از قرن چهارم تا هشتم صورت «باژ» متداول تر بوده است. مثلاً در شاهنامه اغلب این صورت به کار میرود (گرچه «باج» نیز به کار رفته) و عبارت «باژوساو» نیز آمده است. همچنین در شاهنامه هنگام اشاره به جزیه و غرامتی که فرمانروایانامپراتوریروم شرقی به ایرانیان فاتح پرداخته اند، اصطلاح «باژروم» به کار رفته است.
از بررسی اسناد موجود چنین بر میآید که کلمه «باج» علاوه بر اینکه به «عوارض» به طور اعماطلاق میشده، برای انواع مختلف عوارض نیز به کار میرفته است.
ناصر خسرو در سفر نامه
[۴]ناصر خسرو، سفرنامه، ج۱، ص۱۰، چاپ شفر، پاریس ۱۸۸۱.
[۵]رشید الدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، ج۱، ص۲۸۰ به بعد، چاپ کارل یان، لندن ۱۹۴۰.
هنگام وصف تدابیر محافظت از راه های بزرگِ کاروان رو در عهد غازان، از باجی سخن به میان آورده که طبق ملاکی معین در محل های خاص از مسافران وصول میشده است.
او در بحث از تعدیلات در مناسبات مالکیت در دوره غازان، این واژه را درباره عوارض به میزان یک ثلث هم به کار برده است.
شرف الدین علی یزدی، مورخ قرن بعد، «باج» را همراه با «ساو» و «خراج» و «جزیه»، یعنی مسامحتاً به معنی «مالیات»، به کار برده است.
[۶]شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۷۸، کلکته ۱۸۸۸.
برای تعیین معنای چنین کلمه ای، متونِ قوانین مسلماً بیش از متونِ تواریخ به کار میآیند، ولی کهن ترینمتون از این نوع، که متعلق به عهد آق قوینلوست، به صورت اصلی به دست ما نرسیده است.
با این همه به دلیل تداومسنت، که در امور دیوانی میان ترکها و اقواممسلمان دیگر مرسوم بوده است، قوانین آق قوینلو را، با اندکی تغییر، در قوانین مالی عثمانی میتوان یافت (مانند نکاتی که در قوانین مالی عثمانی برای ولایات شرق آناطولی، که در گذشته جزو متصرفات آق قوینلوها بوده، تصریح شده است) و در این قوانین، کلمه «باج» به کرات آمده است.
تصویرروشن تر و دقیق تر را میتوان از مجموعهقوانین دوره آق قوینلو که «عمر لطفی بارکان» آن را منتشر کرده است به دست آورد. این قوانین، که تحت تأثیر سنت حکومتی ایلخانان «یاسا» نامیده شده، متعلق به دیاربکر، ماردین، اَرْغَنی، رُها، ارزنجان، خرپوت، چَرمیک، عربگیر، و عمدتاً درباره زمان اوزون حسن است.
از مطالعه این قوانین آشکار میشود که باج عموماً، و مثلاً در عبارت «باجِ تمغا»، برای عوارض به کار میرود.
معنی تمغا کاملاً روشن است، عوارضی است که از انواع کالاهایی که در شهرها خرید و فروش میشد، و از منسوجات و حیوانات ذبح شده وصول میکردند، و معمولاً به آن «تمغای سیاه» گفته میشد.
«باجِ بزرگ» به عوارضی گفته میشد که از کالاهای داخلی یا وارداتی وصول میشد. این کالاها هنگام فروش در بازار، مشمول باج تمغا نیز قرار میگرفت.
در «قانون ارغنی» صراحتاً آمده است که تمغا از داد و ستداموال غیر منقول وصول میشود؛ یعنی این کلمه در اینجا به معنای عام «مالیات» به کار رفته است. باج در این قانوننامهها اصطلاح خاصی نیست. نحوه استعمال این کلمه در متون ادبی عثمانیملاحظات یاد شده را تأکید میکند.
سعد الدین، آنجا که اشاره میکند در قرن هشتم باج و خراج در روم به خلاف ایران، سنگین نبود،
در قانوننامه محمد فاتح، باج علاوه بر کاربرد غیر اصطلاحی، در باره عوارض فروش در شهرهای بزرگ نیز به کار رفته است.
طبق این قانوننامه باج به اموال غیر منقول از قبیل زمین و خانه و دکان و آسیاب تعلق نمیگیرد، بلکه از کالاهایی وصول میشود که در بازار به فروش میرسد، ولی شامل آنچه در روستا فروخته میشود نیست.
این قانوننامه مقدار باجی را که باید از فروش انواع کالاها گرفته شود تعیین، و تصریح کرده است که گاه یک طرف و گاه هر دو طرف معامله باید باج بپردازند.
مبلغ باجِ کالاهایی که از خارج (مانند «فرنگ» و «دوبرووِندیک/ دوبرووْنیک» = راگوسا) وارد میشده ـ و معمولاً ۲۰ درصد بوده ـ نیز مشخص شده، ولی در تبصره ای گفته است که این باج به شرایط قراردادهای منعقد با آن کشورها بستگی دارد. البته این متن کمی مبهم و مخدوش است، بنابراین نمیتوان از آن نتیجه قطعی گرفت.
اما مطمئن تر آن است که بگوییم در این جا منظور از عوارض گمرکی کالاهایی که از مرز میگذرد نیست، زیرا لفظ «گمرک» دربسیاری از اسناد دولتیِ آن دوره به کار رفته است و ظاهراً عوارض گمرکی را باج نمیخوانده اند .
بنابراین، می توان به قرینه چنین استنباط کرد که وقتی کالا وارد قلمروعثمانی میشده «گمرک» به آن تعلق میگرفته، و زمانی که برای فروش به شهر حمل میشده، به طور جداگانه از آن «باج» اخذ میشده است.
کلمه باج در «قانوننامه سلیمان» نیز به همان صورت که در قرن نهم آمده به کار رفته است. در واقع برخی از قسمت های راجع به باج عیناً از قانوننامه محمدفاتح اخذ شده است
[۱۱]قانوننامه آل عثمان، ضمیمه تاریخ عثمانی انجمن مجموعه سی ، ص ۲۱ به بعد، که قانوننامه محمد فاتح، ص ۳۰ به بعد را نیز در بردارد ، استانبول ۱۳۲۹
(۱) علی بن احمد اسدی، لغت فرس، چاپ هرن، برلین ۱۸۹۴.
(۲) امین احمد رازی، هفت اقلیم، کلکته ۱۹۳۹.
(۳) محمد حسین بن خلف برهان، ترجمه برهان قاطع، استانبول ۱۲۸۷.
(۴) غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، دستور الوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۷ ش.
(۵) رشید الدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، چاپ کارل یان، لندن ۱۹۴۰.
(۶) حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ سیدن، بارودا۱۹۳۱.
(۷) محمدبن حسن سعد الدین، تاج التواریخ.
(۸) شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، کلکته ۱۸۸۸.
(۹) ادّی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیة المعرّبة، بیروت ۱۹۰۸.
(۱۰) درویش احمد عاشق پاشا زاده، تواریخ آل عثمان، استانبول ۱۳۳۲.
(۱۱) چاپ گیزه، لایپزیگ ۱۹۲۸.
(۱۲) «قانوننامه آل عثمان»، ضمیمه تاریخ عثمانی انجمن مجموعه سی، استانبول ۱۳۲۹.
(۱۳) ناصر خسرو، سفرنامه، چاپ شفر، پاریس ۱۸۸۱.