سیّدابوالقاسم دهکردی بن سیّدمحمّدباقر؛ عالم فاضل، فقیهمجتهداصولی، عابد زاهد کامل، از اعاظم فقهاء و مدرّسین اصفهان، در شنبه غرّه ماه رجب المرجّب ۱۲۷۲ق در دهکرد (شهرکرد فعلی) متولّد شد. گروهی از سادات محترم که نسبشان به عبدالله فرزند امام سجاد (علیهالسلام) منتهی میشود از گذشتههای دور در شهرکرد اصفهان، که نام قدیمش «دهکرد» بود، رحل اقامت افکنده بودند. سید محمدباقر دهکردی در زمره این افراد به شمار میرفت. او با زهد و پرواپیشگی، روزگار میگذرانید و مورد احترام مردم آن دیار بود. ماه رجب برای سید محمدباقر، حرمت و فضیلت ویژهای داشت و به توصیه اجدادش در این ایام به روزهداری، ذکر و دعای بیشتری میپرداخت و با این برنامه، روح و روان خویش را در جویبار معنویت شستوشو میداد. او با گرامیداشت ماه رجب و شعبان، به استقبال ماه بابرکت رمضان میرفت، در روز شنبه، غرّه رجب سال ۱۲۷۲ هجری (مطابق با ۱۲۳۴ هـ. ش) شوق و هیجان سید محمدباقر دو چندان شد، زیرا دراین روز خجسته صاحب فرزندی شد که به نام جدش، او را ابوالقاسم نامید.
نسب گرامی آقا سیّدابوالقاسم دهکردی بن سیّدمحمّدباقر بن سیّدابراهیم بن میر محمّدهادی بن میر شمسالدّین، به جناب ابوالحسن محمّد پرهیزگار بن عبداللّه بن امام زینالعابدین (علیهالسّلام) منتهی میگردد. پدرش از علمای عالی قدر دهکرد بوده، و مادرش دختر آخوند ملاّمحمّد ابراهیم دهکردی، از فضلای آن دیار است. سیدمحمدباقر علاوه بر سیدابوالقاسم، چهار فرزند ذکور به نامهای سیدمحمد نجفی، سیدجواد، سیدمحمود و سیداحمد نوربخش داشت.
سید محمدباقر، از همان ایام که ابوالقاسم کودکی بیش نبود، در اندیشه آیندهای پربار برای او بود تا در سایه تلاش و پرورشهای اخلاقی، طریق هدایت را در نوردیده و به سوی کمال گام بردارد و به نشر حقایق اسلامی مبادرت ورزد. پرورش یافتن در دامان مادری متدین و پدری پرهیزگار و خوشخو،نخستین مکتب تربیتی ابوالقاسم بود. او در این فضای باصفا، در کنار رشد جسمانی، با فضیلتهای دینی خو گرفت و شور و اشتیاق فراگیری دانش اسلامی در اعماق وجودش جوانه زد و با این شیوههای پرورشی به دنیای نوجوانی پا نهاد و خواندن، نوشتن و مقدمات علوم اسلامی را آموخت. سیدابوالقاسم از محضر آخوند ملا محمدحسن اصفهانی مشهور به کوهی، دایی خود ... که پرورش یافته مکتب حکیم سبزواری
[۲]صدوقیسها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفا و متأخرین صدر المتألهین، ص ۱۲۵.
بود، استفاده کرد. شاید تأثیر آموزشها و توصیههای این عالم فاضل بود که او را به حکمت و فلسفه راغب نمود.
ایشان در یازده سالگی جهت تحصیل به اصفهان آمد، و در مدرسه صدر نزد برادر بزرگوار خود سیّدمحمّدجواد دهکردی تلمّذ نمود، و سپس در درس حاج سیّدمحمّدباقر نجفی، میرزا ابوالمعالی کلباسی، حاج ملاّاسماعیل حکیم درکوشکی، میرزا محمّدحسن نجفی و ملاّمحمّدباقر فشارکی حاضر شد. سیدابوالقاسم این توفیق را به دست آورد که از دوران نوجوانی به حوزه علوم آل محمد (صلیاللهعلیهوآله) روی آورد و برای ادامه تحصیل به مدرسه صدر اصفهان برود و پایههای علمی خویش را در فقه و اصول و ادبیات عرب استحکام بخشد و از استادان پرآوازه آن عصر بهرههای وافر ببرد. در آن زمان، حوزه علمیه اصفهان به شیوهای تازه اداره میگردید، یعنی همراه با فقه و اصول، حکمت و فلسفه در آن تدریس میشد، و مشاهیری در این عرصه چراغ معرفت را روشن نگاه میداشتند. این حوزه از نظر فقهی و فلسفی در بین حوزههای از نظر فقهی و فلسفی در بین حوزه های علمیه شیعه موفقیت ویژهای داشت و این امتیاز مربوط به زمانی است که حوزه علمیه قم رونق نگرفته بود. آنچه سیدابوالقاسم جوان و تشنه علم و فضیلت را مسرور میساخت، مدرسان مطلع و مسلط بر علوم اسلامی و در عین حال پارسا و پرهیزگار بود. شادمانی این جویای معارف دینی موقعی رو به فزونی نهاد و لبخند رضایت بر لبانش نشانید و غبار خستگی و دوری از خویشاوندان را از ذهن و دلش بر گرفت که علمای این حوزه ضمن تدریس و تحقیق، به گشودن معضلات اجتماعی ـ سیاسی و ترویج معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه و پاسداری از ارزشها مبادرت میورزیدند. سالهایی که سیدابوالقاسم در اصفهان به تحصیل اشتغال داشت، عصر شکوفایی آن حوزه به شمار میرفت. او این تحرک، پویایی و جنب و جوش ویژه را مغتنم شمرد و در مسیر کسب معارف گام برداشت و با حرص و ولع فراوان و اخلاصی شایسته تحسین، دروس سطح را نزد ابوالمعالی کرباسی، آقا میرزا محمدحسن نجفی و حاج شیخ محمدباقر مسجدشاهی آموخت. از معروفترین اساتید وی در اصفهان میتوان به علمایی که نام آنها در ذیل آمده اشاره نمود: ۱. ابوالمعالی کرباسی (۱۲۴۷ ـ ۱۳۱۵ هـ . ق.) کوچکترین فرزند فقیه پرآوازه، محمدابراهیم کرباسی است. ۲. میرزا محمدحسن نجفی که سیدابوالقاسم دهکردی در فقه شاگرد او بود. ۳. حاج شیخ محمدباقر مسجدشاهی، دیگر معلم سیدابوالقاسم دهکردی است که محدث قمی او را چنین وصف کرده است: «از علمای بزرگ، عالم به احکام شرعی، کامل در علوم اسلامی و مردی الهی و ربانی».
وی در سال ۱۳۰۱ق ازدواج نمود، و جهت تکمیل تحصیلات خود به عتبات عالیات مشرّف، و در سامرّا و نجف، از محضر درس آیات عظام میرزا محمّدحسن شیرازی، ملاّفتحعلی سلطانآبادی، حاج میرزا حسین نوری، شیخ زینالعابدین مازندرانی، میرزا حبیباللّه رشتی و آخوند ملاّمحمّدکاظم خراسانی بهره کافی و وافی برد، و به مراتب عالی علم نائل آمد. گرچه استادانی سترگ در اصفهان که از نظر اندوختههای علمی، ابتکارات و شیوههای آموزش و وارستگی، از مرواریدهای اقیانوس معارف حوزه های علمیه شیعه بهشمار میآمدند، ولی گویی روح پرتکاپو و ذهن پویای سیدابوالقاسم نمیتوانست در پرتو این فروغها قانع شود. او سرانجام، عزم سفر نمود و پس از تحمل سختیها به عراق رسید و در سامرا پس از زیارت ستارگان درخشان آسمان ولایت و امامت، به حوزه درسی میرزای شیرازی راه یافت و در حلقه شاگردان میرزای شیرازی راه یافت. او به خوبی دریافت که دنیای اسلام نیازمند تحصیل و تحقیقی است تا مسلمین را از بند استعمار برهاند و استکبار جهانی را در انزوا قرار دهد و چنین دانشی را استادش دارا بود و مشاهده میکرد که او ضمن آن که در میدان اندیشه و تفکر، خستگی نمیشناسد و اکثر اوقاتش در تحقیق و تدریس میگذرد و شاگردان را مجذوب خود میکند، از توطئههای ابر قدرتها هم غافل نیست و درصدد آن است که مسلمین را از خواب غفلت بیدار کند و آنان را علیه طوفان استعمار بسیج نماید. بدین گونه، رفتار و تدریس و تربیت میرزا باعث گردید که هر کدام از شاگردانش هم چون انوار فروزان ظلمتها را از بین برده، بخشی از دنیا را به عطر جان بخش علم و درایت خویش معطر گردانند.
[۵]کربن، هنری، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی.
یکی از برجستهترین تربیت یافتگان حوزه درسی میرزا حسن نوری و ملا اسماعیل واحدالعین، حاج اسماعیل دربکوشکی است. پدر وی، محمدجعفر در علوم اسلامی آگاهیهایی داشت. ملااسماعیل از علمای معقول و بزرگان حکما و مدرسین فلسفه و عرفان به شمار میرود که سیدابوالقاسم دهکردی محضرش را درک کرد و نزد وی با عالیترین اندیشههای فلسفی و معارف عرفانی آشنا گردید. ملا اسماعیل درب کوشکی پس از عمری خدمات علمی، در روز جمعه ۱۵ شوال سال ۱۳۰۴ هـ.ق. به داربقا شتافت و در تخت فولاد اصفهان رو به روی سکوی اژهای مدفون گردید.
[۶]مهدوی، سیدمصلحالدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص۴۸.
[۸]نشریه کتابخانه آیت الله مرعشی، میراث شهاب، شماره۱۶، ص۲۵.
از همین رو، امام خمینی (ره) در آغاز کتاب اربعین، در خصوص سیدابوالقاسم دهکردی و سه نفر دیگر از مشایخ اجازه خود میفرمایند: «طریق این چهار نفر به شیخ انصاری میرسد و ما طرق دیگری هم داریم که به شیخ انصاری منتهی نمیشود و در این جا آن طرق را ذکر نکردیم.»
و در جای دیگر در این باره فرمودهاند: «اخبرنی اجازه مکاتبهً و مشافههً عده من المشایخ العظام و الثقات الکرام و منهم السید العالم الثقه الثبت السید ابوالقاسم دهکردی الاصفهانی عن السید السند الامجد الآقا میرزا محمد هاشم الاصفهانی عن العلامه الانصاری.»
[۲۱]مهدوی، سیدمصلحالدین، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج۲، ص۳۲۱.
آیت الله سیدمحمدرضا خراسانی جرعههایی از اندیشه سیدابوالقاسم دهکردی را به کام ذهن خویش فرو ریخت. وی تحصیلات را تا مرز اجتهاد ادامه داد و پس از فوت سید علی نجفآبادی، مرجعیت کلی یافت و رئیس حوزه علمیه اصفهان گردید. چون رضاخان تصمیم به تعطیلی مراکز حوزوی گرفت و از روحانیان خواست لباس خود را کنار بگذارند، این عالم ربانی به بسیاری از اهل علم و فضل که شایستگی داشتند، پیغام داد: «در خانههای خود بنشینید و لباس خود را تغییر ندهید، من به عون الهی و یاری امام زمان (علیهالسلام) زندگانی شما را تأمین میکنم.» همین پیشنهاد، مایه دلگرمی و اطمینان خاطر آنان شد و به تحصیلات ادامه دادند و هر یک عالمی بزرگوار و مدرسی برجسته شدند و پس از فرار رضاخان از ایران، حوزه علمیه اصفهان را دایر نمودند.
آقا سیدعباس دهکردی (معروف به صفی)، فقه، اصول و حکمت را در اصفهان نزد آیت الله دهکردی فرا گرفت. وی در مسجد یزدآباد و مسجد کرمانی اقامه جماعت مینمود و به ارشاد و تبلیغ مشغول بود، تا آن که در سال ۱۳۹۴ هـ .ق. در اصفهانوفات یافت و در تخت فولاد مدفون گردید.
[۲۳]مهدوی، سیدمصلحالدین، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج۲، ص۳۲۱.
حاج سیدکمالالدین نوربخش دهکردی، فرزند آقا سیدمحمود پس از آن که مقدمات علوم و ادبیات را در شهرکرد آموخت، در اصفهان به مدرسه صدر بازار رفت و نزد عموی خویش، سیدابوالقاسم دهکردی و برخی دیگر از استادان این حوزه به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. وی مدتی در دانشگاه تهران به تدریس علوم شرعی مشغول بود. برخی کتابهای وی سالها در دبیرستانهای کشور مورد استفاده دانش آموزان بود.
[۲۴]مهدوی، سیدمصلحالدین، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج۲، ص۳۳۲-۳۳۳.
آیت الله دهکردی تا آنجا مورد وثوق مردم در استان اصفهان، چهارمحال و بختیاری و نقاط هم جوار قرار گرفت که اکثریت اهالی این نقاط وی را مرجع تقلید خویش قرار دادند و رساله عملیه ایشان حاوی فتاوی فقهی به نام هدایه الانام مکرر چاپ شد و در دسترس مقلدین آن فقیه عارف قرار گرفت. آیت الله دهکردی سالها امامت جماعتمسجد سفرهچی (سُرخی) واقع در خیابان چهار باغ پایین و مسجد شیخالاسلام واقع در خیابان عبدالرزاق را عهدهدار بود و در برخی ایام خصوصاً ماه مبارک رمضان به ایراد سخنرانی، موعظه و اقامه مراسم احیاء اقدام مینمود.
[۳۰]جلالیدهکردی، مجید، آفتاب علم: زندگینامه آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی، ص۳۶.
سرانجام پس از هشتاد و یک سال زندگی با برکت که هفتاد سال آن در راه کسب معارف و افزایش توشه آخرت و تقوا سپری گردید، عالم ربانی آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی در شب یکشنبه ششمشوال سال ۱۳۵۳ هـ .ق. به سرای سرور شتافت و میهمان قدسیان گشت. همزمان با ارتحال وی، شهر اصفهان یکپارچه در ماتم و اندوه فرو رفت و در روز بعد پیکر پاکش از مسجد حکیم به سوی زینبیّه حرکت داده شد، در این حال چنان انقلابی در شهر اصفهان ایجاد گردید که مردم با پای پیاده در تشییع جنازه این عالم عامل حضور یافتند و آن را در سمت غربی زینبیه و در حجرهای مخصوص که قبلاً از مالکین خریداری شده بود، دفن کردند و این برنامه بر طبق وصیت ایشان صورت گرفت. زیرا وقتی به وی گفته بودند: آیا شما را در تخت فولاد دفن کنیم؟ جواب داده بود: آن جا عالمان و صالحان هستند که حکم نقره را دارند امّا مرا در جوار بانویی دفن کنید که به اهل بیت انتساب دارد و حکم طلا را دارد. در حال حاضر مسجدی به نام آن بزرگوار در کنار امامزاده زینبیّه اصفهان برپاست که مورد توجه مردم میباشد.
[۳۲]جلالیدهکردی، مجید، آفتاب علم: زندگینامه آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی، ص۱۰۳.
در میانه خیابان عبدالرزاق اصفهان کوچه بنبستی به نام شهید امیرحسین دیانی (که قبلاً آیت الله دهکردی نام داشته) قرار دارد که در حال حاضر منزل آیت الله دهکردی در آن واقع شده است که به همان صورت اولیه و سبک و سیاق دوران حیات آن فقیه متقی، حفاظت گردیده است.
سید ابوالقاسم دهکردی آثار ارزشمندی در علوم اسلامی از خود به یادگار نهاد که عبارتند از: ۱. منبرالوسیله؛ که مجلدی از آن در توحید و مواعظ به نام وسیله النجاه به طبع رسیده است.
۵. بشارات السالکین یا واردات غیبیه؛ ۶. جنّت المأوی در اخلاق؛ ۷. حاشیه بر جامع عباسی؛ ۸. ذخیرهای در ادعیه و ختومات؛ ۹. رساله در طهارت؛ ۱۰. رساله عملیه جهت مقلدین به نام هدایة الانام؛ ۱۱. شرح بر شرایع، در دو مجلد در طهارت و بیع؛ ۱۲. شرح فارسی بر کتب من لایحضره الفقیه؛ ۱۳. الفوائد در متفرقات؛
۱۷. نور الابصار فی فضیله الانتظار؛ ۱۸. المتاجر؛ تقریر درس استادش مرحوم میرزا حبیب الله رشتی. ۱۹. حاشیه بر مکاسبشیخ انصاری؛ ۲۰. رسالهای در طهارت؛ ۲۱. ینابیع الحکمه در تفسیر؛ ۲۲. شرح بر اصول کافی؛ چنان چه خودشان در کتاب منبر الوسیله فرمودهاند. ۲۳. تنقیح الاصول؛ تقریرات درس محقق رشتی با نظریات مؤلف در بحث الفاظ. ۲۴. حاشیه بر رسائلشیخ انصاری؛ ۲۵. شرح حدیث حقیقت کمیل بن زیاد که در کتاب منبر الوسیله ذکر شده است؛ ۲۶. الاخلاق؛ ۲۷. السوانح و اللوائح؛ (تاریخ اقامت ایشان در شیراز).