• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فرقه سلیمانیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از فرق مهمی که در دامن تشیع ظهور و بروز جدی پیدا کرد و تا امروز ادامه دارد و از فرق شیعی محسوب شده، ولی بر ضد جریان و مسیر امامیه واقع شده‌اند. فرقه سلیمانیه (جریریه) (Jryryh) است که در این مقاله با آن آشنا می‌شویم.



سلیمان بن جریر الرقی موسس فرقه سلیمانیه یا جریریه است.
[۱] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۴۳۹.
این فرقه از زیدیه در زمان منصور دوانقی ظاهر شد. او را از متکلمین زیدیه و فقهاء شمرده‌اند.
[۵] صنعانی، احمد ابن قاسم، البحر الزخار، ج۱، ص۱۵.
او مردم را به مکتب زیدیه می‌خوانده است و مناظراتی با هشام بن حکم در مجلس متکلمین در محضر هارون داشته و نیز از کسانی که به دربار هارون عباسی خدماتی شایسته نموده است.
از این اعمال و اعتقادات او به دست می‌آید که او در اعتقاد زیدی بوده ولی در عمل عباسی بوده و در هر صورت با امامیه رابطه‌ای جز خصومت و بغض و عناد ندارد.


زیدیه عمدتا به سه فرقه جارودیه و بتریه و سلیمانیه منشعب شده و در این مسیر دو فرقه سلیمانیه و بتریه نزدیکی بیشتری دارند بلکه بتریه به عنوان تعلیقه‌ای بر سلیمانیه مطرح شده یعنی در آراء کلی متاثر از سلیمانیه است ولی در موارد جزئی با هم اختلاف دارند اما فرقه جارودیه در برابر سلیمانیه و بتریه واقع می‌شود و متاثر از هم نیستند. با بیان اعتقادات سلیمانیه تقابل و اشتراک این فرق روش می‌شود.


اعتقاداتی که در مورد شخص سلیمان و نیز سلیمانیه آمده در مورد امامت و مسائل پیرامونی آن است که به ترتیب به آنها اشاره می‌کنیم:

۳.۱ - انتخاب شورایی امام

در مورد نحوه انتخاب امام: قائل به انتخاب شورائی بوده و به نحو عقد اجرا می‌شود و حداقل رای دهندگان یا به عبارتی بیعت کننده گان می‌توانند دو نفر از بزرگان مسلمین برای شخصی که صلاحیت این مقام را دارد باشند و در واقع شخصی که با بیعت به مسند خلافت می‌رسد خلیفه است.

۳.۲ - تقدیم مفضول بر افضل

از تحلیل و قبول خلافت در صدر اسلام به قاعده کلی در این مساله رسیده‌اند و گفته‌اند با وجود افضل (شخص سزاوارتر به امامت) می‌توان به امامت مفضول (شخص پایین تر از دیگری در سزاواری به خلافت) قائل شد. در صورتی که افضل راضی باشد. تحلیل خلافت در صدر اسلام را این گونه بیان می‌کنند: علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) امام بود ولی ابوبکر و عمر با بیعت به خلافت رسیدند و البته این بیعت اجتهاد خطائی بود که صورت گرفت ولی امامت این دو ثابت است نه باطل . (سلیمان به امامت این دو نفر اقرار کرده است)، اما علاوه بر بیعت با این دو تن، عامل دیگر را در صحت خلافت ایشان رضایت امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) به خلافت این دو اعلام کرده‌اند.

۳.۲.۱ - مناظره با هشام

این مطلب از مناظره او با هشام بن حکم شاگرد امام صادق (علیه‌السّلام) معلوم می‌شود. در مناظره‌ای که در محضر هارون عباسی برای به شکست کشاندن هشام ترتیب داده شده بود، سلیمان بن جریر از هشام سوالش را این گونه عنوان نمود: در مورد کلام علی (علیه‌السّلام) به ابوبکر که گفته است: یا خلیفه رسول الله، چه می‌گویی. آیا او در این کلام صادق است یا دروغگو (اگر صادق است پس به خلافت ابوبکر رضایت داده است و اگر دروغگوست چگونه می‌تواند ادعی عصمت و بالتبع امامت کند): هشام با جوابی منطقی و با شواهدی قرآنی جوابی دندان شکن به سلیمان داد، به این ترتیب:

۳.۲.۲ - جواب هشام

اولا چه دلیلی بر این مطلب داری که امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به ابوبکر فرموده باشد یا خلیفه رسول الله (این مطلبی است که به اثبات نرسیده تا با آن به استدلال بپردازی).
ثانیا اگر هم ثابت شود که ایشان چنین فرمایشی داشته‌اند کاذب نبوده و نیز به عصمت ایشان لطمه وارد نمی‌شود زیرا ابراهیم (علیه‌السّلام) در مقام دفاع وقتی متهم به بت شکنی شد فرموده است: این کار را بزرگ بتان انجام داد (در حالی که ابراهیم بتها را شکسته بود و به غرض احتجاج با بت پرستان این مطلب را فرمود) و نیز یوسف (علیه‌السّلام) که به قافله فرمود: ‌ای قافله شما سارق هستید (در حالی که آن قافله به اعتبار جام عزیز مصر دزد نبود بلکه خود یوسف دستور به جاسازی آن در اساسیه بنیامین داده بود تا او را نزد خود نگه دارد) در مورد ما نیز اگر چنین سخنی از امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) ثابت شود دروغ نیست ولی به دلائلی مختلف به قصد رضایت از خلافت ابوبکر نبوده بلکه می‌تواند به اعتقاد مخاطب این گونه بیانی داشته باشند.

۳.۳ - اجتهاد خطا

بیعت با ابوبکر و عمر خطائی است که به حد کفر و فسق نمی‌رسد بلکه اجتهادی خطا بوده نه به ایمان ضرری می‌زند و نه به عدالت و به همین سبب بیعت کنندگان با ایشان را تکفیر نمی‌کنند و عمل ایشان را موجب فسق نمی‌دانند.
نکته: این دو مطلب مورد وفاق بتریه و خلاف جارودیه است.
عثمان قبل از فسادی که در حکومت به بار بیاورد مانند ابوبکر و عمر بوده یعنی به خلافت سزاوار نبود ولی خلافت او به بیعت تصحیح شد و در مورد او نیز اجتهادی غیر مصیب صورت گرفته ولی بعد از فساد او در حکومت که منجر به قتل او شد کافر گشت.
نکته: این تفصیل بر خلاف نظریه بتریه است زیرا بتریه در مورد عثمان توقف کرده است.

۳.۴ - کافر بودن محارب امام علی

محارب با امیرالمومنین علی (علیه‌السّلام) را کافر می‌دانند.
[۱۶] نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۲۸.
عائشه و طلحه و زبیر را تکفیر کرده‌اند زیرا ایشان سرکرده محاربان جمل بر علیه امام علی (علیه‌السّلام) را تشکیل می‌دادند.

۳.۵ - اعتراف به امامت زید بن علی

همانطور که گفته شد، سلیمانیه از فرق زیدیه است پس باید به امامت زید بن علی (علیه‌السّلام) معترف باشند.


در دو مورد از اعتقادات سلیمان دو نظر متضاد در مورد او داده شده: ۱. در مورد خلافت ابوبکر و عمر در این مبحث او به تایید اهل سنت پرداخته. زیرا در واقع نظر اصلی اهل سنت در خلافت را بیان کرده است گر چه اهل سنت او را بخاطر تکفیر عده‌ای از عشره مبشره تکفیر کرده‌اند.
۲. درمورد تکفیر عثمان و عائشه و طلحه و زبیر: سمعانی از علماء اهل سنت در این قسمت که می‌رسد ناراحت شده و در ضمن کلامی، سلیمان بن جریر را تکفیر می‌کند و می‌گوید: مشهور است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ده نفر بهشت را بشارت دادند (که عثمان و طلحه و زبیر و عائشه از ایشان هستند) پس کسی که اهل بهشت را تکفیر کند خودش کافر است. اهل سنت او را بخاطر تکفیر عثمان تکفیر می‌کنند.
نکته: حدیث عشره مبشره از جعلیات و ضاعین است که متعصبین اهل سنت از آن در بسیاری از مطالب استفاده می‌کنند و ما در مقام نقل و نقد آن مدعی نیستیم.


همان طور که سلیمان بن جریر از امامت تحلیلی نادرست داشت و به توجیهاتی مانند اهل سنت گرفتار شد، در مورد برخی اعتقادات شیعی و عمل ائمه (علیهم‌السّلام) نیز تحلیلی نادرست ارائه می‌کند. او درک صحیحی از تقیه و بداء ندارد و این مطلب را به عنوان طعن بر شیعه و امامت ایشان یاد می‌کند. او تقیه را به عنوان وسیله‌ای برای نفی دروغ اعلام و بداء را وسیله توجیه برای شکستها و ناکامی‌ها برداشت می‌کند در حالی که بر هیچ کس از اهل تحقیق و امامیه صحت این دو عقیده مخفی نیست. بلکه چیزی که منحصرا باطل است، تفسیر و فهم سلیمان و عدم درک صحیح اوست و با توجیهی در حق سلیمان او را می‌توان متاثر از آرای اهل سنت در این دو عقیده و مساله خلافت دانست. و این مطالب باطل را از اهل سنت اخذ کرده است و از طرفی عملکردی همسو با بنی عباس در همکاری با هارون عباسی از او مشاهده می‌شود و زیدی بودن او نیز به غرض مستقل شدن از امامیه و اهل سنت قابل توجیه است. او در واقع دنبال عقیده‌ای مستقل بوده ولی درعمل با هر مخالفی جز امامیه و تشیع هم داستان متحد است.


۱. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۴۳۹.
۲. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۷، ص۱۹۹.    
۳. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۱۸۶. ‌    
۴. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.    
۵. صنعانی، احمد ابن قاسم، البحر الزخار، ج۱، ص۱۵.
۶. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.    
۷. شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۳۵.    
۸. نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۷۰.    
۹. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۳۰.    
۱۰. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۱۸۶. ‌    
۱۱. شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۱۸۶. ‌    
۱۲. نباطی بیاضی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۸۳.    
۱۳. شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۳۵.    
۱۴. اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۲۹.    
۱۵. اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۲۹.    
۱۶. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۲۸.
۱۷. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۷، ص۱۹۹.    
۱۸. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ج۱، ص۳۲۵.    
۱۹. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۷، ص۱۹۹.    
۲۰. اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۲۹.    
۲۱. اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، ص۲۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فرقه سلیمانیه».    



جعبه ابزار