• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تجارت در حج (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تجارت، خرید و فروش و تصرف در اصل سرمایه برای دستیابی به سود است.در برخی آیات قرآن کریم به عقیده برخی مسلمانان، که تجارت در حج را گناه می‌دانسته‌اند اشاره شده است.



ممنوعيّت تجارت و فعاليّتهاى اقتصادى در حج، پندار غلط برخى مسلمانان صدر اسلام بود: «الحج اشهر معلومـت... • لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم...؛حج، در ماههای معینی است!... •گناهی بر شما نیست که از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادی در ایام حج) طلب کنید (که یکی از منافع حج، پیریزی یک اقتصاد صحیح است)... .» نقل شده است: برخی مسلمانان، تجارت در حج را گناه می‌دانسته‌اند. خداوند در این آیه به جواز تجارت در حج تصریح نموده است.

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

این آیه شریفه می‌خواهد بفرماید: در خلال انجام عمل حج دادوستد حلال است، چیزی که هست از بیع و دادوستد تعبیر فرموده به (طلب فضل پروردگار) و این تعبیر در سوره جمعه نیز آمده، آنجا که می‌فرماید: " یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع- تا آنجا که می‌فرماید- فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فی الارض، و ابتغوا من فضل الله"»
چون در این دو آیه نخست از داد و ستد تعبیر به بیع کرده، و سپس از همان تعبیر به طلب رزق خدا نموده، و بهمین جهت است که در سنت نیز ابتغای از فضل خدا در آیه مورد بحث به بیع تفسیر شده، پس آیه دلیل بر این است که داد و ستد در خلال عمل حج مباح و جایز است.


آز آیه ۱۹۸ سوره بقره جواز کسب و تجارت، در سفر حج استفاده می‌شود:
لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم فاذا افضتم من عرفـت... «بر شما گناهی نیست که (در سفر حج) از فضل پروردگارتان (روزی خویش) بجویید پس چون از عرفات کوچ نمودید خدا را در مشعر الحرام یاد کنید و یادش کنید که شما را که پیشتر از بیراهان بودید فرا راه آورد.»

یـایها الذین امنوا لاتحلوا شعـئر الله... ولا ءامین البیت الحرام یبتغون فضلا من ربهم... «ای کسانی که ایمان آورده‌اید حرمت شعایر خدا و ماه حرام و قربانی بی نشان و قربانیهای گردن بنددار و راهیان بیت الحرام را که فضل و خشنودی پروردگار خود را می‌طلبند نگه دارید و چون از احرام بیرون آمدید (می‌توانید) شکار کنید و البته نباید کینه توزی گروهی که شما را از مسجد الحرام باز داشتند شما را به تعدی وادارد و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است»(«یبتغون فضلا» به تجارت تفسير شده است. )

۱.۱ - دیدگاه تفسیر المیزان

در این آیه مجددا مؤمنین مورد خطاب واقع شده‌اند، و این تکرار خطاب شدت اهتمام به حرمات خدای تعالی را می‌رساند.
در جمله" لا تحلوا حلال مکنید" کلمه احلال که مصدر آن فعل است، به معنای حلال کردن است، و حلال کردن و مباح دانستن ملازم با بی مبالات بودن نسبت به حرمت و مقام و منزلت پروردگاری است که این عمل را بی احترامی به خود دانسته، و این کلمه در هر جا به یکی از این معانی است، یا به معنای بی مبالاتی است، و یا به معنای بی احترامی نسبت به مقام و منزلت است" احلال شعائر الله" به معنای بی احترامی به آن شعائر و یا ترک آنها است، (و احلال شهر الحرام) به معنای این است که حرمت این چهار ماه را که جنگ در آنها حرام است نگه ندارند، و در آنها جنگ کنند، و همچنین در هر جا معنای مناسب به آنجا را افاده می‌کند.
کلمه" شعائر" جمع شعیره است، که به معنای علامت است، و کانه مراد از شعائر اعلام حج و مناسک آن باشد، و کلمه" شهر الحرام" به معنای ماههایی است که خدای تعالی آنها را مورد احترام قرار داده، و آن عبارت است از چهار ماه قمری، محرم و رجب و ذی القعده و ذی الحجه، و کلمه" هدی " به معنای آن حیوانی است که آدمی از شهر خود با خود به طرف مکه می‌برد، تا قربانی کند، از قبیل گوسفند و گاو و شتر، و کلمه" قلائد" جمع قلاده به معنای گردن بند است، و در اینجا به معنای هر چیزی است مانند نعل و مثل آن، که به عنوان اعلام به قربانی، به گردن حیوان می‌اندازند و به این وسیله اعلام می‌کنند- که این شتر یا گاو یا گوسفند قربانی راه خدا است، اگر احیانا گم شد، و کسی او را پیدا کرد، باید به منا بفرستد تا از طرف صاحبش قربانی شود- و کلمه: " آمین" جمع کلمه آم است، که اسم فاعل از فعل"‌ام، یؤم" است، و ماده آن"‌ام" به معنای قصد کردن است، پس معنای جمله" آمین البیت الحرام" کسانی هستند که قصد زیارت خانه خدا را دارند، و جمله: " یبتغون فضلا" حال از کلمه" آمین " است" فضل" به معنای مال و یا سود مالی است، که در آیه" فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء"، و آیاتی دیگر به این معنا است، و یا به معنای اجر آخرتی، و یا مطلق پاداش مالی است، و یا پاداش اعم از مالی و غیر مالی است.

۲.۲ - شعائر و قلائد

مفسرین در تفسیر کلمات" شعائر" و" قلائد" و غیر آن دو از سائر مفرداتی که در آیه آمده اختلاف کرده‌اند، و اقوال مختلفی ارائه داده‌اند، و آنچه ما از این میان انتخاب کرده‌ایم همان است که ذکر کردیم، چون با سیاق آیه سازگارتر بود، و چون در نقل و انتقاد در اقوال دیگر فائده‌ای نبود، از نقل آنها صرف نظر کردیم.
" و اذا حللتم فاصطادوا" و چون از احرام در آمدید شکار بکنید، جمله: " شکار بکنید" از آنجا که در مقامی آمده که شنونده احتمال می‌داده شاید شکار کردن بعد از احرام نیز حرام باشد دلالت بر وجوب ندارد، تنها دلالت می‌کند بر اینکه بعد از احرام، حرام و ممنوع نیست، و اصطلاحا چنین امری را (امر عقیب حظر) می‌گویند، یعنی امری که بعد از نهی در کلام بیاید، و کلمه" حل" که ثلاثی مجرد است، و نیز" احلال" که ثلاثی مزید و از باب افعال است، هر دو یک معنا می‌دهد، و آن عبارت است از خارج شدن از احرام.
" و لا یجرمنکم شنآن قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا" وقتی گفته می‌شود: " جرمه و یجرمه" معنایش این است که او را وادار به جرم کرد، و اگر معصیت را هم جریمه می‌گویند چون وبال و عقوبت آن را که یا مال است و یا شکنجه بر آدمی تحمیل می‌شود.
راغب گفته است: اصل در معنای ماده" جیم- را- میم" بریدن است، و کلمه: " شنان" به معنای دشمنی و بغض است، و اینکه فرمود: " ان صدوکم"، معنایش این است که شما را از داخل شدن در مسجد الحرام منع کردند، و این جمله یا بدل از" شنان" است، و یا عطف بیان می‌باشد.
و حاصل معنای آیه این است که: (این کینه و دشمنی که آنها نگذاشتند شما داخل مسجد الحرام بشوید، شما را وادار نکند بر اینکه بر آنان تعدی کنید و حال آنکه خدا شما را بر آنان مسلط کرده، وبال این جرم بر شما تحمیل نشود).


لیشهدوا منـفع لهم... «تا شاهد منافع خویش باشند و نام خدا را در روزهای معلومی بر دامهای زبان بسته‌ای که روزی آنان کرده است ببرند پس از آنها بخورید و به درمانده مستمند بخورانید.»
لام بر سر جمله مورد بحث لام تعلیل، و یا لام غایت است. و این جار و مجرور متعلق است به جمله" یاتوک" یعنی اگر اعلام کنی می‌آیند، به سوی تو، برای اینکه منافع خود را مشاهده کنند. و بنا بر اینکه لام غایت باشد معنا این می‌شود که: می‌آیند به سوی تو و منافع خود را مشاهده می‌کنند.

۳.۱ - منافع دنیوی و اخروی حج

در این جمله" منافع" مطلق ذکر شده، و نفرموده منافع دنیایی، و یا اخروی، چون منافع دو نوع است یکی دنیوی که در همین زندگی اجتماعی دنیا سود بخشیده، و زندگی آدمی را صفا می‌دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده، نواقص مختلف آن را بر طرف می‌سازد، مانند تجارت، سیاست، امارت، تدبیر، و اقسام رسوم و آداب و سنن، و عادات، و انواع تعاون و یاریهای اجتماعی، و غیر آن.
و معلوم است که وقتی اقوام و امتهای مختلف از مناطق مختلف زمین با همه تفاوتها که در انساب و رنگ و سنن و آداب آنها هست در یک جا جمع شده، و سپس یکدیگر را شناختند، و معلوم شد که کلمه همه واحده و آن، کلمه حق است، و معبود همه یکی است و او خدای عزّوجلّ است، و وجهه همه یکی است و آن کعبه است، این اتحاد روحی آنها به اتحاد جسمی و آن وحدت کلمه، ایشان را به تشابه در عمل می‌کشاند. این از آن دیگری آنچه می‌پسندد می‌آموزد، و آن دیگری نیز خوبیهای این را می‌گیرد، و این به کمک آن می‌شتابد و در حل مشکلات آن قوم کمر می‌بندد و به اندازه مقدور خود یاریش می‌دهد، در نتیجه جامعه‌های کوچک به صورت یک جامعه بزرگ مبدل می‌شود، آن وقت نیروهای جزئی نیز به نیروی کلی مبدل می‌شود که کوه‌های بلند هم در مقابل آن نمی‌تواند مقاومت کند، و هیچ دشمن نیرومندی حریف آن نمی‌شود. و جان کلام اینکه: هیچ راهی به سوی حل مشکلات به مانند تعاضد و تعاون نیست، و هیچ راهی به سوی تعاون چون تفاهم نیست و هیچ راهی به سوی تفاهم مانند تفاهم دینی نیست.

۳.۱.۱ - منافع اخروی

نوع دوم از منافع، منافع اخروی است که همان وجود انواع تقرب‌ها به سوی خدا است. تقرب‌هایی که عبودیت آدمی را مجسم سازد، و اثرش در عمل و گفتار آدمی هویدا گردد. و عمل حج با مناسکی که دارد انواع عبادتها و توجه به خدا را شامل و متضمن است، چون مشتمل است بر ترک تعدادی از لذایذ زندگی، و کارهای دنیایی و کوششها برای دنیا، و تحمل مشقت‌ها، و طواف پیرامون خانه او، و نماز و قربانی، و انفاق و روزه، و غیر آن.
در سابق هم گفتیم که عمل حج با ارکان و اجزایی که دارد یک دوره کامل مسیر ابراهیم خلیل -علیه السلام- در مراحل توحید، و نفی شرک، و اخلاص عبودیت او را مجسم می‌سازد.
به همین بیان روشن می‌شود که چرا فرمود: " در میان مردم حج را اعلام کن تا به سویت بیایند"، چون معنای آمدن مردم به سوی ابراهیم، این است که مردم به سوی خانه‌ای که او بنا کرده بیایند و آن را زیارت کنند. و آمدنشان مستلزم این است که این منافع اخروی و دنیوی را مشاهده کنند، و وقتی مشاهده کردند، علاقمند به آن خانه می‌شوند، چون خلقت انسان به گونه‌ای است که منفعت را دوست دارد.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۸۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، مفردات، ص۱۶۴.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۸.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۷.    
۶. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۱۷.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹۸.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۷.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۱۰. زمخشری، جار الله، تفسیرالکشّاف، ج ۱، ص ۶۰۲.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۵۰.    
۱۲. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۲، ص۶.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۴.    
۱۴. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۴.    
۱۵. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۳، ص۷.    
۱۶. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۶۳.    
۱۷. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۱۸. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۵۲۱.    
۱۹. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۵۲۲.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تجارت در حج».    
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تجارت در حج».    



جعبه ابزار