• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تمیم داری لخمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تمیم داری لَخمی از راهبان مسلمان شده می‌باشد.



تمیم بن اوس بن خارجه، از تیره بنی دار بن هانی از قبیله لخم از عرب قحطانی (جنوبی) است و از همین رو
[۲] الانساب، ج ۲، ص۳۳ .
[۳] الانساب، ج ۲، ص ۴۴۲.
به «داری» شهرت یافته است
[۴] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
[۵] خزانة الأدب، ج ۷، ص ۳۳۰.
و چون تنها فرزندش رقیه نام داشت،
[۷] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
به کنیه ابورقیه معروف است.
[۱۰] الجرح و التعدیل، ج ۲، ص ۴۴۰.



تمیم پیش از مسلمان شدن در منطقه شام سکونت داشت و از راهبان آن سرزمین به شمار می آمد. البته زمان هجرت او یا خاندانش به آن سرزمین معلوم نیست. آنچه مسلم است، لخمی‌ها و جذامی‌ها در زمره آن دسته از عرب جنوبی بودند که از مدت‌ها قبل از ظهور اسلام به سوریه و لبنان مهاجرت کرده بودند.
[۱۴] کنز العمال، ج ۸، ص ۳.
[۱۶] الانساب، ج ۲، ص ۳۳.
بر اساس برخی گزارش‌ها تمیم به سبب اشتغال به تجارت به حجاز رفت و آمد داشته است.
[۱۷] تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۹۶.
[۱۹] اسباب النزول، ص ۱۷۵.



تمیم در سال نهم هجرت (یک سال پیش از رحلت پیامبر) پس از غزوه تبوک ، همراه برادرش نعیم و هیئتی ۱۰ نفره از بنی دار
[۲۰] السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
به مدینه نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده و مسلمان شد
[۲۴] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
برخی گزارش‌ها اسلام او را در سال هفتم، پس از نبرد خیبر دانسته اند.
[۲۶] السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
همراهان تمیم تا رحلت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
[۲۸] اسد الغابه، ج۲، ص ۳۶۵.
و خود او تا قتل عثمان (م. ۳۵ ق.) در مدینه ماندند.
[۳۱] الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.



به گزارش زهری و کلبی، در ملاقات این هیئت با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تمیم از آن حضرت خواست در صورت فتح شام، شماری از روستاهای محل سکونتش مانند «حبُری» (حبرون، روستایی است کنار بیت المقدس که آرامگاه ابراهیم (علیه السلام) در آن واقع است ) و «بیت عینون» را به او، و به نقلی به همراهان یا خاندانش اَقطاع (بخشیدن زمین برای گذراندن زندگی) دهد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز با خواسته او موافقت کرد و در این خصوص سندی تنظیم فرمود. متن سند در بسیاری از منابع آمده است. بنا به گفته قلقشندی (م. ۸۲۱ ق.) مکتوب رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در دست خاندان تمیم به عنوان خدام حرم ابراهیم خلیل(علیه السلام) موجود است.
به نقل زید بن عامر ثقفی ، رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خود از تمیم خواست، چیزی از حضرت بخواهند و او روستاهای یاد شده را درخواست کرد و پیامبر آن‌ها را به او واگذار کرد.
[۴۰] اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۶۵.
برخی محققان، سند یاد شده را ساخته و پرداخته دوران خلفا یا بنی امیه دانسته اند که با توجه به اعتبار تمیم و طرفداری او از دستگاه خلافت، برای وی فضیلت تراشی کرده اند. در برخی منابع، در این باره که آیا پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امام، ملکی را که در تصرفشان نیست می توانند به دیگری واگذار کنند یا نه، نظرها و توجیهاتی ارائه شده است.


برخی سیره نویسان، چون ابن اسحاق ، بدون ذکر نام غزوات، تمیم را از کسانی دانسته اند که در برخی از آن ها، همراه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود. براساس گزارش واقدی، آن حضرت از غنایم جنگ خیبر ، سهمی برای تمیم و هیئت بنی دار اختصاص داد.
[۴۷] المغازی، ج ۲، ص ۶۹۵.
[۴۸] السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
این گزارش فقط در صورتی می تواند مورد توجه قرار گیرد که بنابر نقل غیر مشهور، اسلام تمیم را در سال هفتم بدانیم.


منابع بدون اشاره به زمان مشخصی آورده اند که تمیم با ام فروه خواهر ابوبکر ازدواج کرد که دوامی نیافت و به طلاق انجامید
[۵۰] تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۴.
. با توجه به اینکه ام فروه در سال ۱۱ هجری با اشعث بن قیس ، رهبر کندیان ، ازدواج کرد
[۵۲] الردّه، ص ۳۱۹.
می توان طلاق او را قبل از این سال دانست. در گزارشی دیگر آمده است که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ام مغیره یا ام حکیم، دختر نوفل بن حارث بن عبدالمطلب را به تمیم داری تزویج کرد.
[۵۴] اسدالغابه، ج ۵، ص ۱۴۵.
[۵۵] اسدالغابه، ج ۵، ص ۶۲۱.
ابن حجر پس از ذکر این خبر، سند آن را ضعیف دانسته است.
[۵۸] الاصابه، ج ۷، ص ۳۰.



مطابق نقلی، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام سخنرانی و خطابه، بر شاخه ای از خرما تکیه می دادند و چون احساس خستگی خود را یادآور شدند، تمیم پیشنهاد کرد برای آن حضرت منبری ساخته شود. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از مشورت با صحابه ،پذیرفت. برخی نیز ساخت منبر را در سال هفتم یا پس از آن به افراد دیگری نسبت می دهند.
[۶۴] نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ص ۴۹ ۵۰.



تمیم و به نقل مشهور غلام وی، اولین کسی بود که در مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با استفاده از روغن ، چراغ روشن کرد و بدین سبب آن حضرت در حق وی دعا کرد. پیش از آن، برای روشنایی مسجد از شاخه و برگ خرما استفاده می شد.
[۶۶] الخصال، ص ۲۹۴.
[۶۷] اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۱۰.
[۶۸] الاستیعاب، ج ۲، ص ۶۸۳.



گویند تمیم اسب خود به نام «الورد» را به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بخشید؛ اما زمان دقیق آن معلوم نیست.
[۶۹] الطبقات، ج ۱. ص ۴۹۰.
[۷۰] مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۱۸.



عده ای تمیم را در شمار روایان حدیث نبوی آورده و شمار احادیث او را ۱۸ مورد برشمرده اند. کسانی مانند عبدالله بن وهب، سُلیم بن عامر و شرحبیل بن مسلم، از ناقلان و راویان حدیث او بوده اند.
[۷۲] الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.



از وی در عهد خلافت ابوبکر، خبری در دست نیست، جز فرمان خلیفه مبنی بر واگذاری اقطاع داده شده به تمیم در زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
[۷۵] اسدالغابه، ج ۶، ص ۳۱۷.
؛ اما خلیفه دوم، توجهی ویژه به او داشت، چنان که گفته اند: عمر وی را تمجید و از او با عنوان بهترین مدنی (خیر اهل المدینه) یاد می کرد
[۷۷] تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۵.
و وی را صاحب کرامات می دانست.
[۷۸] دلایل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳.

گویند در سال ۱۴ قمری پس از آنکه عمر دستور داد نمازهای نافله در شب های ماه مبارک رمضان به صورت جماعت (نماز تراویح ) گزارده شود در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ابوبکر به صورت فرادی خوانده می شد به ابی بن کعب و تمیم دستور داد امامت این نمازها را بر عهده گیرند، از این رو آن دو، امامت جماعت مردان را و سلیمان بن ابی حشمه امامت جماعت زنان را عهده دار شدند
[۸۰] تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۰.
[۸۱] الطبقات، ج ۵، ص ۲۹۶.
[۸۲] الانساب، ج ۲، ص ۴۴۳.
؛ نیز آمده است که تمیم نخستین کسی بود که در مسجد پیامبر به قصه گویی پرداخت.
[۸۳] المصنف، صنعانی، ج ۳، ص ۲۱۹.
[۸۵] مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۹.
زیرا عمر به کسی اجازه نمی داد برای مردم قصه بگوید؛ ولی به او اجازه داد. بنابه گزارشی، تمیم در عهد عمر در هفته یک روز و در دوره عثمان، دو روز برای مردم قصه می گفت. برخی قصه گویی او را صرفاً به زمان عثمان نسبت داده و از توجه ویژه عثمان به او سخن گفته اند.
[۹۰] المصنف، صنعانی، ج ۳، ص ۲۱۹.

طبق نقلی، عمر تنها در یک مورد تمیم را نکوهش کرد و او را با تازیانه زد و آن بدان سبب بود که تمیم پس از نماز عصر به رغم نهی عمر از نمازگزاردن بعد از نماز عصر تا مغرب دو رکعت نماز خواند.
[۹۱] کنزالعمال، ج ۸، ص ۱۸۰.
تمیم در فتح مصر (۱۶ ۲۰ ق.)
[۹۲] تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۴ -۱۹۵.
[۹۳] البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۱۰.
شرکت داشت و مدتی بر بیت المقدس امارت کرد که زمان آن مشخص نیست.
[۹۵] تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۱۴۰.



زمانی تمیم به مسافرتی طولانی رفت. همسرش به گمان درگذشت او با شخص دیگری ازدواج کرد و چون تمیم از سفر بازگشت برای حل مشکل، نزد امیرمؤمنان(علیه‌السلام) آمد و با قضاوت آن حضرت، زن به خانه تمیم بازگشت.
[۹۶] اعلام القرآن، ص ۲۰۶.
از آنجا که تمیم پس از قتل عثمان و در آغاز حکومت امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) به شام رفت، لذا می توان این گزارش را مربوط به دوره قبل از حکومت آن حضرت دانست.


منابع اهل سنت برای تمیم شأن و مقامی والا قائل اند و وی را در زمره زاهدان و اهل تهجد دانسته و آورده اند که در نمازش سوره های طولانی (مئین) را تلاوت می کرد، همه قرآن را در یک رکعت خوانده
[۱۰۳] المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۲، ص ۳۸۶.
[۱۰۵] الانساب، ج ۲، ص ۴۴۲.
و ختم قرآن او در مدت ۷ روز بود.
[۱۰۷] صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.
کراماتی نیز به وی نسبت داده شده است؛ مانند هدایت آتش با دستش به دره ای یا غاری.
[۱۰۸] دلائل النبوه، بیهقی، ج ۶، ص ۸۰.
[۱۰۹] دلائل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳.
به نقل ابن سیرین ، در جامه ای که ۱۰۰۰ درهم خریده بود، نماز گزارده است.
[۱۱۱] عقد الفرید، ج ۲، ص ۳۶۶ ۳۶۷.
کسانی از بزرگان اهل سنت، مانند ابن سیرین، برخی اعمال خود، چون نمازخواندن در جامه های گرانبها را به کار تمیم مستند کرده اند، از این رو عمل تمیم را به معترضان، یادآوری می کردند
[۱۱۴] صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.
[۱۱۵] عقد الفرید، ج ۲، ص ۳۶۶ -۳۶۷.
. در شرح حال و تکریم تمیم، اخباری نیز آورده اند که نمی توان آن‌ها را تأیید و بر آنها اعتماد کرد؛ مانند اینکه او مژده بعثت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را از زبان جنّ شنید و پس از آنکه به مدینه آمد مسلمان شد
[۱۱۷] مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۲۱.
[۱۱۸] بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۹۲.
، تنها کسی بود که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سخن او را درباره جسّاس و دجّال بر منبر بازگفت
[۱۱۹] المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۳۸۵.
[۱۲۰] جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲.
و قرآن را در دوران حیات رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جمع کرد.
[۱۲۲] تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۴۱ -۴۲.



در مقابل، برخی محققان شیعی، با تنقیص تمیم او را همانند کعب الاحبار و وهب بن منبه دانسته اند که اسرائیلیات را وارد فرهنگ اسلامی می کرد
[۱۲۷] الصحیح من السیره، ج ۱، ص ۱۲۴.
[۱۲۸] الصحیح من السیره، ج ۶، ص ۱۰۱ -۱۰۲.
؛ نیز حرکت وی از مدینه به شام، پس از قتل عثمان
[۱۳۰] اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۱۵.
[۱۳۱] الخصال، ص ۲۹۴.
را نشان انحراف تمیم از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می دانند.
[۱۳۲] قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۲۲.



سرانجام تمیم داری در سال ۴۰ قمری در بیت المقدس درگذشت و در بیت جبرین (حد فاصل غزه و بیت المقدس ) به خاک سپرده شد. مشهور آن است از وی نسلی نماند
[۱۳۸] جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲.
؛ اما برخی او را دارای فرزند دانسته، احمد بن محمد بن یعقوب داری محدّث را به او منتسب می دانند.
[۱۴۰] معجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۱۵.
[۱۴۱] الکامل، ج ۲، ص ۹۲.
خانه تمیم داری در مدینه تا عصر حاضر محل توجه اهل سنت بوده و زیارت می شد.
[۱۴۳] الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.



درباره تمیم، مقریزی کتابی با عنوان ضوء الساری فی معرفة خبر تمیم الداری نگاشته است. به زبان اردو و فارسی نیز کتابی به نام حکایت تمیم الداری نوشته شده است.
[۱۴۵] الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.



در تفاسیر، در شأن نزول آیات ۱۰۶ ۱۰۸ دو گزارش متضاد در خصوص تمیم، وجود دارد که با کنکاش در منابع تاریخی و تفسیری، خطاهای آشکاری در آن گزارش‌ها به چشم می خورند.

۱۷.۱ - گزارش اول

بنا به یکی از گزارش‌ها تمیم داری به اتفاق دو نفر نصرانی به نام‌های ابن بندی و ابن ابی ماریه سهمی، به قصد تجارت از مدینه خارج شدند. در اثنای راه، تمیم بیمار شد و چون مرگ خود را نزدیک دید وصیت‌نامه‌ای متضمن بر صورت اثاثیه خود، نوشت و آن را در میان کالاهای سفرش پنهان کرد؛ آن گاه اموال خویش را به همسفرانش سپرد و بدانان وصیت کرد که در بازگشت از سفر آن‌ها را به ورثه‌اش تحویل دهند. همسفران پس از مرگ تمیم، با تجسس در اموال وی، برخی از اشیای قیمتی آن، از جمله جامی زرین را ربودند و سایر ما ترک او را طبق وصیت وی به خانواده اش تحویل دادند. ورثه با خواندن فهرست اموال تمیم که خود وی میان وسایلش جاسازی کرده بود دریافتند برخی از اموال تمیم موجود نیست، از این رو نخست مطلب را با همسفران وی در میان گذاشتند؛ اما چون آنان اظهار بی اطلاعی کردند و منکر دستبرد به اموال شدند، موضوع را با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در میان گذاشتند. آن حضرت چون دلیلی ضد همسفران تمیم نداشت پس از سوگند دادنشان، ایشان را تبرئه کرد؛ اما چیزی نگذشت که اموال ربوده شده شناسایی شد. ورثه تمیم جریان را به عرض رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)رساندند. حضرت منتظر حکم ماند تا آیات یاد شده نازل شدند. در پی آن پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور داد اولیای تمیم سوگند یاد کردند؛ آن گاه اموال را از سارقان گرفت و به ورثه داد.
[۱۴۷] تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۹۶ ۱۹۷.
[۱۴۸] البرهان، ج ۲، ص ۳۷۴ -۳۷۵.
این گزارش با داده های تاریخی سازگاری ندارد، زیرا به نقل سیره نویسان و مورخان، تمیم داری در سال چهلم هجرت درگذشته است.
[۱۵۲] فتح الباری، ج ۳، ص ۳۹.
مناسبات او با عمر و عثمان نیز که بدان اشاره شد، حیات تمیم را دست کم تا سال یاد شده تأیید می کند، از این رو نظر بحرانی ، کلینی و قمی را نمی توان تأیید کرد.


۱۷.۲ - گزارش دوم

در گزارشی دیگر، از طرفی برخی مفسران مشهور، به نقل از خود تمیم داری آورده‌اند که این آیات درباره من و عدی بن بداء نازل شده که هر دو مسیحی بودیم
[۱۵۳] التعریف والاعلام، ص ۵۲.
[۱۵۴] کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۵۱.
و در سفری تجاری، بدیل بن ابی ماریه سهمی قریشی که همراه، بود، بیمار شد و درگذشت. پس از مرگ وی، ما از میان لوازم سفرش، جامی زرین را ربوده، به مبلغ ۱۰۰۰ درهم فروختیم و آن را میان خود قسمت کردیم. در بازگشت، مطابق وصیت بدیل، اموال وی را به خانواده اش بازگرداندیم و چون آنان مطابق نوشته بدیل که میان اثاثیه اش جاسازی کرده بود، از مفقود شدن جام آگاهی یافتند به ما مراجعه کردند؛ ولی ما منکر سرقت آن شدیم. با گذشت زمان، هنگامی که من مسلمان شدم، با مراجعه به ورثه بدیل، آنان را از ربوده شدن جام زرین آگاه ساخته، ۵۰۰ درهم بدانان پرداختم و برای دریافت مبلغ باقیمانده، ایشان را به همسفرم عدی، راهنمایی کردم. ورثه بدیل، نزد رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و آن حضرت از آنان دلیل خواست. سپس آنان را سوگند داد و چون آیات یاد شده نازل شد، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ۵۰۰ درهم را از عدی گرفت و به آن‌ها داد.
[۱۵۶] جامع البیان، ج ۷، ص ۱۵۶ -۱۵۷.
[۱۵۷] اسباب النزول، ص ۱۷۵.
[۱۵۸] مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۹۵ -۳۹۶.
این آیات برای حفظ حقوق و اموال مردم دستورهایی می دهند، مانند وصیت به هنگام مرگ، سوگند بعد از نماز برای ادای شهادت و نحوه شهادت:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوتِ تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلوةِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارتَبتُم لانَشتَری بِهِ ثَمَنًا ولَو کانَ ذاقُربی ولا نَکتُمُ شَهدَةَ اللّهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ الاثِمین
• فَاِن عُثِرَ عَلی اَنَّهُمَا استَحَقّا اِثمًا فَاخَرانِ یَقومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذینَ استَحَقَّ عَلَیهِمُ الاَولَینِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ لَشَهدَتُنا اَحَقُّ مِن شَهدَتِهِما وما اعتَدَینا اِنّا اِذًا لَمِنَ الظّلِمین • ذلِکَ اَدنی اَن یَأتوا بِالشَّهدَةِ عَلی وجهِها اَو یَخافوا اَن تُرَدَّ اَیمنٌ بَعدَ اَیمنِهِم واتَّقُوا اللّهَ واسمَعوا واللّهُ لا یَهدِی القَومَ الفسِقین». گزارش های دیگری نیز از این داستان با اندک تفاوت هایی رسیده اند.
[۱۶۰] جامع البیان، ج ۷، ص ۱۵۸ -۱۵۹.



مفسران برخی آیات مکّی را که از علم و اعتقاد اهل کتاب به ظهور رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حقانیت قرآن سخن می گویند، بر مسیحیان و یهودیان معدودی همانند تمیم داری که سال‌ها پس از هجرت آن حضرت به یثرب ، به اسلام گرویدند تطبیق کرده اند.

۱۸.۱ - قتاده، ابن عباس و مجاهد

قتاده ، ابن عباس و مجاهد گفته اند:آیه ۴۳ رعد ، به مسیحیانی چون تمیم داری، سلمان فارسی و یهودیانی چون عبدالله بن سلام اشاره دارد:«و یَقولُ الَّذینَ کَفَروا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفی بِاللّهِ شَهیدًا بَینی و بَینَکُم و مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتب». در این آیه، با تأکید بر معجزه بودن قرآن، خطاب به کافرانی که هر روز بهانه ای تازه تراشیده، معجزه می طلبند آمده است که گواهی خداوند و کسانی که علم کتاب نزد آن هاست، برای حقانیت و رسالت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) کفایت می کند؛ اما براساس روایات فراوانی مقصود از«من عنده علم من الکتاب»امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) است.
[۱۶۲] مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۶۲.


۱۸.۲ - طبرسی

طبرسی
[۱۶۴] مجمع البیان، ج ۷، ص ۴۰۳.
به نقل از قتاده آورده است:هنگامی که مسیحیانی چون تمیم داری، سلمان فارسی و جمعی از علمای یهود از اهل کتاب مسلمان شدند، آیات ۵۲ ۵۵ قصص درباره ایشان نازل شد. در این آیات، خداوند به ایمان آوردن کسانی که قبلا به آن‌ها کتاب آسمانی داده شده، اشاره فرموده که آنان چون قرآن را هماهنگ با نشانه هایی می بینند که در کتب آسمانی خود یافته اند، با خوانده شدن آیات قرآن، ضمن تصدیق آن، می گویند که ما پیش از آنکه قرآن نازل شود در برابر آن تسلیم بودیم. آنان دوبار از پاداش برخوردار می شوند؛ یک بار به سبب ایمانشان به کتاب آسمانی خودشان و یک بار نیز به سبب ایمان آوردن به پیامبر اعظم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) یا بدین سبب دوبار اجر داده می شوند که قبل از ظهور پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و بعد از آن، به آن حضرت ایمان داشتند. «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون • و اِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین • اُولئِکَ یُؤتَونَ اَجرَهُم مَرَّتَینِ بِما صَبَروا و یَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ ومِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون».

۱۸.۳ - ابن قتیبه دینوری

ابن قتیبه دینوری
[۱۶۷] تأویل مشکل القرآن، ص ۲۷۲.
تمیم داری را در زمره کسانی دانسته که آیه ۹۴ یونس بدانان اشاره دارد و می فرماید:ایشان به کتاب آسمانی ایمان داشته و آن را تلاوت می کردند:«فَاِن کُنتَ فی شَکّ مِمّا اَنزَلنا اِلَیکَ فَسَلِ الَّذینَ یَقرَءونَ الکِتبَ مِن قَبلِکَ لَقَد جاءَکَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکونَنَّ مِنَ المُمتَرین؛پس اگر در آنچه به تو فرو فرستادیم تردید داری، از کسانی که پیش از تو کتاب [۹۰]     می خواندند بپرس. حق از جانب پروردگارت به تو رسیده است، پس مبادا از تردیدکنندگان باشی».


(۱) اسباب النزول، سید محمد باقر حجتی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۴ ش.
(۲) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۳) اسد الغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۴) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق.
(۵) الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۸۹ ق.)، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۷ م.
(۶) اعلام القرآن، شبستری، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ ش.
(۷) اکمال تهذیب الکمال، علاءالدین مغلطای (م. ۷۶۲ ق.)، به کوشش عادل احمد، الفاروق الحدیثة، ۱۴۲۲ ق.
(۸) امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ ق.
(۹) الانساب، ابن السمعانی، (م. ۵۶۲ ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸ ق.
(۱۰) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ ق.
(۱۱) بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق.
(۱۲) البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش علی محمد و عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.
(۱۳) البرهان فی علوم القرآن، الزرکشی (م. ۷۹۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ ق.
(۱۴) تأویل مشکل القرآن، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش سید احمد صقر، قاهرة، دارالتراث، ۱۳۹۳ ق.
(۱۵) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ ق.
(۱۶) تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق.
(۱۷) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۱۸) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه النمیری (م. ۲۶۲ ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دارالفکر، ۱۴۱۰ ق.
(۱۹) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق.
(۲۰) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۱) تدوین القرآن، علی الکورانی، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ ق.
(۲۲) التعریف والاعلام، السهیلی (م. ۵۸۱ ق.)، به کوشش محمد علی، طرابلس، کلیة الدعوة الاسلامیة، ۱۴۰۱ ق.
(۲۳) تفسیر القمی، القمی (م. ۳۰۷ ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، ۱۴۰۴ ق.
(۲۴) تهذیب الکمال، المزی (م. ۷۴۲ ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۵ ق.
(۲۵) الثقات، ابن حبان (م. ۳۵۴ ق.)، الکتب الثقافیة، ۱۳۹۳ ق.
(۲۶) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
(۲۷) الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق.
(۲۸) الجرح والتعدیل، ابن ابی حاتم الرازی (م. ۳۲۷ ق.)، دکن، دائرة المعارف العثمانیه، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۲ ق.
(۲۹) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ ق.)، به کوشش لجنة من العلماء، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.
(۳۰) خزانة الادب، عبدالقادر البغدادی (م. ۱۰۹۳ ق.)، به کوشش طریفی و الیعقوبی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۸ م.
(۳۱) الخصال، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ ق.
(۳۲) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ ش.
(۳۳) دلائل النبوه، ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ ق.)، به کوشش محمد رواس و عبدالبر عباس، بیروت، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق.
(۳۴) دلائل النبوه، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)، به کوشش عبد المعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵ ق.
(۳۵) الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقابزرگ تهرانی (م. ۱۳۸۹ ق.)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ ق.
(۳۶) الرده، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)، به کوشش محمود ابوالخیر، عمان، دارالفرقان.
(۳۷) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۴ ق.
(۳۸) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.
(۳۹) السیرة النبویه، زینی دحلان، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴۰) صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ ق.)، مصر، وزارة الثقافة والارشاد القومی، ۱۳۸۳ ق.
(۴۱) الصحیح من سیرة النبی(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دارالسیرة، ۱۴۱۴ ق.
(۴۲) صفة الصفوه، ابی الفرج الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۳ ق.
(۴۳) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق.
(۴۴) العقد الفرید، احمد ابن عبد ربه (م. ۳۲۸ ق.)، به کوشش ابراهیم الابیاری و عمر تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۴۵) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، بیروت، دارالمعرفه.
(۴۶) الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ق.
(۴۷) قاموس الرجال، محمد تقی شوشتری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ ق.
(۴۸) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
(۴۹) الکامل فی ضعفاء الرجال، عبدالله بن عدی (م. ۳۶۵ ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ ق.
(۵۰) کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱ ش.
(۵۱) کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق.
(۵۲) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۵۳) المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالافاق الجدیده.
(۵۴) مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق.
(۵۵) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
(۵۶) المصنّف، ابن ابی شیبه (م. ۲۳۵ ق.)، به کوشش سعید محمد، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
(۵۷) المعارف، ابن قتیبة (م. ۳۷۶ ق.)، به کوشش ثروت عکاشة، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ ش.
(۵۸) المعجم الاوسط، الطبرانی (م. ۳۶۰ ق.)، ابراهیم الحسینی، قاهرة، دارالحرمین، ۱۴۱۵ ق.
(۵۹) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ ق.)، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م.
(۶۰) المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق.
(۶۱) المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی،۱۴۰۹ ق.
(۶۲) مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، به کوشش مرکز تحقیقات حج، تهران، دارالحدیث، ۱۴۱۹ ق.
(۶۳) مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ ق.)، به کوشش یوسف البقاعی، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۲ ق.
(۶۴) المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
(۶۵) نظام اداری مسلمانان در صدراسلام، عبدالحی کتانی، ترجمه:ذکاوتی، انتشارات سمت، ۱۳۸۴ ش.
(۶۶) الوافی بالوفیات، الصفدی (م. ۷۶۴ ق.)، به کوشش احمد الارناؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق.




۱. جمهرة انساب العرب، ص۴۲۲.    
۲. الانساب، ج ۲، ص۳۳ .
۳. الانساب، ج ۲، ص ۴۴۲.
۴. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
۵. خزانة الأدب، ج ۷، ص ۳۳۰.
۶. تاریخ الاسلام، ج ۷، ص ۴۰۴.    
۷. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
۸. اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۲۸.    
۹. الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.    
۱۰. الجرح و التعدیل، ج ۲، ص ۴۴۰.
۱۱. الثقات، ج ۳، ص ۴۰.    
۱۲. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۱۳. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۱۴. کنز العمال، ج ۸، ص ۳.
۱۵. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۲.    
۱۶. الانساب، ج ۲، ص ۳۳.
۱۷. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۹۶.
۱۸. الکافی، ج ۷، ص ۵.    
۱۹. اسباب النزول، ص ۱۷۵.
۲۰. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
۲۱. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۸.    
۲۲. جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲.    
۲۳. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۸-۲۵۹.    
۲۴. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
۲۵. تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶.    
۲۶. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
۲۷. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.    
۲۸. اسد الغابه، ج۲، ص ۳۶۵.
۲۹. تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۴.    
۳۰. اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۲۸.    
۳۱. الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.
۳۲. تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۹.    
۳۳. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۲.    
۳۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۴.    
۳۵. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.    
۳۶. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص۱۴۲.    
۳۷. تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۷.    
۳۸. معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۲-۲۱۳.    
۳۹. صبح الاعشی، ج ۱۳، ص ۱۲۱.    
۴۰. اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۶۵.
۴۱. الاصابه، ج ۲، ص ۵۰۵.    
۴۲. مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۵۱۵.    
۴۳. امتاع الاسماع، ج ۱۳، ص ۱۴۲.    
۴۴. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص ۳۷۸۷، «اقطاع».    
۴۵. الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.    
۴۶. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۴۷. المغازی، ج ۲، ص ۶۹۵.
۴۸. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۵۴.
۴۹. المحبر، ص ۴۵۲.    
۵۰. تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۴.
۵۱. المعارف، ص ۱۶۸.    
۵۲. الردّه، ص ۳۱۹.
۵۳. الفتوح، ج ۱، ص ۵۵ -۶۸.    
۵۴. اسدالغابه، ج ۵، ص ۱۴۵.
۵۵. اسدالغابه، ج ۵، ص ۶۲۱.
۵۶. انساب الاشراف، ج ۴، ص ۳۰۲.    
۵۷. الاصابه، ج ۸، ص ۴۸۰.    
۵۸. الاصابه، ج ۷، ص ۳۰.
۵۹. الطبقات، ج ۱، ص ۱۹۲.    
۶۰. امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۰۶.    
۶۱. الاصابه، ج ۵، ص ۴۶۱.    
۶۲. امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۹۶.    
۶۳. امتاع الاسماع، ج ۱۰، ص ۱۰۶.    
۶۴. نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ص ۴۹ ۵۰.
۶۵. الاصابه، ج۱، ص۴۴۸.    
۶۶. الخصال، ص ۲۹۴.
۶۷. اسدالغابه، ج ۲، ص ۴۱۰.
۶۸. الاستیعاب، ج ۲، ص ۶۸۳.
۶۹. الطبقات، ج ۱. ص ۴۹۰.
۷۰. مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۲۱۸.
۷۱. تاریخ دمشق، ج ۴، ص ۲۲۷.    
۷۲. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۷۰.
۷۳. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۲.    
۷۴. تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶ -۳۲۷.    
۷۵. اسدالغابه، ج ۶، ص ۳۱۷.
۷۶. الطبقات، ج ۱، ص ۲۵۹.    
۷۷. تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۵۵.
۷۸. دلایل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳.
۷۹. دلائل النبوه، بیهقی، ج ۶، ص ۸۰.    
۸۰. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۴۰.
۸۱. الطبقات، ج ۵، ص ۲۹۶.
۸۲. الانساب، ج ۲، ص ۴۴۳.
۸۳. المصنف، صنعانی، ج ۳، ص ۲۱۹.
۸۴. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ -۱۲.    
۸۵. مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۹.
۸۶. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۱ -۱۲.    
۸۷. تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۸۱.    
۸۸. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.    
۸۹. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۰.    
۹۰. المصنف، صنعانی، ج ۳، ص ۲۱۹.
۹۱. کنزالعمال، ج ۸، ص ۱۸۰.
۹۲. تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۹۴ -۱۹۵.
۹۳. البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۱۰.
۹۴. تاریخ دمشق، ج ۱۸، ص ۲۴۳.    
۹۵. تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۱۴۰.
۹۶. اعلام القرآن، ص ۲۰۶.
۹۷. الطبقات، ج ۷، ص ۲۸۶.    
۹۸. تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۶.    
۹۹. اسد الغابه، ج ۱، ص ۴۲۸.    
۱۰۰. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵.    
۱۰۱. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۱۰۲. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۳.    
۱۰۳. المصنف، ابن ابی شیبه، ج ۲، ص ۳۸۶.
۱۰۴. الثقات، ج ۳، ص ۴۰.    
۱۰۵. الانساب، ج ۲، ص ۴۴۲.
۱۰۶. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵.    
۱۰۷. صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.
۱۰۸. دلائل النبوه، بیهقی، ج ۶، ص ۸۰.
۱۰۹. دلائل النبوه، ابونعیم، ج ۲، ص ۵۸۳.
۱۱۰. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۷.    
۱۱۱. عقد الفرید، ج ۲، ص ۳۶۶ ۳۶۷.
۱۱۲. الثقات، ج ۳، ص ۴۰.    
۱۱۳. الثقات، ج ۳، ص ۴۰.    
۱۱۴. صفة الصفوه، ج ۱، ص ۳۳۲.
۱۱۵. عقد الفرید، ج ۲، ص ۳۶۶ -۳۶۷.
۱۱۶. امتاع الاسماع، ج ۴، ص ۱۵.    
۱۱۷. مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۱۲۱.
۱۱۸. بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۹۲.
۱۱۹. المعجم الکبیر، ج ۲۴، ص ۳۸۵.
۱۲۰. جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲.
۱۲۱. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۱۲۲. تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۴۱ -۴۲.
۱۲۳. تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۶۱۳.    
۱۲۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۵.    
۱۲۵. مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۶۵۹.    
۱۲۶. تدوین القرآن، ص ۴۴۴ -۴۵۱.    
۱۲۷. الصحیح من السیره، ج ۱، ص ۱۲۴.
۱۲۸. الصحیح من السیره، ج ۶، ص ۱۰۱ -۱۰۲.
۱۲۹. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۱۳۰. اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۱۵.
۱۳۱. الخصال، ص ۲۹۴.
۱۳۲. قاموس الرجال، ج ۲، ص ۴۲۲.
۱۳۳. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۸.    
۱۳۴. الوافی بالوفیات، ج ۱۰، ص ۲۵۲.    
۱۳۵. تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۸.    
۱۳۶. الثقات، ج ۳، ص ۴۰.    
۱۳۷. الاصابه، ج ۱، ص ۴۸۸.    
۱۳۸. جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۲.
۱۳۹. تهذیب الکمال، ج ۴، ص ۳۲۸.    
۱۴۰. معجم الاوسط، ج ۷، ص ۳۱۵.
۱۴۱. الکامل، ج ۲، ص ۹۲.
۱۴۲. تهذیب الکمال، ج ۲۷، ص ۲۱.    
۱۴۳. الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.
۱۴۴. الاعلام، ج ۲، ص ۸۷.    
۱۴۵. الذریعه، ج ۷، ص ۵۲.
۱۴۶. مائده/۵ سوره۵، آیه ۱۰۶-۱۰۸.    
۱۴۷. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۹۶ ۱۹۷.
۱۴۸. البرهان، ج ۲، ص ۳۷۴ -۳۷۵.
۱۴۹. الکافی، ج ۷، ص ۵.    
۱۵۰. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۴۸.    
۱۵۱. سبل الهدی، ج ۱، ص ۳۱۰.    
۱۵۲. فتح الباری، ج ۳، ص ۳۹.
۱۵۳. التعریف والاعلام، ص ۵۲.
۱۵۴. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۵۱.
۱۵۵. تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۶۹ -۷۰.    
۱۵۶. جامع البیان، ج ۷، ص ۱۵۶ -۱۵۷.
۱۵۷. اسباب النزول، ص ۱۷۵.
۱۵۸. مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۹۵ -۳۹۶.
۱۵۹. مائده/۵ سوره۵، آیه ۱۰۶-۱۰۸.    
۱۶۰. جامع البیان، ج ۷، ص ۱۵۸ -۱۵۹.
۱۶۱. رعد/ سوره۱۳، آیه۴۳.    
۱۶۲. مجمع البیان، ج ۳، ص ۴۶۲.
۱۶۳. المیزان، ج ۱۱، ص ۳۸۵.    
۱۶۴. مجمع البیان، ج ۷، ص ۴۰۳.
۱۶۵. التبیان، ج ۸، ص ۱۶۲.    
۱۶۶. قصص/ سوره ۲۸، آیه ۵۲-۵۵.    
۱۶۷. تأویل مشکل القرآن، ص ۲۷۲.
۱۶۸. یونس/ سوره ۱۰، آیه ۹۴.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تمیم داری لخمی».    






span class=p



جعبه ابزار