• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلف وعده

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خلف وعده از رذائل اخلاقی و گناهانی است که در آیات و روایات به کبیره بودنش تصریح شده است.



از گناهانی که به کبیره بودنش تصریح شده، وفانکردن به عهد و پیمان است چنانچه در صحیحه حضرت عبدالعظیم ذکر شد و حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) بر کبیره بودنش به آیه‌ ۲۵ از سوره‌ رعد استشهاد می‌فرماید: «والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللعنة و لهم سوء الدار کسانی که پیمان خدای را پس از بسته شدنش می‌گسلند و می‌برند آنچه خداوند امر به پیوند آن فرموده و در زمین فساد می‌کنند برای ایشان دوری از رحمت خداست و بر ایشان سرای بدی است که دوزخ است.»
خداوند متعال در سوره‌ آل عمران می‌فرماید: «بلی من او فی بعهده و اتقی فان الله یحب المتقین، ان الذین یشترون بعهد الله و ایمانهم ثمناً قلیلاً اولئک لاخلاق لهم فی الاخرة ولا یکلمهم الله ولا ینظر الیهم یوم القیمة ولا یزکیهم و لهم عذاب الیم؛ کسی که به عهدش وفا کند و خود را از شکستن پیمان و خیانت نگه داشته در دین تقوا داشته باشد جز این نیست که خداوند صاحبان تقوا را دوست می‌دارد. (پس محبت و کرامت خداوند بسته به وفای به عهد و تقوا در دین است.) به درستی که کسانی که عهد خدایی و سوگندهای خود را در برابر قیمت ناچیزی از دست می‌دهند کرامتی ندارند و در قیامت نصیب و بهره‌ای برای‌شان نیست و در آن روز خدا با ایشان سخن نمی‌گوید و نظر رحمت نمی‌افکند و پاک‌شان نفرموده، بر ایشان عذاب دردناکی است.»
در جای دیگر می‌فرماید: «ان شر الدواب عند الله الذین کفروا فهم لایؤمنون الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة و هم لایتقون؛ بدترین جنبنده‌های روی زمین نزد خداوند کسانی هستند که کافر شدند و در کفر مصر و راسخ گردیدند، پس ایشان ایمان نمی‌آورند؛ کسانی که از ایشان پیمان گرفتی پس عهد خود را شکستند در هر باری که پیمان بستند و ایشان از شکستن پیمان نمی‌پرهیزند یا از عقوبت آنها نمی‌ترسند.»
این آیه درباره‌ یهودیان بنی‌قریظه نازل شده که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عهدکرده بودند به دشمنان اسلام کمک ندهند ولی نقض عهد کرده در جنگ بدر مشرکین را به سلاح یاری کردند و بعد از آن به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفتند ما عهد را فراموش کرده بودیم برای بار دوم عهد بستند و باز در جنگ خندق پیمان را شکسته با ابوسفیان برای جنگ با پیغمبر متحد شدند.
بالجمله بدترین موجودات روی زمین کسانی هستند که از بازخواست خدا نمی‌ترسند و در پیمان‌شکنی بی‌باکند مانند یهود بنی‌قریظه که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عهد کردند که خیانت نکنند و ضرری نرسانند و دشمنان آن حضرت را یاری نکنند و در عوض بر دین خود ثابت و مسلمانان در امان باشند و چون چند مرتبه نقض عهد کردند پس خداوند در این آیات امر فرموده با آنها قتال کنند.


در چند جای قرآن مجید وفای به عهد را واجب و روی آن تاکید فرموده می‌فرماید: «واوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولاً؛ به پیمان (پیمانی که خدا با شما بسته است از تکالیف شرعی و عهدی که با یکدیگر می‌بندید و عهدی که با خدا می‌بندید.) وفا کنید به درستی که پیمان مورد بازخواست خواهد بود.»
در جای دیگر می‌فرماید: ««یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود؛ ای کسانی که گرویده‌اید به تمام عقدهای خود وفا کنید.» که از آن جمله پیمان با خدایا بندگان خداست و درباره‌ی اهل صدق و تقوا می‌فرماید: «و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا؛ آنان که به پیمان‌شان چون پیمان بستند، وفا کنندگانند.»
در سوره‌ صف در مقام توبیخ می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا مالا تفعلون؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا چیزی را که انجام نمی‌دهید می‌گویید، بزرگ است از روی شدت غضب و خشم نزد خدا آنچه را انجام نمی‌دهید بگویید.»
در تفسیر این آیه شریفه از حضرت صادق (علیه‌السّلام) مروی است که فرمود: «عدة المؤمن اخاه نذر لا کفارة له فمن اخلف فبخلف الله بدء و لمقته تعرض و ذلک قوله تعالی یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلون کبر مقتاً عندالله؛ مؤمن به برادر دینی خود که وعده می‌دهد مانند نذر است یعنی باید حتماً وفا کرده شود لیکن در مخالفت آن کفاره نیست پس کسی که با مؤمنی خلف وعده کند اول مخالفت خدا را کرده و خود را در معرض خشم او قرار داده است چنانچه در آیه گذشته فرمود.»
و امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «الخلف یوجب المقت عندالله و عند الناس قال الله تعالی کبر مقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون؛
[۹] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، فی عهده (علیه‌السّلام) الی مالک الاشتر.
پیمان‌شکنی موجب خشم خدا و مردم است و خداوند می‌فرماید خشم خدا بزرگ است در اینکه می‌گوئید آن چه را به جا نمی‌آورید.»
«قال (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): لادین لمن لا عهد له؛
[۱۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار.
کسی که پیمان‌شکن باشد دین‌دار نیست.» ؛ «عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال (علیه‌السّلام) اربعة اسرع شئ عقوبة رجل احسنت الیه و یکافئک بالاحسان الیه اسائه و رجل لاتبغی علیه و هو یبغی علیک و رجل عاهدته علی امر فمن امرک الوفاء به و من امره الغدر بک و رجل یصل قرابته و یقطعونه؛ حضرت باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: چهار چیز است که عقوبتش زودتر از هر چیز می‌رسد.
۱: کسی که به او احسان کنی و در عوض نیکی با تو بدی کند؛
۲: کسی که تو به او ستم نکنی و او به تو ستم کند؛
۳: کسی که در امری با او عهد کنی تو وفا کنی و او به تو مکر و خیانت کرده، به آنچه عهد کرده وفا نکند؛
۴: کسی که به رحم خود صله کند و آن رحم از او ببرد.»
«عن ابی مالک قال قلت لعلی بن الحسین (علیه‌السّلام) اخبرنی بجمیع شرایع الدین قال (علیه‌السّلام) قول الحق و الحکم بالعدل و الوفاه بالعهد؛ ابو مالک؛ به حضرت سجاد (علیه‌السّلام) عرض کرد مرا از تمام آداب دین باخبر گردان. حضرت فرمود: گفتار درست و حکم‌کردن به عدل و وفای به عهد.» آیات و روایات وارده در اهمیت وفای به عهد بسیار است و همین، مقداری که ذکر شد کافی است.


عهد بر سه قسم است: عهدی که خدا با بندگانش فرموده، عهدی که مردم با خدا می‌کنند، پیمانی که مردم با یکدیگر می‌بندند.

۳.۱ - عهد خدا

عهد خدا همان است که در عالم ذر بین پروردگار عالم و بنی‌آدم واقع شده چنانچه در قرآن مجید و اخبار کثیره رسیده و خلاصه‌اش این است که در عالم ذر که مقدم بر دنیا است خداوند ارواح بشر را آفرید به طوری که دارای ادراک و شعور و قابل مخاطبه و مکالمه بودند و از آنها به پروردگاری خویش اقرار گرفت و از ایشان پیمان گرفت که بر این اقرار ثابت قدم بوده، برای او شریکی قرار ندهند و از دستورهای پیامبران سرپیچی نکرده شیطان را پیروی نکنند و خداوند هم عهد فرمود که در مقابل پیمان ایشان، یاریشان بفرماید و رحمتش را شامل حالشان فرموده در بهشت جایشان دهد و اگر به عهد خود که در عالم ذر متعهد شده‌اند اینجا وفاء نکنند از آنچه خداوند وعده فرموده بی‌بهره باشند، چنانچه می‌فرماید: «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم؛ به آن عهدی که با من کردید وفا کنید تا من هم به آنچه به شما عهد کرده‌ام، وفا کنم.» و نیز می‌فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان؛ آیا با شما‌ای فرزندان آدم پیمان نبستم که ابلیس را نپرستید.»
از جمله پیمان‌های پروردگار عالم در عالم ذر موضوع ولایتامیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و ائمه‌ی طاهرین است که از بشر پیمان گرفت چنانچه در روایات بسیاری به آن اشاره شده است و در تمام کتاب‌های آسمانی تذکر فرموده و جمیع انبیاء آن را تبلیغ فرموده‌اند.
بعضی از علماء عالم ذر را منکر شده‌اند و آیات و اخبار این موضوع را به عالم فطرت و آنچه خدا در عقول بشر به ودیعه گذاشته و الهام فرموده تاویل می‌کنند و می‌گویند خداوند توسط انبیاء و کتب آسمانی به آن پیمان‌های فطری اشاره می‌فرماید و تحقیق این مطلب از بحث کتاب خارج است.
به هرحال شکستن پیمان خدا چه ظرف وقوع آن عالم ذر باشد یا عالم فطرت، گناه کبیره بلکه اکبر کبائر است و بیشتر آیات و اخباری که در تاکید وجوب وفای به عهد و حرام‌بودن شکستن آن رسیده و عقوبت‌های سخت بر آن مترتب شده راجع به این قسم عهد است چنانچه پس از مراجعه به اخبار روشن می‌گردد. «الذین ینقضون عهد الله قال علیه السّلام‌ ای عهد الله الماخوذ علیهم لله بالربوبیة و لمحمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بالنوبة و لعلی (علیه‌السّلام) بالامامة و لشیعتهم بالمحبة و الکرامة من بعد میثاقه قال علیه السّلام‌ای احکامه و تغلیظه.»
[۱۵] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی.

و عن الباقر (علیه‌السّلام) فی قوله تعالی و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم قال (علیه‌السّلام) اوفوا بولایة علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) اوف لکم بالجنة.»
[۱۶] عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی.
بنابراین هر کس می‌خواهد به وعده‌های خداوند برسد باید به تمام عهدهایی که با او شده وفاء‌کند. استجابت دعا وعده‌ی خداست: از جمله وعده‌های خدا اجابت دعوات است بنابراین شرط وفای به این وعده وفاکردن بندگان به عهدهای اوست.
فی صحیحة القمی عن جمیل عن ابی عبدالله (علیه‌السّلام): « ان العبد اذا دعا الله تعالی بنیة صادقة و قلب مخلص استجیب له بعد وفائه بعهد الله عزّوجلّ و اذا دعا الله بغیرنیة و اخلاص لم یستجب له الیس الله یقول افوا بعهدی اوف بعهدکم فمن و فی و فی له؛ حضرت صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: هرگاه بنده، خدا را به نیَّت درستی بخواند و دلش برای خدا خالص شده باشد پس از آن که به پیمان‌های خدا وفاکرده دعایش مستجاب می‌شود و هرگاه بنده‌ای خدا را بدون نیت و اخلاص بخواند دعایش مستجاب نمی‌شود آیا خدا نفرموده به عهد من وفا کنید تا من هم به عهدی که با شما کرده‌ام وفا کنم. پس کسی که عهد خدا را وفا کند به وعده‌هایی که به او داده شده وفا می‌شود.»

۳.۲ - عهد با خدا

قسم دوم عهدهای است که شخص ابتدا با خداوند می‌کند و دارای احکامی است از آن جمله: در بزرگی این گناه همین بس که نفاق را در قلب می‌رویاند و ساعت مرگ با کفر مرده و در زمره‌ی منافقین محشور می‌گردد چنانچه در قرآن مجید تذکر می‌فرماید: «از منافقین کسانی هستند که با خدا عهد کردند اگر به آنها از فضلش مالی دهد هر آینه صدقه می‌دهیم و زکاتش را می‌پردازیم و از جمله نیکوکاران و شایستگان در اطاعت اوامر خدا می‌گردیم. پس چون خداوند از فضلش مال بسیاری به آنها داد، بخل کردند و روی گردانیدند از عهدی که با خدا کرده بودند در حالی که از اطاعت خدا اعراض کنندگانند پس از پی درآورد (این بخل و پیمان شکنی) نفاقی را که در دلشان متمکن و راسخ است و از بین نمی‌رود تا روزی که جزای عمل خود را ببینند (ساعت مرگ یا روز قیامت) به سبب آنچه با خدا خلاف عهد کردند از تصدیق و نیکو کاری و به سبب آنکه دروغ می‌گفتند.» بنابراین پیمان‌شکنی و دروغ‌گویی سبب نفاق است که در دل می‌ماند و با آن شخص می‌میرد.

۳.۳ - عهد با مردم

قسم سوم پیمان‌هایی است که مردم با یکدیگر می‌بندند. ظاهر از عموم آیات و اخبار بسیار وجوب وفاء به این قسم از عهد و حرمت شکستن آن است مانند آیه شریفه «واوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولاً؛ به پیمان وفا کنید جز این نیست که پیمان پرسیده شده است.»
و همچنین آیه «و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا؛ و اهل صدق و تقوی آن‌هایی هستند که به پیمان‌های خود زمانی که می‌بندند وفا کننده‌اند.» و از صفات رستگاران از دوزخ و داخل شوندگان به بهشت آن است که «والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛ امانت‌ها و پیمان‌های خود را رعایت می‌کنند و به آن وفا می‌نمایند.»
و در روایتی که از حضرت صادق (علیه‌السّلام) گذشت فرمود: وعده‌دادن مؤمن به برادر دینی خود نذر لازم است و اگر خلف وعده کرد کفاره ندارد. (در بعضی موارد به واسطه‌ی بزرگی گناه کفاره ندارد مانند قسم دروغ چنانچه ذکرش گذشت.) تا آخر روایت که معلوم می‌شود وفای به پیمان مردم هم واجب است.
پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد؛ کسی که به خدا و روز جزا ایمان آورده وقتی وعده‌ای می‌دهد باید وفا کند.» پس وفای به عهد از لوازم ایمان به خدا و روز جزا است.
دلالت این دو حدیث بر وجوب وفای به عهد خوب واضح است خصوصاً حدیث اول که مشتمل تهدید شدید بر مخالفت عهد است و بیان اینکه مراد از آیات اول سوره‌ی صف خلف وعده است و مشتمل بودن آیات مزبور بر تاکید و مبالغه در تهدید پوشیده نیست بنابراین تفسیر آیه خود دلیلی مستقل بر حرمت خلف وعده به طور کلی است.


از جمله دلیل‌های حرمت خلف وعده‌ی با خلق احادیثی است که در باب صفات مؤمن و منافق رسیده است از آن حرمت مطلق مخالفت عهد دانسته می‌شود. مانند:

۴.۱ - از صفات منافقین

حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که مروی است می‌فرماید: «ثلث من کن فیه کان منافقاً و ان صام و صلی و زعم انه مسلم من اذا ائتمن خان و اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف؛ سه خصلت است در هر کس باشد منافق است هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و خود را مسلمان بداند هرگاه او را امین بدانند و چیزی به او بسپارند در امانت خیانت می‌کند و هرگاه حرف می‌زند دروغ می‌گوید و هرگاه وعده‌ای می‌دهد به وعده‌اش وفا نمی‌کند.»
حضرت صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «من عامل الناس و لم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و حرمت غیبته و ظهر عدله و وجبت اخوته؛ کسی که در معاملاتش با مردم ستم نکند و در سخن‌گفتن دروغ نگوید و در وعده‌هایی که به آنها می‌دهد خلف وعده نکند غیبت‌کردن از چنین شخصی حرام است و مروتش تمام و عدالتش هویدا است باید او را برادر دینی دانست و حقوق برادری او را رعایت کرد. پس کسی که ظالم یا دروغ‌گو یا پیمان‌شکن باشد جایز الغیبة و فاسق است.

۴.۲ - عدم‌استثناءپذیر

حضرت صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «ثلثة لم یجعل الله تعالی لاحد فیها رخصة برالوالدین برین کانا او فاجرین و الوفاء ‌بالعهد للبر و الفاجر و اداء ‌الامانة للبر و الفاجر؛ سه حکم از واجبات خداست که به کسی اجازه نداده آن را ترک کند نیکی به پدر و مادر، نیکوکار باشند یا بد کردار و وفای به عهد با نیکوکار و بدکردار و امانت‌داری که باید به صاحبش رد نمود خواه خوب باشد یا بد.» و نظیر همین حدیث هم در کافی از حضرت سجاد (علیه‌السّلام) روایت شده است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «من شرط لامرئته شرطاً فلیف به فان المسلمین عند شروطهم الا شرطاً حرم حلالا او احل حراماً؛ هر کس با همسر خود شرط و عهدی کرده باید به آن وفا کند زیرا مسلمان با هر عهدی که می‌کنند استوارند و به آن وفادار مگر شرطی که حلال خدا را حرام یا حرامی را حلال کرده باشد.»

۴.۳ - جایگاه پیمان‌شکنان

اخباری که در وجوب وفای به عهد و حرمت پیمان‌شکنی است بسیار و برای اهمیت مقام همین بس که خداوند پیمان‌شکنان را از مقام عالی انسانیت طرد و در زمره‌ی حیوانات قرار داده است، می‌فرماید: «ان شر الدواب عندالله الذین کفروا فهم لایؤمنون الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرة و هم لایتقون؛ بدترین جانوارن در نزد خدا آنهایی هستند که به کفر خو کرده ایمان آور نیستند کسانی که از آنها پیمان گرفته‌ای و هر دفعه پیمان خود را می‌شکنند و از خدا نمی‌ترسند.»

۴.۳.۱ - مشرکین

باید دانست که خداوند پیمان شکنی را به هیچ وجه حتی درباره‌ی مشرکین و کفار، اذن نفرموده و وفای به پیمان آنها را هم واجب فرموده است. پس از قدرت و شوکت اسلام در سوره‌ برائت به جهاد با مشرکین امر فرمود که مکه معظمه را از لوث شرک و بت‌پرستی پاک کنند ولی از این حکم آن عده از مشرکینی که سابقه پیمان عدم‌تعرض با مسلمین دارند استثناء فرمود که باید به پیمان خود وفا کنند و متعرض‌شان نشوند تا مدت پیمان‌شان پایان پذیرد آنگاه با آنها جهاد کنند چنانچه می‌فرماید: «الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم ثم لم ینقصوکم شیئاً و لم یظاهروا علیکم احداً فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین؛ مگر کسانی از مشرکین که با ایشان پیمان بسته‌اید و چیزی از پیمان‌تان را نقص نکرده و با کسی بر علیه شما هم پشتی نکرده‌اند برای آنها پیمان‌شان را تا مدت‌شان کامل کنید به‌درستی که خدا پرهیزگاران را دوست می‌دارد.»
شواهد بسیاری در دست است که چقدر پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما به وفای به عهد اهتمام داشت از آن جمله در صلح حدیبیه بین آن حضرت و مشرکین مکه پیمانی بسته شد که اگر کسی از پیروان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی قریش آید قریش او را بپذیرند و هر کس از قریش به سوی پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد او را نپذیرد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همچنان بر پیمان خود استوار بود و کسی از افراد قریش را در آن هنگام نمی‌پذیرفت.
ابورافع می‌گوید: قریش مرا به نزد پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستادند هنگامی که آن حضرت را دیدم در دلم نور اسلام تابید به آن حضرت عرض کردم یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من دیگر به سوی قریش بر نمی‌گردم فرمود من بر خلاف عهد عمل نمی‌کنم و پیام آوران را نگه نمی‌دارم تو به سوی آنها باز گرد و اگر دیدی باز اسلام را می‌خواهی از نو به سوی ما باز آی.
[۲۹] سیدقطب، کتاب اسلام و صلح جهانی، ص۲۶۴.


۴.۳.۲ - با قریش

حذیفة الیمان می‌گوید: چیزی که مانع آن گردید که من در «بدر» حاضر شوم جز این، ‌چیز دیگری نبود که من و ابوالحسیل خارج شدیم و به کفار قریش برخوردیم آنها به ما گفتند: شما محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌خواهید گفتیم نه ما مدینه را می‌خواهیم، ‌ از ما عهد و پیمان خدایی گرفتند که به شهر وارد شویم و با او همکاری در جنگ نکنیم. به سوی پیامبر آمده و جریان را گفتیم فرمود: «منصرف شوید با پیمان شما مساله منتفی شد ما از خدا یاری و کمک می‌طلبیم.»
[۳۰] سیدقطب، کتاب اسلام و صلح جهانی، ص۲۶۴.

هنگامی که سهیل بن عمر درباره‌ی صلح حدیبیه با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مذاکره می‌کرد هنگام نوشتن عهدنامه و پیش از امضاء شدن آن جندل فرزند سهیل که از کفار قریش فرار کرده بود در حالی که پاهایش در زنجیر بود اظهار اسلام کرده خود را میان مسلمانان‌ انداخت پدرش چون این را دید نزد پسرش آمده بر او طپانچه زد و گفت یا محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این اولین چیزی است که با یکدیگر معاهده و مصالحه نموده‌ایم باید فرزندم را رد کنی. پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به واسطه‌ی عهدی که شده بود پذیرفت و جندل را به شرطی که او را امان دهد و اذیت نکند حاضر شد که تحویل دهد پس از اصرار آن حضرت او را امان داد جندل گفت‌ ای مسلمانان من که مسلمان شده‌ام چگونه میان مشرکین روم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود برو صبر کن تا خدا برای تو فرج کند چه ما بر خلاف آنچه پیمان بسته‌ایم نمی‌توانیم کاری کنیم سهیل دست فرزندش را گرفت و برد ولی به عهدش وفا نکرد او را اذیت و آزار فراوان کرد.
[۳۱] کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین، ‌سوره فتح.

پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به یک نفر وعده فرمود که در مکان معینی نزد سنگی بماند تا او بیاید آن حضرت همانجا توقف فرمود آن شخص نیامد تا وقتی که آفتاب سوزان بر بدن آن حضرت افتاد بعضی از اصحاب که آن حضرت را در آن حال دیدند عرض کردند از اینحا حرکت بفرمائید فرمود نمی‌توانم به جای دیگر روم تا وقتی که آن شخص آمد حضرت فرمود اگر نیامده بود از اینجا حرکت نمی‌گردم تا مرگم برسد.
[۳۲] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.

در سوره‌ مریم راجع به اسماعیل صادق الوعد می‌فرماید: «واذکر فی الکتاب اسمعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً؛ و یاد کن در قرآن قصه اسماعیل را به درستی که راست وعده و فرستاده‌ی خداوند به خلق و خیر دهنده بود.» این پیغمبر به کسی وعده داد که من در این مکانم تا تو بیائی سه شبانه روز و به قول اکثر و اشهر یک سال در آنجا ماند تا او آمد و خداوند در آیه‌ای که ترجمه‌اش گذشت او را به صدق وعده می‌ستاید.

۴.۴ - کفر

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقض عهد و خلف وعده را از شعبه‌های کفر می‌داند و می‌فرماید: «و الله ما معویة‌بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر ولو لا کراهیة الغدر لکنت من ادهی اناس و لکن کل غدرة‌فجة و کل فجرة‌کفرة و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیمة؛ به خدا سوگند که معاویه از من زیرک‌تر نیست لیکن او پیمان می‌شکند و از حق منحرف می‌شود و از عقوبت خدا نمی‌ترسد و اگر بدی پیمان‌شکنی نبود من از همه زیرک‌تر و به روش نیرنگ بازی داناتر بودم ولی هر نیرنگ و بی‌وفایی، بیرون رفتن از فرمان خدا است و هر نافرمانی خدا کافرشدن به معبود مطلق است و هر نیرنگ‌باز و بی‌وفایی را پرچمی است که به آن در روز قیامت شناخته می‌شود.»
[۳۴] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲۰۰، ص۳۷۵.
علامه مجلسی می‌فرماید: در روایات از صاحب کبائر به کافر تعبیر شده و محتمل است که چون غدر از گناهان کبیره است در این خطبه‌ی شریف از آن به کافر تعبیر شده است.

۴.۵ - مکر و نیرنگ

و نیز می‌فرماید: «ان الوفاء توام الصدق ولا اعلم جنة اوقی منه، ولا یقدر من علم کیف المرجع و لقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیساً و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیلة ما لهم قاتلهم الله قدیری الحول القلب وجه الحیلة و دونها مانع من امر الله و نهیه فید عها رای عین بعد القدرة علیها و ینتهز فرصتها من لاجریحة له فی الدین؛ به درستی که وفای به عهد همزاد راستی و درستی است و هیچ سپری را نگاه دارنده‌تر از وفای به عهد برای نجات از عذاب نمی‌دانم و کسی که بازگشتش را می‌شناسد، (ایمان به روز جزا دارد.) غدر نمی‌کند و پیمان نمی‌شکند در زمانی هستیم که مردمان بی‌وفایی و نیرنگ را کیاست و زیرکی می‌گیرند و جاهلان آنها را به نیکی فراست نسبت می‌دهند چه می‌شود این گروه حیله‌گر و جاهل را خدا ایشان را بکشد به درستی که راه‌های حیله را می‌بیند حیله را که از آن جمله پیمان‌شکنی است من خوب می‌دانم لیکن مرا امر و نهی خدا مانع است ولی کسی که درد دین ندارد و از هیچ گناهی پرهیز نمی‌کند (مانند معاویه و عمر و عاص) امر خدا را ندیده انگاشته و در مواقع حیله فرصت را غنیمت می‌شمارند، ‌نیرنگ می‌زنند و خلف وعده می‌کنند.»
[۳۵] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۴۳.


۴.۶ - دروغ

بعضی از فقهاء نقض عهد و خلف وعده را از اقسام دروغ دانسته‌اند خصوصاً اگر در هنگام تعهد و وعده‌دادن تصمیم داشته باشد که به وعده‌اش وفا نکنند و عهدش را بکشند بنابراین تمام آیات و روایات وارده در مذمت و حرمت و عقوبت دروغ که سابقاً ذکر گردید شامل نقض عهد هم می‌شود.

۴.۷ - شرط ضمن عقد

ظاهر کلمات اکثر فقهاء آن است که عهد و وعده و هر شرطی اگر در ضمن عقد لازمی مانند خرید و فروش و صلح و اجاره واقع شود وفای به آن واجب است و اگر ابتداء واقع شود وفای به آن مستحب است.
و بعضی دیگر فرموده‌اند که عهدها و شرط‌هایی که در ضمن عقد می‌شود علاوه بر اینکه وفای به آن واجب است بر عهده‌ شخص متعهد، حقی برای طرف ثابت می‌شود به طوری که می‌تواند مطالبه کند و اگر نداد به زور و قهر حق خود را بگیرد ولی اگر وعده ضمن عقد لازمی نباشد بلکه عهد و شرط ابتدایی باشد این حق ثابت نمی‌شود و فقط همان حکم تکلیفی به وفای عهد متوجه اوست.

۴.۸ - تعلیق در عهدکردن

باید همه جا و همیشه وفای به عهد کرد، لیکن پس از دانستن آیات و روایات گذشته واضح می‌شود که احتیاط شدید در وفاکردن به هر وعده‌ای است و سزاوار است برای اینکه شخص به پیمان‌شکنی مبتلا نشود در هنگام عهدکردن و وعده‌دادن به طور جزم متعهد نگردد بلکه به طور تعلیق «شاید و اگر» متعهد شود و لااقل معلق برخواست خدا کند و بگوید ان‌شاء‌الله یعنی اگر خدا بخواهد چنین و چنان خواهم کرد. هر نذر و پیمان و وعده‌ای که به مشیت و خواست خداوند معلق شود واجب الوفاء نیست چنانچه علامه حلی فرموده و مشهور فقهاء هم با ایشان موافقند مگر در فعل واجب یا ترک حرام که تعلیق بر مشیت مؤثر نیست.
باید دانست که این حکم در صورتی است که گفتن انشاء‌الله از روی تعلیق باشد ولی اگر از روی جزم متعهد شود و وعده بدهد و برای تبرک مثلاً بگوید انشاء‌الله (نه به طور تعلیق) آن نذر و عهد واجب الوفاء‌ است.


پوشیده نماند آنچه از لزوم وفا به عهد ذکر شد در صورتی است که مورد عهد و وعده امر شری نباشد پس اگر وعده‌ی بدی به کسی بدهد که از آن به وعید تعبیر می‌شود خلف چنین وعده‌ای قبیح نیست و ضرری ندارد بلکه از آیات شریف و اخبار وارده در نیکی عفو چنین استفاده می‌شود که به چنین وعده‌هایی عمل‌نکردن بسیار خوب است مثلاً از همسر یا فرزند خود یا دیگری خلافی دیده و عهد کرد که با او چنین و چنان می‌کنم یا احسان خود را از او می‌برم البته عمل نکردن به چنین عهد و وعده‌ای بسیار خوب و مطلوب و مورد امر خداوند است چنانچه می‌فرماید: «ولیعفوا و لیصفحوا الاتحبون ان یغفر الله لکم؛ باید که در گذرند و ببخشند آیا نمی‌خواهید که خدا شما را بیامرزد.»
اگر آن عهد و وعید را به قسم مؤکد کرده سزاوار است برای این که مخالفت قسم نشده باشد به طوری که به طرف شری نرسد به آن عمل کند تا مخالفت قسم نشده باشد مانند آنچه را که خداوند به ایوب یاد داد.
هنگامی که از همسر خود خلافی دید قسم خورد یک صد تازیانه به او بزند چون از بیماری برخاست و خواست به سوگندش وفا کند به او دستور داده شد دسته چوبی که عدد آن یکصد دانه باشد (مانند جاروب) به دست بگیرد و یک دفعه به او بزند تا صدق کند یک صد چوب به او زده و خلاف قسم هم رفتار نکرده باشد به علاوه به زن هم صدمه‌ای نرسد چنانچه این قصه را در سوره‌ ص بیان می‌فرماید: «و خذ بیدک ضغثناً فاضرب به ولا تحنث؛ به دستت یک دسته از چوب اذخر (یا از شاخه‌های باریک) بگیر و به زن خود بزن و سوگندت را مخالفت مکن.»


۱. رعد/سوره۱۳، آیه۲۵.    
۲. آل عمران/سوره۳، آیه۷۶-۷۷.    
۳. انفال/سوره۸، آیه۵۷.    
۴. اسرا/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۷. صف/سوره۶۱، آیه۲-۳.    
۸. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب ۱۰۹، ج۱۲، ص۱۶۵.    
۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، فی عهده (علیه‌السّلام) الی مالک الاشتر.
۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار.
۱۱. صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۱، ص۲۳۰.    
۱۲. صدوق، محمد بن علی، خصال، ج۱، ص۱۱۳.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۳۸.    
۱۴. یس/سوره۳۶، آیه۶۰.    
۱۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی.
۱۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی.
۱۷. ۳۴۸۷ قمی، عباس، سفینة البحار، ج۳، ص۵۸.    
۱۸. توبه/سوره۹، آیه۷۶-۷۸.    
۱۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۲۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، حدیث۲، ج۲، ص۳۶۴.    
۲۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱.    
۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۳۹.    
۲۵. صدوق، محمد بن علی، خصال شیخ صدوق، ج۱، ص۱۲۸.    
۲۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج۷، ص۴۶۷.    
۲۷. انفال/سوره۸، آیه۵۷-۵۸.    
۲۸. توبه/سوره۹، آیه۴.    
۲۹. سیدقطب، کتاب اسلام و صلح جهانی، ص۲۶۴.
۳۰. سیدقطب، کتاب اسلام و صلح جهانی، ص۲۶۴.
۳۱. کاشانی، ملافتح‌الله، تفسیر منهج الصادقین، ‌سوره فتح.
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.
۳۳. مریم/سوره۱۹، آیه۵۴.    
۳۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲۰۰، ص۳۷۵.
۳۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه۴۳.
۳۶. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۳۷. ص/سوره۳۸، آیه۴۳.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خلف وعده»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۳.    



جعبه ابزار