• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ظلم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ظلم یکی از رذایل اخلاقی و مذموم است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی ظلم
۲ - معنای ظلم از نظر ابن فارس
۳ - ظلم در اصطلاح
۴ - انواع ظلم در قرآن
       ۴.۱ - ‌ظلم به معنای شرک
       ۴.۲ - گناهی که آلوده به شرک نباشد
       ۴.۳ - به معنی کشتار ناحق است
       ۴.۴ - زیان زدن
       ۴.۵ - بی انصافی
       ۴.۶ - انکار آیات قرآن
       ۴.۷ - دزدیدن
۵ - ظلم در روایات
۶ - اقسام ظلم
       ۶.۱ - ظلم به خداوند
       ۶.۲ - ظلم به نفس
       ۶.۳ - ظلم به دیگران
۷ - اشخاص ظالم
۸ - منشأ و عوامل ظلم
       ۸.۱ - خشونت و کینه توزی
       ۸.۲ - خودکامگی
       ۸.۳ - جاه طلبی
       ۸.۴ - خودخواهی
۹ - آثار و پیامدهای ظلم
       ۹.۱ - آثار ظلم در حوزه فردی
              ۹.۱.۱ - آثار دنیوی ظلم در حوزه فردی
              ۹.۱.۲ - آثار اخروی ظلم در حوزه فردی
       ۹.۲ - آثار ظلم در اجتماع
              ۹.۲.۱ - آثار دنیوی ظلم در اجتماع
              ۹.۲.۲ - آثار اخروی ظلم در اجتماع
۱۰ - راه‌های مبارزه با ظلم و درمان آن
       ۱۰.۱ - درمان فردی
              ۱۰.۱.۱ - تهذیب نفس
              ۱۰.۱.۲ - توجه به معاد و عقوبات
       ۱۰.۲ - درمان اجتماعی
              ۱۰.۲.۱ - امر به معروف و نهی از منکر
              ۱۰.۲.۲ - جهاد با ظالم
              ۱۰.۲.۳ - قیام
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع



ظلم (مصدر عربی) در لغت به معنای وضع شیء در غیر موضع خود، ستم، ستم کردن و بی داد آمده است.
[۱] سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع، تهران، کتابفروشی اسلام،۱۳۳۰ه.ش، ج۳ و۴، ص۵۵.




ابن فارس گفته است:
[۲] قریب، محمد، فرهنگ لغات قرآن، تهران، انتشارات بنیاد، ۱۳۶۶، ج۱، ص۷۱۳.
ظا و لام و میم دارای دو معنی اصولی است: ۱- تاریکی و سیاهی ۲- چیزی را از ستم در غیر موضوع خود نهادن.
همانطور که شخص در تاریکی چیزی را نمی‌بیند در حال ستم کردن هم مثل اینکه در تاریکی فرو رفته نمی‌تواند درک حقیقت کند و بطور کلی می‌توان گفت ظلم به معنای ستم و گذاشتن چیزی در غیر محل آن است.
[۳] رامپوری، غیاث الدین محمد بن جلال الدین بن شرف الدین؛ غیاث اللغات، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، چ اول،‌ ص۵۶۹.




اما آنچه در اصطلاح و عرف مردم از ظلم ذکر می‌شود بیشتر مصادیق آن می‌باشد که ظلم به معنای اخص است که به آن‌ها اشاره خواهد شد.



قرآن کریم در حدود ۲۹۰ آیه در مورد پیکار با ستم و ستمکاری و دفاع از ستمدیدگان با صراحت قاطعانه بیان فرموده است، اما وجوهی را که قرآن در باب ظلم بیان کرده می‌توان در چند وجه خلاصه کرد:
[۴] دامغانی، حسین بن محمد، قاموس قرآن، تهران، بنیاد علوم اسلامی، ۱۳۶۱، چ اول، ج۲، ص۷۸.


۴.۱ - ‌ظلم به معنای شرک


«(آری) آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها هدایت یافتگانند.»

۴.۲ - گناهی که آلوده به شرک نباشد


«هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده؛ تو نمی‌دانی...»

۴.۳ - به معنی کشتار ناحق است


چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:
«و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید،‌ جز به حقّ. و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه ( و حق قصاص) قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است.»

۴.۴ - زیان زدن


و ابر را سایبان شما کردیم و من و سلوی بر شما فرو فرستادیم، از پاکیزه های آنچه روزیتان کرده ایم بخورید، و بر ما ستم نکردند، بلکه بر خویش ستم می کردند.

۴.۵ - بی انصافی


و ما بر آن ها ستم نکردیم بلکه خودشان ستمکار بودند.

۴.۶ - انکار آیات قرآن


هر که اعمال وزن شده اش سبک آید، آنان کسانی هستند که به خودشان زیان زده اند، چرا که به آیات ما ستم می کردند.

۴.۷ - دزدیدن


گفتند: سزایش آن است که هر که جام در بار وی یافت شد او خودش سزای آن است. ما ستمکاران را این گونه کیفر می دهیم.



در اخبار متواتره که از ائمه معصومین(ع) به ما رسیده است هر جا سخن از ظلم به میان آمده، ذمّ عظیم و تهدید بر آن وجود دارد؛ چرا که واژه ظلم، مذمت و عقوبت را به همراه خود دارد.
پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:
«پست‌ترین و ذلیل‌ترین خلق در نزد خدا کسی است که امر مسلمانان در دست او باشد و میان ایشان به راستی رفتار نکند.»
[۱۲] بحارالانوار ج۷۵، ص۳۵۲.

و نیز در حدیثی دیگر فرمودند:
«هر کس از انتقام و مکافات بترسد، البته از ظلم و جور کردن باز می‌ایستد.»
و در حدیثی حضرت امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید:
«به سبب ظلم، نعمتها زایل می‌گردد و به نکبت مبدّل می‌شود.»
[۱۴] غررالحکم و دررالکلم ج۱، ص۳۳۱.

امام سجاد (ع) هنگام وفات به امام محمد باقر(ع) فرمود که: «زنهار، ای فرزند! که ظلم کنی بر کسی که دادرسی به غیر از خدا نداشته باشد. زیرا که او کسی دیگر را ندارد و دو دست به درگاه مالک الملوک برمی‌دارد و منتقم حقیقی را بر سر انتقام می‌آورد.»
[۱۵] بحارالانوار ج۷۵، ص۳۰۸.




از جمله معانی ظلم این است که چیزی در غیر محل و جایگاهش قرار گیرد و به همین جهت برای آن مصادیق فراوانی است. از جمله:

۶.۱ - ظلم به خداوند


براستی ظلمی بالاتر از این نمی‌شود که انسان، جماد بی ارزش و یا انسان ناتوانی را همتای وجود نامحدودی قرار دهد که بر سراسر جهان هستی حکومت می‌کند.

۶.۲ - ظلم به نفس


این قسم از ظلم شامل ارتکاب گناهان می‌شود که البته ساده‌ترین و نزدیک‌ترین راه به مغفرت الهی همان توبه می‌باشد و خداوند هم در قرآن کریم وعده مغفرت بر ظلم به نفس را داده است.

۶.۳ - ظلم به دیگران


این قسم نیز دارای مصادقی فراوانی است. از جمله: ظلم مالی، که شامل پایمال کردن حق مالی یک انسان یا یک جامعه می‌باشد و یا ظلم جانی که اینگونه تجاوز و ستمکاری از وارد کردن یک جراحت کوچک بر بدن تا کشتن یک یا چند انسان را شامل می‌شود و یا ظلم اعتباری که همان تجاوز به حقوق اعتباری انسانهاست و نیز مصادیق دیگر ظلم ها.



حال که با اقسام ظلم آشنا شدیم سزاوار است که اشخاص ظالم را نیز بشناسیم. ظالمین، کسانی هستند که مردم را با انواع وسایل از راه خداوند باز می‌دارند و این کار از طریق القای شبهه و زمانی از طریق تهدید و گاهی تطمیع و مانند آن صورت می‌گیرد و هدف همه آنها یکی است؛ یعنی بازداشتن از راه خداوند متعال.
در سخنان حضرت علی(ع) برای ستمگر سه نشانه و علامت بیان شده است:
[۱۷] دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، امیرامومنین، ۱۳۷۸، حکمت۳۵۰.

الف- نسبت به کسی برتر از اوست نافرمانی می‌کند.
ب- بر آنکه فروتر از اوست به چیرگی ستم می‌کند که این شیوه بسیاری از حاکمان لاابالی بوده و می باشد.
ج- ستمگران را یاری و پشتیبانی می‌دهد.



هر پدیده‌ای نیاز به یک علتی دارد و برای این رذیله اخلاقی علت‌ها و عوامل زیادی ذکر شده است که ممکن است گاهی علت بیرونی و گاهی منشأ درونی داشته باشد، که به طور مختصر به برخی عوامل اشاره می‌شود:

۸.۱ - خشونت و کینه توزی


گاهی انسان ستمکار چنان در خباثت و وقاهت غوطه‌ور است که گویی از تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران مخصوصاً به حقوق ضعفا و بینوایان لذت می‌برد و هر چه که در تعدّی و تجاوز به دیگران بیشتر خشونت انجام می‌دهد بر لذت و شقاوت او می‌افزاید.

۸.۲ - خودکامگی


گاهی منشأ ظلم و تعدی، سودجویی و خودخواهی و خودکامگی است، اگر چه وقاحت این نوع ظلم به شدت قسم اول نیست ولی در عین حال با نظر به عظمت حقی که پایمال می‌گردد، یا بی یار و یاور بودن شخصی که مورد تعدّی و ظلم قرار می‌گیرد، دارای درجات شدید و ضعیف می‌باشد.

۸.۳ - جاه طلبی


بعضی از افراد بدنبال جایگاه و موقعیتی که پیدا می‌کنند و می‌خواهند به مقامی برسند راه ستم را بیش می‌گیرند و از این راه سعی می‌کنند به موقعیت شان برسند.

۸.۴ - خودخواهی


حضرت علی(ع) در یکی از خطبه‌هایشان، عوامل ظلم و ستم را به خود افراد نسبت می‌دهد و چنین می‌فرماید:
«هیهات که با شما بتوانم تاریکی را از چهره عدالت بزدایم و کجی‌ها را که در حق راه یافته است، راست نمایم.»
[۱۸] دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، امیرامومنین، ۱۳۷۸، خطبه۱۳۱.
حضرت علی(ع) در این سخن شان، علت ظلم را به خود افراد برمی‌گردانند چرا که آنها بر روی عدل، ظلمت و تاریکی انداخته و مسیر حق را منحرف کرده‌اند.



ظلم و ستم، همانند سایر صفات رذیله و ناپسند، آثار و پیامدهای منفی به همراه دارد که به طور مختصر در دو بخش بیان می‌شود:

۹.۱ - آثار ظلم در حوزه فردی


که شامل ظلم فرد به خودش و ظلم فرد به دیگران می‌شود.

۹.۱.۱ - آثار دنیوی ظلم در حوزه فردی


الف- عذاب وجدان: ظالم همیشه اعصاب خود را ناراحت کرده و وجدان او، ناخودآگاه آزارش می‌دهد، چرا که انسان فطرتاً خداجو است و به خداوند گرایش دارد و او را در همه جا می‌جوید، اما با ظلم و جوری که مرتکب می‌شود پرده ای روی فطرت خویش می‌کشد و شیطان او را از معرفت خدا باز می‌دارد.
[۱۹] نهج البلاغه، خطبه۱.

ب- قصاص در دنیا: ظالم علاوه بر عقوبات اخروی به انتقام دنیایی هم مبتلا خواهد شد و همیشه منفور مردم و جامعه خواهد بود و مورد لعن مردم قرار می‌گیرد.
[۲۰] جعفری، علامه محمد تقی؛ شرح نهج البلاغه، تهران، ۱۳۵۸، چ اول، ج۱۰، خطبة۴۷، ص۵۱.


۹.۱.۲ - آثار اخروی ظلم در حوزه فردی


الف- عقوبت و عذاب آخرت: از آنجا که ظلم جزو گناهان بزرگ محسوب می‌شود لذا در آخرت عذاب‌های بسیار سخت و سنگینی برای فرد ظالم مهیا است. چنان که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «روز انتقام گرفتن از ظالم سخت‌تر از ستمکاری بر مظلوم است.»
[۲۱] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت‌۲۴۱.

ب- لعن خداوند و محروم از بخشایش او: هر کسی ممکن است که نسبت به احوال خود، ظالم شود، خداوند در جاهای مختلفی، ظالمین را مورد لعن خود قرار داده است و در آیات گوناگون به جهت تنبیه ظالمان، عذابهایی را یادآوری کرده است که شاید درس عبرتی برای آنان باشد.

۹.۲ - آثار ظلم در اجتماع



۹.۲.۱ - آثار دنیوی ظلم در اجتماع


الف- تنگدستی مردم و سلب آرامش از آنها: از جمله آثار و پیامدهای منفی که ظلم در عرصه اجتماع از خود بر جای می‌گذارد این است که عده‌ای که تحت ظلم واقع شده، در سختی زندگی می‌کنند و آسایش و آرامش آنها توسط اشخاص ظالم سلب می‌شود.
[۲۶] . خوئی، علامه سید حبیب الله؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، بنیاد فرهنگی امام مهدی، ۱۴۰۶ ه.ق، ج۳، خطبة۱۵، ص۲۱۴.

ب- ویرانی و زوال حکومت: سقوط تمدن و ویرانی یک اجتماع از زمانی آغاز می‌شود که بیماری ظلم، شروع به گستردن ریشه‌های خود در جامعه می‌نماید و خواسته‌های مردم مورد بی اعتنایی قرار می‌گیرد. همانطور که عدالت و رعیت پروری، باعث دوام و پایداری دولت و خلود سلطنت می‌گردد.
ج- ایجاد تفرقه: یکی دیگر از پیامدهای منفی ظلم، از بین رفتن روح وحدت کلمه میان افراد است. همانطور که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «اگر زمامدار بر رعیت ستم کند وحدت کلمه از بین می‌رود و هنگامیکه وحدت از بین برود، نیکان خوار می‌شوند..»
[۳۰] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه۲۱۶.


۹.۲.۲ - آثار اخروی ظلم در اجتماع


الف- لعن پروردگار: یکی از عذابهایی که در جهان آخرت متوجه شخص ظالم می‌گردد، لعنت الهی بر این فرد است. در آیات قرآن نیز در جاهای مختلفی، ظالمین مورد لعن و نفرین قرار گرفته‌اند.
ب- عقوبت الهی: فرد ظالم در عالم آخرت دچار عقوبت خداوند قرار می‌گیرد و اسباب بدبختی او فراهم می‌شود و عذاب اخروی بسی سنگین تر از عذاب دنیوی است.



هر یک از صفات رذیله که انسان در صدد علاج آن برنیاید و پیروی از آن کند، رو به اشتداد می‌گذارد و مراتب شدت رذایل مثل شدت فضایل نامتناهی است. اگر انسان نفس اماره را به حال خود واگذارد، به واسطه تمایل ذاتی آن به فساد، میل به فساد پیدا می‌کند. تا آن جا که رذیله‌ای که از آن پیروی می‌کرد، به عنوان صورت اصلی و ذاتی نفس آدمی، تجلی پیدا می کند.
[۳۴] امام خمینی (ره)، سید روح الله، چهل حدیث، قم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۶، چ۱۴، ح۹، ص۱۵۶.


۱۰.۱ - درمان فردی



۱۰.۱.۱ - تهذیب نفس


از آنجا که معالجه امراض نفسانی، با معجونی مرکب از علم و عمل است، پس دفع صفت رذیله ظلم و کسب فضیلت عدالت هم علاج علمی و عملی دارد. علاج علمی آن است که در مفاسد دنیوی و اخروی ظلم و فواید عدل، تأمل شود و بداند که ظلم باعث تباهی است و نیز تنفر مردم از شخص ظالم را به یاد آورد.
علاج عملی آن است که پیوسته اخبار و آثاری که در ذم ظلم و مفاسد آن و مدح عدل و فوائد آن رسیده، را مطالعه کند و با اهل علم و فضل مجالست نماید و دادرسی فقرا و مظلومین کند تا لذت عدالت را بیابد.
[۳۵] نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، تهران، مؤسسه هجرت، ۱۳۷۴، چ۲، ص۵۰۱.


۱۰.۱.۲ - توجه به معاد و عقوبات


محور اصلی در مبارزه با رذایل و خودخواهی که منشأ رذایل و مفاسد است، توجه به معاد و عذاب‌های اخروی است. روح تمام تعالیم آسمانی این است که انسان در همه حال به حضور پروردگار توجه داشته باشد و از یاد مرگ و آخرت غفلت نکند.

۱۰.۲ - درمان اجتماعی



۱۰.۲.۱ - امر به معروف و نهی از منکر


یکی از جلوه‌های درخشنده معارف اجتماعی اسلام، دستور «امر به معروف و نهی از منکر» است. اسلام به ما می‌آموزد که در جامعه، سرنوشت هر مسلمان با مسلمانان دیگر ارتباط دارد. به همین جهت مردم جامعه نباید در برابر زشتی‌ها و ستمگری‌ها بی اعتنا باشند، زیرا یک خلاف اجتماعی که از کسی سربزند، آثار سوء آن تنها به خود او محدود نمی‌شود بلکه همه جا را فرا می‌گیرد و همه غرق می‌شوند.
[۳۶] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت۳۷۴.


۱۰.۲.۲ - جهاد با ظالم


یکی از راه‌های مبارزه با ظلم، قطع رابطه کردن افراد جامعه با حاکمان ظالم و زورگو است و نیز در هیچ کاری به آنان کمکی نرسانند.
[۳۷] وسایل الشیعه ج۱۲، ص۱۳۱.


۱۰.۲.۳ - قیام


از راههای مؤثر و مهم در مبارزه با ظالمین، قیام کردن است، همانگونه که پیامبران و امامان(ع) نیز در طول زندگی خود، قیام هایی علیه ظالمین انجام داده‌اند که ذکر آنها در تواریخ آمده است. حضرت علی(ع) طی خطبه ای به قیام علیه ظالمین اشاره می‌کند.
[۳۸] نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه۱۵.




 
۱. سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع، تهران، کتابفروشی اسلام،۱۳۳۰ه.ش، ج۳ و۴، ص۵۵.
۲. قریب، محمد، فرهنگ لغات قرآن، تهران، انتشارات بنیاد، ۱۳۶۶، ج۱، ص۷۱۳.
۳. رامپوری، غیاث الدین محمد بن جلال الدین بن شرف الدین؛ غیاث اللغات، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۳، چ اول،‌ ص۵۶۹.
۴. دامغانی، حسین بن محمد، قاموس قرآن، تهران، بنیاد علوم اسلامی، ۱۳۶۱، چ اول، ج۲، ص۷۸.
۵. انعام/سوره۶، آیه۸۲.    
۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۷. اسراء/سوره۱۷، آیه‌۳۳.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۶.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۹.    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۵.    
۱۲. بحارالانوار ج۷۵، ص۳۵۲.
۱۳. اصول کافی ج۲، ص۳۳۱.    
۱۴. غررالحکم و دررالکلم ج۱، ص۳۳۱.
۱۵. بحارالانوار ج۷۵، ص۳۰۸.
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۵۳.    
۱۷. دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، امیرامومنین، ۱۳۷۸، حکمت۳۵۰.
۱۸. دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغه، قم، امیرامومنین، ۱۳۷۸، خطبه۱۳۱.
۱۹. نهج البلاغه، خطبه۱.
۲۰. جعفری، علامه محمد تقی؛ شرح نهج البلاغه، تهران، ۱۳۵۸، چ اول، ج۱۰، خطبة۴۷، ص۵۱.
۲۱. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت‌۲۴۱.
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۱۰.    
۲۳. نساء/سوره۴، آیه۱۶۸.    
۲۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۷.    
۲۵. زخرف/۴۳، آیه۶۵.    
۲۶. . خوئی، علامه سید حبیب الله؛ منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، بنیاد فرهنگی امام مهدی، ۱۴۰۶ ه.ق، ج۳، خطبة۱۵، ص۲۱۴.
۲۷. نمل/سوره۲۷، آیه۵۲.    
۲۸. یونس/سوره۱۰، آیه۱۳.    
۲۹. کهف/سوره۱۸، آیه۵۹.    
۳۰. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه۲۱۶.
۳۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۸.    
۳۲. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۲.    
۳۳. مطففین/سوره۸۳، آیه۱.    
۳۴. امام خمینی (ره)، سید روح الله، چهل حدیث، قم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۷۶، چ۱۴، ح۹، ص۱۵۶.
۳۵. نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، تهران، مؤسسه هجرت، ۱۳۷۴، چ۲، ص۵۰۱.
۳۶. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت۳۷۴.
۳۷. وسایل الشیعه ج۱۲، ص۱۳۱.
۳۸. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه۱۵.




پژوهشکده باقر العلوم.    



جعبه ابزار