تبعید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تبعيد(تَغْريب؛ نَفي بَلَد) يعني بيرون کردن
بزهکار از محلّ زندگي يا محلّ
ارتکاب بزه و يا محلّ اجراي
حد که از آن در باب
حدود سخن رفته است.
تبعید، از ریشه «ب ـ ع ـ د» و در لغت به معنای دور کردن است.
این واژه در زبان فارسی در اصطلاح
فقه و حقوق عبارت است از بیرون کردن
مجرم از محل ارتکاب
جرم یا اقامتگاه وی
و به تعبیر دیگر،
مجازاتی است که به موجب آن فرد مجرم از اقامت در
وطن و شهر خود ممنوع شده، برای مدتی معین به سکونت در محلی دیگر محکوم گردد.
در متون
فقهی واژگان عربی «تغریب»
و «نفی بلد»
دراین معنا کاربرد دارند، هرچند در متون قانونی ایران پس از
مشروطه واژه تبعید رواج یافتهاست.
در متون تاریخی نوعی تبعید مطرح شده که تبعید با
رأی عمومی یا «
طرد اجتماعی» نامیده میشود. در این نوع تبعید که در
یونان باستان معمول بوده، برخی افراد که اقامت آنان در یک محل خطرناک و زیانآور تشخیص داده میشد، با استناد به آرای عمومی و بدون
محاکمه و دادرسی و
اتهامی خاص به گونه موقت از شهر بیرون رانده میشدند.
فقها درباره اینکه تبعید
تعزیر است یا
حد اختلاف نظر دارند. بیشتر
فقهای شیعه و
اهل سنت برآناند که تبعید حد به شمار میرود، زیرا برای جرایم خاص مانند
محاربه تشریع شده است؛ اما عدهای دیگر برآناند که تبعید تعزیر است، از آن رو که مورد و
میزان آن به نظر
حاکم شرع واگذار شده است.
یکی از
ادله آن این است که در حدود، میزان و نهایت مجازات معلوم است؛ ولی در تبعید مکان و زمان تبعید معلوم نیست و به نظر حاکم شرع واگذار شده است.
قرآن از تبعید با تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است؛ از جمله:
«
نفی» یعنی دور کردن از سرزمین: «یُنفَوا مِنَ الاَرضِ».
«اخراج» یا بیرون راندن از سرزمین خود: «اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا... مِن دیـرِهِم».
«
جلاء» یعنی دور کردن از وطن: «وَلَوْلَا أَن کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلَاء لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا...».
محروم شدن از مجاورت با ساکنان شهر: «لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا».
به نظر برخی
مفسران مفهوم «جلاء» از دو نظر با «اِخراج» تفاوت دارد: یکی اینکه در جلاء شخص همراه با خانواده و فرزندان خود از وطنش دور میشود. دیگر آنکه جلاء برخلاف اخراج به صورت گروهی صورت میگیرد.
در قرآن افزون بر آمدن
مصادیق تبعید در میان امتهای گذشته، مانند تبعید
سامری از میان
بنیاسرائیل،
تهدید شدن
حضرت لوط و نیز
حضرت شعیب و
پیروانش به تبعید شدن از شهر
و نقشه تبعید
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) از
مکه از سوی
کفار قریش ، از مقرر شدن این
مجازات برای جرایمی خاص سخن به میان آمده و برخی از
احکام شرعی آن بیان شده است.
تبعید و بیرون راندن افراد از وطن یا شهری که در آن زندگی میکنند، از مجازاتهایی است که از زمانهای بسیار دور
رواج داشته است، هرچند در هر عصر و منطقهای با توجه به اوضاع خاص آن و ویژگیهای محیط و فرد مجرم، دارای شرایط متفاوتی بوده است؛ گاهی تنها افراد از شهر محل سکونت خود اخراج میشدند و انتخاب محل اقامت آنان در اختیار خودشان بود. گاه افزون بر بیرون کردن محکومان از
وطن، محل و مدت تبعید آنان نیز معین میشد؛ همچنین تبعیدگاهی گروهی و به صورت دسته جمعی بوده و گاه به گونه فردی صورت میگرفته است، چنانکه گاهی به حق و در پی ارتکاب جرم بود و در بسیاری موارد نیز به
باطل و به جهت نسبت دادن اتهاماتی
ناروا صورت میگرفت.
در
کتاب مقدس از تبعید
قوم یهود به دست
بختالنصر یاد شده و آمده است که وی برای مدتی طولانی گروهی از آنان را از
دیار خود بیرون کرد و به
بابل انتقال داد.
در برخی
آیات قرآن نیز از تبعید گروهی از
یهود یاد شده است؛ از جمله در
سوره بقره ذکر شده که برخی یهودیان تبعید شده
، از
پیامبر خویش خواستند تا فرماندهای برای آنان برگزیند تا با
نبرد کردن با دشمنان، به وطن خود بازگردند: «قالوا لِنَبِیّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ... و ما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ و قَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا و اَبنائِنا».
مفسران گروهی از جباران یا
جالوت یا
عمالقه را از کسانی شمردهاند که بر سرزمین آنان
مسلط شدند و مردان را از شهر بیرون راندند و زنان و فرزندانشان را به
اسارت گرفتند.
در آیه ۸۵ بقره نیز به تبعید ناروای یهودیان از سوی یکدیگر اشاره شده و آنان به این جهت
مذمت شدهاند: «ثُمَّ اَنتُم... و تُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم... وهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم».
این آیه درباره
قبایل بنیقریظه و
بنینضیر ساکن در
مدینه نازل شد. هر یک از این دو قبیله با یکی از دو
طایفه اوس و
خزرج همپیمان بودند و هرگاه با یکدیگر به
نزاع برمیخاستند، گروه غالب، دیگری را از وطن خود بیرون میکرد.
برخی گفتهاند که این آیه درباره رویه
بنیاسرائیل است که هرگاه قبیلهای دیگر را ضعیف مییافتند، آنان را از وطن خود بیرون میراندند.
قرآن به سرگذشت
سامری اشاره کرده که در پی ایجاد
انحراف و کجروی در میان بنیاسرائیل،
حضرت موسی(علیه السلام) وی را از میان
قوم خود تبعید کرد: «فَاذهَب فَاِنَّ لَکَ فِی الحَیوةِ اَن تَقولَ لا مِسَاسَ».
برخی گفتهاند که حضرت موسی به بنیاسرائیل فرمان داد تا همنشینی و سخن گفتن و غذا خوردن با سامری را ترک گویند
، در نتیجه وی مجبور به ترک شهر شد و در
بیابان همنشین
درندگان گردید.
در آیات متعدد دیگر نیز از تهدید شدن
پیامبران الهی به تبعید از وطن، از جانب
کافران یاد شده است؛ از جمله در
سوره ابراهیم این تهدید از سوی کافران نسبت به
انبیای الهی مطرح شده: «قالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا»
؛ همچنین در آیه «قالوا لـَئِن لَم تَنتَهِ یــلوطُ لَتَکونَنَّ مِنَ المُخرَجین».
از تهدید شدن
حضرت لوط(علیه السلام) به تبعید از محل اقامت خود یاد شده است
در آیهای دیگر این تهدید در مورد
حضرت شعیب(علیه السلام) و پیروانش نقل شده است: «لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا».
کیفر تبعید در میان مشرکان
صدر اسلام نیز رایج بود و آنان کسانی را که در برابر
آیین باطل آنان به مخالفت برمیخاستند، از شهر خود تبعید یا به آن تهدید میکردند.
در آیه : «و اِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ اَو یَقتُلوکَ اَو یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ و یَمکُرُ اللّهُ...».
از توطئه مشرکان مبنی بر زندانی کردن یا کشتن یا تبعید کردن
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)یاد شده است
.
نقل شده است که مشرکان در
دارالندوه گرد آمدند و ابتدا تصمیم گرفتند که پیامبر(صلی الله علیه وآله)را در خانه زندانی کنند یا او را از
مکه بیرون کنند تا به هر جا خواست برود
؛ ولی چون
هراس داشتند که آن حضرت قبایل دیگر را از بتپرستی باز دارد
یا با گردآوری یارانی با مشرکان وارد جنگ شود
از تبعید آن حضرت منصرف شدند و به
قتل وی تصمیم گرفتند.
مشرکان مکه پیروان پیامبر را به جهت
ایمان آوردن به آن حضرت و رهاکردن
بتپرستی، به ناحق از مکه تبعید کردند: «اَلَّذینَ اُخرِجوا مِن دِیـرِهِم بِغَیرِ حَقّ».
البته به نظر برخی
مفسران، بیرون کردن
مسلمانان از سوی مشرکان به طور مستقیم انجام نشد، بلکه مسلمانان به سبب
آزار و
اذیت مشرکان به ترک آن شهر مجبور شدند.
در اسلام نیز برای ارتکاب برخی جرایم کیفر تبعید مقرر شده است. به برخی از جرایم مزبور و نیز برخی گروههایی که به سبب ارتکاب جرایمی تبعید یا به آن
تهدید شدهاند اشاره میشود:
مردي که تازه
ازدواج کرده است چنانچه پيش از
آمیزش با همسرش، با زني
زنا کند، حدّ وي علاوه بر صد
تازیانه و تراشيدن
سر، تبعيد است. در ثبوت
مجازات تراشيدن سر و تبعيد براي
مرد مجرّدي که زنا کرده
اختلاف ميباشد.
بردهو به قول مشهور، زن
مجرددر صورت ارتکاب زنا تبعيد نميشوند.
هرگاه محلّ ارتکاب بزه يا اجراي تازيانه، غير محلّ زندگي
مجرم باشد، در اينکه مبدأ تبعيد، مکان ارتکاب
جرم است
يا مکان جاري شدن
حدو يا محلّ زندگي،
اختلاف ميباشد.
تعيين محلّ تبعيد به نظر
حاکم شرع بستگي دارد. بنابر قول اوّل و دوم در مبدأ تبعيد، بزهکار به
وطنش تبعيد نميگردد.
زناکار غريب به شهري غير از وطنش و غير شهري که در آن مرتکب زنا شده، تبعيد ميشود.
مدّت تبعيد يک
سال قمری است.
حدّ
قیادت ۷۵
تازیانه و تبعيد از محلّ زندگي است؛ ليکن در اينکه مجازات تبعيد در اوّلين مرتبه ارتکاب جرم اجرا ميگردد يا در مرحله دوم،
اختلاف است.
برخي ثبوت
کیفر تبعيد را براي قوّاد نپذيرفتهاند.
حکم تبعيد بنابر قول به ثبوت آن براي قوّاد به مردان اختصاص دارد.
مدّت آن نيز بسته به نظر
حاکم شرع است.
از جمله مجازاتهايي که براي
محارب مقرّر گرديده تبعيد است.
بر
حاکم شرع واجب است به اهل هر شهري که محارب وارد آن ميشود، بنويسد که با او همنشيني نکنند و هم
غذا نشوند و از
داد و ستد با وي خودداري ورزند تا نتواند در يک
شهر استقرار پيدا کند.
در مدّت تبعيد
محارب اختلاف است. اکثر
فقها قائل به استمرار آن تا زمان
توبه وي ميباشند.
در
سوره حشر از بیرون راندن گروهی از
اهل کتاب از وطن خود (مدینه) یاد شده است: «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن دیـرِهِم لاَِوَّلِ الحَشر».
در آیات بعد علت تبعید آنان مخالفت و
دشمنی آنان با
خدا و
رسول بیان شده است: «ذلِکَ بِاَنَّهُم شاقُّوا اللّهَ و رَسولَهُ و مَن یُشاقِّ اللّهَ فَاِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب».
این آیات در مورد
یهود بنی نضیر نازل شد که با
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)
پیمان صلح و پرهیز از ستیزهجویی بسته بودند؛ ولی هنگامی که
پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) برای
استمداد از آنان برای پرداخت
دیه مقتولی به میان آنها رفته بود، پیمان خود را شکستند و درصدد
قتل آن حضرت برآمدند.
بنا به
روایتی دیگر، آنان پس از پیمان بستن با حضرت رسول، گروهی را به سرپرستی
کعب بن اشرف به
مکه فرستادند و در کنار
کعبه با
مشرکان پیمان بستند که در نابودی
اسلام بکوشند.
در پی این
نقض پیمان، به فرمان پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) آنان از
مدینه بیرون رانده شدند و گروهی از آنها به
شام و گروهی دیگر به
خیبر رفتند.
در
آیه: «لـَئِن لَم یَنتَهِ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ والمُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا».
منافقان و بیماردلان
تهدید شدهاند که در صورت
خاتمه ندادن به کارهای ناروای خود، از مدینه تبعید خواهند شد.
آیه فوق درباره گروهی از منافقان نازل شده که در هنگام خروج پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)از مدینه برای
جهاد، به
شایعه پراکنی میپرداختند و میگفتند که
پیامبر کشته یا
اسیر شده است
یا
شایع میکردند که
مسلمانان شکست خورده و متحمل
تلفات فراوانی شدهاند تا روحیه آنان را ضعیف کنند.
به نظر برخی
مفسران، این آیه در مورد کسانی نازل شد که زنان
مسلمان را با گفتن سخنان ناروا،
آزار میدادند.
مفاد آیات پیشین این
سوره را که از
اذیت کردن مردان و زنان
مؤمن و
توصیه زنان مسلمان به رعایت
حجاب سخن به میان آورده، میتوان
مؤید این نظر دانست. عدهای دیگر مراد آیه شریفه را کسانی دانستهاند که به
فحشا و کارهای
خلاف عفت روی میآوردند.
برخی از آیه استفاده کردهاند که هرکسی که به شایعه پراکنی و اذیت مؤمنان بپردازد
مستحق تبعید و
تعزیر است.
افزون بر موارد یاد شده، در
فقه اسلامی برای جرایم دیگری از جمله
قتل فرزند، کشتن
برده، کشتن
ذمّی،
مُثْله کردن میت،
آمیزش با
حیوانات،
شرابخواری،
جاسوسی،
افشای اسرار حکومتی،
دزدی و
احتکار نیز
کیفر تبعید مقرر شده است.
دانشنامه موضوعی قرآن.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲.