انسانکامل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انسان کامل اصطلاحی است
عرفانی و بر کسی که مظهر أتم
اسمای الهی خداست اطلاق میشود.
انسان کامل که از او با القابی چون کون جامع، قطب عالَم، جام جهاننما،
خلیفه،
امام،
صاحبزمان، اکسیر اعظم،
خضر،
مهدی،
کامل، مکمّل،
دانا،
بالغ وانسان کامل، ص۴ـ۵.... نیز تعبیر میشود اصطلاحی است عرفانی و بر کسی که مظهر أتمّ اسمای حسنای الهی و آیینه تمامنمای خداست و در
شریعت،
طریقت و
حقیقت، تمام و در
اقوال و
افعال و
اخلاقِ نیک و نیز در
معارف الهی سرآمد همه استانسان کامل، ص۴ـ۵.اطلاق میگردد.
این
اصطلاح در
قرآن صریحاً بهکار نرفته است؛ ولی معنا و
مفهوم آن را از آیاتی که به
خلیفة اللّه، امام،
مطهّر،
مخلَص،
مهتدی،
صدّیق،
صالح،
مقرّب،
سابق،
مصطفی،
مجتبی،
ولیّاللّه،
رسول،
نبیّ، صاحبان
نفس مطمئنه و
عبودیت تامّة مربوط است میتوان برداشت کرد، افزون بر این چون انسان کامل در همه اوصاف
کمال سرآمد همه است میتوان همه آیاتی را که به
فضایل و
کمالات انسانی اشاره دارد به انسان کامل مرتبط دانست، بلکه از آنرو که انسان کامل خود قرآن ناطق و قرآن
خُلق وی استتفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۴۰۷ـ۴۰۸.شرح فصوصالحکم، ص۳۶۲.، میتوان همه قرآن را وجود کتبی انسان کامل و
سورهها و
آیات آن را مدارج و معارج وی معرفی کرد.
انسان کامل گرچه به اعتبار پایینترین نشئه و نازلترین مرتبه وجودیش خود را به
فرمان خدا مانند سایر انسانها
بشر معرفی میکند: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم».
کهف/سوره۱۸، آیه۱۱۰. و میگوید: من از
غیب بیاطلاعم و ازاینرو از بسیاری از
خیرات بیبهرهام و برایم پیشامدهای سوئی رخ میدهد: «لَو کُنتُ اَعلَمُ الغَیبَ لاَستَکثَرتُ مِنَ الخَیرِ و ما مَسَّنِیَ السّوءُ».
اعراف/سوره۷، آیه۱۸۸. و از فرجام خویش و دیگران بیخبرم: «و ما اَدری ما یُفعَلُ بی و لابِکُم».
احقاف/سوره۴۶، آیه۹. و به اقتضای زندگی
عالم مادی از دیگر
موجودات استفاده کرده و مانند دیگران در
بازارها راه میرود و نیازمند
خوردن و
آشامیدن است: «قالوا مالِ هـذا الرَّسولِ یَأکُلُ الطَّعامَ و یَمشی فِی الاَسواق»
فرقان/سوره۲۵، آیه۷. ؛ ولی وی را به لحاظ نشئات و اطوار وجودی دیگرش
مقامات و فضایلی استمصباح الانس، ص۳۳۸ـ۳۳۹.که شناخت و برشمردن همه آنها از عهده
فهم انسانهای معمولی و نیز حوصله این مقال خارج است، ازاینرو در اینجا فقط به بیان اجمالی برخی از آنها بسنده میشود.
انسان کامل به لحاظ اصل و ریشه یک
حقیقت استمصباح الانس، ص۳۳۷.که از آن در
عرفان به «
حقیقت محمّدیه» تعبیر میشودمصباح الهدایه، ص۲۵.؛ ولی همین حقیقت واحد را بر حسب اقتضائات متفاوت و
استعدادهای گوناگون در زمانهای مختلف، مظاهری متعدّد و
تجلیّاتی متنوّع است.شرح فصوص الحکم، ص۱۲۸.
این مظاهر و تجلیّات چیزی جز صورتهای
پیامبران و
اولیای معصوم نیست، ازاینرو
قرآن کریم بهرغم اینکه برتری برخی از پیامبران را نسبت به برخی دیگر میپذیرد: «تِلکَ الرُّسُلُ فَضَّلنا بَعضَهُم عَلی بَعض».
بقره/سوره۲، آیه۲۵۳. همه
انبیا را در کنار هم و معاضد یکدیگر معرّفی میکند:«و اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ یـبَنی اِسرءیلَ اِنّی رَسولُ اللّهِ اِلَیکُم مُصَدِّقـًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّورةِ و مُبَشِّرًا بِرَسول یَأتی مِن بَعدِی اسمُهُ اَحمَد».
صف/سوره۶۱، آیه۶. و بین آنها هیچ تفرقهای را به رسمیّت نمیشناسد:«والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ بِاللّهِ و مَلـئِکَتِهِ و کُتُبِهِ و رُسُلِهِ لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِن رُسُلِهِ».
بقره/سوره۲، آیه۲۸۵. در برخی از
روایات نیز به این نکته به صورت رمز اشاره شده است؛ از جمله روایتی است که از امام
علی بن ابیطالب(علیه السلام) نقل شده است: نخستین چیزی که
خداوند متعالی آن را آفرید
نور حبیبش
محمّد(صلی الله علیه وآله) بود.... پس خداوند از
نور محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) ۲۰
دریا آفرید که همه از جنس نور بود. سپس به نور محمّد(صلی الله علیه وآله)فرمود: در آن دریاها
نزول کند. پس نزول کرد و چون از آخرین دریا خارج شد خداوند متعالی به او فرمود: ای
حبیب من! و ای سرور پیامبرانم!
شفیع روز حشر تویی.
آنگاه نور یاد شده به
سجده افتاد و سپس برخاست و از او ۱۲۴هزار قطره مترشّح شد و خداوند متعالی از هر قطره پیامبری آفرید و زمانی که
انوار انبیا کامل شد همه آنها مانند طواف
حاجیان بر گرد
خانه خدا بر گرد نور محمّد(صلی الله علیه وآله)
طواف کردند.
بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۷. بنابراین میتوان گفت انسان کاملی که از
ازل تا
ابد مدار احکام عالم و مرکز دایره وجود است به اعتبار اصل و حقیقت یکی است، گرچه به اعتبار
ظهور و
تجلّی متعدّد است.
صرفنظر از
وحدت انسان کامل به معنای مزبور، وحدت دیگری را برای او میتوان ثابت کرد و آن عبارت است از اینکه در هر زمان فقط یک فرد از انسان کامل وجود دارد و دیگران هر که باشند تابع و رعیّت وی به حساب میآیند، زیرا انسان کامل مظهر «لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ»
شوری/سوره۴۲، آیه۱۱. است و همانگونه که
خداوند حقیقت واحد است و تعدّد بردار نیست مظهر تام او نیز یک حقیقت است و کثرت و تعدّد را بر نمیتابد: «الإمام واحد دهره».
الکافی، ج۱، ص۲۰۱. این وحدت را به صورت دیگر میتوان از
آیه مزبور استفاده کرد و آن عبارت از این است که «کاف» را در «کَمِثلِهِ» کاف
تشبیه و «
مثل» را به معنای مظهر تامّ دانسته و بگوییم چیزی شبیه مظهر تامّ خدا(انسان کامل) نیست.
این سخن بدین معناست که انسان کامل نظیر ندارد.رحمة منالرحمن، ج۴، ص۶۷.رحمة منالرحمن، ج۴، ص۷۰.
انسان کامل
یگانه کلمهای است که خود به تنهایی با جامعیت خویش همه اوصاف
جمال و
جلال خدا و جمیع
اسمای حسنای او را به نمایش گذاشته است: «قالَ یـاِبلیسُ ما مَنَعَکَ اَن تَسجُدَ لِما
خَلَقتُ بِیَدَیَّ»
ص/سوره۳۸، آیه۷۵. ، «وعَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ کُلَّها»
بقره/سوره۲، آیه۳۱. و بدین ترتیب لایق مقام خلیفةاللّهی گشته است: «و اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلـئِکَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً».
بقره/سوره۲، آیه۳. گرچه برخی از
مفسران خلافت را در این آیه به معنای جانشینی
ملائکه الکشاف، ج۱، ص۱۲۴.، برخی به معنای جانشینی
ابلیس و
پیروان وی در
زمین حاشیة القونوی، ج۳، ص۱۱۳.و آن را شامل همه انسانها دانسته یا به
آدم ابوالبشر اختصاص دادهاند.الکشاف، ج۱، ص۱۲۴.
ولی همانگونه که در بسیاری از تفاسیر آمده است میتوان خلافت مزبور را به معنای
جانشینی خدا دانست و آن را به انسان کامل که مظهر
اسم اعظم «اللّه» و محلّ تجلّی همه اسمای حسنای الهی است اختصاص داد،تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۱۳.شرح فصوص الحکم، ص۳۵۸.و افزود همین انسان کامل است که خداوند
علم به
حقایق اشیا و ماهیّات آنها را به او آموخته:«و عَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ کُلَّها»
بقره/سوره۲، آیه۳۱. و وی را
معلّم فرشتگان: «قالَ یـــادَمُ اَنبِئهُم بِاَسمائِهِم...»
بقره/سوره۲، آیه۳۳. و مسجود آنان: «و اِذ قُلنا لِلمَلـئِکَةِ اسجُدوا لاِدَمَ»
بقره/سوره۲، آیه۳۴. بلکه مسجود همه
موجودات تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۲۱۸.تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۲۳.قرار داده است.
در برخی آیات از خلافت مزبور به «
امانت» تعبیر شده استتفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۱۳.؛ همان امانتی که آسمانها و زمین و کوهها از حمل آن سر باز زدند و تنها انسان کامل توانست آن را حمل کرده و از عهده آن به خوبی برآید: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها وحَمَلَهَا الاِنسـنُ...».
احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. خداوند در
سوره یس میفرماید: ما همه چیز را در
امام مبین احصا کردهایم: «و کُلَّ شَیء اَحصَینـهُ فی اِمام مُبین»
یس/سوره۳۶، آیه۱۲. و این، به اعتباری به جامعیت انسان کامل که
ملاک خلافت اوست اشاره دارد، ازاینرو برخی از مفسران گرچه امام مبین را در آیه مزبور به
کتاب مبین که همان
لوح محفوظ است
تفسیر کردهاند.
المیزان، ج۱۷، ص۶۷. ولی با توجه به
روایات واردهمعانی الاخبار، ج۱، ص۲۲۴.معانی الاخبار، ج۱، ص۲۴۴.آن را به نحوی بر
علی بن أبیطالب(علیه السلام)منطبق دانسته و چنین معنایی را از جمله معانی باطنی و
اشارات قرآن به حساب آوردهاند.
المیزان، ج۱۷، ص۷۰. جامعیت و خلافت انسان کامل را به گونه ذیل نیز میتوان بیان کرد: انسان کامل مظهر
اسم اعظم خداست و موجودات دیگر مظاهر دیگر اسمای کلّی و جزئی ویاند.
از سوی دیگر میدانیم اسم اعظم بر همه اسما محیط و در تمام آنها ساری و جاری است، بنابراین به اقتضای تناسب ظاهر و مظهر باید گفت انسان کامل بر همه موجودات
محیط است و در جمیع آنها سریان دارد، بلکه باید بگوییم حقایق
عالم مظاهر حقیقت انسان کامل است، از این رو
اهل معرفت عالم خارج را «انسان کبیر» دانستهاند.
امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) در خطبهای فرموده است: من
قلم و لوح محفوظ
شرح اصول الکافی، ج۴، ص۲۴۱. و
عرش و
کرسی و آسمانهای هفتگانه و
زمین هستم.شرح فصوص الحکم، ص۱۱۸.
چون انسان کامل
خلیفه خداست و خداوند نیز به همه چیز
دانا: «اِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیء عَلیم»
عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۲. و بر همه چیز تواناست: «اِنَّ اللّهَ علی کُلِّ شَیء قَدیر»
بقره/سوره۲، آیه۲۰. میتوان انسانِ کامل را مظهر دو اسم
علیم و
قدیر خدا دانست و بر همین اساس گستره
علم او را تا مرز اطّلاع بر
غیب: «عــلِمُ الغَیبِ فَلا یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ اَحَدا اِلاّ مَنِ ارتَضی مِن رَسول»
جنّ/سوره۷۲، آیه۲۷-۲۶. ،
مشاهده ملکوت:«کَذلِکَ نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَالسَّمـوتِ والاَرضِ»
انعام/سوره۶، آیه۷۵. ، دانستن زبان
مرغان: «عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ»
نمل/سوره۲۷، آیه۱۶. ، «فَقالَ ما لِیَ لا اَرَی الهُدهُدَ... فَمَکَثَ غَیرَ بَعِید فَقالَ اَحَطتُ بِما لَم تُحِط بِهِ...»
نمل/سوره۲۷، آیه۲۲-۲۰. و
مورچگان: «فَتَبَسَّمَ ضاحِکـًا مِن قَولِها»
نمل/سوره۲۷، آیه۱۹. ، و
اِخبار از امور خصوصی افراد: «واُنَبِّئُکُم بِما تَأکُلونَ وما تَدَّخِرونَ فی بُیوتِکُم»
آلعمران/سوره۳، آیه۴۹. توسعه داد و نفوذ
قدرت وی را نیز تا سر حدّ
خلق و
ایجاد: «اَنّی
اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیـَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیهِ فَیَکونُ طَیرًا بِاِذنِ اللّهِ»
آلعمران/سوره۳، آیه۴۹. ،
زنده کردن مردگان: «واُحیِ المَوتی بِاِذنِ اللّه»
آلعمران/سوره۳، آیه۴۹. ،
شفای کور مادرزاد و بیمار مبتلا به
پیسی: «واُبرِئُ الاَکمَهَ والاَبرَصَ»
آلعمران/سوره۳، آیه۴۹. و
تصرّف در مادّه کائنات: «و اَلَنّا لَهُ الحَدید»
سبأ/سوره۳۴، آیه۱۰. که از این همه به
ولایت تکوینی تعبیر میشود، پذیرفت.
لازم به ذکر است که با توجه به گستره وسیع
علم انسان کامل و محدودیّت علم دیگران است که
خداوند آنجا که خود را از وصف همه واصفان منزّه میخواند وصف انسانهای کامل را استثنا کرده و گفته آنان را در حق خود به رسمیت میشناسد:«سُبحـنَ اللّهِ عَمّا یَصِفون اِلاّ عِبادَ اللّهِ المُخلَصین».
صافّات/سوره۳۷، آیه۱۶۰-۱۵۹. و همچنین براساس نفوذ قدرت انسان کامل است که اهل
معرفت مقام وی را مقام
مشیت اللّه و
آیه کریمه «
یَخلُقُ ما یَشاءُ ویَختارُ ما کانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ سُبحـنَ اللّهِ وتَعــلی عَمّا یُشرِکون»
قصص/سوره۲۸، آیه۶۸. و دیگر
آیات مشابه را در مشیّت بر وی صادق دانستهانسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه، ص۷۹.و
مشیت الهی را با
حقیقت محمدی(صلی الله علیه وآله وسلم) و
علوی(علیه السلام)متحد خواندهاند.شرح دعای سحر، ص۱۱۰.
عبودیت انسان کامل
عبودیت مطلق است؛ بدین معنا که او از انانیّت خود خارج گشته و نسبت به
نفس خود هم ظلوم استـزیرا برخلاف
هواها و خواستههای آن قیام میکندـو هم جهول ـ، زیرا او اساساً در برابر خدا غیری نمیبیند ـشرح فصوص الحکم، ص۳۳۸ـ۳۳۹.: «اِنَّه کانَ ظَـلومـًا جَهولا»
احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲. ، پس
ذات و
صفات و
افعال وی در ذات و صفات و افعال خدا
فانی گشته: «وما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ ولـکِنَّ اللّهَ رَمی»
انفال/سوره۸، آیه۱۷. ، «اِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ اِنَّما یُبایِعونَ اللّهَ».
فتح/سوره۴۸، آیه۱۰. و بدین ترتیب به بالاترین مرتبه و مقام
سیر و سلوک انسانی که همان عبودیت مطلق: «فَاَوحی اِلی عَبدِهِ»
نجم/سوره۵۳، آیه۱۰. و
کمال انقطاع: «إلهی هب لی کمال الانقطاع إلیک» است دست یافته و اساس و زیر بنای
ربوبیّت را در خود محقّق ساخته است: «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة».مصباح الشریعه، ص۷.
در
سوره قدر ـبه اعتبار معنای باطنی آن از
فنا و عبودیت انسان کامل به «لیلة» تعبیر شده است: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر»
قدر/سوره۹۷، آیه۱. ، زیرا «لیلة» خفای مطلق است و
انانیّت انسان کامل تحت تابش شمس أحدی مختفی گشته است.شرح فصوص الحکم، ص۳۵۵.
ازاینرو
امام صادق(علیه السلام)در
تفسیر فرات کوفی «لَیلَةالقَدر» را بر حضرت صدّیقه طاهره،
فاطمهزهرا(علیها السلام) که از مصادیق بارز انسان کامل است
اطلاق کرده و فرموده است: هرکس فاطمه را
درک کند به تحقیق
لیلة القدر را درک کرده است.
تفسیر فرات الکوفی، ص۵۸۱. انسان کامل در همه زمینهها و میدانها گوی سبقت را از همگان ربوده: «و لا یرقی إلی الطیر» و از همه نسبت به خداوند
مقرّبتر است: «السّـبِقونَ السّـبِقون اُولـئِکَ المُقَرَّبون»
واقعه/سوره۵۶، آیه۱۱-۱۰. ، ازاینرو بین او و
خدا واسطهای نیست:«ثُمَّ دَنا فَتَدَلّی فَکانَ قابَ قَوسَینِ اَو اَدنی»
نجم/سوره۵۳، آیه۹-۸. ، بلکه او خود واسطه دیگران است و فیض وجود و
کمالات آن از آبشار وجودی او به سوی
آفریدگان سرازیر میگردد: «ینحدر عنی السیل» و درست به همین جهت وِلایت و تدبیر امور دیگران به وی واگذار شده «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ورَسولُهُ والَّذینَ ءامَنوا اَلَّذینَ یُقِیمونَ الصَّلوةَ و یُؤتونَ الزَّکوةَ و هُم رکِعون».
مائده/سوره۵، آیه۵۵. و به عنوان
ولیّ خدا هم حقّ
تشریع و
قانون گذاری دارد: «ولاُِحِلَّ لَکُم بَعضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیکُم»
آلعمران/سوره۳، آیه۵۰. ، «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ»
آلعمران/سوره۳، آیه۹۳. و هم حقّ
اجرا و
حکومت: «یـداودُ اِنّا جَعَلنـکَ خَلیفَةً فِی الاَرضِ فَاحکُم بَینَالنّاسِ بِالحَقِّ»
ص/سوره۳۸، آیه۲۶. ، «فاحکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ»
مائده/سوره۵، آیه۴۸. و هم حقّ
تصرّف در
موجودات عالم: «فَسَخَّرنا لَهُ الرّیحَ تَجری بِاَمرِهِ رُخاءً حَیثُ اَصاب والشَّیـطینَ کُلَّ بَنّاء وغَوّاص وءاخَرینَ مُقَرَّنینَ فِی الاَصفاد».
ص/سوره۳۸، آیه۳۸-۳۶. اوصاف و
کمالات انسان کامل همه براساس
تفضّل خدا و
تخصیص الهی است و شخص وی و
کسب و اکتسابش در آنها هیچگونه دخالتی ندارد.
واژههای
اصطفاء: «اِنَّ اللّهَ اصطَفی ءادَمَ ونوحـًا وءالَ اِبرهیمَ وءالَ عِمرنَ عَلَی العــلَمین»
آلعمران/سوره۳، آیه۳۳. ،
تفضیل و
اجتباء و
هدایت: «واِسمـعیلَ والیَسَعَ ویونُسَ ولوطـًا وکُلاًّ فَضَّلنا عَلَی العــلَمین ومِن ءابائِهِم وذُرِّیّـتِهِم واِخونِهِم واجتَبَینـهُم وهَدَینـهُم اِلی صِرط مُستَقیم»
انعام/سوره۶، آیه۸۶. انعام/سوره۶، آیه۸۷. ،
اخلاص: «واذکُر عِبـدَنا اِبرهیمَ واِسحـقَ ویَعقوبَ اُولِی الاَیدی والاَبصـر اِنّا اَخلَصنـهُم بِخالِصَة ذِکرَی الدّار»
ص/سوره۳۸، آیه۴۶-۴۵. و
تطهیر: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ ویُطَهِّرَکُم تَطهیرا»
احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳. هریک همراه با بار معنوی خاصّ خود آنهم با توجّه به اسنادش به خداوند مطلب یاد شده را تأیید میکند.
ازاینرو
امامرضا(علیه السلام) در
روایت معروف خود درباره
شناخت امام میفرماید:
امام بدون آنکه خود نقشی داشته باشد واجد همه
فضایل و
مناقب است:«مخصوص بالفضل کلّه من غیر طلب منه و لا اکتساب، بل اختصاص من المفضّل الوهّاب».
بنابراین، دیگران که از مصادیق انسان کامل نیستند نمیتوانند با کسب و
طلب خویش به مرتبه وی دست یابند: «ولایرقی إلیّ الطیر» «و إنکم لاتقدرون علی ذلک»؛ ولی در هر صورت همه مکلّفاند در راه او
حرکت کرده و به فراخور
استعدادشان خود را هرچه بیشتر به وی نزدیک سازند و از کمالات و اوصاف او بهرهمند گردند: «ولکن أعینونی بورع و اجتهاد و عفّة و سداد».نهج البلاغه، نامه ۴۵.
بدیهی است که
قدر و
منزلت هر کسی به نزدیکی وی به انسان کامل وابسته است، و سعی و تلاش خود اوست که این مهمّ را رقم خواهد زد: «و اَن لَیسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعی».
نجم/سوره۵۳، آیه۳۹. انسان کامل با توجّه به
کمالات و فضایلی که از جانب خداوند به وی
اعطا شده ـ مانند خط کشی که خود مستقیم است و میزان
استقامت خطوط واقع میشودـخودش ساخته دست خدا: «فإنّا صنایع ربّنا» «أدّبنی ربّی فاحسن تأدیبی» و تجسّم عینی
صراط مستقیم است: «نحن الصراط المستقیم» و میتواند
الگو و
سرمشق دیگر انسانها و
امام و راهنمای آنان قرار گیرد: «و اِذِ ابتَلی اِبرهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمـت فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِمامـًا»
بقره/سوره۲، آیه۱۲۴. ، «و الناس بعد صنایع لنا».نهجالبلاغه، نامه ۲۸.
انسان کامل امام الکلّ فی الکلّ علی الکلّ و باذن خداوند
شفیع و مکمّل
سالکان راه خداست: «مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ اِلاّ بِاِذنِهِ»
بقره/سوره۲، آیه۲۵۵. و همه انسانها مکلّفاند او را وسیله
تقرّب خویش به
خداوند قرار داده: «وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ»
مائده/سوره۵، آیه۳۵. و
قول و
فعل و
صفت وی را میزان سنجش اقوال و افعال و صفات خود بدانند: «نحن الموازین القسط» و فرمانهای او را
اطاعت کرده و از آنها
سرپیچی نکنند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی الاَمرِ مِنکُم»
نساء/سوره۴، آیه۵۹. ، «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم»
انفال/سوره۸، آیه۲۴. ، «ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ و یَتَعَدَّ حُدودَهُ یُدخِلهُ نارًا خــلِدًا فیها»
نساء/سوره۴، آیه۱۴. و چون او خلیفه خداست اطاعتش عین
اطاعت خدا: «مَن یُطِعِ الرَّسولَ فَقَد اَطاعَ اللّهَ»
نساء/سوره۴، آیه۸۰. و
عصیان او نیز عصیان خداوند است.
خداوند در
آیه ۵۶
سوره احزاباحزاب/سوره۳۳، آیه۳۳. آنجا که میفرماید: «اِنَّ اللّهَ ومَلـئِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبیِّ یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا صَلّوا عَلَیهِ و سَلِّموا تَسلیمـا» به
مؤمنان دستور میدهد تا مانند
خدا و
فرشتگان بر انسان کامل
درود فرستند و بدین وسیله هرچه بیشتر به او نزدیک شده و با
امتثال فرمانهای وی از هرگونه
انحراف و
گمراهی نجات یابند، ازاینرو برخی از
مفسران به
حق معتقدند که انسان کامل از درود و
صلوات مؤمنان بهرهای نمیبرد، همانگونه که خداوند از
عبادت بندگان سودی نمیبردالتفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۲۸.، بلکه این مؤمنان هستند که با عبادت خدا و نیز درود فرستادن بر انسان کامل خود را در مسیر جریان
فیض خدا و
خلیفه وی قرار داده و بدین ترتیب بیش از پیش از
برکات و خیرات نامتناهی بهرهمند میگردند.
در
زیارت جامعه کبیره درود فرستادن بر
اهل بیت(علیهم السلام) و اختصاص به
نعمت ولایت ایشان، مایه نیکویی
خلق،
پاکی نفوس،
پاکیزگی روح و
کفاره گناهان دانسته شده است.
من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۱۳. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۰۷. المزارالکبیر، ص۵۲۹.
بر پایه روایتی
جبرئیل(علیه السلام) به
پیامبر(صلی الله علیه وآله)خبر داده است: هرکس بر ایشان
درود فرستد خداوند ۱۰ بار بر او درود فرستاده و ۱۰
سیّئه را از وی
محو و ۱۰
حسنه را برایش ثبت خواهد کرد.مجمعالبیان، ج۸، ص۵۷۹.
دانشنامه موضوعی قرآن