اهل ذمه5
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غیر
مسلمانان مقیم در
سرزمین اسلامی، به موجب
قرارداد ذمّه را اهل ذمّه گویند.
اهل در
لغت به معنای خانواده،
شایسته و سزاوار، ساکن، پیرو کیش یا نظر یا طریقهای خاص و نیز معانی دیگر
و ذمّه از ریشه «ذمم» به معنای سرزنش کردن آمده است.
به نوشته ابنفارس
عهد و پیمان را از آن رو ذمام گفتهاند که انسان با زیر پا گذاشتن آن سرزنش میشود.
ابوعبید ذمّه را به معنای امان دانسته
و برخی دیگر آن را به معنای عهد و
ضمان میدانند
و در
اصطلاح،
فقه،
عقد و قراردادی است که میان مسلمانان و برخی از غیر مسلمانان منعقد میگردد
و به موجب آن، این افراد ملزم به پرداخت
جزیه و رعایت شرایطی دیگر شده و در برابر،
حکومت اسلامی موظف است از مال، جان و دیگر
حقوق آنان حراست کند.
به کسانی که این قرارداد با آنان منعقد میگردد «اهل ذمّه» میگویند. سبب نامگذاری اهل ذمّه به این نام آن است که با دادن جزیه، مال و جانشان در
امنیت قرار میگیرد
یا آنکه با بستن قرارداد ذمّه در پیمان و ضمان مسلمانان داخل میشوند.
غرض از بستن چنین پیمانی پایان دادن به حالت تضاد و دشمنی میان پیروان
ادیان و ایجاد نوعی اتحاد و همزیستی مسالمتآمیز میان مسلمانان و غیر مسلمانان در قلمرو حکومت اسلامی است
؛ همچنین این امر سبب میگردد که پیروان ادیان دیگر با حقایق
اسلام آشنا شده، بدان متمایل گردند.
طرف قرارداد در این عقد
امام یا
نایب خاص او و در عهد غیبت
حاکم اسلامی است.
برای چنین عقدی شرایط گوناگونی در
فقه اسلامی بیان شده که مهمترین آنها عبارت است از:
۱. پرداخت جزیه.
۲. خودداری از هر کاری که با
مصالحه میان طرفین سازگار نباشد؛ مانند
جاسوسی کردن برای
دشمن .
۳. پرهیز از آزار رسانی به مسلمانان و انجام دادن کارهای خلاف؛ مانند
زنا و
سرقت .
۴. تظاهر نکردن به کارهای ناپسندی مانند نوشیدن شراب و خوردن
گوشت خوک ، هرچند در
شریعت آنان
جایز باشد.
۵. پرهیز از احداث
کنیسه و ناقوس زدن.
۶. التزام به احکام قضایی مسلمانان.
درباره گستره اهل ذمه و اینکه آیا شامل همه غیر مسلمانان میشود یا برخی از آنان،
فقها اختلاف نظر دارند؛
امامیه و بیشتر فقیهان
اهلسنت با استناد به آیه جزیه که در آن تنها از اهل کتاب سخن به میان آمده: «مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتبَ حَتّی یُعطوا الجِزیَة»
و برخی
احادیث اهلذمّه را منحصر به
اهل کتاب میدانند که شامل
یهود ،
نصارا و
مجوس میشود.
و در کتابی بودن
صابئان و
سامره نیز اختلاف نظر وجود دارد.
شماری از فقیهان اهل سنت بااستناد به احادیث برآناند که اهل ذمّه همه کافران، اعم از
عرب و
عجم و اهل کتاب و
مشرکان را دربرمیگیرد.
نظر دیگر این است که عقد ذمّه شامل همه غیر مسلمانان جز بتپرستان میشود.
بر پایه نظر نخست، کافران غیر کتابی که در قلمرو حکومت اسلامی
اقامت دارند یا در آن تردد میکنند داخل عنوان عقود دیگری همچون
امان یا
صلح بوده، مشمول شرایط این عقود هستند.
در دوران زندگی
پیامبر در
مکه ملاقاتها و گفت و گوهایی با اهل کتاب گزارش شده،
ولی چون
اسلام نوپا بوده و حکومتی تشکیل نگردیده بود این ملاقاتها به قراردادی با اهل کتاب نینجامید؛ اما پس از هجرت آن حضرت به
مدینه و تشکیل حکومت اسلامی و همجواری با برخی اهل کتاب، از جمله
یهودیان بنیقریظه و
بنینضیر و
بنی قینقاع، پیامبر با آنان عهدنامههایی امضا کرد که نخستین منشور زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان الهی به شمار میرود. برخی بندهای این پیماننامهها بدین قرار است: یهودیان و
مسلمانان امت واحدی را تشکیل میدهند و هریک از آنان در
دین و عقاید خود آزاد هستند. یهودیان
حق ندارند دشمنان مسلمانان را با
زبان یا
دست یا دادن
سلاح آشکارا یا مخفیانه
یاری کنند و در غیر این صورت
جان و مال آنان
حرمت ندارد و مسلمانان میتوانند زنان و فرزندان آنان را به
اسارت بگیرند. تا زمانی که مسلمانان در حال
جنگ باشند یهودیان در
هزینه این جنگها شریکاند.
اما پس از مدتی آنان
پیمان خود را شکسته، حتی برخی از آنان ضمن همکاری کردن با مشرکان، تصمیم گرفتند
پیامبر اسلام را به شهادت رسانند
که در پی نقض عهد از سوی یهودیان بنینضیر قبل از واقعه اُحُد پیامبر
قلعه آنان را محاصره کرد و با قطع کردن نخلهایشان آنها را به ترک سرزمین خود و خروج از مدینه و
جزیرةالعرب وادار کرد. برخی آیات
سوره حشر ، در این باره نازل گردید؛ از جمله
آیات «هُوَالَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتبِ مِن دیرِهِم لاِوَّلِ الحَشرِ ما ظَنَنتُم اَن یَخرُجوا وظَنّوا اَنَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم مِنَ اللّهِ... لَولا اَن کَتَبَ اللّهُ عَلَیهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِی الدُّنیا... ذلِکَ بِاَنَّهُم شاقُّوا اللّهَ و رَسولَهُ و مَن یُشاقِّ اللّهَ فَاِنَّاللّهَ شَدیدُ العِقاب».
به نظر برخی مفسران بیرون راندن بنینضیر نخستین اخراج دسته جمعی اهل ذمّه از جزیرةالعرب به شمار میرود.
البته برخی محققان در اهل ذمّه بودن اینان تردید کردهاند.
بنیقریظه گروه دیگر یهود نیز در سال پنجم
هجرت پیمان خود را شکستند.
در پی این نقض عهد
پیامبر پس از محاصره ۲۵ روزه سرزمین آنان مردانشان را کشت و زنانشان را
اسیر و اموال و سرزمین آنان را
تصرف کرد
:«و اَنزَلَ الَّذینَ ظهَروهُم مِن اَهلِ الکِتبِ مِن صَیاصیهِم وقَذَفَ فی قُلوبِهِمُ الرُّعبَ فَریقًا تَقتُلونَ و تَأسِرونَ فَریقا واَورَثَکُم اَرضَهُم و دیرَهُم واَمولَهُم واَرضًا لَم تَطَوها و کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیء قَدیرا».
به نظر برخی آیات ۵۵ ۵۶
انفال ،
نیز درباره نقض عهد بنیقریظه نازل گردید
همچنین
قرآن در
آیه ۵۸ انفال،
به پیامبر اسلام
اجازه داده که
عهد خود را با عهدشکنان
نقض کند: «و اِمّا تَخافَنَّ مِن قَوم خِیانَةً فَانبِذ اِلَیهِم عَلی سَواء اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الخائِنین». طبق روایاتِ
شأن نزول ،
آیه فوق در مورد نقض عهد یهود بنیقینقاع نازل شد
که در پی آن
پیامبراسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آنان را محاصره و پس از گرفتن اموالشان آنان را از
مدینه بیرون راند.
در
سال نهم هجری و با نزول آیه۲۹
توبه،
پیامبر مأمور گشت تا به آن دسته از اهل کتاب که به
دین حق نگرویده بودند اعلام
جنگ کند، مگر اینکه
جزیه بپردازند و از
عناد و دشمنی با مسلمانان دست کشند: «قتِلُواالَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ ولا بِالیَومِ الأخِرِ ولا یُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ ورَسولُهُ ولا یَدینونَ دینَ الحَقِّ مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتبَ حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ عَن یَد وهُم صغِرون». به نظر برخی مؤلفان با نزول آیه فوق حکم گرفتن جزیه از اهل ذمّه
تشریع گردید.
پس از نزول این آیه، پیامبر نامهای به مسیحیان نجران مبنی بر پذیرش
اسلام یا پرداخت جزیه به
حکومت اسلامی نوشت.
مسیحیان نجران پس از دریافت نامه به مدینه آمدند و پس از انجام مذاکراتی از پذیرش اسلام و
مباهله امتناع ورزیده، حاضر شدند به مسلمانان
جزیه بپردازند.
در پی پذیرش جزیه قراردادی میان پیامبر و مسیحیان نجران بسته شد و در این
قرارداد مسلمانان متعهد شدند از جان و مال و
معابد آنان محافظت کنند و آنان متعهد شدند که به مسلمانان جزیه بپردازند و در صورت بروز
جنگ از ناحیه
یمن مسلمانان را
یاری و نمایندگان پیامبر را پذیرایی کنند و از رباخواری امتناع ورزند.
به جز قراردادهای یاد شده از انعقاد پیمانهای دیگری نیز میان
رسول خدا و اهل ذمّه سخن رفته است؛ از جمله قرارداد آن حضرت با «یوحنابن روبه» رئیس مسیحیان ایلا
و نیز با
یهودیان سینا و موارد متعدد دیگر
که این قراردادها پس از رحلت آن حضرت مبنای
معامله و رفتار خلفا و مسلمانان با اهل ذمّه قرار گرفت و بر پایه آنها پیمانهای متعدد دیگری نیز با اهل ذمّه بسته شد.
در
قرآن کریم احکام متعددی درباره اهل ذمّه مطرح شده است که برخی از آنها مربوط به وظایف اهل ذمّه در برابر
حکومت اسلامی بوده، شماری دیگر درباره تکالیف مسلمانان و حکومت اسلامی در برابر اهل ذمّه است.
یکی از تکالیف اهل ذمه پرداخت
جزیه به حکومت اسلامی است: «حَتّی یُعطوا الجِزیَة».
دریافت جزیه از
اهل کتاب در واقع به جهت تأمین هزینه
حمایت از جان و مال و
امنیت آنان از سوی حکومت اسلامی است.
پس از انعقاد
قرارداد ذمّه، اهل ذمّه موظفاند از قوانین حکومت اسلامی پیروی کنند. برخی از مفسران و
فقها جمله «عَن یَد و هُم صغِرون»
را که اشاره به تسلیم بودن اهل ذمّه در برابر حکومت اسلامی دارد دلیل بر این نکته دانسته و گفتهاند: لازمه تسلیم بودن اهل ذمّه در برابر مسلمانان، پایبندی آنان به قوانین حکومت اسلامی است.
البته درباره تفسیر «صاغرون» آرای متعدد دیگری نیز نقل شده است
که با روح تعالیم
اسلام و
قرآن سازگار نبوده، قابل پذیرش نیست.
به موجب این
آیه اگر دادگاه صالح اسلامی حکمی بر ضد اهل ذمّه صادر کند آنان موظفاند آن
حکم را بپذیرند.
البته برخی فقها با استناد به آیه «فَاِن جاءوکَ فَاحکُم بَینَهُم اَو اَعرِض عَنهُم»
گفتهاند: قاضی اسلامی در مورد پذیرش داوری یا
امتناع از آن میان اهل ذمّه مختار است
ولی عدهای دیگر معتقدند که با توجه به قرارداد و التزامی که
مسلمانان نسبت به حمایت از اهل ذمّه دارند
و نیز آیه ۴۸ مائده،
که در آن
پیامبر به داوری میان اهل ذمّه مأمور گشته قضاوت میان اهل ذمّه بر حاکم اسلامی
واجب است.
در صورت قضاوت، قاضی باید بر اساس قوانین اسلام و قرآن میان آنان حکم کند؛ نه بر اساس قوانین اهل کتاب
:«و اَنِ احکُم بَینَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ ولا تَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَکَ مِنَالحَقِّ».
اهل ذمّه باید به عهدی که با
حکومت اسلامی بستهاند پایبند باشند و در صورتی که قراردادشان را زیر پا گذاشته یا به برخی از شروط آن مانند پرداخت
جزیه وفادار نباشند حفظ مال و جان آنان بر مسلمانان و حکومت اسلامی واجب نخواهد بود
:«قتِلُوا الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ... مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتبَ حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ عَن یَد و هُم صغِرون».
برخی از فقها و مفسران
شیعه و
اهل سنت نیز با استناد به آیه «و اِن نَکَثوا اَیمنَهُم مِن بَعدِ عَهدِهِم وطَعَنوا فی دینِکُم فَقتِلوا اَئِمَّةَ الکُفرِ...»
بر آناند که اگر اهل ذمه نسبت به
اسلام،
طعن و بدگویی یا پیامبر اسلام را
سبّ کنند عهد خود را
نقض کرده و قتل آنان
جایز خواهد بود
همچنین سیره پیامبر اکرم در
اخراج بنی نضیر از
مدینه و کشتن بنی قریظه و تصرف اموال آنان
بر اثر نقض قرارداد خود با مسلمانان میتواند مؤید این رأیباشد.
در برابر رعایت شرایط از سوی اهل ذمّه،
حکومت اسلامی موظف است از جان و مال و معابد آنان محافظت کند: «قتِلُوا الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بzwnj;۵۳lighttitrtitrِاللّهِ... مِنَ الَّذینَ اوتوا الکِتبَ حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ عَن یَد و هُم صغِرون».
به موجب آیه مذکور قتال با اهل کتاب و تعدی به جان و مال آنان تا دادن جزیه
جایز شمرده شده و پس از دادن جزیه این
حکم نیز پایان میپذیرد.
در
آیه ۱۱۲
آلعمران ،
نیز قرآن
اهل کتاب را اهل ذلت و خواری پیوسته دانسته، مگر اینکه به ریسمانی از خدا یا مردم تمسک جویند: «ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ اَینَ ماثُقِفُوا اِلاّ بِحَبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَ النّاس». به نظر برخی مقصود از «الذّلَّةُ» خواری و
حرمت نداشتن جان، مال و ناموس
بوده و مراد از «حَبل مِنَ النّاس» انعقاد قرارداد با
پیامبر اسلام و
عقدذمّه است. در روایاتی که از طریق
شیعه و
اهل سنت نقل گردیده نیز بر عدم تعرض به جان و مال اهل ذمّه تأکید شده است.
گروهی از مفسران نیز با استناد به آیه ۴۰
حجّ ،
که دفع برخی از مردم از سوی برخی دیگر را عامل حفظ
مساجد ، کنیسهها و دیرها دانسته: «و لَولا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعض لَهُدِّمَت صَومِعُ وبِیَعٌ وصَلَوتٌ و مَسجِدُ» انهدام و تعرض به معابد اهل ذمّه را جایز ندانستهاند.
در صورت امکان و
اختیار، شاهدان باید
مسلمان و
عادل باشند
اما در فرض وجود
ضرورت و دسترسی نداشتن به مسلمان عادل، شهادت اهل ذمّه عادل در
دین خودشان بر اموال قابل پذیرش دانسته شده است
:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا شَهدَةُ بَینِکُم اِذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوتُ حینَ الوَصِیَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنکُم اَو ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِیالاَرضِ فَاَصبَتکُم مُصیبَةُ المَوت».
مقصود از «ذَوا عَدل مِنکُم» مسلمانان عادل هستند که در مرتبه اول قرار داشته
و مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَیرِکُم» به نظر بیشتر مفسران اهل ذمّهاند
که در صورت دسترسی نداشتن به شاهدان عادل و مسلمان میتوانند به
نفع یا ضرر مسلمانان در
وصیت شهادت دهند.
برخی از فقیهان با استناد به جمله «اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِی الاَرض» گفتهاند: شهادت اهل ذمه تنها در
سفر پذیرفته است؛
ولی بسیاری از
فقیهان،
حکم مزبور را منوط به تحقق این شرط ندانستهاند.
در ادامه آیه خطاب به مسلمانان آمده که اگر در شهادت اهل ذمّه تردید دارید آنان را پس از
نماز چنین
سوگند دهید که حاضر نیستند شهادت خود را با مال
دنیا معاوضه کرده یا
کتمان کنند: «تَحبِسونَهُما مِن بَعدِ الصَّلوةِ فَیُقسِمانِ بِاللّهِ اِنِ ارتَبتُم لانَشتَری بِهِ ثَمَنًا ولَو کانَ ذاقُربی ولا نَکتُمُ شَهدَةَ اللّهِ اِنّا اِذًا لَمِنَ الاثِمین».
مقصود از نماز در آیه،
نماز عصر یا
نماز ظهر و عصر مسلمانان است. برخی نیز گفتهاند: مقصود نماز و
عبادت اهل ذمّه است
اما در مقابل، شهادت مسلمانان برضدّ اهل ذمه پذیرفته است، به دلیل روایاتی که از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
اهلبیت (علیهمالسلام) نقل شده، چنانکه آیه «وکَذلِکَ جَعَلنکُم اُمَّةً وسَطًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ»
نیز به این مطلب اشعار دارد.
در صورتی که کار موجب حد، از اهل ذمّه سرزند به استناد عموم آیات مربوط به
حد، اقامه حد بر آنان
واجب خواهد بود
همچنین به نظر بیشتر فقهای
شیعه و
اهل سنت در صورت کشته شدن عمدی ذمّی به دست مسلمان به دلیل
آیه «لَن یَجعَلَ اللّهُ لِلکفِرینَ عَلَیالمُؤمِنینَ سَبیلا»
و برخی روایات، قاتل
قصاص نمیگردد
اما برخی با استناد به عموم آیات قصاص مانند «کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاصُ فِی القَتلَی الحُرُّ بِالحُرِّ» و نیز آیه ۴۵ مائده،
و ادله دیگر چنین قاتلی را مشمول حکم
قصاص دانستهاند؛ اما در صورتی که مسلمان فردی از اهلذمّه را از روی خطا بکشد باید
دیه بپردازد.
مستند این حکم به نظر اهل سنت آیه ۹۲ نساء،
است که میگوید: «و اِن کانَ مِن قَوم بَینَکُم و بَینَهُم میثقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ اِلی اَهلِهِ وتَحرِیرُ رَقَبَة مُؤمِنَة». استفاده این
حکم از آیه بر این اساس است که اسم «کان» در این آیه مقتول اهل ذمه باشد؛ لیکن مفسران و فقهای امامیه ضمیر «کان» را مربوط به مقتول مسلمان دانسته و مراد از
قوم در آیه شریفه را
ورثه کافر و ذمی مقتول دانستهاند
که در این صورت آیه ربطی به قتل ذمّی ندارد.
با توجه به سکونت اهل ذمّه در سرزمینهای اسلامی در مورد
جواز یا عدم جواز ورود آنان به
مسجد الحرام و دیگر مساجد میان فقها اختلاف نظر وجود دارد؛
امامیه و برخی از فقیهان
اهل سنت با استناد به
آیه «اِنَّمَا المُشرِکونَ نَجَسٌ فَلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ»
ورود آنان به مسجدالحرام و نیز مساجد دیگر را
جایز نمیدانند.
حتی برخی با استناد به آیه فوق و آیه نخست
سوره اسراء که
معراج پیامبر را از مسجد الحرام دانسته - در حالی که معراج آن حضرت از خانه امهانی بود و نیز برخی روایات، ورود اهل ذمّه به
محدوده حرم را نیز ممنوع میدانند
اما برخی دیگر از فقهای اهل سنت ممنوعیت در آیه ۲۸ توبه،
را منحصر به
مشرکان یا ایام حجّ دانسته و گفتهاند: اهل ذمّه میتوانند وارد مسجدالحرام و دیگر مساجد شوند.
برخی از آنان تنها ورود اهل ذمّه به مسجد الحرام را ممنوع میدانند.
قرآن در آیاتی مسلمانان را از دوستی و مراوده با
اهل کتاب که بیشتر آنان همپیمان با مسلمانان و از اقلیتهای مذهبی در
مدینه بودند
منع کرده است.
در آیاتی دیگر علت منع دوستی با آنان این امر دانسته شده که اهل کتاب درصدد باز گرداندن مسلمانان از دینشان هستند
یا قصد گمراه کردن مسلمانان را دارند
یا قلبهای آنان سرشار از
کینه مسلمانان است و دوست دارند مسلمانان به رنج و
مصیبت مبتلا شوند
یا دوست ندارند خیری بر
مسلمانان نازل شود
یا از مسلمانان راضی نمیشوند، مگر اینکه از کیش آنان پیروی کنند
یا دین و عقاید مسلمانان را به
سخره میگیرند
که از مجموع این آیات و علتهایی که برای منع دوستی بیان گردیده و نیز با توجه به آیاتی دیگر که
عزت و سربلندی را از آن مسلمانان دانسته
و استیلای
کافر بر مسلمان را منع کرده
برمیآید که مراوده و دوستی با آن دسته از غیر مسلمانان -اعم از اهل ذمه یا غیر اهل ذمه - که با مسلمانان دشمنی دارند و قصد گمراه کردن مسلمانان را داشته،
خیر و سعادتی را برای مسلمان نمیخواهند و عزت و استیلای مسلمانان در این رابطه از بین میرود ممنوع است؛ اما در غیر این صورت ارتباط و احسان کردن به آنان
جایز خواهد بود: «لایَنهکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذینَ لَمیُقتِلوکُم فِی الدّینِ و لَم یُخرِجوکُم مِن دیرِکُم اَن تَبَرّوهُم و تُقسِطو ا اِلَیهِم».
به نظر برخی از مفسران مقصود از آیه فوق تنها اهل ذمّه و معاهدهاند که با مسلمانان دشمنی ندارند؛ نه
کفار محارب .
برخی نیز آیه فوق را دلیل بر جواز دادن
صدقه به اهل ذمّه دانستهاند.
در
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
اهلبیت (علیهمالسلام) و نیز روایات منقول از آنان موارد متعددی از مراوده نیکو و
احسان به اهل ذمه به چشم میخورد؛ ازجمله در روایتی آمده است که پیامبر به
عیادت بیماران اهل ذمّه رفته، در
تشییع جنازه آنها شرکت میکرد، آنان را با گشادهرویی میپذیرفت و در مجالس شادی و عزای آنان شرکت میکرد
همچنین پیامبر فرمود: هرکس به همپیمانی
ستم کند من در پیشگاه
خدا دشمن او خواهم بود
و در روایتی
علی (علیهالسلام) خبر بیرون آوردن خلخال از پای
زن معاهد به دست سپاه معاویه را بسیار غمانگیز دانسته، فرمود: اگر مسلمانی از غم این حادثه بمیرد ملامتی بر او نیست.
از آیات
قرآن کریم،
احکام دیگری همچون
حکم ازدواج با اهل ذمّه،
نجاست یا
طهارت آنان و... استفاده میشود. (=>اهل کتاب)
احکام اهل الذمه؛ احکام الذمیین والمستأمنین فیدار الاسلام؛ احکام القرآن، جصاص؛ ارشاد الاذهان الی احکام الایمان؛ ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد؛ بحارالانوار؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحریرالاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه؛ تحریرالوسیله؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقایق و بحرالغرائب؛ التفسیر المنیر فیالعقیدة والشریعة والمنهج؛ تفسیر نمونه؛ جامع احادیث الشیعة فی احکام الشریعه؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جامع المقاصد فی شرح القواعد؛ جامع المدارک فی شرح المختصر النافع؛ الجزیة و احکامها فی الفقه الاسلامی؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الحاوی الکبیر؛ حقوق اقلیتها بر اساس قرارداد ذمه؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ زبدةالبیان فی براهین احکام القرآن؛ سنن ابی داود؛ السیرةالنبویه، ابنهشام؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛ الطبقات الکبری؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل و السیر؛ فتحالباری شرح صحیح البخاری؛ فتحالقدیر؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ الفقه؛ الفقه الاسلامی و ادلته؛ فقهالقرآن، راوندی؛ الکافی؛ کتاب الخراج؛ کتاب الخلاف؛ کنز العرفان فی فقه القرآن؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لغت نامه؛ المباهله؛ المبسوط، سرخسی؛ المبسوط فی فقه الامامیه، طوسی؛ مجمع البحرین؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مختلفالشیعة فی احکام الشریعه؛ مسالکالافهام الی آیات الاحکام؛ مستدرک الوسائل؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ معجم مقاییس اللغه؛ المغنی والشرح الکبیر؛ مکاتیب الرسول؛ منتهی المطلب فی تحقیق المذهب؛ من لا یحضره الفقیه؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نهجالبلاغه.
دائرة المعارف قرآن کریم جلد پنجم، برگرفته از مقاله«اهل ذمه قرآن» شماره۵.