• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمّد باقر محمودی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این نوشتار زندگی نامه تفصیلی محمد باقر محمودی آورده شده است. این متن، ذیل عنوان محمد باقر محمودی در کتاب گلشن ابرار آمده است.
[۱] گلشن ابرار، ج۶.
(۱۳۰۲ش. ـ ۱۳۸۵ش.)

فهرست مندرجات

۱ - ولادت
۲ - دوران کودکی و نوجوانی
۳ - هجرت
       ۳.۱ - ورود به نجف
۴ - مشکل اقامت در کربلا
۵ - استادان
       ۵.۱ - استادان درس‌های سطح
       ۵.۲ - استادان درس خارج
       ۵.۳ - تألیفات سید حسین همامی
       ۵.۴ - اساتید دیگر
۶ - شاگردان
۷ - علامه از نگاه دوستان
       ۷.۱ - آیة الله صافی گلپایگانی
       ۷.۲ - آیة الله معرفت
       ۷.۳ - حجة الاسلام شیخ رضا مختاری
       ۷.۴ - حجة الاسلام سید جمال الدین دین پرور
۸ - علامه محمودی و محققان
       ۸.۱ - علامه امینی
       ۸.۲ - حاج آقا بزرگ تهرانی
       ۸.۳ - علامه محقق سید عبدالعزیز طباطبایی
۹ - آثار علمی
       ۹.۱ - آثار تالیفی
       ۹.۲ - آثار تصحیحی و تحقیقی
       ۹.۳ - آثار در دست تالیف و تصحیح
۱۰ - آرزوهای تالیف و تحقیق
۱۱ - منش و روش
       ۱۱.۱ - زهد و وارستگی
       ۱۱.۲ - اخلاص و ایثار
       ۱۱.۳ - پرداختن به ورزش و پرهیز از پرخوری
       ۱۱.۴ - استقلال و عزت نفس
       ۱۱.۵ - میهمان نوازی
       ۱۱.۶ - عنایت علوی
       ۱۱.۷ - حفظ وحدت
       ۱۱.۸ - احیای میراث مکتوب
۱۲ - حضرت علی و نهج البلاغه
۱۳ - ترجمه‌ها و شروح نهج البلاغه
۱۴ - بهره گیری از اندیشه دیگران
۱۵ - تقویت علم و اخلاق
۱۶ - وظیفه مبلغان
۱۷ - اهمیت تصحیح متون حدیثی
۱۸ - زمینه‌ها و لوازم تحقیق
۱۹ - سخنی با مترجمان کتاب‌های حدیثی
۲۰ - ارتقای جایگاه حدیث
۲۱ - انگیزه‌های جعل در روایات و راه ارزیابی احادیث
۲۲ - متون درسی حوزه
۲۳ - استفاده از منابع دست اول
۲۴ - فرزندان
۲۵ - وفات
۲۶ - پانویس
۲۷ - منبع


علامه محمد باقر محمودی، حدود سال ۱۳۰۲ ش. در علام رودشت پا به این جهان گذاشت.
[۲] مجله بینات، ش۲۸، ص۱۶۳.

خودش در این باره می‌نویسد:
« تاریخ زندگی من، سراسر آکنده از سختی هاست و تاریخ ولادتم به درستی معلوم نیست زیرا از یک سو، پدرم در زمره اهل فضل نبود و کتابت را نمی‌دانست تا آن را ثبت کند و از سوی دیگر، پدربزرگم نیز با آن که اهل دانش و شخصی فهمیده بود، از ثبت آن بی اعتنا گذشت آن گونه که روستاییان دیگر نیز به چنین اموری اهمیت نمی‌دهند اما می‌توان زمان تقریبی آن را رمضان یا ذی قعده سال ۱۳۴۱ ق. فروردین یا خرداد ۱۳۰۲ ش. آوریل یا ژوئن ۱۹۲۳ م. دانست.
از اجداد او کسانی بوده‌اند که به تحقیق و تفقه دین پرداخته‌اند و ملجا و پناه مردم در امور شرعی بوده‌اند. وی در مقدمه نهج السعادة، پس از ذکر سلسله نسب خویش، می‌نویسد:
«... همچنین نسخه کاملی از شرائع الاسلام تالیف مرحوم محقق حلی (قدس سره) به دستمان رسید که به خط جدم شیخ محمد باقر است و ایشان در ایام تحصیل خود در شیراز، آن را نوشته‌اند...
میرزا عبدالله و پیش از وی ملا محمد باقر و حاج محمود، ملجا مردم در امور شرعی بودند و سندهای فراوانی وجود دارد که با مهر محمد باقر یا حاج محمود مختوم است و بسیاری از آنها به خط خود آنهاست».
[۳] مقدمه نهج السعاده، ج۱، ص۸-۹.

میرزا عبدالله، جد علامه محمودی، شخصیتی روحانی و با نفوذ در منطقه به شمار می‌رفت که به رغم نداشتن تحصیلات رسمی حوزوی، دارای مطالعات خوبی در زمینه احکام شرعی، تاریخ اسلام و روایات اهل بیت علیهم‌السّلام بود. وی با در اختیار داشتن شش رساله عملی از شش مرجع تقلید، ملجا مردم در مسائل شرعی و پاسخگوی مشکلات آنها بود و به سبب بیان زیبایش، بر منبر وعظ هم می‌نشست و به ارشاد مردم می‌پرداخت. برخی از یادداشت‌های منبر وی، هنوز موجود است.
وی که در شب عاشورای سال ۱۳۵۶ق. از دنیا رفت، سه پسر و سه دختر داشت که عبارتند از:
۱. میرزا فضل اللهوی در سوم شوال سال ۱۳۳۶ق. در عنفوان جوانی به قتل رسید.
۲. میرزا محمدباقروی نیز در دوران جوانی، در ۲۸ یا ۲۹ شعبان المعظم سال ۱۳۳۹ق. کشته شد.
۳. میرزا محمد، پدر علامه وی پس از کشته شدن برادرش فضل الله، با هسمر وی که دو فرزند از برادرش داشت، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج، دو پسر بود که یکی علامه و دیگری برادر بزرگ تر او است.
مادر علامه، بانویی مؤمن به نام کلثوم، فرزند مشهدی علی اکبر است که خاندانش همگی از بزرگان روستای «خشتی» علامرودشت بوده‌اند.


دوران کودکی و نوجوانی علامه محمودی با سختی‌ها و مصائب بسیاری همراه بوده است. وی در اوان کودکی، در حالی که بیش از هفت بهار را پشت سر نگذاشته بود، از نعمت وجود مادر محروم شد. آن سال‌ها خشک سالی و قحطی از یک طرف و بیماری‌های فراگیر مانند وبا و دسترسی نداشتن به پزشک و دارو از سوی دیگر، گروه گروه مردم را به کام مرگ می‌برد. محمدباقر نیز از این بلاها در امان نماند و به بستر بیماری افتادبه گونه‌ای که قبری برایش مهیا کردند و به انتظار آخرین نفس وی نشستند. خودش واقعه را چنین می‌نگارد:
«یادم می‌آید که من در بستر بیماری رو به قبله خوابیده بودم و عده‌ای که دور بستر من بودند، تصور می‌کردند لحظه آخر عمر من است. ناگهان نفسم قطع شد. احساس کردم درون قبر هستم و هر لحظه منتظر آمدن دو فرشته الهی برای بازجویی بودم. در همان حالت، متوجه صدای یکی از بزرگان فامیل شدم که به اطرافیان گفت: او هم رفت. عده‌ای رفتند و مشغول کندن قبر شدند. ناگهان عطسه‌ای کردم آنها فهمیدند هنوز زنده‌ام و با پنبه، قدری آب در دهانم ریختند و به تدریج احساس زنده بودن کردم. به هر حال، خواست خدا این بود که زنده بمانم. پس از چند روز که از بستر برخاستم، قسمت‌های زیادی از پشتم، براثر چند روز خوابیدن، زخم شده بود که چندین ماه بهبودی آن به طول انجامید». (مصاحبه نگارنده با علامه محمودی)
وی همچنین از تلخی‌های روزگار چنین حکایت می‌کند:
«پس از ولادت، حوادث تلخ و ناگواری بر من گذشت که فراوان و بی شمار است و در شرح و تفصیل آن، فایده‌ای نمی‌بینم ولی به اختصار سختی‌ها و مشکلات فراوانی را که بر من گذشته و مصائب دردناکی را که در آغاز عمر و کودکی‌ام به آن مبتلا شده‌ام، آن چه را که در خاطرم مانده، می‌نگارم
قحطی و خشک سالی، نباریدن باران، تلف شدن چهارپایان، گرانی و کمبود و مشکل فراهم کردن ارزاق از سرزمین‌های دورتر و کوتاهی یا ضعف دولت در رسیدگی به کار مردم و فرستادن مواد غذایی و ضروریات زندگی برای آنان، پدرم را همچون هزاران تن از دیگر مؤمنان گرفتار، ناچار ساخت تا ما را به «قصبه» (شهری کوچک در نزدیکی آبادان) و آن گاه مرا و برادرم را با خود به آبادان ببرد. این اتفاق، در زمان حکومت رضا شاه پهلوی بود. مدتی در آن جا ماندیم. آن گاه به روستای خودمان بازگشتیم. پس از مدت کوتاهی، باز هم خشک سالی و قحطی وادارمان کرد که دوباره به آبادان برویم. چند ماه پس از اقامت ما در آبادان، پدرم از دنیا رفت (وی در مقدمه نهج السعاده، وفات پدر را دهم ذی حجه سال ۱۳۶۱ق. ذکر کرده است.) و من نیز دچار بیماری فلج شدم به ناچار مدتی طولانی در آنجا ماندم آن گاه به همراه برادر بزرگم، شیخ غلامحسین (که از یک مادر هستیم) و جمعی از بستگان، آبادان را ترک کردیم و با کشتی و با گذر از موج‌های شکننده، به سوی وطنمان به راه افتادیم و پس از تحمل سختی‌های فراوان به زادگاه خود رسیدیم.»


علامه محمودی تا نوزده سالگی در زادگاهش علامرودشت بود و به دلیل عشق شدید به علوم دینی، در محضر یکی از عالمان محل، به کسب دانش پرداخت و بخشی از ادبیات را نزد او خواند. در آن زمان و در آن محیط کوچک روستا، جز تعدادی بسیار اندک از کتاب‌های دینی که اغلب در موضوعات اخلاقی و تاریخی بودند، کتابی دیگر پیدا نمی‌شد. وی با ولعی عجیب به مطالعه همان چند کتاب پرداخت ولی جان تشنه او با آنها سیراب نشد.
او تصمیم گرفت به مرکز علوم شیعه ـ شهر مقدس نجف ـ هجرت کند و دوری راه، نداشتن امکانات و سختی‌های مسافرت در آن زمان، هیچ کدام مانع از حرکت محمد باقر نشد. استاد درباره چگونگی این سفر می‌گوید:
«پیاده و تنها از روستای علامرودشت با پنج تومان پول قرضی به نجف اشرف رفتم و این در زمانی بود که مردم با اسب و شتر و الاغ رفت و آمد می‌کردند. من از روستای خودمان تا بوشهر پیاده رفتم. شاید پنج روز در راه بودم. در آن جا نیز دو سه روز معطل شدم تا کشتی بادبانی رسید سوار شده و به راه افتادیم. پس از نصف روز، به جزیره خارک رسیدیم... شب را در آن جا ماندیم و فردا صبح دوباره حرکت کردیم و نزدیک ظهر به آبادان رسیدیم.
[۴] فصلنامه بینات، ش۲۷، ص۱۶۳-۱۶۴.

چند روزی را در آبادان سپری کردیم و مترصد فرصت و امکانی بودیم تا بتوانیم به آن سوی اروند رود برویم و خود را به نجف برسانیم.
همیشه کسی که پول نداشته باشد، نمی‌تواند کار کند مگر این که خداوند اراده اش بر این قرار بگیرد که کسی را به جایی برساند و طبعا اراده الله فوق کل شیء است. از آن جا به نجف رفتم. در نجف، خویشاوندی داشتیم که بعدها در همان جا فوت شد و در صحن حضرت امیر علیه‌السّلام دفن گردید. خانه ایشان را پیدا کردم و وارد شدم. سر سفره غذا از من پرسید: از کجا می‌آیی و برای چه آمده‌ای؟ گفتم: از ایران آمده‌ام و می‌خواهم درس بخوانم. پرسید: چقدر پول داری؟ گفتم: هیچ ندارم و یک عبای روستایی که داشتم به آن دلالی دادم که مرا تا کربلا رساند. گفت: شما فعلا نمی‌توانی بمانی زیرا مدارس جای خالی ندارد. برگرد ایران و زمانی که خواستی برگردی این جا، باید اقلا پول مخارج شش ماه را داشته باشی تا بتوانی این جا بمانی و درس بخوانی. من گفتم: شما فقط برای من نان درست کنید من روزها نجف می‌مانم و درس می‌خوانم شب‌ها می‌روم کوفه و در مسجد کوفه می‌خوابم! همه شان از این سخن من خندیدند چون آن ایام، بین نجف اشرف تا مسجد کوفه، حدود یک ساعت و ربع مسافت بود ماشین و وسیله نقلیه عمومی هم فراهم نبود.
خانم ایشان که سیده جلیله‌ای بود، اعتراض کردند که حالا که... او می‌خواهد درس بخواند، شما می‌خواهی او را برگردانی؟ او باید بماند و درس بخواند. گفت: حجره نیست. خانم جواب داد: خودت در مدرسه قزوینی حجره داری و نیازی هم به آن نداری همان حجره را به ایشان بده.
گفت: لباس مخصوص آخوندی هم ندارد! پیرزنی که آن جا بود، گفت: عبایش با من. و دیگری گفت: عمامه اش با من. خلاصه همین طور ادامه پیدا کرد تا کار من راه افتاد».
[۵] مصاحبه نگارنده با علامه محمودی.


۳.۱ - ورود به نجف

تاریخ ورود وی به نجف اشرف، اوایل ماه ربیع الاول سال ۱۳۶۴ق. بود.
[۶] نهج السعاده، ج۱، ص۱۰، مقدمه.

وی سه سال پی در پی به کسب فیض از محضر استادان بزرگوار پرداخت و ادبیات، منطق و برخی دیگر از درس‌های مقدماتی را خواند در حالی که در کمال سختی و تنگدستی بود. استاد وضعیت دوران سه ساله نجف را این گونه به تصویر کشیده است:
«به همراه آقای راغب زاده به بیت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی ، مرجع بزرگ شیعه رفتیم و مقرر شد ماهی دو دینار به من بدهند. آن گاه به سوی خانه متولی مدرسه رفتیم و آقای راغب زاده او را به اقامت من در مدرسه قزوینی راضی نمود و بنا شد از ابتدای ماه ربیع الثانی، روزی سه قرص نان به من داده شود چون تا آن زمان، ده روز فاصله بود، خود او مخارج این مدت را به عهده گرفت و یکی از قباهای خود را به من داد. علویه نیز عبا و عمامه‌ای برایم آورد و ظاهری مانند اهل علم را پیدا کردم.
بدین ترتیب، در مدرسه قزوینی ساکن شدم در حالی که نه فرشی، نه اسباب ضروری زندگی و نه هیچ یار و یاور و راهنمایی داشتم. با چنین وضعیتی بود که زندگی در مدرسه را شروع کردم. در مدت تحصیل، غم و اندوه خویش را کتمان می‌کردم غصه‌ها را فرو می‌خوردم و بر فقر و ناداری شکیبایی می‌کردم.
به هر گونه که بود، نزد شیخ حسن کردوانی دشتی به خواندن شرح قطر (شرح قطر، کتابی است در زمینه ادبیات عرب که در گذشته جزء درسهای حوزه بود) مشغول شدم...
در بعضی درس‌ها که شرکت می‌کردم، کتابی برای مطالعه و کاغذی برای نوشتن نداشتم. بدین جهت، پاکت حبوبات را باز می‌کردم و روی آنها می‌نوشتم. یک روز آقای سید مرتضی قزوینی (ایده الله) با تعجب پرسید: چرا روی اینها می‌نویسی؟ من که نمی‌خواستم او از مشکلات زندگی‌ام آگاه شود، چنین وانمود کردم که بعد پاک نویس خواهم کرد». (مصاحبه نگارنده با علامه محمودی.)
پس از سه سال اقامت در نجف، شوق زیارت حضرت امام رضا علیه‌السّلام ، استاد را به سوی خراسان کشاند و او به ایران آمد و ده روز در جوار حرم آن حضرت رحل اقامت افکند. آن گاه به قصد صله ارحام و دیدار خویشاوندان، به علامرودشت رفت. پس از چندی، شوق نجف ایشان را به ترک وطن واداشت و او بار سفر بربسته، به حوزه علمیه نجف برگشت. پس از مدتی که از اقامت مجدد ایشان گشت، به قصد ازدواج، به علامرودشت مراجعت کرد ولی بنا به دلایلی، زمینه ازدواج فراهم نشد و محمدباقر، دیگر بار به نجف اشرف بازگشت. این مسافرت بی نتیجه، یک بار دیگر نیز تکرار شد و این بار، او تصمیم گرفت در نجف ازدواج کند اما فقر و تنگدستی، مانع این کار بود. از این رو، استاد عزم کرد که در صورت نیاز، روزها کار کند و شب‌ها درس بخواند.
این دوران که با سه بار مسافرت به ایران همراه است، چهار سال به طول انجامید و طی آن، استاد قسمت عمده درس‌های سطح را به پایان رساند. مجموع اقامت وی در نجف، هفت سال بوده است.


سرانجام دست تقدیر استاد را به کربلا کشاند و در آن جا همسری گزید. همسرش، بانویی مؤمن به نام حلیمه، دختر مرحوم آیة الله شیخ محمدتقی معرفت بود. که از نظر کمالات، انسانی ممتاز و پیوسته یار و یاور شوهر بود. از آن جا که یکی از شروط خانواده همسرش، اقامت در کربلا بود، وی پس از ازدواج در کربلا ماند اما چون درس‌های حوزه نجف بر حوزه علمیه کربلا برتری داشت و غنی تر بود. ناچار علامه هر هفته چهار روز را به نجف می‌رفت و در درس‌ها شرکت می‌کرد. از سویی، این رفت و آمدها، با مشکلاتی همراه بود و از سوی دیگر، او نمی‌توانست تمام روزهای درسی را در نجف بماند. به همین جهت، پس از چند سال اقامت در کربلا، با موافقت خانواده همسرش، در نجف ساکن شد تا با فراغت بیشتری به تحصیل بپردازد اما فشار زندگی و مشکلات اجاره منزل، وی را واداشت که به کربلا بازگردد ولی رفت و آمدهای او به نجف قطع نشد. اقامت در کربلا، تا سال ۱۳۵۱ش. ادامه یافت و در این سال، او بار دیگر در نجف و در خانه آیة الله حاج میرزا احمد دشتی نجفی، از دوستان صمیمی‌اش، که به ایران منتقل شده بود، ساکن شد. این ایام، مصادف بود با سفرهای مکرر وی به بیروت برای چاپ کتاب هایش.
این اقامت، هفت سال ادامه یافت تا این که در بهار ۱۳۵۸ش. چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به قم [[]] آمد و در این شهر، رحل اقامت افکند.


علامه محمودی در طول دوران تحصیل، از محضر استادان متعددی بهره برده است که عبارتند از:

۵.۱ - استادان درس‌های سطح

۱. شیخ حسن حجتی کردوانی دشتی.
۲. سیدکاظم سرابی.
۳. شیخ جواد دشتی.
۴. شهید آیة الله سید اسدالله مدنی (رحمه الله).
۵. شیخ عبدالحسین خراسانی واعظ.
۶. شیخ مجتبی لنکرانی.
۷. شیخ علی اکبر اراکی.
۸. شیخ محمد حسن رخشاد کرمانی.
۹. شیخ حسین تهرانی.
۱۰. شیخ محمدفاضل قائینی.
۱۱. شیخ علی آقا کاشانی.
۱۲. شیخ محمدعلی مدرس افغانی.
۱۳. سیدابوالقاسم رشتی.
۱۴. سیداحمد اشکوری.
۱۵. شیخ احمد اهری.
۱۶. شیخ محمد تقی آل راضی.
۱۷. سید علی نوری مازندرانی.
۱۸. سید علی فانی اصفهانی.
۱۹. سید محمدباقر محلاتی او از شاگردان آیة الله نائینی و آقاضیاء عراقی است. وی تقریرات اصول استادش آقاضیاء را در سه جلد به نام حل معاقد الاصول نگاشت و تالیفات دیگری هم دارد
[۷] طبقات اعلام الشیعه، ص۱۹۶-۱۹۷.
. علامه محمودی قسمت‌هایی از رسائل و مکاسب را از او فرا گرفت.
به گفته علامه محمودی، وی از نظر اخلاقی فردی برجسته بود و در مراحل بالایی از تقوا قرار داشت. یکی از ویژگی‌های برجسته این استاد، اهتمام به وقت و نظم و دقت در کارها بود. یکی دیگر از خصوصیات وی، رعایت انصاف بود. یکی از عوامل اصلی که علامه محمودی را به عرصه تالیف و تحقیق کشاند، سخنان و نصایح این استاد بزرگوار بود. وی در این باره می‌گوید:
«روزی آقای محلاتی در جلسه درس خود فرمودند: این دروس متعارف حوزه، چنگی به دل نمی‌زند به همین دلیل، من روزهای پنجشنبه و جمعه در کتابخانه‌ام، بحارالانوار را مطالعه می‌کنم تا درباره ائمه علیهم‌السّلام چیزی بنویسم».
این حرف، اولین محرک وی، برای نوشتن بود.
علامه محمودی می‌گوید: روزی مرحوم آقای محلاتی پرسید:
«آیا مطالبی را که مستقلا با آن کار نداری، یادداشت می‌کنی؟ گفتم: خیر. فرمود: «یادداشت کنید چون همیشه نمی‌توانید مطالعه کنید و در آینده به آنها حاجت پیدا می‌کنید و اگر یادداشت کنید، خیلی کمکتان می‌کند».
این، یک امر واقعی است که مطالب لاتعد و لاتحصی است در هر فنی جماعتی نوشته‌اند. اثر متاخر، باید هم کما و هم کیفا، بهتر از اثر قبلی باشد تا قابل استفاده باشد و این، خیلی زحمت دارد اولا، اطلاع کافی می‌خواهد از کارهای قبلی و بررسی کیفیت آنها و ثانیا، حال که می‌خواهیم وارد میدان شویم، یک استاد پخته‌ای می‌خواهد که دستورات و برنامه‌ای بدهد. انسان اگر بخواهد روی سلیقه خودش عمل کند، دیر به جایی می‌رسد.
[۸] مجله بینات، ش۲۸، زمستان ۱۳۷۹، ص۱۶۶-۱۶۷.


۵.۲ - استادان درس خارج

۲۰. شیخ یوسف بیارجمندی خراسانی علامه درباره وی می‌گوید:
«آقا شیخ یوسف، خیلی به گردن بنده و امثال بنده حق دارد چون اهتمام عجیبی داشت که مطلب را به ما بفهماند. مرتب و بدون تاخیر، درس می‌داد و کلاس هایش خیلی منظم بود».
[۹] مجله علوم حدیث، ش۴، تابستان ۱۳۷۶، ص۱۴۴.

۲۱. میرزا آقا اصطهباناتی این بزرگوار، از مراجع معظم تقلید بود که در نهایت زهد می‌زیست و با این که شهریه مختصری هم می‌پرداخت ولی در زندگی شخصی خود به مقدار ضرورت اکتفا می‌کرد. در همان خانه قدیمی قبل از مرجعیت، ساکن بود و هیچ تغییری در وضع خود به وجود نیاورد.
۲۲. سید حسین بن علی بن هاشم حمامی وی در نجف اشرف متولد شد. لقب حمامی از جدش، سید هاشم حمامی به او رسیده است. وی سال‌ها در درس آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی شرکت کرد و در فقه و اصول، از نخبگان روزگار گردید. پس از وفات سید ابوالحسن اصفهانی ، بسیاری از مقلدانش به او روی آوردند و از وی تقلید کردند.

۵.۳ - تألیفات سید حسین همامی

وی، فلسفه و کلام را نزد میرزا احمد تهرانی، شیخ علی نوری و سید علی اصغر هزار جریبی فرا گرفت و دارای تالیفات ارزشمندی است که برخی عبارتند از:
۱. تعلیقه بر کتاب ذخیرة الصالحین. ۲. هدایة المسترشدین. ۳. حاشیه بر کتاب وسیلة النجاة. ۴. تقریرات فی الاصول (تقریر درس‌های آخوند خراسانی). ۵. تقریرات فی الفقه (تقریر درس‌های سید کاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی). ۶. تقریرات فی الحکمة والکلام.

۵.۴ - اساتید دیگر

۲۳. شیخ حسین حلی.
۲۴. سید عبدالاعلی سبزواری.
۲۵. سید عبدالهادی شیرازی.
۲۶. سید محمود شاهرودی استاد، حدود ده سال از محضر این مرجع بزرگوار استفاده برده است. او از مشوقین علامه بوده است. یک روز قبل از درس، علامه مشغول تبیین و شرح حدیثی بوده که او می‌شنود و پیش از شروع درس، می‌گوید:
«قبل از درس شنیدم که بعضی از طلبه‌ها حدیث را چنان معنا می‌کردند که گویی علامه مجلسی معنا می‌کرد».
۲۷. میرزا حسن یزدی.
۲۸. میرزا باقر زنجانی.
۲۹. میرزا مهدی شیرازی «ایشان به حسن اخلاق، مزین و خیلی ممتاز و بسیار سنگین و موقر بودند. در غیر از اوقات درس و نماز، خیلی کم از خانه بیرون می‌آمد. ظاهرا به هیچ جایی برای میهمانی نمی‌رفتند. از اخلاق و معنویت والایی برخوردار بودند. به عقیده من، میرزا مهدی شیرازی، از اولیاءالله بودند».
۳۰. سید حسن قزوینی عمده‌ترین استاد علامه محمودی در کربلا، مرحوم میرزا مهدی شیرازی و شیخ یوسف خراسانی بودند. در تابستان یکی از سال‌ها، شیخ یوسف درس را تعطیل کرد و عازم مشهد مقدس رضوی علیه‌السّلام شد. جمعی از شاگردان، برای این که از وقت استفاده بیشتری کنند، از آقای قزوینی درخواست تدریس کتاب الطهارة را کردند. وی هم پذیرفت و در مدتی که مرحوم شیخ یوسف در مسافرت بود، کتاب الطهاره شیخ انصاری را تدریس کرد. علامه محمودی می‌گوید:
«مرحوم آسید حسن قزوینی، مؤلف الامامة الکبری است که کتاب خیلی خوبی است و تقریبا به شیوه علامه امینی، حول بحث امامت کار کرده‌اند....
ایشان، کتاب فدک هم داشتند که خیلی خوب نوشته‌اند، ولی در عراق در زمان فیصل دوم بود که چاپ شد، لکن مصادره کردند. آن کتاب را که من مطالعه کردم، به نظر من، به مراتب ارزشمندتر از کتاب آقای صدر است... چون ایشان به تاریخ و رجال مسلط بودند».
[۱۱] مجله بینات، ش ۲۸، ص۱۶۸.

۳۱. سید محسن حکیم.
ج) استادان دیگر
اغلب استادانی که علامه محمودی درس‌های غیر مرسوم حوزوی را نزد آنها خوانده، از استادان نجف و مدت تحصیل در نزد آنان هم کوتاه بوده است. نام این استادان چنین است:
۳۲. سید ابوالقاسم خوئی علامه محمودی یک ماه در درس تفسیر ایشان شرکت کرد ولی پس از آن، درس تعطیل شد.
۳۳. میرزا هاشم آملی.
۳۴. سید جواد تبریزی.
۳۵. شیخ محمدرضا اصفهانی.
۳۶. شیخ صدرا بادکوبه ایوی استاد فلسفه بود و اسفار را تدریس می‌کرد. علامه محمودی حدود یک ماه در درس وی شرکت کرد اما پس از فتوای تحریم تدریس فلسفه از سوی مرحوم آیة الله میرزا آقا اصطهباناتی، این درس تعطیل شد.
۳۷. شیخ مسلم ملکوتی.
۳۸. شیخ محمد اردبیلی.
۳۹. سید محمد شیرازی.


علامه محمودی از آغاز پرداختن به تالیف و تحقیق، هر کاری را که مانع این امر می‌دید، ترک می‌کرد و همه وقت خود را صرف مطالعه و نوشتن می‌کرد و به همین جهت، تاکنون از تدریس خود داری کرده و این روش، همچنان ادامه داشته است، اما در زمینه تحویل شاگرد به جامعه علمی، می‌توان به گروهی اشاره کرد که در مجمع احیای فرهنگ اسلامی، زیر نظر استاد به تحقیق و پژوهش مشغول بوده‌اند و تاکنون آثار ارزنده‌ای را به جامعه علمی، ارائه کرده‌اند.




۷.۱ - آیة الله صافی گلپایگانی

«کارهای علمی، آقای محمودی باید به همه معرفی شود. ایشان این همه در راه ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم‌السّلام زحمت کشیده‌اند و از نوادر روحانیتند. ایشان هر کدام از آثارشان باید جداگانه بررسی و معرفی شود....
من سال‌ها پیش خدمت ایشان رسیدم و با ایشان آشنایی پیدا کردم. مستدرک نهج البلاغه ایشان و این سبک کار، خیلی مفید است و باید در حوزه ترویج شود....
ایشان در قیامت، حجت خدا هستند بر ما و ایشان را می‌آورند و می‌گویند برای حضرت امیر علیه‌السّلام این همه کار کرده است شما، مثلا بنده چه کرده‌اید؟ ایشان حجت خدا هستند بر همه کسانی که می‌توانستند کار کنند و نکردند. ایشان از اول عمر، این راه را پیش گرفته، مسافرت‌ها رفته و خون دل‌ها خورده تا این آثار را منتشر کرده است و چنین نبوده که در خانه بنشیند و این کارها انجام شود و چه سعادتی بالاتر از این که انسان به این کارها موفق شود. یکی از آنها در دفتر عمر انسان باشد، کافی است. نشر فضائل حضرت امیر علیه‌السّلام ، آن قدر فضیلت دارد که یکی دو تا نیست و چه بسا اگر ایشان این آثار را احیا و تصحیح نمی‌کرد، برخی از آنها از بین می‌رفت و ما محروم می‌شدیم».

۷.۲ - آیة الله معرفت

«حدود پنجاه سال است با ایشان آشنا هستم. از همان بدو ورود وی به کربلا و از کلاس درس رسائل و مکاسب، همدرس و هم بحث بودیم. سه ویژگی در ایشان کاملا برجسته و آشکار بود.
۱. طبع سلیم.
۲. استقامت و پشتکار فوق العاده.
۳. عشق به اهل بیت علیهم‌السّلام با تمام وجود عاشق اهل بیت علیهم‌السّلام بود. کتاب احقاق الحق مرحوم قاضی نورالله شوشتری (قدس سره)، مونس دائمی وی بود. از نحوه بیان و استدلال مرحوم قاضی، لذت می‌برد. مطالعه این کتاب، یکی از انگیزه‌های اصلی ایشان در پرداختن به مناقب اهل بیت علیهم‌السّلام و احیای آثار در این زمینه بود».

۷.۳ - حجة الاسلام شیخ رضا مختاری

«طلاب جوان بیش از هر چیز نیازمند اسوه‌ای برای خود هستند تا به او اقتدا کنند و راه و روش کار علمی را از او بیاموزند. در گذشته، علامه امینی و شیخ آقا بزرگ تهرانی (رحمهما الله) برای کسانی مانند مرحوم علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، و حضرت استاد علامه محمودی نمونه عالی تلاش و دل سوزی و کار مخلصانه بودند. امروز هم کسانی مانند علامه محمودی، اسوه شایسته‌ای برای طلاب جوانند تا از آنها، درس پشتکاری، دل سوزی، تحمل مصائب و مشکلات، عشق وافر به اهل بیت رسالت علیهم‌السّلام، دفاع از تشیع و توجه به میراث علمی را بیاموزند و از سرمایه زندگانی، بهترین بهره را ببرند.

۷.۴ - حجة الاسلام سید جمال الدین دین پرور

«یکی از نام‌هایی که در پرتو نهج البلاغه می‌درخشد، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه و یکی از چهره‌هایی که با نام امام امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام گره خورده، علامه محمودی است.
کسانی که با ایشان آشنا هستند، می‌دانند یک هدف مقدس و یک انگیزه الهی بزرگ، نهاد نا آرام او را همواره تحت تاثیر قرار داده و به دنبال تحقیق و تالیف فرستاده است.... او تلاش می‌کند سیمای امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام را با روش علمی، از میان منابع معتبر، به ویژه مدارک اهل تسنن، نشان دهد و آن ظلم بزرگ تاریخی که نسبت به امام البرره و امیرالبیان شده، حتی المقدور برطرف سازد و آن پرده‌ها و ابرهای سیاه را کنار بزند و شعاعی از آن خورشید را بر ملا سازد.
مرحوم علامه سید عبد العزیز طباطبایی (رحمه الله) نقل می‌کرد که علامه محمودی مشغول تحقیق و جمع آوری اسناد و مصادر نهج البلاغه بود و فیش‌های زیادی را تهیه و تنظیم نموده بود که کتابی از آنها ارائه کند. در همین اثنا می‌شنود که مرحوم علامه سید عبد الزهراء خطیب (رحمه الله)، در این باره دست به تالیف زده و مراحل زیادی از کار را طی کرده است. روحیه اخلاص و ایثار علامه محمودی در این جا به منصه ظهور می‌رسد لذا تصمیم می‌گیرد به جای این که خود تالیفی در این مورد عرضه کند، استاد سید عبد الزهرا را یاری کند تا کار او زودتر و کامل تر به نتیجه برسد بقچه بزرگی که فیش‌های مربوطه در آن بوده، برداشته و به منزل مرحوم سید عبدالزهراء خطیب می‌برد و همه آنها را تحویل ایشان می‌دهد و با کمال اخلاص و احترام، خود را به هدف رسیده می‌بیند».




۸.۱ - علامه امینی

ارتباط وی با علامه امینی که بر اساس کارهای تحقیقاتی بود، رفته رفته به اندازه‌ای عمیق شد که علامه محمودی می‌توانست در طول شبانه روز، حتی در هنگام تعطیلی کتابخانه، از کتابخانه علامه امینی استفاده کند. او می‌گوید:
«روزهایی که در نجف بودم، بعد از درس به کتابخانه می‌رفتم. توصیه شده بود که حتی وقتی کتابخانه تعطیل شد، به من کاری نداشته باشند. شب‌ها هم پشت بام کتابخانه می‌خوابیدم تا این که حاج آقابزرگ فرمودند: بیرونی منزل و کتابخانه من در اختیار شماست شب‌ها را این جا بخوابید. از آن زمان، شب‌ها در منزل حاج آقا بزرگ می‌خوابیدم ولی کتابخانه آقای امینی، کاملا در اختیارم بود.
علامه امینی، در فنون مختلفی، محقق بود و فکری قوی داشت. از الغدیر می‌توان تعمق فکری ایشان را فهمید و در یک جمله، ایشان مصداق (زاده بسطة فی العلم و الجسم) بود.
زمانی که جناب علامه امینی به ایران می‌آمد و من هم ایران بودم، به همراه جناب آقای سید عبدالعزیز طباطبایی و گاهی به تنهایی، به دیدار علامه امینی در تهران می‌رفتم».

۸.۲ - حاج آقا بزرگ تهرانی

علامه درباره وی می‌گوید:
«تقریبا هفت سال پیش از وفاتشان، با ایشان ارتباط پیدا کردم. سبب آن هم این بود که در هنگام نوشتن نهج السعادة، بیشتر اوقات، به اسم‌هایی برخورد می‌کردم که نمی‌شناختم و برای شناخت آنها به حاج آقا بزرگ مراجعه می‌کردم این داستان، بعد از انتقال من به کربلا بود. یک روز پرسید: شما که خانه تان این جا نیست، شب‌ها کجا می‌خوابید؟ گفتم: پشت بام کتابخانه آقای امینی. فرمود: چرا آن جا می‌خوابی؟ هر وقت در آنجا کارت تمام شد، به بیرونی منزل ما بیا. در این جا هیچ سر و صدایی نیست می‌توانی مطالعه کنی کسی مزاحم شما نمی‌شود و شما هم مزاحم ما نیستی. از آن به بعد، بیشتر شب‌ها به آن جا می‌رفتم و اگر شام نخورده بودم، غذایی برایم می‌آورد اما خودش شام نمی‌خورد و می‌گفت: من صبح یک فنجان شیر می‌خورم، ظهرها هم ناهار می‌خورم ولی شب‌ها شام نمی‌خورم. شب‌هایی که آن جا می‌خوابیدم، صبحانه هم برایم می‌آورد».
علامه محمودی از اخلاق و تقوای مرحوم حاج آقا بزرگ با اعجاب یاد می‌کند و می‌گوید:
«مرحوم حاج آقا بزرگ، مجسمه تقوا بودحتی آنها که بر دیگران خرده می‌گرفتند، درباره ایشان هیچ حرفی نداشتند.
هنگامی که از یک دست نوشته استنساخ می‌کردم، بعد از اتمام کار، کسی نبود که باهم آن را مقابله کنیم وقتی آقا بزرگ متوجه این موضوع شد، فورا قلم و دفترش را کنار گذاشت در مقابله متن، به من کمک کرد. من قبول کمک او را جسارت می‌دانستم اما او فرمود: چه فرقی می‌کند؟ آن یک کاری بود و این هم یک کاری است. آن گاه کتاب را از من گرفت و شروع به خواندن کرد و من هم نوشته هایم را کنترل می‌کردم.
مرحوم حاج آقا بزرگ ، در کتابخانه شخصی خود را باز گذاشته بود و هر کس می‌خواست، می‌آمد و مطالعه می‌کردحتی اگر کسی می‌خواست، به وی کتاب هم عاریه می‌دادبا این که بعضی از کتاب‌ها را برنگردانده بودند، باز هم سختگیری نمی‌کرد. تنها اسم افرادی را که کتاب را عاریه می‌بردند، در دفتری می‌نوشت و شرط می‌کرد پس از یک ماه آن را برگردانند و در صورت تقاضا، ماه بعد هم مهلت می‌داد. از مرحوم آیة الله خوئی شنیدم که فرمود: عجیب است که کتابخانه آقابزرگ با این سعه صدر ایشان، سالم مانده است».

۸.۳ - علامه محقق سید عبدالعزیز طباطبایی

استاد محقق، سید عبدالعزیز طباطبایی، کتاب شناسی بزرگ و دانشمندی سخت کوش بود که طی سال‌ها همکاری با دو بزرگ مرد دنیای پژوهش، علامه امینی و علامه تهرانی و کندوکاو در لابه لای گنجینه‌های مکتوب، خود به گنجینه‌ای ارزشمند تبدیل شده بود. او آن چه را که به دست می‌آورد، کریمانه در طبق اخلاص می‌نهاد و به عاشقان مکتب اهل بیت علیهم‌السّلام تقدیم می‌کرد. وی یار و یاور محققان و تکیه گاه کسانی بود که در راه احیای ارزش‌های دینی قلم می‌زدند.
استاد در بیشتر آثار خود، از ایشان به بزرگی یاد می‌کند و احیای بسیاری از گنجینه‌های علمی را مرهون وی می‌داند. (مصاحبه نگارنده با علامه محمودی، در تاریخ ۸/۲/۱۳۸۳.)
او می‌افزاید:
«حق آقای طباطبایی بر من بیشتر از هر کس دیگری است نسخه‌های خطی خودشان را در اختیار من قرار می‌دادنسخه‌های شخصی خودشان را از ترجمه حضرت امیر علیه‌السّلام از تاریخ دمشق و شواهد التنزیل، به من دادنسخه خطی مناقب امیرالمؤمنین از محمد بن سلیمان کوفی را از ایتالیا آورد و در اختیار من قرار داد. ایشان در جزء جزء خدمات من شریک است. جزاه الله خیرالجزاء».


از ویژگی‌های علامه محمودی، پرکاری ایشان است. خواب و خوراک و استراحت وی در حد ضرورت است و اوقات دیگر را با تحقیق و تالیف سپری می‌کند. او پس از نماز صبح تا اذان ظهر، یکسره به مطالعه و نوشتن اشتغال دارد و به جز کارهای ضروری، مانع دیگری وی را از تلاش باز نمی‌دارد. پس از اقامه نماز و صرف ناهار و حدود دو ساعت استراحت، به کار ادامه می‌دهد تا هنگام اذان و ادای نماز مغرب. پس از آن نیز تا زمانی که خستگی ایشان را مجبور به ترک کار نماید، این کار ادامه می‌یابد و این، روشی است که وی سال‌ها بر آن مداومت داشته است. محصول این تلاش‌ها، هزاران صفحه پژوهش است که بخشی از آنها چاپ شده است. استاد، آغاز کار تحقیق و تالیف را چنین بیان می‌کند:
«من از همان آغاز، خیلی علاقه مند بودم کتاب‌های خلافی بین شیعه و سنی را مطالعه کنم مثل کتاب احقاق الحق قاضی نورالله که تنها یک جلدش را در اختیار داشتم. در همین کتاب یا کتاب دیگری، مشاهده کردم ابن تیمیه به اهل بیت علیهم‌السّلام ، مخصوصا به عسکریین (علیهما السلام)، جسارت‌های بزرگی کرده است خیلی ناراحت شدم تا جایی که همانند مبارزی که نور چشمی اش را کشته باشند و بگوید تا انتقام نگیرم، آرام نخواهم نشست، این تصمیم را گرفتم که باید زندگی‌ام را صرف جواب دادن به این متمردین کنم و چنین شد که کار پژوهشی را آغاز کردم
[۱۳] پژوهش و حوزه، ش۳، ص۶۳ـ۶۴.
».
محور همه آثار علامه محمودی، اهل بیت علیهم‌السّلام است. برخی آثار او درباره سخنان اهل بیت، برخی دیگر در زمینه تاریخ اهل بیت و پاره‌ای درباره فضایل و مناقب اهل بیت است.
تاکنون ۳۱ عنوان از آثار تالیفی و تصحیحی علامه محمودی در ۴۸ جلد منتشر شده است.

۹.۱ - آثار تالیفی

۱. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة.
۲. عبرات المصطفین.
۳. زفرات الثقلین.
۴. السیر الی الله تعالی.
۵. کشف الرمس عن حدیث رد الشمس.
۶. منیة الطالب فی مستدرک دیوان سید الاباطح ابی طالب علیه‌السّلام .

۹.۲ - آثار تصحیحی و تحقیقی

روش علامه محمودی در تحقیق، بر تفصیل مبتنی است به این صورت که وی در پاورقی‌ها، علاوه بر توضیحات رجالی و لغوی و مانند آن، غالبا حدیث را از منابع دیگر به تفصیل ذکر می‌کند مگر این که در آن منبع، به طور کامل مانند متن کتاب تحقیق شده باشد. همچنین روش معمول وی در سند روایات، تکمیل اسامی در متن، بین دو قلاب است.
[۱۴] پژوهش و حوزه، ش۳، ص۶۵ـ۶۶.

نکته شایان تامل دیگری که در پژوهش‌های علامه محمودی وجود دارد، توجه ویژه به کتاب‌های اهل سنت و مصادر آنهاست.
[۱۵] مجله کتاب ماه، کلیات، ش۶۳ـ۶۴، ص۱۲۴.
[۱۶] مجله کوثر، ش۱۴، ص۵.

او عقیده دارد که انتشار این آثار، در افزودن ایمان مؤمنان، مؤثر است و وجود یک مطلب در میان مصادر هر دو مذهب، مایه استحکام آن است. یکی از علل مهم پرداختن وی به انتشار کتاب‌های اهل سنت، احیای کتاب‌های فراموش شده‌ای است که به نقل فضایل و مناقب اهل بیت علیهم‌السّلام پرداخته‌اند.
از دیگر ویژگی‌های کار تحقیقی وی، تخریج حدیث در پاورقی‌ها به صورت فنی و مصطلح بین مؤلفان اهل سنت است. شاید بتوان ادعا کرد که پس از علامه امینی که تا حدودی چنین روشی داشت، علامه محمودی اولین کسی است که در تمام آثار خود، این روش را به کار برده است.
آثاری که به وسیله استاد تحقیق و تصحیح شده‌اند، عبارتند از:
۱. اسمی المناقب فی تهذیب اسنا المطالب فی مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السّلام ، محمد بن محمدبن محمد جزری شافعی (۷۵۱ـ۸۳۳ق.) .
۲. انساب الاشراف (ترجمة امیرالمؤمنین علیه‌السّلام)، احمد بن یحیی بن جابر بلاذری (قرن سوم).
۳. انساب الاشراف (ترجمة الحسن و الحسین (علیهما السلام))، احمد بن یحیی بن جابر بلاذری (قرن سوم).
۴. بحارالانوار (ج ۳۲ـ۳۴)، علامه مجلسی (رحمه الله)
۵. ترجمة الامام علی بن ابی طالب علیه‌السّلام من تاریخ مدینة دمشق، علی بن حسن بن هبة الله معروف به ابن عساکر (۴۹۹ـ۵۷۱ق.) از حافظان اهل سنت.
۶. ترجمة الامام الحسن علیه‌السّلام من تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر.
۷. ترجمة الامام الحسین علیه‌السّلام من تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر.
۸. ترجمة الامام زین العابدین و الامام الباقر (علیهما السلام) من تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر.
۹. تفسیر آیة المودة، احمد بن محمد شهاب الدین الخفاجی (۱۰۶۹ ق.) ، از عالمان حنفی مصر.
۱۰. جواهر المطالب فی مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه‌السّلام ، محمد بن احمد بن ناصر دمشقی باعونی (م۸۷۱ق.) ، از عالمان شافعی مذهب قرن نهم هجری.
۱۱. خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السّلام ، ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب نسائی (م۳۰۳ق.) ، از نام آورترین دانشمندان اهل سنت و مؤلف یکی از صحاح سته.
۱۲. خصائص الوحی المبین، یحیی بن حسن حلی، معروف به «ابن بطریق» (م۶۰۰ق.) .
۱۳. دیوان شیخ الاباطح ابی طالب، روایت ابو هفان مهزمی عبدالله بن احمد عبدی بصری (م۲۵۷ق.) .
۱۴. الرد علی المتعصب العنید، عبدالرحمان بن علی معروف به ابوالفرج ابن جوزی حنبلی (م۵۹۷ق.) .
۱۵. الریاحین العطرة فی تحقیق مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السّلام من الریاض النضرة، محب الدین احمد بن محمد طبری (م۶۹۴ق.) .
۱۶. الروض النزیه فی الاحادیث التی رواها ابوطالب عن ابن اخیه،
این رساله مختصر، به قلم شمس الدین محمد بن علی بن احمد، معروف به ابن طولونصالحی دمشقی است و در پایان دیوان شیخ الاباطح ابی طالب، به صورت ضمیمه منتشر شده است.
۱۷. زین الفتی فی شرح سورة هل اتی، احمد بن محمد بن علی عاصمی، از عالمان سده پنجم هجری.
۱۸. شواهد التنزیل، عبیدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به حسکانی از دانشمندان حنفی نیشابور که در قرن پنجم هجری قمری می‌زیسته است.
۱۹. فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد بن مؤید جوینی خراسانی ابوالمؤید حموئی از دانشمندان قرن‌ های هفتم و هشتم هجری.
۲۰. فضائل شهر رجب، عبیدالله بن عبدالله، معروف به حاکم حسکانی از بزرگان قرن پنجم هجری این رساله با بیست صفحه، در پایان جلد دوم شواهد التنزیل، در سال ۱۴۱۱ق. چاپ شد و در سال ۱۳۸۲ش. با تجدیدنظر در میراث حدیث شیعه، دفتر یازدهم، از ص۵۳-۷۶ بار دیگر زیور طبع پوشید.
۲۱. کتاب الاربعین عن الاربعین فی فضائل علی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام ، عبدالرحمان بن احمد بن حسین نیشابوری خزاعی، از دانشمندان قرن پنجم هجری.
۲۲. محاسن الازهاراین کتاب، شرح قصیده‌ای با ۴۴ بیت است که یکی از ائمه زیدیه به نام عبدالله بن حمزه معروف به منصور بالله، از عالمان قرن ششم و هفتم هجری قمری که از سادات حسنی است، در پاسخ به قصیده خلیفه عباسی، ابوالعباس احمد بن حسن بن یوسف معروف به الناصر لدین الله سروده است.
۲۳. المعیار و الموازنة، ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی (م۲۴۰ق.) .
۲۴. مقتل الامام امیرالمؤمنین، عبدالله بن محمد بن عبید، معروف به ابوبکر ابن ابی الدنیا از عالمان قرن سوم هجری.
۲۵. مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السّلام ، محمد بن سلیمان کوفی، از عالمان سده سوم و چهارم هجری.
۲۶. النور المشتعل، احمد بن عبدالله اصفهانی، معروف به ابونعیم (۳۳۴-۴۳۰ق.) از حافظان بزرگ اهل سنت.

۹.۳ - آثار در دست تالیف و تصحیح

هم اکنون علامه محمودی چند کتاب را در دست تالیف و تحقیق دارد که برخی از آنها عبارتند از:
۱. نزهة الابصار و محاسن الآثار، علی بن مهدی مامطیری، از دانشمندان شافعی مذهب قرن چهارم هجری و از شاگردان ابو الحسن اشعری. این اثر ارزشمند، مفصل‌ترین کتابی است که درباره سیره امیرمؤمنان علیه‌السّلام از آن زمان، به ما رسیده است.
۲. اشعة السهیل فی شرح وصیة کمیل شرح دعای کمیل.
۳. اسانید نهج البلاغه و شواهده.
۴. اشراقات اللاهوت فی شرح انوار الملکوت فی شرح یاقوت، ابواسحاق نوبختی، از عالمان قرن سوم و چهارم هجری.
۵. جواهر العقدین، علی بن عبدالله سمهودی (م۹۱۱ق.) .
۶. معارج نهج البلاغه، ظهیرالدین ابوالحسن علی بن زید بیهقی (۴۹۹-۵۶۶ق.) .
۷. السهم الثاقب فی رد ما لفقه الناصب، سید محمدباقر حجت، از نوادگان مرحوم صاحب ریاض (م ۱۳۱۸ ق.) .


علامه محمودی که از نیم قرن تجربه در زمینه تالیف و پژوهش برخوردار است و به مدد پشتکار و امداد الهی، آثار ارزشمندی را به جامعه علمی ارائه کرده، از چند آرزوی خود در زمینه نگارش سخن گفته است. امید که خداوند، توفیق انجام آنها به ایشان را عنایت فرماید. با توجه به اهمیت طرح و پیشنهاد این مسائل از سوی عالمی آگاه به نیاز جامعه، از آنها سخن به میان می‌آوریم:
الف) سیره جامع معصومان علیهم‌السّلام این کار باید با روش علمی و نظمی منطقی باشد تا عموم بتوانند استفاده کنند همانند روشی که مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار برگزید.
ب) زندگانی و سیره و سخنان سه تن از معصومان علیهم‌السّلام که عبارتند از:
۱. سرور زنان، فاطمه زهرا علیهاالسّلام .
۲. امام جعفر صادق علیه‌السّلام .
۳. حضرت مهدی علیه‌السّلام .




۱۱.۱ - زهد و وارستگی

یکی از نکات برجسته در زندگی دانشمند فرزانه، علامه محمودی، زهد و وارستگی اوست.
هر کس با او معاشرت داشته، به خوبی متوجه این ویژگی شده است. خانه او با بنایی قدیمی و بدون هیچ گونه تزیین و تجملات است. او می‌گوید:
«هیچ گاه در طول زندگی، نظر استقلالی به دنیا نداشته و به دنبال آن نبوده‌ام».
از آنجا که استاد خود را از هر گونه قید و وابستگی دنیوی رهانده، بی هیچ تکلفی خود، به انجام امور خویش می‌پردازدحتی برای خرید روزانه زنبیل به دست به بازار رفته، مایحتاج زندگی را تهیه می‌کند و به خانه می‌برد. برای امور شخصی هیچ توقعی از دیگران، حتی فرزندان خویش، ندارد و هیچ گاه بار زندگی خود را بر دوش دیگران نمی‌گذارد.

۱۱.۲ - اخلاص و ایثار

علامه محمودی در اتصاف به دو صفت اخلاص و ایثار، ممتاز است.
وی با فداکاری و ایثارگری فراوان ـ که تنها از پیروان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السّلام انتظار می‌رود ـ همه خوشی‌های زندگی را فدای خدمت به مکتب اهل بیت علیهم‌السّلام کرده است.
این دو ویژگی اخلاقی برجسته، حتی از دید بزرگان حوزه پنهان نمانده است. مرجع عالیقدر، آیة الله سید موسی شبیری زنجانی گفته است: «آقای محمودی، شخص مخلص و ایثارگری است». (به نقل از شیخ علی فاضلی) همچنین آیة الله حاج میرزا احمد دشتی، از دیگر عالمان حوزه، گفته است: «من بر اخلاص آقای محمودی غبطه می‌خورم».

۱۱.۳ - پرداختن به ورزش و پرهیز از پرخوری

کم خوری و ورزش در حفظ سلامتی او اساسی‌ترین نقش را داشته است. وی هیچ گاه به دنبال غذاهای چرب و شیرین نبوده و غذای او، به مقدار نیاز بدن بوده و از پرخوری پرهیز کرده است.
همچنین او مقید به پیاده روی است. از این رو، فاصله بین منزل تا مجمع احیای فرهنگ اسلامی را که حدود دو کیلومتر است، پیاده طی می‌کند و در اغلب موارد که به جایی می‌رود، همین گونه است.
وی به ورزش شنا علاقه دارد و شناگر ماهری است.

۱۱.۴ - استقلال و عزت نفس

یکی از ویژگی‌های اخلاقی علامه محمودی، عدم وابستگی و اتکا نداشتن به هیچ کس حتی مراجع تقلید است. وی در طی سال‌های اقامت در کربلا، نجف و قم، به هیچ کدام از مراجع منتسب نبوده است. با این که در برهه‌ای از زمان، از نظر معیشت، در تنگنا بود و برخی از دوستان اصرار داشتند که وی خود را به بعضی مراجع نزدیک کند، وی به هیچ وجه این پیشنهاد را نپذیرفت. او جهت نشر آثار و احیای میراث مکتوب، دیگران را به این کار ترغیب می‌کنداما هرگز برای رسیدن به این هدف، خود را وابسته دیگران نکرده است.

۱۱.۵ - میهمان نوازی

یکی از ویژگی‌های علامه محمودی، میهمان نوازی است. همین خصلت روحی سبب شده بود که در دوران حضور در کربلا، پذیرای میهمانان فراوانی باشد که از گوشه و کنار برای زیارت حضرت سید الشهداء علیه‌السّلام به این شهر می‌آمدند و بدین جهت، در ایام زیارتی، همیشه منزل وی پر از میهمان بود.

۱۱.۶ - عنایت علوی

علامه محمدباقر محمودی از صمیم جان، خود را رهین عنایت الهی و لطف خدا می‌داند و همه کارهای انجام شده خویش را از برکت مولی الموالی حضرت علی علیه‌السّلام و توجه فرزندان معصوم آن حضرت می‌داند و بر این باور است که از آغازین روز حرکت خود از علامرودشت به سوی نجف تاکنون، عنایات علوی از وی دستگیری کرده است.
[۱۹] مجله حوزه و دانشگاه، ش۲۷، تابستان ۱۳۸۰، ص۲۳-۲۴.


۱۱.۷ - حفظ وحدت

اندیشور فرزانه، آیة الله محمودی، به دلیل نگاه تیزبینانه خود به امور، بر این باور است که در این زمان که دشمنان دین با بهانه جویی‌ها درصدد تفرقه افکنی‌اند تا قدرت و شوکتی را که به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به دست آمده، درهم بشکنند، باید از مطرح کردن سخنان ناپخته و نسنجیده خودداری کنیم و اگر هم کسی اشتباهی کرد، نباید با بزرگنمایی آن، به اختلافات دامن زدبلکه باید با برخورد منطقی، وی را متوجه اشتباه کرد.

۱۱.۸ - احیای میراث مکتوب

استاد علامه محمودی خود از احیا گران میراث مکتوب است و همیشه اهل فن را هم به آن توصیه می‌کند و یکی از اموری که وی را اندوهگین ساخته، اهمیت ندادن عالمان و طلاب، به این امر است. وی می‌گوید:
«کتاب، هم مال است و هم جمال. اگر در میان مسلمانان مرسوم بود که در خانه کتاب جمع کنند، دانش ما گسترده تر از حال بود. متقدمان ما، آثار زیادی داشته‌اند که باید به چاپ برسند. متاسفانه اکنون بخش بزرگی از نوشته‌های آنان در دسترس ما نیست و این امر به چند جهت است یکی، مظلومیت شیعه که نتوانست ذخایر خود را حفظ کند. دوم، سهل انگاری و اهتمام نداشتن در کارهاست. سوم، سلطه مخالفان اهل بیت بر همه سرزمین‌های اسلامی. آنها چون وجود این نسخ و کتب را مخالف مصالح خود می‌دیدند و نمی‌خواستند حقایق آشکار شود، تا آن جا که ممکن بود، آن نوشته‌ها را از بین بردند و یا ابتدا و انتهای آن را حذف کردند تا شناخته نشوند».
دغدغه احیای گنجینه‌های فرهنگی جهان اسلام، به گونه‌ای بوده است که وی در دیدار با مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)، چنین اظهار داشته است:
«اینک که خداوند شما را عزت و شوکت بخشیده و ملجا و ماوای شیعیان هستید، سزاوار است به امر شما نسخه‌های خطی شیعه و آن چه درباره مناقب اهل بیت علیهم‌السّلام وجود دارد، از کتابخانه‌های دنیا و به خصوص آسیای میانه که آثار فراوانی در آن جا وجود دارد، جمع آوری شود و در اختیار پژوهشگران قرار گیرد تا به تحقیق و نشر آنها اقدام کنند».


علامه می‌گوید: «بشر عادی، نمی‌تواند به تمام ابعاد وجودی حضرت علی علیه‌السّلام معرفت پیدا کند چه آن حضرت سرشار از مناقب، معالی، علم، کرم، جود، شجاعت، رافت، رحمت، شفقت و جمیع مظاهر کرامت و کمالات انسانی است و این کمالات، در حضرت امیر علیه‌السّلام به کامل‌ترین وجه وجود دارد. با این همه، برخی از مخالفان، در گذشته و حال منکر این مناقب شده اندهر چند در زمان کنونی، به دلیل انتشار کتاب‌های بسیار درباره فضایل حضرت امیر علیه‌السّلام ، به خصوص بعد از انقلاب اسلامی ایران، از شدت مخالفت‌ها کاسته شده است و هر چند ما هنوز نتوانسته‌ایم، چنان که باید، به شناساندن آن حضرت همت بگماریم.
بهترین راه شناساندن حضرت علی علیه‌السّلام ، نشان دادن زندگی اوست که شایسته است زیر نظر متخصصان، آثاری دراین باره تهیه شود و در اختیار جهانیان قرار گیرد. باید در هر بعد از ابعاد نامتناهی آن حضرت، به گونه‌ای علمی و تخصصی، بحث و تحقیق شود مثلا درباره معرفی حضرت علی علیه‌السّلام به عنوان باب علم نبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، مطالب بسیاری در دست است اما از همه بهتر، نهج البلاغه است زیرا این کتاب، اثر خود حضرت امیر علیه‌السّلام است و گویایی بیشتری در نشان دادن مقامات کمالی و علمی آن حضرت دارد.
در باب کلمات قصار، توجه به سند و شواهد خارجی مهم است اما در باب خطبه‌ها، و به خصوص خطبه‌های طولانی و نیز خطبه‌های مربوط به جهان آخرت و صفات حق تعالی، شواهد داخلی کفایت می‌کند. ممکن است برخی از مخالفان انتساب نهج البلاغه را به امیرمؤمنان علیه‌السّلام انکار کنند. این گروه، اگر می‌گویند نهج البلاغه از حضرت امیر نیست، جمع شوند و شبیه آن را بیاورند. آن چه خدا درباره قرآن فرموده است، درباره نهج البلاغه نیز صادق است. آیا مخالفان می‌توانند مثل نهج البلاغه بیاورند؟ آیا کسی مانند آن حضرت، محرم اسرار بوده است. حضرت علی علیه‌السّلام اشاره می‌کند که دیگران گاه گاهی خدمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌رسیدند و حتی سؤال کردن هم بلد نبودند ولی وقتی آن حضرت به خانه می‌آمد، خود ایشان اشتیاق داشت که به من علم یاد دهد و من هم حرص داشتم که از پیامبر یاد بگیرم.
[۲۰] مجله حوزه و دانشگاه، ش۲۷، تابستان ۱۳۸۰، ص۱۹-۲۱ (با تلخیص و تصرف).

هر کس نهج البلاغه را به کار بندد و در راه تحصیل هدف عالی، از زحمت و فشار نترسد، خیر دنیا و آخرت را جمع کرده است. نهج البلاغه، بعد از قرآن، معجزه دوم است. قرآن، معجزه حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و نهج البلاغه، معجزه آقا امیرمؤمنان علیه‌السّلام است. آیا مخالفان، کتابی همانند نهج البلاغه دارند که عالم ماورای طبیعت را با بیان قدسی و ربانی خود شرح و بسط دهد؟ هزار کتاب را هم بیاورند، جای نهج البلاغه را نمی‌گیردچون امیرمؤمنان علیه‌السّلام از روزی که چشم گشود، در دامن پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود و تا آخرین لحظه حیات آن حضرت، از محضر او بهره گرفت.
نهج البلاغه از جهات گوناگونی، مایه بالیدن و نازیدن شیعه است همان گونه که ابعاد حضرت علی علیه‌السّلام نامتناهی است، نهج البلاغه نیز غیرمتناهی است.
مخالفان پس از گذشت حدود یک هزار سال از تالیف نهج البلاغه، هنوز می‌گویند این سخنان از حضرت علی علیه‌السّلام نیست بلکه از آن سیدرضی یا سیدمرتضی است چرا در این یک هزار سال، نتواسته‌اند یک دهم نهج البلاغه را از خلفای خود بیاورند»؟
[۲۱] مجله پژوهش و حوزه، ش۳، پاییز ۱۳۷۹، ص۷۰-۷۱ (با تلخیص و تصرف).



در میان شروح نهج البلاغه، سه شرح ممتاز استشرح ابن میثم که برای شرح الفاظ نهج البلاغه خیلی ارزش داردولی کمتر به ادبیات و حدیث و تفسیر پرداخته است بر خلاف آن، شرح ابن ابی الحدید، هم تاریخ دارد، هم تفسیر و هم ادبیات. این شرح، از جهت جامع بودن، ممتاز است گرچه در شرح کلمات خود حضرت، به زیبایی شرح ابن میثم نیست. شرح شریفی به نام منهاج البراعة از علامه حبیب الله خوئی هست که از شرح‌های دیگر ارزنده تر است. کسانی که معلومات اندکی دارند، بهتر است اول به مطالعه این شرح بپردازند و بعد شرح ابن ابی الحدید را بخوانند و یا این دو را با هم مطالعه کنندزیرا در شرح خوئی به اعتراض‌ها و انتقادهای ابن ابی الحدید پاسخ گفته شده است اما متاسفانه مؤلف منهاج البراعة، فقط خطبه‌ها را شرح کرده است چون وقتی به آخر خطبه‌ها رسیده، از دنیا رفته است. اخیرا این شرح به وسیله گروهی دیگر تکمیل شده است که ارزش قسمت‌های اصل این شرح را ندارد و به استحکام آنها نیست».
[۲۲] مجله حوزه و دانشگاه، ش۲۷، ص۲۲-۲۳ (با تلخیص و تصرف).



علامه می‌گوید:
«بشر غیر معصوم، خالی از اشتباه نیست. کارهایی که اشخاص به تنهایی انجام می‌دهند، اشتباهات زیادی داردولی کارهای جمعی، این گونه نیست. اگر کاری را در جمع محققان مطرح کنیم و همه شان نظر بدهند، از درصد اشتباهات بسیار کاسته می‌شود. افرادی که به تنهایی کار می‌کنند، باید کارهای خود را به دیگران عرضه کنند تا اگر اشتباهی شده، رفع شود. علت وجود برخی اشتباهات آشکار و مهم در کتاب‌های بزرگان، همین است که آنها تنها کار را انجام داده‌اند و به دیگران نشان نداده اندمثلا یقین دارم که مختار ۲۲۸ باب خطب نهج البلاغه
[۲۳] این شماره، طبق تنظیم صبحی صالح است.
(لله بلاء فلان...) که چند جمله بیشتر نیست، از حضرت امیر نیست. قرائن و شواهد وجود دارد که این عبارت، از دیگری است. اگر سید رضی (رحمه الله) سخنان را بر استادش شیخ مفید یا برادرش سید مرتضی عرضه می‌کرد، آنها نمی‌گذاشتند این خطبه به عنوان کلام حضرت امیر علیه‌السّلام در نهج البلاغه درج شود لکن چون کتاب به نظر آن دو بزرگوار نرسید، این گونه شد».


عالم فرزانه آیة الله محمودی می‌گوید:
«طلبه‌ها قبل از هر چیز، ابتدا باید جنبه علمی خود را تقویت کنند آن هم با انگیزه دین و عمل کردن نه با این انگیزه که به ریاستی و مقامی برسند. باید علم را تقویت کنند و افراد جامع تربیت کنند. فقیه تنها، اصولی تنها، چندان دردی را دوا نمی‌کند. این، فقط برای رساله نوشتن خوب است. آن چه که می‌تواند دستی بر پر و بال مسلمانان بزند، حول عقاید، آثار اهل بیت علیهم‌السّلام و پیش از همه اینها، حول آیات قرآن است. باید انسان مسلط باشد و تمکن علمی داشته باشد. قرآن و اهل بیت، «ثقلین» هستند. با اینها می‌توانیم مسلمان‌ها و عقاید آنها را حفظ کنیم. در این صورت می‌توانیم دیگران را نیز که گرایشی به اسلام دارند، اقناع کنیم.
کسی که اخلاقیات اسلامی را نمی‌داند یا می‌داند و عمل نمی‌کند، ارزش ندارد. بسیاری از ما ممکن است به حسد، تکبر و خودبینی مبتلا باشیم. مگر شخص حسود می‌تواند ایمانش را حفظ کند؟ احادیث متواتر از طریق ما و سنی‌ها نقل شده است که «الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب».
[۲۴] اصول کافی، ج۲، ص۳۰۶، باب الحسد، ح۲، شعب الایمان، حدیثهای ۶۶۰۸، ۶۶۱۰ و ۶۶۱۱.

من چرا حسد کسی را ببرم؟ چرا تنبلی می‌کنی که بخواهی حسد کسی را ببری؟ شما این قدرت خدادادی را به کار بینداز، جلو می‌افتی. چرا تنبلی می‌کنی؟ آدم تنبل، وامانده و عقب مانده، حسد دیگران را می‌برد.
[۲۵] مجله بینات، ش۲۸، سال هفتم، ص۱۸۲ (با تصرف).

هیچ چیز عجیب تر از این نیست که اهل علم ما نوعا از پیگیری اصول معارف، اخلاقیات اسلامی و تاریخ اسلام غافلند و به خوض و تعمق در فروع، بیشتر اهمیت می‌دهند».
[۲۶] مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۴۶ (با تصرف).



نکته‌ای که وی بارها، دردمندانه از آن یاد می‌کند، بی توجهی بسیاری از اهل منبر، به مطالعه و اتقان مطالب است. او می‌گوید:
«واعظ، موظف است با استفاده از قرآن و احادیث معصومان علیهم‌السّلام ، با بیانی ساده، سطح فکر مردم را بالا ببرد و از سنگر منبر، برای تبلیغ دین و ترویج مکتب اهل بیت علیهم‌السّلام استفاده کند نه آن که منبر را وسیله‌ای جهت کسب درآمد یا وجاهت اجتماعی بداند».
وی می‌افزاید:
«دو وظیفه به نظر بنده می‌رسداول این که در اسناد و درستی مطالبی که می‌گویند، تحقیق کنند. تا به صحت و درستی مطلبی یقین ندارند، نگویند. دقت کنند روایاتی را که قرینه قطعی بر نادرستی آنها هست، نقل نکنند.
وظیفه دوم این است که به طور کلی در عزاداری‌ها، کارها و برنامه هایمان، صحیح باشد. جوش و خروش مردم و به خصوص جوان‌ها را در ایام سوگواری، باید به سمت صحیح هدایت کرد. پس همه گفتار و رفتار ما باید روی موازین صحیح دینی و علمی و عقلایی باشد. این شبیه خوانی‌ها، مرد در لباس زن رفتن‌ها، قمه زنی‌ها و... اشکال دارد. من شخصا در منطقه خودمان اینها را تحریم کرده‌ام. در عزاداری بهترین خلق خدا، این کارها مایه شرم و وهن و استهزاست!
جوان‌های ما هم باید از کسانی تقلید کنند که پخته و روشنند و علم و عملشان، هر دو صحیح است یکی بدون دیگری، ارزش ندارد».
[۲۷] مجله علوم حدیث، ش ۴، ص۱۳ـ۱۴ (با تصرف).



فهمیدن مراد و مقصود پیشوایان معصوم علیهم‌السّلام ، با درست خواندن واژگان حدیث و درک درست از مفهوم ومعنای آن تلازم دارد. این جاست که تصحیح متون حدیثی نیز ضرورت می‌یابد. علامه محمودی می‌گوید:
«این کوشش‌ها، به اندازه درک واقع متون، اهمیت و ضرورت دارند همچنان که غلط بودن متون، به اندازه از دست دادن واقع آنها، خسارت آور است. کتب حدیث شیعه، پر از اغلاط بی شمار هستندحتی از جهت رسم الخطتا آن جا که بنده اطلاع دارم، غیر از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و بعضی کتب دیگر دعا و حدیث، دیگر مجموعه‌های حدیثی ما تصحیح نشده، باقی مانده‌اند. به عقیده من، تصحیح هر متنی، به اندازه ضرور بودن و مورد نیاز بودن خود آن متن، ضروری است. هر چه نیاز ما به متنی بیشتر باشد، تصحیح آن ضروری تر است
[۲۸] مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۷۲-۱۷۳ (با تصرف).
».


در حوزه حدیث، کتاب‌های «ثقفی» (مؤلف الغارات) و بعضی از کتاب‌های مفقود شده کلینی، صدوق دوم، ابن قولویه، شیخ مفید، سید بن طاووس و نوع کتب مفقود شده قدما، قابل جست و جو و تحقیقند. گرچه با یک گل بهار نمی‌شود، ولی «ما لایدرک کله لایترک کله».
علمای گذشته ما تا عصر سید بن طاووس، تنها در یک یا دو علم، وقت صرف نمی‌کردند آنها به بسیاری از علوم عصر خود به مقتضای زمان احاطه داشتندادبیات، فقه، اصول، کلام، فلسفه، ریاضیات، هیئت، تاریخ، روایت، اخلاقیات، طب و....
اما چند قرن است که علمای ما، مقتضای زمان و عصر خود را به کناری نهاده‌اند و به فقه و اصول اکتفا می‌کنندتا آن جا که در این دو علم، آن قدر کتاب هست که یک طلبه برای خواندن آنها در می‌ماندفی المثل تا جواهر هست، به کتاب‌های قبل از آن، چه اعتنایی می‌شود؟ باید از این وضعیت بیرون آمدمسائل جامعه که فقط با فقه و اصول حل نمی‌شود!
اخلاقیات در اسلام، از ارکان بسیار مهم است چه برای اصلاح و تربیت مسلمانان و چه برای هدایت سایرین. ائمه ما آن قدر که با اخلاق و صفات پسندیده خویش مردم را هدایت کردند، با معجزات و کرامات هدایت نکرده‌اند.
آیا نباید سیره و اخلاق کریم رسول اکرم و اهل بیت علیهم‌السّلام را مورد توجه و تحقیق قرار داد؟ زمینه تحقیق ما در علوم دینی، همین مقتضیات عصر ماست».
[۲۹] مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۷۴-۱۷۶ (با تصرف).



علامه محمودی می‌گوید:
«لغزش گاه عمده مترجمان حدیثی، آشنایی کامل نداشتن به یکی از دو زبان یا به هر دو زبان است. نتیجه کار هم روشن است تعابیر مترجم از لفظ ترجمه شده، نارسا از آب درمی آید. ترجمه دقیق حدیث، مستلزم دانستن معنای دقیق حدیث است. علاوه بر این، آوردن الفاظ روشن، موجز و فخیم در ترجمه حدیث، بدون تسلط بر زبان ترجمه و ادبیات آن ممکن نیست.
در نشر احادیث شیعه و ترجمه آنها برای پیروان سایر مذاهب، باید اولا، ترجمه‌ها واضح و دقیق باشند و ثانیا، در ذیل هر حدیث، به شواهد عقلی و نقلی آن اشاره شود و حدیث بریده از این اشارات نیاید.
به گمان بنده، کتاب‌هایی مثل کشف الغمه، الارشاد شیخ مفید، سیره معصومان از بحارالانوار و اعیان الشیعه، برای ترجمه مناسبند».
[۳۰] مجله علوم حدیث، ش ۴، ص۱۷۰-۱۷۱ (با تصرف).



از منظر آیة الله محمودی دراین باره باید به سه امر توجه شودتحقیقا بین وضعیت فعلی ما و جایگاه حقیقی حدیث که تا کنون تنها مرحله جمع آوری و تبویب را پشت سر گذاشته است، بس فاصله زیادی هست «و عسی ان تکون قریبا»، پیشنهاد بنده برای رسیدن به وضعیت بهتر این است که اولا، به اثبات صدور احادیث بپردازیم. ثانیا، تحقیق در متون حدیثی را جدی بگیریم. ثالثا، به تحقیق گسترده در نسبت بین مدلول متون و مدلول محکمات قرآن، بپردازیم.
ضروری‌ترین پژوهش در حوزه حدیث، اجرای برنامه تعادل و تراجیح است به همان صورتی که در علم اصول مدون است.
[۳۱] مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۶۵-۱۶۷ (با تصرف).



علامه محمودی درباره جعل حدیث می‌گوید:
«از عوامل ورود جعل به احادیث، بغض داشتن به اهل حق و حب اهل باطل است. عامل دیگر، وسیله بودن جعل حدیث برای رونق دنیای جاعلان و رسیدن آنها به مال و مقام و سایر اهداف مادی است. جهل را هم باید از عوامل پیدایش جعل در احادیث دانست.
برای ارزیابی حدیث، راه‌هایی وجود دارد که بارزترین آنها، موافقت با قرآن و مخالف نبودن با سنت قطعی الصدور است.
عقلای متدین شیعی، پرمغز بودن حدیث و توافق آن با قرآن و عقل را معیار ارج حدیث می‌دانند.
برای صحت انتساب حدیث به کسی که روایت از وی صادر شده، لازم است سند حدیث نیز مورد بررسی قرار گیرد.
رجال شناسی هم نقش اساسی در ارزشیابی حدیث دارد اما موثق بودن سند، به تنهایی کافی نیست و موافق بودن متن حدیث با قرآن و عقل هم لازم است تا شیوه ما، جامع و مانع باشد».
[۳۲] مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۶۸-۱۶۹ (با تصرف).



علامه محمودی درباره متون درسی حوزه چنین می‌گوید:
«متاسفانه بسیاری از متون درسی حوزه، کتاب درسی نیست. کتاب‌هایی که به عنوان متن درسی انتخاب می‌شوند، باید دارای الفاظ و عبارت پردازی واضح باشد تا طلاب به دنبال معانی باشند. کتاب‌هایی مانند حاشیه ملاعبدالله، قوانین و شرح لمعه، کتاب درسی نیستند زیرا غالبا طلاب دنبال درست کردن الفاظ هستند نمی دانند این معنی که استاد می‌گوید، از کجای عبارت فهمیده می‌شود. شرح لمعه‌ای که در فهم مقصود آن، آقاجمال خوانساری و سلطان العلماء با یکدیگر اختلاف دارند، نمی‌تواند برای طلبه‌ای که تازه ادبیات را پشت سر گذاشته، چندان مفید باشد. می‌توان به جای آن مسالک را انتخاب کرد که هم عباراتش واضح تر است و هم از عمق بیشتری برخوردار است.
در میان عقلای عالم، این امر از مسلمات است که تا وقتی که راه سهل و نزدیک باشد، راه صعب و دور را انتخاب نمی‌کنند. چرا ما که خود را عاقل‌ترین مردم می‌دانیم، به این اصل پایبند نیستیم»؟


یکی از توصیه‌های علامه این است که در مطالعات و پژوهش‌ها، از منابع اولیه استفاده شودزیرا منابع نسل‌های متاخر، همان مصادر دست اول بوده‌اند و از این رو، احتمال تحریف و تغییر در آنها وجود دارد. پس در صورت امکان دسترسی به منبع اصلی، نباید به سراغ دیگر منابع برویم مگر برای شرح و توضیح و یا به عنوان یک نسخه از اصل اولی.
جناب علامه، برای طلاب، مطالعه و تحقیق سه موضوع را مهم تر از دیگر موضوعات می‌داند که عبارتند از:
۱. عقاید و کلام که اصل و ریشه است و باید کاملا بر آن مسلط بودزیرا باید با منطق و استدلال، از اعتقاداتمان دفاع کنیم.
۲. تفسیر قرآن زیرا کلام الهی، اصلی‌ترین و مهم‌ترین منبعی است که در دسترس ماست و باید بیش از هر چیز، با آن مانوس باشیم.
۳. احادیث، کلمات و سیره معصومان که پس از قرآن، مهم‌ترین منبع شیعه به شمار می‌روند و لازم است بیشتر به آنها اهمیت داده شود.
به عقیده علامه محمودی، عالمان دینی باید بیشترین اهتمام خود را به این سه موضوع معطوف سازندنه موضوعاتی که بارها تحقیق و بررسی شده‌اند و نکته ابهامی ندارند. وی از بزرگانی که قرآن را محور پژوهش خویش قرار داده و با عنوان کردن مباحث کلامی و تفسیری، تا حدودی گرد غربت را از آنها زدوده‌اند، به بزرگی یاد می‌کند.


علامه محمودی، اکنون چهار پسر و چهار دختر دارد و دو فرزند دیگر وی از دنیا رفته‌اند. پسران ایشان عبارتند از:
۱. حجة الاسلام شیخ جعفر محمودی (متولد ۱۳۳۱ش ـ ۱۳۶۷ش) وی که درس‌های حوزوی را در کربلا و نجف خواند، از استعداد و روحیه اجتماعی خوبی برخوردار بود. زمانی که در عراق اقامت داشت، رابطه گسترده‌ای با دفتر حضرت امام خمینی (قدس سره) داشت و در جذب نیروهای کیفی برای انقلاب، بسیار کوشا بود. در سال‌های جنگ تحمیلی، بارها در جبهه‌های نبرد حضور یافت و یار و یاور رزمندگان بود. وی به کتاب‌های استاد شهید مطهری علاقه فراوان داشت و شاید نخستین کسی باشد که جزوه‌ای در سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری منتشر کرد.
[۳۳] عشق و ایثار، ص۳۲۹ـ۳۳۷.

۲. حجة الاسلام و المسلمین شیخ محمدکاظم محمودی وی در سال ۱۳۳۵ش. متولد شد. بیشتر تحصیلات حوزوی خود را در شهرهای کربلا و نجف گذراند و در سال آخر تدریس حضرت امام خمینی (قدس سره)، از شاگردان وی بود و مدتی نزد آیة الله شهید سید محمد باقر صدر تحصیل کرد.
تاکنون آثار زیر با تحقیق وی منتشر شده است:
الف) تفسیر فرات الکوفی، از اعلام عصر غیبت صغرا.
ب) تاریخ نیشابور المنتخب من السیاق، تالیف عبدالغافر بن اسماعیل فارسی (۴۵۱-۵۲۹ ق.) ، انتخاب ابواسحاق ابراهیم بن محمد صریفینی (۵۸۱-۶۴۱ق.) جلد دوم این کتاب نیز آماده چاپ است.
ج) مجمع الالقاب، ابن فوطی (م۷۲۳ق.) در شش جلد.
د) خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، ابو عبدالرحمان نسائی (م۳۰۳ق.) .
هـ) مناقب اهل البیت من فضائل الصحابة، احمد ابن حنبل (م۲۴۱ق) و استدراک عبدالله بن احمد (م۲۹۰) و ابوبکر قطیعی (م۳۶۸ق.) .
و) تحفة الطالب، حسین بن عبدالله سمرقندی (حدود ۱۰۴۳ق.) این کتاب، در مجله تراثنا، ش ۶۴ در سال ۱۴۲۱ق. چاپ شده است.
ز) تهذیب الانساب، شیخ الشرف عبیدلی (م۴۳۵ق).
ح) کتاب المعقبین من ولد الامام امیرالمؤمنین علیه‌السّلام ، یحیی بن حسن بن جعفر علوی عقیقی (م۲۷۷ق).
ط) معارج الوصول، محمد بن یوسف زرندی.
همچنین از وی مقاله‌های متعددی در مجله‌های تخصصی حوزه به چاپ رسیده است.
۳. حجة الاسلام و المسلمین شیخ محمدرضا (ضیاءالدین) محمودی وی به سال ۱۳۳۹ش به دنیا آمد و در سال ۱۳۶۱ پس از گرفتن دیپلم وارد حوزه علمیه قم شد. وی از طلاب فاضل حوزه به شمار می‌رود و مقالات گوناگونی از وی، در مجلات پژوهشی حوزه منتشر شده است. وی همچنین کتاب الاصول الستة عشر را تحقیق و چاپ کرده است.
وی در علم اصول فقه، تحقیقاتی کرده و در این زمینه، دارای ابتکارات و نظریاتی است که بخشی از آن را در کتاب مسالک الفحول فی علم الاصول آورده است.
۴. مهندس یحیی محمودیوی در سال ۱۳۴۳ش. متولد شد و پس از گرفتن دیپلم، چند سال به تحصیل درس‌های حوزه پرداخت سپس به دانشگاه رفت و در رشته الکترونیک فارغ التحصیل شد.
۵. صادق محمودیوی متولد ۱۳۶۷ش. است.
دختران علامه محمودی نیز پنج نفرند که عبارتند از:
۱. زکیه. ۲. فاطمه. ۳. مریم. ۴. حکیمه. ۵. زهرا.
شایان ذکر است که این مقاله گزیده و تلخیصی بود از کتاب عشق و ایثار، درنگی در کارنامه زندگی علامه محمودی، نوشته حجة الاسلام شیخ محمدجواد محمودی که به همت نشر دانش حوزه در زمستان ۱۳۸۳ چاپ شده است.


علامه محمودی پس از سالها تحقیق و تالیف در زمینه علوم اسلامی، ظهر هفدهم ربیع الاول ۱۴۲۷ هـ. ق. برابر با بیست و هفتم فروردین ۱۳۸۵، دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهر وی در روز سه شنبه بیست و نهم فروردین، در میان خیل عزاداران تشییع و در صحن مطهر حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام ، مقبره شهید مفتح، به خاک سپرده شد.


۱. گلشن ابرار، ج۶.
۲. مجله بینات، ش۲۸، ص۱۶۳.
۳. مقدمه نهج السعاده، ج۱، ص۸-۹.
۴. فصلنامه بینات، ش۲۷، ص۱۶۳-۱۶۴.
۵. مصاحبه نگارنده با علامه محمودی.
۶. نهج السعاده، ج۱، ص۱۰، مقدمه.
۷. طبقات اعلام الشیعه، ص۱۹۶-۱۹۷.
۸. مجله بینات، ش۲۸، زمستان ۱۳۷۹، ص۱۶۶-۱۶۷.
۹. مجله علوم حدیث، ش۴، تابستان ۱۳۷۶، ص۱۴۴.
۱۰. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۶، ص۱۳۱.    
۱۱. مجله بینات، ش ۲۸، ص۱۶۸.
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۷.    
۱۳. پژوهش و حوزه، ش۳، ص۶۳ـ۶۴.
۱۴. پژوهش و حوزه، ش۳، ص۶۵ـ۶۶.
۱۵. مجله کتاب ماه، کلیات، ش۶۳ـ۶۴، ص۱۲۴.
۱۶. مجله کوثر، ش۱۴، ص۵.
۱۷. الذریعة، شیخ آقابزرگ تهرانی، ج۱۲، ص۲۶۴ (ش۱۷۵۲).    
۱۸. الذریعة، شیخ آقابزرگ تهرانی، ج۱۴، ص۲۴۸-۲۴۹ (ش۲۴۲۱).    
۱۹. مجله حوزه و دانشگاه، ش۲۷، تابستان ۱۳۸۰، ص۲۳-۲۴.
۲۰. مجله حوزه و دانشگاه، ش۲۷، تابستان ۱۳۸۰، ص۱۹-۲۱ (با تلخیص و تصرف).
۲۱. مجله پژوهش و حوزه، ش۳، پاییز ۱۳۷۹، ص۷۰-۷۱ (با تلخیص و تصرف).
۲۲. مجله حوزه و دانشگاه، ش۲۷، ص۲۲-۲۳ (با تلخیص و تصرف).
۲۳. این شماره، طبق تنظیم صبحی صالح است.
۲۴. اصول کافی، ج۲، ص۳۰۶، باب الحسد، ح۲، شعب الایمان، حدیثهای ۶۶۰۸، ۶۶۱۰ و ۶۶۱۱.
۲۵. مجله بینات، ش۲۸، سال هفتم، ص۱۸۲ (با تصرف).
۲۶. مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۴۶ (با تصرف).
۲۷. مجله علوم حدیث، ش ۴، ص۱۳ـ۱۴ (با تصرف).
۲۸. مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۷۲-۱۷۳ (با تصرف).
۲۹. مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۷۴-۱۷۶ (با تصرف).
۳۰. مجله علوم حدیث، ش ۴، ص۱۷۰-۱۷۱ (با تصرف).
۳۱. مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۶۵-۱۶۷ (با تصرف).
۳۲. مجله علوم حدیث، ش۴، ص۱۶۸-۱۶۹ (با تصرف).
۳۳. عشق و ایثار، ص۳۲۹ـ۳۳۷.



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «محمد باقر محمودی».    



جعبه ابزار