حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت فاطمه سلام الله علیها،
دختر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و محبوبترین فرد نزد رسول خدا بود. ایشان
معصوم سوم و یکی از پنج بانوی قدسی
جهان به شمار میرود. مشهورترین
لقب آن حضرت «
زهرا» است.
کنیه ایشان
امابیها بوده همچنین آن حضرت، دختر معصوم،
همسر معصوم و
مادر معصوم نیز هست. و سرانجام
رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن
حق،
روح و
جسم فاطمه را سخت آزرد و به
شهادت رسید. بنابر
وصیت خویش شبانه و به صورت پنهانی
دفن گردید. به طوری که محل
قبر شریفش نیز نامعلوم است.
در مورد تاریخ
ولادت آن حضرت در بین سیره نویسان اختلاف وجود دارد. تاریخ ولادت آن حضرت در بیشتر
منابع اهل سنت ۵ سال پیش از
بعثت و در زمانی که
قریش مشغول مرمت خانه
کعبه بودند، ذکر شده است؛
ولی در بیشتر
منابع شیعی، سال ولادت ایشان ۵ سال پس از بعثت ذکر شده است.
شیخ طوسی در «
مصباح المتهجد» و اکثر عُلما ذکر کرده اند که ولادت آن حضرت در روز بیستم
ماه جمادی الاخر بوده و گفتهاند که در روز جمعه سال دوّم از بعثت بوده و بعضی سال پنجم از بعثت گفتهاند
و
علامه مجلسی (رحمهالله) در «
حیاة القلوب » فرموده که صاحب «عُدَدْ»
روایت کرده است که پنج سال بعد از بعثت حضرت
رسالت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) از
حضرت خدیجه متولد شد.
ابن بابویه به سند معتبر از
یونس بن ظبیان روایت کرده است که
حضرت صادق (علیهالسلام) فرموده که فاطمه (علیهاالسلام) را نُه نام است نزد
حقتعالی: فاطمه (علیهاالسلام) و
صدیقه و
مبارکه و
طاهره و
زکیه و
راضیه و
مرضیه و
محدّثه و
زهراء. پس حضرت فرمود که آیا میدانی که چیست تفسیر فاطمه؟ یونس گفت، گفتم: خبر ده مرا از معنی آن ای سید من؛ حضرت فرمود: فُطِمَتْ مِنَ الشَّر؛ یعنی بریده شده است از بدیها، پس حضرت فرمود که اگر
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تزویج نمینمود اورا، کفوی و نظیری نبود او را بر روی
زمین تا روز قیامت نه
آدم و نه آنها که بعد از او بودند.
علامه مجلسی (رحمهالله) در ذیل ترجمه این
حدیث فرموده که «صدیقه» به معنی
معصومه است، و «مبارکه» یعنی صاحب
برکت در
علم و
فضل و کمالات و معجزات و اولاد کرام و «طاهره» یعنی پاکیزه از
صفات نقص و «زکیه» یعنی نموّ کننده در کمالات و خیرات و «راضیه» یعنی راضی به قضای حق تعالی و «مرضیه» یعنی پسندیده
خدا و دوستان خدا و «محدّثه» یعنی
ملک با او سخن میگفت و «زهراء» یعنی نورانی به نور صُوری ومعنوی. این حدیث شریف دلالت میکند بر اینکه امیرالمؤ منین (علیهالسلام) از جمیع
پیغمبران و
اوصیای ایشان به غیر از
پیغمبر آخر الزّمان افضل میباشد بلکه بعضی استدلال بر افضلیت فاطمه زهرا ((علیهاالسّلام)) بر ایشان نیز کرده اند.
و در
احادیث متواتره از طریق
خاصّه و
عامّه روایت شده است که آن حضرت را برای این فاطمه نامیدهاند که حق تعالی او را و
شیعیان اورا از
آتش جهنم بریده است.
روایت شده که از حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) پرسیدند که به چه سبب فاطمه را بتول مینامی؟ فرمود: برای آنکه خونی که زنان دیگر میبینند اونمیبیند، دیدن خون در دختران پیغمبران ناخوش است.
پس آن حضرت دارای القاب فراوانی مانند: "زهرا"، "صدیقه"، "طاهره"، "بتول"، "زکیه"، "راضیه"، "مرضیه" و غیره میباشد. مشهورترین لقب حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)، زهرا میباشد.
زهرا در
لغت به معنی درخشنده و روشن میباشد.
شیخ صدوق (رحمهالله) به سند معتبر روایت کرده است که چون حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) از سفری مراجعت میفرمود اوّل به خانه حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف میبردند و مدتی میماندند و بعد از آن به خانه زنان خود میرفتند؛ پس در بعضی از سفرهای آن حضرت جناب فاطمه (علیهاالسلام) دو دست بند و گلوبند و گوشواره از
نقره ساخت و پرده بر دَرِ خانه آویخت، چون آن جناب مراجعت فرمود به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) تشریف برد و
اصحاب بر در خانه توقف نمودند چون حضرت داخل خانه شد و آن حال را در خانه فاطمه مشاهده فرمود، غضبناک بیرون رفت و به
مسجد درآمد و به نزد
منبر نشست، حضرت فاطمه دانست که حضرت برای زینتها چنین به
غضب آمدند، پس گردنبند و دست بندها و گوشوارهها را کند و پردهها را گشوده و همه را به نزد آن جناب فرستاد و به آن شخص که آنها را میبرد گفت به حضرت بگو که دخترت سلام میرساند و میگوید اینها را در راه خدا بده. چون آنها را به نزد آن حضرت آوردند سه مرتبه فرمود: کرد فاطمه آنچه را که میخواستم پدرش فدای اوباد!
دنیا از برای محمد و
آلمحمد نیست اگر دنیا در خوبی نزد خدا برابر پشه ای بود خدا در دنیا کافران را شربتی
آب نمیداد؛ پس برخاست و به خانه فاطمه علیهاالسلام داخل شد.
شیخ مفید و شیخ طوسی از طریق عامه روایت کردهاند که حضرت رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود که فاطمه پاره تن من است هرکه او را شاد گرداند مرا شاد گردانیده است و هرکه او را آزرده کند مرا آزرده است، فاطمه (علیهاالسلام) عزیزترین مردم است نزد من.
شیخ طوسی از
عایشه روایت کرده است که میگفت: ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیهتر باشد از فاطمه به رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون فاطمه به نزد آن حضرت میآمد او را مرحبا میگفت و دستهای او را میبوسید و در جای خود مینشاند، چون حضرت به خانه فاطمه میرفت برمیخاست و استقبال آن حضرت میکرد و مرحبا میگفت و دستهای آن حضرت را میبوسید.
در «
قُرْبالاسناد» به سند معتبر از
امام محمد باقر (علیهالسلام) روایت کرده است که حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) مقرر فرمود که هر چه خدمت بیرون در باشد از آب و هیزم و امثال اینها حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به جا آورد و هر چه خدمت اندرون خانه باشد از آسیاکردن و
نان و طعامپختن و جاروبکردن و امثال اینها با حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) باشد.
ابن بابویه به سند معتبر از
امام حسن (علیهالسلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود که در
شب جمعه مادرم فاطمه (علیهاالسلام) در
محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حقتعالی گردید و پیوسته در
رکوع و
سجود و
قیام و
دعا بود و تا
صبح طالع شد شنیدم که پیوسته دعا میکرد از برای مؤمنین و مؤمنات و ایشان را نام میبرد و دعا برای ایشان بسیار میکرد و از برای خود دعائی نمیکرد، پس گفتم: ای مادر! چرا از برای خود دعا نکردی چنانکه از برای دیگران کردی؟ فرمود: «یا بُنَی! الْجارُ ثُمَّ الدّار؛ ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید و آخر خود را.»
ثعلَبی از حضرت صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که روزی حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به خانه فاطمه (علیهاالسّلام) درآمد فاطمه را دید که جامه پوشیده از
جُلهای شتر و به دستهای خود آسیاب میگردانید و در آن حالت
فرزند خود را
شیر میداد، چون حضرت او را بر آن حالت مشاهده کرد آب از دیده های مبارکش روان شد و فرمود: ای دختر گرامی، تلخیهای دنیا را امروز بچش برای حلاوتهای
آخرت. پس فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: یا رسول اللّه
حمد میکنم خدا را بر نعمتهای او و
شکر میکنم خدا را بر کرامتهای او؛ پس حق تعالی این آیه را فرستاد:«وَلَسوْفَ یعطیک ربُّک فَتَرْضی؛
یعنی حق تعالی در قیامت آن قدر به تو خواهد داد که راضی شوی.»
و از
حسن بَصْری نقل شده که میگفت: حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) عابدترین
امت بود و در
عبادت حقتعالی آن قدر بر پا میایستاد که پاهای مبارکش ورم میکرد.
و از «
حلیه ابو نُعَیم » روایت شده که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آن قدر آسیاب گردانید که دستهای مبارکش
آبله پیدا کرد و از اثر آسیاب دستهای مبارکش پینه کرد.
وقتی پیغمبر خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به اوفرمود چه چیز بهتر است از برای
زن؟ فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: آنکه نبیند مردی را و نبیند مردی او را؛ پس حضرت نور دیده خود را به سینه چسبانید وفرمود: «ذُرِّیةً بعضهُا منْ بَعْضٍ»
سید فضل اللّه راوندی در «
نَوادر» روایت کرده از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که شخص نابینائی اذن خواست از حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که داخل خانه شود، فاطمه (علیهاالسّلام) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) به فاطمه علیهاالسلام فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی وحال آنکه این مرد نابینا ترا نمیبیند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمیبیند من اورا میبینم، اگر در پرده نباشم استشمام رایحه مینماید. پس حضرت فرمود: شهادت میدهم که تو پاره تن من میباشی.
روزی حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) از اصحاب خود از حقیقت زن سوال فرمود، اصحاب گفتند که زن
عورت است؛ فرمود در چه حالی زن به خدا نزدیکتر است؟ اصحاب جواب نتوانستند، چون فاطمه (علیهاالسّلام) این مطلب را شنید عرض کرد که نزدیکترین حالات زن به خدا آن است که ملازم خانه خود باشد و بیرون از خانه نشود. حضرت فرمود: فاطمه پاره تن من است.
وقتی آن حضرت به سن
ازدواج رسید، افراد زیادی از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و بزرگان و سرشناسان مسلمان از ایشان خواستگاری کردند. از جمله این افراد "
ابوبکر" و "
عمر" بودند، لیکن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جواب آنان فرمود: در مورد فاطمه منتظر
فرمان الهی هستم. پس از آن، خویشاوندان "علی (علیهالسّلام) "
و بنابر نقل دیگری، ابوبکر و عمر از علی (علیهالسّلام) خواستند تا حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) را از پیامبر خواستگاری کند.
لذا علی (علیهالسّلام) شخصاً به حضور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرفیاب شد؛ ولی شرم و
حیا مانع از سخن گفتن ایشان گردید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: اباالحسن چه میخواهی؟ و علی (علیهالسّلام) همچنان ساکت بود تا پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه بار سؤال خود را تکرار نمود. سپس فرمود: گویا فاطمه (سلاماللهعلیهم) را میخواهی؟ علی (علیهالسّلام) جواب داد: آری.
و بنابر نقل دیگری علی (علیهالسّلام) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کرد، پدر و مادرم فدای تو باد. تو میدانی که مرا در کودکی از پدرم "
ابوطالب" و مادرم "
فاطمه بنت اسد" گرفتی و در سایه
تربیت خود پرورش دادی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربانتر بودی و از سرگردانی و
شک که پدران من دچار آن بودند، رها نمودی. تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی. اکنون که خداوند مرا به وسیله تو نیرومند ساخته است، میخواهم به زندگی خود سامان بدهم و ازدواج کنم. من برای خواستگاری فاطمه آمدهام. آیا قبول میکنی؟
با شنیدن این خبر چهره مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شادمانی برافروخت و به روی علی (علیهالسّلام) خندید و فرمود: آیا چیزی داری که
مهریه فاطمه قرار دهی؟ عرض کرد: حال من بر شما پوشیده نیست. جز
شمشیر و شتر آبکش و
زره چیزی ندارم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: شمشیر را برای
جهاد و شتر را برای آبدادن به نخلهای خرما و بارکشی در سفر میخواهی، همان زره را مهر قرار بده.
و بنابر نقل دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: پیش از تو کسانی به خواستگاری او آمدهاند، اما دخترم نپذیرفته است. سپس به خانه رفت و به دخترش فرمود: علی تو را از من خواستگاری کرده است، تو پیوند و سبقت او در
اسلام را میدانی و از
فضیلت او آگاهی. حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) بدون آن که صورت خود را برگرداند، خاموش ماند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون آثار خشنودی را در چهره او دید، فرمود: الله اکبر، سکوتها، اقرارها، سکوت او نشانه رضایت اوست.
به هر حال علی (علیهالسّلام) مهریه حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) را که مبلغ ۴۸۰ درهم بود
و به قولی ۴۰۰ درهم و یا همان
مهرالسنه یعنی مبلغ ۵۰۰ درهم بود.
و از طریق فروش زره آن حضرت تامین گردید، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داد. آن حضرت یک سوم آن را داد تا به وسیله آن
عطر تهیه کنند و بقیه را بدون آن که بشمارد به ابوبکر داد تا با آن لوازم زندگی برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) تهیه کند. در مورد علت این امر پیامبر بارها به "
سلمی" فرمود: «من فاطمه را به علی تزویج نکردم، بلکه خدا فاطمه را به علی تزویج نمود.»
و نیز در فضیلت علی (علیهالسّلام) فرمود: «لو لم یخلق علی (علیهالسّلام) ما کان لفاطمه کفو؛ اگر علی (علیهالسّلام) خلق نمیشد، برای فاطمه همسری پیدا نمیشد.»
و نیز فرمودند: فاطمه جان: خداوند به رضای تو راضی و به خشم تو خشمگین میشود.
و نیز "عایشه" از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میکند که آن حضرت به فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) فرمودند: ای فاطمه
بشارت بر تو باد که همانا خداوند تو را بر همه زنان عالم و بر همه زنان اهل اسلام برگزیده است.
این ازدواج پر برکت طبق نقل مشهور در سال دوم
هجرت در
مدینه اتفاق افتاد.
زندگی مشترک آنها در سن ۹ سالگی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم)
و در کمال صفا و
محبت آغاز گردید؛ به طوری که علی (علیهالسّلام) میفرمود: «به خدا
قسم تا فاطمه (سلاماللهعلیهم) زنده بود او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هرگاه به او مینگریستم غم واندوهم زایل میشد.»
آن حضرت را چهار اولاد بوده امام حسن و
امام حسین و
زینب کبری و
زینب صغری که مکنات است به
ام کلثوم (سلاماللّهعلیها) اجمعین و فرزندی را
حامله بوده که او را پیغمبر (صلیاللّهعلیه وآلهوسلّم)
حضرت محسن نامیده بود و بعد از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) آن طفل را
سقط فرمود.
شیخ صدوق گوید: در معنی
حدیث نبوی که به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «اِنَّ لَک کنْزا فِی الْجَنَّةِ وَ اَنْتَ ذُوقَرْنَیها» شنیدم که از بعض مشایخ خود که میفرمود: این گنجی که پیغمبر (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرموده به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که در
بهشت دارد، این همان (مُحسن) است که به واسطه فشار دَرِ خانه سِقط شد.
بعد از شروع زندگی مشترک حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) و علی (علیهالسّلام)
جنگ احد آغاز گردید. در این
جنگ به دلیل تمرد عدهای از مسلمین از انجام وظیفه، جنگ به نفع قریش به پایان رسید. حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) با خبر شد که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ زخمیشده؛ لذا با گروهی از زنان برخاسته و آب و غذا برمیدارند و به میدان جنگ میروند. فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) جراحات پدر گرامیاش را شستوشو داد؛ ولی
خون بند نیامد؛ لذا حصیری را سوزانده و خاکسترش را بر زخم آن حضرت گذاشت و خون قطع شد.
همچنین آن حضرت هر دو یا سه روز، خود را به «
احد» رسانده و بر مزار شهدا میگریست و بر آنان دعا میکرد.
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) در زندگی مشترک بسیار با
قناعت و
زهد زندگی میکرد. او نه تنها در پوشاک و خوراک به حداقل قناعت میکرد و بر خود سخت میگرفت، بلکه کارهای خانه را نیز به عهدهی دیگری نمیگذاشت. از کشیدن آب تا تمییز کردن خانه، آسیاب کردن
ذرت یا
گندم، نگاهداری کودک و غیره را خود بر عهده میگرفت.
علی (علیهالسّلام) خود میفرمایند: «روزی که با زهرا (سلاماللهعلیها) ازدواج کردم، فرش ما پوست گوسفندی بود که شب بر آن میخوابیدیم و روز شتر آبکش خود را بر روی آن علف میدادیم و جز این شتر، خدمتگذاری نداشتیم.»
او نه تنها در زهد و قناعت، بلکه در
تقوا و پرهیزگاری، شوهرداری و تربیت فرزند نمونه کامل یک
انسان الهی است.
پس از آنکه
یهود خیبر در مقابل لشکر اسلام از در
تسلیم در آمدند، مردم «دهکده
فدک» که یهودی بودند به نفع آنان،
اسلحه خود را بر زمین گذاشته و تن به
مصالحه دادند؛ به این صورت که نیمی از دهکده فدک به
ملکیت رسولخدا درآمد. از آنجا که مسلمانان در این امر مستقیماً نقشی نداشته و فدک بدون خونریزی به دست آنها افتاده بود؛ لذا فدک خاص پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گردید.
و زمانی که
آیه: «و آت ذی القربی حقه؛
حق خویشاوندان خویش را بپردازید.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فدک را به فاطمه (سلاماللهعلیهم) داد و به او تملیک نمود. پس از
رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حکومت وقت به بهانه اینکه فدک ملک شخصی پیامبر نبوده و نباید در دست فاطمه زهرا (سلاماللهعلیهم) باشد، آن را از حضرت زهرا (سلاماللهعلیهم) گرفتند و به استدلالهای منطقی و شواهد زنده آن حضرت توجهی نکردند. در حالی که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زمان حیات خویش فدک را به ایشان داده بود و مال موروثی به حساب نمیآمد. عایشه میگوید: فاطمه (سلاماللهعلیهم) پس از رحلت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابوبکر خواست که فدک را به او باز پس دهد، ابوبکر در جواب گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده از ما
ارث برده نمیشود و آنچه از ایشان بازمانده،
صدقه است؛ لذا فاطمه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز از او خشمگین شد.
پس از آن که گروهی از مردم در امر
خلافت با ابوبکر
بیعت کردند و به احتجاجها و استدلالهای خاص توجهی نکردند، علی (علیهالسّلام) شبانه فاطمه (سلاماللهعلیهم) را بر چهارپایی سوار نموده و بر مجالس «انصار» میرفت و از آنان در جهت اصلاح مسیر خلافت یاری میطلبید؛ ولی آنان در جواب میگفتند: «ای دختر رسولخدا، بیعت ما با این مرد (ابوبکر) به پایان رسیده و اگر همسر تو قبل از ابوبکر میآمد، ما با ابوبکر بیعت نمیکردیم.» علی (علیهالسّلام) در پاسخ آنان میفرمود: «آیا شما میخواستید من پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را که رحلت کرده بود، رها میکردم و برای به دست آوردن خلافت به جنگ و ستیز میپرداختم.»
وقتی ابوبکر متوجه شد که علی (علیهالسّلام) و افرادی که با او بیعت نکردهاند در خانه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) جمع شدهاند، عمر به در خانه آن حضرت آمده و گفت: بیرون آیید و با ابوبکر بیعت کنید؛ ولی آنان از اجابت خواسته او خودداری کردند. عمر قسم خورد که اگر بیرون نیایند، خانه را به آتش بکشد، به او گفتند: «ای "ابا خصص" فاطمه در آن خانه است.» عمر گفت: «حتی اگر فاطمه باشد.» فاطمه (سلاماللهعلیها) جلوی در ایستاد و گفت: «هیچ مردی همچون شما دیدارشان برای من بد و نفرتانگیز نیست،
جنازه رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر روی دستهای ما گذاشتید و کار خلافت را میان خود قطعه قطعه کردید و در این خصوص نظر ما را جویا نشدید و حق را به ما باز نگرداندید.»
بار دیگر عمر به همراهی گروهی به در خانه علی (علیهالسّلام) آمدند.حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) وقتی متوجه حضور آنان شد، با صدای بلند گفت: پدر، ای رسولخدا چه چیزهایی که پس از تو از "خطاب" و "ابوقحافه" ندیدیم. مردم وقتی صدای
گریه او را شنیدند، برگشتند؛ ولی عمر و گروهی باقی ماندند و آنان را از خانه بیرون آورده و به نزد ابوبکر بردند. علی (علیهالسّلام) همچنان از بیعت خودداری میکرد و ابوبکر گفت: «تا زمانی که فاطمه در کنار اوست، او را مجبور بر این کار نمیکنم.»
سپس عمر به ابوبکر گفت: «بیا تا نزد فاطمه برویم. ما او را به خشم آوردهایم.» آن دو آمدند و از فاطمه اجازه داخل شدن خواستند؛ ولی فاطمه (سلاماللهعلیهم) به آنها اجازه نداد. آن دو نزد علی (علیهالسّلام) آمدند و با او سخن گفتند: علی (علیهالسّلام) آنها را نزد فاطمه (سلاماللهعلیهم) آورد، وقتی نشستند آن حضرت صورتش را به سوی دیوار برگرداند. سلام کردند؛ ولی پاسخی نشنیدند.
برکاتی که از آن حضرت به ما رسیده از جمله
تسبیح معروف آن حضرت است که احادیث در فضیلت آن بسیار است و کافی است آنکه هر که مداومت کند به آن،
شقی و بد عاقبت نمیشود، و خواندن آن بعد از هر نمازی بهتر است. نزد حضرت صادق (علیهالسلام) از هزار رکعت نمازگزاردن در هر روزی،
و کیفیت آن عَلَی الاْشْهَر سی و چهار مرتبه اللّهُ اَکبَرُ و سی و سه مرتبه اَلْحمدُللّه و سی و سه مرتبه سُبْحانَ اللّه است که مجموع صد میشود.
در روز
وفات آن حضرت اختلاف بسیار است و اظهر آن است که وفات آن حضرت در سوم جمادیالاخر واقع شده چنانکه مختار جمعی از بزرگان علماء است و شواهدی است بر این مطلب. علامه مجلسی در
جلاءالعیون این قول را اصح واَشْهَر میان
علمای امامیه دانسته است.
رحلت پدر بزرگوار، مظلومیت همسر، از دست رفتن حق، فشارهای جسمیو روحی و مهمتر از همه دگرگونیهایی که در جامعه مسلمان به فاصله کوتاهی از زمان رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورت گرفت،
روح و
جسم فاطمه را سخت آزرد. در حالی که تاریخ نشان میدهد، ایشان قبل از رحلت پدر بزرگوارش هیچگونه بیماری جسمینداشت.
او در اثر این مرارتها و بیماریها به
شهادت رسید.
پس بقای آن حضرت بعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شده است که مدت مکث مخدّره ،۷۵ روز، پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
لکن میتوان وجهی برای آن ذکر کرد به بیانی که مقام ذکرش در اینجا نیست ولکن خوب است عمل شود به هر دو طریق در اقامه
مصیبت و عزای آن حضرت چنانکه فعلاً معمول است. و برخی هم ۳ ماه و ۶ ماه
پس از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سن ایشان را ۲۹ سال
در روز سوم
ماه رمضان سال ۱۱ هجری و ۱۸ سال در روز ۱۳
ربیعالاخر سال ۱۱ هجری میدانند.
با این حساب علی (علیهالسّلام) و حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) حدود ۹ سال با هم
زندگی کردند.
در «
کشفالغمه» وغیر آن روایت کرده اند که چون وفات حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نزدیک شد
اسماء بنت عمیس را فرمود که آبی بیاور که من
وضو بسازم، پس وضو ساخت و به روایتی
غسل کرد نیکوترین غسلها و بوی خوش طلبید و خود را خوشبو گردانید و جامههای نو طلبید و پوشید و فرمود که ای اسماء
جبرئیل در وقت وفات پدرم چهل درهم
کافور آورد از بهشت، حضرت آن را سه قسمت کرد یک حصه برای خود گذاشت و یکی از برای من و یکی از برای علی (علیهالسلام)، آن کافور را بیاور که مرا به آن
حنوط کنند چون کافور را آورد فرمود که نزدیک سر من بگذار پس پای خود را به
قبله کرد و خوابید و جامه بر روی خود کشید و فرمود که ای اسماء ساعتی صبر کن بعد از آن مرا بخوان اگر جواب نگویم علی (علیهالسلام) را طلب کن، بدان که من به پدر خود ملحق گردیدهام، اسماء ساعتی انتظار کشید بعد از آن، آن حضرت را
ندا کرد و صدائی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است، ای دختر آن کسی که در
شب معراج به مرتبه «قابَ قَوْسَین اَوْ اَدْنی» رسیده است، چون جواب نشنید جامه را از روی مبارکش برداشت دید که مرغ روحش به ریاض جنّات پرواز کرده است پس بر روی آن حضرت افتاد آن حضرت را میبوسید و میگفت: چون به خدمت حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) برسی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت برسان، در این حال حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تشریف آوردند.
در روایت دیگر است که اسماء گریبان خود را چاک زد و از نزد فاطمه (علیهاالسّلام) بیرون شد، حسنین علیهماالسلام اورا ملاقات کردند فرمودند: ای اسماء، مادر ما کجا است؟ اسماء سکوت کرد، آن دوبزرگوار داخل بیت شدند و دیدند که مادرشان خوابیده است، جناب امام حسین (علیهالسلام) نزدیک شد و حرکت داد آن حضرت را دید که از دنیا رفته است «فَقالَ یا اَخا آجَرَ اللّه فی الْوالِدَة؛ گفت: ای برادر، خدا اَجر دهد ترا در مصیبت والده.» پس امام حسن (علیهالسلام) خود را روی مادر افکند.
چون پاسی از
شب گذشت و دیده ها به خواب رفت جنازه را بیرون آوردند حضرت امیرالمؤمنین و حسن و حسین علیهماالسلام و
عمار و
مقداد و
عقیل و
زبیر و
ابوذر و
سلمان و
بریده و گروهی از
بنیهاشم و خواصّ آن حضرت بر حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
نماز کردند و در همان شب او را دفن کردند. حضرت امیر (علیهالسلام) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت که ندانند قبر آن حضرت کدام است. وبه روایتی دیگر، چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن مظلومه در میان آنها مشتبه باشد، و به روایت دیگر قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد. اینها برای آن بود که عین موضع قبر آن حضرت را ندانند و بر قبر او نماز نکنند و خیال نبش قبر آن حضرت را به خاطر نگذرانند و به این سبب در موضع قبر آن حضرت اختلاف واقع شده است. بعضی گفتهاند که در
بقیع است نزدیک قبور
ائمه بقیع (علیهماالسّلام) و بعضی گفتهاند ما بین قبر حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و منبر آن حضرت مدفون است؛ زیرا که حضرت رسول (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: ما بین قبر من و منبر من باغی است از باغهای بهشت و منبر من بر دری است از درهای بهشت.
و بعضی گفتهاند که آن حضرت را در خانه خود دفن کردند و این اَصَحّ اقوال است چنانکه روایت صحیحه بر آن دلالت میکند.
صاحب
منتهی الآمال گوید که من مصائبی که بر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) وارد شده در کتاب مخصوصی ایراد کردم و آن را «
بَیتُ الاَحْزان فی مَصائِبِ سَیدَةِ النِّسْوان» نامیدم. همچنین در کتاب «
مفاتیح الجنان» و «
هدیة الزایرین» ثواب
زیارت و اختلاف در قبر آن حضرت و کیفیت زیارت آن مظلومه را ذکر کرده ام.
شیخ طوسی و
کلینی به سندهای معتبر از
حضرت امام زین العابدین و امام حسین علیهماالسّلام روایت کرده اند که چون حضرت فاطمه (علیهاالسّلام)
بیمار شد
وصیت نمود به حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که کتمان کند بیماری او را و مردم را بر احوال او مطلع نگرداند و اعلام نکند اَحدی را به مرض او؛ پس حضرت به وصیت اوعمل نموده خود متوجّه بیمارداری او بود و اسماء بنت عمیس آن حضرت را در این امور معاونت میکرد و در این مدت احوال او را پنهان میداشتند از مردم، چون نزدیک وفات آن حضرت شد وصیت فرمود که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود متوجه غسل و تکفین او شود و در شب او را دفن نماید و قبرش را هموار کند؛ پس حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خود متوجّه غسل و تکفین و امور او گردید و او را در شب دفن کرد و اثر قبر او را محو نمود و چون خاک قبر آن حضرت را با دست خود فشاند
حزن و اندوه آن حضرت هیجان کرد آب دیده های مبارکش بر روی اَنْوَرش جاری شد و رو به قبر حضرت رسالت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) گردانید و گفت: اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ.
شیخ شهید اول (رحمهالله) در
کتاب المزار الدروس الشرعیه گوید که
مستحب است زیارت حضرت فاطمه دختر رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) و زوجه امیرالمؤمنین و مادر حسن و حسین علیهماالسّلام.
و روایت شده که آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم که هرکه بر او و بر من سه روز
سلام کند حقتعالی بهشت را بر او
واجب گرداند. گفتند به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که آیا در
حیات شما؟ فرمود بلی، و همچنین است بعد از ممات ما. وهرگاه زائر خواست آن حضرت را زیارت کند در سه موضع زیارت کند: در خانه آن حضرت و در
روضه و در بقیع. ولادت آن حضرت واقع شد پنج سال بعد از
مبعث، وبه
رحمت خدا واصل شد بعد از پدر بزرگوار خود قریب به صد روز.
علامه مجلسی گوید:
سید بن طاوس (علیهالرحمه) روایت کرده است که هرکه آن حضرت را زیارت کند به این زیارت که بگوید: اَلسَّلامُ علَیک یا سیدَةَ نساءِ العالَمین اَلسَّلامُ عَلَیک یا والِدَةَ الْحُجُجِ عَلَی النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیک اَیتُهَا الْمَظْلوُمَةُ الْمَمنوُعَةُ حَقُّه. پس بگوید: اَللّهمَّ صلِّ علی اَمتک وَابنةِ نبیک وَ زَوْجةِ وَصی نبیک صَلوةً تَزْلفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِک الْمُکرَمینَ مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَاَهْلِ الارَضَینَ. پس طلب آمرزش کند از خدا، حقّتعالی گناهان او را بیامرزد و او را داخل بهشت کند. واین زیارت مختصر معتبری است و همه وقت میتوان انجام داد.
منتهی الآمال شیخ عباس قمی،
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۹.