فراموشی برخی آیات توسط پیامبر (شبهه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
روایتی در
صحیح بخاری نقل شده که روزی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد
مسجد شدند و شنیدند که شخصی آیاتی از
قرآن را میخواند، آن حضرت فرمود:
خدا او را
رحمت کند، آیاتی را خواند که من آنها را فراموش کرده بودم. در حالیکه
روایات فراوانی در مذمت فراموش کردن قرآن و استحقاق عذابهای سخت در منابع
اهل سنت نقل شده؛ تا جائی که برخی آن را بزرگترین گناهی که ممکن انسان در
قیامت با آن محشور و با خداوند روبرو شود، ذکر کردهاند.
در این مقاله به این موضوع پرداخته میشود که آیا اینگونه روایات معتبر هستند یا خیر.
اصل
روایت در
بخاری و
مسلم:
یکی از اشکالهایی که اعتبار کتاب بخاری و مسلم را زیر سؤال میبرد، اهانتهایی است که در این کتاب به
پیامبران خدا شده است.
یکی از این اهانتها،
تهمت فراموش کردن
آیات قرآن است.
بخاری و مسلم در صحیحشان نقل کردهاند که:
حدثنا رَبِیعُ بن یحیی حدثنا زَائِدَةُ حدثنا هِشَامٌ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت سمع النبی صلی الله علیه وسلم رَجُلًا یَقْرَاُ فی الْمَسْجِدِ فقال یَرْحَمُهُ الله لقد اَذْکَرَنِی کَذَا وَکَذَا آیَةً من سُورَةِ کَذَا حدثنا محمد بن عُبَیْدِ بن مَیْمُونٍ
حدثنا عِیسَی عن هِشَامٍ وقال اَسْقَطْتُهُنَّ من سُورَةِ
کَذَا تَابَعَهُ عَلِیُّ بن مُسْهِرٍ وَعَبْدَةُ عن هِشَامٍ
حدثنا اَحْمَدُ بن ابی رَجَاءٍ هو ابو الولید الهروی حدثنا ابو اُسَامَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن ابیه عن عَائِشَةَ قالت سمع رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم رَجُلًا یَقْرَاُ فی سُورَةٍ بِاللَّیْلِ فقال یَرْحَمُهُ الله لقد اَذْکَرَنِی کَذَا وَکَذَا آیَةً کنت اُنْسِیتُهَا من سُورَةِ کَذَا وَکَذَا
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روزی وارد
مسجد شد و شنید که مردی آیاتی از
قرآن کریم را میخواند؛ پس گفت:
خداوند او را
رحمت کند، به درستی که او فلان و فلان
آیه را از فلان سوره به یادم آورد.
عیسی از
هشام نقل کرده است که رسول خدا فرمود: (او آیاتی را به یاد من آورد که) من آنها را از (فلان) سوره حذف کرده بودم.
علی بن مسهر و عبده نیز روایت را به همین صورت از هشام نقل کردهاند.
عائشه نقل کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شبی شنید که مردی آیاتی از یک
سوره را میخواند، پس فرمود: خدا او را رحمت کند، به درستی که فلان آیات از فلان سوره را به یاد من آورد که من از ذهن برده بودم.
همین مطالب در «صحیح مسلم ج۱، ص۵۴۳، باب فضائل القرآن وما یتعلق به» نیز نقل شده است.
تردیدی نیست که این مساله تهمتی است ناروا به خاتم پیامبران؛ زیرا فراموش کار بودن پیامبر، اعتماد مردم را نسبت به او سلب خواهد کرد و این مساله با غرض و هدفی که خداوند از ارسال پیامبران داشته، در تضاد است؛ چرا که اگر آن مرد آیات فراموش شده را نمیخواند، شاید هیچ وقت به یاد پیامبر نمیآمد و از قرآن حذف میشد. از کجا معلوم که آیات دیگری را فراموش نکرده باشد و ما از وجود آیات بیبهره نشده باشیم؟
تردیدی نیست که هدف از انتشار این مطالب، زیر سؤال بردن حافظه خاتم پیامبران و اثبات این مطلب است که آن حضرت حتی در امور مربوط به
تبلیغ دین و
حفظ قرآن کریم نیز دچار خطا و لغزش میشده و حتی از معجزه جاویدان خود نیز نمیتوانسته حفاظت نماید.
این هدف از سوی دشمنان اسلام و به ویژه
یهودیان تازه مسلمان به منظور زیر سؤال بردن مشروعیت
دین مبین اسلام و حجیت قرآن، دنبال میشده و انتشار یافته است؛ اما متاسفانه همین مطالب در صحیحترین کتابهای اهل سنت به صورت گسترده نقل شده است.
هدف دیگر طراحان و ناشران این مطالب، پایین آوردن مقام و منزلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است؛ چرا که پیروان
سقیفه باید از رسول خدا شخصیتی بسازند که
عمر و
ابوبکر بتواند جانشینی او را به عهده بگیرد. و از طرف دیگر دیدهاند که نمیتوانند مقام ابوبکر و عمر را به مقام پیامبر برسانند، تلاش کردهاند که مقام آن حضرت را پایین بیاورند تا بین پیامبر و جانشینان او تناسب اندکی حاصل شود و آنها بتوانند جانشین رسول خدا لقب بگیرند.
بسیاری از بزرگان
اهل سنت از پسر عمر نقل کردهاند که دوازده سال طول کشید تا عمر بن الخطاب
سوره بقره را یاد بگیرد:
«عن بن عمر قال: تعلم عمر بن الخطاب رضی الله عنه البقرة فی اثنی عشرة سنة فلما اتمها نحر جزورا؛
عبدالله عمر گفته: (پدرم) عمر بن الخطاب سوره بقره را در مدت دوازه سال یاد گرفت، وقتی موفق شد، چندین شتر به شکرانه آن ذبح کرد!»
طبیعی است که چنین شخصی با چنین استعداد و حافظهای نمیتواند جانشین کسی باشد که قبل از آوردن
جبرئیل آیات قرآن را میخوانده و دانش اولین و آخرین را خداوند به او داده است. طرفداران خلیفه روایاتی را ساختهاند که این مساله مشکلی به وجود نمیآورد؛ چرا که خود پیامبر نیز از حافظه و استعداد چندانی برخوردار نبوده و حتی آیات قرآن را نیز فراموش میکرده است.
همچنین طرفداران خلفا وقتی دیدهاند که عمر بن الخطاب آیاتی از قرآن را فراموش و بر خلاف آن نظر میداد، برای توجیه این مسائل، تلاش کردهاند که ثابت کنند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز آیاتی از قرآن را فراموش و حتی از قرآن حذف میکرد تا کسی نتواند به خلیفه ایراد بگیرد.
از جمله، فتوای اشتباه عمر درباره
مهریه زنان بسیار مشهور است.
«حَدَّثَنَا هُشَیْم قال حَدَّثَنَا مجالد عَنِ الشَّعْبِیِّ قال خطب عُمَر بن الخطاب رضی الله عنه الناس فحمد الله واثنی علیه وقال الاَ لاَ تغالوا فِی صدق النساء فانه لاَ یبلغنی عَن احد ساق اکثر من شیء ساقه رسول الله صلی الله علیه وسلم او سیق الیه الاَّ جعلت فضل ذلک فِی بیت المال ثم نزل فعرضت له امراة من قریش فقالت یا امیرالمؤمنین کتاب الله (عزّوجلّ) احق ان یتبع او قولک قال بل کتاب الله (عزّوجلّ) فما ذلک قالت نهیت الناس آنفا ان یغالوا فِی صدق النساء والله (عزّوجلّ) یقول فِی کتابه «وَآتَیْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَیْئا» فقال عُمَر کل احد افقه من عُمَر مرتین او ثَلاََثًا....؛
روزی عمر بن الخطاب
خطبه میخواند، پس از
حمد و ستایش خداوند گفت: کسی حق ندارد در مهریه زنان، زیادهروی کند، اگر به من خبر برسد که کسی بیشتر از آنچه که رسول خدا پرداخت کرده، پرداخت کند و یا به او پرداخته شود، من اضافه آن را به
بیتالمال میریزم.
وقتی از منبر پایین میآمد، زنی از
قریش به او اعتراض کرد که ای امیرالمؤمنین! کتاب خدا شایستهتر است که پیروی شود یا گفتار تو؟ عمر گفت: بلکه کتاب خدا شایستهتر است، چرا این سخن را گفتی؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زیادهروی در مهریه زنان نهی کردی؛ در حالیکه خداوند در کتابش میفرماید: «و اگر مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداختهاید، چیزی از آن را پس نگیرید!». پس عمر گفت: همه مردم از عمر آگاهتر هستند. این جمله را دو بار یا سه بار گفت.»
همین روایت را بسیاری از بزرگان اهل سنت نقل کردهاند که ما به ذکر چند آدرس اکتفا میکنیم.
و نیز فتوای مشهور او درباره
تیمم که بر خلاف نص صریح قرآن کریم فتوا داد که اگر کسی
جنب شود و
آب نداشته باشد، لازم نیست
نماز بخواند.
مسلم نیشابوری در صحیح خود مینویسد:
«اَنَّ رَجُلًا اتی عُمَرَ فقال انی اَجْنَبْتُ فلم اَجِدْ مَاءً فقال لَا تُصَلِّ فقال عَمَّارٌ اَمَا تَذْکُرُ یا اَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اِذْ انا وَاَنْتَ فی سَرِیَّةٍ فَاَجْنَبْنَا فلم نَجِدْ مَاءً فَاَمَّا انت فلم تُصَلِّ وَاَمَّا انا فَتَمَعَّکْتُ فی التُّرَابِ وَصَلَّیْتُ فقال النبی صلی الله علیه وسلم انما کان یَکْفِیکَ اَنْ تَضْرِبَ بِیَدَیْکَ الْاَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَکَ وَکَفَّیْکَ فقال عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ یا عَمَّارُ قال ان شِئْتَ لم اُحَدِّثْ بِهِ؛
مردی پیش عمر آمد و گفت: من جنب شدهام؛ اما آبی نیافتم (که
غسل کنم، چه کار کنم؟) عمر گفت: نماز نخوان!
عمار که در مجلس حاضر بود به عمر گفت: یادت نیست که من و تو در جنگی حاضر بودیم و هر دوی ما جنب شده و آبی پیدا نکردیم، تو نماز نخواندی؛ اما من خودم را در خاک غلطاندم و نماز خواندم. پس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «کافی بود که دستانت به زمین میزدی و سپس میتکاندی و بعد با هر دوی آنها، صورت و مچ دستانت را مسح میکردی». پس عمر گفت: از خدا بترس ای عمار. عمار گفت: اگر تو میخواهی دیگر درباره آن سخنی نخواهم گفت.»
طبیعی است که اگر عمر بن الخطاب آیه «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّبا....» یادش بود، چنین فتوای را نمیداد.
حال اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز آیات قرآن را فراموش و یا حتی آن را از قرآن پاک کرده باشد، مشکلی برای خلیفه پیش نخواهد آمد و عذر او بسیار موجهتر از عذر پیامآور خدا خواهد بود!!!.
روشن است که فراموش کردن آیات قرآن کریم توسط رسول خدا از دروغهای آشکاری است که نه با
عقل میسازد و نه با قرآن و نه با
سنت؛ چرا که اگر پیامبر نتواند آیات قرآن را که
معجزه جاودانه او است، حفظ نماید، نمیتوان به چنین شخصی در امر تبلیغ دین و انجام رسالت الهی اعتماد و اطمینان کرد و در نتیجه چنین شخصی صلاحیت دریافت
وحی و
رسالت را نمیتواند دارا باشد.
خداود صراحتا در
سوره اعلی میفرماید:
«سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنسیَ. اِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ اِنَّهُ یَعْلَمُ الجَْهْرَ وَمَا یخَْفَی؛
ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد، مگر آنچه را خدا بخواهد، که او آشکار و نهان را میداند!»
خداوند در این آیه به پیامبرش به صورت مطلق وعده داده است که هرگز آیات قرآن را فراموش نخواهد کرد؛ به ویژه که از کلمه «سین» استفاده کرده است که در اینجا استمرار اقراء را ثابت میکند. سپس خداوند این اطلاق را با جمله «الا ما شاء الله» به منظور دوام و استمرار قدرت خودش استنثاء میزند و در حقیقت به پیامبرش گوشزد میکند که خداوند قادر است که این
لطف را هر وقت که اراده کند از تو بگیرد و تو را دچار
نسیان و فراموشی کند.
و این استثناء تاکید بیشتری است بر اینکه او هرگز آیات قرآن را فراموش نخواهد کرد؛ چون این عدم فراموشی لطفی است از جانب خداوند و خداوند هیچگاه پیامبرش را از این لطف بزرگ محروم نخواهد کرد؛ چرا که نسیان و فراموشی با اصل رسالت و غرض
نبوت او در تضاد است.
نظیر این استثناء در آیات دیگر هم دیده میشود؛ از جمله در آیه:
«وَاَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَالْاَرْضُ اِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ.
امّا آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در
بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششی است قطع نشدنی!»
تردیدی نیست که اگر کسی وارد بهشت شود، هرگز آن خارج نخواهد شد؛ اما خداوند در این جاء با جمله «الا ما شاء ربک» این قاعده را استثنا میزند تا به همگان بفماند: با اینکه بهشت محلی است که برای همیشه در آن خواهید ماند؛ اما با این حال سبب سلب قدرت از خداوند نخواهد شد و به این معنا نیست که خداوند نمیتواند شما را از بهشت بیرون کند.
بنابراین استثناء در آیه «سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنسیَ. اِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ...» نیز به همین معنا است نه اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیزی را فراموش کرده باشد و خداوند دوباره آن را به یادش آورده باشد.
متاسفانه برخی از دانشمندان سنی به منظور توجیه و دفاع کورکورانه از روایاتی که در بخاری و مسلم، تلاش کردهاند که از این جمله به نفع خود استفاده و ثابت کنند که رسول خدا آیات فراموش میکرده؛ اما خداوند به وسیلهای؛ مثل خواندن همان آیات توسط یک نفر از اصحاب و... دوباره آن را به یاد پیامبرش میآورده است.
عبدالعظیم زرقانی، یکی از دانشمندان معاصر سنی مذهب در جواب این عده مینویسد:
واما احتجاجهم الثانی وهو الاسثناء الذی فی قوله سبحانه «سنقرئک فلا تنسی الا ما شاء الله» فلا یدل علی ما زعموا لانه استثناء صوری لا حقیقی.
والحکمة فیه ان یعلن الله عباده ان عدم نسیانه صلی الله علیه وسلم الذی وعده الله ایاه فی قوله «فلا تنسی» انما هو محض فضل من الله واحسان ولو شاء سبحانه ان ینسیه لانساه.
... والدلیل علی ان هذا الاستثناء صوری لا حقیقی امران احدهما ما جاء فی سبب النزول وهو ان النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کان یتعب نفسه بکثرة قراءة القرآن حتی وقت نزول الوحی مخافة ان ینساه ویفلت منه فاقتضت رحمة الله بحبیبه ان یطمئنه من هذه الناحیة وان یریحه من هذا العناء فنزلت هذه الآیة
کما نزلت آیة «لَا تحَُرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ. اِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَه»
وآیة «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُقْضی اِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْما»
ثانیهما ان قوله «الا ما شاء الله»
یعلق وقوع النسیان علی مشیئة الله ایاه والمشیئة لم تقع بدلیل ما مر بک من نحو قوله «ان علینا جمعه وقرآنه»
واذا فالنسیان لم یقع للعلم بان عدم حصول المعلق علیه یستلزم عدم حصول المعلق فالذی عنده ذوق لاسالیب اللغة ونظر فی وجوه الادلة یتردد فی ان الآیة وعد من الله اکید بان الرسول یقرئه الله فلا ینسی وعدا منه علی وجه التایید من غیر استثناء حقیقی لوقت من الاوقات والا لما کانت الآیة مطمئنة له علیه الصلاة والسلام ولکان نزولها اشبه بالعبث ولغو الکلام.
اما دلیل دوم آنها (موافقان نسیان) استثنائی است که در این گفتار خداوند «سنقرئک...» آمده است؛ اما این آیه بر آن چیزی که آنها خیال میکنند، دلالت ندارد؛ چرا که این استثناء صوری است نه حقیقی.
حکمت آوردن این استثناء این است که خداوند به بندگانش اعلام کند، عدم فراموشی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وعدهای است که خداوند در جمله «فلا تنسی» داده و این عدم فراموشی
فضل و مرحمتی است از جانب خداوند و اگر خداوند بخواهد، میتواند او را به فراموشی بیندازد.
دلیل بر این که این استثناء صوری است و نه حقیقی، دو چیز است:
مطالبی که در سبب نزول این آیه نقل شده و آن اینکه: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خودش را با زیاد خواندن آیات قرآن در زمان نزول به سختی میانداخت، تا مبادا آنها را فراموش کند و از دستش بپرد. پس رحمت خداوند نسبت به حبیبش اقتضاء میکرد که او را از این ناحیه مطمئن سازد و از این سختی راحت نماید؛ پس این آیه نازل شد.
همان طوریکه این آیه نازل شد:
«زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن
[
قرآن
]
حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست!»
همانگونه که این آیه نازل شد:
«پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن! »
اینکه: وقوع نسیان در آیه «الا ماشاء الله» به مشیت و خواست خداوند معلق شده است و این
مشیت الهی به دلیل آیاتی که گذشت؛ مثل: ان علینا جمعه وقرآنه»، در خارج تحقق نیافته است. بنابراین، فراموشی محقق نشده است؛ به دلیل اینکه علم به عدم تحقق معلق علیه (مشیت الهی)، مستلزم عدم حصول معلق (نسیان) است.
از این رو، کسی که از ذوق و سلیقه در لغت برخوردار باشد (با روشهای
فصاحت و
بلاغت آشنا باشد)، و به دلایل متعدد بنگرد، تردید نخواهد کرد که آیه وعده میدهد که خداوند آیات را بر رسولش خواهد خواند؛ و او با این وعده الهی هرگز آنها را فراموش نخواهد کرد؛ برای همیشه و بدون استثناء حقیقی، در هیچ زمانی از زمانها وگرنه این آیه اطمینانی را برای آن حضرت به ارمغان نمیآورد و نزول آن شبیه به عبث و کلام لغو خواهد بود.
جالب است که روایاتی فراوانی در منابع اهل سنت در مذمت فراموش کردن قرآن وارد شده است؛ تا جائی که برخی از روایات آن را بزرگترین گناه و بزرگترین
مصیبت عنوان کرده و وعده
عذاب سختی را برای فراموش کننده آن نقل نمودهاند.
محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم نیشابوری در صحیحشان از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که آن حضرت به همه مسلمانانها دستور میدادند، همیشه قرآن را تکرار کنند تا فراموش نکنند:
«عن ابی وَائِلٍ عن عبد اللَّهِ قال قال النبی صلی الله علیه وسلم بِئْسَ ما لِاَحَدِهِمْ اَنْ یَقُولَ نَسِیتُ آیَةَ کَیْتَ وَکَیْتَ بَلْ نُسِّیَ وَاسْتَذْکِرُوا الْقُرْآنَ فانه اَشَدُّ تَفَصِّیًا من صُدُورِ الرِّجَالِ من النَّعَمِ؛
از
ابووائل از عبدالله نقل شده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بد چیزی است که یکی از شما بگوید: من فلان و فلان آیه را فراموش کردهام، بلکه (باید بگوید: ) فراموش داده شدهام. قرآن را زیاد یادآوری کنید، چرا که سختتر از فرار حیوانات (از بند)، از سینه انسان فرار میکند.»
و یا در روایت دیگر نقل کردهاند که رسول خدا فرمود:
«تَعَاهَدُوا الْقُرْآنَ فَوَالَّذِی نَفْسِی بیده لَهُوَ اَشَدُّ تَفَصِّیًا من الْاِبِلِ من عُقُلِهَا؛
به قرآن زیاد توجه کنید؛ زیرا قسم به کسی که جانم در اختیار او است، قرآن، دور شدن قرآن (از قلب) سختتر از دور شدن شتر از بند است.»
با این حال، آیا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میتواند همین دستوری را که خودش به دیگران داده است، انجام ندهد؟
آیا در این صورت (نعوذ بالله) مصداق این آیه شریفه نخواهد شد:
«یَاَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ. کَبرَُ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ اَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُون.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید!»
ابوداود سجستانی در
سنن خود درباره مجازات کسی که آیات قرآن را بعد از حفظ کردن آن فراموش کند، نوشته است:
«حدثنا محمد بن الْعَلَاءِ اخبرنا بن اِدْرِیسَ عن یَزِیدَ بن ابی زِیَادٍ عن عِیسَی بن فَائِدٍ عن سَعْدِ بن عُبَادَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ما من امْرِئٍ یَقْرَاُ الْقُرْآنَ ثُمَّ یَنْسَاهُ الا لَقِیَ اللَّهَ (عزّوجلّ) یوم الْقِیَامَةِ اَجْذَم؛
سعد بن عباده از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هیچ شخصی نیست که قرآن را بخواند و سپس آن را فراموش کند؛ مگر اینکه در
روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات میکند که گرفتار مرض جذام است.»
عبدالرؤوف مناوی در شرح این روایت میگوید:
«(ما من امرئ یقرا القرآن) ای یحفظه عن ظهر قلب (ثم ینساه الا لقی الله یوم القیامة وهو (اجذم) بذال معجمةای مقطوع الید او به داء الجذام او هو خال من الخیر صفرا من الثواب وفیه ان نسیان القرآن کبیرة لهذا الوعید (دعن سعد بن عبادة) واسناده حسن؛
اگر شخصی قرآن را در دلش حفظ و سپس آن را فراموش کند، خداوند را در قیامت در حالی ملاقات میکند که گرفتار بیماری جذام است. اجذم؛ یعنی کسی که دستانش قطع باشد و یا گرفتار بیماری جذام است، یا این که دستان این شخص از خیر و
ثواب خالی است. طبق این روایت و وعده عذابی که در آن داده شده، فراموش کردن قرآن از
گناهان کبیره است. این روایت ابوداود از سعد بن عباده نقل کرده و سند آن نیز «حسن» است.»
احمد بن حنبل در مسندش مینویسد:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا عبد الصَّمَدِ ثنا عبد الْعَزِیزِ یعنی بن مُسْلِمٍ حدثنی یَزِیدُ یعنی بن ابی زِیَادٍ عن عِیسَی بن فَائِدٍ عن عُبَادَةَ بن الصَّامِتِ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ما من اَمِیرِ عَشَرَةٍ اِلاَّ یُؤْتَی بِهِ یوم الْقِیَامَةِ مَغْلُولاً لاَ یَفُکُّهُ منها اِلاَّ عَدْلُهُ وما من رَجُلٍ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ ثُمَّ نَسِیَهُ اِلاَّ لقی اللَّهَ یوم الْقِیَامَةِ اَجْذَمَ؛
عبادة بن صامت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هیچ امیر قومی نیست؛ مگر اینکه در روز قیامت دست بسته او را میآورند، هیچ چیز نمیتواند او را آزاد کند؛ مگر عدالتش. و هیچ مردی نیست که قرآن را یاد بگیرد و سپس فراموش کند؛ مگر این که در روز قیامت خدا را در حالی ملاقات میکند که گرفتار بیماری جذام است.»
طبق این روایات که به گفته مناوی سند آن نیز «حسن» است، نعوذ بالله باید رسول خدا در قیامت در حالی خداوند را ملاقات خواهد کرد که دچار بیماری جذام است و یا دستانش قطع شده است!!
اگر این طور نیست، چرا در بخاری و مسلم به پیامبر خدا
تهمت زده شده است که او آیات قرآن را فراموش میکرد؟
ترمذی و ابوداود در سننشان نقل کردهاند:
«حدثنا عبد الْوَهَّابِ بن الْحَکَمِ الْوَرَّاقُ الْبَغْدَادِیُّ حدثنا عبد الْمَجِیدِ بن عبد الْعَزِیزِ عن بن جُرَیْجٍ عن الْمُطَّلِبِ بْن حَنْطَبٍ عن اَنَسِ بن مَالِکٍ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم عُرِضَتْ عَلَیَّ اُجُورُ اُمَّتِی حتی الْقَذَاةُ یُخْرِجُهَا الرَّجُلُ من الْمَسْجِدِ وَعُرِضَتْ عَلَیَّ ذُنُوبُ اُمَّتِی فلم اَرَ ذَنْبًا اَعْظَمَ من سُورَةٍ من الْقُرْآنِ او آیَةٍ اُوتِیهَا رَجُلٌ ثُمَّ نَسِیَهَا؛
انس بن مالک از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است که فرمود: (زمانی که در
معراج بودم) پاداشهای امتم بر من عرضه شد؛ حتی پاداش شخصی که کثیفی را از
مسجد خارج میکند و همچنین گناهان امتم بر من عرضه شد، پس گناهی بزرگتر از این که سوره و یا آیهای را به شخصی (یاد) بدهند و او آن را فراموش کند، ندیدم.»
و طبق این روایت، باید اهل سنت قائل باشند که نعوذبالله رسول خدا گناهی را مرتکب شده است که خودش در معراج گناهی بزرگتر از آن را ندیده است!!!.
ابونصر مروزی در
مختصر قیام اللیل نوشته است:
«حدثنا محمد بن یحیی، حدثنی محمد بن عبید الله الصنعانی، ثنا ابن جریج، قال: قال انس رضی الله عنه ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: «اِنَّ مِنْ اَکْبَرِ ذَنْبٍ تَوَافی بِهِ اُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَسُورَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ مَعَ اَحَدِهِمْ فَنَسِیَهَا؛
از بزرگترین گناهانی که امت من در قیامت با آن روبرو میشوند، سورهای از کتاب خدا است که با یکی از آنها بوده (حفظ کرده بوده) و سپس فراموش کرده است.»
همین روایت را
قاسم بن سلام از
ابن جریج از
سلمان فارسی نقل کرده است:
«قال ابن جریج: وحدثت عن سلمان الفارسی، انه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «من اکبر ذنب توافی به امتی یوم القیامة سورة من کتاب الله کانت مع احدهم فنسیها»
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری مینویسد:
«ومن طریق ابی العالیة موقوفا کنا نعد من اعظم الذنوب ان یتعلم الرجل القرآن ثم ینام عنه حتی ینساه واسناده جید ومن طریق بن سیرین باسناد صحیح فی الذی ینسی القرآن کانوا یکرهونه ویقولون فیه قولا شدیدا؛
از طریق
ابوالعالیه به صورت موقوف نقل شده است که: بزرگترین گناه در نزد ما این بود که مردی قرآن را یاد بگیرد، سپس بخواند و آن را فراموش کند. سند این روایت خوب است. و از طریق
ابن سیرین با سند صحیح درباره کسی که قرآن را فراموش میکند نقل شده است که آنها از این کار بدشان میآمد و درباره آن سختگیری میکردند.»
ابن عربی مالکی در مذمت فراموش کردن قرآن مینویسد:
«وورد فی الخبر فیمن حفظ آیة ثم نسیها عذبه الله یوم القیامة عذاباً لا یعذبه احداً من العلمین؛
روایت وارد شده است که اگر کسی آیهای از قرآن را حفظ و سپس آن را فراموش کند، خداوند او را در قیامت عذابی خواهد کرد که هیچ یک از جهانیان را آن چنان عذاب نکرده است.»
باید از ابن عربی سؤال کرد که نظر شما درباره فراموش کردن قرآن توسط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیست؟ آیا او هم در قیامت این چنین عذابی خواهد شد یا روایتی که بخاری و مسلم نقل کرده
دروغ و تهمت محض است؟
ابن ابیشیبه مینویسد:
«حدثنا وکیع عن ابراهیم بن یزید عن الولید بن عبدالله بن ابی مغیث قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم عرضت علی الذنوب فلم ار فیها شیئا اعظم من حامل القرآن وتارکه؛
گناهان بر من عرضه شد، پس ندیدم گناهی بزرگتر از اینکه شخصی حامل قرآن باشد و سپس آن را ترک کند (حافظ باشد و دوباره فراموش کند).»
و در روایت دیگر نقل میکند:
«حدثنا وکیع عن سفیان عن عبد الکریم بن ابی امیة عن طلق بن حبیب قال من تعلم القرآن ثم نسیه من غیر عذر حط عنه بکل آیة درجة وجاء یوم القیامة مخصوما؛
طلق بن حبیب گفته: هر کس قرآن را یاد بگیرد و سپس آن را فراموش کند، در حالی که عذری ندارد، به خاطر هر آیهای که فراموش کرده، یک درجه از مقامش کم میشود و در حالی وارد قیامت میشود که محکوم است.»
و بزرگان اهل سنت به نقل از
ضحاک بن مزاحم نقل کردهاند که او فراموش کردن قرآن را بزرگترین
مصیبت و نتیجه گناهان قاری قرآن دانسته است:
«حدثنا عبدالله بن المبارک، عن عبد العزیز بن ابی رواد، قال: سمعت الضحاک بن مزاحم، یقول: «ما من احد تعلم القرآن ثم نسیه الا بذنب یحدثه؛ لان الله یقول: وما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم وان نسیان القرآن من اعظم المصائب؛
عبد العزیز بن ابیرواد گوید که از ضحاک بن مزاحم شنیدم که میگفت: کسی نیست که قرآن را یاد بگیرد و سپس فراموش کند؛ مگر به خاطر گناهی است که از او سر زده است؛ چرا که خداوند میفرماید: «هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام دادهاید» و فراموش کردن قرآن از بزرگترین مصیبتها است.»
و ابوعبید قاسم بن سلام مینویسد:
«حدثنا ابو معاویة، عن الاعمش، عن ابراهیم، قال: قال عبدالله: «انی لامقت القارئ ان اراه سمینا نسیا للقرآن؛
عبدالله بن مسعود گفت: من بدم میآید از قاری قرآنی که ببینم او را در حالی که چاق شده و قرآن را فراموش کرده است.»
از اینها مهمتر روایاتی است که ثابت میکند برخی از
اصحاب با
معجزه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز قرآن را فراموش نکردند.
طبرانی در
معجم الکبیر مینویسد:
«حدثنا اَحْمَدُ بن زُهَیْرٍ التُّسْتَرِیُّ ثنا ابو حَفْصٍ عَمْرُو بن عَلِیٍّ ثنا عبد الاَعْلَی ثنا عبد اللَّهِ بن عبد الرحمن الطَّائِفِیُّ عن عبد اللَّهِ بن الْحَکَمِ عن عُثْمَانَ بن بِشْرٍ قال سمعت عُثْمَانَ بن ابی الْعَاصِ یقول شَکَوْتُ الی رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم نِسْیَانَ الْقُرْآَنِ فَضَرَبَ صَدْرِی بیده فقال یا شَیْطَانُ اخْرُجْ من صَدْرِ عُثْمَانَ قال عُثْمَانُ فما نَسِیتُ منه شیئا بَعْدُ اَحْبَبْتُ اَنْ اَذْکُرَهُ؛
عثمان بن ابیالعاص میگفت: پیش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از فراموش کردن قرآن شکایت کردم، پس آن حضرت با دست به سینه من زد و گفت: ای
شیطان از سینه عثمان خارج شود. عثمان گفت: پس آن هرگز چیزی را فراموش نکردم.»
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید:
«رواه الطبرانی وفیه عثمان بن بشر ولم اعرفه وبقیة رجاله ثقات؛
این روایت را طبرانی نقل کرده، در سند آن عثمان بشر است که من او را نمیشناسم؛ ولی سایر راویان همگی مورد اعتماد هستند.»
عثمان بن بشر که هیثمی او را نشناخته، توسط
ابن ابیحاتم رازی توثیق شده است:
«عثمان بن بشر الطائفی الثقفی روی عن بشر بن عاصم وعبدالله بن ابی شدید سمع منه سلیم سمعت ابی یقول ذلک نا عبد الرحمن قال ذکره ابی عن اسحاق بن منصور عن یحیی بن معین انه قال عثمان بن بشر الثقفی ثقة؛
عثمان بن بشر، از بشر بن عاصم و عبدالله بن ابی، زیاد روایت شنیده است... از
یحیی بن معین نقل شده است که عثمان بن بشر سقفی
ثقه است.»
ابوعثمان جاحظ در کتاب
البرصان و العرجان نوشته است:
«ومن الاشراف ایضاً عثمان بن ابی العاص والیه یضاف شط عثمان، شکا الی النبی صلی الله علیه وسلم نسیان القرآن فتفل فی فیه فکان بعد ذلک لا ینسی ما حفظ منه؛
عثمان بن ابیالعاص به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از فراموش کردن قرآن شکایت کرد؛ پس رسول خدا آب دهانش را به دهان او انداخت، پس از آن، چیزی از آن چه را حفظ کرد، فراموش ننمود.»
بزار در
مسند خود نقل کرده است:
«واخبرناه محمد بن معمر والحسن بن عثمان قالا اخبرنا یعلی بن عبید عن سفیان الثوری قال حدثنی یزید ابو خالد عن ابراهیم یعنی السکسکی عن ابن ابی اوفی رضی الله عنه قال جاء رجل الی النبی فشکی الیه نسیان القرآن فقال علمنی شیئا یجزئنی فقال: (قل بسم الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر ولا حول ولا قوة الا بالله....؛
از
ابن ابیاوفا نقل شده است که مردی پش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و از فراموش کردن قرآن شکایت کرد و گفت: به من چیزی یاد بده که مرا کفایت کند (از این پس فراموش نکنم)، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بگو: بسم الله و...»
و عجیب است که صاحب معجزه و درمانکننده دیگران، خود، قرآن را فراموش میکرده است!
آیا این مساله شما را به یاد این ضربالمثل مشهور نمیاندازد که: کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی.
بسیاری علمای اهل سنت صراحتا فتوا دادهاند که فراموش کردن آیات قرآن از
گناهان کبیره است. ما به صورت مختصر به نام و گفتار ۲۲ نفر از بزرگان تاریخ فقه اهل سنت بر اساس تاریخ وفاتشان از مذاهب مختلف اشاره خواهیم کرد:
۱. ابوالمکارم رویانی الشافعی (متوفای۵۲۳هـ):
ابوالمکارم رویانی، از بزرگان تاریخ شافعیها صراحتا فتوا داده است که فراموش کردن قرآن از گناهان کبیره است.
زینالدین عراقی در
طرح التثریب مینویسد:
«وقد ذکر صاحب العدة وهو ابو المکارم الرویانی من اصحابنا ان نسیان القرآن من الکبائر؛
ابوالمکارم رویانی، صاحب کتاب عده که از اصحاب ما (شافعیها) است، گفته: فراموش کردن قرآن از گناهان کبیره است.»
ابن حجر عسقلانی، گفتار ابوالمکارم رویانی و دلیل او را اینگونه توضیح میدهد:
«وقد قال به من الشافعیة ابو المکارم والرویانی واحتج بان الاعراض عن التلاوة یتسبب عنه نسیان القرآن ونسیانه یدل علی عدم الاعتناء به والتهاون بامره؛
از جمله قائلین به این دیدگاه (کبیره بودن نسیان قرآن) ابوالمکارم رویانی از شافعیها است. ایشان استدلال کرده است که: خودداری از تلاوت قرآن منجر به فراموش کردن آن میشود، فراموش کردن قرآن نشانه عدم اعتناء به قرآن و سستی در امر قرآن است.»
۲. ابوالفرج ابن الجوزی (متوفای ۵۹۷ هـ):
الباب التاسع والعشرون فی التحذیر من العقوبات
اعلم ان العقوبة تختلف فتارة تتعجل وتارة تتاخر وتارة یظهر اثرها وتارة یخفی
«واطرف العقوبات مالا یحس بها المعاقب واشدها العقوبة بسلب الایمان والمعرفة ودون ذلک موت القلوب ومحو لذة المناجاة منه وقوة الحرص علی الذنب ونسیان القرآن واهمال الاستغفار ونحو ذلک مما ضرره فی الدین؛
باب ۲۹ درباره ترساندن از عقوبات است:
بدان که عقوبتها مختلف هستند، گاهی سریع اجرا میشود و گاهی به تاخیر میافتد، گاهی اثرش آشکار میشود و گاهی مخفی است. سریعترین عقوبت آن است که شخص عقوبتشونده آن را احساس نکند، شدیدترین آن عقوبتی است که
ایمان و
معرفت را از او سلب کند، در مرتبه کمتر از آن مردن قلب، از بین رفتن لذت مناجات با خداوند، زیاد شدن حرص بر گناه، فراموش کردن قرآن، سستی در
استغفار و همانند آن از چیزیهای است که به
دین ضرر میزند.»
۳. ابوعبدالله قرطبی (متوفای۶۷۱هـ):
ابن حجر عسقلانی نقل از
قرطبی تفسیرپرداز شهیر اهل سنت مینویسد:
«وقال القرطبی من حفظ القرآن او بعضه فقد علت رتبته بالنسبة الی من لم یحفظه فاذا اخل بهذه الرتبة الدینیة حتی تزحزح عنها ناسب ان یعاقب علی ذلک فان ترک معاهدة القرآن یفضی الی الرجوع الی الجهل والرجوع الی الجهل بعد العلم شدید؛
قرطبی گفته: هر کس (تمام) قرآن و یا بعضی از آن را حفظ کند، مقامش نسبت به کسانی که آن حفظ نکرده بالاتر میرود؛ پس زمانی که در این رتبه دینی خللی ایجاد کند؛ به طوری که از این رتبه دور شود، سزاوار است که به خاطر آن
عقاب شود؛ چرا که ترک مواظبت قرآن به بازگشت به
جهل منجر میشود و بازگشت به جهل بعد از علم، کار بدی است.»
همین مطلب را
علامه مناوی از قرطبی نقل کرده است:
ابن حجر هیثمی گفتار قرطبی را به این صورت نقل کرده است:
«ومنها قال القرطبی لا یقال حفظ جمیع القرآن لیس واجبا علی الاعیان فکیف یذم من تغافل عن حفظه لانا نقول من جمعه فقد علت رتبته وشرف فی نفسه وقومه وکیف لا ومن حفظه فقد ادرجت النبوة بین جنبیه وصار ممن یقال فیه هو من اهل الله وخاصته فاذا کان کذلک فمن المناسب تغلیظ العقوبة علی من اخل بمرتبته الدینیة ومؤاخذته بما لا یؤاخذ به غیره وترک معاهدة القرآن یؤدی الی الجهالة انتهی.
یکی از آنها (دلایل کبیره بودن نسیان قرآن) گفتار قرطبی است که: گفته نشود که حفظ تمام قرآن بر بزرگان
واجب نیست، چگونه واجب نباشد در حالیکه هر کس از حفظ آن
غفلت کند،
مذمت شده است؛ چرا که ما میگوییم: هر کس قرآن را جمع کند (تمامش را حفظ کند) مقام و شرافت خود او وقوش بالا میرود. چرا اینگونه نباشد؛ در حالیکه هر کس قرآن را حفظ کند،
نبوت را در میان سینهاش ذخیره کرده و از کسانی شده که به آنها «اهلالله» و مقربان درگاه الهی گفته میشود. وقتی اینگونه هست، پس اگر کسی به این مقام دینی خللی وارد کند، شایسته است که عقوبت او تشدید شود و طوری بازخواست شود که کس دیگری بازخواست نشده است.»
۴.
محییالدین نووی (متوفای۶۷۶ هـ):
«ومما عد من الکبائر الظهار واکل لحم الخنزیر والمیتة بلا عذر... وترک الامر بالمعروف علی اطلاقهما ونسیان القرآن واحراق مطلق الحیوان....؛
چیزهایی که گناه کبیره شمرده شدهاند، عبارتند از:
ظهار، خوردن گوشت خوک و مردار بدون عذر، ترک
امر به معروف، فراموش کردن قرآن، آتش زدن مطلق حیوانات و....»
۵.
ابنتیمیه حرانی (متوفای ۷۲۸ هـ):
مسالة ۱۸۳: فی رجل یتلو القرآن مخافة النسیان، ورجاء الثواب فهل یؤجر علی قراءته للدراسة ومخافة النسیانام لا وقد ذکر رجل ممن ینسب الی العلم ان القاریء اذا قرا للدراسة مخافة النسیان انه لا یؤجر فهل قوله صحیحام لا؟
الجواب بل اذا قرا القرآن لله - تعالی - فانه یثاب علی ذلک بکل حال، ولو قصد بقراءته انه یقرؤه لئلا ینساه فان نسیان القرآن من الذنوب فاذا قصد بالقراءة اداء الواجب علیه من دوام حفظه للقرآن، واجتناب ما نهی عنه من اهماله حتی ینساه فقد قصد طاعة الله فکیف لا یثاب
وفی الصحیحین: عن النبی صلی الله علیه وسلم انه قال: استذکروا القرآن فلهو اشد تقصیا من صدور الرجال من النعم من عقلها، وقال صلی الله علیه وسلم: عرضت علی سیئات امتی فرایت من مساوئ اعمالها الرجل یؤتیه الله آیة من القرآن فینام عنها حتی ینساها،
مساله ۱۸۳ درباره مردی که به خاطر ترس از فراموش کردن و به امید ثواب، قرآن میخواند، آیا چنین شخصی برای این قرآن خواندش که به منظور تدریس و یا عدم فراموشی بوده، پاداش میبرد یا خیر؟ مردی که او را از اهل علم میدانند، گفته است اگر شخصی برای تدریس و یا ترس از فراموش کردن قرآن بخواند،
پاداش ندارد، آیا این گفته او صحیح است یا خیر؟
پاسخ: در هر صورت اگر کسی به خاطر خداوند قرآن بخواند، پاداش میبرد؛ اگر چه به خاطر ترس از فراموش کردن قرآن بخواند؛ چرا که فراموش کردن قرآن از گناهان محسوب میشود؛ پس اگر کسی به خاطر ادای یک امر واجب که همان تداوم حفظ قرآن است، یا به خاطر دوری کردن از چیزی که خداوند نهی کرده که همان سستی در حفظ قرآن و فراموش کردن آن است، قرآن بخواند، هدف او اطاعت از خداوند است؛ پس چگونه پاداش نبرد؟
در صحیحین (بخاری و مسلم) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «زیاد قرآن بخواند؛ چرا که شدت دور شدن قرآن از سینههای مردم، از دور شدن چارپا از بند است». و همچنین فرمود: «گناهان امتم بر من ارائه شد، دیدم که چیزی با تمام گناهان او برابری میکند و آن اینکه: خداوند آیهای به بندهاش میدهد، پس او میخوابد و آن را فراموش میکند».
۶. علاءالدین بخاری (متوفای ۷۳۰هـ):
«قال الشیخ رحمه الله انما یصیر النسیان عذرا فی حق الشرع اذا لم یکن غفلة فاما اذا کان عن غفلة فلا یکون عذرا کما فی حق آدم (علیهالسّلام) وکنسیان المرء ما حفظه مع قدرته علی تذکاره بالتکرار فانه انما یقع فیه بتقصیره فیصلح سببا للعتاب ولهذا یستحق الوعید من نسی القرآن بعدما حفظه مع قدرته علی التذکار بالتکرار؛
شیخ (بزدوی) گفته است: فراموشی در صورتی از نظر
شرع عذر محسوب میشود که از روی غفلت نباشد؛ اما اگر از روی غفلت باشد، عذر محسوب نمیشود؛ چنانچه درباره
آدم این چنین بوده است و مثل فراموش کردن چیز حفظ شدهای که قدرت بر یادآوری و تکرار آن وجود دارد، که اگر این کار را نکند، مقصر است و شایسته سرزنش است. به همین خاطر کسی که قرآن را حفظ و سپس فراموش کند، با اینکه قدرت بر یادآوری و تکرار دارد، وعده عذاب داده شده است.»
۷.
ابوحیان اندلسی (متوفای۷۴۵هـ):
«وَمِنْ الْمَنْصُوصِ علیه الْقَتْلُ وَالزِّنَا وَاللِّوَاطُ وَشُرْبُ الْخَمْرِ.... وَالرِّبَا وَتَرْکُ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عن الْمُنْکَرِ وَنِسْیَانُ الْقُرْآنِ بَعْدَ حِفْظِهِ وَاِحْرَاقُ الْحَیَوَانِ بِالنَّارِ....؛
از گناهان کبیره که نص درباره آن وجود دارد: کشتن،
زنا،
لواط،
شرب خمر و...
ربا، ترک امر به معروف و نهی از منکر، فراموش کردن قرآن بعد از حفظ کردن آن، آتش زدن حیوان و... است.»
۸.
ابن کثیر دمشقی سلفی (متوفای۷۷۴هـ):
ابن کثیر دمشقی سلفی بعد از نقل روایات متعددی درباره پاداش زیاد خواندن قرآن میگوید:
«ومضمون هذه الاحادیث الترغیب فی کثرة تلاوة القرآن واستذکاره وتعاهده لئلا یعرضه حافظة للنسیان، فان ذلک خطا کبیر نسال الله العافیة منه؛
مضمون این احادیث، تشویق به زیاد خواندن و به خاطر سپردن قرآن و مواظبت از آن است تا آن چه را حفظ کرده، فراموش نکند؛ چرا که اینکار
گناه بزرگی است که از خداوند میخواهیم ما را از آن حفظ کند.»
و در تفسیر خود در شمارش گناهان کبیره میگوید:
«... ومنع الزکاة وترک الامر بالمعروف والنهی عن المنکر مع القدرة ونسیان القرآن بعد تعلمه واحراق الحیوان بالنار....؛
ندادن
زکات، ترک امر به معروف و
نهی از منکر با وجود توان، فراموش کردن قرآن بعد از یاد گرفتن آن، آتش زدن حیوان و....»
۹.
ابوبکر زبیدی یمنی (متوفای ۸۰۰هـ):
«وَالْکَبِیرَةُ مَا کَانَتْ حَرَامًا مَحْضًا شُرِعَ عَلَیْهَا عُقُوبَةٌ مَحْضَةٌ بِنَصٍّ قَاطِعٍ.... وَتَرْکُ الصَّلَاةِ مُتَعَمِّدًا وَمَنْعُ الزَّکَاةِ وَنِسْیَانُ الْقُرْآنِ وَسَبُّ الصَّحَابَةِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ؛
کبیره، آن گناهی است که به صورت مطلق
حرام باشد و در شرع برای آن مجازات تعیین شده باشد و این مساله با نص قاطع ثابت شود: ... ترک عمدی نماز، ندادن زکات، فراموش کردن قرآن و
سب صحابه است.»
۱۰. ابن حجر هیثمی (متوفای۹۷۳هـ):
ابن حجر هیثمی در کتاب
الزواجر عن اقراف الکبائر، آن را یکی از گناهان کبیره و بزرگترین گناهی که ممکن است بر گردن مسلمانی باشد، دانسته است:
«الکبیرة الثامنة والستون نسیان القرآن او آیة منه بل او حرف.
واخرج محمد بن نصر عن انس انه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قال ان من اکبر ذنب توافی به امتی یوم القیامة لسورة من کتاب الله کانت مع احدهم فنسیها؛
کبیره شصت و هشتم: فراموش کردن (کل) قرآن یا
آیه و یا حتی یک حرف از آن است.
محمد بن نصر از
انس نقل کرده است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: بزرگترین گناهی که در
روز قیامت با آن امتم را ملاقات میکنم، این است که: سورهای به همراه یکی از امتم بوده و سپس آن را فراموش کرده است.»
۱۱.
انصاری شافعی (متوفای۹۲۶هـ):
«وَنِسْیَانُهُ کَبِیرَةٌ وَکَذَا نِسْیَانُ شَیْءٍ منه لِخَبَرِ عُرِضَتْ عَلَیَّ ذُنُوبُ اُمَّتِی فلم اَرَ ذَنْبًا اَعْظَمَ من سُورَةٍ من الْقُرْآنِ او آیَةٍ اُوتِیَهَا رَجُلٌ ثُمَّ نَسِیَهَا وَخَبَرُ من قَرَاَ الْقُرْآنَ ثُمَّ نَسِیَهُ لَقِیَ اللَّهَ (عزّوجلّ) یوم الْقِیَامَةِ اَجْذَمَ رَوَاهُمَا ابو دَاوُد؛
فراموش کردن (کل) قرآن گناه کبیره است و این چنین است فراموش کردن بعضی از آن به دلیل روایت: گناهان امتم بر من عرضه شد؛ پس ندیدم گناهی بزرگتر از این که...»
۱۲.
خطیب شربینی (متوفای۹۷۷هـ):
خطیب شربینی از کسانی است که شدیدا طرفدار کبیره بودن فراموشی قرآن است و این مطلب را در کتابهای متعدد خود آورده و تاکید کرده است. وی در
کتاب الاقناع میگوید:
«القول فی حکم القرآن ونسیانه ویحرم تفسیر القرآن بلا علم ونسیانه او شیء منه کبیرة؛
سخن درباره حکم قرآن و فراموش کردن و تفسیر بدون دانش آن: فراموش کردن (کل) قرآن یا برخی از (آیات) آن، گناه کبیره است.»
و در جای دیگر مینویسد:
«فمن الاول تقدیم الصلاة او تاخیرها عن وقتها بلا عذر ومنع الزکاة وترک الامر بالمعروف والنهی عن المنکر مع القدرة ونسیان القرآن والیاس من رحمة الله؛
قسم اول از گناهان کبیره: زود خواندن یا دیر خواندن بدون عذر، ندادن زکات، ترک امر به معروف و نهی از منکر با داشتن توان، فراموش کردن قرآن، ناامیدی از رحمت خداوند و...»
و در
مغنی المحتاج در هنگام شمردن گناهان کبیره میگوید:
«ونسیانه او شیء منه کبیرة؛
فرامو کردن (کل) قرآن یا چیزی از آن (برخی از آیات آن) از گناهان کبیره است.»
و در جای دیگر از همین کتاب و باز در هنگام شمارش گناهان کبیره مینویسد:
«وترک الامر بالمعروف والنهی عن المنکر مع القدرة ونسیان القرآن والیاس من رحمة الله؛
ترک امر به معروف و نهی از منکر با داشتن قدرت، فراموش کردن قرآن، نا امیدی از رحمت خداوند و...»
۱۳.
رملی شافعی (متوفای۱۰۰۴هـ):
رملی شافعی نیز با شمارش گناهان کبیره میگوید:
«ونسیانه کبیرة موضعه اذا کان نسیانه تهاونا وتکاسلا؛
یکی از گناهان کبیره فراموش کردن چیزی از قرآن است؛ در صورتی از به خاطر اهمیت ندادن و سستی باشد.»
۱۴.
جلالالدین سیوطی:
«نسیانه کبیرة صرح به النووی فی الروضة وغیرها لحدیث ابی داود وغیره عرضت علی ذنوب امتی فلم ار ذنبا اعظم من سورة من القرآن او آیة اوتیها رجل ثم نسیها؛
فراموش کردن قرآن کبیره است.
نووی در
کتاب الروضه و دیگر کتابهاش به آن تصریح کرده است. به دلیل روایت
ابیداود و دیگران که رسول خدا فرمود: گناهان امتم بر من عرضه شد...»
۱۵.
عبدالرؤوف مناوی (متوفای ۱۰۳۱هـ):
عبدالرؤوف مناوی در دو کتاب تصریح کرده است که فراموش کردن قرآن از گناهان کبیره است. در کتاب
التیسیر مینویسد:
«ونسیان القرآن بعد حفظه کبیرة؛
فراموش کردن قرآن بعد از حفظ آن، از گناهان کبیره است.»
و در
فیضالقدیر مینویسد:
«ونسیان القرآن کبیرة؛
فراموش کردن قرآن گناه کبیره است.»
۱۶.
بهوتی حنبلی (متوفای ۱۰۵۱هـ):
«(ویحرم) تاخیر الختم فوق اربعین (ان خاف نسیانه قال) الامام (احمد ما اشد ما جاء فیمن حفظه ثم نسیه..)؛
تاخیر انداختن ختم قران بیش از چهل روز حرام است، در صورتی که از فراموش شدن آن بترسد. امام احمد گفته: چه مجازاتهای سختی وارد شده درباره کسی که قرآن را حفظ کند و سپس آن را فراموش نماید.»
۱۷.
ابوسعید خادمی (متوفای ۱۱۵۶هـ):
«(وَمِنْهَا نِسْیَانُ الْقُرْآنِ بَعْدَ تَعَلُّمِهِ). .. لِاَنَّهُ انَّمَا نَشَاَ عَنْ تَشَاغُلِهِ عَنْهَا بِلَهْوٍ اَوْ فُضُولٍ اَوْ لِاسْتِخْفَافِهِ بِهَا وَتَهَاوُنِهِ بِشَاْنِهَا وَعَدَمِ احْتِرَامِهِ لِاَمْرِهَا فَیَعْظُمُ ذَنْبُهُ عِنْدَ اللَّهِ لِاسْتِهَانَةِ الْعَبْدِ لَهُ بِاِعْرَاضِهِ عَنْ کَلَامِهِ، وَفِیهِ اَنَّ نِسْیَانَ الْقُرْآنِ کَبِیرَةٌ وَلَوْ بَعْضًا مِنْهُ وَهَذَا لَا یُنَاقِضُهُ خَبَرُ (رُفِعَ عَنْ اُمَّتِی الْخَطَاُ وَالنِّسْیَانُ)؛ لِاَنَّ الْمَعْدُودَ هُنَا ذَنْبُ التَّفْرِیطِ فِی مَحْفُوظِهِ لِعَدَمِ تَعَاهُدِهِ وَدَرْسِهِ؛
یکی از گناهان کبیره، فراموش کردن قرآن بعد از یادگیری آن است؛ چرا که سرمنشا آن، مشغول بودن به کارهای بیهوده و نامربوط، کمتوجهی و کم اهمیت دادن به آن، بیاحترامی به قرآن است؛ پس گناه این شخص در نزد
خداوند به خاطر کمتوجهی
قرآن و رویگرداندن از آن، بزرگ است. فراموش کردن قرآن گناه کبیره است؛ ولو برخی از آن باشد. این قضیه با روایت «عقوبت اشتباه و فراموش کردن از امت برداشته شده» در تضاد نیسد؛ چرا که در اینجا عدم توجه و
تفریط به آنچه حفظ کرده به خاطر ممارست و تعهد به آن، گناه محسوب شده است.»
۱۸.
شهابالدین قلیوبی (متوفای ۱۰۶۹هـ):
وی در شمارش گناهان کبیره میگوید:
«... وقطیعة الرحم وعقوق الوالدین وضرب المسلم بغیر حق ونسیان القرآن...؛
... و
قطع رحم ،
عقوق والدین، زدن مسلمان به غیر حق، فراموش کردن قرآن و...»
۱۹.
سلیمان بجیرمی (متوفای ۱۲۲۱هـ):
«قوله: (ونسیان القرآن) ای کلاً او بعضاً اذا کان حافظاً له بعد البلوغ؛
این گفته نویسنده که: فراموش کردن قرآن (از گناهان کبیره است)؛ یعنی تمام قرآن یا برخی از آن، در صورتی که آن را بعد از بلوغ حفظ کرده باشد.»
۲۰.
محمد بن علی شوکانی (متوفای ۱۲۵۵هـ):
محمد بن علی شوکانی با شمارش گناهان کبیره مینویسد:
«... ونسیان القرآن بعد تعلمه واحراق الحیوان بالنار وامتناع الزوجة من زوجها بلا سبب؛
فراموش کردن قرآن بعد از یاد گرفتن آن،
سوزان حیوان با آتش، خودداری همسر از همبستری در صورتیکه عذر نداشته باشد....»
۲۱.
جاوی شافعی (متوفای۱۳۱۶هـ):
«ونسیان القرآن کلا او بعضا ان کان حفظه بعد البلوغ؛
(یکی از گناهان کبیره) فراموش کردن کل یا برخی از آیات قرآن است؛ اگر آن را بعد از
بلوغ حفظ کرده باشد.»
۲۲.
عبدالحمید شروانی:
«ومنع الزکاة وترک الامر بالمعروف والنهی عن المنکر مع القدرة ونسیان القرآن والیاس من رحمة الله؛
(گناهان کبیره: ) ندادن زکات، ترک امر به معروف و نهی از منکر با داشتن قدرت، فراموش کردن قرآن،
نا امیدی از رحمت خداوند و...»
حال باید از این بزرگان سؤال کرد که آیا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز این گناه را که در کنار
شرک به خداوند، ندادن زکات و... از کبائر محسوب شده، مرتکب شده یا بخاری و مسلم به آن حضرت
تهمت زدهاند؟
روایات فراوانی در مذمت فراموش کردن قرآن و استحقاق عذابهای سخت در منابع اهل سنت نقل شده؛ تا جائی که برخی آن را بزرگترین گناهی که ممکن انسان در قیامت با آن محشور و با خداوند روبرو شود، ذکر کردهاند.
همچنین تعداد زیادی از فقهای مذاهب مختلف اهل سنت، آن را در کنار شرک به خداوند، سب صحابه، ندادن زکات و... از گناهان کبیره دانستهاند.
با توجه به این مطالب، آیا میتوان باور داشت که پیامبر خدا؛ همان کسی که قرآن معجزه جاودان آن حضرت محسوب میشود، آیاتی از قرآن را فراموش کرده باشد؟
آیا
اهل سنت میتوانند بپذیرند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
قیامت در حالی گرفتار بیماری جذام است، وارد محشر شود؟
بنابراین، به نظر میرسد که اتهام فراموش کردن قرآن توسط رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تهمتی است ناروا و زشت که بخاری و مسلم بدون توجه به عوارضش، آن به پیامبر خدا نسبت دادهاند.
موسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «آیا رسول خدا (ص) آیاتی از قرآن کریم را فراموش می کرد؟».