• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تشبیه به آب (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم در موارد بسیاری برای تبیین مسایل از تشبیه مخصوصا تشیبه به آب استفاده فرموده است.



خداوند متعال ماندگاری حق، را به ماندگاری آب پوشیده شده با کفهای سیلاب تشبیه کرده است:
... کذلک یضرب الله الحق و البـطـل... و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض... « (همو که) از آسمان آبی فرو فرستاد پس رودخانه‌هایی به اندازه گنجایش خودشان روان شدند و سیل کفی بلند روی خود برداشت و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی در آتش می‌گدازند هم نظیر آن کفی برمی آید خداوند حق و باطل را چنین مثل می‌زند اما کف بیرون افتاده از میان می‌رود ولی آنچه به مردم سود می‌رساند در زمین (باقی) می‌ماند خداوند مثلها را چنین می‌زند.»

۱.۱ - ترسیم منظره حق و باطل

از آنجا که روش قرآن، به عنوان یک کتاب تعلیم و تربیت، متکی به مسائل عینی است، برای نزدیک ساختن مفاهیم پیچیده به ذهن انگشت روی مثلهای حسی جالب و زیبا در زندگی روزمره مردم می‌گذارد، در اینجا نیز برای مجسم ساختن حقایقی که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک، ایمان و کفر و حق و باطل گذشت، مثل بسیار رسایی بیان می‌کند.
نخست می‌گوید: " خداوند از آسمان آبی را فرو فرستاده است" (انزل من السماء ماء).

آبی حیاتبخش و زندگی آفرین، و سرچشمه نمو و حرکت:
" و در این هنگام دره‌ها و گودالها و نهرهای روی زمین هر کدام به اندازه گنجایش و وسعت خود بخشی از این آب را پذیرا می‌شوند" (فسالت اودیة بقدرها).
جویبارهای کوچک دست به دست هم می‌دهند و نهرهایی به وجود می‌آورند، نهرها به هم می‌پیوندند و سیلاب عظیمی از دامنه کوهسار سرازیر می‌گردد، آبها از سر و دوش هم بالا می‌روند و هر چه را بر سر راه خود ببینند برمی دارند و مرتبا بر یکدیگر کوبیده می‌شوند، در این هنگام کفها از لابلای امواج ظاهر می‌شوند، آن چنان که قرآن می‌گوید" سیلاب، کفهایی را بر بالای خود حمل می‌کند" (فاحتمل السیل زبدا رابیا).
" رابی" از ماده" ربو" (بر وزن غلو) به معنی بلندی و برتری است و ربا که به معنی سود یا پول اضافی یا جنس دیگر است نیز از همین ماده و به همین معنی است، چون اضافه و زیادی را می‌رساند.

۱.۲ - پیدایش کفها

پیدایش کفها منحصر به نزول باران نیست بلکه" در فلزاتی که بوسیله آتش ذوب می‌شوند تا از آن زینت آلات یا وسائل زندگی بسازند آنها نیز کفهایی همانند کفهای آب دارند" (و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیة او متاع زبد مثله) (ترجمه تحت اللفظی جمله فوق چنین است: " از آنچه آتش بر روی آن روشن می‌کنند برای بدست آوردن زینت یا متاع کفهایی همانند کفهای آب حاصل می‌شود" و این تعبیر اشاره به کورهایی است برای ذوب فلزات که هم آتش در زیر مواد فلزی وجود دارد و هم در روی آن، به این معنی که یک طبقه آتش در زیر است و سپس روی آن سنگهایی را که مواد کافی دارد می‌ریزند و مجددا روی آن آتش می‌ریزند: و این بهترین نوع کوره است که از هر طرف آتش، مواد قابل ذوب را احاطه کرده است.)

۱.۳ - نتیجه

بعد از بیان این مثال که به صورت وسیع و گسترده، نه تنها در مورد آب، که در مورد همه فلزات، چه آنها که زینتی هستند و چه آنها که وسائل زندگی را از آن می‌سازند، بیان می‌کند به سراغ نتیجه گیری می‌رود، و چنین می‌فرماید:
" اینگونه خداوند برای حق و باطل، مثال می‌زند" (کذلک یضرب الله الحق و الباطل).
سپس به شرح آن می‌پردازد و می‌گوید: " اما کفها به کنار می‌روند و اما آبی که برای مردم مفید و سودمند است در زمین می‌ماند" (فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض).
کفهای بیهوده و بلند آواز و میان تهی که همیشه بالانشین هستند اما هنری ندارند باید به کناری ریخته شوند و اما آب خاموش و بی سر و صدای متواضع و مفید و سودمند می‌ماند و اگر روی زمین هم نماند در اعماق زمین نفوذ می‌کند و چیزی نمی‌گذرد که به صورت چشمه سارها و قناتها و چاهها سر از زمین برمی دارد، تشنه کامان را سیراب می‌کند، درختان را بارور، و گلها را شکفته و میوه‌ها را رسیده، و به همه چیز سر و سامان می‌دهد.
و در پایان آیه برای تاکید بیشتر و دعوت به مطالعه دقیقتر روی این مثال می‌فرماید: " این چنین خداوند مثالهایی می‌زند" (کذلک یضرب الله الامثال).

۱.۴ - راه شناخت حق و باطل

در این مثال پر معنی که با الفاظ و عبارات موزونی ادا شده و منظره حق و باطل را به عالیترین صورتی ترسیم کرده حقایق فراوانی نهفته است که در اینجا به قسمتی از آن اشاره می‌کنیم:
شناخت حق و باطل که همان شناخت واقعیتها از پندارها است، گاهی برای انسان چنان مشکل و پیچیده می‌شود، که حتما باید سراغ نشانه رفت و از نشانه‌ها، حقایق را از اوهام، و حق را از باطل شناخت.
قرآن در مثال بالا این نشانه‌ها را چنین بیان کرده است:
الف-" حق همیشه مفید و سودمند است، همچون آب زلال که مایه حیات و زندگی است، اما باطل بی فایده و بیهوده است، نه کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب می‌کنند و درختی را می‌رویانند، و نه کفهایی که در کوره‌های ذوب فلزات ظاهر می‌شود. می‌توان از آنها زینتی و یا وسیله‌ای برای زندگی ساخت، و اگر هم مصرفی داشته باشند، مصارف بسیار پست و بی ارزشند که به حساب نمی‌آیند، همانند صرف کردن خاشاک برای سوزاندن:
باطل همواره مستکبر، بالانشین، پرسروصدا، پر قال و غوغا ولی تو خالی و بی محتوا است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است.
ج- حق همیشه متکی به نفس است، اما باطل از آبروی حق مدد می‌گیرد و سعی می‌کند خود را به لباس او در آورد و از حیثیت او استفاده کند، همانگونه که" هر دروغی از راست فروغ می‌گیرد"، که اگر سخن راستی در جهان نبود، کسی هرگز دروغی را باور نمی‌کرد، و اگر جنس خالصی در جهان نبود، کسی فریب جنس قلابی را نمی‌خورد، بنا بر این حتی فروغ زودگذر باطل و آبروی و حیثیت موقت او به برکت حق است، اما حق همه جا متکی به خویشتن است و آبرو و اثر خویش!


در سوره رعد آیه ۱۷ ثبات و سودمندی حق، به ثبات و سودمندی آب تشبیه شده است:
انزل من السماء ماء... اودیة بقدرها فاحتمل السیل... کذلک یضرب الله الحق... فاما الزبد فیذهب جفاء واما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض... « (همو که) از آسمان آبی فرو فرستاد پس رودخانه‌هایی به اندازه گنجایش خودشان روان شدند و سیل کفی بلند روی خود برداشت و از آنچه برای به دست آوردن زینتی یا کالایی در آتش می‌گدازند هم نظیر آن کفی برمی آید خداوند حق و باطل را چنین مثل می‌زند اما کف بیرون افتاده از میان می‌رود ولی آنچه به مردم سود می‌رساند در زمین (باقی) می‌ماند خداوند مثلها را چنین می‌زند.»

۲.۱ - تشبیه به ثبات و سودمندی آب

کفهای بیهوده و بلند آواز و میان تهی که همیشه بالانشین هستند اما هنری ندارند باید به کناری ریخته شوند و اما آب خاموش و بی سر و صدای متواضع و مفید و سودمند می‌ماند و اگر روی زمین هم نماند در اعماق زمین نفوذ می‌کند و چیزی نمی‌گذرد که به صورت چشمه سارها و قناتها و چاهها سر از زمین برمی دارد، تشنه کامان را سیراب می‌کند، درختان را بارور، و گلها را شکفته و میوه‌ها را رسیده، و به همه چیز سر و سامان می‌دهد.
و در پایان آیه برای تاکید بیشتر و دعوت به مطالعه دقیقتر روی این مثال می‌فرماید: " این چنین خداوند مثالهایی می‌زند" (کذلک یضرب الله الامثال).


دین، از جهت زنده کردن قلبها، مانند آب باران است:
او کصیب من السماء... «در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانی که کتاب (آسمانی) به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم برای آنان (حاصل) آمد آن هم به سابقه حسدی که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس (بداند) که خدا زود شمار است.»
برداشت یاد شده بر این اساس است: همان گونه که زمین به واسطه باران زنده می‌شود، قلبها نیز با دین زنده می‌شوند.
[۹] الکشاف، ج۱، ص۷۹.



ناپایداری زندگی دنیا، مانند ناپایداری منافع آب باران است:
انما مثل الحیوة الدنیا کماء انزلنـه من السماء فاختلط به نبات الارض مما یاکل الناس و الانعـم حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن اهلها انهم قـدرون علیها ‌اتـها امرنا لیلا او نهارا فجعلنـها حصیدا کان لم تغن بالامس... «در حقیقت مثل زندگی دنیا بسان آبی است که آن را از آسمان فرو ریختیم پس گیاه زمین از آنچه مردم و دامها می‌خورند با آن درآمیخت تا آنگاه که زمین پیرایه خود را برگرفت و آراسته گردید و اهل آن پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند شبی یا روزی فرمان (ویرانی) ما آمد و آن را چنان درویده کردیم که گویی دیروز وجود نداشته است این گونه نشانه‌ها (ی خود) را برای مردمی که اندیشه می‌کنند به روشنی بیان می‌کنی.»
[۱۱] اعراب القرآن، درویش، ج۴، ص۲۳۱.


۴.۱ - دورنمای زندگی دنیا

در آیات گذشته اشاره‌ای به ناپایداری زندگی دنیا شده بود، در نخستین آیه مورد بحث این واقعیت ضمن مثال جالبی تشریح شده تا پرده‌های غرور و غفلت را از مقابل دیده‌های غافلان و طغیانگران کنار زند.
" زندگی دنیا همانند آبی است که از آسمان نازل کرده‌ایم" (انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء).
این دانه‌های حیاتبخش باران بر سرزمینهای آماده می‌ریزند، " و به وسیله آن گیاهان گوناگون که بعضی قابل استفاده برای انسانها، و بعضی برای حیوانات است، می‌رویند" (فاختلط به نبات الارض مما یاکل الناس و الانعام).
این گیاهان علاوه بر خاصیت‌های غذایی که برای موجودات زنده دارند سطح زمین را می‌پوشانند و آن را زینت می‌بخشند، تا آنجا که" زمین بهترین زیبایی خود را در پرتو آن پیدا کرده و تزیین می‌شود" (حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت).
در این هنگام شکوفه‌ها، شاخساران را زینت داده و گلها می‌خندند، و گیاهان در پرتو نور آفتاب می‌درخشند، و ساقه‌ها و شاخه‌ها همراه وزش باد در طربند، دانه‌های غذایی و میوه‌ها کم کم خود را نشان می‌دهند، و صحنه پر جوشی را از حیات و زندگی به تمام معنی کلمه مجسم می‌کنند، که دلها را پر از امید و چشمها را پر از شادی و سرور می‌سازند، آن چنان که" اهل زمین مطمئن می‌شوند، که می‌توانند از مواهب این گیاهان بهره گیرند" هم از میوه‌ها و هم از دانه‌های حیاتبخششان (و ظن اهلها انهم قادرون علیها).
" اما ناگهان فرمان ما فرا می‌رسد (سرمای سخت و یا تگرگ شدید و یا طوفان درهم کوبنده‌ای بر آنها مسلط می‌گردد) و آنها را چنان درو می‌کنیم که گویا هرگز نبوده‌اند"! (اتاها امرنا لیلا او نهارا فجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس).
" لم تغن" از ماده" غنا" به معنی اقامت کردن در مکانی است، بنا بر این جمله" لم تغن بالامس" یعنی" دیروز در این مکان نبوده است" و این کنایه از این است که چیزی به کلی از میان برود آن چنان که گویی هرگز وجود نداشته!
واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا کماء انزلنـه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیمـا تذروه الریـح... «و برای آنان زندگی دنیا را مثل بزن که مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و (چنان) خشک گردید که بادها پراکنده اش کردند و خداست که همواره بر هر چیزی تواناست.»

۴.۲ - آغاز و پایان زندگی در یک تابلو زنده

در آیات گذشته سخن از ناپایداری نعمتهای جهان ماده بود، و از آنجا که درک این واقعیت برای یک عمر طولانی به مدت ۶۰ یا ۸۰ سال برای افراد عادی کار آسانی نیست، قرآن در آیات مورد بحث ضمن یک مثال بسیار زنده و گویا این صحنه را کاملا مجسم می‌کند، تا غافلان مغرور با مشاهده آن که در عمرشان بارها و بارها تکرار شده و می‌شود از این غرور و غفلت بیدار شوند.
می‌گوید: " برای آنها زندگی دنیا را به قطره‌های آب باران که از آسمان نازل می‌کنیم تشبیه کن" (و اضرب لهم مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء).
این قطره‌های حیات بخش بر کوه و صحرا می‌ریزد، دانه‌های آماده‌ای که در زمین‌های مستعد نهفته است، با ریزش آن جان می‌گیرد و حرکت تکاملی خود را آغاز می‌کند.
پوست سخت و پرمقاومت دانه در برابر نرمش باران نرم می‌شود، و به جوانه گیاه اجازه عبور می‌دهد، سرانجام جوانه نورس از دل خاک سر برمی دارد، آفتاب می‌درخشد نسیم می‌وزد، مواد غذایی زمین کمک می‌کند، و این جوانه نورس با نیرو گرفتن از همه این عوامل حیات به رشد و نمو خود ادامه می‌دهد، آن چنان که" بعد از مدت کوتاهی گیاهان زمین سر بر سر هم می‌گذارند و درهم فرو می‌روند" (فاختلط به نبات الارض).
صفحه کوه و صحرا یک پارچه جنبش و حیات می‌شود، شکوفه‌ها و گل‌ها و میوه‌ها یکی بعد از دیگری زینت بخش شاخه‌ها می‌شوند، گویی همه می‌خندند، فریاد شادی می‌کشند، به وجد و رقص درآمده‌اند.
ولی این صحنه دل انگیز دیری نمی‌پاید، بادهای خزان شروع می‌شود و گرد و غبار مرگ بر سر آنها می‌پاشد هوا به سردی می‌گراید، آب‌ها کم می‌شود" و چیزی نمی‌گذرد که آن گیاه خرم و سرسبز و خندان به شاخه‌ها و برگ‌های پژمرده و بی فروغ تبدیل می‌شوند" (فاصبح هشیما). آن برگ‌هایی که در فصل بهار آن چنان شاخه‌ها را چسبیده بودند که قدرت هیچ طوفانی نمی‌توانست آنها را جدا کند آن قدر سست و بیجان می‌شوند که" هر باد و نسیمی آنها را جدا کرده با خود به هر سو می‌برد" (تذروه الریاح)


اعلموا انما الحیوة الدنیا... کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتره مصفرا ثم یکون حطـمـا... «بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان است (مثل آنها) چون مثل بارانی است که کشاورزان را رستنی آن ( باران) به شگفتی اندازد سپس (آن کشت) خشک شود و آن را زرد بینی آنگاه خاشاک شود و در آخرت ( دنیا پرستان را) عذابی سخت است و (مؤمنان را) از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.»

۵.۱ - مثال آغاز و پایان زندگی دنیا

ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسم ساخته، می‌فرماید: " همانند بارانی است که از آسمان نازل می‌شود، و چنان زمین را زنده می‌کند که گیاهانشان زارعان را در شگفتی فرو می‌برد، سپس خشک می‌گردد، به گونه‌ای که آن را زرد رنگ می‌بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می‌شود"! (کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما) (" یهیج" از ماده" هیجان" در لغت به دو معنی آمده است: یکی خشک شدن گیاه، و دیگری به حرکت در آمدن و جوش و خروش، ممکن است این دو معنی به یک ریشه باز گردد زیرا هنگامی که گیاه خشک شد آماده جدایی و پراکندگی و حرکت و جوش و خروش می‌شود! )
" کفار" در اینجا به معنی افراد بی ایمان نیست، بلکه به معنی کشاورزان است، زیرا اصل معنی" کفر" به معنی" پوشاندن" است، و چون کشاورز بذر افشانی کرده و آن را زیر خاک می‌پوشاند از این رو به او" کافر" می‌گویند، لذا گاهی کفر به معنی قبر نیز آمده است چون بدن میت را می‌پوشاند، و گاه به شب نیز" کافر" گفته می‌شود چرا که تاریکیش همه جا را می‌پوشاند.
در حقیقت آیه مورد بحث همانند آیه ۲۹ سوره فتحکه وقتی سخن از نمو فراوان گیاه می‌کند می‌گویند: یعجب الزراع: " زارعان را به شگفتی در می‌آورد" (یعنی بجای" کفار"" زارع" گفته شده).
بعضی از مفسران نیز احتمال داده‌اند که منظور از کفار در اینجا همان کافران نسبت به خداوند است، و پاره‌ای توجیهات برای آن ذکر کرده‌اند، ولی این تفسیر چندان مناسب به نظر نمی‌رسد، زیرا مؤمن و کافر در این شگفتی شریکند.
" حطام" از ماده" حطم" به معنی شکستن و خرد کردن است، و به اجزای پراکنده کاه" حطام" گفته می‌شود که همراه تند باد به هر سو می‌دود.
آری مراحلی را که انسان در طی هفتاد سال یا بیشتر طی می‌کند در چند ماه در گیاهان ظاهر می‌شود، و انسان می‌تواند بر لب کشتزار بنشیند و گذشت عمر، و آغاز و پایان آن را در دیداری کوتاه بنگرد.


۱. رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.    
۲. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۱۶۴.    
۳. تفسیر نمونه ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۱۶۵.    
۴. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۱۶۶.    
۵. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۱۶۶.    
۶. رعد/سوره۱۳، آیه۱۷.    
۷. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۱۶۶.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۹.    
۹. الکشاف، ج۱، ص۷۹.
۱۰. یونس/سوره۱۰، آیه۲۴.    
۱۱. اعراب القرآن، درویش، ج۴، ص۲۳۱.
۱۲. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۸، ص۲۶۲.    
۱۳. کهف/سوره۱۸، آیه۴۵.    
۱۴. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۲، ص۴۴۳.    
۱۵. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۱۶. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۱۷. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج۲۳، ص۳۵۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تشبیه به آب».    



جعبه ابزار