بهداشت روانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مباحث
بهداشت روانی در
قرآن به نحو بسیار گستردهای مطرح شده اند. این مباحث شامل موضع قرآن نسبت به مقوله بهداشت
روان،
روان شناسی شخصیت سالم (psychology of healthy personality)،
انحراف از
سلامت روانی و
مکانیسمهای بروز و روش های
اصلاح آن، و نیز شیوههای
ارتقاء سلامت روانی (mental health promotion) و
رشد عاطفی و
عقلانی است.
حتی یک نگاه اجمالی و سطحی به
آیات قرآن نشان میدهد که سلامت روانی
انسان یک موضوع بسیار اساسی در سراسر این
کتاب الهی است. اما برای اثبات این که هدفگیری اصلی قرآن، بهداشت روانی است لازم است به نکات زیر توجه شود:
۱. شرط
رستگاری اخروی بهداشت روانی است:
«یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم.»
؛
روز جزا آن روزی است که
مال و فرزندان سودی نمیبخشد و تنها آن کس که با س÷لامت روانی به نزد
خدا آمده باشد این امر به حال او فایده خواهد داشت.
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی
؛ ای
روان آرام به سوی
پروردگار خود بازگرد در حالی که راضی هستی و از تو
رضایت وجود دارد و به جمع
بندگان خاص من و به
بهشت من داخل شو.
قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها
،هر کس که
جان خود را از انحراف پیراست رستگار شد و هر کس که آن را بیالود زیانکار شد.
۲. قرآن
فلسفه ایمان و هدف آن را (رشد عاطفی و عقلانی) معرفی میکند و خلاف آن را قرین عقب افتادگی عاطفی و عقلانی میداند:
فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون
؛ بندگان باید مرا
اجابت کنند و به من
ایمان بیاورند تا
رشد یابند.
و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه
؛ چه کسی از آیین
ابراهیم روگردان می شود جز آن که جان خود را به
ورطه بیخردی انداخته باشد.
۳.
سرشت انسان الهی است، لذا به پرستش
خداوند نیاز دارد و این نیاز در طول
زمان تغییر نمی کند، نادیده گرفتن نیازهای سرشتی نیز به سلامت روانی آسیب می زند. از این رو فلسفه
پرستش خدا پاسخ به یک نیاز سرشتی و
حفظ و ارتقاء بهداشت روانی است:
فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله
؛ پیوسته رو به سوی
دین پاک
خداوند داشته باش که انسانها را بر آن سرشته است و
خلقت خدا مبدل نخواهد شد.
۴. حتی دستوراتی مانند
بخشش به دیگران نیز دارای فلسفه بهداشت روانی است:
الذین ینفقون امولهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتاً من انفسهم
؛ آنان که اموال خود را برای خشنودی خدا و ثبات روانی خویش
انفاق می کنند.
۵. از آنجا که
انسان و
حیات او یکی از محورهای اساسی بحث در
قرآن کریم است، لذا نمیتواند نسبت به
روانشناسی و
بهداشت روانی انسان فاقد موضع باشد. در واقع قرآن را باید
کاتالوگ انسان دانست که از سوی
خالق انسان فراهم شده است. به زبان
علوم بهداشتی، این کتاب یک راهنمای
اسلوب زندگی (life style) برای دستیابی به سلامتی به طور اعم و
سلامت روانی به طور اخص می باشد:
لقد انزلنا الیکم کتاباً فیه ذکرکم افلا تعقلون
؛ به واقع کتابی را به سوی شما فرو فرستادیم که یاد شما در آن است آیا
تعقل نمی کنید؟
۶. علم به کلیه
حقایق در نزد خداست و اگر مبحث بهداشت روانی شاخهای از علوم و
معارف است لاجرم به طور اکمل و به نحو صحیح در نزد خدا
موجود است:
قل انما العلم عند الله و انما انا نذیر مبین
؛ بگو حقیقت آن است که تمامی دانش در نزد خداست و من ترسانندهای هستم و بس.
اساساً ویژگیهای شخصیتی را در سه بخش می توان مطالعه کرد:
۱. ویژگیهای شناختی؛cognitive
۲. ویژگیهای عاطفی؛emotional
۳. ویژگیهای رفتاری؛ behavioral
ویژگیهای
شناختی شامل
نگرشها،
اعتقادات،
جهان بینی، و
اصول تفکر هستند. ویژگیهای عاطفی که بر مبنای ویژگیهای شناختی پدید میآیند شامل
عواطف،
هیجانات،
احساسات،
گرایشها، و دلبستگیها میباشند. ویژگیهای عاطفی به نوبه خود زمینه و علت بروز ویژگیهای
رفتاری و الگوهای عملکرد هستند. اینک ویژگیهای شناختی، عاطفی و رفتاری شخصیت سالم را از نظر قرآن بررسی میکنیم.
این مبحث را میتوان در چهار قسمت کلی بررسی کرد: ویژگیهای شناختی و شیوههای
استنباط، نوع شناخت نسبت به
مبداء جهان، نوع شناخت نسبت به
محیط (
جهان پیرامون)، و نوع شناخت نسبت به خود.
ـ پیرو
ظن و
گمان نیست: ان الظن لایغنی من الحق شیئا
؛ و لا تقف ما لیس لک به علم
ـ از بدگمانی پرهیز میکند و
پارانوئید نیست: یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم
ـ اهل
تعقل،
تحلیل، و
استنتاج منطقی است: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ثم تتفکروا
؛ و یریکم ایاته لعلکم تعقلون
؛ ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون
ـ اهل
تحقیق، بحث،
تضارب آراء و گفت و گوی سالم به منظور
کشف حقیقت است: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوالالباب
ـ به
حق اصالت میدهد نه به اکثریت: و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون
؛ انه الحق من ربک و لکن اکثر الناس لایؤمنون.
ـ به بیان قرآن، شخصیت سالم
جهان را دارای
منشاء واحدی میداند که نه تنها آن را به
وجود آورده: الله خالق کل شیء
، بلکه به طور لایزال آن را اداره میکند: وهو علی کل شیء وکیل
؛ و هو رب کل شیء
ـ به این منشاء می توان
اتکاء کرد، اما به غیر او نمیتوان: و توکل علی الله وکفی بالله وکیلا
ـ او
مظهر قدرت و
مهربانی است، لذا میتوان بر او
اعتماد کرد: و توکل علی العزیز الرحیم
ـ او درستی را بر نادرستی ترجیح میدهد در نتیجه اگر فرد درستی پیشه کند خدا او را موفق میکند: انی توکلت علی ربی و ربکم ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم.
ـ او بر چنین کاری
قادر است، زیرا سررشته همه کارها در دست اوست: ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر:
؛ ولله غیب السموات والارض و الیه یرجع الامر کله فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغافل عما تعملون
ـ
تسلط او به
جهان چنان است که
حد و مقدار هر چیز را او تعیین میکند:و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
؛انا کل شیء خلقناه بقدر
ـ او
فعال بلامنازع است: ان الحکم الا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون
؛ ویفعل الله ما یشاء
ـ در افعال خود به کسی
حساب پس نمیدهد، اما همه باید حساب کارهای خود را به او پس دهند: لایسئل عما یفعل و هم یسئلون
ـ اما این همه
قدرت او موجب خودکامگی و
هوس بازی و
انحراف از
حق نیست و به کسی
ستم نمیکند: ان ربی علی صراط مستقیم
؛ ان الله لا یظلم مثقال ذره
؛و لا یظلم ربک احدا
ـ در حقیقت او مهربانی را بر خود
واجب کرده است: کتب علی نفسه الرحمه
ـ درخواست بندگانش را مى پذيرد و به آنها نزديك است: و اذا سئلك عبادى عنى فانّى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان
ـ از بسیاری از
جرائم بندگان میگذرد: او یوبقهن بما کسبوا و یعف عن کثیر
ـ او توبهپذیر و مهربان است و کسانی که در صدد جبران بدیهای خود برآیند مشمول گذشت و پذیرش او میشوند: الا الذین تابوا واصلحوا و بیّنوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم
ـ با این حال او در کمین ستمکاران است: انّ ربک لبالمرصاد
ـ و خیانت کاران را موفق نمیکند: و ان الله لا یهدی کید الخائنین
ـ در او
غفلت،
خواب، فراموشی، اشتباه،
زوال، و هر آن چه بوی
عدم دهد، راه ندارد: فاعبده و توکل علیه و ما ربک بغافل عما تعملون
؛ الله لا اله الا هو الحی القیوم لا تأخذه سنه و لا نوم
؛ و ما کان ربک نسیّا
؛ لا یضل ربی و لا ینسی
؛ و توکل علی الحی الذی لا یموت
ـ و بالاخره او
بری از هر زشتی: سبحن الله عما یصفون
؛ و منشاء هر زیبایی است: الحمدلله رب العالمین
شخصیت سالم مجموعه
جهان و وقایع آن را پوچ و
باطل و بی هدف نمیداند: الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموت والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار
ـ
دنیا را محل تلاش و کار و بهره برداری صحیح میداند: ومن رحمته جعل لکم اللیل والنهار لتسکنوا فیه ولتبتغوا من فضله ولعلکم تشکرون
؛ واخرون یضربون فی الارض یبتغون من فضل الله
؛ وابتغ فیما اتیک الله الدار الاخره ولا تنس نصیبک من الدنیا
ـ اما
دنیا را شایسته دلبستگی نمیداند، زیرا مرحلهای موقتی بوده و در مقایسه با
آخرت ناچیز است: ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل
؛ ان الذین لایرجون لقاءنا ورضوا بالحیوه الدنیا واطمأنوا بها والذین هم عن ایتنا غافلون
؛ المال والبنون زینه الحیوه الدنیا والبقیت الصلحت خیر عند ربک ثوابا و خیر املا
ـ او بلایا را عامل
امتحان و
تکامل میداند: واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمت فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما
؛ و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین.
ـ ارزیابی او از رویدادها به آرامش روانی وی آسیب نمیزند، زیرا میداند که چه بسا وقایع ناخوشایند که
خیر هستند و چه بسا امور دوست داشتنی که
شر هستند. به علاوه هیچ
مصیبتی رخ نمیدهد مگر آنکه
قضای الهی آن را از پیش مقدر کرده باشد: وعسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
؛ ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرأها ان ذلک علی الله یسیر
ـ مشکلات و سختیها را قرین و مقدمه
آسایش و
گشایش می داند و همواره امیدوار است: ان مع العسر یسرا
؛ سیجعل الله بعد عسر یسرا
؛ و لا تیأسوا من روح الله انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکفرون
ـ
نیایش و
دعا را در رویدادهای
جهان مؤثر میداند: و قال ربکم ادعونی استجب لکم
؛ امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
ـ
ثروت و امکانات
مادی را به خودی خود عامل خوشبختی نمیداند: فلا تعجبک امولهم ولا اولدهم انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیوه الدنیا و تزهق انفسهم وهم کفرون
ـ
نژاد و
قومیت را عامل برتری نمیداند: یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله علیم خبیر
ـ محدودیتهای خود را میپذیرد و از خود به اندازه توانش
انتظار دارد و همین دیدگاه را نیز نسبت به دیگران دارد: لاتکلف نفس الا وسعها.
ـ در عین حال خود و هر
انسان دیگر را
مسئول اعمال خویش میداند: الا تزر وازره وزر اخری وان لیس للانسان الا ما سعی
ـخود را مبری از
عیوب نمیداند و نقاط ضعف خود را میپذیرد: و ما ابریء نفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم
ـ در عین حال به ارزش وجودی خود احترام میگذارد و خود را جانشین
خداوند در
زمین میداند. خود و سایر همنوعان خود را موجودات تصادفی ندانسته، بلکه موجوداتی ارزشمند، انتخاب شده، برگزیده، و دارای
رسالت میداند: انی جاعل فی الارض خلیفه.
ـ
خودشناسی داشته و ویژگیهای خود را شناسایی میکند و دچار خود فراموشی و از خودبیگانگی نمیشود: و فی الارض ایات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون
؛ ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفسقون
؛ یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم
ـ
حیات خود را هدفمند میداند و نه پوچ و بیهدف و
رنج و
تعب را به عنوان امور اجتنابناپذیر زندگی میپذیرد: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه
ـاو
مرگ را پایان
زندگی نمیداند، بلکه آن را یک مرحله طبیعی و اجتناب ناپذیر از زندگی محسوب میکند و معتقد است که
مرگ به دنبال یک زندگی سالم چیز ترسناکی نیست: کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون
؛ اینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیّده
؛ ولئن قتلتم فی سبیل الله او متّم لمغفره من الله و رحمته خیر مما یجمعون. و لئن متّم او قتلتم لالی الله تحشرون
؛ ایجب الانسان الّن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه
؛ کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فأحیکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون
ـ شخصیت سالمی که مورد نظر
قرآن کریم است شرط شاد بودن را نداشتن مشکل نمیداند، اما در عین حال چیزی او را ذوق زده و مغرور نمیکند به عبارت دیگر از دست دادن و به دست آوردن او را چندان دچار استرس نمیکند: لکیلا تأسوا علی ما فاتکم ولا تفرحوا بما اتیکم والله لا یحب کل مختال فخور
؛ فلمّا جائهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم وحاق بهم ما کانوا به یستهزئون
ـ سرخوش و ذوق زده و
مانیاک (manic) نیست لذا تفکر بزرگ منشی و
فخرفروشی ندارد: اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین
؛ انه لفرح فخور
؛ لاتحسبن الذین یفرحون بما أتوا و یحبون ان یحمدوا بما لهم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة من العذاب و لهم عذاب الیم
؛ والله لا یحب کل مختال فخور
ـ
افسردگی و
اضطراب ندارد: فإما یأتینکم منی هدیً فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون
؛ بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون
؛ و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین فمن أمن و اصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون
؛ الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون
ـ در مجموع از
احساس امنیت و آرامش برخوردار است: الذین امنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون
ـ
مهار تمایلاتش را در
دست دارد: و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی
ـ لذا میتواند
خشم خود را خاموش کند، از
خشونت بپرهیزد، از بدیهای دیگران بگذرد و حتی در مقابل، به آنها
نیکی کند و
کینه در دل نگیرد: و الکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین
ـ حسادت نمیکند و
کمال گرا و برتریطلب نیست: ام یحسدون الناس علی ما اتیهم من فضله
؛ ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض
؛ و ان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین
ـ
تملقپذیر نیست: یریدون ان یحمدوا بما لم یفعلوا
ـ احساس
گناه (guilt feeling) از نوع تخریبی ندارد، زیرا راه جبران اشتباهات را مسدود نمیداند، لذا احساس گناه او از نوع سازنده و در جهت
جبران خطاها است: و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله و لم یصرّوا علی ما فعلوا و هم یعلمون
؛ ان الحسنات یذهبن السیئات
؛ قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم
ـ به تواناییها و امکانات خود
مغرور نیست و
احتمال عدم موفقیت را در نظر میگیرد: ولا تقولن لشیء انی فاعل ذلک غدا الا ان یشاء الله
ـ اگر چیزی را فراموش کرد
مضطرب یا اندوهناک نمیشود: لایکلف الله نفسا الا وسعها لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطأنا
؛ واذکر ربک اذا نسیت و قل عسی ان یهدین ربی لاقرب من هذا رشدا
که بر طبق برخی از تفاسیر این
آیه نیز به همین معنا است.
ـ احساس
حقارت ندارد، بلکه احساس ارزشمند بودن دارد، ارزیابی وی از خود (self steam) مثبت است و در نتیجه به خود و دیگران احترام میگذارد: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم
؛ ثم انشأناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخالقین
؛ انی جاعل فی الارض خلیفه
ـ اما این احساس ارزش مند بودن منجر به خودبزرگبینی نمیشود: انه لا یحب المستکبرین
؛ ساصرف عن ایاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق
؛ کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار
؛ ان الذین یجادلون فی ایات الله بغیر سلطان اتیهم ان فی صدورهم الا کبر ما هم ببلغیه فاستعذ بالله انه هو السمیع البصیر
ـ به طور کلی دیگران را
دوست دارد و مهربان، خیرخواه و
خوشنیت است: وتواصوا بالمرحمه
؛ رحماء بینهم
؛ ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفظوا من حولک
ـ به خدا
اعتماد و
توکل دارد: و ما عندالله خیر وابقی للذین امنوا وعلی ربهم یتوکلون
ـ
خداوند را به شدت
دوست دارد: والذین امنوا اشد حبا لله.
ـ با پدیده
سوگ (grief reaction) کنار میآید: الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون
ـ مسئله
مرگ برای او حل شده و در او
اضطراب ایجاد نمیکند:ولئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون
ـ از اظهارنظر درباره چیزی که نمیداند
پرهیز میکند: اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هیناً و هو عندالله عظیم
؛ فلم تحاجّون فیما لیس لکم به علم
؛ و ما لهم به من علم ان یتبعون الاّ الظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً
؛ و قالوا ما هی الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنا الاّ الدهر و ما لهم بذلک من علم ان هم الاّ یظنون
ـ تشنه آموختن به منظور
رشد (self actualization) است: قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علّمت رشدا
ـ پیشداوری نمیکند و اهل تحقیق است: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
ـ حق را مخفی نمیکند و میگوید حتی اگر بر علیه خود یا نزدیکانش باشد: ولا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق وانتم تعلمون
؛ یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین والاقربین
؛ و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی
ـ رفتار وی با شناخت و عواطف او هماهنگی و سازگاری دارد لذا دو رنگی،
ریا و
نفاق ندارد. روراست و
راستگو است: لیجزی الله الصادقین بصدقهم
؛ یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کَبُر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون
؛ یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم والله اعلم بما یکتمون
ـ اهل رعایت حد و مرزها و
قوانین است: ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون
؛ و لو اَنّ اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض
ـ حتی اگر در تنگنا بیفتد
دست به
ستم یا قانونشکنی نمیزند: و من یتق الله یجعل له مخرجا
ـ در مشکلات
وقار و
صبر خود را از دست نمیدهد: و الصابرین فی البأساء والضراء و حین البأس
؛ فصبر جمیل
؛ فاصبر صبرا جمیلا
ـ ضمن سازگاری با محیط در حد توان به رفع اشکالات محیط میپردازد: ان ارید الا الاصلاح ما استطعت
ـ برای جبران اشتباهاتش تلاش میکند: انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب
ـ رفتار متکبرانه ندارد: ولا تصعّر خدّک للناس ولا تمش فی الارض مرحا ان الله لایحب کل مختال فخور
ـ در حفظ
حریم و
احترام دیگران کوشا است، لذا
غیبت،
تمسخر،
عیبجویی، و
هرزهزبانی نمیکند حتی به بهانه
شوخی: ولا تجسسوا ولا یغتب بعضکم بعضا
؛ یا ایها الذین امنوا لایسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم
؛ و لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب
ـ آنچه از دیگران انتظار دارد خودش عمل میکند: اتأمرون الناس بالبر وتنسون انفسکم
ـ در تعامل با دیگران
منصف است: و یا قوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولا تبخسوا الناس اشیائهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین
ـ
کم فروشی یا کمکاری نمیکند: ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یُخسِرون
ـ
مردمآزار و
ضد اجتماعی (antisocial) نیست، از
خشونت پرهیز میکند و رفتار نرم و توأم با مهربانی دارد: و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا
؛ فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفظوا من حولک
؛ والکاظمین الغیظ
ـ آرام سخن میگوید و آرام رفتار میکند: و اقصد فی مشیک و اغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر
ـ آسایش دیگران را بر آسایش خود
ترجیح میدهد: و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة
ـ
سخاوتمند و دستودلباز است: و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون
ـ اما از حق خود دفاع میکند: لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما
؛ و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئک ما علیهم من سبیل
؛ لاتَظلِمون و لا تُظلَمون
؛ اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر
؛ والذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون
ـ و اگر نتواند
حق خود را بگیرد، از جایگاه
ظلم بیرون میرود (
هجرت): والذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فی الدنیا حسنه و لاجر الاخره اکبر لو کانوا یعلمون
ـ از
مظلوم دفاع میکند: و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا
ـ اگر به او بدی شود حداکثر به همان اندازه پاسخ میدهد نه بیشتر: فان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به
ـ اما ترجیحا از بدی دیگران میگذرد: ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین
؛ و لمن صبر و غفر ان ذلک من عزم الامور
ـ و در حالت بهتر بدی را با خوبی پاسخ میدهد: و یدرءون بالحسنة السیئة
ـ به دیگران نیکی میکند و نیکی آنان را با نیکی پاسخ میدهد: ان الله یأمر بالعدل والاحسان
؛ هل جزاء الاحسان الا الاحسان.
ـ و ترجیحاً نیکی دیگران را با نیکی بالاتری پاسخ میدهد: و اذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا باحسن منها او ردّوها ان الله علی کل شیئ حسیبا
ـ اگر به کسی نیکی کرد او را با
منت نمی
آزارد: یا ایها الذین امنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی
؛ و لا تمنن تستکثر
ـ برای افزایش احساس ارزشمندی خود، دیگران را تحقیر نمیکند: فاستخف قومه فاطاعوه
ـ رفتار نمایشی ندارد: و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاءالناس
؛ الذین هم یرائون
ـ اجتماعی است و تکروی و
انزوا ندارد: واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا
ـ به نحو مؤثر ارتباط برقرار میکند و یک شنونده
فعال (active listener) است: الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه
جالب آن است که در این آیه به جای کلمه یسمعون (شنیدن) از کلمه یستمعون (گوش دادن) استفاده شده است که نشاندهنده شنیدن فعال (active listening) میباشد.
ـ جا را برای حضور اجتماعی دیگران تنگ نمیکند: یا ایها الذین امنوا اذا قیل لکم تفسّحوا فی المجالس فافسحوا یفسح الله لکم
ـ
استقلال فکری دارد: و لا تتبع اهوائهم عما جائک من الحق
؛ و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن وان هم الا یخرصون
؛ و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبراءنا فاضلونا السبیلا
؛ اذ تبرأ الذین اتُّبعوا من الذین اتَّبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب
ـ در عین حال
استبداد رأی ندارد و از مشورت دیگران بهرهمند میشود: و امرهم شوری بینهم
ـ رفتار برتریجویانه ندارد: تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا والعاقبه للمتقین
؛ وان فرعون لعال فی الارض و انه لمن المسرفین
ـ نسبت به
امانت و قول خود
متعهد است: و هم لاماناتهم و عهدهم راعون
و
؛ و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا
؛ بلی من اوفی بعهده و اتّقی فان الله یحب المتقین
والموفون بعهدهم اذا عاهدوا
ـ
خیانت نمیکند: و ان الله لا یهدی کید الخائنین
ـ برای خودکفایی مالی تلاش میکند: و هو الذی جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور
؛ لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون
؛ و اخرون یضربون فی الارض یبتغون من فضل الله
ـ اما بیش از حد مال اندوزی نمیکند (عامل
استرس): و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم
؛ الهیکم التکاثر
ـ برای خود محدودیتهای ساختگی و مندرآوردی قائل نمیشود و خود را از
نعمتهای پاکیزه دنیا محروم نمیکند: یا ایها الذین امنوا لا تحرّموا طیبات ما احل الله لکم
؛ قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق
ـ هدف اصلی او در بهرهگیری از نعمات دنیوی
سعادت اخروی است: و ابتغ فیما اتیک الله الدار الاخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا
ـ در غذای مصرفی خود دقت میکند و هر چیزی را نمیخورد: یا ایها الذین امنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا لله ان کنتم ایاه تعبدون
ـ به خصوص از مصرف موادی که
اندیشه را مختل می کنند (مانند
الکل) خودداری میکند: انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون
ـ پرخوری و شکمبارگی نمیکند: و کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لا یحب المسرفین
ـ روابط جنسی تنظیم شده و کنترل شدهی دارد: و الذین هم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذلک فاؤلئک هم العادون
ـ چشمچرانی نمیکند (یک انحراف شناختهشده روانی): و قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما تصنعون و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن
ـ متقابلاً از خودنمایی تحریکآمیز هم پرهیز میکند: و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن
؛ و لا یضربن بارجلهن لعلکم ما یخفین من زینتهن
؛ فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض
ـ از مزایای روانی تشکیل
خانواده بهرهمند میشود: و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون
ـ برای کنترل احساسات
جنسی خود از
مکانیسمهای دفاعی (defense mechanisms) مانند سرکوب (repression) استفاده نمیکند، بلکه مکانیسمهای تطابق (coping mechanisms) را به کار میبندد؛ یعنی در صورت امکان این غریزه را به طریق سالم
ارضا میکند (حل مسئله با مکانیسم تطابقی تسلط و
مهارت) و در غیر این صورت، از مکانیسمهای تطابقی دیگری مانند
تصعید و
تعلیه (sublimation) و
دین گرایی (religious coping) استفاده میکند (وانکحوا الایامی والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم ولیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله
؛ و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیئ قدرا
ـ اما با غیر هممسلک خود
ازدواج نمیکند (به دلیل عوارض روانی برای
زوجین و فرزندان که در جای خود اثبات شده است): و لا تنکحوا المشرکات حتی یؤمنّ
؛ و لا تنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا
ـ به
نظافت و بهداشت فردی اهمیت میدهد: و ثیابک فطهر و الرجز فاهجر
؛ و یحب المتطهرین
ـ
سحرخیز است: و المستغفرین بالاسحار
ـ رفتارهای خودتخریبی،
خودآزاری و
خودکشی ندارد: ولاتقتلوا انفسکم
ـ از آثار روانی انفاق بهره مند میشود: و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم
ـ برای منابع ارزش قائل است و آنها را ریخت و پاش نمیکند: و لاتبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین
ـ در طول روز ساعاتی را به تمرکز فکری
معنوی (transendental meditation) و نیایش میگذراند: اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوه لذکری
ـ در اکثر حالات به یاد خداست: و اذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون
ـ اهل اتلاف وقت، لغو و بیهودگی نیست و از امور بیمحتوی و بینتیجه پرهیز میکند: و الذین هم عن اللغو معرضون
؛ والذین لایشهدون الزور و اذا مرّوا باللغو مرّوا کراما
ـ از بیکاری پرهیز میکند، اما هم زمان به کارهای متعددی نمیپردازد (زیرا هر دو منبع استرس هستند) لذا با اتمام هر کار کار جدیدی را آغاز میکند: فاذا فرغت فانصب
شخصيتى با ويژگىهاى فوق بدون
شک شخصيتى محبوب و دوستداشتنى خواهد بود و الگوى عينى آن در معصومين(ع) قابل مشاهده است. اين نكته در
سوره مریم آیه ۹۶ بيان شده است. در اين آيه به طور فشرده از ويژگىهاى شناختى و رفتارى شخصيت سالم تحت عنوان
ایمان و
عمل صالح نام برده شده است (ان الذين امنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وُدّا; آنان كه ايمان آورده و اعمال شايسته داشته باشند به زودى
خداوند آنان را محبوب دلها خواهد ساخت).
دانشنامه موضوعی قرآن