• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پیری (قرآن) اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیری : مرحله پایانی عمر انسان می باشد.

فهرست مندرجات

۱ - مرحله پایانی عمر انسان
۲ - عوامل تسریع پدیده پیری
۳ - پیری در قرآن
       ۳.۱ - شیخ
       ۳.۲ - شبیب
       ۳.۳ - عجوز
       ۳.۴ - کهل
۴ - اوصاف دیگر پیری در قرآن
       ۴.۱ - کبر
       ۴.۲ - ارذل العمر
       ۴.۳ - اسفل سافلین
       ۴.۴ - الخوالف
       ۴.۵ - القواعد من النساء
       ۴.۶ - الضعفاء
۵ - پیری از آیات الهی
       ۵.۱ - علت ذکر مراحل عمر انسان در قرآن
       ۵.۲ - پاسخ به شبهه خلقت انسان از طبیعت
۶ - نشانه‌ها و پیامدهای پیری
       ۶.۱ - سست شدن استخوان
       ۶.۲ - سفید شدن مو
       ۶.۳ - ناتوانی و نقصان جسمی
       ۶.۴ - فراموشی و از دست دادن آگاهی
              ۶.۴.۱ - مراد از ارزدل العمر
              ۶.۴.۲ - اقوال مختلف درباره مرحله ارزدل العمر
       ۶.۵ - ضعف و ناتوانی تولید مثل
              ۶.۵.۱ - تعجب حضرت ابراهیم و هسرش از بشارت به فرزند دار شدن
              ۶.۵.۲ - سن حضرت ابراهیم و همسرش هنگام ولادت اسماعیل و اسحاق
              ۶.۵.۳ - توصیه فرشتگان به حضرت ابراهیم و همسرش
              ۶.۵.۴ - درخواست حضرت زکریا از خداوند برای فرزند دارشدن به هنگام پیری
              ۶.۵.۵ - بشارت به فرزند دارشدن حضرت زکریا
              ۶.۵.۶ - شگفت زدگی حضرت زکریا از بشارت خداوند
              ۶.۵.۷ - سن حضرت زکریا و همسرش هنگام فرزند دار شدن
۷ - احکام فقهی پیری
       ۷.۱ - واجب نبودن حجاب کامل برای زنان سالمند
              ۷.۱.۱ - اقوال مختلف درباره واژه ثیاب در آیه ۶۰ سوره نور
              ۷.۱.۲ - استثنا ئات پوشش زنان پیر
       ۷.۲ - واجب نبودن روزه
              ۷.۲.۱ - مراد از الذین یطیقونه در آیه ۱۸۴ سوره بقره
              ۷.۲.۲ - کفاره روزه خواران ناتوان
       ۷.۳ - واجب نبودن شرکت در جهاد
              ۷.۳.۱ - مراد از ضعفاء در آیه ۸۸ سوره توبه
              ۷.۳.۲ - مراد از اذا نصحوا لله و رسوله در آیه ۹۱ سوره توبه
       ۷.۴ - واجب نبودن هجرت از محیط کفر
       ۷.۵ - لزوم احترام به پیران و رعایت حال آنان
              ۷.۵.۱ - علت ذکر دوران پیری در آیه ۲۳ سوره اسراء
              ۷.۵.۲ - نمونه های دیگر احترام به والدین در آیات قرآن کریم
              ۷.۵.۳ - لزوم احترام به سایر مومنان پیر
       ۷.۶ - حرمت کشتن پیران در جنگ
              ۷.۶.۱ - مراد از اعتداء در آیه ۱۹۹ سوره بقره
       ۷.۷ - قیامت و پیری کودکان
              ۷.۷.۱ - دیدگاه مفسران درباره آیه ۱۷ سوره مزمل
              ۷.۷.۲ - دیدگاههای دیگر در مورد پیری کودکان در قیامت
۸ - فهرست منابع
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


پیری، سالخوردگی و کهنسالی
[۱] لغت نامه، ج۴، ص۵۱۹۵.
[۲] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۹۰۰، «پیری».
مرحله پایانی عمر انسان است که در آن قوای جسمی ، روحی و روانی انسان روبه ضعف و کاهش می‌گذارد.
[۳] طب در قرآن، ص۱۱۹.
[۴] پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷.
در کاربرد علم پزشکی پدیده‌ای است که بر اثر ناتوانی و عجز موجودات زنده از اصلاح یا تعویض اجزا و قوای از دست رفته خویش بر آنها عارض می‌شود.
[۵] و فی انفسکم افلا تبصرون، ص۱۰۳.
هرچند برخی آغاز این پدیده را سن خاصی مانند ۴۰ سالگی دانسته‌اند
[۶] دلیل الانفس، ص۱۸۰.
؛ ولی به نظر برخی دیگر، آغاز پیری سن معینی ندارد و نسبت به افراد مختلف و محیط و عصر زندگی آنها متفاوت است، چنان که عروض این صفت بر قوای گوناگون انسان نیز یکسان نیست؛ مثلا ممکن است فردی از لحاظ قوای جسمی جوان ولی از لحاظ روحی و روانی پیر شود یا برعکس.
[۷] الانسان بین الحقایق القرآنیة و معارف طبیه، ص۱۴۴-۱۴۵.



عوامل متعددی در تسریع پدیده پیری مؤثر است؛ از جمله وراثت ، محیط ، بهداشت ، نوع تغذیه ، مشکلات و فشارهای روحی و روانی.
[۸] الانسان بین الحقایق القرآنیة و معارف طبیه، ص۱۴۴-۱۴۵.



در قرآن با تعابیر گوناگونی از پیری یاد شده؛ مانند:

۳.۱ - شیخ

« شیخ » که معانی متعددی دارد؛ از جمله شخصی که دارای علم و سن زیاد است یا کسی که سن بالا دارد و به وقار و بزرگی شناخته می‌شود.
[۱۰] التحقیق، ج۵، ص۱۶۳، «شیخ».
به نظر برخی واژه شیخ درباره افراد ۴۵، ۵۰ یا ۵۱ ساله به بالا یا فاصله سنی ۵۰ تا ۸۰ سالگی به کار می‌رود.
[۱۱] مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۹.
این واژه ۴ بار در سوره‌های هود یوسف قصص و غافر به کار رفته است.

۳.۲ - شبیب

« شیب » که به معنای سفید شدن موست
[۱۸] مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۸، «شیب».
و به کسی که مویش سفید شده «اَشْیَب» گویند.
[۲۱] مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۸، «شیخ».
برخی شیب را به معنای تغییر مزاج و افول انسان از طراوت و قدرت به ضعف و شکستگی دانسته‌اند.
[۲۲] التحقیق، ج۵، ص۱۶۲، «شیب».
این واژه سه بار در آیات ۴ مریم ۵۴ روم و ۱۷ مزمّل آمده است.

۳.۳ - عجوز

« عجوز » که از ریشه عَجز به معنای ناتوانی است و بیشتر بر زنان پیر اطلاق می‌شود
[۲۶] نثر طوبی، ج۲، ص۱۱۹.
[۲۷] المصباح، ص۳۹۴، «عجز».
و از آن رو بر پیر اطلاق می‌شود که وی نیرو و توان خود را از دست داده و ناتوان می‌شود.
[۲۸] التحقیق، ج۸؛ ص۳۸.


۳.۴ - کهل

« کهل » که به معنای کسی است که جوانی او به پایان رسیده یا رشد او کامل شده است.
[۳۵] التحقیق، ج۱۰، ص۱۲۶.
برخی گفته‌اند: کهل به افراد ۳۰ تا ۴۰ ساله یا ۳۰ تا ۵۰ ساله گفته می‌شود
[۳۶] مجمع البحرین، ج۲، ص۷۹.
[۳۷] المصباح، ص۵۴۳.
؛


همچنین در قرآن اوصاف و تعبیرهای دیگری آمده که به معنای پیری بوده و یا پیری از جمله مصادیق آنهاست؛

۴.۱ - کبر

از جمله « کِبر » به معنای بزرگی، بزرگسالی و پیری،
[۴۲] مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۳.


۴.۲ - ارذل العمر

« اَرْذَل العُمُر » یعنی پایین‌ترین و پست‌ترین مراحل زندگی
[۴۵] مجمع البیان، ج۶؛ ص۵۷۴.
که فرد با رسیدن به آن به بازیابی توان خود امیدی ندارد،
[۴۷] مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۴.


۴.۳ - اسفل سافلین

«اَسفَلَ سـفِلین» که به نظر برخی مراد پایین‌ترین مراحل زندگی یعنی دوران پیری و ناتوانی انسان است،
[۵۰] جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۰۹.


۴.۴ - الخوالف

«الخَوالِف» یعنی بازنشستگان و بر جای ماندگان به جهت ناتوانی یا کوتاهی و قصور،

۴.۵ - القواعد من النساء

«القَوعِدُ مِنَ النِّساء» یعنی زنانی که زمان حیض و ازدواج آنان به پایان رسیده است
[۵۸] مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۳.


۴.۶ - الضعفاء

و «الضُّعَفاء» یعنی انسانهای ضعیف و ناتوان.
[۶۱] مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
در این آیات و مانند آنها، قرآن ضمن یادآوری قدرت و حکمت الهی در به وجود آوردن این پدیده و توجه دادن انسان به اندیشیدن و تعقل کردن در آن، از برخی نشانه‌ها و آثار طبیعی پیری و شماری از احکام فقهی مرتبط با آن سخن به میان آورده است، چنان که از زندگی برخی انبیای الهی که به سن پیری رسیده بودند نیز یاد کرده است.


یکی از اهداف قرآن کریم از طرح برخی موضوعات طبیعی از جمله پدیده پیری توجه دادن بشر به نقش خداوند در تحقق این پدیده‌ها و نیز، اثبات علم و قدرت او و رهنمون کردن انسان به مسائل ماورای این عالم و در نهایت هدایت بشر است، بر این اساس در آیه ۵۴ روم خداوند را آفریننده انسان دانسته که او را از دوران ضعف و ناتوانی به دوران جوانی و قدرت رسانده، سپس او را به دوران ناتوانی که همان سن پیری است باز می‌گرداند:
[۶۳] جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۱، ص۶۷-۶۸.
[۶۴] مجمع البیان، ج۸، ص۴۸۵-۴۸۶.
«اَللّهُ الَّذی خَلَقَکُم مِن ضَعف ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ ضَعف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّة ضَعفـًا و شَیبَةً...» . در آیاتی دیگر، با یادآوری برخی ادوار حیات انسان، حقانیت خداوند و باطل بودن دیگر خدایان، معاد ، قدرت الهی و محشور شدن همه مردگان نتیجه گرفته شده است: «یـاَیُّهَا النّاسُ اِن کُنتُم فی رَیب مِنَ البَعثِ فَاِنّا خَلَقنـکُم مِن تُراب ثُمَّ مِن نُطفَة... ثُمَّ لِتَبلُغوا اَشُدَّکُم و مِنکُم مَن یُتَوَفّی و مِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ مِن بَعدِ عِلم شیــًا... • ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ و اَنَّهُ یُحیِ المَوتی و اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» «و اَنَّ السّاعَةَ ءاتِیَةٌ لا رَیبَ فِیها و اَنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبور»، چنان که در آیاتی دیگر پس از انتساب این پدیده به خداوند، علم او یادآوری شده است: «واللّهُ خَلَقَکُم ثُمَّ یَتَوَفـّکُم ومِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شیــًا اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ قَدیر» ؛

۵.۱ - علت ذکر مراحل عمر انسان در قرآن

همچنین قرآن کریم پس از ذکر مراحل عمر انسان از جمله دوران پیری، غرض از آن را تعقل انسان برشمرده است: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن تُراب... ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغوا اَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکونوا شُیوخـًا ومِنکُم مَن یُتَوَفّی مِن قَبلُ و لِتَبلُغوا اَجَلاً مُسَمًّی و لَعَلَّکُم تَعقِلون». در آیه ۶۸ یس نیز قرآن بالا رفتن سن و پیری را مرحله کاهش نیرو و جسم دانسته و کسانی را که در این پدیده تعقل نمی‌کنند مذمت کرده است:
[۷۲] مجمع البیان، ج۸؛ ص۶۷۴.


۵.۲ - پاسخ به شبهه خلقت انسان از طبیعت

«و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ اَفَلا یَعقِلون». این آیه در پاسخ ادعای ملحدان نازل شده که می‌گفتند: طبیعتْ انسان را خلق کرده و افراد با خوردن غذا رشد یافته، بزرگ می‌شوند. قرآن در جواب آنها می‌گوید: برعکسِ این ادعا، ما حجم جسم پیران را کاهش می‌دهیم؛ نه اینکه افزایش یابد، بر این اساس، انسان با تامل در مراحل حیات از جمله پیری باید بیندیشد که در پی این تغییرات دست قدرت بالاتری هست که همه این تحولات را پدید می‌آورد و کسی که قادر به انجام این تحولهاست بر تحقق معاد و احیای مردگان نیز قادر خواهد بود.
[۷۸] تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۳۵.



قرآن کریم به برخی از نشانه‌ها و پیامدهای جسمی و روانی پیری اشاره کرده است که در واقع ذکر برخی از آنها را می‌توان از مصادیق اعجاز علمی قرآن برشمرد. این آثار عبارت است از:

۶.۱ - سست شدن استخوان

پیری باعث سست شدن استخوانهای بدن و از میان رفتن استحکام آنهاست: «قالَ رَبِّ اِنّی وهَنَ العَظمُ مِنّی». علت سستی استخوان در پیران آن است که در این سن برعکس دوران جوانی، فرآیند انهدام سلولها بر فرآیند بازسازی و ترمیم آنها غلبه دارد و سلولهای جدید نمی‌تواند همه سلولهای منهدم شده را جبران کند که در نتیجه به شکنندگی و پوکی استخوان می‌انجامد،
[۸۲] پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷-۵۵۸.
از این رو حضرت زکریا علیه‌السّلام از پیری خود به سستی استخوان یاد کرده است، زیرا استخوان ستون اصلی استحکام بدن بوده، از بین رفتن استحکام این عضو نمایانگر افول همه اعضای بدن و نشانه پیری است.
[۸۴] الجدید، ج۴، ص۳۷۳.


۶.۲ - سفید شدن مو

پیامد و نشانه دیگر پیری، سفید شدن موهاست که قرآن از آن به شعله گرفتن سر یاد کرده است: «واشتَعَلَ الرَّاسُ شَیبـًا». وجه تشبیه سفیدی موها به شعله آتش این است که سفیدی همانند آتش که به تدریج شعله ور شده، گسترش می‌یابد تمام موهای سر را فرا می‌گیرد
[۸۶] روض الجنان، ج۱۳، ص۵۸.
[۸۷] مجمع البیان، ج۶؛ ص۷۷۴.
[۸۸] زادالمسیر، ج۵، ص۲۰۷.
یا اینکه موی سفید چون شعله آتش از دور می‌درخشد.
[۹۰] الجدید، ج۴، ص۳۷۳.


۶.۳ - ناتوانی و نقصان جسمی

از دیگر آثار پیری بازگشت تدریجی انسان از دوران قدرت به دوران ضعف و ناتوانی جسمانی است: «اَللّهُ الَّذی خَلَقَکُم مِن ضَعف ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ ضَعف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّة ضَعفـًا و شَیبَةً». افزون بر کاهش نیرو، خداوند از جسم انسان نیز در سنین پیری می‌کاهد: «و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ». «نَکْس» به معنای قلب و برعکس کردن است
[۹۶] تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۱.
و مراد آیه بازگرداندن انسان به دوران کودکی از جهت نیرو و بنیه جسمی است
[۹۷] روح المعانی، مج ۱۳، ج۲۳، ص۶۸-۶۹.
[۹۹] القرآن و اعجازه العلمی، ص۱۶۲.
؛ یعنی جسم انسان که همواره در حال رشد و بالندگی است در پیری روند معکوس می‌یابد،
[۱۰۰] مجمع البیان، ج۸؛ ص۶۷۴.
از این رو برخی کارشناسان گفته‌اند: زاویه فک پایین انسان که در کودکی زاویه منفرجه و در جوانی قائم یا حادّه است، در پیری مانند ایام کودکی مجدداً به شکل منفرجه درمی آید
[۱۰۳] طب در قرآن، ص۱۲۰.
[۱۰۴] پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷.
و علت این نقصان جسم را ضعف سلولها در نوسازی و جایگزینی همه سلولهای از بین رفته شمرده‌اند.
[۱۰۵] القرآن و اعجازه العلمی، ص۱۲۷.
[۱۰۶] پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷.


۶.۴ - فراموشی و از دست دادن آگاهی

در سنین پیری توان تمرکز و حفظ دانسته‌ها به ضعف می‌گراید و افراد کهنسال دچار فراموشی می‌شوند:
[۱۰۷] التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۹.
«و مِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شیــًا». برخی جمله «لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شیــًا» را غایت برای فعل خدا (یُرَدُّ) دانسته‌اند که در این صورت مراد این است که خداوند برخی انسانها را به سنین بالا می‌رساند تا حالت نسیان را بر آنها چیره گرداند و به آنان بفهماند که از خود چیزی ندارند. برخی در مورد به کار بردن تعبیر مذکور در مورد این افراد و عدم استفاده از تعبیر «ینسی» گفته‌اند: جمله «ینسی» دلالت بر فراموشی موقت دارد؛ اما تعبیر مذکور به از دست دادن همیشگی معلومات اشاره دارد و این امر از اعجاز علمی قرآن در این مورد حکایت می‌کند.
[۱۱۳] القرآن و اعجازه العلمی، ص۱۲۷.


۶.۴.۱ - مراد از ارزدل العمر

مراد از «اَرذَلِ العُمُر» پست‌ترین حالات عمر انسان است که شخص در آن حالت آگاهی و عقل خود را از دست می‌دهد و مانند کودک تازه به دنیا آمده می‌شود.
[۱۱۴] جامع البیان، مج ۸؛ ج۱۴، ص۱۸۶.
این حالت را مخصوص غیر مسلمان دانسته و گفته‌اند: خداوند هیچ گاه مسلمان را گرفتار چنین حالتی نمی‌کند، چنان که در آیاتی دیگر مؤمنان نیکوکردار را از رسیدن به مرتبه «اَسفَلَ سـفِلین» که به نظر برخی مراد همان ارذل العمر است، استثنا کرده است:
[۱۱۷] التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۷۷.
[۱۱۸] کشف الاسرار، ج۵، ص۴۱۴.
[۱۱۹] مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۷۶.
«ثُمَّ رَدَدنـهُ اَسفَلَ سـفِلین• اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـت» ؛ ولی برخی با توجه به شواهد عینی که خلاف این را ثابت می‌کند
[۱۲۱] روح المعانی، مج ۸؛ ج۱۴، ص۲۷۸.
یا دلیلهایی دیگر
[۱۲۲] التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۹.
این رای را ناصواب دانسته‌اند. برخی گفته‌اند: همه انسانها به مرحله ارذل العمر که شخص در آن قادر به انجام عمل صالح نیست می‌رسند؛ لیکن خداوند انسانهای مؤمن را که عمل صالح انجام داده‌اند استثنا کرده و به آنان وعده داده است که اجر اعمالی را که در جوانی و دوران سلامت عقل انجام داده‌اند برای دوران پیری آنان ثبت خواهد کرد.
[۱۲۴] جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۱۱.
[۱۲۵] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۷۸.
[۱۲۶] الدرالمنثور، ج۶؛ ص۳۶۵.
طبق این تفسیر استثنا مربوط به دادن اجر و پاداش است؛ نه رسیدن به مرحله ارذل العمر. قول دیگر این است که مقصود از «اَسفَل سافِلین» جهنم یا برخی طبقات آن است
[۱۲۷] جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۱۰.
[۱۲۸] زادالمسیر، ج۸؛ ص۲۷۷.
[۱۲۹] مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۹۴.
که طبق این قول آیه ارتباطی به پیری ندارد.

۶.۴.۲ - اقوال مختلف درباره مرحله ارزدل العمر

در مورد سن افرادی که به مرحله «اَرذَلِ العُمُر» می‌رسند مفسران آرای گوناگونی دارند؛ برخی آن را بالای ۷۰ یا ۷۵ و شماری دیگر ۹۰ یا ۹۵ سالگی دانسته‌اند.
[۱۳۰] جامع البیان، مج ۸؛ ج۱۴، ص۱۸۶.
[۱۳۱] کشف الاسرار، ج۵، ص۴۱۳.
در برخی روایات این مرحله، سن ۷۵ یا ۱۰۰ سالگی دانسته شده است
[۱۳۲] الکافی، ج۸؛ ص۱۰۷.
؛ ولی حق این است که رسیدن به این حالت سن معین ندارد و نسبت به افراد مختلف متفاوت است. تفاوت روایات وارد شده در این مورد نیز می‌تواند اشاره به تفاوت افراد داشته باشد. به نظر برخی مفسران یکی از معانی آیه ۶۸ یس «و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ» نیز بازگرداندن انسان به دوران ناتوانی و نادانی کودکی در زمان پیری است.
[۱۳۷] جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص۳۳.
[۱۳۸] مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴.


۶.۵ - ضعف و ناتوانی تولید مثل

در سن پیری توان تولید مثل کاهش می‌یابد. این امر در زنان بعد از سن یائسگی تحقق می‌یابد، زیرا امکان تولید مثل در آنان از بین می‌رود
[۱۳۹] یائسگی نماد بالندگی، ص۱۱.
و در مردان نیز این امکان روبه ضعف نهاده، گاه غیرممکن می‌گردد،
[۱۴۰] سیر کهولت در انسان، ص۳۲۲.


۶.۵.۱ - تعجب حضرت ابراهیم و هسرش از بشارت به فرزند دار شدن

از این رو هنگامی که خداوند اعجاز گونه امکان فرزنددار شدن ابراهیم علیه‌السّلام و همسرش را به آنان بشارت داد همسر ابراهیم از این امر بسیار شگفت زده شد و علت تعجب خود را پیر بودن خود و همسرش ذکر کرد: «و امرَاَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرنـها بِاِسحـقَ ومِن وراءِ اِسحـقَ یَعقوب• قالَت یـوَیلَتی ءَاَلِدُ واَنا عَجوزٌ وهـذا بَعلی شَیخـًا اِنَّ هـذا لَشَیءٌ عَجیب». در آیه ۲۹ ذاریات نیز تعجب ساره از بچه دار شدن خود به جهت پیری و نازا بودن مطرح شده است: «و بَشَّروهُ بِغُلـم عَلیم• فَاَقبَلَتِ امرَاَتُهُ فی صَرَّة فَصَکَّت وجهَها و قالَت عَجوزٌ عَقیم». حضرت ابراهیم علیه‌السّلام نیز از این بشارت تعجب و علت آن را پیری خود ذکر کرده است: «قالوا لا تَوجَل اِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلـم عَلیم• قالَ اَبَشَّرتُمونی عَلی اَن مَسَّنِیَ الکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرون».

۶.۵.۲ - سن حضرت ابراهیم و همسرش هنگام ولادت اسماعیل و اسحاق

طبق نقل روایات و نظر مفسران در این زمان ساره در سن ۹۰ یا ۹۵ سالگی و حضرت ابراهیم در سن ۱۰۰ یا ۱۲۰ سالگی بوده است.
[۱۴۴] جامع البیان، مج ۷، ج۱۲، ص۹۹.
در روایتی دیگر آمده است که سن حضرت ابراهیم علیه‌السّلام هنگام ولادت اسماعیل ۹۹ سال و هنگام ولادت اسحق ۱۱۲ سال بود.
[۱۴۷] مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۱.
[۱۴۸] زادالمسیر، ج۴، ص۲۷۱.


۶.۵.۳ - توصیه فرشتگان به حضرت ابراهیم و همسرش

با این همه فرشتگان الهی با یادآوری قدرت و رحمت خداوند، به ساره گوشزد کردند که نباید از این امر تعجب کرد:
[۱۵۰] جامع البیان، مج ۷، ج۱۲، ص۹۵.
«قالوا اَتَعجَبینَ مِن اَمرِ اللّهِ رَحمَتُ اللّهِ وبَرَکـتُهُ عَلَیکُم اَهلَ البَیتِ اِنَّهُ حَمیدٌ مَجید» ؛ همچنین به حضرت ابراهیم علیه‌السّلام توصیه کردند که نباید از رحمت خداوند ناامید باشد: «قالوا بَشَّرنـکَ بِالحَقِّ فَلا تَکُن مِنَ القـنِطین».

۶.۵.۴ - درخواست حضرت زکریا از خداوند برای فرزند دارشدن به هنگام پیری

حضرت زکریا علیه‌السّلام نیز به سبب رسیدن به پیری و عقیم بودن همسرش از خداوند درخواست اعطای فرزند کرد تا پس از وفات وارث و جانشین او باشد: «قالَ رَبِّ اِنّی وهَنَ العَظمُ مِنّی واشتَعَلَ الرَّاسُ شَیبـًا... • کانَتِ امرَاَتی عاقِرًا فَهَب لی مِن لَدُنکَ ولیـّا• یَرِثُنی و یَرِثُ مِن ءالِ یَعقوبَ».

۶.۵.۵ - بشارت به فرزند دارشدن حضرت زکریا

خداوند این دعای حضرت زکریا را اجابت کرد و به او بشارت تولد فرزندی به نام یحیی داد.

۶.۵.۶ - شگفت زدگی حضرت زکریا از بشارت خداوند

پس از این بشارت، حضرت زکریا علیه‌السّلام نیز مانند حضرت ابراهیم علیه‌السّلام به سبب پیری خود و عقیم بودن همسرش شگفت زده شد: «قالَ رَبِّ اَنّی یَکونُ لی غُلـمٌ و کانَتِ امرَاَتی عاقِرًا وقَد بَلَغتُ مِنَ الکِبَرِ عِتیـّا».

۶.۵.۷ - سن حضرت زکریا و همسرش هنگام فرزند دار شدن

بنابر برخی احادیث سن زکریا در این هنگام ۹۰ تا ۱۲۰
[۱۵۹] مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۰.
[۱۶۰] فتح الباری، ج۶، ص۳۳۷.
و همسرش ۹۸ سال دانسته شده است
[۱۶۱] مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۳-۷۴۴.
[۱۶۲] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۷۹.
؛ ولی خداوند خطاب به زکریا فرموده: خدایی که قادر است تو را که چیزی نبودی به هستی آورد، چگونه نتواند فرزندی را از پدر و مادری پیر به وجود آورد و خداوند هرچه را اراده کند، انجام خواهد داد. مجموع آیات فوق به این امر اشاره دارد که گرچه پیری از عوامل ضعف تولید مثل یا مانع آن در برخی موارد است؛ ولی خداوند قادر است این مانع را برطرف ساخته، امکان تولید مثل زنان و مردان پیر را فراهم کند.


اسلام برای تسهیل امور بر پیران و نیز مصالحی دیگر احکام و تکالیف خاصی را برای آنان تشریع کرده است. موضوع این احکام یا خصوص افراد پیر است یا عنوانی عام است که افراد پیر از مصادیق آن به شمار می‌روند. مهم‌ترین این احکام عبارت است از:

۷.۱ - واجب نبودن حجاب کامل برای زنان سالمند

هرچند داشتن حجاب برای زنان واجب است؛ اما قرآن به زنان سالمند اجازه داده است که حجاب خود را با پرهیز از زینت کردن از سربردارند: «والقَوعِدُ مِنَ النِّساءِ الّـتی لایَرجونَ نِکاحـًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ اَن یَضَعنَ ثیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجـت بِزینَة».

۷.۱.۱ - اقوال مختلف درباره واژه ثیاب در آیه ۶۰ سوره نور

درباره مراد از « ثیاب » و پوششی که برداشتن آن برای این زنان جایز است آرای مختلفی مطرح است؛ برخی روایات مراد از آن را جلباب یعنی چادر دانسته‌اند.
[۱۶۷] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۸، ص۲۱۹.
[۱۶۸] مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۳.
روایاتی دیگر « خِمار » یعنی روسری را نیز افزوده‌اند.

۷.۱.۲ - استثنا ئات پوشش زنان پیر

به موجب این احادیث زنان پیر و سالمند تنها می‌توانند چادر و روسری را کنار بگذارند و سر و گردن خود را برهنه کنند؛ امّا برداشتن لباسهای دیگر جایز نیست. البته این استثنا دو شرط دارد: نخست اینکه این زنان به سنی رسیده باشند که معمولا امید ازدواج ندارند: «لایَرجونَ نِکاحـًا». برخی از مفسران و فقها مراد از این سن را رسیدن به دوران یائسگی دانسته‌اند.
[۱۷۴] جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۸، ص۲۱۹.
[۱۷۵] کنزالعرفان، ج۲، ص۲۲۶.
دیگر اینکه در این حالت خود را زینت نکرده باشند: «غَیرَ مُتَبَرِّجـت بِزینَة» ؛ همچنین گفتنی است که این حکم الزامی نبوده، بلکه کاری جایز و مباح است، از این رو اگر آنان مانند دیگر زنان پوشش کامل داشته باشند، برای آنان بهتر است:
[۱۷۸] مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۳.
[۱۸۰] احکام القرآن، ج۳، ص۴۸۵.
«و اَن یَستَعفِفنَ خَیرٌ لَهُنَّ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم».

۷.۲ - واجب نبودن روزه

روزه گرفتن بر سالخوردگانی که توانایی آن را ندارند یا روزه برای آنان مشقت دارد واجب نیست و آنان باید به جای روزه فدیه بپردازند: «اَیّامـًا مَعدودت... و عَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدیَةٌ طَعامُ مِسکین».

۷.۲.۱ - مراد از الذین یطیقونه در آیه ۱۸۴ سوره بقره

به نظر فقها و مفسران مراد از «الّذینَ یُطیقونَهُ» پیران و افرادی هستند که با شدت و سختی بسیار روزه می‌گیرند.
[۱۸۵] التفسیر الکبیر، ج۵، ص۸۷.
در روایات اهل بیت و اهل سنت
[۱۹۰] المصنف، ج۴، ص۲۲۱، ۲۲۳.
[۱۹۱] کنزالعمال، ج۲، ص۳۵۹.
[۱۹۲] الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۸.
نیز پیران مصداقی از افراد ناتوان در آیه مذکور شمرده شده‌اند. فقها در مقدار فدیه که پیران و دیگر افراد ناتوان باید بپردازند اختلاف نظر دارند.

۷.۲.۲ - کفاره روزه خواران ناتوان

بسیاری از فقهای امامیه گفته‌اند: برای هر روز یک مد طعام بدهد.
[۱۹۴] مجمع الفائده، ج۵، ص۳۲۱.
رای شافعی نیز همین است
[۱۹۶] تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۹۴.
[۱۹۷] مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۴.
؛ اما فقهای امامیه بر آن‌اند که اگر روزه خوار دارای توانایی مالی است دو مدّ طعام و در غیر این صورت یک مدّ طعام به فقیران بدهد.
[۱۹۸] مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۴.
سپس قرآن در آیه بعد فلسفه تشریع چنین احکامی را تسهیل بر مؤمنان و دفع مشقت ذکر کرده است: «یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ و لایُریدُ بِکُمُ العُسرَ.»

۷.۳ - واجب نبودن شرکت در جهاد

وجوب شرکت در جهاد از افراد ضعیف و ناتوان برداشته شده است:
[۲۰۲] مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
[۲۰۳] تفسیر قرطبی، ج۸؛ ص۱۴۴.
«لـکِنِ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ جـهَدوا بِاَمولِهِم و اَنفُسِهِم... • لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ... حَرَجٌ».

۷.۳.۱ - مراد از ضعفاء در آیه ۸۸ سوره توبه

مفسران مراد از «ضعَفاءِ» را در آیه مذکور افراد ناتوان و پیر دانسته‌اند.
[۲۰۷] کنزالعرفان، ج۱، ص۳۵۲.
البته معافیت این افراد از شرکت در جهاد در صورتی مورد رضای خداست که اعمالشان را برای خدا خالص
[۲۱۰] مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
[۲۱۱] تفسیر قرطبی، ج۸؛ ص۱۴۴.
و با سخن و رفتار خود مجاهدان عازم جنگ را تشویق و دلگرم و روحیه آنان را تقویت کنند و در تضعیف روحیه دشمن کوتاهی نورزند:
[۲۱۴] الفرقان، ج۱۰-۱۱، ص۲۵۷.
«اِذا نَصَحوا لِلّهِ و رَسولِهِ» یا همچون منافقان با دامن زدن به شایعات و سخنان دروغ به جامعه مسلمین خیانت نورزند.
[۲۱۷] روح المعانی، مج ۶؛ ج۱۰، ص۲۳۰.


۷.۳.۲ - مراد از اذا نصحوا لله و رسوله در آیه ۹۱ سوره توبه

برخی گفته‌اند: مراد آیه این است که ایمان به خدا و رسول داشته باشند و آشکارا و در نهان مطیع بوده، خدا و رسول را دوست بدارند که در این صورت از نیکوکاران‌اند و بر نیکوکاران حرجی نیست: «ما عَلَی المُحسِنینَ مِن سَبیل واللّهُ غَفورٌ رَحیم» ؛ همچنین برخی واجب نبودن جهاد بر پیران و ناتوانان را از آیه ۹۵ نساء استفاده کرده‌اند که در آن صاحبان عذر از حضور در جهاد مستثنا شده‌اند.
[۲۲۳] مواهب الرحمن، ج۹، ص۱۸۵.


۷.۴ - واجب نبودن هجرت از محیط کفر

از برخی آیات مانند آیه ۹۷ نساءاستفاده می‌شود که هجرت کردن از محیط کفر در صورتی که مؤمنان نتوانند ایمان خود را در آنجا حفظ کنند
[۲۲۵] مواهب الرحمن، ج۹، ص۱۸۶.
یا نتوانند شعائر اسلامی را آزادانه انجام دهند
[۲۳۱] الموسوعة الفقهیه، ج۳، ص۳۲۸.
واجب است؛ لیکن این تکلیف از مردان، زنان و اطفال خردسالی که توانایی هجرت ندارند برداشته شده است: «اِلاَّ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ لا یَستَطیعونَ حیلَةً ولا یَهتَدونَ سَبیلا• فَاُولئِکَ عَسَی اللّهُ اَن یَعفُوَ عَنهُم و کانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُورا». مفسران یکی از مصادیق مستضعفان در آیه را که هجرت از آنان برداشته شده پیران دانسته‌اند.

۷.۵ - لزوم احترام به پیران و رعایت حال آنان

قرآن احترام کردن و رعایت حال والدین را به ویژه هنگامی که به سن پیری می‌رسند بر فرزندان لازم شمرده و آنان را از کوچک‌ترین بی احترامی به پدر و مادر در این سنین نهی کرده است: «اِمّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ اَحَدُهُما اَو کِلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ».

۷.۵.۱ - علت ذکر دوران پیری در آیه ۲۳ سوره اسراء

ذکر دوران پیری والدین در آیه بدان جهت است که این سنین سخت‌ترین دوران زندگی آنهاست و آنان به جهت پیری و ناتوانی به احسان و کمک فرزندان احتیاج بیشتری دارند.
[۲۴۲] مجمع البیان، ج۶؛ ص۶۳۱.
[۲۴۳] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۵۸.


۷.۵.۲ - نمونه های دیگر احترام به والدین در آیات قرآن کریم

قرآن در آیاتی دیگر نیز به نمونه‌هایی از احترام و کمک فرزندان به والدین پیر خود اشاره کرده است که از آن جمله می‌توان به احترام و مراعات احوال شعیب پیامبر از سوی دختران خویش اشاره کرد: «قالَتا لا نَسقی حَتّی یُصدِرَ الرِّعاءُ و اَبونا شَیخٌ کَبیر» و نیز توجه فرزندان یعقوب به رعایت حال پدر خود در سن پیری: «قالوا یـاَیُّهَا العَزیزُ اِنَّ لَهُ اَبـًا شَیخـًا کَبیرًا فَخُذ اَحَدَنا مَکانَهُ اِنّا نَرکَ مِنَ المُحسِنین».

۷.۵.۳ - لزوم احترام به سایر مومنان پیر

البته احترام به پیران تنها اختصاص به والدین ندارد، بلکه بر مؤمنان واجب است به همه پیران احترام گذارند، چنان که در روایتی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: پیرانتان را بزرگ شمارید
[۲۴۸] کنزالعمال، ج۹، ص۱۵۶.
و در روایتی دیگر آن حضرت فرمود: از ما نیست کسی که به پیران احترام نگذارد و به خردسالان رحم نکند.
[۲۵۱] مسند احمد، ج۲، ص۲۲۲.


۷.۶ - حرمت کشتن پیران در جنگ

قرآن پس از فرمان جهاد به مسلمانان به آنان سفارش می‌کند که از حدود الهی تجاوز نکنند: «و قـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم و لاتَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین».

۷.۶.۱ - مراد از اعتداء در آیه ۱۹۹ سوره بقره

مفسران مراد از «اعتداء» را در این آیه، کشتن زنان، کودکان و پیرانی دانسته‌اند که در جنگ با مسلمانان شرکت نکرده و در مقابل آنان اسلحه برنداشته.
[۲۵۴] روح المعانی، مج ۲، ج۲، ص۱۱۲.
[۲۵۵] المنیر، ج۲، ص۱۸۹.
این نکته از اصول مهم اسلامی در زمینه رعایت حقوق بشر حتی در عرصه کارزار است.

۷.۷ - قیامت و پیری کودکان

قرآن کریم در آیه ۱۷ مزمّل قیامت را روزی دانسته است که کودکان را پیر می‌کند: «فَکَیفَ تَتَّقونَ اِن کَفَرتُم یَومـًا یَجعَلُ الوِلدنَ شیبـا».

۷.۷.۱ - دیدگاه مفسران درباره آیه ۱۷ سوره مزمل

به نظر مفسران این امر بر اثر شدت عذاب قیامت و ترس و اندوه ناشی از آن است،
[۲۵۷] جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۹، ص۱۷۱.
چنان که در دنیا نیز گاه ترس زیاد و غم و اندوهها موجب پیری افراد می‌شود.
[۲۶۱] پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۸.


۷.۷.۲ - دیدگاههای دیگر در مورد پیری کودکان در قیامت

به نظر برخی علت پیری کودکان، طولانی بودن روز قیامت و در نتیجه طولانی بودن مدت توقف انسانها در مواقف آن است،
[۲۶۲] التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۸۴.
چنان که در آیه‌ای دیگر به این امر تصریح شده است: «یَوم کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ اَلفَ سَنَه». برخی دیگر معتقدند آیه دلالتی بر پیر شدن واقعی کودکان ندارد، بلکه تعبیر مذکور کنایه از عظمت این رخداد بزرگ است.
[۲۶۵] التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۸۴.
[۲۶۷] پیام قرآن، ج۵، ص۱۰۹



احکام القرآن، جصاص؛ الانسان بین الحقایق القرآنیة و المعارف الطبیه؛ انوار التنزیل و اسرار التاویل، بیضاوی؛ بحارالانوار؛ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن؛ پیام قرآن؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر غریب القرآن الکریم؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلیل الانفس بین القرآن الکریم و العلم الحدیث؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ زبدة البیان فی براهین احکام القرآن؛ سیر کهولت در انسان؛ طب در قرآن؛ علل الشرایع؛ عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ فارسی؛ فقه القرآن؛ القرآن و اعجازه العلمی؛ الکافی؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال؛ لغت نامه؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الفائدة والبرهان؛ مسند احمدبن حنبل؛ المصباح المنیر؛ المصنف؛ المعتبر فی شرح المختصر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ منهاج الصالحین، خوئی؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ المهذب البارع فی شرح المختصر النافع؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نثر طوبی؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ وسائل الشیعه؛ و فی انفسکم افلاتبصرون؛ یائسگی نماد بالندگی.


۱. لغت نامه، ج۴، ص۵۱۹۵.
۲. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۹۰۰، «پیری».
۳. طب در قرآن، ص۱۱۹.
۴. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷.
۵. و فی انفسکم افلا تبصرون، ص۱۰۳.
۶. دلیل الانفس، ص۱۸۰.
۷. الانسان بین الحقایق القرآنیة و معارف طبیه، ص۱۴۴-۱۴۵.
۸. الانسان بین الحقایق القرآنیة و معارف طبیه، ص۱۴۴-۱۴۵.
۹. مفردات، ص۴۶۹، «شیخ».    
۱۰. التحقیق، ج۵، ص۱۶۳، «شیخ».
۱۱. مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۹.
۱۲. لسان العرب، ج۳، ص۳۱، «شیخ».    
۱۳. هود/سوره۱۱، آیه۷۲.    
۱۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۸.    
۱۵. قصص/سوره۲۸، آیه۲۳.    
۱۶. غافر/سوره۴۰، آیه۶۷.    
۱۷. مفردات، ص۴۶۹.    
۱۸. مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۸، «شیب».
۱۹. تاج العروس، ج۳، ص۱۷۱.    
۲۰. المصباح، ص۳۲۸، «شاب».    
۲۱. مجمع البحرین، ج۱، ص۵۶۸، «شیخ».
۲۲. التحقیق، ج۵، ص۱۶۲، «شیب».
۲۳. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۲۴. روم/سوره۳۰، آیه۵۴.    
۲۵. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۷.    
۲۶. نثر طوبی، ج۲، ص۱۱۹.
۲۷. المصباح، ص۳۹۴، «عجز».
۲۸. التحقیق، ج۸؛ ص۳۸.
۲۹. مفردات، ص۵۴۸، «عجز».    
۳۰. هود/سوره۱۱، آیه۷۲.    
۳۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۱.    
۳۲. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۵.    
۳۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۹.    
۳۴. لسان العرب، ج۱۱، ص۶۰۰.    
۳۵. التحقیق، ج۱۰، ص۱۲۶.
۳۶. مجمع البحرین، ج۲، ص۷۹.
۳۷. المصباح، ص۵۴۳.
۳۸. النهایه، ج۴، ص۲۱۳، «کهل».    
۳۹. آل عمران/سوره۳، آیه۴۶.    
۴۰. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰،.    
۴۱. مفردات، ص۶۹۶؛ «کبر».    
۴۲. مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۳.
۴۳. بقره/سوره۲، آیه۲۶۶.    
۴۴. آل عمران/سوره۳، آیه۴۰.    
۴۵. مجمع البیان، ج۶؛ ص۵۷۴.
۴۶. بحارالانوار، ج۶؛ ص۱۱۸.    
۴۷. مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۴.
۴۸. نحل/سوره۱۶، آیه۷۰.    
۴۹. حج/سوره۲۲، آیه۵.    
۵۰. جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۰۹.
۵۱. تین/سوره۹۵، آیه۵.    
۵۲. مفردات، ص۲۹۶، «خلف».    
۵۳. المیزان، ج۹، ص۳۶۰.    
۵۴. توبه/سوره۹، آیه۸۷.    
۵۵. توبه/سوره۹، آیه۹۳.    
۵۶. مفردات، ص۶۷۹.    
۵۷. غریب القرآن، ص۲۰۷، «قعد».    
۵۸. مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۳.
۵۹. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۶۰. مفردات، ص۵۰۷، «ضعف».    
۶۱. مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
۶۲. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۶۳. جامع البیان، مج ۱۱، ج۲۱، ص۶۷-۶۸.
۶۴. مجمع البیان، ج۸، ص۴۸۵-۴۸۶.
۶۵. الصافی، ج۴، ص۱۳۷.    
۶۶. روم/سوره۳۰، آیه۵۴.    
۶۷. حجّ/سوره۲۲، آیه۵-۷.    
۶۸. نحل/سوره۱۶، آیه۷۰.    
۶۹. روم/سوره۳۰، آیه۵۴.    
۷۰. غافر/سوره۴۰، آیه۶۷.    
۷۱. التبیان، ج۸؛ ص۴۷۳.    
۷۲. مجمع البیان، ج۸؛ ص۶۷۴.
۷۳. المیزان، ج۱۷، ص۱۰۸.    
۷۴. یس/سوره۳۶، آیه۶۸.    
۷۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۱۸.    
۷۶. نورالثقلین، ج۴، ص۳۹۲.    
۷۷. بحارالانوار، ج۹، ص۲۳۱.    
۷۸. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۳۵.
۷۹. نمونه، ج۱۸، ص۴۳۵-۴۳۶.    
۸۰. التحریر و التنویر، ج۲۳، ص۵۳.    
۸۱. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۸۲. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷-۵۵۸.
۸۳. الکشاف، ج۳، ص۴.    
۸۴. الجدید، ج۴، ص۳۷۳.
۸۵. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۸۶. روض الجنان، ج۱۳، ص۵۸.
۸۷. مجمع البیان، ج۶؛ ص۷۷۴.
۸۸. زادالمسیر، ج۵، ص۲۰۷.
۸۹. نمونه، ج۱۳، ص۸.    
۹۰. الجدید، ج۴، ص۳۷۳.
۹۱. التبیان، ج۸؛ ص۲۶۴.    
۹۲. المنیر، ج۲۱، ص۱۱۳-۱۱۴.    
۹۳. روم/سوره۳۰، آیه۵۴.    
۹۴. یس/سوره۳۶، آیه۶۸.    
۹۵. مفردات، ص۸۲۴.    
۹۶. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۱.
۹۷. روح المعانی، مج ۱۳، ج۲۳، ص۶۸-۶۹.
۹۸. التبیان، ج۸، ص۴۷۳.    
۹۹. القرآن و اعجازه العلمی، ص۱۶۲.
۱۰۰. مجمع البیان، ج۸؛ ص۶۷۴.
۱۰۱. الصافی، ج۴، ص۲۵۹.    
۱۰۲. غریب القرآن، ص۳۱۳.    
۱۰۳. طب در قرآن، ص۱۲۰.
۱۰۴. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷.
۱۰۵. القرآن و اعجازه العلمی، ص۱۲۷.
۱۰۶. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۷.
۱۰۷. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۹.
۱۰۸. نورالثقلین، ج۳، ص۶۸.    
۱۰۹. نمونه، ج۱۱، ص۳۱۱.    
۱۱۰. حج/سوره۲۲، آیه۵.    
۱۱۱. التبیان، ج۷، ص۲۹۲.    
۱۱۲. نمونه، ج۱۱، ص۳۱۱.    
۱۱۳. القرآن و اعجازه العلمی، ص۱۲۷.
۱۱۴. جامع البیان، مج ۸؛ ج۱۴، ص۱۸۶.
۱۱۵. التبیان، ج۶؛ ص۴۰۵.    
۱۱۶. الصافی، ج۳، ص۱۴۴.    
۱۱۷. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۷۷.
۱۱۸. کشف الاسرار، ج۵، ص۴۱۴.
۱۱۹. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۷۶.
۱۲۰. تین/سوره۹۵، آیه۵-۶.    
۱۲۱. روح المعانی، مج ۸؛ ج۱۴، ص۲۷۸.
۱۲۲. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۹.
۱۲۳. المیزان، ج۲۰، ص۳۲۰.    
۱۲۴. جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۱۱.
۱۲۵. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۷۸.
۱۲۶. الدرالمنثور، ج۶؛ ص۳۶۵.
۱۲۷. جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۱۰.
۱۲۸. زادالمسیر، ج۸؛ ص۲۷۷.
۱۲۹. مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۹۴.
۱۳۰. جامع البیان، مج ۸؛ ج۱۴، ص۱۸۶.
۱۳۱. کشف الاسرار، ج۵، ص۴۱۳.
۱۳۲. الکافی، ج۸؛ ص۱۰۷.
۱۳۳. الخصال، ص۵۴۶.    
۱۳۴. بحارالانوار، ج۶، ص۱۱۹.    
۱۳۵. نمونه، ج۱۱، ص۳۱۰.    
۱۳۶. یس/سوره۳۶، آیه۶۸.    
۱۳۷. جامع البیان، مج ۱۲، ج۲۳، ص۳۳.
۱۳۸. مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴.
۱۳۹. یائسگی نماد بالندگی، ص۱۱.
۱۴۰. سیر کهولت در انسان، ص۳۲۲.
۱۴۱. هود/سوره۱۱، آیه۷۱-۷۲.    
۱۴۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۸-۲۹.    
۱۴۳. حجر/سوره۱۵، آیه۵۳-۵۴.    
۱۴۴. جامع البیان، مج ۷، ج۱۲، ص۹۹.
۱۴۵. علل الشرایع، ج۲، ص۵۵۱.    
۱۴۶. نورالثقلین، ج۲، ص۳۸۵.    
۱۴۷. مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۱.
۱۴۸. زادالمسیر، ج۴، ص۲۷۱.
۱۴۹. بحارالانوار، ج۱۲، ص۹۰.    
۱۵۰. جامع البیان، مج ۷، ج۱۲، ص۹۵.
۱۵۱. التبیان، ج۶، ص۳۴.    
۱۵۲. المیزان، ج۱۰، ص۳۲۵.    
۱۵۳. هود/سوره۱۱، آیه۷۳.    
۱۵۴. حجر/سوره۱۵، آیه۵۵.    
۱۵۵. مریم/سوره۱۹، آیه۴-۶.    
۱۵۶. آل عمران/سوره۳، آیه۳۹.    
۱۵۷. مریم/سوره۱۹، آیه۷.    
۱۵۸. مریم/سوره۱۹، آیه۸.    
۱۵۹. مجمع البیان، ج۶، ص۷۸۰.
۱۶۰. فتح الباری، ج۶، ص۳۳۷.
۱۶۱. مجمع البیان، ج۲، ص۷۴۳-۷۴۴.
۱۶۲. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۷۹.
۱۶۳. بحارالانوار، ج۱۴، ص۱۷۰.    
۱۶۴. مریم/سوره۱۹، آیه۹.    
۱۶۵. آل عمران/سوره۳، آیه۴۰.    
۱۶۶. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۱۶۷. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۸، ص۲۱۹.
۱۶۸. مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۳.
۱۶۹. وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۰۲.    
۱۷۰. الاصول من الکافی، ج۵، ص۵۲۲.    
۱۷۱. وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۲۰۲.    
۱۷۲. جواهرالکلام، ج۲۹، ص۸۵.    
۱۷۳. نمونه، ج۱۴، ص۵۴۷.    
۱۷۴. جامع البیان، مج ۱۰، ج۱۸، ص۲۱۹.
۱۷۵. کنزالعرفان، ج۲، ص۲۲۶.
۱۷۶. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۸۵.    
۱۷۷. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۱۷۸. مجمع البیان، ج۷، ص۲۴۳.
۱۷۹. المیزان، ج۱۵، ص۱۶۴.    
۱۸۰. احکام القرآن، ج۳، ص۴۸۵.
۱۸۱. نور/سوره۲۴، آیه۶۰.    
۱۸۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۴.    
۱۸۳. المعتبر، ج۲، ص۷۱۷.    
۱۸۴. المهذب البارع، ج۲، ص۸.    
۱۸۵. التفسیر الکبیر، ج۵، ص۸۷.
۱۸۶. المیزان، ج۲، ص۱۱.    
۱۸۷. الاصول من الکافی، ج۴، ص۱۱۶.    
۱۸۸. تهذیب، ج۴، ص۲۳۸.    
۱۸۹. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۱۰.    
۱۹۰. المصنف، ج۴، ص۲۲۱، ۲۲۳.
۱۹۱. کنزالعمال، ج۲، ص۳۵۹.
۱۹۲. الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۸.
۱۹۳. المهذب البارع، ج۲، ص۸۷.    
۱۹۴. مجمع الفائده، ج۵، ص۳۲۱.
۱۹۵. زبدة البیان، ص۱۵۱.    
۱۹۶. تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۹۴.
۱۹۷. مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۴.
۱۹۸. مجمع البیان، ج۲، ص۴۹۴.
۱۹۹. فقه القرآن، ج۱، ص۱۸۵.    
۲۰۰. المیزان، ج۲، ص۲۴.    
۲۰۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۲۰۲. مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
۲۰۳. تفسیر قرطبی، ج۸؛ ص۱۴۴.
۲۰۴. المنیر، ج۱۰، ص۳۵۲.    
۲۰۵. توبه/سوره۹، آیه۸۸.    
۲۰۶. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۲۰۷. کنزالعرفان، ج۱، ص۳۵۲.
۲۰۸. الکشاف، ج۲، ص۳۰۱.    
۲۰۹. المنیر، ج۱۰، ص۳۵۲.    
۲۱۰. مجمع البیان، ج۵، ص۹۱.
۲۱۱. تفسیر قرطبی، ج۸؛ ص۱۴۴.
۲۱۲. التبیان، ج۵، ص۲۷۸-۲۷۹.    
۲۱۳. نمونه، ج۸؛ ص۸۱.    
۲۱۴. الفرقان، ج۱۰-۱۱، ص۲۵۷.
۲۱۵. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۲۱۶. المیزان، ج۹، ص۳۶۲.    
۲۱۷. روح المعانی، مج ۶؛ ج۱۰، ص۲۳۰.
۲۱۸. الکشاف، ج۲، ص۳۰۱.    
۲۱۹. تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۶۵.    
۲۲۰. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۲۲۱. نساء/سوره۴، آیه۹۵.    
۲۲۲. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۹.    
۲۲۳. مواهب الرحمن، ج۹، ص۱۸۵.
۲۲۴. نمونه، ج۴، ص۷۷.    
۲۲۵. مواهب الرحمن، ج۹، ص۱۸۶.
۲۲۶. المنیر، ج۵، ص۲۲۹.    
۲۲۷. المنیر، ج۵، ص۲۳۲.    
۲۲۸. الکشّاف، ج۱، ص۵۵۵.    
۲۲۹. جواهرالکلام، ج۲۱، ص۳۴.    
۲۳۰. مجمع الفائده، ج۷، ص۴۴۶.    
۲۳۱. الموسوعة الفقهیه، ج۳، ص۳۲۸.
۲۳۲. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۲۳۳. تذکرة الفقهاء، ج۱، ص۴۰۵.    
۲۳۴. المبسوط، ج۲، ص۴.    
۲۳۵. منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۷۵.    
۲۳۶. نساء/سوره۴، آیه۹۸-۹۹.    
۲۳۷. المنیر، ج۵، ص۲۲۹.    
۲۳۸. الکشاف، ج۱، ص۵۵۵.    
۲۳۹. المیزان، ج۱۳، ص۸۰.    
۲۴۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۲۴۱. المیزان، ج۱۳، ص۸۰.    
۲۴۲. مجمع البیان، ج۶؛ ص۶۳۱.
۲۴۳. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۵۸.
۲۴۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۳.    
۲۴۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۸.    
۲۴۶. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۰۰.    
۲۴۷. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۳۶.    
۲۴۸. کنزالعمال، ج۹، ص۱۵۶.
۲۴۹. عوالی اللئالی، ج۱، ص۱۸۹.    
۲۵۰. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۳۷.    
۲۵۱. مسند احمد، ج۲، ص۲۲۲.
۲۵۲. بقره/سوره۲، آیه۱۹۰.    
۲۵۳. نمونه، ج۲، ص۲۰.    
۲۵۴. روح المعانی، مج ۲، ج۲، ص۱۱۲.
۲۵۵. المنیر، ج۲، ص۱۸۹.
۲۵۶. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۷.    
۲۵۷. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۹، ص۱۷۱.
۲۵۸. الکشاف، ج۴، ص۶۴۱.    
۲۵۹. نمونه، ج۲۵، ص۱۸۸.    
۲۶۰. نمونه، ج۲۵، ص۱۸۸.    
۲۶۱. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۲، ص۵۵۸.
۲۶۲. التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۸۴.
۲۶۳. الکشاف، ج۴، ص۶۴۲.    
۲۶۴. معارج/سوره۷۰، آیه۴.    
۲۶۵. التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۸۴.
۲۶۶. المیزان، ج۲۰، ص۶۹.    
۲۶۷. پیام قرآن، ج۵، ص۱۰۹



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«پیری (قرآن) »    



جعبه ابزار