنان یثرب، آنها را از اسلام باز گردانند. برخی از مسلمانان به انصار مرتبط با یهود هشدار دادند که با یهود، صمیمی نمانند؛ اما جواب رد شنیدند. به روایت ابن عباس همین جا بود که آیه ۲۸ آل عمران نازل شد:
[۲۳۳] اسباب النزول، ص۶۵.
«لا یَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ و مَن یَفعَل ذلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فی شَیء اِلاّ اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقةً و یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفسَهُ و اِلَی اللّهِ المَصیر =مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بپذیرند و هرکس چنین کند در هیچ حال از حزب خدا نیست، مگر آنکه براستی از آنها بپرهیزید(طرح دوستی با آنان کیفر حتمی خدا را در پی دارد) و خداوند شما را از (کیفر) خویش هشدار می‌دهد و بازگشت (همه) به سوی خداست».
به نقل قتاده و حسن یکی از احبار آنها با شنیدن آیه ۲۴۵ بقره: «مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللّهَ قَرضـًا حَسَنـًا...»؛ ضمن مسخره کردن مسلمانان، خداوندِ آنها را فقیر و خود را بی نیاز دانست که آیه «لَقَد سَمِعَ اللّهُ قَولَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ ونَحنُ اَغنِیاءُ سَنَکتُبُ ما قالوا...» نازل شد.
[۲۳۷] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۲۵۹.
[۲۳۸] زادالمسیر، ج۲، ص۶۵.

برخی از احبار آنها با ارتباط با قبایل یثرب، انصار را از انفاق در راه خدا بازمی داشتند و به آنها می‌گفتند: ما نگران فقیر شدن شماییم و معلوم نیست در آینده چه خواهد شد که آیه ۳۷ نساء نازل شد:
[۲۴۱] اسباب النزول، ص۱۰۱.
[۲۴۲] جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۱۲۱.
«اَلَّذینَ یَبخَلونَ ویَامُرونَ النّاسَ بِالبُخلِ و یَکتُمونَ ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ واَعتَدنا لِلکـفِرینَ عَذابـًا مُهینا».

۷.۷ - تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود

تغییر قبله در این دوره، بیانگر تغییر استراتژی پیامبر در برابر یهود بود. این امر ضمن آنکه بحثهایی درباره مسئله بداء را به همراه داشت، اعتراض یهود را نیز برانگیخت. به روایتی تنی چند از احبار بنی نضیر با درخواستی فریبکارانه از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواستند به قبله پیشین خود بازگردد تا بدو ایمان بیاورند که خداوند آنان را نادان خواند:
[۲۴۳] جامع البیان، مج ۲، ج۲، ص۵.
«سَیَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما ولّهُم عَن قِبلَتِهِمُ الَّتی کانوا عَلَیها قُل لِلَّهِ المَشرِقُ والمَغرِبُ یَهدی مَن یَشاءُ اِلی صِرط مُستَقیم =مردم نادانی خواهند گفت چه چیز آنان را از قبله‌ای که بر آن بودند (بیت المقدس) برگردانید؟ بگو: شرق و غرب از آن خداست و هرکه را خواهد به صراط مستقیم هدایت می‌کند».

۷.۸ - منع پیامبر از برآورده کردن خواسته‌های یهودیان

برخی دیگر قرآن را ناسازگار با تورات خواندند و از او خواستند کتابی ارائه کند که برای آنها پذیرفتنی باشد.
[۲۴۵] تفسیر جلالین، ص۵۲۶.
به روایت کلبی برخی از آنها از پیامبر معجزه‌ای خواستند که آیه ۱۸۳ آل عمران نازل گردید: «اَلَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَینا اَلاَّ نُؤمِنَ لِرَسول حَتّی یَاتِیَنا بِقُربان تَاکُلُهُ النّارُ قُل قَد جاءَکُم رُسُلٌ مِن قَبلی بِالبَیِّنـتِ وبِالَّذی قُلتُم...».
[۲۴۷] اسباب النزول، ص۸۹.

بنا به روایتی خداوند طی آیه نخست سوره احزاب پیامبر را از برآوردن خواسته‌های آنان برحذر داشت: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ ولا تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقینَ...». به روایت ابن عباس آیه ۱۸ جاثیه نیز بیانگر همین نکته است: «... ولا تَتَّبِع اَهواءَ الَّذینَ لا یَعلَمون...» . چنانچه نزول آیات سوره احزاب را در سال پنجم هجری و نزول آیات سوره جاثیه را در دوره مکی بدانیم این شان نزولها، تطبیقهای مفسران خواهد بود.

۷.۹ - ادعای احبار بنی نضیر

سردی روابط تا بدانجا رسید که برخی از احبار بنی نضیر آشکارا ادعا کردند که او پیامبر موعود تورات نیست.
[۲۵۲] جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۷۸.
بنا به روایتی از عطا خداوند طی آیه ۱۷۸ آل عمران به بنی نضیر هشدار داده که گمان نکنند مهلتی که دارند به سود آنهاست، بلکه برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند: «و لا یَحسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُملی لَهُم خَیرٌ لاَِنفُسِهِم اِنَّما نُملی لَهُم لِیَزدادُوا اِثمـًا...».
[۲۵۴] مجمع البیان، ج۲، ص۸۹۳.


۷.۱۰ - امیدوار بودن اوسیان به مسلمان شدن بنی نضیر

با این همه به رغم اینکه هیچ یک از بنی نضیر ایمان نیاورده بودند برخی از اوسیان مسلمان به ایمان آوردنشان امیدوار بودند. خداوند در آیه ۷۵ بقره فرمود: چگونه به اسلام آوردن آنان امید دارید و حال آنکه آنان کلام الهی را تحریف می‌کنند... : «اَفَتَطمَعونَ اَن یُؤمِنوا لَکُم وقَد کانَ فَریقٌ مِنهُم یَسمَعونَ کَلـمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلوهُ و هُم یَعلَمون».
[۲۵۶] تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۲۶۶.

اوسیان مسلمان تلاش کردند آن دسته از نزدیکان خود را که به بنی نضیر پیوسته بودند به اسلام گرایش دهند و از آنجا که این عده از ضعف اقتصادی رنج می‌بردند و مسلمانان نیز از اعطای صدقه به غیر مسلمانان منع شده بودند، برخی از اوسیان کوشیدند تا با وعده کمکهای مالی بستگان یهودی شده خود را به اسلام ترغیب کنند که آیه ۲۷۲ بقره در مورد آنان نازل شد: «لَیسَ عَلَیکَ هُدهُم ولـکِنَّ اللّهَ یَهدی مَن یَشاءُ وما تُنفِقوا مِن خَیر فَلاَِنفُسِکُم وما تُنفِقونَ اِلاَّ ابتِغاءَ وجهِ اللّهِ وما تُنفِقوا مِن خَیر یُوَفَّ اِلَیکُم واَنتُم لاتُظلَمون =هدایت آنها بر عهده تو نیست و خداوند هرکه را خواهد هدایت می‌کند...».
[۲۵۹] جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱.
[۲۶۱] الدرالمنثور، ج۱، ص۳۵۷.
گفته شده: خداوند با آیه ۱۲۰ بقره: «لَن تَرضی عَنکَ الیَهُود... =یهودیان از تو راضی نمی‌شوند...» از پیامبر خواسته که هیچ امیدی به ایمان آنان نداشته باشد.
[۲۶۴] مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳.


۷.۱۱ - زمینه رویارویی بنی نضیر با پیامبر

برخورد اولیه و همچنین رفتارهای بعدی سران بنی نضیر زمینه رویارویی آنها را با پیامبر فراهم آورد. پیامبر همواره نگران عهد شکنی آنان بود. بنا به روایتی از مجاهد گفته شده آیه ۵۸ انفال به همین امر اشاره دارد: «و اِمّا تَخافَنَّ مِن قَوم خِیانَةً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواء اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الخائِنین و اگر از خیانت گروهی بیمناک شوی (پیمانشان را) به سویشان بیفکن (و لغو آن را به ایشان اعلام کن) تا شما و ایشان (در آگاهی از لغو پیمان) یکسان باشید (و بدان اگر به آنان اعلام نکنی، مرتکب خیانت شده‌ای) که خداوند خیانتکاران را دوست ندارد».
[۲۶۶] جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۵.
[۲۶۸] المیزان، ج۹، ص۱۱۳.

بنا به نظر ابوالفتوح رازی خداوند در آیه ۱۱۱ آل عمران: «لَن یَضُرّوکُم اِلاّ اَذیً و اِن یُقـتِلوکُم یُوَلّوکُمُ الاَدبارَ ثُمَّ لا یُنصَرون» به مؤمنان اطمینان داده که آنان به شما زیانی نخواهند رسانید و اگر با شما بجنگند روبه روی شما نمی‌توانند بایستند و کسی هم به یاریشان نخواهد آمد.
[۲۷۰] روض الجنان، ج۲، ص۱۹.
از نظر قرطبی آیه ۱۳۷ بقره نیز به همین مفهوم است: «فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ ما ءامَنتُم بِهِ فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما هُم فی شِقَاق فَسَیَکفیکَهُمُ اللّهُ و هُوَ السَّمیعُ العَلیم اگر بدانچه ایمان آورده‌اید ایمان بیاورند قطعاً هدایت شده‌اند و گرنه بی شک در ستیزند و خداوند شرّشان را از تو کفایت می‌کند (و تو را بر آنان پیروز خواهد کرد) که او شنوا و دانا است».


طبیعی بود که یهودیان و از جمله بنی نضیر در واکنش به حضور پیامبر در یثرب ، ابتدا منتظر سرکوب مسلمانان به دست قریش باشند. جنگ بدر به مثابه هشداری جدّی، موقعیت مخالفان پیامبر در مدینه را تضعیف کرد. برخی از بزرگان بنی نضیر که نفوذ گسترده‌ای بر یهودیان قبایل دیگر نیز داشتند به همراه جمعی از احبار یهود مخفیانه به مکه رفتند و کنار کعبه با ابوسفیان پیمان بستند در رویارویی با پیامبر با یکدیگر همکاری کنند.
[۲۷۴] سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
بنابر نقلهای دیگر آنان بر کشته‌های بدر گریستند و قریش را برضدّ پیامبر تحریک کردند. قتل کعب بن اشرف (از بنی نضیر) نیز برای محدود کردن زمینه‌های همکاری بنی نضیر و قریش صورت گرفت. (کعب بن اشرف) در ماههای پایانی سال دوم هجری ابوسفیان که در جنگ بدر شرکت نکرده بود با سپاهی اندک به نزدیکی مدینه آمد. برخی سران بنی نضیر با آگاهی از تصمیم وی مبنی بر حمله به مسلمانان، به یاری او شتافته، شبانه او را جای دادند و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارش نهادند.
[۲۸۲] الاغانی، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۵.
[۲۸۴] بحارالانوار، ج۲۰، ص۲.
وات (Watt) برای ردّ معاونت بنی نضیر با قریش، جانبدارنه در روایت مذکور تردید کرده و آن را یک مهمانی ساده دانسته است.

۸.۱ - علت اصلی درگیری مسلمانان با بنی نضیر

علت اصلی درگیری مسلمانان با بنی نضیر به پیمان شکنی، کمک آنها به ابوسفیان و تصمیمشان برای کشتن پیامبر باز می‌گردد. تفاوت عمده منابع در مورد علت و زمان جنگ به سبب تفاوت گزارش ابن اسحاق و زهری است، هرچند هردو از عروة بن زبیر روایت کرده‌اند.
به روایت زهری مدتی پس از غزوه سویق پیرو نامه تهدیدآمیز قریش، بنی نضیر تصمیم گرفتند با ترفندی پیامبر را به قتل برسانند و از این رو از او خواستند تا در منطقه‌ای میان یثرب و مساکن بنی نضیر، همراه با ۳۰ تن از اصحاب خود برای گفت و گو به ملاقات ۳۰ تن از احبار بیاید تا اگر احبار او را تایید کردند و بدو ایمان آوردند همگی به او ایمان بیاورند؛ امّا پس از حضور پیامبر متوجه شدند که با وجود یارانش نمی‌توانند او را بکشند و از او خواستند با سه تن از یاران خود به گفت و گوی سه تن از احباری بیاید که مخفیانه خنجری با خود حمل می‌کردند. با افشای تصمیم بنی نضیر، به وسیله یکی از زنان آنان، پیامبر به مدینه بازگشت و فردای آن روز در حالی که تنها ۶ ماه از جنگ بدر گذشته بود به محاصره بنی نضیر پرداخت و از آنها خواست برای امنیت خود، با او پیمان ببندند؛ اما چون نپذیرفتند با آنان جنگید و غزوه بنی نضیر شکل گرفت. محدثان
[۲۸۷] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳-۳۴۵.
[۲۸۸] المصنف، صنعانی، ج۵، ص۳۵۸-۳۵۹.
و مفسران
[۲۹۰] الدرالمنثور، ج۶، ص۱۸۹.
[۲۹۱] اسباب النزول، ص۲۷۹.
این روایت را به طرق متعددی از زهری نقل کرده‌اند. منابع دیگری هم بخشهایی از روایت زهری را طرح کرده‌اند.
[۲۹۲] المستدرک، ج۲، ص۴۸۳.
[۲۹۳] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۳-۲۵۵.
[۲۹۴] عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
سهیلی در شرح سیره ابن هشام، بر وی خرده گرفته که چگونه در سیره خود روایات دیگر را بر روایت زهری ترجیح داده است.
[۲۹۵] روض الانف، ج۳، ص۲۵۰.
از میان مورخان تنها ذهبی روایت زهری را مبنای نگارش خود قرار داده و غزوه بنی نضیر را در سال سوم طرح کرده است. در میان مستشرقان نیز کیستر (Kister) براساس روایت زهری، خودداری بنی نضیر در انعقاد پیمان با پیامبر را عامل اصلی جنگ در سال سوم هجری دانسته است.

۸.۲ - زمان جنگ بنی نضیر

همه منابعی که به نحوی روایت زهری را نقل کرده‌اند زمان غزوه بنی نضیر را ۶ ماه پس از جنگ بدر (پیش از احد) دانسته‌اند. روایاتی که خبر از کشته شدن کعب بن اشرف در آستانه غزوه بنی نضیر
[۲۹۸] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۶.
یا در هنگامه آن می‌دهند هماهنگی و همخوانی بیشتری با روایت زهری دارند، به ویژه آنکه مشهور است که کعب بن اشرف پس از پیروزی مسلمانان در بدر و در سال سوم کشته شد و پس از آن بود که پیامبر به بنی نضیر حمله کرد.
[۳۰۱] المغازی، ج۱، ص۱۸۴.
[۳۰۲] المغازی، ج۱، ص۳۸۳.
[۳۰۳] الطبقات، ج۲، ص۲۵.
[۳۰۶] مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶.


۸.۳ - روایت ابن‌اسحاق

در برابر روایت زهری روایت ابن اسحق قرار می‌گیرد که براساس آن پس از حادثه بئر معونه در سال چهارم هجری یکی از یاران پیامبر دو تن از بنی عامر بن صعصعه را کشت و چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قبلا به آنان امان داده بود ملزم شد که دیه آنها را بپردازد و چون از پرداخت آن در آن مقطع ناتوان بود تصمیم گرفت از بنی نضیر (همپیمان بنی عامر) کمک بگیرد، از این رو در روز شنبه که مورد احترام یهودیان است به همراه معدودی از اصحاب نزد آنان رفت. آنان از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواستند تا قدری درنگ کند تا این مبلغ را برای او جمع آوری کنند و مخفیانه تصمیم گرفتند با رها کردن سنگی از روی قلعه بدون آنکه خود مسئولیت قتل را بپذیرند، آن حضرت را از بین ببرند
[۳۰۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۱.
؛ اما پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم که متوجه این امر شد به گونه‌ای آنجا را ترک کرد که همگان تصور کردند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در همان حوالی است و به زودی نزد یارانش باز می‌گردد؛ امّا پیامبر به سرعت به مدینه بازگشته بود تا بدانها فرصت ترور ندهد.
[۳۱۰] دلائل النبوه، ج۳، ص۱۸۳.
گزارش ابن شبه، ابن سعد و واقدی زمانی با روایت زهری سازگاری دارند که بحث از پیمان بنی نضیر با پیامبر است؛ امّا هنگامی که بحث از تاریخ جنگ بنی نضیر است گزارشهای آنها با گزارش ابن اسحاق مطابقت می‌یابد.
[۳۱۲] الطبقات، ج۲، ص۳۳.
[۳۱۴] المغازی، ج۱، ص۳۶۳.
[۳۱۵] تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۱.

مجاهد، عکرمه و کلبی پس از بیان مضمونی مشابه روایت ابن اسحق، به نزول آیه ۱۱ مائده در این هنگام اشاره کرده‌اند که بر اساس آن قرآن کریم تلاش بنی نضیر برای ترور پیامبر را به مؤمنان یادآوری کرده و نجات پیامبر را خواست و نعمت الهی دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ هَمَّ قَومٌ اَن یَبسُطوا اِلَیکُم اَیدِیَهُم فَکَفَّ اَیدِیَهُم عَنکُم...»
[۳۱۷] اسباب النزول، ص۱۲۹.
[۳۱۹] زاد المسیر، ج۲، ص۲۵۰.
؛ امّا به نظر می‌رسد نزول آیه مزبور مدتها پس از غزوه بنی نضیر باشد، چرا که این آیه به دنبال یادآوری این امر است: «اذکُروا»؛ ضمن آنکه تطبیق این آیه بر هر قصد تروری صادق است و اختصاصی به بنی نضیر ندارد.

۸.۴ - شمار همراهان پیامبر هنگام حضور نزد بنی نضیر

شمار همراهان پیامبر را هنگام حضور نزد بنی نضیر کمتر از ۱۰ تن شمرده‌اند.
[۳۲۰] تاریخ طبری، ج۴، ص۸۶.
[۳۲۱] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
[۳۲۲] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۰.
کمی یاران پیامبر را یکی از عوامل وسوسه بنی نضیر برای طراحی توطئه قتل پیامبر و اسارت و فروش یارانش به قریش دانسته‌اند.
[۳۲۳] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۰.
[۳۲۴] الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۰.
بنا به روایتی از عطا آیه ۱۰۰ بقره پس از پیمان شکنی بنی نضیر و بنی قریظه فرود آمد: «اَو کُلَّما عـهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَریقٌ مِنهُم بَل اَکثَرُهُم لایُؤمِنون =و مگر نه این بود که (یهود) هرگاه پیمانی بستند گروهی از ایشان آن را دور افکندند، بلکه (حقیقت این است که) بیشترشان ایمان نمی‌آورند».
[۳۲۷] غررالتبیان، ص۲۰۸.


۸.۵ - ادلّه دیگری برای غزوه بنی نضیر

در مطالعات جدید ادلّه دیگری برای غزوه بنی نضیر طرح شده است؛ ولفنسون که پیمان بنی نضیر با پیامبر را براساس پیمان نامه عمومی پذیرفته، علت حمله به بنی نضیر را عدم همراهی با پیامبر در جنگ احد دانسته است. براساس معاهده، بنی نضیر می‌بایست در حادثه احد از مدینه دفاع می‌کرد. او در مورد علت حمله نکردن پیامبر به بنی قریظه اظهار داشته که احتمالا پیمان آنها متفاوت بوده و چنین تعهدی نسبت به پیامبر نداشته‌اند.
[۳۲۸] تاریخ الیهود، ص۱۷۷.
شاید همراهی مُخَیْریق یهودی با پیامبر در غزوه احد ـ که تنها بنابر روایت واقدی از اعضای بنی نضیر است ـ مستند سخنان ولفنسون است. مخیریق که خود در غزوه احد شرکت کرد، از یهود خواست به یاری پیامبر بیایند، امّا آنان عذر آوردند که امروز شنبه است.
[۳۲۹] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۶۲.
[۳۳۰] السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۴.
از نظر ولفنسون آنان با این کار خود پیمان خود با پیامبر را شکستند.
بروکلمان غزوه بنی نضیر را ناشی از بهانه جویی پیامبر برای جبران ضربه سنگین حادثه بئر معونه دانسته است که در آن ۷۰ یا ۴۰ تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.
[۳۳۱] تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۵۲.
نادیده گرفتن اقدامهای یهود و نسبت بهانه جویی به پیامبر از جانب بروکلمان، جانبدارانه است. هرچند پیروزی بر بنی نضیر می‌توانست تا حدی از فشار ناشی از حادثه بئر معونه را بر مسلمانان جبران کند؛ اما بنا به فرموده قرآن: «ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا»؛ این پیروزی غیر قابل پیش بینی بود.
پس از بروز دشمنی بنی نضیر، پیامبر از طریق پیکی از اوسیان به آنان اعلام کرد که چنانچه تا ۱۰ روز دیگر محل سکونت خود را ترک نکنند، خونشان هدر خواهد بود. با این اقدام، آنان دریافتند که بر خلاف پیمان دوره جاهلی، اوس در برابر بنی نضیر خواهد ایستاد،
[۳۳۴] عیون الاثر، ج۲، ص۲۵.
[۳۳۵] فتح الباری، ج۷، ص۲۵۵.
از این رو به جمع آوری دارایی خود پرداختند و برای حرکت از قبایل عرب شتر کرایه کردند.

۸.۶ - روحیه دادن عبدالله بن اُبیّ به بنی نضیر

عبدالله بن اُبیّ با آگاهی از تصمیم پیامبر طی پیامی از آنان خواست ایستادگی کنند. وی گفت: من با ۲۰۰۰ نفر از قومم (بنی عوف بن خزرج) به همراه یهود بنی قریظه و غَطفان به یاری شما خواهیم آمد.
[۳۳۷] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
خداوند در آیه ۱۱ حشر آنها را منافق دانسته، وعده‌های آنها را دروغ می‌خواند: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ نافَقوا یَقولونَ لاِِخونِهِمُ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ لـَئِن اُخرِجتُم لَنَخرُجَنَّ مَعَکُم و لانُطیعُ فیکُم اَحَدًا اَبَدًا واِن قوتِلتُم لَنَنصُرَنَّکُم واللّهُ یَشهَدُ اِنَّهُم لَکـذِبون».
سلام بن مشکم ضمن یادآوری خیانت عبدالله بن ابیّ و عدم حمایت وی از بنی قَینقاع در سال دوم هجری و مبارزات بنی نضیر برضدّ خزرج در عهد جاهلی، از حُیَی خواست حال که ما مالک مزارع، نخلستانها و داراییهای خود هستیم به عبدالله بن ابیّ اعتماد مکن
[۳۴۱] المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
[۳۴۳] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۱.
؛ اما حُیَی با توجه به برتری نظامی و دفاعی خود، با پذیرش پیشنهاد عبدالله بن ابیّ آماده مقابله با پیامبر شد. در آیه ۱۴ حشر به منازعات و اختلافات درونی سران بنی نضیر اشاره شده است: «بَاسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا و قُلوبُهُم شَتّی...». حُیَی به ترمیم دژهای بنی نضیر پرداخت
[۳۴۵] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
و تدارکات لازم را همراه با چارپایان در درون آنها جای داد
[۳۴۷] المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
و پیامبر را از مخالفت خود آگاه ساخت: «وظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم_ می پنداشتند که دژهایشان پناه آنها خواهد بود». گفته‌های سلاّم برخلاف اظهارات ولفنسون که گفته: پیامبر آمال و آرزوهای اوس و خزرج (دستیابی به ثروت یهود) را محقق می‌ساخت،
[۳۵۱] تاریخ الیهود، ص۱۳۵.
حاکی از آن است که پیامبر در این مرحله درصدد تصرف دارایی آنها نبوده است.


در روایت زهری جزئیات جنگ نیامده؛ امّا بنا بر روایت ابن اسحاق، پیامبر پس از آنکه از ترور نافرجام آنان جان سالم به در برد به مدینه بازگشت. در دوازدهم ربیع الاول سال چهارم با گماردن ابن‌ام مکتوم بر مدینه
[۳۵۳] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
به طرف قلعه‌های آنان به راه افتاد. او علی علیه‌السّلام را به عنوان فرمانده تعیین کرد
[۳۵۴] المغازی، ج۱، ص۳۷۱.
[۳۵۵] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
و پرچم خود را به دستش داد
[۳۵۸] الکامل، ج۲، ص۶۵.
و از سپاه خواست به طرف بنی نضیر حرکت کنند و نماز عصر را در آنجا بگزارند.
[۳۵۹] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
[۳۶۱] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
سپاه پیاده پیامبر حرکت کرده، حوالی عصر به اراضی بنی نضیر رسیدند. بنی نضیر با مشاهده پیامبر از فراز دژهای خود به پرتاب تیر و سنگ پرداختند. مسلمانان پس از اقامه نماز عصر در آنجا مستقر شدند.
خیمه پیامبر را ابتدا در اراضی تیره‌ای از اوس به نام بنی حطمه که تا آن زمان هنوز مسلمان نشده بودند و از همپیمانان بنی نضیر به حساب می‌آمدند
[۳۶۴] الاغانی، ج۵، ص۸۳.
[۳۶۵] مناقب، ج۱، ص۲۴۸.
برپا کردند که بعدها به مسجد الصغیر شهرت یافت؛ امّا چون از جانب تیراندازان بنی نضیر مورد اصابت تیر قرار گرفت آن را به منطقه‌ای میان اراضی بنی نضیر و بنی قریظه که بعدها مسجد فضیخ نام گرفت، منتقل کردند. پیامبر با تنی چند از اصحاب خود به مدینه بازگشت و شب را آنجا گذراند. بلال حبشی صبح در مدینه اذان گفت و در همان روز پیامبر به جمع سپاه اسلام بازگشت.
[۳۶۹] المغازی، ج۱، ص۳۷۳.
دلایل متعددی می‌توان برای رفت و بازگشت پیامبر در نظر گرفت؛ نخست آنکه احتمالا منطقه از امنیت کافی برخوردار نبوده و بیم ترور پیامبر می‌رفته است. دوم آنکه حضور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مدینه می‌توانست زمینه توطئه عبدالله بن ابیّ در پیوستن او به بنی نضیر را خنثا کند.

۹.۱ - محاصره بنی نضیر

مدت محاصره بنی نضیر ۶ شب
[۳۷۱] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۸.
یا ۱۵ روز
[۳۷۴] التنبیه والاشراف، ص۲۱۳.
یا بیش از ۲۰ شب
[۳۷۷] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
ادامه یافت. در این مدت کسی گمان نداشت که بتوان بر آنها چیره شد: «... ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا» و مسلمانان گمان می‌کردند که آنها نیروهایی متحدند، در حالی که قرآن به اختلافات جدی میان شاخه‌های بنی نضیر اشاره دارد: «... بَاسُهُم بَینَهُم شَدیدٌ تَحسَبُهُم جَمیعـًا وقُلوبُهُم شَتّی...». در طول این مدت سعد بن عباده از بزرگان خزرج با ارسال خرما، تدارکات لازم سپاه اسلام را تامین می‌کرد.
[۳۸۰] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۳.
بنی نضیر که منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند به انداختن سنگ و تیراندازی از روی دژها بسنده کردند.
[۳۸۱] فتح الباری، ج۷، ص۳۰۱.


۹.۱.۱ - اقدام نظامی بنی نضیر در محاصره

تنها اقدام نظامی بنی نضیر در محاصره آن بود که به غَزْوک سردسته شجاع تیراندازان ماموریت دادند تا با تنی چند پیامبر را ترور کنند. در آن شب اصحاب پیامبر متوجه شدند که علی بن ابی طالب علیه‌السّلام در جمعشان نیست و سپس خبر یافتند که او با چند تن از انصار ماموران بنی نضیر را کشته و سرهایشان را در چاههای منطقه انداخته‌اند. این امر ناتوانی بنی نضیر را آشکارتر ساخت.
[۳۸۳] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
[۳۸۴] المغازی، ج۱، ص۳۷۲.


۹.۲ - محقق نشدن وعده‌های عبدالله بن ابیّ

وعده‌های عبدالله بن ابیّ هم محقق نشد، هرچند او تلاش کرد بنی قریظه را همراه خود سازد؛ اما کعب بن اسد رئیس بنی قریظه به هیچ یک از اعضای قبیله خود اجازه نداد به یاری بنی نضیر بشتابند.
[۳۸۵] المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
آیات ۱۱-۱۷ حشر وعده منافقان و خیانت آنان به بنی نضیر را به حکایت شیطان تشبیه کرده که پس از به کفر کشیدن انسان، از او برائت می‌جوید: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ نافَقوا... • لـَئِن اُخرِجوا لا یَخرُجونَ مَعَهُم ولـَئِن قوتِلوا لا یَنصُرونَهُم... • کَمَثَلِ الشَّیطـنِ اِذ قالَ لِلاِنسـنِ اکفُر فَلَمّا کَفَرَ قالَ اِنّی بَریءٌ مِنکَ اِنّی اَخافُ اللّهَ رَبَّ العــلَمین =آیا منافقان را نمی‌بینی.... اگر اخراج شوند آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر علیه آنها جنگی درگیرد(منافقان)آنها را یاری نخواهند کرد.... چون حکایت شیطان که به انسان گفت: «کافر شو.» و چون کافر شد گفت: «من از تو بیزارم، زیرا من از خدا پروردگار جهانیان می‌ترسم.»

۹.۳ - قطع ارتباط قلعه‌های بنی نضیر

مسلمانان برای قطع ارتباط قلعه‌های بنی نضیر حلقه محاصره را از محله بنی نضیر به محاصره یکایک دژها تنگ تر کردند.
[۳۸۸] الخصائص الکبری، ج۲، ص۳۹۹.
[۳۸۹] الطبقات، ج۳، ص۵۶۷.
خداوند در آیه ۱۴ حشر به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرموده بود که آنها همگی رو در روی تو نمی‌آیند، بلکه از پشت دیوار (قلعه‌ها) و به صورت پراکنده و در روستاهای حصار شده با تو می‌جنگند: «اِلاّ فی قُرًی مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر...»؛ امّا چون محاصره به طول انجامید، پیامبر که از دلبستگی آنها به درختانشان خبر داشت فرمان داد آنها را قطع کنند. برخی از سران یهود فریاد زدند: چگونه کسی که دیگران را از فساد پرهیز می‌دهد درختان را قطع می‌کند؟ در نتیجه جمعی از مسلمانان بر کرده خود مردد شدند که آیه ۵ حشر به همین مناسبت نازل شد و این امر را خواست خدا دانست: «ما قَطَعتُم مِن لینَة... فَبِاِذنِ اللّهِ و لِیُخزِیَ الفـسِقین =هر درخت خرمای گرانبهایی را که قطع کردید... به فرمان خدا بوده است؛ باشد که نافرمانان ذلیل شوند».
[۳۹۲] اسباب النزول، ص۲۷۹.
[۳۹۳] تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.


۹.۳.۱ - تأثیر قطع نخلستان بر بنی نضیر

این دستور تاثیر بسزایی بر بنی نضیر نهاد، به ویژه که زنانشان شیون کرده، بر سر و صورت خود زدند،
[۳۹۵] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۴.
از این رو سعی کردند خطری متوجه نخلستانها نشود تا شاید با مصالحه یا بعدها با جنگی دیگر، بتوانند دوباره آنها را باز یابند و در نتیجه به مقاومت خود پایان دادند. حُیَی تصمیم گرفت بر اساس پیشنهاد پیشین با پیامبر که دارایی آنها را هنوز محترم شمرده بود مصالحه کند؛ امّا پیامبر نپذیرفت و از آنها خواست همه تجهیزات نظامی، مزارع و باغات خود را وا نهند و تنها دارایی منقول خود را ببرند
[۳۹۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
؛ امّا وی چند روزی درنگ کرد. در این فاصله دو تن از بنی نضیر به نامهای یامین بن عمیر و ابوسعد بن وهب حفظ جان و مال خود، مسلمان شدند.
[۴۰۲] موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۴۱۰.
سران بنی نضیر از ترس اینکه مبادا شرایط سخت تر شود، به شرایط پیامبر تن دردادند. آنها در مخالفت خود با پیامبر پافشاری کردند و در این مسیر از نخلستانها و خانه و کاشانه دیرینه خود نیز گذشتند. خداوند دراین باره در آیات نخستین سوره حشر بیان می‌دارد که نه شما و نه خودشان باور نمی‌کردند که بیرون روند. گمان می‌کردند قلعه هایشان مانعی در برابر (اراده) خداست؛ امّا خداوند از جایی که گمان نداشتند به طرف آنها رفت و در دلهایشان هراس افکند... : «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن دیـرِهِم لاَِوَّلِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا و ظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ فَاَتـهُمُ اللّهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا و قَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ...».
آنها اثاثیه خود را بر پشت شتران بار زدند و خانه‌های خود را ویران کردند تا قابل سکونت نباشد و در و چارچوبه‌های خانه را نیز با خود بردند. برخی مسلمانان نیز به نشانه علاقه نداشتن به خانه هایشان در تخریب آنها همراهی می‌کردند.
[۴۰۷] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۵.
خداوند از مؤمنان می‌خواهد تا از این رخداد عبرت بگیرند: «یُخرِبونَ بُیوتَهُم بِاَیدیهِم و اَیدِی المُؤمِنینَ فَاعتَبِروا یـاُولِی الاَبصـر».

۹.۴ - عملکرد بنی نضیر هنگام خروج از یثرب

بنی نضیر سعی کردند به هنگام خروج از یثرب قدرت و شوکت خود را با نمایش مال و منال خود نشان دهند.
[۴۱۰] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۴.
بنا به روایتی پیامبر نیز به هنگام خروج به این امر گواهی داده است.
[۴۱۲] الطبقات، ج۲، ص۳۰.
شعرای متعددی متاثر از فراق بنی نضیر شعر سرودند.
[۴۱۳] الاغانی، ج۱۴، ص۳۰۸.
منافقان نیز نتوانستند ماتم و اندوه خود را پنهان کنند، زیرا بنی نضیر سعی کردند همچنان استواری خود را به مردم مدینه بنمایانند. ۶۰۰ شتر در یک صف، اثاثیه و اعضای بنی نضیر را با خود از محله‌های مدینه گذرانیدند. زنان زیبای بنی نضیر که در آغاز این قافله بودند بهترین لباسهای رنگارنگ خود را پوشیده و زیور آلات خود را به نمایش گذاشته بودند. دسته نوازندگان و خوانندگان پس از آنها قرار داشتند و مردم مدینه هم در دو طرف قافله نظاره گر آنان بودند. گنجینه بنی نضیر در معرض دید همگان قرار گرفت و اعلام شد که این را برای زیر و زبر کردن زمین اندوخته‌ایم و در خیبر نخلستان داریم، گرچه درختان خرمای خود را از دست دادیم.
[۴۱۶] الاغانی، ج۳، ص۳۹.
[۴۱۷] المغازی، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۸.
[۴۱۸] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۶.

محمدبن مسلم اوسی هدایت آنها را به خارج از مدینه به عهده گرفت
[۴۲۰] المغازی، ج۱، ص۳۷۴.
و پس از خروج آنها، بنی غطفان محافظت از آنان را در مسیر بر عهده گرفتند. گفته شده که بنی نضیر پس از تبعید ، در حیره، اریحا و اَذْرَعات شام پراکنده شدند و تنها آل ابی الحُقَیق و آل حُیَی بن اَخْطَب در خیبر سکونت گزیدند:
[۴۲۴] سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
[۴۲۵] مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶-۳۸۷.
«و لَولا اَن کَتَبَ اللّهُ عَلَیهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِی الدُّنیا و لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابُ النّار• ذلِکَ بِاَنَّهُم شاقُّوا اللّهَ و رَسولَهُ ومَن یُشاقِّ اللّهَ فَاِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب» = و اگر خداوند ترک وطن را برایشان مقدر نکرده بود قطعاً در همین دنیا عذابشان می‌کرد. و آنها در آخرت به عذاب الهی گرفتار خواهند شد. این بدان جهت است که آنها با خدا و رسولش دشمنی کردند و هرکس چنین کند بداند که خداوند به سختی مجازات می‌کند».

۹.۵ - درخواست انصار از پیامبر

در این هنگام جمعی از انصار نزد پیامبر آمدند و از او خواستند تا مانع همراهی فرزندانشان با بنی نضیر شود، زیرا در دوره جاهلی برخی از زنان اوس برای زنده ماندن فرزندان خود نذر می‌کردند آنان را یهودی کنند و فرزندان خود را به بنی نضیر می‌سپردند. والدین اینها از پیامبر خواستند به زور متوسل شود که بنا به گزارشهایی در پاسخ آنان آیه ۲۵۶ بقره نازل شد و از مسلمانان خواست که چون حق از باطل روشن شده، دیگران را بر پذیرش دین اکراه نکنند: «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ».
[۴۲۸] سنن ابی داوود، ج۱، ص۶۰۶.
[۴۲۹] اسباب النزول، ص۵۲.



آیات ۶-۱۰ سوره حشر درباره غنایم غزوه بنی نضیر نازل شده است. براساس آیه ۶ حشر چون نبرد و لشکرکشی خاصی صورت نگرفته بود تمامی غنایم از جمله تجهیزات نظامی، ساختمانها، منابع آبی، مزارع و نخلستانها جزو خالصه پیامبر قرار گرفت: «و ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِنهُم فَما اَوجَفتُم عَلَیهِ مِن خَیل ولا رِکاب ولـکِنَّ اللّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَن یَشاءُ واللّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» و زمانی که عمر بن خطاب از پیامبر درباره توزیع غنایم در میان جنگجویان پرسید، بر اساس همین آیه پاسخ گرفت.
[۴۳۴] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۷.
۳۴۰ شمشیر ، ۵۰ زره و ۵۰ نیزه حجم غنایم نظامی بود که پیامبر به دست آورد
[۴۳۵] عیون الاثر، ج۲، ص۲۶.
که از میان آنها شمشیر معروف ابی الحُقَیق را به سعد بن مُعاذ از بزرگان اوس بخشید.
[۴۳۷] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۹.
در آیه ۷ حشر خداوند بیان می‌دارد که این اموال شامل چه کسانی می‌شود: «ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسولِهِ مِن اَهلِ القُری فَلِلّهِ ولِلرَّسولِ ولِذِی القُربی والیَتـمی‌والمَسـکینِ وابنِ السَّبیلِ کَی لا یَکونَ دولَةً بَینَ الاَغنِیاءِ مِنکُم...».

۱۰.۱ - پیشنهادات پیامبر در مورد زمین‌های بنی نضیر

در مورد باغها، زمینها و منابع آبی بنی نضیر پیامبر دو پیشنهاد کرد تا انصار یکی را برگزینند: نخست آنکه پیامبر بخشی از اموال بنی نضیر را میان مهاجران و انصار نیازمند قسمت کند و دوم آنکه بخشی از آن اراضی را تنها در میان مهاجران توزیع کند و در مقابل، انصار اموالی را که در یثرب از آغاز هجرت در اختیار مهاجران قرار داده بودند پس گیرند. سعد بن معاذ و سعد بن عباده ضمن مشورت با یکدیگر از پیامبر خواستند تا افزون بر اینکه آن اراضی را در میان مهاجران تقسیم کند مهاجران همچنان در اموال انصار شریک بمانند. انصارهم به حمایت از بزرگانشان ندای رضایت و تسلیم سر دادند و اینجا پیامبر برای انصار دعا کرد. آیه ۹ حشر ضمن قدردانی از انصار اشاره دارد که انصار هر چند خود بسیار نیاز داشتند؛ امّا مهاجران را بر خود ترجیح دادند. آنان مهاجران را دوست دارند و رستگار خواهند بود: «والَّذینَ تَبَوَّءُو الدّارَ والایمـنَ مِن قَبلِهِم یُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَیهِم ولا یَجِدونَ فی صُدورِهِم حاجَةً مِمّا اوتوا و یُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَةٌ و مَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحون».

۱۰.۲ - واگذاری زمین‌های بنی نضیر به مهاجرین و انصار

پیامبر برخی از زمینها را در میان حدود ۱۰۰ تن مهاجر و تنی چند از فقرای انصار که برخی از آنها در کشتن تیزاندازان بنی نضیر نقش داشتند توزیع کرد: «لِلفُقَراءِ المُهـجِرینَ الَّذینَ اُخرِجوا مِن دیـرِهِم و اَمولِهِم یَبتَغونَ فَضلاً مِنَ اللّهِ و رِضونـًا و یَنصُرونَ اللّهَ و رَسولَهُ اُولئِکَ هُمُ الصّـدِقون =(غنایم)برای فقرای مهاجری است که از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، در حالی که به دنبال فضل و خوشنودی خدایند و خدا و پیامبرش را یاری می‌کنند. ایشان‌اند راستگویان». عمده زمینهای بنی نضیر در اختیار پیامبر ماند و پبامبر غلام خود ابورافع را بر آن گمارد
[۴۴۵] المغازی، ج۱، ص۳۷۸.
و خود در آن کشاورزی می‌کرد و مواد غذایی سالانه خانواده خود و بنی عبدالمطلب را تامین می‌کرد،
[۴۴۷] تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۰.
[۴۴۸] البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
آنگاه مازاد درآمد این زمینها صرف هزینه‌های نظامی می‌شد یا در بیت المال جمع می‌گردید.
[۴۵۰] سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۲.
[۴۵۱] صحیح البخاری، ج۴، ص۴۳.
بنابر روایت واقدی ۷ باغی که مُخَیْریق یهودی پیش از شهادتش در احد، به پیامبر بخشیده بود نیز بخشی از اراضی بنی نضیر بود.
[۴۵۲] المغازی، ج۱، ص۳۷۸.
[۴۵۳] البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
از نحوه بیان قسمت پایان آیه ۷ حشر برمی آید که برخی نسبت به نحوه اختصاص اراضی بنی نضیر به اصحاب راضی نبوده‌اند و خداوند طی این آیه به آنها هشدار داده است: «... و ما ءاتـکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهـکُم عَنهُ فَانتَهوا واتَّقوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب».

۱۰.۳ - سکونت ماریه قبطیه در باغ مخیریق

از آنجا که ازدواج پیامبر با ماریه قبطیه موجب حسادت برخی از زنان پیامبر شد، پیامبر ماریه را در یکی از باغهای مخیریق سکونت داد تا به این مشکل خاتمه دهد
[۴۵۶] وفاء الوفاء، ج۲، ص۳۵.
[۴۵۷] الاستیعاب، ج۳، ص۸۲۶.
و چون ماریه در آنجا ابراهیم را به دنیا آورد، به مَشْرَبه اُمّ ابراهیم معروف شد. گفته شده: پیامبر هنگامی که در سال ششم هجری تصمیم گرفت از برخی از زنان خود جدا شود آنان را به مدت یک ماه در این باغ سکونت داد و خود از آنان کناره گرفت.
[۴۵۸] الحدائق، ج۲۳، ص۹۹.
بنابه روایتی از امام صادق علیه‌السّلام پیامبر در همین باغ و در روزی که به «یوم مشربة‌ام ابراهیم» شهرت یافت، در کنار اصحاب خود از امامت و وصایت علی بن ابی طالب علیه‌السّلام سخن گفت، هرچند سخنان ایشان در آن روز همچون سخنانش در غدیر خم، مورد بی اعتنایی مردم قرار گرفت.
[۴۵۹] بشارة المصطفی، ص۴۵.
[۴۶۰] الامالی، ص۱۷۳.
[۴۶۱] بصائر الدرجات، ص۷۳.


۱۰.۴ - اراضی بنی نضیر پس از رحلت پیامبر

پس از رحلت پیامبر اراضی مذکور که بنابر روایت زهری از عمر بن خطاب، خالصه پیامبر و وقف بازماندگان او بود، از سوی ابوبکر مصادره شد.
[۴۶۳] سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۳.
[۴۶۴] السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
بنابر شهادت علی علیه‌السّلام باغهای هفتگانه مخیریق وقف فاطمه علیهاالسّلام شده بود. بقیه اموال بنی نضیر بر اساس حق ارث ، مورد نزاع عباس و فاطمه علیهاالسّلام بود و هر دو این اراضی را از خلیفه درخواست کردند.
[۴۶۵] تهذیب، ج۹، ص۱۴۵.
بشارت پیامبر به آل محمد پس از جنگ بنی نضیر که «توانگری و ثروت به شما روی آورده» دلیل مدعای فاطمه علیهاالسّلام بود؛ امّا ابوبکر سخن پیامبر را به گونه‌ای دیگر تفسیر کرد و در تایید سخن خود از فاطمه خواست از عمر یا ابوعبیده هم بپرسد اینجا بود که فاطمه علیهاالسّلام پی برد که این سه قبلاً با یکدیگر تبانی کرده‌اند. بنا به گزارش دیگری ابوبکر گفت: از پیامبر شنیده‌ام که پیامبران ارث نمی‌نهند یا اینکه این اراضی ثروتی است که خدا به من بخشیده و چون بمیرم از آن مسلمانان خواهد بود. ابوبکر مدعی بود درآمدهای این اراضی را طبق عملکرد پیامبر هزینه می‌کند.
[۴۶۷] السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۸۶.
به روایت ضحاک، ابوبکر سهم ذی القربی را از درآمد اراضی مذکور حذف کرد و آن را به سهم سبیل اللّه و هزینه‌های نظامی افزود و تنها یکی از باغهای مخیریق به نام الاعواف را در اختیار فاطمه علیهاالسّلام نهاد.

۱۰.۵ - درخواست سهم الارث حضرت فاطمه از ابوبکر

پس از وفات فاطمه علیهاالسّلام؛ علی علیه‌السّلام با درخواست سهم الارث وی از ابوبکر، سیاست ابوبکر را ظالمانه و مخالف سیره نبوی دانست؛ امّا ابوبکر این سیاست را مطابق با سیره نبوی تعریف کرد. عمر تا دو سال
[۴۷۲] صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴.
[۴۷۳] تاریخ دمشق، ج۵۶، ص۳۶۴.
یا چند سال
[۴۷۴] مسند الشامیین، ج۴، ص۲۵۸.
پس از خلافتش همچنان بر سیره ابوبکر پا فشرد؛ امّا پس از آن تصمیم گرفت آن اراضی را باز گرداند، مشروط بر آنکه آنان براساس سیره نبوی درآمدهای آن را هزینه کنند.
[۴۷۵] صحیح مسلم، ج۶، ص۳۴۶-۳۴۸.
[۴۷۶] کنزالعمال، ج۷، ص۲۴۲.
واگذاری املاک مذکور باعث نزاع علی علیه‌السّلام و عباس گردید و به رغم سفارش اصحاب پیامبر به عمربن خطاب، خلیفه این اختلاف را لاینحل باقی نهاد.
[۴۷۷] مسند شافعی، ص۳۲۲.
[۴۷۸] السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
[۴۷۹] السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۸.
با دست برداشتن فرزندان عباس از ادعای خود در زمان خلافت عثمان
[۴۸۰] البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۰۹.
اراضی مذکور در اختیار بنی فاطمه قرار گرفت تا آنکه بنی عباس در دوره خلافت خود آن را مصادره کردند.
[۴۸۱] سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
[۴۸۲] تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴.



سران بنی نضیر پس از تبعید از مدینه و سکونت در خیبر به مکه رفته، در جلسات خود برای رویارویی با پیامبر از سران قریش کمک خواستند و به آنان وعده حمایتهای مالی دادند. به همین مناسبت سران قریش از اهل کتاب پرسیدند که آیا ما (بت پرستان) بر حقّیم یا محمّد؟ و سران بنی نضیر آنان را بر حق و پیامبر را بر باطل شمردند که بنا به روایتی آیه ۵۱ نساء نازل گردید و آنان را مورد لعن خداوند معرفی کرد: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ اُوتوا نَصیبـًا مِنَ الکِتـبِ یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّـغوتِ ویَقولونَ لِلَّذینَ کَفَروا هـؤُلاءِ اَهدی مِنَ الَّذینَ ءامَنوا سَبیلا• اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ...».
[۴۸۴] جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۱۸۸.
آنان با وعده‌های مالی، قبایل بزرگی چون غطفان و قَیس بن عیلان را نیز با خود همراه ساختند و زمینه جنگ احزاب را فراهم آوردند.
[۴۸۶] السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۷۰۰.
بنا به روایتی آیه ۱۱۷ آل عمران ناظر به اقدام آنهاست و صرف هزینه‌های آنان در این زمینه را به بادی تشبیه کرده که سوزِ سرمای آن کشتزارهای خودشان را نابود می‌کند: «مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هـذِهِ الحَیوةِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریح فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَوم ظَـلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ...».

۱۱.۱ - جنگ احزاب

بخشی از بنی نضیر خود در سپاه حاضر بودند
[۴۸۹] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۱، ص۱۵۶.
و وعده یاری یهودیان بنی قریظه ساکن در مدینه را نیز به سپاه احزاب داده بودند.
[۴۹۲] السیرة الحلبیه، ج۲، ص۶۳۷.
حُیَی، رهبر بنی نضیر مخفیانه نزد بنی قریظه شتافت و آنان را در جنگ احزاب همراه خود ساخت و این گونه فشار زیادی بر مسلمانان وارد آورد؛ امّا چون جنگ به پایان رسید و پیامبر بنی قریظه را محاصره کرد، در میان بنی قریظه و به حکم سعدبن معاذ کشته شد.
[۴۹۳] تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۶.


۱۱.۲ - مصالحه آل ابی الحقیق با پیامبر

شاخه‌هایی از بنی نضیر چون آل ابی الحقیق که گنجینه بنی نضیر نیز در اختیار آنان بود در یکی از دژهای خیبر به نام کتیبه مستقر بودند. این قلعه از آخرین قلعه‌هایی بود که در غزوه خیبر در سال هفتم هجری مورد حمله قرار گرفت. آنان پس از ۱۴ روز محاصره، با پیامبر مصالحه کردند که در برابر پرداخت همه داراییها و تسلیحات خود اجازه یابند از خیبر کوچ کنند. آنان گنجینه خود را در خرابه‌ای مخفی کرده، به بهانه اینکه تمامی آن را هزینه کرده‌اند از دادن آن به پیامبر سر باز زدند. در این مدت تلاش یکی از زنان بنی نضیر برای مسموم ساختن پیامبرناکام ماند. به روایتی از ابن عباس آیه ۱۱ مائده به همین مناسبت نازل گردید: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم اِذ هَمَّ قَومٌ اَن یَبسُطوا اِلَیکُم اَیدِیَهُم فَکَفَّ اَیدِیَهُم عَنکُم...» و رهایی پیامبر از این حادثه را نعمت خداوند برشمرد.
[۴۹۸] جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۲۰۰.
[۴۹۹] زادالمسیر، ج۲، ص۲۴۹.
[۵۰۰] الدرّالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
پیامبر چون گنجینه مزبور را یافت و مصالحه مذکور نقض گردید، عده‌ای از مردان آنها را کشت و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفت.
[۵۰۱] فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳.
اینها تنها اسرای غزوه خیبر بودند، چون پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با دیگر یهودیان مصالحه کرده بود.
[۵۰۳] تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۷.

بنابر روایت ابن زبیر «ردّ بر اَدْبار» در آیه ۴۷ نساء
[۵۰۵] روض الجنان، ج۵، ص۳۸۸.
و بنابر نظر قرطبی «امر الهی» در آیه ۱۰۹ بقره به تبعید بنی نضیر اشاره داشته، آن را در میان مسلمانان پیشگویی کرده است. خداوند طی آیاتی که گذشت از آنان به عنوان فاسق ، ظالم و کافر یاد کرده و به بنی نضیر وعید داده است: «یَومَ القِیـمَةِ یُرَدُّونَ اِلی اَشَدِّ العَذابِ» ؛ «لَهُم عَذابٌ مُهِین» ؛ «لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابٌ عَظیم» ؛ «و لَهُم فِی الاخِرَةِ عَذابُ النّار» ؛ «لَهُم عَذابٌ اَلیم» ؛ «فَلَعنَةُ اللّهِ عَلَی الکـفِرین».


احکام القرآن، جصاص؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ الاغانی؛ الامالی، صدوق؛ ایام العرب فی الجاهلیه؛ بحارالانوار؛ البدء والتاریخ؛ البدایة والنهایه؛ بشارة المصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم لشیعة المرتضی علیه‌السّلام؛ بصائرالدرجات الکبری (فی فضائل آل محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ الخمیس؛ تاریخ الشعوب الاسلامیه؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ تاریخ الیهود فی بلاد العرب؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر الجلالین؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القمی؛ تفسیر نورالثقلین؛ التمهید فی علوم القرآن؛ التنبیه والاشراف؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره؛ الخصائص الکبری؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ الروض الانف؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ سبل السلام؛ سبل الهدی والرشاد؛ سنن ابی داود؛ السنن الکبری؛ سنن النسایی؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة الحلبیه؛ السیرة النبویه، ابن کثیر؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ الطبقات الکبری؛ العجاب فی بیان الاسباب؛ عون المعبود شرح سنن ابی داود؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ غررالتبیان فی من لم یسم فی القرآن؛ الفائق فی غریب الحدیث؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ فتوح البلدان؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند احمد بن حنبل؛ مسند الشافعی؛ مسند الشامیین؛ المصنف، صنعانی؛ المصنف فی الاحادیث والآثار، ابن ابی شیبه؛ معالم التنزیل فی التفسیر والتاویل، بغوی؛ معانی الاخبار؛ معجم البلدان؛ المعجم الکبیر؛ المغازی؛ المغنی والشرح الکبیر؛ مناقب آل ابی طالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ موسوعة تاریخ الاسلامی؛ النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم.


۱. الطبقات، ج۸، ص۱۲۰-۱۱۹.    
۲. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۶۷۵-۶۷۶.
۳. الطبقات، ج۸، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۴. اسد الغابه، ج۵، ص۴۶۰.    
۵. البدایه والنهایه، ج۴، ص۸۵.    
۶. لباب النقول، ص۴۰۷.
۷. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۹.
۸. الطبقات، ج۸، ص۱۲۰.
۹. المحبر، ص۳۸۷.    
۱۰. اسدالغابه، ج۵، ص۴۹۰.
۱۱. تاریخ الیهود، ص۵۳.
۱۲. المفصل، ج۶، ص۵۳۰-۵۳۱؛
۱۳. المفصل، ج۶، ص۵۳۱.
۱۴. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۵۳.
۱۵. المفصل، ج۶، ص۵۵۲.
۱۶. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۹۶.
۱۷. الاغانی، ج۳، ص۱۱۰.
۱۸. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۱.
۱۹. الطبقات، ج۷، ص۵۰۱.    
۲۰. الطبقات، ج۸، ص۱۲۷.    
۲۱. تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۲۲.
۲۲. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۳۳.
۲۳. الطبقات، ج۷، ص۵۰۱.    
۲۴. مسند احمد، ج۶، ص۱.
۲۵. المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۷.
۲۶. التبیان، ج۱، ص۱۸۳-۱۹۳.    
۲۷. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۳۵۵.
۲۸. مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۷.    
۲۹. زادالمسیر، ج۱، ص۶۲.
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۲ ۱۲۳.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۱۱.    
۳۳. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۳۴. الاغانی، ج۲۲، ص۱۱۳.
۳۵. تاریخ طبری، ج۱، ص۳۸۳.    
۳۶. البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۲۹-۱۳۰.    
۳۷. وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۶۰.
۳۸. الاغانی، ج۳، ص۱۱۰.
۳۹. المنتظم، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۷.    
۴۰. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۸.
۴۱. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۹۱.
۴۲. الروض الانف، ج۲، ص۱۶.
۴۳. الاغانی، ج۲۲، ص۳-۱۱۲.
۴۴. معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۶.    
۴۵. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۴۶. التنبیه و الاشراف، ص۲۱۳.
۴۷. معجم البلدان، ج۴، ص۱۹۳.    
۴۸. معجم البلدان، ج۱، ص۵۱۲.    
۴۹. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۴.    
۵۰. تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۱۳.    
۵۱. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۵۹.
۵۲. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۴.    
۵۳. معجم البلدان، ج۱، ص۴۴۶.    
۵۴. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۵۵. المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
۵۶. وفاء الوفا، ج۱، ص۱۶۵.
۵۷. معجم البلدان، ج۱، ص۳۷۴.    
۵۸. معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۱.    
۵۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۵۵۹.
۶۰. الاغانی، ج۲۲، ص۱۳۳.
۶۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۶.
۶۲. الثقات، ج۱، ص۲۴۲.    
۶۳. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۹۸.
۶۴. البدایة و النهایه، ج۳، ص۲۵۸.    
۶۵. المصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۳۷۲.
۶۶. المغازی، ج۱، ص۲۶۵.
۶۷. المغازی، ج۲، ص۱۰۴.
۶۸. عیون الاثر، ج۲، ص۱۰۹.    
۶۹. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۷۰. عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
۷۱. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۷۲. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۷۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۱۲۹.
۷۴. المغازی، ج۱، ص۳۶۴.
۷۵. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۸۲.
۷۶. اسد الغابه، ج۵، ص۲۱۰.    
۷۷. الاغانی، ج۱۴، ص۱۱۰.
۷۸. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۶۸.    
۷۹. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۶۰.
۸۰. زادالمسیر، ج۱، ص۹۵.
۸۱. الکامل، ج۱، ۵۳۸-۵۳۹.
۸۲. ایام العرب فی الجاهلیه، ص۵۶-۵۷.
۸۳. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۵۹-۱۶۰.
۸۴. الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۳-۱۲۴.
۸۵. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۶۴.    
۸۶. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۶۳.    
۸۷. الکامل، ج۱، ص۵۱۹.
۸۸. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۴۳.
۸۹. العجاب، ج۱، ص۶۱۳-۶۱۴.    
۹۰. جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱.
۹۱. احکام القرآن، ج۱، ص۵۵۹.
۹۲. العجاب، ج۱، ص۶۲۹.    
۹۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴.    
۹۴. الاغانی، ج۱۷، ص۱۲۲.
۹۵. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۰.    
۹۶. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۹.
۹۷. الاغانی، ج۳، ص۲۶.
۹۸. الکامل، ج۱، ص۵۱۷.
۹۹. تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۰۰. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.    
۱۰۱. مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰-۳۰۱.
۱۰۲. بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷.    
۱۰۳. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.    
۱۰۴. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۶-۱۶۷.    
۱۰۵. تفسیر بغوی، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۰۶. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۸.
۱۰۷. مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۰.
۱۰۸. بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷.    
۱۰۹. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۴۶.
۱۱۰. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۸۷.    
۱۱۱. جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۲۱۲.
۱۱۲. مائده/سوره۵، آیه۴۳ ۴۵.    
۱۱۳. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۹۱.    
۱۱۴. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۱۱۵. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۳.
۱۱۶. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۱۱۷. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۲۳.
۱۱۸. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۶.
۱۱۹. مائده/سوره۵، آیه۴۴ ۴۵.    
۱۲۰. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    
۱۲۱. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۵۱.
۱۲۲. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۳۵۱.
۱۲۳. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۲۷.    
۱۲۴. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۸۴.
۱۲۵. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۱۲۶. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۹۹۱.    
۱۲۷. الدرالمنثور، ج۲، ص۱۷۹.
۱۲۸. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۶۰.
۱۲۹. زاد المسیر، ج۱، ص۹۵.
۱۳۰. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۲۵.    
۱۳۱. بقره/سوره۲، آیه۸۴ ۸۶.    
۱۳۲. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۱.
۱۳۳. التبیان، ج۱، ص۳۳۲.    
۱۳۴. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۶.
۱۳۵. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۱۳۶. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۵۰.    
۱۳۷. معجم البلدان، ج۵، ص۲۳۴.    
۱۳۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۶۸.    
۱۳۹. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۳.
۱۴۰. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۱۴۱. الطبقات، ج۲، ص۵۲.
۱۴۲. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۸.    
۱۴۳. المغازی، ج۱، ص۳۷۳.
۱۴۴. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۱۴۵. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۴.
۱۴۶. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۴.    
۱۴۷. الطبقات، ج۱، ص۵۰۲.    
۱۴۸. السیرة الحلبیه، ج۱، ص۳۱۲.
۱۴۹. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۴.    
۱۵۰. المغازی، ج۱، ص۳۷۲.
۱۵۱. الکامل، ج۱، ص۵۶.
۱۵۲. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۷۴۶.
۱۵۳. الفایق، ج۲، ص۲۵۲.
۱۵۴. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۴.    
۱۵۵. الطبقات، ج۲، ص۱۱۰.    
۱۵۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
۱۵۷. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴.
۱۵۸. معجم البلدان، ج۵، ص۸۳.    
۱۵۹. یونس/سوره۱۰، آیه۹۳.    
۱۶۰. شوری/سوره۴۲، آیه۲۷.    
۱۶۱. تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۲۷.    
۱۶۲. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۲۷.    
۱۶۳. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۳.
۱۶۴. التمهید، ج۱، ص۲۱۳.
۱۶۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    
۱۶۶. مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۰-۵۴۱.
۱۶۷. روض الجنان، ج۳، ص۱۷۲.
۱۶۸. السیرة الحلبیه، ج۳، ص۱۴۶-۱۴۷.
۱۶۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۵۹.
۱۷۰. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۲.
۱۷۱. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
۱۷۲. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۹.
۱۷۳. بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۰.    
۱۷۴. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۱۷۵. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱، ص۱۷۲.    
۱۷۶. الدرالمنثور، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۷.
۱۷۷. المستدرک، ج۲، ص۲۶۳.
۱۷۸. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۲۱.
۱۷۹. بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۰-۱۱.    
۱۸۰. السنن الکبری، ج۹، ص۱۸۶.
۱۸۱. سنن النسائی، ج۶، ص۳۰۴.
۱۸۲. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۱۸۳. اسباب النزول، ص۵۲.
۱۸۴. مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱.
۱۸۵. تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۷-۳۸.    
۱۸۶. الخصائص الکبری، ج۲، ص۴۱.    
۱۸۷. السیرة الحلبیه، ج۳، ص۲۳۶.
۱۸۸. الدرالمنثور، ج۲، ص۳۹.
۱۸۹. آل عمران/سوره۳، آیه۶۵ ۶۷.    
۱۹۰. الدرالمنثور، ج۲، ص۴۰-۴۱.
۱۹۱. اسباب النزول، ۱۹۸.
۱۹۲. بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۰-۱۱۱.    
۱۹۳. اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
۱۹۴. المغازی، ج۱، ص۳۶۵.
۱۹۵. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۳، ص۴۰۱.
۱۹۶. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۴۳.
۱۹۷. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۰.    
۱۹۸. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۷۸.
۱۹۹. جوامع الجامع، ج۱، ص۱۲۷.
۲۰۰. بقره/سوره۲، آیه۸۹-۹۰.    
۲۰۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۶۲.
۲۰۲. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۲۹۸.
۲۰۳. بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۱.    
۲۰۴. اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۸.
۲۰۵. المغازی، ج۲، ص۳۴۰.
۲۰۶. الطبقات، ج۲، ص۳۴.    
۲۰۷. المغازی، ج۱، ص۳۶۹.
۲۰۸. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۱.
۲۰۹. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۵، ص۳۵۸.
۲۱۰. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳.
۲۱۱. السنن الکبری، ج۹، ص۲۳۲.
۲۱۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۱.
۲۱۳. معانی الاخبار، ص۲۳-۲۴.
۲۱۴. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۱۳۸.
۲۱۵. تاریخ الیهود، ص۱۶۴.
۲۱۶. النهایه، ص۱۶۹.
۲۱۷. المغنی، ج۳، ص۱۰۴.
۲۱۸. بقره/سوره۲، آیه۱۴۰.    
۲۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۱.    
۲۲۰. اسباب النزول، ص۲۵.
۲۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۳۵.    
۲۲۲. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۲۲۳. مجمع البیان، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴.
۲۲۴. الدرالمنثور، ج۱، ص۱۰۷.
۲۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۲۲۶. مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.
۲۲۷. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۴.    
۲۲۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۶.    
۲۲۹. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۲۶۷.
۲۳۰. الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰۷.
۲۳۱. بقره/سوره۲، آیه۷۳ ۱۷۶.    
۲۳۲. آل عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۲۳۳. اسباب النزول، ص۶۵.
۲۳۴. لباب النقول، ص۴۱.    
۲۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۴۵.    
۲۳۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۲۳۷. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۲۵۹.
۲۳۸. زادالمسیر، ج۲، ص۶۵.
۲۳۹. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۲۹۴.    
۲۴۰. نساء/سوره۴، آیه۳۷.    
۲۴۱. اسباب النزول، ص۱۰۱.
۲۴۲. جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۱۲۱.
۲۴۳. جامع البیان، مج ۲، ج۲، ص۵.
۲۴۴. بقره/سوره۲، آیه۱۴۲.    
۲۴۵. تفسیر جلالین، ص۵۲۶.
۲۴۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۳.    
۲۴۷. اسباب النزول، ص۸۹.
۲۴۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۱.    
۲۴۹. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۴.    
۲۵۰. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۲۵۱. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۶۴.    
۲۵۲. جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۵۷۸.
۲۵۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۲۵۴. مجمع البیان، ج۲، ص۸۹۳.
۲۵۵. بقره/سوره۲، آیه۷۵.    
۲۵۶. تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۲۶۶.
۲۵۷. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱.    
۲۵۸. بقره/سوره۲، آیه۲۷۲.    
۲۵۹. جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۱۳۱.
۲۶۰. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۳۳۷.    
۲۶۱. الدرالمنثور، ج۱، ص۳۵۷.
۲۶۲. بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.    
۲۶۳. بقره/سوره۲، آیه۱۲۰.    
۲۶۴. مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۳.
۲۶۵. انفال/سوره۸، آیه۵۸.    
۲۶۶. جامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۳۵.
۲۶۷. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۳۱.    
۲۶۸. المیزان، ج۹، ص۱۱۳.
۲۶۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۱.    
۲۷۰. روض الجنان، ج۲، ص۱۹.
۲۷۱. بقره/سوره۲، آیه۱۳۷.    
۲۷۲. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۴۳.    
۲۷۳. مناقب، ج۱، ص۱۶۹.    
۲۷۴. سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
۲۷۵. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۰.    
۲۷۶. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۵۴.    
۲۷۷. الطبقات، ج۲، ص۳۲.    
۲۷۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۷۸.    
۲۷۹. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۵۵.    
۲۸۰. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۰.    
۲۸۱. الطبقات، ج۲، ص۳۲.    
۲۸۲. الاغانی، ج۶، ص۳۷۳-۳۷۵.
۲۸۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۷۵.    
۲۸۴. بحارالانوار، ج۲۰، ص۲.
۲۸۵. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۸.    
۲۸۶. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۵۱.    
۲۸۷. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۳-۳۴۵.
۲۸۸. المصنف، صنعانی، ج۵، ص۳۵۸-۳۵۹.
۲۸۹. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴.    
۲۹۰. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۸۹.
۲۹۱. اسباب النزول، ص۲۷۹.
۲۹۲. المستدرک، ج۲، ص۴۸۳.
۲۹۳. فتح الباری، ج۷، ص۲۵۳-۲۵۵.
۲۹۴. عون المعبود، ج۸، ص۱۶۷.
۲۹۵. روض الانف، ج۳، ص۲۵۰.
۲۹۶. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۸.    
۲۹۷. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۱.    
۲۹۸. فتح الباری، ج۷، ص۲۵۶.
۲۹۹. تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۱۳-۳۱۴.    
۳۰۰. الارشاد، ج۱، ص۹۳.    
۳۰۱. المغازی، ج۱، ص۱۸۴.
۳۰۲. المغازی، ج۱، ص۳۸۳.
۳۰۳. الطبقات، ج۲، ص۲۵.
۳۰۴. الطبقات، ج۲، ص۳۱.    
۳۰۵. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۰.    
۳۰۶. مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶.
۳۰۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۱.
۳۰۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۳-۲۲۴.    
۳۰۹. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۳۱۰. دلائل النبوه، ج۳، ص۱۸۳.
۳۱۱. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۵۰.    
۳۱۲. الطبقات، ج۲، ص۳۳.
۳۱۳. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۳۱۴. المغازی، ج۱، ص۳۶۳.
۳۱۵. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۱.
۳۱۶. مائده/سوره۵، آیه۱۱.    
۳۱۷. اسباب النزول، ص۱۲۹.
۳۱۸. تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۹.    
۳۱۹. زاد المسیر، ج۲، ص۲۵۰.
۳۲۰. تاریخ طبری، ج۴، ص۸۶.
۳۲۱. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
۳۲۲. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۰.
۳۲۳. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۰.
۳۲۴. الدر المنثور، ج۶، ص۱۹۰.
۳۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰۰.    
۳۲۶. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۴۰.    
۳۲۷. غررالتبیان، ص۲۰۸.
۳۲۸. تاریخ الیهود، ص۱۷۷.
۳۲۹. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۶۲.
۳۳۰. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۲، ص۳۴۴.
۳۳۱. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۵۲.
۳۳۲. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۳۳۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴.    
۳۳۴. عیون الاثر، ج۲، ص۲۵.
۳۳۵. فتح الباری، ج۷، ص۲۵۵.
۳۳۶. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۳۳۷. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
۳۳۸. الطبقات، ج۲، ص۵۷.    
۳۳۹. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵.    
۳۴۰. حشر/سوره۵۹، آیه۱۱.    
۳۴۱. المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
۳۴۲. تاریخ طبری، ج۲، ۲۲۴-۲۲۵.    
۳۴۳. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۱.
۳۴۴. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۳۴۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
۳۴۶. نورالثقلین، ج۵، ص۲۷۳.    
۳۴۷. المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
۳۴۸. الطبقات، ج۲، ص۵۸.    
۳۴۹. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۳۵۰. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۳۵۱. تاریخ الیهود، ص۱۳۵.
۳۵۲. المحبر، ص۱۱۳.    
۳۵۳. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
۳۵۴. المغازی، ج۱، ص۳۷۱.
۳۵۵. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
۳۵۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.    
۳۵۷. الطبقات، ج۲، ص۵۸.    
۳۵۸. الکامل، ج۲، ص۶۵.
۳۵۹. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
۳۶۰. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۹.    
۳۶۱. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
۳۶۲. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۱.    
۳۶۳. الطبقات، ج۲، ص۵۸.    
۳۶۴. الاغانی، ج۵، ص۸۳.
۳۶۵. مناقب، ج۱، ص۲۴۸.
۳۶۶. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۷۲.    
۳۶۷. تاریخ المدینه، ج۱، ص۶۸.    
۳۶۸. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۷۲.    
۳۶۹. المغازی، ج۱، ص۳۷۳.
۳۷۰. البدایه والنهایه، ج۴، ص۸۶.    
۳۷۱. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۸.
۳۷۲. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.    
۳۷۳. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸.    
۳۷۴. التنبیه والاشراف، ص۲۱۳.
۳۷۵. المحبر، ص۱۱۳.    
۳۷۶. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۶.    
۳۷۷. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
۳۷۸. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۳۷۹. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۳۸۰. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۳.
۳۸۱. فتح الباری، ج۷، ص۳۰۱.
۳۸۲. الارشاد، ج۱، ص۹۳.    
۳۸۳. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۲.
۳۸۴. المغازی، ج۱، ص۳۷۲.
۳۸۵. المغازی، ج۱، ص۳۶۸.
۳۸۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.    
۳۸۷. حشر/سوره۵۹، آیه۱۱ ۱۷.    
۳۸۸. الخصائص الکبری، ج۲، ص۳۹۹.
۳۸۹. الطبقات، ج۳، ص۵۶۷.
۳۹۰. حشر/سوره۵۹، آیه۱۴.    
۳۹۱. حشر/سوره۵۹، آیه۵.    
۳۹۲. اسباب النزول، ص۲۷۹.
۳۹۳. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۵۹.
۳۹۴. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۳۹۵. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۴.
۳۹۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۳.
۳۹۷. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸.    
۳۹۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۵.    
۳۹۹. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۴۰۰. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۳.    
۴۰۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۰۲. موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۴۱۰.
۴۰۳. التبیان، ج۹، ص۵۵۹.    
۴۰۴. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴-۳۵۵.    
۴۰۵. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۴۰۶. تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۱۵.    
۴۰۷. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۵.
۴۰۸. تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۶۲.    
۴۰۹. حشر/سوره۵۹، آیه۲.    
۴۱۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۶۸۴.
۴۱۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۱۲. الطبقات، ج۲، ص۳۰.
۴۱۳. الاغانی، ج۱۴، ص۳۰۸.
۴۱۴. الطبقات، ج۲، ص۵۸.    
۴۱۵. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۴۱۶. الاغانی، ج۳، ص۳۹.
۴۱۷. المغازی، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۸.
۴۱۸. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۶.
۴۱۹. الطبقات، ج۲، ص۵۸.    
۴۲۰. المغازی، ج۱، ص۳۷۴.
۴۲۱. سبل الهدی، ج۴، ص۳۲۴.    
۴۲۲. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۵.    
۴۲۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۲۴. سبل السلام، ج۴، ص۶۳.
۴۲۵. مجمع البیان، ج۹، ص۳۸۶-۳۸۷.
۴۲۶. حشر/سوره۵۹، آیه۳-۴.    
۴۲۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۴۲۸. سنن ابی داوود، ج۱، ص۶۰۶.
۴۲۹. اسباب النزول، ص۵۲.
۴۳۰. لباب النقول، ص۳۷.    
۴۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۴۳۲. حشر/سوره۵۹، آیه۶ ۱۰.    
۴۳۳. حشر/سوره۵۹، آیه۶.    
۴۳۴. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۷.
۴۳۵. عیون الاثر، ج۲، ص۲۶.
۴۳۶. بحار الانوار، ج۲۰، ص۱۶۶.    
۴۳۷. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۵۶۹.
۴۳۸. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۴۳۹. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۹.    
۴۴۰. حشر/سوره۵۹، آیه۹.    
۴۴۱. حشر/سوره۵۹، آیه۹.    
۴۴۲. الطبقات، ج۳، ص۴۷۱-۴۷۲.    
۴۴۳. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۱.    
۴۴۴. حشر/سوره۵۹، آیه۸.    
۴۴۵. المغازی، ج۱، ص۳۷۸.
۴۴۶. بحارالانوار، ج۲۰، ص۱۶۶.    
۴۴۷. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۰.
۴۴۸. البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
۴۴۹. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۰.    
۴۵۰. سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۲.
۴۵۱. صحیح البخاری، ج۴، ص۴۳.
۴۵۲. المغازی، ج۱، ص۳۷۸.
۴۵۳. البدایة والنهایه، ج۴، ص۴۱.
۴۵۴. حشر/سوره۵۹، آیه۷.    
۴۵۵. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷۳.    
۴۵۶. وفاء الوفاء، ج۲، ص۳۵.
۴۵۷. الاستیعاب، ج۳، ص۸۲۶.
۴۵۸. الحدائق، ج۲۳، ص۹۹.
۴۵۹. بشارة المصطفی، ص۴۵.
۴۶۰. الامالی، ص۱۷۳.
۴۶۱. بصائر الدرجات، ص۷۳.
۴۶۲. الطبقات، ج۱، ص۵۰۳.    
۴۶۳. سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۳.
۴۶۴. السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
۴۶۵. تهذیب، ج۹، ص۱۴۵.
۴۶۶. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰.    
۴۶۷. السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۸۶.
۴۶۸. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۷.    
۴۶۹. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۱.    
۴۷۰. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۰۸.    
۴۷۱. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۱۷.    
۴۷۲. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴.
۴۷۳. تاریخ دمشق، ج۵۶، ص۳۶۴.
۴۷۴. مسند الشامیین، ج۴، ص۲۵۸.
۴۷۵. صحیح مسلم، ج۶، ص۳۴۶-۳۴۸.
۴۷۶. کنزالعمال، ج۷، ص۲۴۲.
۴۷۷. مسند شافعی، ص۳۲۲.
۴۷۸. السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۶.
۴۷۹. السنن الکبری، ج۶، ص۲۹۸.
۴۸۰. البدایة والنهایه، ج۵، ص۳۰۹.
۴۸۱. سنن ابی داوود، ج۲، ص۳۴.
۴۸۲. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۳۵۴.
۴۸۳. نساء/سوره۴، آیه۵۱.    
۴۸۴. جامع البیان، مج ۴، ج۵، ص۱۸۸.
۴۸۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۳.    
۴۸۶. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۷۰۰.
۴۸۷. الارشاد، ج۱، ص۹۶.    
۴۸۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۷.    
۴۸۹. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۱، ص۱۵۶.
۴۹۰. بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۵۰.    
۴۹۱. البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۸.    
۴۹۲. السیرة الحلبیه، ج۲، ص۶۳۷.
۴۹۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۶.
۴۹۴. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳.    
۴۹۵. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۲.    
۴۹۶. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۶-۴۶۷.    
۴۹۷. مائده/سوره۵، آیه۱۱.    
۴۹۸. جامع البیان، مج ۴، ج۶، ص۲۰۰.
۴۹۹. زادالمسیر، ج۲، ص۲۴۹.
۵۰۰. الدرّالمنثور، ج۲، ص۲۶۶.
۵۰۱. فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳.
۵۰۲. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۶.    
۵۰۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۶۷.
۵۰۴. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    
۵۰۵. روض الجنان، ج۵، ص۳۸۸.
۵۰۶. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۵۰۷. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۷۳.    
۵۰۸. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۵۰۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.    
۵۱۰. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۵۱۱. حشر/سوره۵۹، آیه۳.    
۵۱۲. حشر/سوره۵۹، آیه۱۵.    
۵۱۳. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    



دائرةالمعارف قرآن کریم جلد ششم، برگرفته از مقاله«بنی نضیر در قرآن».    



جعبه ابزار