• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دیات‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیات اموال ثابت بر ذمه انسان به سبب جنایت بر انسان آزاد می‌باشد.
فقها در فقه بابی مستقل به همین نام منعقد کرده و به تفصیل درباره مسائل و احکام آن سخن گفته‏اند.




دیات جمع دیه، عبارت است از اموالی معیّن در شرع که به سبب آسیب زدن به انسانی آزاد- اعم از جان، اعضا و منافع او- بر ذمّه جانی ثابت می‏شود. به خسارت پرداختی که مقدار آن در شرع تعیین نشده، ارش و حکومت گویند. واژه دیه، گاه به معنای عام، که ارش را نیز در بر می‏گیرد، به کار می‏رود.



جنایت وارد بر شخص یا به کشتن او است و یا به از بین بردن عضوی از اعضا یا منفعتی از منافع وی. هریک یا از روی عمد است و جانی به قصد ارتکاب جنایت دست به آن می‏زند، یا شبه عمد، که جانی قصد ارتکاب فعل منجرّ به آسیب دیدن طرف را دارد، لیکن مقصود وی از اقدام خود ارتکاب جنایت نیست، مانند کسی که به قصد ادب کردن، دیگری را بزند و به طور اتفاق، بر اثر آن، ادب شونده بمیرد، و یا خطای محض است که جانی نه قصد جنایت دارد و نه قصد فعلی که منجرّ به آن گردد، مانند کسی که به طرف حیوانی تیراندازی می‏کند، لیکن اتفاقاً به انسانی اصابت نموده و منجرّ به مرگ وی می‏گردد، بدون آنکه تیرانداز قصد پرتاب تیر به سوی مقتول و کشتن او را داشته باشد.
دیه در جنایت عمدی- در صورت عدم امکان قصاص یا توافق بر سر پرداخت دیه- و نیز در جنایت شبه عمد بر عهده جانی و در خطای محض بر عهده عاقله او است.




۳.۱ - مباشرت در جنایت


مباشر به کسی گفته می‏شود که جنایت مستقیم به او منتسب می‏گردد؛ هرچند به واسطه آلتی همچون تفنگ، بدون آنکه وی قصد ارتکاب جنایت را داشته باشد (چه آنکه صورت قصد ارتکاب، مورد ثبوت قصاص است) مانند کسی که هدفی را به گمان حیوان بودن آن نشانه رفته و به سمت آن تیراندازی می‏کند؛ در حالی که آن هدف انسان است، یا کسی که به قصد ادب کردن، کودکی را می‏زند و کودک اتفاقاً بر اثر آن می‏میرد.
پزشکی که به سبب مباشرت در مداوای بیمار، جان یا عضو و یا منفعتی از منافع او را تلف کرده، در برابر آن ضامن و متعهد به پرداخت دیه است، مگر آنکه قبل از معالجه از ضمان تبرّی جوید و بیمار او را ابرا کند، که در این صورت بنابر قول مشهور- بلکه ادعای اجماع شده- ضامن نخواهد بود. برخی، در صورت حاذق بودن پزشک و کوتاهی نکردن وی در معالجه و اذن دادن بیمارِ بالغ و عاقل به مداوای او، پزشک را ضامن ندانسته‏اند، هرچند قبل از درمان از ضمان تبرّی نجسته باشد.
چنانچه کسی ناگهانی بر سر بیمار، کودک، دیوانه یا غافلِ بالغ فریاد زند و بر اثر آن، طرف بمیرد، فریاد زننده ضامن دیه است؛ لیکن در اینکه دیه بر عهده فریاد زننده است یا عاقله وی، اختلاف است.

۳.۲ - تسبیب در جنایت


تسبیب در جنایت عبارت است از وارد کردن جنایت بر دیگری به طور غیر مستقیم، با فراهم کردن مقدمات آن، به گونه‏ای که اگر آن مقدمات نمی‏بود تلف رخ نمی‏داد، هرچند علّت مستقیم تلف چیزی دیگر است، مانند کندن چاه در مسیر آمد و شد مردم که فردی بر اثر لغزیدن در آن بیفتد و بمیرد یا عضوی از او تلف شود. در این صورت، کَننده چاه ضامن است.

۳.۳ - اجتماع اسباب ضمان


چنانچه دو سبب با هم اجتماع کنند، مانند کندن چاه در محلّ غیر مجاز از سوی فردی و گذاشتن سنگ در نزدیکی آن توسط فردی دیگر و برخورد کردن فرد سوم با سنگ و افتادن در چاه و مردن، بنابر اشهر، آن که ایجاد کننده سبب مقدم در تأثیر می‏باشد، ضامن است، که در مثال، گذارنده سنگ خواهد بود.
[۱۰] مفتاح الكرامة (ق) ج۱۰، ص۳۱۹-۳۲۰.

اگر مباشر و سبب با هم اجتماع کنند، در صورتی که هر دو مساوی باشند یا مباشر قوی باشد، مباشر ضامن است، مانند اینکه کسی چاهی بکند و کسی دیگر، شخص سومی را در آن بیفکند، که در این صورت، شخص دوم ضامن است.
اگر مباشر ضعیف و مسبِّب قوی باشد، بنابر قول مشهور مسبّب ضامن است، مانند اینکه کسی در محلّ غیر مجاز چاهی بکند و سرش را بپوشاند و شخص دوم ندانسته فردی دیگر را هُل دهد و بر اثر آن، وی در چاه بیفتد و بمیرد.




۴.۱ - دیه جان


در شریعت برای ارتکاب قتل شش نوع دیه مقرّر شده است: صد شتر؛ دویست گاو؛ دویست حله که هر حلّه دو لباس از برد یمنی است؛ هزار دینار، هزار گوسفند و ده هزار درهم.
جانی- در صورت ثبوت دیه و مطالبه اولیای مقتول- مختار است یکی از شش نوعِ یاد شده را به عنوان دیه بپردازد و اولیای مقتول حق ندارند او را بر پرداخت یکی معیّن از آنها مجبور کنند،مگر آنکه در موارد ثبوت قصاص، بر پرداخت دیه تراضی کنند، که در این صورت، اختیار یکی از شش چیز منوط به توافق بزهکار و اولیای دَم خواهد بود.
[۱۴] مفتاح الكرامة ج۲۱، ص۱۴۹.
[۱۵] ارشاد الأذهان ج۲، ص۱۹۸.

چنانچه قتل در یکی از ماههای حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) رخ دهد، به مقدار یک سوم بر دیه افزوده می‏شود.
دیه کامل، مختصّ به مرد مسلمان آزاد است و دیه زن مسلمانِ آزاد نصف آن است.کشتن کافر دیه ندارد، مگر اهل ذمه که دیه مرد ذمّی هشتصد و زن ذمّی چهارصد درهم است.دیه برده، قیمت او است، مگر آنکه قیمت وی از دیه انسان آزاد بیشتر باشد که در این صورت دیه او دیه انسان آزاد است.

۴.۲ - دیه اعضا


اعضایی که در بدن انسان یگانه‏اند، مانند زبان دیه کامل دارند، و اعضایی که جفت‏اند، مانند چشم، هر دو با هم یک دیه کامل و هرکدام به تنهایی نصف دیه دارند، مگر لب پایین و بیضه سمت چپ که برخی، دیه هریک از آن دو را دو سوم دیه کامل دانسته‏اند.
برخی گفته‏اند: دیه آنچه در بدن چهارتایی است، مانند پلکها، دیه کامل و دیه هریک به تنهایی یک چهارم دیه کامل است. آنچه در بدن ده تایی است، مانند انگشتان در قطع همه، دیه کامل و به قول مشهور در هر یک، یک دهم دیه ثابت است.
[۲۱] مفتاح الكرامة ج۲۱، ص۱۹۱-۱۹۲.

در شریعت برای بعضی اعضا دیه‏ای تعیین نشده و به جای دیه، ارش (حکومت) ثابت است. در ارش، برده برای آزاد اصل قرار داده می‏شود؛ بدین معنا که برای تعیین ارش جنایت بر انسان آزاد، وی برده فرض می‏شود؛ چنان که در مواردی که برای عضو در شرع دیه معیّن شده است، انسان آزاد برای برده اصل قرار داده می‏شود.

۴.۲.۱ - اعضای دارای دیه معیّن


اعضای دارای دیه معیّن بنابر قول مشهور عبارتند از: مو، چشم، پلک، بینی، گوش، لب، زبان، دندان، گردن، فک، دست، پا، انگشت، کمر، نخاع، پستان، آلت تناسلی مرد، بیضه، شفران و کپل.

۴.۳ - دیه شکستن استخوان


دیه شکستن استخوان عضوِ دارای دیه معیّن بنابر مشهور یک پنجم دیه آن عضو و دیه سوراخ شدن آن یک چهارم دیه شکستن و دیه کوبیده شدن استخوان هر عضو، یک سوم دیه آن عضو و دیه از جا در آمدن استخوان عضو، در صورت از کار افتادن، دو سوم دیه آن عضو است.

۴.۴ - دیه منافع


منافعی که با از دست دادن آنها به سبب جنایت، دیه کامل ثابت می‏شود عبارتند از: عقل؛شنوایی هر دو گوش؛ بینایی هر دو چشم؛بویایی هر دو مجرای بینی؛بنابر نظر مشهور، سلسل البول که با عروض آن، شخص توان نگهدارندگی ادرار خود را از دست می‏دهد؛چشایی بنابر نظر برخی؛توان انزال در آمیزش؛قدرت نطق؛انحراف پیدا کردن گردن از حالت طبیعی؛شکستن بعصوص و خارج شدن مدفوع بدون اختیار به سبب آن بنابر قول مشهور؛صدا؛افضا؛بنابر مشهور، آسیب دیدگی مثانه دختر به سبب ازاله بکارت که منجرّ به خروج بی اختیار ادرار گرددو جمع شدن دو لب بنابر قول برخی.
دیه شل شدن عضوی از اعضا، دو سوم دیه آن عضو است، مگر در آلت تناسلی مرد که در شل شدن آن نیز دیه کامل ثابت است.


 
۱. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲.    
۲. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳-۴.    
۳. جواهر الکلام ج۴۳، ص۱۳-۱۴.    
۴. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۰.    
۵. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۵.    
۶. جواهر الکلام ج۴۳، ص۴۴-۵۱.    
۷. جواهر الکلام ج۴۳، ص۵۷-۵۹.    
۸. جواهر الکلام ج۳۷، ص۴۶.    
۹. مسالک الأفهام ج۱۵، ص۳۸۱-۳۸۲.    
۱۰. مفتاح الكرامة (ق) ج۱۰، ص۳۱۹-۳۲۰.
۱۱. مسالک الأفهام ج۱۵، ص۳۸۰.    
۱۲. جواهر الکلام ج۴۳، ص۱۴۵.    
۱۳. جواهر الکلام ج۴۳، ص۴-۱۷.    
۱۴. مفتاح الكرامة ج۲۱، ص۱۴۹.
۱۵. ارشاد الأذهان ج۲، ص۱۹۸.
۱۶. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۶.    
۱۷. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳۲.    
۱۸. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳۸-۴۱.    
۱۹. جواهر الکلام ج۴۳، ص۴۲.    
۲۰. کشف اللثام ج۱۱، ص۳۲۳-۳۲۴.    
۲۱. مفتاح الكرامة ج۲۱، ص۱۹۱-۱۹۲.
۲۲. جواهر الکلام ج۴۲، ص۱۲۶.    
۲۳. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۸۲-۲۸۷.    
۲۴. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۹۱-۲۹۶.    
۲۵. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۹۷-۳۰۱.    
۲۶. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳۰۱-۳۰۹.    
۲۷. جواهر الکلام ج۳۰۹-۳۱۱.    
۲۸. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳۱۴-۳۱۷.    
۲۹. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳۱۱.    
۳۰. جواهر الکلام ج۴۳، ص۳۱۲-۳۱۳.    
۳۱. مبانی تکملة المنهاج ج۲، ص۲۸۶.    
۳۲. مبانی تکملة المنهاج ج۲، ص۳۶۱-۳۶۲.    
۳۳. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۴۳.    
۳۴. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۸۱.    
۳۵. الروضة البهیة ج۱۰، ص۲۵۲.    
۳۶. جواهرالکلام ج۴۳، ص۳۱۶.    
۳۷. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۷۵.    
۳۸. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۹۰.    
۳۹. جواهر الکلام ج۴۳، ص۲۰۷.    
۴۰. مبانی تکملة المنهاج ج۲، ص۳۷۵-۳۷۶.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۶۷۱-۶۷۵.    




جعبه ابزار