اخلاق ابرار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نیکان و
نیکو کاران، اهل مرتبه عالی
ایمان را ابرار گویند که در ذیل به بعضی از
اخلاق ابرار اشاره میشود.
۱.
صداقت:
«أولـئک الَّذین صَدَقوا».
ابرار که به
اصول پنج گانه
اعتقادی (مذکور در
آیه)، ایمانی راسخ دارند و در موارد شش گانه مذکور (در آیه)
انفاق میکنند و بر پا دارندگان
نماز و پرداخت کنندگان
زکاتند و به پیمانهای سه گانه
وفا میکنند و در موارد سه گانه
صبر( بأساء، ضرّاء، حینالبأس)
شکیبا و پایدارند، اینان در
ایمان خود صادقند، نه کسانیکه ایمان را با زبان اظهار میکنند؛ ولی دلهایشان ایمان نیاورده است.
حصر در جمله «أولـئِک الَّذین صَدقوا» تأکیدی بر تعریف و بیان حدّ و بدین معنا است که اگر (برجستگان از)
اهل صدق و
صداقت را میجویی، آنان همان ابرارند.
۲.
پارسایی:
«وأولـئِک هُمُالمتّقونَ».
ابرار که ابعاد اعتقادی
دین را باور دارند، از داراییهای خود برای دستگیری از
مستمندان بهره میگیرند؛
وظایف عبادی و
اجتماعی خویش را انجام میدهند و در نبرد با دشمنانِ
دین،
استقامت میورزند،
تقوا پیشگان حقیقیاند.
حصر در جمله «أولـئِکَ هُم المُتَّقون» بیانگر کمال تقوا است؛ زیرا اگر
برّ و
صدق به مرحله تمام نرسد، تقوا نیز کامل نخواهد شد.
۳.
وفاداری:
«وَالموُفونَ بِعهدِهِمْ إذا عـهَدوا ؛ و وفاداران به پیمان خویش، چون پیمان بندند.»
گرچه
وفای به
عهد در این آیه
مطلق است و هر
پیمان و التزام و
عقدی را شامل میشود، به قرینه جمله «إذا عـهَدوا» شامل
ایمان و التزام به
احکام آن نمیشود؛ زیرا التزام به ایمان و لوازم آن، به زمانی خاص
مقیّد نیست.
در
سوره انسان در وصف ابرار آمده است که به
نذر خود
وفا میکنند: «یُوفُونَ بِالنَّذر».
در برخی
روایات، وفا به نذر، بر پایبندی به
ولایت اهل بیت(علیهم السلام)که در موطن
میثاقگیری (
عالم ذر) از آنان گرفته شده، تطبیق شده است.
شایان ذکر است که
شأن نزول این
آیه،
شکیبایی وصفناپذیر
علی بن ابی طالب،
حضرت فاطمه زهرا و
حسن و
حسین(علیهم السلام)است.
۴.
شکیبایی:
«الصّـبرینَ فی البَأساءِ والضَّراءِ و حینَ البأسِ = و شکیبایان در سختی و تنگدستی و در زیان و هنگام کارزار.»
دو
خُلقِ وفا و
صبر که یکی (صبر) مقتضایش سکون است و دیگری (وفا) به حرکت تعلّق میگیرد، دربر دارنده همه
اخلاق نیک نیست؛ امّا هرگاه این دو تحقّق یابد، دیگر خلقهای
نیکو نیز محقّق میشود.
پایداری، پایه اصیل هر
طاعت و
پاکی است؛ ازاینرو از عوامل راه یافتن ابرار، به
بهشت شمرده شده: «وَ جَزهم بِما صَبروا جَنّةً»
و هنگام ورود
بهشتیان به بهشت،
فرشتگان در خوشامدگویی به آنان از پایداریشان در
دنیا یاد میکنند:«سَلـمٌ علیکم بما صَبَرتم».
۵. هراس از معاد:
«وَ یَخافون یَوماً کان شَرُّه مُستَطیراً = و از روزی که بدی و سختی آن فراگیر است میترسند»،
«إنّا نَخافُ مِن ربِّنا یَوماً عَبوساً قَمطَریراً = ما از پروردگارمان در روزی که دژم و دشوار است میترسیم.»
خداوند در دو
آیه یاد شده،
ابرار را بر اثر داشتن هراسِ
قیامت میستاید.
۶.
اخلاص:
«إنّما نُطعِمُکُم لوجهِ اللّهِ لانُریدُ مِنکُم جَزاءً و لا شُکوراً = ما برای
خشنودی خد ا شما را
اطعام میکنیم و
پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.»
رمز
اخلاص ابرار، آن است که به
خدا،
رسالت و
معاد،
ایمانی از روی
رشد و
بصیرت دارند و خود را
بنده مملوک
پروردگار دانسته، خود را مالک هیچ نفع و ضرری نمیدانند.
آنان جز آنچه را خدا خواسته و بدان خشنود است، چیزی نمیخواهند و به چیزی خشنود نیستند؛ پس
اراده خدا را بر
اراده خود مقدّم داشته و بر مخالفت با
نفس و دشواری
طاعت،
صبر پیشه کردهاند.
در برخی
روایات و نیز از
سعید بن جبیر و
مجاهد نقل شده است
:
امیر مؤمنان(علیه السلام)(که این
آیات درباره وی
نازل شده)هرگز «إنّما نُطعِمُکم» را بر زبان نیاورد؛ بلکه
خداوند از دل وی خبر داد.
۷.
اقامه نماز:
«وَأقامَ الصّلـوةَ = و نماز به پا دارد.»
ابرار، هم اهل
نمازند و هم حقیقت آن را به پا میدارند.
به پا داشتن نماز راستین، به معنای
توفیق یافتن ابرار در دستیابی به آثار و
برکاتی است که
قرآن برای نماز بر میشمرد؛ مانند
ذکر و
یاد خدا: «أَقِمِ الصّلوةَ لِذکری»
و بازداشتن فرد و جامعه از فحشا و منکر:«إنَّالصّلوةَ تَنهی عنالفَحشاءِ و المُنکرَ»
و نجاتِ انسان از بیقراری هنگام سختی و نداری و از انحصارطلبی و
بخل هنگام توانگری: «إنّ الإنسـنَ خُلقَ هَلوعاً إذا مسَّه الشّرُّ جَزوعاً وإذا مسَّه الخَیرُ مَنوعاً إلاّ المصُلّین».
۸. پرداخت
زکات:
«ءاتَی الزّکوةَ.»
فعل «ءاتی» و ذکر زکات در کنار نماز، قرینه بر
انفاق «مالی» است، نه زکات به معنای
تطهیر نفس و ازاله
رذایل اخلاقی از آن.
افزون بر اوصافی که به یکی از شؤون سهگانه
عقاید،
اخلاق و رفتار ابرار باز میگردد، در
قرآن اوصاف جامعی مانند وصف «
عباداللّه» (
بندگان خدا) برای برخی از آنان ذکر شده است.
در
سوره انسان پس از تبیین
نعمتهای بهشتیِ ابرار، از آنان با وصف «عباداللّه» یاد میکند.
ذکر این وصف، بر اثر آراستگی آنان به زیور
بندگی و پرداختن آنان به
لوازم بندگی است.
۹.
انفاق محبوب:
در برخی
آیات آمده کهدستیابی به
برّ، جز از راه انفاق محبوب، ممکن نیست: «لن تَنالُوا البرَّ حتّی تُنفِقُوا ممّاتُحبّون = هرگز به
نیکو کاری نخواهید رسید، مگر آن که از آن چه
دوست دارید،
انفاق کنید».
انفاق مال، یکی از
ارکان برّ است که تحقّق آن جز با
اجتماع آنها انجام نمیپذیرد و این که انفاق را در این
آیه، غایتی برای دستیابی به بِرّ قرار داده، نشانه عنایت و اهتمام بیشتری به رکن مذکور (انفاق) است و این بدان جهت است که وابستگی
قلبی به مالی که
انسان اندوخته، از
غرایز آدمیاست؛ به گونهای که گویا
مال، جزئی از جان او است و با دادن
مال، گویی بخشی از جان خود را میدهد؛ برخلاف دیگر
عبادتها و اعمال که در آنها فوت، زوال و کمبود چشمگیر نیست.
در آیه ۱۷۷
سوره بقرهنیز دادن
مال محبوب به
خویشاوندان و
یتیمان و
بینوایان و در
راه ماندگان و خواهندگان و در(راه
آزادی)
بردگان، از مصادیق بِرّ شمرده شده است؛ بدین معنا که علاقه به
مال،
نیکان را از صَرف آن در راه رهایی
مستمندان باز نمیدارد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در پاسخ پرسشی درباره «أتَی
المَال» فرمود: مقصود این است که
مال خود را در
راه خدا میدهی؛ در حالی که
نَفْست تو را از
عمر دراز و
فقر میترساند
:«ولـکنَّ البرَّ... و ءاتَی
المالَ علی حُبِّه....» از مهمترین مظاهر
ایمان و
عمل صالح،
انفاق در راه خدا است.
انفاق، معیار جدایی ایمان راستین و ادّعایی است.
گرچه تعبیر «ءاتی
المالَ» در این آیه، شامل
صدقات مستحب و
واجب هر دو میشود، «أتی الزّکوةَ» در پایان
آیه شاهد است که
زکات واجب از آن ارادهنشده است.
به گفته برخی مفسّران، «ءاتی
المال» اعمّ از انفاق است؛ زیرا شامل
قرض نیز میشود؛ چنان که
هبه معوّضه و
هدیه نیز از مصادیق آن به شمار میآیند.
ابرار در
سوره انسان نیز بر اثرِ
اطعام و بخشیدن طعام مورد علاقه و نیاز خویش ستوده شده و عمل آنان از مصادیق روشن انفاق محبوب به شمار آمده است: «وَ یُطعمِونَ الطّعامَ علی حُبِّهِ مِسکیناً و یتیماً و أسیراً».
از
امام رضا(علیه السلام)درباره این آیه پرسیده شد:
حبّ خدا یا
دوستی مال؟ فرمود:
دوستی طعام.
ضمیر«علی حبّه» در آیه ۱۷۷ سوره بقره
نیز میتواند به «
اللّه» یا به «ایتاءِ
المال» باز گردد.
اگر به «ایتاءِ
المال» برگردد، یعنی
مال را با
میل و
رغبت به
مستمندان میپردازند.
همچنین ضمیر «حبّه» در آیه ۸
سوره انسانمیتواند به «اللّه» برگردد.
انفاق محبوبها در راه خدا، از بزرگترین ابزارهای ارزیابی و
آزمایش ایمان درست از ایمان
فاسد است؛ زیرا در چنین انفاقی،
دوستی با
خدا که باید بر
دوستی مال و غیر آن چیره شود، ظهور و بروز مییابد.
مسلمانان صدر
اسلام با الهام از این
آیات میکوشیدند تا از محبوبترین اموال خود
انفاق کنند؛ چنان که
ابوذر غفاری از
مهمان خود خواست تا از
شتران وی، برترین آنها را برای خود برگزیند. او شتر لاغری آورد.
ابوذر گفت: به من
خیانت کردی. او گفت: بهترین شتر را یافتم؛ ولی آن را برای روز نیازتان واگذاشتم.
ابوذر گفت: روز نیاز من هنگامی است که در خانه
قبر قرار گیرم. خداوند میگوید: «لَن تَنالُوا البِرَّ حتّی...».
... این شتر،
مالِ محبوب من بود و
دوست داشتم آن را برای خود پیش فرستم.
برخی گفتهاند:
خداوند در
قرآن خیراتی را مصادیق بِرّ میشمارد و در
آیه «لَنتَنالُوا البِرَّ حتّی تُنفِقوا ممّا تُحِبّونَ»
میفرماید: اگر همه این خیرات را نیز بیاورید، به
فضیلت برّ نمیرسید، مگر این که از آن چه
دوست دارید،
انفاق کنید
و معنای آن این است که انفاقِ محبوب، برترین
طاعتها است.
دانشنامه موضوعی قرآن