دعا برای تسلیم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسلیم شدن در برابر خداوند از جمله دعاهای مهمی است که
ابراهیم و
اسماعیل علیهماالسلام و دعای ابرهیم علیهالسلام برای گروهی از فرزندانش بوده است، و همچنین مردن در حال تسلیم در برابر
اوامر الهی از دعاهای مهمی است که در
قرآن آمده است.
درخواست تسلیم، از جمله دعاهای
ابراهیم و
اسماعیل علیهماالسلام به هنگام ساختن
کعبه بود:
واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم• ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک وارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم.
و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل، پایههای
خانه (کعبه) را بالا میبردند، (و میگفتند: ) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی!
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و
توبه ما را بپذیر، که تو توبه پذیر و مهربانی!
در دو
آیه اخیر از آیات مورد بحث، ابراهیم و فرزندش اسماعیل، پنج تقاضای مهم از خداوند
جهان میکنند، این تقاضاها که به هنگام اشتغال به تجدید بنای خانه کعبه صورت گرفت به قدری
حساب شده و جامع تمام نیازمندیهای زندگی مادی و معنوی است که
انسان را به عظمت
روح این دو
پیامبر بزرگ
خدا کاملا آشنا میسازد: اولین آنها، عرضه میدارند: پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده (ربنا و اجعلنا مسلمین لک).
در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضای
ظهور پیامبر اسلام را میکنند سه هدف برای
بعثت او بیان میدارند:
نخست
تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشهها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبندهای است که از مجرای
وحی بر
قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل میشود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار میکند.
ربنا و اجعلنا مسلمین لک...، ابراهیم و اسماعیل
دعا کردند که پروردگارا ما را چنان که در گذشته از
عمر خود
مسلمان قرار دادهای در آینده نیز بر «
دین اسلام» باقی بدار. معنای این دعا این نیست که اسلام و
کفر اشخاص فقط به مشیت خداوند بستگی دارد و برای افراد در آن اختیاری وجود ندارد بلکه منظور این است که پروردگارا همانطور که در گذشته به توفیق تو دارای اسلام بودهایم در آینده نیز توفیق، عنایت کن تا در اسلام خود ثابت و استوار بمانیم.
همانطوری که ما هنگامی که در
تربیت صحیح و تادیب و
تعلیم فرزند خود بکوشیم گفته میشود فرزند خود را مؤدب و
دانشمند قرار داد و به عکس، در صورتی که در تربیت او مراقبت نکنیم میگویند: فرزند خود را
فاسد کرد با اینکه میدانیم تربیت و عدم آن هیچگاه
اختیار را از فرزند سلب نمیکند.
بعضی گفتهاند: «مراد از این جمله این است که پروردگارا ما را
موحد و
مخلص قرار بده که جز تو را نپرستیم و غیر تو را نخوانیم».
برخی گفتهاند «منظور این است که به جمیع آداب و شرائط اسلام
قیام کنیم زیرا اسلام به معنای انقیاد کامل و
خضوع به تمام معنا است».
تسلیم گروهی از
فرزندان ابراهیم علیهالسّلام در برابر خداوند، از دعاهای وی در پیشگاه الهی بود:
ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک وارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم.
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبه پذیر و مهربانی!
«من» در «من ذریتنا» تبعیضیه است، زیرا خداوند به ابراهیم علیهالسّلام از قبل
خبر داده بود که بعضی از فرزندان او ظالماند.
و من ذریتنا...، یعنی پروردگارا بعضی از فرزندان ما را. و علت اینکه ابراهیم بعضی از فرزندان خود را مخصوص این دعا گردانید این بود که خداوند به او در ضمن آیه قبل
که فرمود «لا ینال عهدی الظالمین» اعلام کرد که بعضی از ذریه او چون
ظالم خواهند بود، شایستگی پیشوایی مردم را ندارند. سدی میگوید: منظور ابراهیم علیهالسّلام از ذریهای که مخصوص دعای خود قرار داد تنها «نژاد
عرب» است ولی صحیح همان قول اول است.
امة مسلمة لک...، یعنی پروردگارا از بعضی از ذریه ما
جماعت موحد و منقادی تشکیل بده و مراد او
امت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است بدلیل «و ابعث فیهم رسولا منهم» که در آیه بعد ذکر گردیده است.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: «منظور از «امت» واقع در آیه فقط
بنو هاشم است».
اسلامی که او برای ذریهاش درخواست کرد، جز اسلام واقعی نمیتواند باشد، و در جمله (امة مسلمة لک)، خود اشارهای به این معنا هست، چون اگر مراد تنها
صدق نام
مسلمان بر ذریهاش بود، میگفت: (امة مسلمة) دیگر
احتیاج بکلمه (لک) نبود.
(ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم) الخ، منظور آن جناب
بعثت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود، هم چنان که
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرمود: من دعای ابراهیم هستم.
مردن در حال
تسلیم در برابر خداوند، از دعاهای
یوسف علیهالسّلام بود:
فلما دخلوا علی یوسف ءاوی الیه ابویه وقال ادخلوا مصر ان شـاء الله ءامنین• ... انت ولیی فی الدنیا والاخرة توفنی مسلمـا والحقنی بالصــلحین.
و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او
پدر و
مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگی داخل
مصر شوید، که انشاء الله در امن و
امان خواهید بود!»
... ای آفریننده آسمانها و
زمین! تو
ولی و سرپرست من در
دنیا و
آخرت هستی، مرا
مسلمان بمیران و به
صالحان ملحق فرما!»
یوسف هم که یکی از فرستادگان و مخلصین
خدا است در جایی که سخن از
ولایت او به میان میآورد میگوید: فاطر السماوات و الارض انت ولیی فی الدنیا و الآخرة، یعنی من در تحت ولایت تامه توام بدون اینکه خودم در
آفرینش خود دخالتی داشته باشم و در ذات و صفات و افعالم استقلالی داشته یا برای خود مالک نفع و
ضرر، و یا
مرگ و
حیات، و یا نشوری باشم.
توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین، بعد از آنکه یوسف علیهالسّلام در قبال رب العزة، مستغرق در مقام
ذلت گردید و به ولایت او در دنیا و آخرت
شهادت داد، اینک مانند یک
برده و مملوک که در تحت ولایت مالک خویش است درخواست میکند که او را آن چنان قرار دهد که ولایت او بر وی در دنیا و آخرت مقتضی آنست، و آن این است که وی را تسلیم در برابر خود کند، مادامی که در دنیا زنده است، و در آخرت در زمره صالحین قرارش دهد، زیرا کمال
بنده مملوک آن است که نسبت به صاحب و ربش تسلیم باشد، و مادامی که زنده است در برابر آنچه وی از او میخواهد سر تسلیم فرود آورد، و در اعمال اختیاریه خود چیزی که مایه
کراهت و نارضایتی او است از خود نشان ندهد و تا آنجا که میتواند و در
اختیار اوست خود را چنان کند که برای قرب مولایش
صالح، و برای مواهب بزرگ او لایق باشد، و همین معنا باعث شد که یوسف علیهالسّلام از پروردگارش بخواهد که او را در دنیا مسلم، و در آخرت در زمره صالحان قرار دهد، هم چنان که
جد بزرگوارش ابراهیم را به چنین مواهبی اختصاص داده بود، و
قرآن دربارهاش میفرماید: و لقد اصطفیناه فی الدنیا و انه فی الآخرة لمن الصالحین اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین،
و این اسلامی که یوسف درخواست کرد بالاترین درجات
اسلام، و عالیترین مراتب آنست، و آن عبارتست از تسلیم محض بودن برای خدای سبحان به اینکه بنده برای خود و برای آثار وجودی خود هیچ استقلالی نبیند و در نتیجه هیچ چیز (چه خودش و چه صفات و اعمالش) او را از پروردگارش مشغول نسازد، و این معنا وقتی به خدا نسبت داده شود (و عرض شود که خدایا تو مرا مسلم قرار ده) معنایش این است که خداوند بندهاش را خالص برای خود قرار دهد.
از آنچه گذشت معلوم شد که معنای درخواست (مرا مسلم بمیران) این است که خدایا
اخلاص و اسلام مرا مادامی که زندهام برایم باقی بدار. و به عبارت دیگر این است که تا زنده است مسلم زندگی کند، تا در نتیجه دم
مرگ هم مسلم بمیرد، و این
کنایه است از اینکه خداوند او را تا دم مرگ بر اسلام پایدار بدارد، نه اینکه معنایش این باشد که دم مرگ مسلم باشم، هر چند در زندگی مسلم نبودم، و نه اینکه درخواست مرگ باشد و معنایش این باشد خدا یا الآن که دارای اسلامم مرا بمیران. بنابراین، فساد آن تفسیری که از عدهای از قدمای مفسرین نقل شده بخوبی روشن میشود، و آن
تفسیر این است که گفتهاند: جمله توفنی مسلما، دعای یوسف است که از خدای سبحان
طلب مرگ کرده. و حتی بعضی از ایشان اضافه کردهاند که احدی از
انبیاء تمنا و درخواست مرگ نکرده مگر یوسف علیهالسّلام .
مردن در حال تسلیم در برابر
اوامر الهی، از دعاهای ساحران
مؤمن به
موسی علیهالسّلام بود:
وما تنقم منا الا ان ءامنا بـایـت ربنا لما جاءتنا ربنا افرغ علینا صبرا وتوفنا مسلمین.
انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به
آیات پروردگار خویش (هنگامی که به سراغ ما آمد)
ایمان آوردیم. بارالها!
صبر و
استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبایی را به ما مرحمت فرما!) و ما را
مسلمان بمیران!»
ساحران مؤمن به موسی برای اینکه پاسخی به
تهمت فرعون داده باشند و
حقیقت امر را بر انبوه مردمی که تماشاچی این صحنه بودند، روشن سازند و بی گناهی خویش را ثابت کنند، چنین گفتند: تنها ایرادی که تو به ما داری این است که ما به آیات پروردگار خود، هنگامی که به سراغ ما آمد، ایمان آوردهایم (و ما تنقم منا الا ان آمنا بآیات ربنا لما جاءتنا). یعنی ما نه اخلالگریم و نه
توطئه و تبانی خاصی بر ضد تو کردهایم، و نه محرک ما بر ایمان به موسی علیهالسلام این بوده است که زمام
قدرت را بدست بگیریم و نه مردم این
کشور را از سرزمین خود بیرون کنیم و خودت نیز میدانی که ما این کاره نیستیم، بلکه ما هنگامی که
حق را دیدیم و نشانههای آن را بخوبی شناختیم به ندای پروردگار خود پاسخ گفتیم و ایمان آوردیم و تنها
گناه ما در نظر تو همین است و بس! در حقیقت آنها با جمله نخست به فرعون نشان دادند که هرگز از
تهدید او نمیهراسند و با
شهامت به استقبال همه حوادث حتی
مرگ و
شهادت میشتابند و با جمله دوم به اتهاماتی که فرعون بر آنها وارد کرده بود، با صراحت پاسخ گفتند.
جمله تنقم از ماده نقمت، (بر وزن
نعمت) در اصل به معنی انکار کردن چیزی است به
زبان، یا به وسیله
عمل و مجازات نمودن، بنابراین آیه بالا هم ممکن است به این معنی باشد که تنها ایراد تو بر ما این است که ایمان آوردهایم، و یا به این معنی باشد که مجازاتی را که میخواهی انجام دهی به خاطر ایمان ما است.
سپس روی از فرعون برتافتند و متوجه درگاه پروردگار شدند و از او تقاضای صبر و استقامت کردند، زیرا میدانستند بدون حمایت و یاری او، توانایی مقابله با این تهدیدهای سنگین را ندارند، لذا گفتند: پروردگارا پیمانه صبر را بر ما فرو ریز و ما را با اخلاص و با ایمان تا پایان
عمر بدار (ربنا افرغ علینا صبرا و توفنا مسلمین).
و جالب اینکه آنها با جمله افرغ علینا صبرا، چنین اظهار داشتند که چون خطر به آخرین درجه رسیده است، تو نیز آخرین درجه صبر و استقامت را به ما مرحمت کن (زیرا افرغ از ماده افراغ، به معنی ریختن ماده سیالی از ظرف است بطوری که ظرف از آن خالی شود).
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «دعا برای تسلیم».