خاندان بنوزهره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنوزُهْره، خاندانی از سادات حسینی شیعی در
حلب است.
عنوان خاندان، از نام
ابوالحسن زهره، نیای ایشان، گرفته شده است که نسب وی، به هفت واسطه، به
امام صادق علیهالسلام میرسد.
از این خاندان افراد سرشناسی برخاستهاند.
اسحاق مؤتمن، جد اعلای دودمان، محدثی
صالح و فاضل بود که نامش در بعضی از کتابهای روایی
شیعه دیده میشود.
اسحاق برادر تنی
امام موسی کاظم علیهالسلام بوده و در تأیید
امامت آن حضرت، حدیثی از
پدر خویش نقل کرده است.
او یکی از شهود
وصیت امام موسی کاظم علیهالسلام درباره
امام رضا علیهالسلام نیز بوده
و حدیثی نیز در اثبات ایمان ابوطالب، از او رسیده است.
همسر اسحاق،
سیده نفیسه، از نسل
امام حسن مجتبی علیهالسلام بود و مزار او در
مصر است.
حسین، یکی از پسران اسحاق، به
حرّان مهاجرت کرد و نخستین فرد این دودمان بود که به
حلب رفت و پس از وصلت با دختر یکی از بزرگان
حلب توانگر شد.
همو
تشیع را در زمانی که
مذهب حنفی در
حلب حکمفرما بود، به آنجا برد.
ابوابراهیم محمد حرّانی، از نوادگان حسین، شاعری
دانشمند بود، که ابوالعلای معرّی او را ستود، و وی ازاینرو به «ممدوح» شهرت یافت و نخستین فرد این خاندان بود که نقابت طالبیان
حلب در زمان سیف الدوله حمدانی (حک: ۳۳۳ـ۳۵۶) شد.
پس از وی، فرزندان و نوادگانش تا چند قرن عهده دار این مقام بودند.
نواده او، زهره، دارای دو پسر به نام علی و حسن بود که از
نسل هر دو بزرگانی پدید آمدند.
زهره، نیای بزرگ این دودمان، نواده ای به نام زهره بن حسن بن زهره دارد که با صفت «صغیر» از نیای خود (موصوف به «کبیر») مشخص میشود.
به گفته
امین فرزندان این خاندان همچنان در فوعه ـ از نواحی
حلب ـ دارای عظمت و جلالتاند و شجره نامه ای که به تأیید بزرگان و دانشمندان رسیده است، در دست دارند.
برخی از آنان نیز در
عراق و
آذربایجان به سر میبرند.
چند تن از بزرگان بنی زهره عبارتاند از:
سیّد ابوالمکارم حمزه بن علی بن زهره، (۵۱۱ ـ ۵۸۵) معروف به سیّدابن زهره و
ابن زهره،
فقیه و
متکلم قرن ششم است.
وی فرد نامی دودمان بنوزهره است و واژه «
ابن زهره» بدون
قرینه تنها درباره او به کار میرود.
پدر او،
علی بن زهره ، مردی فاضل و از
فقهای امامیه بود.
به نوشته
ابن عدیم و
طبّاخ وی نواده
زهره کبیر بوده است، بنابراین نسبش با نُه واسطه به
امام جعفرصادق علیهالسلام میرسد.
نوشته ای با
خط خوش نیز که بر لوح
قبر او کشف شده، این نظریه را تأیید میکند
لیکن
افندی ،
به اشتباه او را نواده زهره صغیر به شمار آورده است و بر همین اساس، به گفته
خوانساری نسب او با دوازده واسطه به امام صادق علیهالسلام میرسد.
ابن زهره، علاوه بر پدرش، نزد ابوعبدالله حسین بن طاهر صوری،
فقیه شیعی؛
ابن نقاش، فقیه موصلی، شاگرد یکی از تلامذه
شیخ مفید ؛
ابن حاجب
حلبی، زاهد و استاد
قرائت ، تلمذ کرد.
از راویان و شاگردان
ابن زهره برادرش، عبدالله بن علی بن زهره، محمدبن عبدالله بن علی بن زهره، محمدبن المشهدی مؤلف المزار، معین الدین مصری، که به گفته
حرّعاملی فقیهی فاضل بوده، و شاذان بن جبرئیل، فقیه قمی
شایان ذکرند.
بنابر گفته خوانساری
ابن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) فقیه نقّاد و نکته سنج شیعی با
ابن زهره مکاتبه داشته و از او
روایت کرده است؛ با اینهمه در باب
مزارعه کتاب
السّرائر بر نظریه
ابن زهره ـ مبنی بر معاف بودن
زارع از پرداخت
زکات ـ میتازد و او را مورد انتقادی سخت قرار میدهد.
البته
ابن ادریس همواره در انتقاد از
علما و از جمله
شیخ طوسی ، سخنانی تند میگفته است.
ابن زهره، افزون بر پایه بلند علمی، رهبری دینی
شیعه را در
حلب بر عهده داشت و مورد توجه
شیعیان بود، به گونه ای که وقتی
صلاح الدین ایّوبی در ۵۷۰
حلب را به محاصره خویش درآورد و حاکم نوجوان
حلب، ملک صالح بن نورالدین زنگی (متوفی ۵۷۷)، با التماس از مردم استمداد کرد تا از شهر
دفاع کنند، شیعیان
حلب، پشتیبانی خود را مشروط به شرایطی کردند، از جمله آنکه در مسائل
معاملات و
نکاح آنان ابوالمکارم
ابن زهره مرجع باشد و حاکم
حلب بناچار پذیرفت.
ابن زهره فقیهی اصولی و متکلمی نکته سنج بود
و شرح حال نویسان، جلالت و
فقاهت او را ستوده اند.
نظریات او به عنوان یک
فقیه متقدّم، همواره مورد توجه
فقیهان امامیّه بوده است.
ابن زهره در
ماه رجب ۵۸۵ درگذشت و در دامنه
کوه جوشن ـ در غرب
حلب ـ نزدیک
مشهد السّقط به خاک سپرده شد.
در ۱۲۹۷ آرامگاه او کشف گردید.
بر کناره های
قبر او نام وی و پدرانش با خطی زیبا نوشته شده بود.
ابن زهره تألیفات بسیاری در مسائل فقهی، اصولی و کلامی داشته که برخی از آنها پاسخ به
استفتائات است.
از مجموعه تألیفات او نوزده کتاب شمردهاند که معروفترین آنها غُنیه النزوع الی علمی الاصول و الفروع است، یک چهارم این کتاب به مباحث اصولی اختصاص دارد و پس از آن دوره کامل
فقه ، همراه با استدلالی کوتاه در برخی از موارد، نگارش یافته است.
از آرای
ابن زهره که در بخش اصول «غُنیه» مطرح است حرمت
تقلید عامی از
فقیه است، زیرا که
فتوای فقیه علم آور نیست و عمل فقط باید بر اساس
علم باشد.
همچنین میافزاید که مراجعه مردم به فقیه صحیح است، زیرا که از
اجماع فقها در
احکام شرعیه آگاه میشوند و
اجماع فقها از آن رو که در برگیرنده
قول معصوم است،
حجت است.
برهمین اساس، وی در بسیاری از مسائل،
دلیل اجماع را مطرح میکند
و میگوید، بیش از آنچه
اهل سنّت به کمک قواعد اصولی
احکام شرعی را دریافته اند، ما به کمک اجماع به دست آورده ایم.
ابن زهره کتاب معروفی نیز در بحث
امامت به نام قَبَس الانوار فی نصره العتره الاخیار دارد.
ابوالقاسم جمال الدین، عبدالله بن علی بن زهره، فقیه ادیب، برادر سیّدبن زهره.
در ۵۳۱ متولد شد و به گفته برخی حدود ۵۸۰ وفات یافت.
لیکن از اجازه معروف صاحب معالم
برمی آید که در ۵۹۷ زنده بوده است.
وی تألیفاتی در فقه، اصول و کلام داشته که التّجریدلفقه الغُنیه عن الحُجج و الادله از جمله آنهاست.
ابوحامد ، محیی الدین محمدبن عبدالله بن علی بن زهره، فقیه امامی (متولد بعد از ۵۶۴).
شرح حال نویسان مقام علمی او را ستوده اند.
به گفته خود وی،
ابن ادریس حلّی جدّ مادری او بوده
و او نزد وی
فقه آموخته
و از او و پدر و عموی خویش و
ابن شهرآشوب و
شاذان بن جبرئیل قمی روایت کرده است.
محقق حلّی ،
یحیی بن سعید حلّی و
سیّد علی بن طاووس شاگرد او بوده اند.
ابن عدیم حلبی نیز او را از مشایخ خود دانسته است.
کتاب الاربعون حدیثاً از آثار اوست
و از جمله احادیث آن نامه
امام صادق علیهالسلام به والی
اهواز است که آن را با ذکر
سند ، به طور کامل آورده است.
ابوعلی حسن بن زهره بن حسن بن زهره.
فاضل،
ادیب و
شاعر بود.
در ۵۶۴ متولد شد و از افراد سرشناس دودمان بنوزهره و فرزند زهره صغیر بود، و مورّخان
شیعه و
سنّی از جلالت او یاد کرده اند.
وی جدّ اعلای بنوزهره به شمار میرود که علاّ مه حلّی اجازه معروف خود را برای آنان نوشته است.
حسن بن زهره از دانشهای گوناگون بهره مند و با
فقه امامیّه و
شافعی و
تاریخ و
قرائت و
ادبیات آشنا بوده،
شعر نیکو میسرود و خطی خوش و نثری زیبا داشت.
ابن کثیر برخی از
اشعار او را آورده، می گوید که وی
حافظ قرآن بوده است.
ابن حجر عسقلانی نیز او را ادیب و آشنا به فقه امامیه و
قرائت دانسته است.
افزون بر این، سخنوری خوش سخن و خوش چهره و دارای
دیانت و
ریاست بود و از درایتی کامل و رفتاری پسندیده برخوردار بود و مردم از او بهره مند میشدند.
وی علاوه بر نقابت علویان، مقام دبیری دربار الملک الظاهر غازی، فرزند صلاح الدین ایوبی، را بر عهده داشت، لیکن این مقام خوشایند او نیفتاد و پس از چندی
استعفا کرد.
چندین بار نیز، به عنوان سفیر الملک الظاهر، با سلطان روم و حاکم موصل و حاکم اربل و الملک العادل ـ حاکم مصر و دمشق ـ و حاکم
بغداد ملاقات کرد.
پس از درگذشت الملک الظاهر، جانشین او عزیز، مقام وزارت را به حسن بن زهره پیشنهاد کرد؛ لیکن او نپذیرفت و راهی سفر
حج شد و پس از بازگشت از حج بیمار شد و در
جمادی الاولی ۶۲۰ درگذشت.
فرزندان او ابوالحسن علی (متولد۵۹۲) و ابوالمحاسن عبدالرحمان (متولد۶۰۶) ـ از محدثان بودهاند و
ابن صابونی از آنان حدیث شنیده است.
علاءالدین، ابوالحسن، علی بن (ابی) ابراهیم (بن) محمدبن علی بن حسن بن زهره، عالم امامی (متوفی ۷۵۵).
نام پدران وی به گونه های مختلف ثبت شده است.
همو بوده که از علاّ مه حلّی اجازه روایت خواست و علاّ مه در نامه ای مشتمل بر تجلیل فراوان از او به وی و
فرزند و
برادر و برادرزادگانش اجازه داد تا تمام مصنفات خود او و همه
کتب علمی (فقهی ـ لغوی ـ فلسفی ـ منطقی ـ کلامی) را که نزد اساتید خوانده یا به او
اجازه روایت آنها داده شده بود
روایت کنند.
این اجازه به اجازه بنوزهره معروف است.
تاریخ کتابت این اجازه
نیمه شعبان ۷۲۳ است.
دیگر اشخاصی که مشمول اجازه علاّمهاند عبارتاند از:ابوعبدالله حسین، فرزند علاءالدین، عالم امامی (متوفی ۷۷۵)؛ بدرالدین محمد، برادر علاءالدین (متوفی ۷۳۳)؛
فقیه امامی و از مشایخ شهید اول (متولد۷۱۸)؛ عزّالدین، ابومحمد حسن فرزند بدرالدین، عالم امامی.
شرح افراد کمتر سرشناس این خاندان در کتب تاریخی آمده است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الانوارالساطعة فی المائة السابعة، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۴) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الحقائق الراهنة فی المأة الثامنة، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۹۷۵.
(۵)
ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱.
(۶)
ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۷)
ابن خلکان، وفیات الاعیان، چاپ احسان عباس، ج۵، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
(۸)
ابن زهره، کتاب الغنیة، در الجوامع الفقهیة، قم ۱۴۰۴.
(۹)
ابن صابونی، کتاب تکملة اکمال الاکمال فی الانساب والاسماء والالقاب، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۰)
ابن عدیم، بغیة الطلب فی تاریخ
حلب، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۶ـ ۱۴۰۹/۱۹۸۶ـ ۱۹۸۹.
(۱۱)
ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، بیروت (بی تا).
(۱۲)
ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۱۲، ۱۳، چاپ احمد ابوملحم (و دیگران)، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۳) عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۱۴) محسن امین، اعیان الشیعة، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۵) یوسف بن احمد بحرانی، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی تا).
(۱۶) محمدبن حسن حرعاملی، امل الامل، چاپ احمد حسینی، ج۲، قم ۱۳۶۲ ش.
(۱۷) محمدباقربن زین العابدین خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
(۱۸) ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم (بی تا).
(۱۹) محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۱۱ـ۶۲۰ ه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۲۰) محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، قاهره (بی تا).
(۲۱) محمد راغب طبّاخ، اعلام النبلاء بتاریخ
حلب الشهباء، چاپ محمد کمال،
حلب ۱۴۰۸ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸ـ۱۹۸۹.
(۲۲) محمدبن عمر فخررازی، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۹.
(۲۳) محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۲۴) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹ـ۱۳۵۲.
(۲۵) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۶) محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۱، چاپ عبدالکریم غرباوی، کویت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۲۷) محمدبن محمد مفید، الارشادفی معرفة حجج الله علی العباد، قم ۱۴۱۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بنوزهره»، شماره۱۹۱۹.