نسیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نسیان به معنای فراموشی است و در
قرآن چندین بار به کار رفته است.
نسیان که از ماده «نسی» است در
لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در
ذهن بوده؛
طبق این معنا نسیان ضد
ذکر و
حفظ میباشد.
برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کردهاند؛ از جمله: «
بیاعتنائی» و «
ترک کردن»
که در کلام
عرب استعمال نسیان در معنای اخیر
شایع است.
«فراموشی» در
اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بیاعنتایی به
خدا و
اوامر او
اطلاق میشود.
در
قرآن کریم واژه «نسیان» ۴۵ بار با اشکال مختلف به کار رفته که ۳۷ مورد آن درباره انسان بوده است.
در
قرآن کریم نسیان به سه معنا آمده است:
این فراموشی در
اختیار انسان نیست و طبق بیان نورانی
پیامبر اسلام(ص) در
حدیث رفعاین نوع نسیان از انسان برداشته شده و بر آن مؤاخذه نمیشود: «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً»
«(ولی) هنگامی که به محل تلاقی آن دو
دریا رسیدند،
ماهی خود را (که برای
تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت (و روان شد).»
این نوع فراموشی در اثر عدم
اعتناء و
اشتغال به اموری حاصل میشود که انسان را از
وظیفه خود باز میدارد: «وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثمَُّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسیَِ مَا کاَنَ یَدْعُواْ إِلَیْهِ مِن قَبْل...»
«هنگامی که
انسان را
زیانی رسد،
پروردگار خود را میخواند و به سوی او باز میگردد؛ امّا هنگامی که
نعمتی از خود به او
عطا کند، آنچه را به خاطر آن قبلا
خدا را میخواند، از
یاد میبرد...»
در برخی موارد فراموشی به ترک کردن موضوع مورد نظر از روی
عمد و
اختیار اطلاق میشود؛ یعنی خود موضوع فراموش نمیشود؛ بلکه در واقع نتیجه فراموشی که عدم
توجّه و ترک موضوع باشد، حاصل میشود: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»
«(آری،) هنگامی که (
اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها
یادآوری شده بود، فراموش کردند، درهای همه چیز (از
نعمتها) را به روی آنها گشودیم تا (کاملا)
خوشحال شدند (و
دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت
مجازات کردیم) در این هنگام، همگی
مأیوس شدند (و درهای
امید به روی آنها بسته شد).»
نسیانی که به
خداوند نسبت داده شده، از این نوع است؛ یعنی زمانی که بندهای
آیات خدا را فراموش نماید و از یاد پرودگار
اعراض کند، بر خداست که آن
بنده را با قطع توجّه و
اعراض از او مجازات نماید:
«وَ قیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَمانَسیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا...»
«و به آنها گفته میشود: امروز شما را فراموش میکنیم، همانگونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید...»
خداوند در
قرآن انسان را به خاطر فراموش کردن برخی مسائل
مذمّت نموده که نسیان هر یک از آن مسائل به تناسب اهمیت آن، اثرات متفاوتی دارد:
قرآن در مورد فراموشی
منافقان میفرماید: «الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
«مردان
منافق و
زنان منافق، همه از یک گروهند! آنها
امر به منکر، و
نهی از معروف میکنند و دستهایشان را (از
انفاق و
بخشش) میبندند؛
خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد، (و
رحمتش را از آنها قطع نمود.)
به
یقین، منافقان همان
فاسقانند!»
امر به منکر، نهی از معروف و عدم
انفاق منافقان در راه
خدا در
حقیقت اعراض کردن از یاد خدا و فراموشی اوست که عبارت «نَسُوااللَّهَ فَنَسِیَهُمْ» بیانگر آن بوده و لازمهاش این است که
امر به معروف،
نهی از منکر و انفاق در راه خدا، همان
ذکر و یاد خدا تلقی شود.»
همچنین
خداوند خطاب به
مسلمانان میفرماید: «وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ...؛ و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند!»
یکی از گرفتاریهای انسانها در زندگی
دنیا، فراموش کردن
عالم آخرت است که
قرآن در این زمینه میفرماید: «الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَمانَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا...»
«همانها که
دین و
آیین خود را
سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی
دنیا آنان را
مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش میکنیم؛ همانگونه که
لقای چنین روزی را فراموش کردند...»
منظور از فراموشی
آخرت در این
آیات، بیاعتنایی به
آخرت و ترک آن است
«...وَ لَاتَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ بِمَانَسُواْ یَوْمَ الحِْسَاب»
«...و از
هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از
راه خدا گمراه شوند،
عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن
روز حساب دارند!»
خداوند در
آیات متعددی انسانها را به خاطر فراموش کردن
موعظهها و
اوامر الهی مورد
ملامت قرار میدهد و در مورد
یهودیان میفرماید: «...وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ»
«...و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند»
نسیان به معنای از بین رفتن اثر
ذکر است که نتیجه بیارزش شمردن و بیاعتنایی به تذکرات الهی بوده، هر چند در حقیقت فراموش نکرده باشد؛ اما چون بیتوجهی نموده و اثرش از بین رفته، به آن نسیان
اطلاق شده است.
برخی انسانها به تصریح
قرآن کارهای گذشته خویش را فراموش میکنند که
قرآن در
توبیخ و نتیجه اعمال فراموشی آنها میفرماید: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلیَ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَ فیِ ءَاذَانهِِمْ وَقْرًا...»
«چه کسی
ستمکارتر است از آن کس که
آیات پروردگارش به او
تذکّر داده شده، و از آن روی گرداند، و آنچه را با دستهای خود پیش فرستاد، فراموش کرد؟! ما بر دلهای اینها پردههایی افکندهایم تا نفهمند و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم (تا صدای
حق را نشنوند)!...»
«بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِکُفْرِهِمْ فَلایُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا»
«
خداوند به خاطر
کفرشان بر دلهای آنها
مهر نهاده؛ لذا جز گروه اندکی
ایمان نمیآورند.»
یکی دیگر از فراموشیهای
هلاک کننده،
خود فراموشی است که
خداوند خطاب به
یهودیان میفرماید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَفَلاتَعْقِلُونَ»
«آیا مردم را به
نیکی (و
ایمان به پیامبری که
صفات او آشکارا در
تورات آمده)
دعوت میکنید، اما خودتان را فراموش مینمایید، با اینکه شما کتاب (
آسمانی) را میخوانید! آیا نمیاندیشید؟!»
از دیدگاه
قرآن همانطوریکه
دلدادگی به
دنیا نهی شده، به همان میزان گرفتاری به
تفریط نیز مورد مذمت واقع شده و امر به
اعتدال شده است: «وَابْتَغِ فِیمَا ءَاتَاکَ اللَّهُ الدَّارَالاَْخِرَةَ وَ لَاتَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا...»
«و در آنچه خدا به تو داده، سرای
آخرت را بطلب و بهرهات را از
دنیا فراموش
مکن...»
در این زمینه با دو دسته از
آیات مواجه هستیم:
دستهای از آنها عوامل مؤثر در فراموشی را بیان میکنند و دسته دیگر عواملی را بیان مینمایند که زمینهساز فراموشی هستند؛ این دسته در واقع خود عامل فراموشی نیست؛ بلکه تنها زمینه و شرایط را برای فراموشی مهیّا میکند.
اما دسته اوّل که خود عامل فراموشی بوده، همان
شیطان است که سبب فراموشی در انسان میشود:
«...فَإِنِّی نَسیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانیهُ إِلاَّ الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ...»
«...من (در آن جا) فراموش کردم جریان
ماهی را بازگو کنم و فقط
شیطان بود که آن را از خاطر من برد...»
اصولاً
سلاح شیطان برای
گمراه کردن و وادار کردن مردم به فراموشی از یاد
خداوند و به طور کلّی فراموش کردن
خیر و
مصلحت بندگان، همان نفوذ و تأثیر او در وجود انسانها از طریق
انگیزه و
شهوات خودشان بوده که اساساً این یک نقطه ضعف در
سرشت بشر است و ناشی از
علاقه طبیعی انسان به اِشباع انگیزهها و رسیدن به لذایذ دنیوی است.
شیطان اصولاً از همین طریق بر همه مسلط میشود؛ یعنی ابتدا خواستههای مختلفی را در وجود
بشر میانگیزد و بعد به دنبال آن کشانده و در نتیجه از
یاد خدا بازمیدارد.
عامل بعدی که زمینهساز برای فراموشی در
قرآن ذکر شده، زیاد بودن نعمتهای مادی و غرق شدن در آن است:
«قالُوا سُبْحانَکَ ما کانَ یَنْبَغی لَنا أَنْنَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَ کانُوا قَوْماً بُوراً»
«(در پاسخ) میگویند: منزّهی تو! برای ما شایسته نبود که غیر از تو
اولیایی برگزینیم، ولی آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودی تا اینکه (به جای شکر
نعمت) یاد تو را فراموش کردند و
تباه و
هلاک شدند.»
مشرکان به جای اینکه
رازق این نعمتها را بشناسند و به
شکر و
طاعتش پردازند، در گرداب
غفلت و
غرور فرو رفتند،
خدا و روز
قیامت را به دست فراموشی سپردند.
بنابراین زندگی مرفه برای جمعیتی کم ظرفیت و سست
ایمان، از یک سو «
غرور آفرین» است؛ چرا که وقتی به
نعمت فراوان برسند، خود را گم کرده و
خدا را فراموش مینمایند، حتی گاه
فرعون وار کوس «انا رب الاعلی» میزنند! و از سویی دیگر دنبال
آزادی مطلق بوده و هیچ محدودیتی در کامجویی از لذائذ دنیوی ندارند، و تمام
قید و بندهایی که از قبیل
حلال،
حرام،
مشروع و نامشروع آنها را از رسیدن به اهدفشان
منع میکند، کنار گذاشته و نمیخواهند در برابر قوانین و مقررات دینی سر
تعظیم فرود آورند و
روز حساب و
جزا را بپذیرند.
ضمنا در
آیه شریفه بر مرفه بودن زندگی
نیاکان آنها نیز تکیه شده؛ زیرا هنگامی که انسان از
کودکی در ناز و
نعمت پرورش بیابد، طبیعی است که میان خود و دیگران جدایی و امتیاز میبیند و به آسانی حاضر نیست که
منافع مادی و زندگی مرفه خود را از دست بدهد.
سایت پژوهه.