• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم الله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اللّه به معنای خدا، واجب الوجود و ذات جامع همه اوصاف کمال است.
اللّه اسم عَلَم (خاص) برای ذات واجب‌الوجودِ جامع همه اوصاف کمال است.
[۱] الاسماء والصفات، ج۱، ص۴۷.
[۲] کشف‌الاسرار، ج۱، ص۶.
شاید بتوان برابر این واژه را در فارسی کلمه «خدا» دانست. معادل این واژه در برخی زبانهای دیگر چنین است: هندی: «خِدا»، عبری: «الوهیم» (به صیغه جمع از باب تعظیم) یا «یهوه» (Y. H. W. H)، سریانی: «الوهو»، کلدانی: «الاها»، یونانی: «ثاؤس»، لاتین: «داؤس»، فرانسه و ایتالیا : «دیُو» (Dieu)، انگلیسی: «گاد»
[۳] دائرة المعارف بستانی، ج۴، ص۲۸۶.
(GOd).
اللّه در اصل واژه‌ای عربی است.
[۴] التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۶۳.
برخی آن را شبیه کلمات عبرانی و برگرفته از «ایل» یا سریانی و کلدانی و برگرفته از «الاها» دانسته‌اند
[۵] التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۶۳.
[۶] الفرقان، ج۱، ص۸۲- ۸۳.
که البته صرف شباهت دلیل بر عربی نبودن و برگرفته بودن آن از زبان دیگر نیست.
[۷] اسماء و صفات الهی، ج۱، ص۳۱.
در اشتقاق و جمود این اسم بین صاحب نظران اختلاف است؛ برخی قائل به جمود آن‌ند؛ ولی قول مشهور در این باره اشتقاق است. کسانی که آن را مشتق می‌دانند در ریشه آن اختلاف کرده‌اند و به گفته برخی در این باره بالغ بر ۲۰ یا ۳۰ نظر وجود دارد.
[۹] القاموس المحیط، ج۲، ص۱۶۳۱، «اله».
شاید صحیح‌ترین آن‌ها این باشد که الله در اصل الإله و از ماده اَلَه یأْلَهُ اُلوهةً به معنای عَبَد است
[۱۰] مجمع‌البیان، ج۱، ص۹۰.
[۱۱] التحقیق، ج۱، ص۱۱۹.
[۱۲] کشف‌الاسرار، ج۱، ص۶.
؛ ولی همزه آن برای تخفیف حذف شده
[۱۳] اقرب‌الموارد، ج۱، ص۶۶.
[۱۴] لسان العرب، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۰.
و به معنای معبودی است که شایسته همه ستایشها و سزاوار عبادت است. در مورد ریشه و معنای إله و اللّه نظرات دیگری نیز ارائه شده است.
[۱۵] روض‌الجنان، ج۱، ص۵۷.
[۱۶] التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۵۹.
[۱۷] دائرة‌المعارف بستانی، ج۴، ص۲۸۶.
(=> إله)
اسم جلاله از جهت برخی احکام و آثار همسان سایر اسمای الهی است؛ نظیر این‌که به اجماع فقیهان، رساندن بدن به آن‌ها بدون طهارت حرام است ؛ لیکن این اسم از دیگراسمای حسنای الهی با ۱۰ شاخصه ممتاز می‌گردد:
۱. مشهورترین اسمای الهی است. ۲. از نظر قرآن بالاترین جایگاه را دارد. ۳. در مقام دعا از بالاترین مرتبه برخوردار است. ۴. امام و پیشوای همه اسمای الهی است. ۵. کلمه توحید و اخلاص به آن اختصاص یافته است. ۶. شهادت با آن اسم واقع می‌شود. ۷. عَلَم واسم خاص برای ذات مقدس خداوند متعالی و مختص به معبود بر حق است و بر غیر خداوند نه حقیقتاً و نه مجازاً اطلاق نمی‌شود. ۸. این اسم دلالت می‌کند بر ذات مقدسه‌ای که دارای همه کمالات جمالی و جلالی است. ۹. صفت واقع نمی‌شود. ۱۰. همه اسمای الهی با این اسم خوانده می‌شود و عکس آن صحیح نیست. لازم به ذکر است که چنانچه واژه اللّه منادا واقع شود گاهی حرف ندا حذف و به جای آن میم مشدد در پایان افزوده می‌شود و به صورت «اللّهم» ادا می‌گردد، چنان که این نظر از بصریان نقل شده است
[۲۰] روض الجنان، ج۴، ص۲۵۱.
[۲۱] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۵.
[۲۲] لسان العرب، ج۱، ص۱۹۱.
؛ ولی کوفیان
[۲۳] روض‌الجنان، ج‌۴، ص‌۲۵۱.
[۲۴] تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۳۵.
معتقدند که اصل اللّهم، «یا اللّه اُمَّ» و تقدیر آن «یا اللّه اُمَّنا بخیر = اقصدنا بخیر» (به معنای خدایا برای ما قصد و آهنگ خیر کن) بوده است.
[۲۵] مجمع البیان، ج۲، ص۷۲۶.
[۲۶] التفسیرالکبیر، ج۸، ص۳.
[۲۷] لسان العرب، ج۱، ص۱۹۰.

قرآن کریم درباره خدا فراوان سخن گفته و به موضوعات گوناگونی پرداخته است؛ مانند داشتن اسما و صفات نیکو: «ولِلّهِ الاَسماءُ الحُسنی»، احدیّت و بساطت: «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد»، توحید در ذات و صفات و افعال: «اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُو»، «... لا اِلهَ اِلاَّ اللّه...»، «فَلَم تَقتُلوهُم ولکنَّ اللّهَ قَتَلَهُم وما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ ولکنَّ اللّهَ رَمی»، صمدیّت: «الله الصّمد»، نفی فرزند و پدر: «لَم یَلِد و لَم یُولَد»، بی‌همتایی: «ولَم یَکن لَهُ کفُوًا اَحَد»، نداشتن مِثْل: «لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ»، دیده نشدن با چشم ظاهری: «لا تُدرِکهُ الاَبصرُ...»، مغلوب خواب سبک و سنگین نشدن: «لاتَأخُذُهُ سِنَةٌ ولا نَومٌ»، جمع بین تشبیه و تنزیه: «لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیر»، خالقیت و مبدئیت: «اَللّهُ خلِقُ کلِّ شَیء»، «اَللّهُ یَبدَؤُا الخَلقَ...»، مالکیت حقیقی: «ولِلّهِ ما فِی‌السَّموتِ وما فِی الاَرضِ»، ربوبیت: «اِنَّ اللّهَ رَبّی ورَبُّکم»، شدت نزدیک بودن به موجودات و معیّت قیّومیه با آنها: «واعلَموا اَنَّ اللّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ»، منشأ همه خیرات و خوبیها بودن: «بِیَدِک الخَیرُ»، غایت و منتها بودن: «... و اِلَی اللّهِ تُرجَعُ الاُمور»، «واَنَّ اِلی رَبِّک المُنتَهی»، فراگیزی کرسی وی نسبت به آسمانها و زمین: «وسِعَ کرسِیُّهُ السَّموتِ والاَرضَ»، داشتن مَثَل برتر: «ولِلّهِ المَثَلُ الاَعلی»، برگزیدن رسولانی از میان مردم برای هدایت آنان: «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلئِکةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ»، جعل امامت: «قالَ اِنّی جاعِلُک لِلنّاسِ اِمامًا»، وجوب پرستش و اختصاص آن به خداوند: «واعبُدوا اللّهَ ولا تُشرِکوا بِهِ شیًا...»، «اَلاّتَعبُدوا اِلاَّ اللّه...»، لزوم پروا کردن از وی: «فَلیَتَّقوا اللّهَ...» و....
شایان ذکر است که هر یک از موضوعات یاد شده را باید در مدخل مربوط به خود جستوجو کرد و در این مقاله تنها به بیان چند محور کلی درباره موضوع مورد نظر بسنده خواهد شد.
طبق شمارش برخی منابع کلمه الله بدون محاسبه مواردی که با ضمیر و مانند آن به این کلمه اشاره دارد ۲۶۹۹ بار
[۵۵] المعجم‌الاحصائی، ج۲، ص۲۵۲.
[۵۶] المعجم‌الاحصائی، ج۲، ص۲۶۲.
[۵۷] المعجم‌الاحصائی، ج۲، ص۲۴۴.
در قرآن به‌کار رفته است و چنان‌چه موارد پنج‌ ‌گانه کاربرد واژه «اللهم» نیز به آن افزوده شود شمار آن به ۲۷۰۴ می‌رسد. برخی تعداد آن را با احتساب مشتقات و بسم‌اللّه ۲۸۰۷ بار ذکر کرده‌اند.
[۵۸] تفسیر سوره فاتحة الکتاب، ص۶۳.

خدا در ادیان:
همه ادیان الهی، پیروان خود را به شناخت صحیح خدا و توحید فرا خوانده‌اند، چنان‌که شیخ الانبیا نوح (علیه‌السلام) از قومش خواست تا جز خدا را عبادت نکنند: «لا تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ» و پیامبران دیگری چون هود، صالح و شعیب (علیهم‌السلام) به قوم خود گفتند: خدا را بپرستید. برای شما خدایی جز او نیست: «قالَ یقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکم مِن اِله غَیرُهُ» همچنین ابراهیم (علیه‌السلام) منادی توحید بود و خویشتن را از زمره مشرکان خارج می‌دانست. ادیان پس از وی نیز که به «ادیان ابراهیمی» موسوم است مانند یهودیت و مسیحیت که پیروان هریک ابراهیم (علیه‌السلام) را از خود می‌دانند در ابتدا (پیش از تحریف) منادی توحید بودند، چنان که موسی (علیه‌السلام) با شرک مخالفت کرد و بر توحید اصرار ورزید و عیسی (علیه‌السلام) در قیامت دعوت به شرک را از خود نفی کرده، بیان می‌دارد که به فرمان الهی آنان را به توحید فرا خوانده است همچنین خداوند توحید را مورد قبول اهل کتاب دانسته است: «قُل یاَهلَ الکتبِ تَعالَوا اِلی کلِمَة سَواء بَینَنا و بَینَکم اَلاَّ نَعبُدَ اِلاَّ اللّهَ ولا نُشرِک بِهِ شیًا ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا اَربابًا مِن دونِ اللّهِ...»، گرچه ادیان یاد شده پس از گذشت زمانی دچار تحریف شده و پیروانشان درباره خدا عقاید باطل، شرک آلود و کفرآمیزی پیدا کردند، چنان که یهودیان، عزیر (علیه‌السلام) و نصارا، مسیح (علیه‌السلام) را پسر خدا دانستند: «و قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ وقالَتِ النَّصرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ...» و احبار و راهبان را ارباب خود برگزیدند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابًا مِن دونِ اللّهِ...» و برخی از نصارا گفتند: خدا همان مسیح پسر مریم است : «لَقَد کفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ هُوَ المَسیحُ ابنُ مَریَمَ...» و برخی از آنان به تثلیث قائل شده و گفتند: خدا سومین شخص از سه شخص یا سه اقنوم (اب و ابن و روح) است : «لَقَد کفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلثَة...» و به هر حال قائل به الوهیت مسیح شدند، در حالی که قرآن این عقاید را شبیه سخنان پیشینیان از کافران: «... ذلِک قَولُهُم بِاَفوهِهِم یُضهِونَ قَولَ الَّذینَ کفَروا مِن قَبلُ...» و شرک: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابًا مِن دونِ‌اللّهِ... لا اِلهَ اِلاّ هُوَ سُبحنَهُ عَمّا یُشرِکون» و کفر دانسته و ردّ کرده و اهل‌کتاب را به اعتقادات اصیل خود در باب توحید فراخوانده است نیز یهودیان، دستان خدا را بسته دانستند که قرآن ضمن انکار آن بیان داشت که هر دو دست خدا باز است و هرگونه که بخواهد انفاق می‌کند: «وقالَتِ الیَهودُ یَدُ اللّهِ مَغلولَةٌ... بَل یَداهُ مَبسوطَتانِ یُنفِقُ کیفَ یَشاءُ»
باید توجه داشت که گرچه همه ادیان الهی پیروان خود را به شناخت صحیح خداوند و توحید فراخوانده‌اند؛ ولی درجه خداشناسی در ادیان دیگر در حد خداشناسی در اسلام نبوده است، زیرا در اسلام برترین حد خداشناسی و توحید که رسیدن به آن در توان بشر است ارائه شده، به‌گونه‌ای که شناختی برتر از آن ممکن نیست. توضیح آن‌که براساس تعالیم قرآن کریم توحید عددی از خداوند نفی شده و خداوند دارای اطلاق وجودی و سعه ذاتی دانسته شده است، به‌گونه‌ای که در عین احاطه بر همه چیز و تهی نبودن چیزی از او، با تعین هیچ متعینی قید نمی‌پذیرد، بر خلاف اطلاق مفهومی که مفهوم مطلق در هر مصداقی با آن فرد متحد شده و با تعین آن متعین می‌گردد: «لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ»
[۸۲] شرح حکمت متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۲۷۸.
، «و هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ وفِی الاَرضِ اِلهٌ» و وحدت خداوند وحدت قاهره است که خدای سبحان در قیامت به آن ظهور می‌کند و آن وحدتی است که فرض هرگونه مثلی را برای او نفی کرده وبر اثر گستردگی و سعه، جا برای غیر نمی‌گذارد، چنان که در آن مقام او خود می‌پرسد: «لِمَنِ المُلک الیَومَ» و خود پاسخ می‌دهد: «لِلّهِ الوحِدِ القَهّار» و با این توحید است که تثلیث نصارا دفع می‌شود، زیرا آنان به گمان خویش گرچه در عین تثلیث، به توحید قائل‌ند؛ ولی آنچه درباره خدا به آن اعتقاد دارند وحدت عددی است که کثرت از جهتی دیگر را نفی نمی‌کند و ازاین‌رو قرآن آنان را کافر دانسته است و چون وحدت خداوند اطلاقی است نه عددی، او رابع ثلاثه است؛ نه ثالث ثلاثه
[۸۹] اسفار، ج۶، ص۱۴۲.
: «ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَة اِلاّ هُوَ رابِعُهُم»، زیرا او بر همه عددها و معدودها احاطه دارد و چیزی در عرض او نیست
[۹۱] شرح حکمت‌متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۴۳۷ ۴۳۸.
؛ و نیز محصول اطلاق ذاتی وجود، معیت قیومیه حق نسبت به همه اشیاست: «وهُوَ مَعَکم اَینَ ما کنتُم»
[۹۳] شرح حکمت‌متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۴۳۷ -۴۳۸.
که نتیجه آن مظهر بودن همه اشیا برای خداوند است
[۹۵] اسفار، ج۱، ص۳۰۴.
، ازاین‌رو وجود آسمانها و زمین جز وجود حق و ظهور فیض او نیست و همه فی نفسه هالک‌اند
[۹۸] تجلی و ظهور در عرفان نظری، ص۳۲۶.
؛ به‌عبارت دیگر ماهیت جز حکایت چیزی نیست و وجود جز ربط چیزی نیست و ربط همان وجه، شأن، آینه، اسم و علامت حق است: «کلُّ مَن عَلَیها فَان ویَبقی وجهُ رَبِّک...»
[۱۰۱] تحریر تمهید القواعد، ص۷۷۸.
و چون خداوند پدید آورنده همه چیز است پس آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، وجودش به او قوام دارد و درنتیجه حکم و مُلک و سلطنت تنها از آن اوست: «لَهُ مُلک السَّموتِ والاَرضِ» ، «لِلَّهِ ما فِی السَّموتِ وما فِی الاَرضِ»
قرآن کریم همچنین، خداوند را نور می‌داند و چون نور به خود ظاهر و موجب ظهور دیگران است ما پیش از مشاهده هر چیز ناچار به رؤیت خدا هستیم: «اَللّهُ نورُ السَّموتِ والاَرضِ»
[۱۰۷] تحریر تمهید القواعد، ص۷۵۸.
و او بر فراز هر چیزی مشهود است: «اَو لَم یَکفِ بِرَبِّک اَنَّهُ عَلی کلِّ شَیء شَهید»
[۱۰۹] شرح حکمت متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۴۳۹.
و خداوند پیش از هر چیز و پس از آن و ظاهرتر از هر چیز و باطن‌تر از آن است: «هُوَ الاَوَّلُ والأخِرُ والظّهِرُ والباطِنُ» شایان ذکر است که گرچه در اسلام قلّه نهایی خداشناسی و توحید بیان شده؛ ولی دسترسی به آن برای همگان میسور نیست، بلکه هر کس به اندازه استعداد خود می‌تواند خدا را بشناسد، از همین‌رو در روایتی آمده است: سوره توحید و آیات آغازین سوره حدید، برای ژرف اندیشان در آخر الزمان فرود آمده است.
[۱۱۳] الفصول المهمه، ج۱، ص۱۷.

نام مخصوص خدا:
نام الله چنان‌که گذشت عَلَم (اسم خاص) برای ذات خداست و هیچ موجودی نه به نحو حقیقت و نه مجاز به این اسم خوانده نمی‌شود، چنان که قرآن می‌فرماید: آیا برای او (پروردگار) همنامی می‌شناسی: «هَل تَعلَمُ لَهُ سَمیّا» البته برخی الله را در آیاتی نظیر «هُوَ اللّهُ فِی السَّموت» و «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُو» صفت دانسته و علم بودن آن را نفی کرده‌اند، زیرا اگر اسم علم باشد مانند این است که بگوییم: «هو زید فی البلد = او زید است در شهر»، در حالی که چنین سخن گفتنی صحیح نیست.
[۱۱۷] التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۵۷.
برخی دیگر در پاسخ این استدلال، آیات یاد شده را همانند «هذا زید الذی لا نظیر له فی العلم والزهد = این زیدی است که در علم و زهد نظیری ندارد» دانسته و علم بودن الله را مورد تأکید قرار داده‌اند.
[۱۱۸] التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۸۵.

وجوب شناخت خدا:
وجود خدا به تصریح برخی آیات تردیدناپذیر است: «... اَفِی اللّهِ شَک فاطِرِ السَّموتِ والاَرض...» و خداشناسی امری فطری و با وجود آدمی عجین گشته است: «فَاَقِم وَجهَک لِلدّینِ حَنیفًا فِطرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدیلَ لِخَلقِ اللّه...»
بر این اساس گرچه شناخت خدا برای همگان در اصل فطرتشان حاصل است؛ ولی باید توجه داشت که شناخت مذکور به نحو علم بسیط است که عبارت از شناخت چیزی با غفلت از آن شناخت است، ازاین‌رو در بسیاری از مواقع انسانها خدا را از یاد می‌برند و تنها هنگام بروز شداید و مشکلات ضمن اذعان به وجود وی روبه سوی او آورده و با یادش آرامش می‌یابند. شناخت خدا به صورت علم مرکب که عبارت از شناخت توأم با توجه به آن شناخت است در مواقع عادی تنها برای برخی از انسانها تحقق می‌یابد و خود بر دو گونه است: یا مبتنی بر کشف و شهود است، چنان که این نحوه از شناخت برای اولیا و عرفا حاصل می‌شود یا مبتنی بر علم استدلالی است، چنان که برای متفکران در صفات و آثار حق پدید می‌آید. شناختی که مناط تکلیف (وجوب) و رسالت قرار می‌گیرد شناخت ترکیبی است که احتمال عروض خطا و صواب در آن راه می‌یابد و ملاک کفر و ایمان و فضیلت و عدم آن در بین مردم است.
[۱۲۵] اسفار، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۸.

در آیات بسیاری مطابق با قاعده عقلی وجوب شکر منعم که ترک آن استحقاق مذمت نزد عقلا می‌آورد به‌شکرگزاری دربرابر خدا: «... واشکروا لِلّهِ اِن کنتُم اِیّاهُ تَعبُدون» یا نعمتهای او: «... و اشکروا نِعمَتَ اللّه...» فرمان داده شده است؛ در آیه ۷۸ نحل به این مطلب اشاره شده که خدا شما را از شکم مادرانتان خارج کرد، درحالی که چیزی نمی‌دانستید، پس او برای شما گوش و چشم و عقل قرارداد تا شکرگزار این نعمتها باشید. برخی گفته‌اند: وجوب شکر منعم پیش از آن‌که حکمی عقلی باشد حکمی عاطفی است
[۱۳۰] آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۵.
، زیرا اگر کسی به دیگری خدمتی کند یا نعمتی به او ببخشد عواطف او را متوجه خود می‌سازد و بی‌تردید به هر میزان نعمت بزرگ‌تر باشد عواطف به سوی منعم بیش‌تر تحریک می‌شود. درهر صورت شکر منعم بر شناخت وی متوقف است، زیرا شکر باید با حال مشکور مناسب باشد و گرنه شکر نخواهد بود.
[۱۳۱] شرح باب حادی عشر، ص۱۹.
در برخی آیات به شناخت وحدانیت خدا امر شده است و امر، بر وجوب دلالت دارد
[۱۳۲] شرح باب حادی عشر، ص۲۱.
: «فاعلَم اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه...»
براساس روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هرکس آیات ۱۹۰-۱۹۴ آل‌عمران را بخواند و در آن تدبر نکند شایسته مذمت است.
[۱۳۵] مجمع‌البیان، ج۲، ص۹۰۸.
[۱۳۶] بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۵۰.

راههای اثبات وجود خدا:
گرچه پیرو بحث پیشین، وجود خدا نیازی به اثبات ندارد؛ ولی در عین حال قرآن کریم برای متنبه ساختن اذهان راههایی رابرای اثبات وجود خدا ارائه کرده است:
۱. نظر به نشانه‌ها و آیات خداوند:
از نکته‌های برجسته در قرآن کریم پی بردن به وجود خدا از راه نظر کردن به آیات و نشانه‌های اوست. آیات و نشانه‌های خداوند بر دو گونه است:
الف. آیات آفاقی:
آدمی با مشاهده موجودات عالم و دقت و تأمل در آن‌ها به حکم عقل درمی‌یابد که جهان مشهود با این نظم و نسق خاص نیاز به سازنده‌ای دارد. موارد ذیل را می‌توان از جمله نشانه‌های مزبور شمرد:
آسمانها و زمین: «اِنَّ فی خَلقِ السَّموتِ والاَرضِ... لاَیت لاُِولِی الاَلبب»، شب و روز، خورشید ، ماه و ستارگان: «هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمسَ ضِیاءً والقَمَرَ نورًا... ما خَلَقَ اللّهُ ذلِک اِلاّ بِالحَقِّ یُفَصِّلُ الأیتِ لِقَوم یَعلَمون»، «هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکمُ النُّجومَ لِتَهتَدوا بِها فی ظُلُمتِ البَرِّ والبَحر...»، آفرینش کوهها: «وهُوَ الَّذی مَدَّ الاَرضَ وجَعَلَ فیها رَوسِیَ واَنهرًا»، پیدایش ابر، باد و باران: «وما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن ماء... و تَصریفِ الرِّیحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ والاَرضِ لاَیت لِقَوم یَعقِلون»، پیدایش رعد و برق: «هُوَ الَّذی یُریکمُ البَرقَ ویُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِه...»، آفرینش دریاها: «هُوَ الَّذی سَخَّرَ البَحر...»، آفرینش سایه‌ها: «واللّهُ جَعَلَ لَکم مِمّا خَلَقَ ظِللاً...»، عالم گیاهان و میوه‌ها: «وهُوَ الَّذی اَنشَاَ جَنَّت مَعروشت وغَیرَ مَعروشت والنَّخلَ والزَّرعَ مُختَلِفًا اُکلُهُ والزَّیتونَ والرُّمّانَ مُتَشبِهًا وغَیرَ مُتَشبِه کلوا مِن ثَمَرِهِ اِذا اَثمَر...»، آفرینش ارزاق عمومی: «هَل مِن خلِق غَیرُ اللّهِ یَرزُقُکم مِنَ السَّماءِ والاَرض...» آفرینش پرندگان: «اَولَم یَرَوا اِلَی الطَّیرِ مُسَخَّرت فی جَوِّ السَّماء...»، زندگی برخی حیوانات؛ مانند زنبور عسل: «و اَوحی رَبُّک اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا ومِنَ الشَّجَرِ ومِمّا یَعرِشون ثُمَّ کلی مِن کلِّ الثَّمَرت...»، جنبندگان روی زمین: «ومِن ءایتِهِ خَلقُ السَّموتِ والاَرضِ وما بَثَّ فیهِما مِن دابَّة...» و شکافتن دانه‌ها و هسته‌ها: «اِنَّ اللّهَ فالِقُ الحَبِّ والنَّوی...»
ب. آیات انفسی:
قرآن‌کریم انسان را به تنهایی در برابر همه آیات دیگر خدا قرار داده است: «سَنُریهِم ءایتِنا فِی‌الاَفاقِ و فی اَنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم اَنَّهُ الحَقُّ...» و انسان را به نظر کردن در این آیه یگانه خدا ترغیب کرده است: «وفی اَنفُسِکم اَفَلا تُبصِرون» راز این مطلب را در جامعیت انسان نسبت به سایر موجودات عالم می‌توان جستوجو کرد.
براساس آیات قرآن برخی از نشانه‌های انفس خداوند عبارت است از: آفرینش آدم از خاک: «ومِن ءایتِهِ اَن خَلَقَکم مِن تُراب...» و آفرینش نسل او از نطفه آمیخته: «اِنّا خَلَقنَا الاِنسنَ مِن نُطفَة اَمشاج...» که ماده‌ای مرده و بی‌جان و کم‌ارزش است، سپس تبدیل نطفه به عَلَقه (خون بسته) و علقه به مُضْغه (پاره گوشت) و مضغه به عظام (استخوان) و پوشاندن آن با گوشت: «ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقنَا العَلَقَةَ مُضغَةً فَخَلَقنَا المُضغَةَ عِظمًا فَکسَونَا العِظمَ لَحمًا...» ، نعمت شنوایی و بینایی انسان: «... فَجَعَلنهُ سَمیعًا بَصیرا» و برخورداری وی از اعضایی مانند چشم، گوش و قلب: «وجَعَلَ لَکمُ السَّمعَ والاَبصرَ والاَفِدَة...»، زندگی خانوادگی او: «ومِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکم مِن‌اَنفُسِکم اَزوجًا لِتَسکنوا اِلَیها وجَعَلَ بَینَکم مَوَدَّةً ورَحمَةً...»، مرگ و حیات انسان: «هُوَ الَّذی اَحیاکم ثُمَّ یُمیتُکم ثُمَّ یُحییکم...» و خواب و بیداری وی: «ومِن ءایتِهِ مَنامُکم بِالَّیلِ والنَّهار...» و اختلاف انسانها در زبان و رنگ: «ومِن ءایتِهِ... واختِلفُ اَلسِنَتِکم واَلونِکم...»
۲. نظر به خود ذات:
قرآن‌کریم پس از مطرح کردن آیات آفاقی و انفسی در ادامه آیه ۵۳ فصّلت می‌فرماید: آیا کافی نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزی است: «... اَو لَم یَکفِ بِرَبِّک اَنَّهُ عَلی کلِّ شَیء شَهید» مفاد این بیان آن است که آیات گرچه خود راهی از راههای اثبات وجود خداست؛ ولی خداوندی که خود بر همه چیز شاهد و در همه جا مشهود است چه نیازی است که از راه آیات به وجود او پی برده شود، از این‌رو معصومان (علیهم‌السلام) بر شناخت ذات به ذات و شناخت دیگر موجودات به وسیله ذات تأکید کرده‌اند، چنان که امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در دعای صباح به خدا عرض می‌کند: «یامن دل علی ذاته بذاته»
و در بحش الحاقی دعای عرفه منسوب به امام حسین (علیه‌السلام) آمده است: «أیکون لغیرک من الظهور مالیس لک» و حضرت امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای ابوحمزه ثمالی به خدا عرض می‌کند: «بک عرفتک و أنت دللتنی علیک»؛ همچنین آمده است «اعرفوا الله بالله»
گفتنی است که می‌توان بین راههای یاد شده این‌گونه فرق گذاشت که در اثبات وجود خدا از راه نظر به آیات آفاقی راه و رونده و مقصد از هم جداست، زیرا رونده شخص ناظر است و راه، آیات آفاقی و مقصد، اثبات وجود خدا و از همین راه است که براهین امکان و حدوث و حرکت و نظم سامان می‌گیرد
[۲۵۶] اسفار، ج۶، ص۱۴.
؛ ولی در راه نظربه آیات انفسی، راه با رونده یکی است
[۲۵۷] اسفار، ج۶، ص۴۴.
و مقصد از آن دو جداست، و در راه نظربه خود ذات، مقصد و راه یکی است و رونده از آن دو جداست
[۲۵۸] اسفار، ج۶، ص۴۴.
که برهان صدیقین این‌گونه است.
مراتب خداشناسی:
اهل معرفت برای شناخت خدا مراتبی ذکر کرده‌اند:
نخست مرتبه‌ای است که از آن به هویّت غیبیه و مقام «لا إسم له و لارسم» تعبیر می‌کنند. کسی را در این مرتبه یارای هیچ‌گونه سخن و وصفی نیست: «وما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدرِه...»، جز آن‌که به اصل تحقق آن اعتراف کند؛ ولی نسبت به این‌که کنه ذاتش چیست و چه اوصافی دارد ابزار شهود و ادراک کارآیی ندارد: «... و لا یُحیطونَ بِهِ عِلما»، چنان که خداوند از روی رأفت و عطوفت بندگان خود را از نزدیک شدن به این مرتبه بر حذر داشته است تا این‌که آنان عمر خود را در چیزی که تحصیل آن ممکن نیست تباه نکنند
[۲۶۳] شرح فصوص الحکم، ص۱۷.
: «ویُحَذِّرُکمُ اللّهُ نَفسَهُ واللّهُ رَءُوفٌ بِالعِباد»
مرتبه بعد که از آن به مقام «اَحَدیّت» تعبیر می‌شود آن است که عارف خداوند را به عنوان حقیقتی یکپارچه و عاری از هرگونه کثرت می‌بیند؛ ولی در عین حال هنوز نمی‌تواند برای آن هیچ اسم و وصفی تصور کند؛ جز آن‌که بگوید او خدای احد است: «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» احد در این آیه به حضرت احدیّت که از آن به مرتبه جمع الجمع، حقیقة الحقایق، برزخ البرازخ، مقام أوأدنی و... نیز تعبیر می‌شود اشاره دارد، همان‌گونه که الله در عبارت مذکور الله ذاتی
[۲۶۶] شرح فصوص الحکم، ص۷۰۴-۷۰۵.
[۲۶۷] توحید ربانی، ص۲۸.
است و بر ظهور ذات برای ذات دلالت می‌کند.
مرتبه سوم که از آن به مرتبه واحدیّت یاد می‌شود آن است که عارف خدا را به اوصاف کمال چون علم، حیات، قدرت، اراده، خلق، رزق و... وصف می‌کند، ازاین‌رو این مرتبه را حضرت اسما و صفات می‌نامند، ازاین‌رو خداوند در سوره توحید بعد از آن‌که فرمود: «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» دوباره کلمه «الله» را به معنای دیگری که الله وصفی باشد
[۲۶۸] شرح فصوص الحکم، ص۷۰۴-۷۰۵.
ذکر کرده و فرموده است: «اللّهُ الصَّمدَ» الله وصفی به ظهور ذات به صور اسما و صفات اشاره دارد.
[۲۶۹] شرح فصوص الحکم، ص۲۲.




آموزش کلام اسلامی؛ الاسماء و الصفات؛ اسماء و صفات الهی در قرآن؛ اقبال الاعمال؛ اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد؛ بحارالانوار؛ تجلی و ظهور در عرفان نظری؛ تحریر تمهید القواعد، ابن ترکه؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تفسیر سورة فاتحة الکتاب؛ التفسیر الکبیر؛ توحید ربانی از نظر قرآن و برهان و عرفان؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرایع الاسلام؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه؛ دائرة المعارف بستانی؛ روض الجنان و روح الجنان؛ شرح باب حادی عشر؛ شرح حکمت متعالیه؛ شرح فصوص الحکم؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ الفصول المهمة فی اصول الائمه (علیهم‌السلام)؛ القاموس المحیط؛ الکافی؛ کشف الاسرار و عدة‌الابرار؛ لسان العرب؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المعجم الاحصائی لالفاظ القرآن الکریم؛ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم؛ مفاهیم القرآن فی معالم الحکومه؛ المقام الاسنی فی تفسیر الاسماء الحسنی؛ منشور جاوید (تفسیر موضوعی)؛ المیزان فی تفسیر القرآن.


۱. الاسماء والصفات، ج۱، ص۴۷.
۲. کشف‌الاسرار، ج۱، ص۶.
۳. دائرة المعارف بستانی، ج۴، ص۲۸۶.
۴. التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۶۳.
۵. التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۶۳.
۶. الفرقان، ج۱، ص۸۲- ۸۳.
۷. اسماء و صفات الهی، ج۱، ص۳۱.
۸. مفاهیم‌القرآن، ج۶، ص۱۱۰.    
۹. القاموس المحیط، ج۲، ص۱۶۳۱، «اله».
۱۰. مجمع‌البیان، ج۱، ص۹۰.
۱۱. التحقیق، ج۱، ص۱۱۹.
۱۲. کشف‌الاسرار، ج۱، ص۶.
۱۳. اقرب‌الموارد، ج۱، ص۶۶.
۱۴. لسان العرب، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۰.
۱۵. روض‌الجنان، ج۱، ص۵۷.
۱۶. التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۵۹.
۱۷. دائرة‌المعارف بستانی، ج۴، ص۲۸۶.
۱۸. جواهرالکلام، ج۳، ص۴۶.    
۱۹. المقام الاسنی، ص۲۵- ۲۶.    
۲۰. روض الجنان، ج۴، ص۲۵۱.
۲۱. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۵.
۲۲. لسان العرب، ج۱، ص۱۹۱.
۲۳. روض‌الجنان، ج‌۴، ص‌۲۵۱.
۲۴. تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۳۵.
۲۵. مجمع البیان، ج۲، ص۷۲۶.
۲۶. التفسیرالکبیر، ج۸، ص۳.
۲۷. لسان العرب، ج۱، ص۱۹۰.
۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۰.    
۲۹. اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۱.    
۳۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲.    
۳۱. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۳۲. انفال/سوره۸، آیه۱۷.    
۳۳. اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۲.    
۳۴. اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۳.    
۳۵. اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۴.    
۳۶. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۳۷. انعام/سوره۶، آیه۱۰۳.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۳۹. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۴۰. زمر/سوره۳۹، آیه۶۲.    
۴۱. روم/سوره۳۰، آیه۱۱.    
۴۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۰۹.    
۴۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۵۱.    
۴۴. انفال/سوره۸، آیه۲۴.    
۴۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲۶.    
۴۶. حدید/سوره۵۷، آیه۵.    
۴۷. نجم/سوره۵۳، آیه۴۲.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۴۹. نحل/سوره۱۶، آیه۶۰.    
۵۰. حج/سوره۲۲، آیه۷۵.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.    
۵۲. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۵۳. هود/سوره۱۱، آیه۲.    
۵۴. نساء/سوره۴، آیه۹.    
۵۵. المعجم‌الاحصائی، ج۲، ص۲۵۲.
۵۶. المعجم‌الاحصائی، ج۲، ص۲۶۲.
۵۷. المعجم‌الاحصائی، ج۲، ص۲۴۴.
۵۸. تفسیر سوره فاتحة الکتاب، ص۶۳.
۵۹. هود/سوره۱۱، آیه۲۶.    
۶۰. هود/سوره۱۱، آیه۵۰.    
۶۱. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۶۲. هود/سوره۱۱، آیه۸۴.    
۶۳. انعام/سوره۶، آیه۷۹ ۸۱.    
۶۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۶۵ ۶۷.    
۶۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸ ۱۴۰.    
۶۶. مائده/سوره۵، آیه۱۱۶ ۱۱۷.    
۶۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۶۸. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۶۹. توبه/سوره۹، آیه۳۱.    
۷۰. المیزان، ج۶، ص۶۹.    
۷۱. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۷۲. المیزان، ج۶، ص۶۹.    
۷۳. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۷۴. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۷۵. توبه/سوره۹، آیه۳۱.    
۷۶. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۷۷. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۷۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۷۹. مائده/سوره۵، آیه۶۴.    
۸۰. المیزان، ج۶، ص۸۷.    
۸۱. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۸۲. شرح حکمت متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۲۷۸.
۸۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۴.    
۸۴. المیزان، ج۶، ص۹۱.    
۸۵. غافر/سوره۴۰، آیه۱۶.    
۸۶. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۸۷. المیزان، ج۶، ص۹۰.    
۸۸. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۸۹. اسفار، ج۶، ص۱۴۲.
۹۰. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۹۱. شرح حکمت‌متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۴۳۷ ۴۳۸.
۹۲. حدید/سوره۵۷، آیه۴.    
۹۳. شرح حکمت‌متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۴۳۷ -۴۳۸.
۹۴. المیزان، ج۳، ص۲۸۷- ۲۸۹.    
۹۵. اسفار، ج۱، ص۳۰۴.
۹۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۹۷. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۹۸. تجلی و ظهور در عرفان نظری، ص۳۲۶.
۹۹. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۶.    
۱۰۰. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۷.    
۱۰۱. تحریر تمهید القواعد، ص۷۷۸.
۱۰۲. حدید/سوره۵۷، آیه۲.    
۱۰۳. المیزان، ج۱۹، ص۱۴۴.    
۱۰۴. بقره/سوره۲، آیه۲۸۴.    
۱۰۵. نساء/سوره۴، آیه۱۳۲.    
۱۰۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۵.    
۱۰۷. تحریر تمهید القواعد، ص۷۵۸.
۱۰۸. فصّلت/سوره۴۱، آیه۵۳.    
۱۰۹. شرح حکمت متعالیه، ب ۲ از ج۶، ص۴۳۹.
۱۱۰. حدید/سوره۵۷، آیه۳.    
۱۱۱. المیزان، ج۱۹، ص۱۴۵.    
۱۱۲. الکافی، ج۱، ص۹۱.    
۱۱۳. الفصول المهمه، ج۱، ص۱۷.
۱۱۴. مریم/سوره۱۹، آیه۶۵.    
۱۱۵. انعام/سوره۶، آیه۳.    
۱۱۶. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۱۱۷. التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۵۷.
۱۱۸. التفسیرالکبیر، ج۱، ص۱۸۵.
۱۱۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.    
۱۲۰. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۱۲۱. منشور جاوید، ج۲، ص۴۲- ۴۳.    
۱۲۲. یونس/سوره۱۰، آیه۲۲ ۲۳.    
۱۲۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۵.    
۱۲۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۲.    
۱۲۵. اسفار، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۸.
۱۲۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷۲.    
۱۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۱۲۸. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۴.    
۱۲۹. نحل/سوره۱۶، آیه۷۸.    
۱۳۰. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۵.
۱۳۱. شرح باب حادی عشر، ص۱۹.
۱۳۲. شرح باب حادی عشر، ص۲۱.
۱۳۳. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۱۳۴. آل‌عمران /سوره۳، آیه۱۹۰- ۱۹۴.    
۱۳۵. مجمع‌البیان، ج۲، ص۹۰۸.
۱۳۶. بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۵۰.
۱۳۷. بقره/سوره۲، آیه۱۶۴.    
۱۳۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۰.    
۱۳۹. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۱۴۰. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۰.    
۱۴۱. رعد/سوره۱۳، آیه۲.    
۱۴۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۲.    
۱۴۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۴.    
۱۴۴. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۱۴۵. روم/سوره۳۰، آیه۲۲.    
۱۴۶. غافر/سوره۴۰، آیه۵۷.    
۱۴۷. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳.    
۱۴۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۷ ۴۸.    
۱۴۹. شوری/سوره۴۲، آیه۲۹.    
۱۵۰. بقره/سوره۲، آیه۱۶۴.    
۱۵۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۰.    
۱۵۲. یونس/سوره۱۰، آیه۶.    
۱۵۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۷.    
۱۵۴. روم/سوره۳۰، آیه۲۳.    
۱۵۵. نبأ/سوره۷۸، آیه۱۰ ۱۱.    
۱۵۶. یونس/سوره۱۰، آیه۵.    
۱۵۷. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۳.    
۱۵۸. انعام/سوره۶، آیه۹۷.    
۱۵۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۳.    
۱۶۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۳.    
۱۶۱. یس/سوره۳۶، آیه۳۸ ۴۰.    
۱۶۲. معارج/سوره۷۰، آیه۴۰.    
۱۶۳. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۷.    
۱۶۴. نوح/سوره۷۱، آیه۱۵ ۱۶.    
۱۶۵. مدثّر/سوره۷۴، آیه۳۲ ۳۵.    
۱۶۶. رعد/سوره۱۳، آیه۳.    
۱۶۷. نحل/سوره۱۶، آیه۱۵.    
۱۶۸. نحل/سوره۱۶، آیه۶۱.    
۱۶۹. نحل/سوره۱۶، آیه۸۱.    
۱۷۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۱.    
۱۷۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۷.    
۱۷۲. فصّلت/سوره۴۱، آیه۱۰.    
۱۷۳. مرسلات/سوره۷۷، آیه۲۷.    
۱۷۴. غاشیه/سوره۸۸، آیه۱۷ ۱۹.    
۱۷۵. نبأ/سوره۷۸، آیه۶ ۷.    
۱۷۶. بقره/سوره۲، آیه۱۶۴.    
۱۷۷. اعراف/سوره۷، آیه۵۷.    
۱۷۸. روم/سوره۳۰، آیه۴۶.    
۱۷۹. روم/سوره۳۰، آیه۴۸.    
۱۸۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۹.    
۱۸۱. نحل/سوره۱۶، آیه۶۵.    
۱۸۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۸.    
۱۸۳. حجر/سوره۱۵، آیه۲۲.    
۱۸۴. سجده/سوره۳۲، آیه۲۷.    
۱۸۵. زمر/سوره۳۹، آیه۲۱.    
۱۸۶. واقعه/سوره۵۶، آیه۶۸ ۷۰.    
۱۸۷. نبأ/سوره۷۸، آیه۱۴ ۱۶.    
۱۸۸. رعد/سوره۱۳، آیه۱۲ ۱۳.    
۱۸۹. روم/سوره۳۰، آیه۲۴.    
۱۹۰. نحل/سوره۱۶، آیه۱۴.    
۱۹۱. بقره/سوره۲، آیه۱۶۴.    
۱۹۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۲.    
۱۹۳. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۳.    
۱۹۴. شوری/سوره۴۲، آیه۳۲ ۳۳.    
۱۹۵. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۱.    
۱۹۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۶.    
۱۹۷. نحل/سوره۱۶، آیه۸۱.    
۱۹۸. رعد/سوره۱۳، آیه۱۵.    
۱۹۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۵ ۴۶.    
۲۰۰. انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.    
۲۰۱. انعام/سوره۶، آیه۹۵.    
۲۰۲. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.    
۲۰۳. حجر/سوره۱۵، آیه۱۹ ۲۰.    
۲۰۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۷ ۸.    
۲۰۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۳.    
۲۰۶. روم/سوره۳۰، آیه۳۷.    
۲۰۷. روم/سوره۳۰، آیه۴۰.    
۲۰۸. روم/سوره۳۰، آیه۴۶.    
۲۰۹. هود/سوره۱۱، آیه۶.    
۲۱۰. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۸.    
۲۱۱. ملک/سوره۶۷، آیه۲۱.    
۲۱۲. سبإ/سوره۳۴، آیه۲۴.    
۲۱۳. ق/سوره۵۰، آیه۹ ۱۱.    
۲۱۴. عبس/سوره۸۰، آیه۲۴ ۳۲.    
۲۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۷۹.    
۲۱۶. انعام/سوره۶، آیه۳۸.    
۲۱۷. ملک/سوره۶۷، آیه۱۹.    
۲۱۸. نور/سوره۲۴، آیه۴۱.    
۲۱۹. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸ ۶۹.    
۲۲۰. شوری/سوره۴۲، آیه۲۹.    
۲۲۱. نحل/سوره۱۶، آیه۶۶.    
۲۲۲. نحل/سوره۱۶، آیه۸۰.    
۲۲۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۱ ۲۲.    
۲۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۷۹ ۸۱.    
۲۲۵. یس/سوره۳۶، آیه۷۱۷۳.    
۲۲۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۲ ۱۳.    
۲۲۷. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳ ۴.    
۲۲۸. غاشیه/سوره۸۸، آیه۱۷.    
۲۲۹. انعام/سوره۶، آیه۹۵.    
۲۳۰. فصّلت/سوره۴۱، آیه۵۳.    
۲۳۱. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۱.    
۲۳۲. روم/سوره۳۰، آیه۲۰.    
۲۳۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۲.    
۲۳۴. انسان/سوره۷۶، آیه۲.    
۲۳۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۳.    
۲۳۶. سجده/سوره۳۲، آیه۸.    
۲۳۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۲۳۸. قیامه/سوره۷۵، آیه۳۷-۳۹.    
۲۳۹. انسان/سوره۷۶، آیه۲.    
۲۴۰. سجده/سوره۳۲، آیه۹.    
۲۴۱. نحل/سوره۱۶، آیه۷۸.    
۲۴۲. ملک/سوره۶۷، آیه۲۳.    
۲۴۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۸.    
۲۴۴. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۶.    
۲۴۵. روم/سوره۳۰، آیه۲۱.    
۲۴۶. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۶.    
۲۴۷. حج/سوره۲۲، آیه۶۶    
۲۴۸. شعرا/سوره۲۶، آیه۸۱.    
۲۴۹. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۲۵۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۶.    
۲۵۱. روم/سوره۳۰، آیه۲۳.    
۲۵۲. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۷.    
۲۵۳. روم/سوره۳۰، آیه۲۲.    
۲۵۴. فصلت/سوره۴۱، آیه۵۳.    
۲۵۵. بحارالانوار، ج۳، ص۲۷۰.    
۲۵۶. اسفار، ج۶، ص۱۴.
۲۵۷. اسفار، ج۶، ص۴۴.
۲۵۸. اسفار، ج۶، ص۴۴.
۲۵۹. انعام/سوره۶، آیه۹۱.    
۲۶۰. حج/سوره۲۲، آیه۷۴.    
۲۶۱. زمر/سوره۳۹، آیه۶۷.    
۲۶۲. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۰.    
۲۶۳. شرح فصوص الحکم، ص۱۷.
۲۶۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۳۰.    
۲۶۵. اخلاص/سوره۱۱۲، آیه۱.    
۲۶۶. شرح فصوص الحکم، ص۷۰۴-۷۰۵.
۲۶۷. توحید ربانی، ص۲۸.
۲۶۸. شرح فصوص الحکم، ص۷۰۴-۷۰۵.
۲۶۹. شرح فصوص الحکم، ص۲۲.




جعبه ابزار