پیری (قرآن) اصلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیری : مرحله پایانی
عمر انسان می باشد.
پیری،
سالخوردگی و
کهنسالی مرحله پایانی عمر انسان است که در آن
قوای جسمی ،
روحی و
روانی انسان روبه
ضعف و کاهش میگذارد.
در کاربرد علم پزشکی پدیدهای است که بر اثر
ناتوانی و
عجز موجودات زنده از اصلاح یا تعویض اجزا و قوای از دست رفته خویش بر آنها عارض میشود.
هرچند برخی آغاز این پدیده را
سن خاصی مانند ۴۰ سالگی دانستهاند
؛ ولی به نظر برخی دیگر، آغاز پیری سن معینی ندارد و نسبت به افراد مختلف و محیط و عصر زندگی آنها متفاوت است، چنان که عروض این صفت بر قوای گوناگون انسان نیز یکسان نیست؛ مثلا ممکن است فردی از لحاظ قوای جسمی
جوان ولی از لحاظ روحی و روانی
پیر شود یا برعکس.
عوامل متعددی در تسریع پدیده پیری مؤثر است؛ از جمله
وراثت ،
محیط ،
بهداشت ، نوع
تغذیه ، مشکلات و فشارهای روحی و روانی.
در
قرآن با تعابیر گوناگونی از پیری یاد شده؛ مانند:
«
شیخ » که معانی متعددی دارد؛ از جمله شخصی که دارای
علم و سن زیاد است
یا کسی که سن بالا دارد و به
وقار و بزرگی شناخته میشود.
به نظر برخی واژه شیخ درباره افراد ۴۵، ۵۰ یا ۵۱ ساله به بالا یا فاصله سنی ۵۰ تا ۸۰ سالگی به کار میرود.
این واژه ۴ بار در
سورههای هود یوسف قصص و
غافر به کار رفته است.
«
شیب » که به معنای سفید شدن موست
و به کسی که مویش سفید شده «اَشْیَب» گویند.
برخی شیب را به معنای تغییر
مزاج و افول انسان از طراوت و
قدرت به ضعف و شکستگی دانستهاند.
این واژه سه بار در آیات ۴
مریم ۵۴
روم و ۱۷
مزمّل آمده است.
«
عجوز » که از ریشه عَجز به معنای ناتوانی است و بیشتر بر
زنان پیر اطلاق میشود
و از آن رو بر پیر اطلاق میشود که وی نیرو و توان خود را از دست داده و ناتوان میشود.
«
کهل » که به معنای کسی است که
جوانی او به پایان رسیده
یا رشد او کامل شده است.
برخی گفتهاند: کهل به افراد ۳۰ تا ۴۰ ساله یا ۳۰ تا ۵۰ ساله گفته میشود
؛
همچنین در قرآن اوصاف و تعبیرهای دیگری آمده که به معنای پیری بوده و یا پیری از جمله مصادیق آنهاست؛
از جمله «
کِبر » به معنای بزرگی، بزرگسالی و پیری،
«
اَرْذَل العُمُر » یعنی پایینترین و پستترین مراحل زندگی
که فرد با رسیدن به آن به بازیابی توان خود امیدی ندارد،
«اَسفَلَ سـفِلین» که به نظر برخی مراد پایینترین مراحل
زندگی یعنی دوران پیری و ناتوانی انسان است،
«الخَوالِف» یعنی
بازنشستگان و بر جای ماندگان به جهت ناتوانی یا کوتاهی و قصور،
«القَوعِدُ مِنَ النِّساء» یعنی زنانی که زمان
حیض و
ازدواج آنان به پایان رسیده است
و «الضُّعَفاء» یعنی انسانهای ضعیف و ناتوان.
در این آیات و مانند آنها، قرآن ضمن یادآوری قدرت و
حکمت الهی در به وجود آوردن این پدیده و توجه دادن انسان به اندیشیدن و
تعقل کردن در آن، از برخی نشانهها و آثار طبیعی پیری و شماری از
احکام فقهی مرتبط با آن سخن به میان آورده است، چنان که از زندگی برخی
انبیای الهی که به سن پیری رسیده بودند نیز یاد کرده است.
یکی از اهداف
قرآن کریم از طرح برخی موضوعات طبیعی از جمله پدیده پیری توجه دادن بشر به نقش
خداوند در تحقق این پدیدهها و نیز، اثبات
علم و قدرت او و رهنمون کردن انسان به مسائل ماورای این عالم و در نهایت
هدایت بشر است، بر این اساس در آیه ۵۴ روم خداوند را
آفریننده انسان دانسته که او را از دوران ضعف و ناتوانی به دوران جوانی و قدرت رسانده، سپس او را به دوران ناتوانی که همان
سن پیری است باز میگرداند:
«اَللّهُ الَّذی خَلَقَکُم مِن ضَعف ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ ضَعف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّة ضَعفـًا و شَیبَةً...» .
در آیاتی دیگر، با یادآوری برخی ادوار
حیات انسان، حقانیت خداوند و باطل بودن دیگر خدایان،
معاد ، قدرت الهی و محشور شدن همه
مردگان نتیجه گرفته شده است: «یـاَیُّهَا النّاسُ اِن کُنتُم فی رَیب مِنَ البَعثِ فَاِنّا خَلَقنـکُم مِن تُراب ثُمَّ مِن نُطفَة... ثُمَّ لِتَبلُغوا اَشُدَّکُم و مِنکُم مَن یُتَوَفّی و مِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ مِن بَعدِ عِلم شیــًا... • ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ و اَنَّهُ یُحیِ المَوتی و اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیر» «و اَنَّ السّاعَةَ ءاتِیَةٌ لا رَیبَ فِیها و اَنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبور»،
چنان که در آیاتی دیگر پس از انتساب این پدیده به خداوند، علم او یادآوری شده است: «واللّهُ خَلَقَکُم ثُمَّ یَتَوَفـّکُم ومِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شیــًا اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ قَدیر»
؛
همچنین قرآن کریم پس از ذکر مراحل عمر انسان از جمله دوران پیری، غرض از آن را تعقل انسان برشمرده است: «هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن تُراب... ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغوا اَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکونوا شُیوخـًا ومِنکُم مَن یُتَوَفّی مِن قَبلُ و لِتَبلُغوا اَجَلاً مُسَمًّی و لَعَلَّکُم تَعقِلون».
در آیه ۶۸ یس نیز قرآن بالا رفتن سن و پیری را مرحله کاهش نیرو و جسم دانسته و کسانی را که در این پدیده تعقل نمیکنند
مذمت کرده است:
«و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ اَفَلا یَعقِلون».
این آیه در پاسخ ادعای
ملحدان نازل شده که میگفتند: طبیعتْ انسان را خلق کرده و افراد با خوردن
غذا رشد یافته، بزرگ میشوند. قرآن در جواب آنها میگوید: برعکسِ این ادعا، ما حجم جسم پیران را کاهش میدهیم؛ نه اینکه افزایش یابد،
بر این اساس، انسان با تامل در مراحل حیات از جمله پیری باید بیندیشد که در پی این تغییرات دست قدرت بالاتری هست که همه این تحولات را پدید میآورد و کسی که قادر به انجام این تحولهاست بر تحقق
معاد و احیای مردگان نیز قادر خواهد بود.
قرآن کریم به برخی از نشانهها و پیامدهای جسمی و روانی پیری اشاره کرده است که در واقع ذکر برخی از آنها را میتوان از مصادیق اعجاز علمی قرآن برشمرد. این آثار عبارت است از:
پیری باعث سست شدن استخوانهای بدن و از میان رفتن استحکام آنهاست: «قالَ رَبِّ اِنّی وهَنَ العَظمُ مِنّی».
علت سستی
استخوان در پیران آن است که در این سن برعکس دوران جوانی، فرآیند انهدام
سلولها بر فرآیند بازسازی و ترمیم آنها غلبه دارد و سلولهای جدید نمیتواند همه سلولهای منهدم شده را جبران کند که در نتیجه به شکنندگی و
پوکی استخوان میانجامد،
از این رو
حضرت زکریا علیهالسّلام از پیری خود به سستی استخوان یاد کرده است، زیرا استخوان ستون اصلی استحکام
بدن بوده، از بین رفتن استحکام این عضو نمایانگر افول همه
اعضای بدن و نشانه پیری است.
پیامد و نشانه دیگر پیری، سفید شدن موهاست که قرآن از آن به شعله گرفتن
سر یاد کرده است: «واشتَعَلَ الرَّاسُ شَیبـًا».
وجه
تشبیه سفیدی
موها به
شعله آتش این است که سفیدی همانند آتش که به تدریج شعله ور شده، گسترش مییابد تمام موهای سر را فرا میگیرد
یا اینکه موی سفید چون شعله آتش از دور میدرخشد.
از دیگر آثار پیری بازگشت تدریجی انسان از دوران قدرت به دوران ضعف و ناتوانی جسمانی است:
«اَللّهُ الَّذی خَلَقَکُم مِن ضَعف ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ ضَعف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّة ضَعفـًا و شَیبَةً».
افزون بر کاهش نیرو، خداوند از جسم انسان نیز در سنین پیری میکاهد: «و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ».
«نَکْس» به معنای قلب و برعکس کردن است
و مراد
آیه بازگرداندن انسان به
دوران کودکی از جهت نیرو و بنیه جسمی است
؛ یعنی جسم انسان که همواره در حال رشد و بالندگی است در پیری روند معکوس مییابد،
از این رو برخی کارشناسان گفتهاند: زاویه
فک پایین انسان که در کودکی زاویه منفرجه و در جوانی قائم یا حادّه است، در پیری مانند ایام کودکی مجدداً به شکل منفرجه درمی آید
و علت این نقصان جسم را ضعف
سلولها در نوسازی و جایگزینی همه سلولهای از بین رفته شمردهاند.
در سنین پیری توان تمرکز و حفظ دانستهها به ضعف میگراید و افراد
کهنسال دچار
فراموشی میشوند:
«و مِنکُم مَن یُرَدُّ اِلی اَرذَلِ العُمُرِ لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شیــًا».
برخی جمله «لِکَیلا یَعلَمَ بَعدَ عِلم شیــًا» را غایت برای فعل خدا (یُرَدُّ) دانستهاند که در این صورت مراد این است که خداوند برخی انسانها را به سنین بالا میرساند تا حالت
نسیان را بر آنها چیره گرداند و به آنان بفهماند که از خود چیزی ندارند.
برخی در مورد به کار بردن تعبیر مذکور در مورد این افراد و عدم استفاده از تعبیر «ینسی» گفتهاند: جمله «ینسی» دلالت بر فراموشی موقت دارد؛ اما تعبیر مذکور به از دست دادن همیشگی معلومات اشاره دارد و این امر از
اعجاز علمی قرآن در این مورد حکایت میکند.
مراد از «اَرذَلِ العُمُر» پستترین حالات عمر انسان است که شخص در آن حالت آگاهی و
عقل خود را از دست میدهد و مانند
کودک تازه به
دنیا آمده میشود.
این حالت را مخصوص غیر
مسلمان دانسته و گفتهاند: خداوند هیچ گاه مسلمان را گرفتار چنین حالتی نمیکند، چنان که در آیاتی دیگر مؤمنان نیکوکردار را از رسیدن به مرتبه «اَسفَلَ سـفِلین» که به نظر برخی مراد همان ارذل العمر است، استثنا کرده است:
«ثُمَّ رَدَدنـهُ اَسفَلَ سـفِلین• اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـت»
؛ ولی برخی با توجه به شواهد عینی که خلاف این را ثابت میکند
یا دلیلهایی دیگر
این رای را ناصواب دانستهاند. برخی گفتهاند: همه انسانها به مرحله ارذل العمر که شخص در آن قادر به انجام
عمل صالح نیست میرسند؛ لیکن خداوند انسانهای
مؤمن را که
عمل صالح انجام دادهاند استثنا کرده و به آنان وعده داده است که اجر اعمالی را که در جوانی و دوران سلامت عقل انجام دادهاند برای دوران پیری آنان ثبت خواهد کرد.
طبق این
تفسیر استثنا مربوط به دادن اجر و
پاداش است؛ نه رسیدن به مرحله ارذل العمر. قول دیگر این است که مقصود از «اَسفَل سافِلین»
جهنم یا برخی طبقات آن است
که طبق این قول آیه ارتباطی به پیری ندارد.
در مورد سن افرادی که به مرحله «اَرذَلِ العُمُر» میرسند مفسران آرای گوناگونی دارند؛ برخی آن را بالای ۷۰ یا ۷۵ و شماری دیگر ۹۰ یا ۹۵ سالگی دانستهاند.
در برخی روایات این مرحله، سن ۷۵ یا ۱۰۰ سالگی دانسته شده است
؛ ولی حق این است که رسیدن به این حالت سن معین ندارد و نسبت به افراد مختلف متفاوت است.
تفاوت روایات وارد شده در این مورد نیز میتواند اشاره به تفاوت افراد داشته باشد. به نظر برخی مفسران یکی از معانی آیه ۶۸
یس «و مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلقِ»
نیز بازگرداندن انسان به دوران ناتوانی و نادانی کودکی در زمان پیری است.
در سن پیری توان تولید مثل کاهش مییابد. این امر در زنان بعد از سن
یائسگی تحقق مییابد، زیرا امکان
تولید مثل در آنان از بین میرود
و در مردان نیز این امکان روبه ضعف نهاده، گاه غیرممکن میگردد،
از این رو هنگامی که خداوند
اعجاز گونه امکان فرزنددار شدن
ابراهیم علیهالسّلام و همسرش را به آنان
بشارت داد همسر ابراهیم از این امر بسیار شگفت زده شد و علت
تعجب خود را پیر بودن خود و همسرش ذکر کرد: «و امرَاَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرنـها بِاِسحـقَ ومِن وراءِ اِسحـقَ یَعقوب• قالَت یـوَیلَتی ءَاَلِدُ واَنا عَجوزٌ وهـذا بَعلی شَیخـًا اِنَّ هـذا لَشَیءٌ عَجیب».
در آیه ۲۹
ذاریات نیز تعجب
ساره از بچه دار شدن خود به جهت پیری و نازا بودن مطرح شده است: «و بَشَّروهُ بِغُلـم عَلیم• فَاَقبَلَتِ امرَاَتُهُ فی صَرَّة فَصَکَّت وجهَها و قالَت عَجوزٌ عَقیم».
حضرت ابراهیم علیهالسّلام نیز از این بشارت تعجب و علت آن را پیری خود ذکر کرده است: «قالوا لا تَوجَل اِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلـم عَلیم• قالَ اَبَشَّرتُمونی عَلی اَن مَسَّنِیَ الکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرون».
طبق نقل روایات و نظر مفسران در این زمان ساره در سن ۹۰ یا ۹۵ سالگی و حضرت ابراهیم در سن ۱۰۰ یا ۱۲۰ سالگی بوده است.
در روایتی دیگر آمده است که سن حضرت ابراهیم علیهالسّلام هنگام ولادت
اسماعیل ۹۹ سال و هنگام ولادت
اسحق ۱۱۲ سال بود.
با این همه
فرشتگان الهی با یادآوری قدرت و
رحمت خداوند، به ساره گوشزد کردند که نباید از این امر تعجب کرد:
«قالوا اَتَعجَبینَ مِن اَمرِ اللّهِ رَحمَتُ اللّهِ وبَرَکـتُهُ عَلَیکُم اَهلَ البَیتِ اِنَّهُ حَمیدٌ مَجید»
؛ همچنین به حضرت ابراهیم علیهالسّلام توصیه کردند که نباید از رحمت خداوند ناامید باشد: «قالوا بَشَّرنـکَ بِالحَقِّ فَلا تَکُن مِنَ القـنِطین».
حضرت زکریا علیهالسّلام نیز به سبب رسیدن به پیری و
عقیم بودن همسرش از خداوند درخواست اعطای
فرزند کرد تا پس از وفات
وارث و
جانشین او باشد: «قالَ رَبِّ اِنّی وهَنَ العَظمُ مِنّی واشتَعَلَ الرَّاسُ شَیبـًا... • کانَتِ امرَاَتی عاقِرًا فَهَب لی مِن لَدُنکَ ولیـّا• یَرِثُنی و یَرِثُ مِن ءالِ یَعقوبَ».
خداوند این دعای حضرت زکریا را اجابت کرد و به او بشارت تولد فرزندی به نام
یحیی داد.
پس از این بشارت، حضرت زکریا علیهالسّلام نیز مانند حضرت ابراهیم علیهالسّلام به سبب پیری خود و عقیم بودن همسرش شگفت زده شد: «قالَ رَبِّ اَنّی یَکونُ لی غُلـمٌ و کانَتِ امرَاَتی عاقِرًا وقَد بَلَغتُ مِنَ الکِبَرِ عِتیـّا».
بنابر برخی احادیث سن زکریا در این هنگام ۹۰ تا ۱۲۰
و همسرش ۹۸ سال دانسته شده است
؛ ولی خداوند خطاب به زکریا فرموده: خدایی که قادر است تو را که چیزی نبودی به هستی آورد، چگونه نتواند فرزندی را از
پدر و
مادری پیر به وجود آورد
و خداوند هرچه را
اراده کند، انجام خواهد داد.
مجموع آیات فوق به این امر اشاره دارد که گرچه پیری از عوامل ضعف تولید مثل یا مانع آن در برخی موارد است؛ ولی خداوند قادر است این مانع را برطرف ساخته، امکان تولید مثل زنان و مردان پیر را فراهم کند.
اسلام برای تسهیل امور بر پیران و نیز مصالحی دیگر احکام و تکالیف خاصی را برای آنان
تشریع کرده است. موضوع این
احکام یا خصوص افراد پیر است یا عنوانی عام است که افراد پیر از مصادیق آن به شمار میروند. مهمترین این احکام عبارت است از:
هرچند داشتن
حجاب برای
زنان واجب است؛ اما قرآن به زنان
سالمند اجازه داده است که حجاب خود را با پرهیز از
زینت کردن از سربردارند: «والقَوعِدُ مِنَ النِّساءِ الّـتی لایَرجونَ نِکاحـًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ اَن یَضَعنَ ثیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجـت بِزینَة».
درباره مراد از «
ثیاب » و پوششی که برداشتن آن برای این زنان
جایز است آرای مختلفی مطرح است؛ برخی روایات مراد از آن را
جلباب یعنی
چادر دانستهاند.
روایاتی دیگر «
خِمار » یعنی
روسری را نیز افزودهاند.
به موجب این احادیث زنان پیر و سالمند تنها میتوانند چادر و روسری را کنار بگذارند و سر و
گردن خود را برهنه کنند؛ امّا برداشتن لباسهای دیگر جایز نیست.
البته این
استثنا دو شرط دارد: نخست اینکه این زنان به سنی رسیده باشند که معمولا امید
ازدواج ندارند: «لایَرجونَ نِکاحـًا». برخی از مفسران و فقها مراد از این سن را رسیدن به
دوران یائسگی دانستهاند.
دیگر اینکه در این حالت خود را زینت نکرده باشند: «غَیرَ مُتَبَرِّجـت بِزینَة»
؛ همچنین گفتنی است که این حکم الزامی نبوده، بلکه کاری جایز و
مباح است، از این رو اگر آنان مانند دیگر زنان پوشش کامل داشته باشند، برای آنان بهتر است:
«و اَن یَستَعفِفنَ خَیرٌ لَهُنَّ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم».
روزه گرفتن بر سالخوردگانی که توانایی آن را ندارند یا روزه برای آنان مشقت دارد
واجب نیست و آنان باید به جای روزه
فدیه بپردازند: «اَیّامـًا مَعدودت... و عَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدیَةٌ طَعامُ مِسکین».
به نظر
فقها و
مفسران مراد از «الّذینَ یُطیقونَهُ» پیران
و افرادی هستند که با شدت و سختی بسیار روزه میگیرند.
در روایات
اهل بیت و
اهل سنت نیز پیران مصداقی از افراد ناتوان در آیه مذکور شمرده شدهاند. فقها در مقدار فدیه که پیران و دیگر افراد ناتوان باید بپردازند اختلاف نظر دارند.
بسیاری از
فقهای امامیه گفتهاند: برای هر روز یک
مد طعام بدهد.
رای شافعی نیز همین است
؛ اما فقهای امامیه بر آناند که اگر
روزه خوار دارای توانایی مالی است دو
مدّ طعام و در غیر این صورت یک مدّ طعام به
فقیران بدهد.
سپس قرآن در آیه بعد
فلسفه تشریع چنین احکامی را تسهیل بر مؤمنان و دفع
مشقت ذکر کرده است:
«یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الیُسرَ و لایُریدُ بِکُمُ العُسرَ.»
وجوب شرکت در
جهاد از افراد ضعیف و ناتوان برداشته شده است:
«لـکِنِ الرَّسولُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ جـهَدوا بِاَمولِهِم و اَنفُسِهِم... • لَیسَ عَلَی الضُّعَفاءِ... حَرَجٌ».
مفسران مراد از «ضعَفاءِ» را در آیه مذکور افراد ناتوان و پیر دانستهاند.
البته
معافیت این افراد از شرکت در جهاد در صورتی مورد رضای خداست که اعمالشان را برای خدا
خالص و با سخن و رفتار خود مجاهدان عازم
جنگ را تشویق و دلگرم و روحیه آنان را تقویت کنند و در تضعیف روحیه دشمن کوتاهی نورزند:
«اِذا نَصَحوا لِلّهِ و رَسولِهِ»
یا همچون
منافقان با دامن زدن به
شایعات و سخنان
دروغ به جامعه مسلمین
خیانت نورزند.
برخی گفتهاند: مراد آیه این است که
ایمان به
خدا و
رسول داشته باشند و آشکارا و در نهان مطیع بوده، خدا و رسول را دوست بدارند
که در این صورت از نیکوکاراناند و بر نیکوکاران حرجی نیست: «ما عَلَی المُحسِنینَ مِن سَبیل واللّهُ غَفورٌ رَحیم»
؛ همچنین برخی واجب نبودن جهاد بر پیران و ناتوانان را از آیه ۹۵
نساء استفاده کردهاند که در آن صاحبان
عذر از حضور در جهاد مستثنا شدهاند.
از برخی آیات مانند آیه ۹۷ نساءاستفاده میشود که
هجرت کردن از محیط
کفر در صورتی که مؤمنان نتوانند ایمان خود را در آنجا حفظ کنند
یا نتوانند
شعائر اسلامی را آزادانه انجام دهند
واجب است؛
لیکن این
تکلیف از مردان، زنان و اطفال خردسالی که توانایی هجرت ندارند برداشته شده است:
«اِلاَّ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ لا یَستَطیعونَ حیلَةً ولا یَهتَدونَ سَبیلا• فَاُولئِکَ عَسَی اللّهُ اَن یَعفُوَ عَنهُم و کانَ اللّهُ عَفُوًّا غَفُورا».
مفسران یکی از مصادیق مستضعفان در آیه را که هجرت از آنان برداشته شده پیران دانستهاند.
قرآن احترام کردن و رعایت حال
والدین را به ویژه هنگامی که به سن پیری میرسند بر فرزندان لازم شمرده
و آنان را از کوچکترین بی احترامی به پدر و مادر در این سنین نهی کرده است: «اِمّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ اَحَدُهُما اَو کِلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفّ».
ذکر دوران پیری والدین در آیه بدان جهت است که این سنین سختترین دوران زندگی آنهاست
و آنان به جهت پیری و ناتوانی به احسان و کمک فرزندان احتیاج بیشتری دارند.
قرآن در آیاتی دیگر نیز به نمونههایی از احترام و کمک فرزندان به والدین پیر خود اشاره کرده است که از آن جمله میتوان به احترام و مراعات احوال
شعیب پیامبر از سوی
دختران خویش اشاره کرد: «قالَتا لا نَسقی حَتّی یُصدِرَ الرِّعاءُ و اَبونا شَیخٌ کَبیر»
و نیز توجه فرزندان
یعقوب به رعایت حال پدر خود در سن پیری: «قالوا یـاَیُّهَا العَزیزُ اِنَّ لَهُ اَبـًا شَیخـًا کَبیرًا فَخُذ اَحَدَنا مَکانَهُ اِنّا نَرکَ مِنَ المُحسِنین».
البته احترام به پیران تنها اختصاص به والدین ندارد، بلکه بر مؤمنان واجب است به همه پیران احترام گذارند، چنان که در روایتی
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: پیرانتان را بزرگ شمارید
و در روایتی دیگر آن حضرت فرمود: از ما نیست کسی که به پیران احترام نگذارد و به خردسالان رحم نکند.
قرآن پس از فرمان جهاد به مسلمانان به آنان سفارش میکند که از
حدود الهی تجاوز نکنند: «و قـتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یُقـتِلونَکُم و لاتَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ المُعتَدین».
مفسران مراد از «اعتداء» را در این آیه، کشتن زنان، کودکان و پیرانی دانستهاند که در جنگ با مسلمانان شرکت نکرده و در مقابل آنان
اسلحه برنداشته.
این نکته از اصول مهم اسلامی در زمینه رعایت حقوق بشر حتی در عرصه کارزار است.
قرآن کریم در آیه ۱۷ مزمّل
قیامت را روزی دانسته است که کودکان را پیر میکند: «فَکَیفَ تَتَّقونَ اِن کَفَرتُم یَومـًا یَجعَلُ الوِلدنَ شیبـا».
به نظر مفسران این امر بر اثر شدت
عذاب قیامت و ترس و اندوه ناشی از آن است،
چنان که در
دنیا نیز گاه
ترس زیاد و
غم و
اندوهها موجب پیری افراد میشود.
به نظر برخی علت پیری کودکان، طولانی بودن
روز قیامت و در نتیجه طولانی بودن مدت توقف انسانها در
مواقف آن است،
چنان که در آیهای دیگر به این امر تصریح شده است: «یَوم کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ اَلفَ سَنَه».
برخی دیگر معتقدند آیه دلالتی بر پیر شدن واقعی کودکان ندارد، بلکه تعبیر مذکور
کنایه از عظمت این رخداد بزرگ است.
احکام القرآن، جصاص؛ الانسان بین الحقایق القرآنیة و المعارف الطبیه؛ انوار التنزیل و اسرار التاویل، بیضاوی؛ بحارالانوار؛ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن؛ پیام قرآن؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر غریب القرآن الکریم؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجدید فی تفسیر القرآن المجید؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ دلیل الانفس بین القرآن الکریم و العلم الحدیث؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ زبدة البیان فی براهین احکام القرآن؛ سیر کهولت در انسان؛ طب در قرآن؛ علل الشرایع؛ عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ فرهنگ فارسی؛ فقه القرآن؛ القرآن و اعجازه العلمی؛ الکافی؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال؛ لغت نامه؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الفائدة والبرهان؛ مسند احمدبن حنبل؛ المصباح المنیر؛ المصنف؛ المعتبر فی شرح المختصر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ منهاج الصالحین، خوئی؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ المهذب البارع فی شرح المختصر النافع؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نثر طوبی؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ وسائل الشیعه؛ و فی انفسکم افلاتبصرون؛ یائسگی نماد بالندگی.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«پیری (قرآن) »