محیی الدین ابوالکلام آزاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محیی الدین ابوالکلام آزاد،(۱۳۰۵-۱۳۷۷ ق/ ۱۸۸۸-۱۹۵۸)،
دانشمند، متفکر، سیاستمدار مبارز و نخستین وزیر آموزش و پرورش
هندوستان پس از استقلال، و کسی که
گاندی او را از بزرگترین متفکران جهان و دارای مطالعات گسترده و ذهن ژرف و هوش بسیار دانسته است و دیگران همچون شبلی نعمانی و جواهر لعل نهرو و پروفسور همایون کبیر او را ستودهاند.
محیی الدین در
مکه زاده شد. پدرش (خیرالدین) به اصرار دوستان و مریدان در ۱۳۱۶ ق/ ۱۸۹۸ با همه افراد خانواده خود به کلکته آمد. او که اندیشمندی پایبند اصول سنتی زندگی و مخالف سلطة اروپاییان و فرهنگ و آموزش و پرورش آنان بود، عقیده داشت که فرهنگ جدید غربی،
ایمان مذهبی را از میان میبرد. افزون بر این، به مدارس جدید، مانند «مدرسه کلکته» نیز نظر خوبی نداشت. بنابراین، تعلیم محیی الدین مطابق سنت آموزشی
مسلمانان هند در خانه انجام یافت.
پدر، خود در آغاز، تعلیم مقدماتی وی را به عهده گرفت، سپس گروهی از معلمان برگزیده هر رشته را به خانه فراخواند تا آنچه در مدارس اسلامی هند (درس نظامیه) در آن روزگار تعلیم داده میشد را به او بیاموزند: فارسی، عربی،
حساب،
هندسه،
فلسفه و یک دوره تعلیمات دینی. وی در ۱۳۱۸ ق/ ۱۹۰۰ آموزش فارسی را به پایان برد و دوره درس نظامیه را که معمولا طلاب در بیست تا بیست و پنج سالگی به پایان میبرند، در آغاز شانزده سالگی به پایان رساند. سپس برای تکمیل علوم خود به مطالعه کتاب قانون در
طب پرداخت و چندی نیز به منظور استوارتر ساختن پایه علمی خویش بنا بر سنت مدارس قدیم اسلامی کتابهای
مطول، حاشیه میرزاهد،
هدایه و جز آن را فراگرفت و آنگاه عنوان «مولانا» (تقریبا معادل با آخوندو روحانی در
ایران) یافت و انتظار میرفت مانند همتایان خویش به تدریس، امامت یا خطابت در مدارس و مساجد بپردازد، اما او چنین نکرد.
محیی الدین اندکی بعد با نوشتهها و اندیشههای
سر سید احمدخان (۱۳۲۳-۱۳۱۶ ق/ ۱۸۱۷-۱۸۹۸) پایه گذار دانشگاه علیگره آشنا شد. نوشتههای سید احمد خان درباره فرهنگ نوین در او بسیار مؤثر افتاد و او دریافت که باید فلسفه، علوم و ادبیات نوین نیز بیاموزد. بنابراین، پیش خود و پنهان از پدر، به آموختن زبان انگلیسی پرداخت و به یاری فرهنگ لغت به خواندن روزنامههای انگلیسی مشغول شد و بدین سان به زودی توانست کتابهای فلسفه، تاریخ، علوم و ادبیات جدید را به این زبان بخواند و با فرهنگ نوین آشنا گردد و علاوه بر
زبان اردو، زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی را نیز به خوبی فراگرفت. برخی از منابع در شرح حال آزاد نوشتهاند که او در الازهر تحصیل کرده است اما وی صریحا این مطلب را نفی کرده و علت بروز این اشتباه را نیز توضیح داده است.
محیی الدین در ضمن تحصیل
علم، هنگامی که بیش از یازده سال نداشت، به سرودن
شعر پرداخت و نخستین غزلهایش در ارمغان فرخ، چاپ
بمبئی، و خدنگ نظر، چاپ لکهنو نشر یافت. خود نیز گلچینی به نام نیرنگ عالم انتشار داد و در همین ایام، نویسندگی را نیز آغاز کرد. اولین مقالات او در احسن الاخبار، تحفة احمدیه، چاپ کلکته و مخزن ـ بهترین مجله ادبی شناخته شده آن روز در
لاهور (۱۳۲۰ ق/ ۱۹۰۲) ـ انتشار یافت. سپس در
شعبان ۱۳۲۱ ق/ نوامبر ۱۹۰۳ مجله ماهانه خود، لسان الصدق، را منتشر کرد که نشر آن تا یک سال ادامه یافت.
وی در دوازده سالگی نخستین سخنرانی خود را ایراد کرد و چهار سال بعد از نطق وی در اجلاس سالانه «انجمن حمایت
اسلام» لاهور تحسین همگان را برانگیخت. هم در این روزها با «خواجه حالی» دیدار کرد. حالی نمیتوانست باور کند که این نوجوان مدیر لسان الصدق است. مولانا شبلی نعمانی نیز که در ۱۳۲۳ ق/ ۱۹۰۵ نخستین بار او را در بمبئی دید، در پذیرفتن این که او همان ابوالکلام است، تردید داشت و از آن پس چنان شیفته نبوغ او شد که وی را با خود به لکهنو برد و سردبیری الندوره را به او سپرد (شعبان ۱۳۲۳ – صفر ۱۳۲۴/ اکتبر ۱۹۰۵ – مارس ۱۹۰۶). سپس در ۱۳۲۴ ق/ ۱۹۰۶ مسئولیت سردبیری وکیل شهر امریتسر، که نشریهای دو هته یک بار بود، به وی سپرده شد. این چنین استعداد و آموزش و تلاشهای علمی و ادبی و فرهنگی، از محیی الدین بیست ساله دانشمندی ساخت که به گفته نهرو آمیزهای شگفت انگیز از پژوهشگران قرون وسطی با حکمای قرن هیجده و نظریههای نوین بود.
سالهای ۱۳۲۳ – ۱۳۲۶ ق/ ۱۹۰۵-۱۹۰۸ دوره بحران روحی محیی الدین بود. دانشها و آموختههای تازه او با آنچه از مدرسان سنتی خویش آموخته بود، پیوندی نداشت. وی در این باره میگوید: به جایی رسیدم که زنجیرهای عادت و تربیت قدیمی که بر دست و پای من بسته بود، گسسته شد و از آن زنجیرها آزاد گشتم و بر آن شدم که راه خود را خود بیابم و در این هنگام بود که تخلص «آزاد» را به سان نمادی برای خود برگزیدم تا دیگر پای بند باورهای کهن موروثی نباشم.
وی در بیست سالگی، برای دستیبابی به کرانههای گستردهتر آگاهی و فرهنگ، رهسپار سرزمینهای اسلامی
عراق،
مصر،
شام و
ترکیه شد. نخست به عراق رفت و در آنجا با چند تن از انقلابیون
ایران دیدار کرد. در ۱۳۲۶ ق وارد مصر شد و با بزرگان سازمان سیاسی «الحزب الوطنی» آشنا شد و نیز با تنی چند از «ترکان جوان» که در
قاهره مرکزی داشتند و نشریهای هفتگی منتشر میساختند، دیدار کرد. آزاد در قاهره از الازهر هم دیدن کرد، وی نظام آموزشی آن را چنین وصف کرده است: نظام تدریس الازهر به قدری ناقص بود که نه فکر را تربیت میکرد و نه اطلاعات کافی از علوم قدیمی اسلامی و فلسفی در دسترس کشاندند. چنین بود که آزاد از الازهر و روشهای کهن آن روی گرداند. سپس به ترکیه رفت. در آنجا با برخی از از رهبران نهضت ترکیه نوین و «جمعیت اتحاد و ترقی» که در برابر استبداد سلطان عبدالحمید خواستار
مشروطه بودند، تماس گرفت. وی تا سالها پس از بازگشت به
هند نیز با این گروه مکاتبه داشت. سپس از ترکیه رهسپار فرانسه شد و آهنگ دیدار لندن کرد که خبر بیماری پدر بدو رسید و ناگزیر به هند بازگشت.
آزاد سالها بعد، در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ به
ایران سفر کرد. در این سفر که نزدیک به ده روز به درازا کشید، با نخست وزیر وقت ایران، دکتر
محمد مصدق، و
آیتالله کاشانی دیدار کرد. دانشگاه
تهران به پاس خدمات فرهنگی و علمی و تلاشهای او در جهت شناساندن ادب و فرهنگ ایران در هندوستان، درجه دکترای افتخاری در رشته زبان و ادبیات فارسی به وی داد. آزاد در پایان این سفر در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت جست و از نهضت ملی کردن نفت در ایران به عنوان مظهر بیداری ملل آسیا یاد کرد.
آزاد پیش از این سفرها هنگامی که نوجوانی هفده ساله بود، گام به عرصة مبارزات سیاسی نهاد. در ۱۳۲۳ ق/ ۱۹۰۵ که انگلستان بنگال را به دو قسمت تقسیم کرد، آزاد به یکی از گروههای سری انقلابی پیوست و پس از دو سال، بر اثر رهنمودها و تلاشهای وی، دامنه فعالیتهای انقلابی از دو ایالت بنگال و بیهار به بمبئی و شهرهای مهم ایالت شمالی رسید و در میان
مسلمانان گسترش یافت. ابوالکلام در نخستین اجلاس «مسلم لیگ» در ۱۳۲۴ ق/ ۱۹۰۶ شرکت جست و تا سالهای ۱۳۴۱-۱۳۴۲ق/۱۹۲۳-۱۹۲۴ که اندیشههای سیاسی وی دستخوش دگرگونی گشت، با آنان همکاری کرد.
سفر به سرزمینهای اسلامی (۱۳۲۶ق/۱۹۰۸) و تماس با انقلابیون ایرانی، عرب، ترک و شگفتی آنان از بی توجهی مسلمانان
هند به مسائل سیاسی
جهان اسلام، عقیده وی را که مسلمانان هند باید در راه آزادی از سلطه بیگانگان سختتر بکوشند، استوارتر ساخت و مهمتر آنکه تحت تاثیر افکار سیدجمال الدین و شیخ محمد عبده و هم مکتبان آن دو، تحولی ژرف در جهت و اهداف مبارزات سیاسی و فعالیتهای دینی و اجتماعی وی پدید آمد. پس از بازگشت به هند، با تجارب و اندیشههای نو یافته برای دستیابی به آرمانهای سیاسی، دینی و اجتماعی خویش به تفکر و طرح برنامه پرداخت و سرسختانه در راستای جریانهای عمده سیاسی دینی آن روز جهان اسلام: مساله
خلافت، پان اسلامیسم (اتحاد اسلامی)، احیای اسلام و تجدد فکر دینی کوشش کرد. در طول جنگهای بالکان (۱۹۱۲-۱۹۱۳) وی به همراه محمدعلی جوهر، خلیق الزمان و دکتر مختار احمد انصاری یک هیات هلال احمر تشکیل دادند و گروههای پزشکی را به ریاست انصاری برای کمک به مسلمانان ترکیه گسیل داشتند.
ابوالکلام از آن پس، گروههای سری انقلابی را که بیش از سفر در آنها فعالیت داشت رها کرد و بر آن شد که برای نشر آرای خویش و بیدار ساختن هم کیشانش که به سبب زندگی در محیط بسته فئودالی، از آنچه در جهان میگذشت ناآگاه بودند، نشریهای هفتگی منتشر سازد. چنین طرحی از شش سال پیش از آن، هنگامی که در امریتسر به سر میبرد و در ذهن او راه یافته و بالیده بود. آنگاه آزاد، هفته نامه الهلال را به سبک عروه الوثقی در ۱۳۳۰ ق/۱۹۱۲ در کلکته به زبان اردو بنیاد نهاد.
آزاد در شماره
شوال ۱۳۳۰ق/ سپتامبر ۱۹۱۲ درباره هدف آن نوشت: الهلال جز این هدفی ندارد که مسلمانان را به تمسک به کتاب
خدا و
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در همه اعتقادات و اعمال فراخواند. او از مسلمانان هند میخواست که به نهضت ملی کنگره بپیوندند. در ۱۳۴۱ق/۱۹۲۲ که آزاد به اتهام برانگیختن مردم بر ضد
حکومت انگلیس محاکمه میشد، در برابر دادگاه گفت: من آشکارا میگویم که هدف الهلال فراخواندن به آزادی یا
مرگ بوده است. آنچه
گاندی در زمینه دمیدن روح دینی در مردم اکنون انجام میدهد، چیزی است که الهلال در ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴ از آن فارغ گشته بود.
آزاد به طور غیر مستقیم به مکتب فکری علیگره و تکیه گاه محافظه کاری و تمایلات ضد ملی آن میتاخت و اساس نستهای علیگره را واژگون میساخت. این گروه نیز به ستیز با الهلال برخاست تا آنجا که بنیانگذار آن را تهدید به مرگ کرد. از سوی دیگر، لحن ضد انگلیسی الهلال دولت بنگال را به مقابله واداشت، ولی این ستیزه گریها و مقابلهها الهلال را پرآوازهتر ساخت و تیراژ آن را که در شش ماه نخستین یازده هزار نسخه بود به بیست و شش هزار نسخه افزایش داد. این تیراژ تا آن روزگار در تاریخ روزنامه نگاری اردو بی سابقه بود. از اینرو، دولت بنگال از موضوع ضد انگلیسی و نفوذ فوق العاده الهلال که کمتر روزنامهای در
هند توانسته بود از این جهت با آن برابری کند، بیمناک و آشفته شد و در دو نوبت از آن درخواست سپرده کرد تا بدین وسیله (فشار اقتصادی) لحن روزنامه را معتدل سازد، ولی چنین نشد و سپرده ضبط گردید.
سرانجام در ۱۳۳۳ ق/ ۱۹۱۵، پس از آغاز جنگ جهانی اول، چاپخانه و روزنامه مصادره گردید. آزاد پس از پنج ماه، چاپخانه و هفته نامه دیگری به نام البلاغ بنیاد نهاد، دولت این بار به استناد ماده ۳ قانون دفاع هندوستان، نه قانون مطبوعات، در ۱۳
جمادی الاول ۱۳۳۴ ق/ ۱۸ مارس ۱۹۱۶ مجله و نیز مدرسه دارالارشاد او را تعطیل و آزاد از کلکته (بنگال)
تبعید کرد. دولتهای ایالات پنجاب، دهلی، اتارپرادش و بمبئی بنا بر همان قانون، از دادن اجازه ورود به آزاد خودداری کردند. ناگزیر به رانچی در ایالت بیهار رفت، ولی شش ماه بعد در این شهر بازداشت شد و تا ۸
ربیع الثانی ۱۳۳۸ ق/ ۳۱ دسامبر ۱۹۱۹ در آنجا ماند. در خلال این مدت، دوبار در رانچی و سه بار در کلکته خانهاش را بازرسی کردند و پیش نویسهای چندین کتاب و مقاله کامل یا نزدیک به اتمام او را با خود بردند که بیشتر آنها از میان رفت. از آن میان میتوان از تاریخ
معتزله؛ سیرت شاه ولی الله؛ خصایص معلم؛ امثال القرآن؛ ترجمان القرآن (تا
سوره هود)؛ تفسیرالبیان (تا اوایل
سوره نساء)؛ وحدت قوانین کائنات؛ قانون انتخاب طبیعی؛ معنویت کائنات؛ نقدی بر دیوان اسدالله غالب دهلوی؛ نقدی بر دیوان شرف جهان قزوینی؛ گنجینة مقالات و یادداشت (که این یک به تعبیر خود آزاد، حاصل دماغ و سرمایة زندگی بود)؛ شرح حال شیخ احمد سرهندی؛ سیرت امام
احمدبن حنبل و شرح حدیث غربت نام برد:
گرایشهای شدید ضد انگلیسی آزاد، علاوه بر الهام بخشی به تعدادی از جمعیتهای اسلامی، و ایجاد نگرانی شدید دولت انگلیس، به بنیانگذاری جمعیت «حزب الله» توسط وی در ۱۹۱۳ در کلکته منجر شد. از اهداف این جمعیت یکپارچگی
مسلمانان هند تحت رهبری «امام»ی واحد، امضای موافقتنامه با هندوها و اعلام
جهاد علیه حکومت انگلیس بود. این حزب پیش از همه، از تحریم کالاهای خارجی جانبداری میکرد.
از ۱۳۳۸ ق/ ۱۹۱۹ «کنفرانسهای خلافت» در سراسر هند به راه افتاد و عواطف مسلمانان را که از دیرباز، رابطة محکمی با خلافت عثمانی داشتند، برانگیخت. به دنبال این کنفرانسها، «کمیته خلافت» پایه گذاری شد که با رهبری محمدعلی، شوکت علی، آزاد و دیگران، همه قدرت و اعتبار اسالم هندی را در نبردی ضد انگلیسی به کار گرفت و پیوندی استوار میان ناسیونالیسم هندی، و خلافت خواهی آنان برقرار کرد که موجب همیاری مسلمانان و هندوان در نبرد برای استقلال هند گردید. از دید آزاد جبهه متحد هندو و مسلمان در برابر حکومت بریتانیا، سیاست دراز مدتی بود که به هر قیمتی باید تحقق مییافت.
نخستین دیدار او با
مهاتما گاندی در ۲۶
ربیع الثانی ۱۳۳۸ق/۱۸ژانویه ۱۹۲۰ در دهلی پیش آمد. در
رمضان ۱۳۳۸ ق/ مه ۱۹۲۰ از سوی کمیته مرکزی خلافت کمیتهای فرعی مرکب از آزاد و چند تن دیگر در بمبئی مامور گردید تا طرحی برای شروع برنامه «عدم همکاری» گاندی تهیه کند.
در ۱۳۳۸ ق/۱۹۲۰ کنفرانسی در میروت با شرکت محمدعلی، شرکت علی، حکیم اجمل و دیگر رهبران مسلمانان درباره خلافت برپا گردید. گاندی برای نخستین بار آشکارا جنبش عدم همکاری سخن گفت و پس از او آزاد به سخنرانی پرداخت و از نظرات وی بی هیچ قید و شرطی پشتیبانی کرد و آن را کمکی برای جنبش خلافت شمرد و پس از آن، همه کوشش خود را وقف این نهضت ساخت. وی علاوه بر سخنرانیهای همگانی در این زمینه، در کنفرانسهای مختلف نیز سخن میگفت و برای پیشبرد این نهضت، هفته نامه پیغام را زیر نظر خویش انتشار داد.
در همین ایام در پی اصرار مردم،
بیعت امامت را آغاز کرد. این بیعت پنج شرط داشت: ۱.
امر به معروف و نهی از منکر و توصیه به
صبر ؛ ۲. دوست داشتن در راه
خدا و دشمن داشتن در راه خدا؛ ۳. بی پروا بودن در برابر رنجش و نکوهش مردم؛ ۴. برتر دانستن خدا و
شریعت او بر همه علایق زندگی؛ ۵. پیروی از (امام) در نیکیها. بیعت امامت در همه ایالتها با شور بسیار آغاز شده بود، ولی با بازداشت وی، متوقف گردید.
در سالهای ۱۳۳۸-۱۳۳۹ق/ ۱۹۲۰-۱۹۲۱ ریاست کنفرانسهای : خلافت (سراسری، ایالتی)، ججمیت العلما و علمای سراسر هند به وی سپرده شد. او در کنفرانس جمعیت العلما اعلام داشت: بنا بر
حکم شرع حضور در خدمت سربازی
جایز نیست.
وی پس از اجلاس سالانه کنگره در ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱ به جرم سخنرانی تحریک آمیز بازداشت شد و پس از محاکمهای دراز مدت، به یک سال زندان محکوم گردید، ولی عملا تا ۱۳
جمادی الاول ۱۳۴۱ ق/ اول ژانویه ۱۹۲۳ در زندان بود.
آزاد در بخشی از دفاعیات خویش – که بعدها با عنوان قول فیصل به چاپ رسید، گفت: «دولت میداند که من تازه با اصول و قواعد انقلاب آشنا نشدهام… من نمیتوانم آرام باشم، زندگی من برای انقلاب و
مرگ من در راه آنست. ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین… من در اینجا نمیخواهم جنایتها و ستمگریهای شما را در مورد خلافت اسلامی یادآوری کنم… در این دو سال گذشته روز و شبی بر من نگذشته که این جنایتها را در ملا عام بر زبان نیاورده و پرده
ریا و
تزویر شما را ندریده باشم. من با صدای بلند غریو برآورده و گفتهام: دولتی که خلافت اساسی را لگدمال میکند و از جنایتها و بیدادگریهایی که در هند کرده پشیمان نمیشود، هرگز لایق دوستی و همکاری فرزندان این
آب و خاک نیست، زیرا با این کار در شمار بزرگترین دشمنان
اسلام و
مسلمانان و همه مردم هند قرار دارد.» او سپس نظر و تصمیم راسخش را چنین بیان داشت: «سخت معتقدم که آزادی، حق مسلم هر فرد و هر ملت است و هیچ بشر یا دیوان سالاری ساخته دست او حق ندارد آفریدگان خداوند را در بندگی نگاه دارد. از اینرو، من دولت فعلی را بر حق و مشروع نمیشناسم و وظیفه ملی، دینی و انسانی خود میدانم که ملت و کشورم را از بندگی برهانم.»
در
صفر ۱۳۴۲ ق/سپتامبر ۱۹۲۳ نشست ویژه کنگره برای تصمیم گیری درباره شوراها برپا شد. آزاد در این جلسات توانست اختلاف نظر شدیدی را که میان دو گروه از اعضای کنگره پیش آمد و کنگره را به دو دسته تقسیم کرده بود، از میان بردارد. از او که در این هنگام سی و پنج ساله بود، خواسته شد تا ریاست کنگره را در آن دوره به عهده گیرد. نه پیش از آن و نه تا سالها بعد (۱۳۶۲ق/۱۹۴۳) هیچ کس این افتخار را نیافت که در این سن به ریاست کنگره برگزیده شود. وی در جمادی الاول ۱۳۴۳ق/ دسامبر ۱۹۲۴ نیز در کمیتهای که از سوی مسلم لیگ مامور تنظیم جزئیات خواستههای مسلمانان در زمینه حضور آنان در مجالس قانونگذاری و دیگر نهادهای انتخابی بود، عضویت یافت.
در
ذیحجه ۱۳۴۵ ق/ ژوئن ۱۹۲۷ بار دیگر الهلال را منتشر ساخت، اما به زودی این دوره الهلال که بر خلاف دوره نخست بیشتر جنبه علمی داشت، به علت اشتغال شدید وی به فعالیتهای سیاسی، در
جمادی الثانی / دسامبر همان سال، تعطیل شد.
در ۱۳۴۷ ق/ ۱۹۲۸ آزاد ریاست جلسهای را که در کلکته برای تحریم «کمیسیون سیمون» برپا شد، به عهده داشت و سپس در پیروز گردانیدن این تحریم نقشی مهم ایفا کرد. در ۱۳۴۸ ق/۱۹۲۹ در تصویب قطعنامه استقلال در
لاهور شرکت جست. در این قطعنامه آمده بود: تا آنجا که بتوانیم، باید همکاری ارادی با دولت بریتانیا خودداری کنیم و برای نافرمانی عمومی آماده شویم و از جمله
مالیات نپردازیم. در ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ چون دولت بریتانیا پیشنهادهای کنگره و خواستههای استقلال خواهان را رد کرد، نخستین گام نافرمانی با نقض قانون عوارض نمک برداشته شد و مبارزه، صورت عملی و جدی یافت. از اینرو دولت فرمان بازداشت رئیس کنگره و اعضای کمیته اجرایی آن را صادر کرد و آزاد نیز به دنبال یک سخنرانی شورانگیز در این باره، در میروت دستگیر گردید و یک سال و نیم در زندان ماند. اما با آ غاز گفتگوهای گاندی – ایروین از زندان آزاد گشت، ولی پس از شکست کنفرانس میز گرد لندن در ۱۳۵۱ ق/۱۹۳۲ بار دیگر دستگیر شد و بیش از یک سال دیگر در زندان دهلی محبوس گردید.
در ۱۳۵۴ ق/ ۱۹۳۵ آزاد توانست با تلاش بسیار، کنگره را به شرکت در انتخابات مجمع قانونگزاری جهت تشکیل یک دولت مرکزی فدرال وا دارد و این امر پیروزی درخشان کنگره را در پی داشت. همچنین او با جلب نظر گاندی و نهرو موفق شد موافقت کنگره را با شرکت اعضای آن در دولتهای ایالتی جلب کند. این تصمیم اهمیت تاریخی بسیار داشت، زیرا تا آن زمان روش کنگره بر عدم قبول مسئولیت بود. با تشکیل دولت فدرال وی به عضویت هیات پارلمانی کنگره در آمد تا بر کار وزارتخانههای بنگال، اتارپرادش، پنجاب، سند و ایالات سرحدی نظارت کند.
با آغاز جنگ جهانی دوم (۱۳۵۸ ق/۱۹۳۹) بر سر شرکت یا عدم شرکت هندوستان در جنگ، میان اعضای کنگره اختلاف نظر پدید آمد. گاندی میگفت: هندوستان نباید به هیچ بهایی حتی به بهای دستیابی به استقلال در جنگ شرکت جوید. آزاد و همفکران معدود او معتقد بودند که اروپا اکنون به دو گروه تقسیم شده است: گروهی نماینده فاشیسم و دیگری نماینده نیروهای دمکرات و ضد فاشیستی است. در
ایران کشمکش بی هیچ تردید باید با گروه دمکرات همکاری کرد به شرط آنکه هندوستان به آزادی و استقلال دست یابد. در موقعیت حساس و بحرانی ماههای آخر ۱۳۵۸ ق/ ۱۹۳۹ که نایب السلطنه هند، حتی بدون مشورت صوری با مجلس مرکزی، به آلمان اعلام جنگ داد، آزاد به پیشنهاد گاندی نامزد ریاست کنگره شد. وی این پیشنهاد را به خاطر حساسیت اوضاع پذیرفت و با اکثریت آراء پیروز گردید. این دوره از ریاست وی تا ۱۳۶۵ ق/۱۹۴۶ (نزدیک به هفت سال) ادامه یافت.
در ۱۳۵۹ ق/۱۹۴۰ کمیته کنگره سراسر هند به ریاست آزاد در «پونا» برپا شد و دو قطعنامه به تصویب رساند: اول آنکه اعمال مقاومت نمفی به عنوان بهترین روش مبارزه برای کسب آزادی و استقلال برگزیده شود، دیگر آنکه در جنگ میان آزادی و فاشیسم، جای واقعی هند در کنار متفقین باشد، ولی تا هند از استقلال برخوردار نگردد، به آنها نپیوندد. قطعنامه دوم بر پایه پیشنهادی بود که آزاد تهیه کرده و تصویب آن حاکی از نفوذ معنوی وی در کنگره بود.
در
رجب ۱۳۵۹ق/اوت ۱۹۴۰ نایب السلطنه از آزاد خواست با او دیدار کند. آزاد از این دیدار سرباز زد و بسیاری از اعضای کنگره به او اعتراض کردند. در این میان گاندی با نوشتن نامهای از تصمیم وی پشتیبانی کرد. در همین سال به فرمان گاندی، ساتیاگرا (نافرمانی مدنی)های فردی در مخالفت با شرکت دادن هند در جنگ آغاز گردید. آزاد که در مقام ریاست کنگره برای سر و سامان دادن اوضاع به پنجاب رفته بود، در جریان ساتیاگراها در الله آباد بازداشت شد و به دو سال زندان در ناینی محکوم گردید، ولی در ذیحجه ۱۳۶۰ق/ دسامبر ۱۹۴۱، به دنبال پیشروی نیروهای ژاپن تا بنگال و بر اثر فشار دولت آمریکا بر انگلیس، ابوالکلام و نهرو از زندان آزاد شدند. وی پس از آزادی مصاحبهای مطبوعاتی در کلکته برگزار کرد که بازتاب سخنان او در روزنامههای انگلستان در تعدیل نظرگاندی و دیگر مخالفان شرکت در جنگ مؤثر افتاد.
در ۲۲
محرم ۱۳۶۱ق/۹فوریه ۱۹۴۲ همراه نهرو با چیانگ کای شک و همسرش دیدار کرد. در این دیدار پیشوای چین کوشید آنان را متقاعد سازد که بی هیچ قید و شرط به یاری متفقین وارد جنگ شوند. آزاد به عنوان رئیس کنگره همچنان معتقد بود که هندوستان تنها به شرط آن که آزاد و مستقل باشد، آماده همکاری خواهد بود. در همین سال در مقام رئیس کنگره در گفتگو با هیات انگلیسی به ریاست «کریپس» که به شکست انجامید، نقشی مهم به عهده داشت.
در ماههای مه و ژوئن ۱۹۴۲ (۱۳۶۱ق) برای آماده ساختن مردم جهت مقابله با حمله ژاپن و تسخیر احتمالی کلکته، تلاش بسیار کرد. هم در این روزها به دنبال اختلاف نظر بسیار شدید میان آزاد و گاندی بر سر چگونگی رویارویی با مساله جنگ و مبارزه با دولت انگلیس، گاندی در بامداد ۲۲
جمادی الثانی ۱۳۶۱ق/ ۷ ژوئیه ۱۹۴۲ نامهای به این مضمون به وی نوشت: «اینک نظرات من و شما چندان اختلاف دارد که دیگر نمیتوانیم با یکدیگر همکاری داشته باشیم. اگر کنگره رهبری مرا میخواهد، شما باید از سیاست کنگره و عضویت در کمیتة اجرایی آن استعفا دهید»، اما هنگامی که کمیته اجرایی در ساعت سه بعد از ظهر همان روز تشکیل شد، نخستین سخنی که گاندی به زبان آورد این بود: «اینک این گناهکار پشیمان به مولانا باز میگردد.»
آزاد در شرایط جنگی، با جنبشی که از سوی کنگره به عنوان «هند را رها کنید» تبلیغ میشد، مخالف بود، زیرا از آن بیم داشت که با آغاز این جنبش، همة رهبران دستگیر کردند و کار جنبش به
خشونت کشیده شود، ولی «کمیته کنگره سراسر هند» در بمبئی تشکیل شد و قطعنامه معروف به «هند را رها کنید» به تصویب رسید. یک روز بعد در ۲۶
رجب ۱۳۶۱ ق/ اوت ۱۹۴۲ گاندی، نهرو، آزاد و دیگر رهبران کنگره بازداشت و زندانی شدند و چنانکه آزاد پیش بینی کرده بود، مردم هند که دیگر ارتباطی با رهبران خویش نداشتند، با وجود فشارها و بازداشتها دست به خشونت گشودند. گاندی به علت بیماری در ۱۳۶۳ ق/۱۹۴۴ آزاد شد، اما آزاد و دیگر اعضای کمیته اجرایی در قطعه احمدنگر در زندان ماندند تا آنکه در
ربیع الثانی ۱۳۶۳ ق/ آوریل ۱۹۴۴ او را از زندان احمدنگر به بنکوره منتقل ساختند و با فراهم شدن مقدمات برپایی کنفرانس سیملا، برای حل مساله هندوستان، در اوایل رجب ۱۳۶۴ ق/ ژوئن ۱۹۴۵ وی را از زندان آزاد ساختند. وی از ۱۳ جمادی الثانی ۱۳۴۴ق/۱۸مارس ۱۹۱۶ که باری نخستین بار در رانچی بازداشت گردید، تا پایان تاریخ بر روی هم ده سال و هفت ماه از عمرش را به تناوب در زندان سپری کرده بود. آزاد در این کنفرانس که به دعوت لرد ویول، نایب السلطنه، در اوایل شعبان/ اواخر ژوئن برای گفتگو درباره چگونگی انتقال قدرت از دولت انگلیس به مردم هند برپا شد، نمایندگی کنگره را به عهده داشت.
این گفتگوها به علت اختلاف نظر میان کنگره و مسلم لیگ بر سر چگونگی انتخاب نمایندگان
مسلمان، بی نتیجه ماند. ترکیب هیات اجرایی یا دولت پیشنهادی «لرد ویول» چنین بود: پنج وزیر با انتخاب کنگره، پنج تن با نظر مسلم لیگ و چهار تن دیگر منصوب از سوی خود او. کنگره این پنج تن را معرفی کرد: ابوالکلام آزاد (مسلمان)، نهرو (
هندو)، سردار پاتل (
سیک)، یک پارسی (
زرتشتی) و یک
مسیحی.
این انتخاب به پیشنهاد و پافشاری آزاد که هنوز رئیس کنگره بود، انجام گرفت و هدف وی آن بود که نشان دهد کنگره، نهادی ملی و برکنار از
تعصب فرقهای است.
آزاد در کمیته اجرایی کنگره که در ۶ شوال ۱۳۶۴ق/ ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۵ در «پونا» برپا شد، توانست دیگر اعضا و نیز گاندی را متقاعد سازد که حزب کنگره باید در انتخابات عمومی شرکت کند. نتیجه تصویب این پیشنهاد، آزادی زندانیان سیاسی، عفو عمومی و سرانجام پیروزی چشمگیر کنگره در انتخابات بود.
تلاش وی در تشکیل دولت در پنجاب که امری غیرممکن مینمود، بازتاب گستردهای در محافل سیاسی یافت تا آن جا که از ابوالکلام به عنوان هنرمندی بزرگ در ایجاد توافق یاد شد. هم در این روزها، افسران نیروی دریایی بر فرماندهان انگلیسی شوریدند و دست به اعتصاب زدند. این شورش، در آن موقعیت حساس، بحرانی سخت پدید آورد و آزاد توانست ضمن دفاع از افسران، خردمندانه به این بحران پایان دهد.
آزاد در جمادی الاول۱۳۶۵ ق/ آوریل ۱۹۴۶ طرحی برای قانون اساسی کشور بر مبنای فدرالیسم پیشنهاد کرد. به گفته وی، این طرح میتوانست ضمن تامین خود مختاری کامل ایالاتی که مسلمانان در آنها اکثریت داشتند، وحدت کشور را نیز حفظ کند و بیم مسلمانان را از سلطه هندوان بر آنان برطرف سازد. گاندی از این که آزاد توانسته بود راهی برای گشودن این گره سیاسی بیابد، به او تبریک گفت و هیات اعزامی کابینه انگلیس نیز با آن موافقت کرد.
آزاد با تجزیه
هندوستان و ایجاد
پاکستان شدیدا مخالف بود و آن را برای هندوستان و به ویژه برای مسلمانان هند زیان آور میدانست و بسیار کوشید تا دو همکارش پاتل و نهرو را متقاعد سازد که گام نهایی را برندارند. هنگامی که همه تلاشهایش بینتیجه ماند، به گاندی روی آورد، زیرا وی زمانی گفته بود: اگر کنگره بخواهد تقسیم کشور را بپذیرد، باید از روی نعش من بگذرد؛ ولی گاندی هم مانند دیگر یاران تغییر عقیده داده بود. ناگزیر از گاندی خواست تا وضع موجود دو سه سال ادامه یابد به این امید که سرانجام مسلم لیگ از اندیشه ایجاد پاکستان بازگردد.
در ۱۴
رمضان ۱۳۶۵ ق/۱۲ اوت ۱۹۴۶ وقتی نهرو از سوی نایب السلطنه، «لرد ویول»، مامور تشکیل دولت موقت شد، نظر آزاد این بود که مقام وزارت کشور، نه دارایی، به مسلم لیگ سپرده شود، ولی پیشنهاد وی پذیرفته نشد و این امر مشکلات بزرگی برای دولت موقت و کنگره پدید آورد که به ایجاد پاکستان شتاب بیشتری بخشید.
ابوالکلام از
شوال ۱۳۶۵ ق/ سپتامبر ۱۹۴۶، تاریخ تشکیل دولت موقت، برای پذیرفتن مقامی در دولت زیر فشار کنگره بود. سرانجام با اصرار گاندی و نهرو وزارت آموزش و پرورش را در ۲۱
صفر ۱۳۶۶ ق/ ۱۵ ژانویه ۱۹۴۷ پذیرفت که تا هنگام
مرگ در ۲
شعبان ۱۳۷۷ ق/ ۲۲ فوریه ۱۹۵۸ (۳ اسفند ۱۳۳۶ ش) این مقام را به عهده داشت. وی علاوه بر این منصب، عضو مجلس مؤسسان (۱۳۶۵-۱۳۶۹ق/ ۱۹۴۶-۱۹۵۰)، عضو پارلمان هند (۱۳۶۹-۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۰-۱۹۵۲)، عضو لوک سهادر (۱۳۷۱ق/۱۹۵۲ از رامپور، در ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷ از گورگائون یا هریانای امروزی) و علاوه بر اینها، معاون پارلمانی رهبر حزب کنگره و مشاور عالی نخست وزیر، جواهر لعل نهرو، بود.
آزاد زیر نفوذ اندیشههای محمد عبده و سید جمال الدین بود و چنانکه اشاره شد، روزنامهاش الهلال را نیز به سبک العروه الوثقی انتشار داد وی میان سه نوع جنبش اصلاح طلبانه اسلامی معاصر امتیاز مینهاد: نخستین آنها تجددخواهی غرب گرایان بود که پیروان آن، شیفتگان تمدن اروپا بودند و شیوه اقتباس همه جانبه از آن را پذیرفته بودند. او سر سیداحمدخان (در هندوستان)، سلطان محمود و فؤاد پاشا (ترکیه)، محمدعلی پاشا (
مصر) و خیرالدین پاشا (
تونس) را در این گروه جای میداد. دیگری جنبش اصلاح سیاسی، دفاع و احیاء بود که سیدجمال الدین اسدآبادی آن را رهبری میکرد. آزاد، مدحت پاشا (از ترکیه ۱۲۳۸-۱۳۰۱ق/۱۸۸۲-۱۸۸۳) را نیز از این گروه میدانست. سوم، جنبش اصلاح دینی بود. نمایندگان این جنبش شیخ صدرالدین (از روسیه)، عبده (مصر)، عبدالرحمان کواکبی و کمال الدین قاسمی (
سوریه) بودند. ابواکلام خود را از این گروه سوم به شمار میآورد. به نظر وی اصول اساسی این جنبش که برنامههای این گروه بر آن نهاده شده بود، چنین بود: ۱. در
شریعت اسلام امتیازی میان این جهان و جهان دیگر نیست؛ ۲.
مسلمانان تنها هنگامی میتوانند شایسته عنوان «بهترین امت» باشند که از
قرآن و
سنت پیروی کنند، ۳. شریعت اسلام کاملترین و خاتم قوانین
وحی شده است؛ ۴. انحطاط اسلام ناشی از تعطیل
اجتهاد و جایگزین شدن ظواهر و جزئیات
دین به جای اصول است.
ابوالکلام میان «تاسیس» (که معادل است با نوسازی بر پایه نمونه نخستین) و «تجدید» که نوخواهی ناب و ساده است (آن گونه که سر سید احمد خان تبلیغ میکرد)، فرق مینهاد. وی میگفت: چون اسلام دین کمال مطلوب است، ضرروتا باید در خود، دارای کمال باشد. بنابراین، آنچه برای عینیت بخشیدن به این کمال لازم است، اجتهاد است و نوسازی، نه تجددخواهی.
وی در زمینه سیاسی، با پیشنهاد پان اسلامیسم، میان دو نوع نیروی متضاد امتیاز مینهاد: نوع وحدت بخش و نوع تجزیه گر. نوع نخست مستلزم رهبری واحد سازمان اجتماعی
مسلمانان «جماعت» است و دیگری موجب عدم وحدت و اغتشاش وجدایی از «جماعت» و سوق دادن آن به هرج و مرج است که وی آن را «جاهلیت» مینامید. نیروهای تمرکزیافته رهبری «جماعت» مسلمان در یک فرد (
پیامبر) و پس از او در «خلافت خاصه» خلفای راشدین (خلافت راشده) تبلور مییابد که باید میان آن و «خلافه الملوکی»
اموی،
عباسی و
عثمانی تفاوت نهاد. او نظرات سید جمال الدین را تکرار میکرد که عباسیان باید به سبب اهمال در وظایف
اجتهاد سرزنش شوند. با وجود این، معتقد بود که حتی چنین نهادی یعنی خلافت سلطنتی، توانسته است مفهوم قابل درک سیاسی «دارالاسلام» را از خود باقی گذارد. به نظر او بنیادهای جامعه واحد اسلامی (پان اسلامیسم) بر پنج ستون نهاده شده است: هواداری و وفاداری «جماعت» نسبت به یک خلیفه یا
امام، توجه به دعوت خلیفه، فرمانبرداری از خلیفه، هجرت به «دارالاسلام» که میتواند به صورتهای گوناگون انجام گیرد، و
جهاد که این نیز میتواند شکلهای بسیار یابد.
وی در مورد بخش هندی این «جماعت» از تعیین یک امام یا قائد محلی یا نوعی نایب السلطنه دینی خلیفه عثمانی، طرفداری میکرد و میکوشید تا مولانا محمود حسن دیوبندی را به پذیرفتن این مقام وادارد. این نظر نیز تا اندازهای، مطابق نظرات سید جمال الدین بود. وی به تلخی بر روش سر سید احمد خان نسبت به خلافت ترکیه میتاخت و مانند سید با استناد به نص
قرآن، استدلال میکرد که مبارزه (جهاد) با کسانی که حتی بخشی از «دارالاسلام» را اشغال کردهاند،
واجب است و معتقد بود که وفاداری سیاسی نسبت به خلیفه عثمانی لازم است. وی خلیفه را بر خلاف
پاپ، رهبر روحانی نمیدانست، بلکه پیشوای سیاسی روز میشناخت؛ زیرا «رهبری روحانی در
اسلام تنها شایسته خدا و پیامبر اوست» و اطاعت از خلیفه در حد تسلیم در برابر خدا و پیامبر نیست. دکتر حمید عنایت عقیده دارد که او در این نظرات فقط با
جرح و تعدیلهای معدودی نظر «ماوردی» را بازگو کرده است. از خلافت سلطنتی تنها هنگامی میتوان سرپیچی کرد که فرمانهایش مخالفت قرآن و سنت باشد.
اسلام وی بشردوستانه بود. او انسان گرایی اسلام را جدی میگرفت و مطابق آن عمل میکرد. وی از استنتاج مستقیم نظرات جدید از قرآن خودداری میکرد، ولی با به کارگیری «روح جاودانی»
قرآن را در حل مسائل و مشکلات روز، به روشی در سیاست دست یافت که او را سی سال در زمره بزرگترین رهبران پیشرو کشورش جای داد. وی میان اسلام و دلبستگی به سرزمینهای اسلامی از یک سو و ناسیونالیسم هندی از سوی دیگر، تضادی نمیدید، و چنانکه گفته شد با طرح ایجاد
پاکستان مخالف بود و درباره نام پاکستان میگفت: تقسیم جهان به دو بخش پاکان و ناپاکان بر خلاف
دین و روح واقعی اسلام است. وی معتقد بود که مشکل اساسی کشور ریشة اقتصادی دارد نه فرقهای، و مشکلات اساسی با کسب آزادی و استقلال از میان میرود نه با تجویز کشور.
با آنکه آزاد خود از نخستین اعضای مسلم لیگ بود، بعدها از مخالفان آن گشت. وی معتقد بود که مسلم لیگ برای مخالفت با کنگره پدید آمده است و به ندرت میتوان کسی را در این حزب یافت که در راه آزادی هند تلاش کرده باشد. رهبر مسلم لیگ، محمدعلی جناح، نیز از انتقاد آزاد برکنار نماند. در برابر، جناح نیز از مخالفت و تاختن به آزاد خودداری نمیکرد و با دادن نسبتهایی به وی، میکوشید از نفوذ و محبوبیت او در میان مسلمانان بکاهد.
آزاد محققی متبحر در
دین بود که مسائل دینی را با دیدی تاریخی و بی طرفانه مطالعه میکرد. وی کتابهای بسیار خوانده بود و اطلاعات گستردهای داشت. گفتهاند کتابخانه خصوصی او از جمله بهترین کتابخانههای هندوستان بوده است. در جریان تلاشهای سیاسی خویش نیز از مطالعه و تحقیق دست نکشید. مثلا ترجمه و
تفسیر قرآن او به اردو، ترجمان القرآن، که بسیار مورد تحسین قرار گرفته و مهمترین کار عملی او شمرده شده، حاصل بیش از بیست سال کار و تلاش اوست.
تالیفات وی که در زمان حیات او و پس از مرگش به چاپ رسیده، عبارت است از تذکره، چاپ ۱۳۳۷ ق/ ۱۹۱۹؛ مساله خلافت، ۱۳۳۸ق/۱۹۲۰؛ تحریم، ۱۳۳۹ق/ ۱۹۲۱؛ دعوت عمل (خلاصههایی از سرمقالههای الهلال)، ۱۳۳۹ ق/ ۱۹۲۱؛ اتحاد اسلامی، ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱؛ مضامین تازه (مجموعه مقالات)، ۱۳۳۹ق/۱۹۲۱؛ قول فیصل (ترجمه عربی آن: ثوره الهند السیاسه)، ۱۳۴۰-۱۳۴۱ق/۱۹۲۲-۱۹۲۳؛ ترجمان القرآن، ۲ جلد، ۱۳۵۰-۱۳۵۵ ق/ ۱۹۳۱-۱۹۳۶؛ خطبات آزاد، ۱۳۶۳ق/ ۱۹۴۴؛ مضامین ابوالکلام آزاد ۲ جلد، ۱۳۶۳ق/ ۱۹۴۴؛ مکالمات ابوالکلام، ۱۳۶۳ ق/ ۱۹۴۴؛ غبار خاطر و کاروان خیال (مجموعه نامههایی که از زندان قلعه احمدنگر برای مولانا حبیب الرحمان خان شیروانی نوشته است. این نامهها لطیف و دلکش است و اندیشههای دینی و فلسفی او را منعکس میسازد)، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵؛ نقش آزاد (مجموعه نامهها)،
شهید اعظم (درباره حضرت
امام حسن علیه السلام)، ۱۳۶۴ ق/ ۱۹۴۵؛ مسلمان عورت (
زن مسلمان، ترجمه از متن عربی، تالیف فرید و جدی افندی)، ۱۳۶۵ ق/ ۱۹۴۶؛ تشریحات آزاد (مجموعه نوشتهها)، ۱۳۶۵ ق/ ۱۹۴۶؛ سخنرانیهای مولانا آزاد، ۱۳۶۶-۱۳۷۴ق/۱۹۴۷-۱۹۵۵؛ «ابوریحان البیرونی و جغرافیه العالم»، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲ (مقالهای در مجلة ثقافه الهند)؛ خطبه احیای ملت (یک سخنرانی مذهبی)، ۱۳۷۵ ق/ ۱۹۵۶؛ هند آزادی گرفت، ۱۳۷۸ ق/ ۱۹۵۸ (شرح حال سیاسی آزاد از زبان خود او که به زبان اردو بر همایون کبیر املا کرده و وی آن را به انگلیسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط امیر فریدون گرگانی به فارسی برگردانده شده و در ۱۳۴۲ ش در
تهران نشر یافته است)؛ باقیات ترجمان القرآن، ج۳ تفسیر او، ۱۳۸۲ ق/ ۱۹۶۲؛ ام الکتاب، (تفسیر سوره
فاتحه الکتاب، در حدود ۴۰۰ صفحه)؛ ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۲؛
اصحاب کهف، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۳؛ صدای حق، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳؛ صدای حق، ۱۳۸۳ق/ ۱۹۶۳؛ عزیمت و دعوت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴؛ مساله
مسیحیت، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴؛ خدا در قرآن (مفهوم قرآنی خدا)، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴؛
اسلام و مسیحیت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵؛ جنگ از نظر اسلام، ۱۳۸۵ ق/ ۱۹۶۵؛ حقیقت فنا و بقا، ۱۳۸۶ق/ ۱۹۶۶؛ قرآن بشریت را به راه پیشرفت هدایت میکند، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰؛
عدل الهی در قرآن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳؛ احرار اسلام (قانون اساسی دولت اسلامی)؛ دو قطره خون شهادت (در شرح حال سرمد و حلاج)، مسلمان و کنگره، «نامه نهرو»، این نامه که پس از استقلال هند در ۱۳۲۶ ش/ ۱۹۴۷ از سوی جواهر لعل نهرو خطاب به احمد قوام السلطنه نخست وزیر وقت
ایران ارسال شد و پیش نویس آن در موزه نهرو در دهلی نو باقی است، به قلم آزاد به فارسی نوشته شده است (نهرو، میعاد با سرنوشت، ۷۹)؛
ذوالقرنین یا کوروش کبیر، یا شخصیت ذوالقرنین (فصلی از تفسیر بزرگ او، ترجمان القرآن، ترجمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، ۱۳۴۲ ش).
به این تالیفات باید فهرست مجلاتی را که منتشر ساخته، افزود:
لسان الصدق، ماهانه، نزدیک به یک سال؛ الهلال، هفتگی، دوره اول از
شعبان ۱۳۳۰ تا محرم ۱۳۳۲ ق/ ژوئیه ۱۹۱۲تا نوامبر ۱۹۱۴؛ در ۵ جلد؛ البلاغ، هفتگی، از محرم ۱۳۳۴ تا
رجب ۱۳۳۵ ق/ نوامبر ۱۹۱۵ تا آوریل ۱۹۱۶، یک جلد، پیغام، هفتگی، از
محرم ۱۳۴۰ تا ربیع الثانی ۱۳۴۰ ق/ سپتامبر ۱۹۲۱ تا دسامبر ۱۹۲۱، یک جلد؛ الجامعه، به زبان عربی، چند هفتگی و پس از آن ماهانه، از رمضان ۱۳۴۱ تا
ذیقعده ۱۳۴۲ ق/ آوریل ۱۹۲۳ تا ژوئن ۱۹۲۶؛ الهلال، هفتگی، دوره دوم، از
ذیحجه ۱۳۴۵ تا
جمادی الثانی ۱۳۴۶ ق/ ژوئن ۱۹۲۷، یک جلد.
آزاد در مقام وزارت آموزش و پرورش هند این بنیادها را بنا نهاد: ۱. فرهنگستان سهتیه، ۲. فرهنگستان سنگیت تتک ۳. فرهنگستان للیت کله ۴. کمیسیون آموزش دانشگاهی، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸؛ ۵. کمیسیون آموزش متوسطه، ۱۳۷۱ق/ ۱۹۵۲؛ ۶. انستیتو تکنولوژی هند، در شهر کهرگپور، ۷. کمیسیون بورسهای دانشگاهی، ۸. شورای روابط فرهنگی هند، در دهلی نو، ۹. شورای آموزش فنی سراسر هند. وی آن را تجدید سازمان کرد تا زنجیرهای از آزمایشگاههای تحقیقاتی در سرتاسر هند برپا گردد.
آزاد پی شاز این، در گرماگرم مبارزات سیاسی و در کنار فعالیتهای علمی، ادبی و مطبوعاتی از خدمات فرهنگی دیگر نیز غافل نبود. در
ربیع الاول ۱۳۳۰ق/ فوریه ۱۹۱۲ در پنجمین اجلاس سراسری مسلم لیگ که در شهر کلکلته برپا شد، از لایحه آموزش ابتدایی گوکهل و آموزش رایگان حمایت کرد و در اوایل ۱۳۳۲ ق/ ۱۹۱۴ مدرسهای به نام «دارالارشاد» در کلکلته بنیاد نهاد. در این مدرسه جوانان قرآن میآموختند و تربیت اسلامی مییافتند و پیمان میبستند که خود را
وقف اسلام کند. در الارشاد در ۱۳۳۵ ق/ ۱۹۱۶ همزمان با توقیف مجله البلاغ تعطیل شد. آزاد هنگامی که در رانچی بازداشت بود، مردم را به دینداری دعوت میکرد. وی مدرسهای در آنجا بنیاد نهاد که تا امروز برجاست و دارای دوره کامل متوسطه است.
چون آزاد به روابط فرهنگی بین المللی دلبستگی بسیار داشت، بنای زیبای «مرکز شورای روابط فرهنگی» در دهلی، که به سبک معماری هندی – اسلامی ساخته شده، به نام او «آزاد بهاون» (کاخ آزاد) نامیده میشود.
ستایشهای گاه اغراق آمیز نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان از آزاد حاکی از
شخصیت برجسته اوست. «اسمیت» مینویسد: شاید در هند هیچ یک از مسلمانان در اندیشه، آگاهی، دانش و در عین حال مقام روحانیت به پای او نرسد. وی همچنین از زمره بزرگترین تجددخواهان است.
او مورد
احترام محبوب همه، حتی مخالفان سیاسی خویش، بود. برای مثال نویسندگان روزنامه لاهور (موسوم به انقلاب)، هنگامی که با وی میستیزیدند، ناگزیر بودند سخن خویش را با ستایش وی به عنوان محققی محترم و مسلمانی بزرگ آغاز کنند و سپس او را مثلا گمراه بنامند. مدیری مدبر و برجسته، سخنران و نویسندهای نافذالکلام، مخالف خرافات و آیینهای تشریفاتی مذهبی بود؛ مطالعه و مشاوره را بر فعالیتهای علمی در میدانهای عمومی ترجیح میداد؛ ذهن وقاد او در کمیتهها بهترین نمود را داشت و در این جاهان بود که هندو، مسلمان و هرکس دیگر او را به خوبی درک و تقدیر میکرد. در مقایسه با دیگر دانشمندان مسلمان هند، نظری گشادهتر و عقلانیتر داشت. رهبران پیرتر و محافظه کارتر مسلمان از او انتقاد میکردند، ولی دانشمندترین ایشان هم نمیتوانست در مباحثه و استدلال حتی بر اساس متون مقدس و سنن اسلامی با او مقابله کند، زیرا در همه این زمینهها نیز معلوماتش از آنان بیشتر بود. مردی آرام و محتاط و با سلیقههای اشراف مآبانه بود و چیزهای خوب زندگی را دوست داشت. خود در نامهای مینویسد: به هر کاری پرداختم در آن سنگ تمام نهادم.
آزاد پس از هفتاد و چهار سال زندگی در دهلی درگذشت. آرامگاه ساده و زیبایش در دهلی کهنه، نزدیک
مسجد جامع و قلعه سرخ واقع است. دولت هند برای گرامیداشت خاطره او هر سال در روز مرگش یادبودی ترتیب میدهد که یکی از شخصیتهای ممتاز فرهنگی هند یا جهان در آن مجلس سخن میراند.
دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، برگرفته از مقاله «محیی الدین ابوالکلام آزاد».