• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

باج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



باج، معرّب «باژِ» فارسی در دوره اسلامی می باشد.
[۱] ادّی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیة المعرّبة، ذیل «باج»، بیروت ۱۹۰۸.





از قرن چهارم تا هشتم صورت «باژ» متداول تر بوده است. مثلاً در شاهنامه اغلب این صورت به کار می‌رود (گرچه «باج» نیز به کار رفته) و عبارت «باژوساو» نیز آمده است. همچنین در شاهنامه هنگام اشاره به جزیه و غرامتی که فرمانروایان امپراتوری روم شرقی به ایرانیان فاتح پرداخته اند، اصطلاح «باژروم» به کار رفته است.



بهرامی، شاعر عهد غزنوی، «باژ» به کار برده ولی بابا فغانی، شاعر قرن نهم، «باج» نوشته است،
[۲] امین احمد رازی، هفت اقلیم، ج۱، ص۲۶۷، کلکته ۱۹۳۹.
و صورت اخیر وارد زبان ترکی نیز شده است.
پس از آن‌که عثمانی‌ها بالکان را تصرف کردند، بلغارها و صرب‌ها این کلمه را به عاریت گرفتند و در زبان ارمنی نیز این کلمه به همین صورت و معنی به کار می‌رود.



اسدی
[۳] علی بن احمد اسدی، لغت فرس، ذیل «باژ»، چاپ هرن، برلین ۱۸۹۴.
، این کلمه را «خراج» معنی کرده است.
عبد القادر بغدادی معنی آن را حقوق راهداری، عشریه، و عوارض ذکر کرده و کلمات «باژبان» و «باژخواه» و «باژدار» را مأمور دریافت حق عبور و عوارض راهداری، و «باژگاه» را محل وصول عوارض راهداری تعبیر کرده است (هر چهار کلمه در شاهنامه آمده است).
در ترجمه ترکی «برهان قاطع»، علاوه بر معانی «عشریه، عوارض، حقوق راهداری»، به پول و هدایایی که شاهان از والیانِ خراج گزار خود وصول می‌کرده‌اند نیز اطلاق شده است.
باج عموماً در متون ترکی، مانند متون فارسی، به معنی «عوارض» به کار رفته است.
این کلمه به منزله اصطلاحی مالی در میان ترک‌ها رایج شده، زیرا چند دولت ترک در منطقه ایران تأسیس شد که نخستین آن‌ها غزنویان و سلجوقیان بودند، و سلجوقیان سنتِ سامانیان و غزنویان را حفظ کردند.
به این نکته نیز باید توجه داشت که در زمان سلجوقیان و ایلخانان زبان رسمی آسیای صغیر فارسی بود.
 


از بررسی اسناد موجود چنین بر می‌آید که کلمه «باج» علاوه بر این‌که به «عوارض» به طور اعم اطلاق می‌شده، برای انواع مختلف عوارض نیز به کار می‌رفته است.
ناصر خسرو در سفر نامه
[۴] ناصر خسرو، سفرنامه، ج۱، ص۱۰، چاپ شفر، پاریس ۱۸۸۱.
در وصف حلب می‌گوید که آن‌جا باجگاه (محل گمرک) میان شهرهای شام و روم و دیار بکر و مصر و عراق است.
خواجه نصیر طوسی، در رساله ای که حاوی نظرهای سیاسی و مالی اوست و به اباقا خان ایلخانی تقدیم شده این کلمه را به معنای عام آن به کار برده، و یالتقایا آن را در این عبارت نسبتاً مبهم، به «عوارضِ گمرکی» ترجمه کرده است؛ اما از آن‌جا که عوارض گمرکی از قدیم الایام وصول می‌شده، مسلماً مطالبه آن از طرف حکّام عملی شرم آور تلقی نمی‌شده است.
آن طور که از متن برمی آید و مینورسکی به درستی اشاره می‌کند، منظور از باج در اینجا «راهداری» («مالیات حفظ مسافر») است که در بلاد ایلخانان در قبال حفظ صلح و امنیت راه های کاروان رو و راه های آبی وصول می‌شده است.
رشید الدین فضل الله، مورخ عهد ایلخانان،
[۵] رشید الدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، ج۱، ص۲۸۰ به بعد، چاپ کارل یان، لندن ۱۹۴۰.
هنگام وصف تدابیر محافظت از راه های بزرگِ کاروان رو در عهد غازان، از باجی سخن به میان آورده که طبق ملاکی معین در محل های خاص از مسافران وصول می‌شده است.
او در بحث از تعدیلات در مناسبات مالکیت در دوره غازان، این واژه را درباره عوارض به میزان یک ثلث هم به کار برده است.
شرف الدین علی یزدی، مورخ قرن بعد، «باج» را همراه با «ساو» و «خراج» و «جزیه»، یعنی مسامحتاً به معنی «مالیات»، به کار برده است.
[۶] شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۷۸، کلکته ۱۸۸۸.

خوان دمیر، مورخ اواخر همین قرن، باج و «تَمغا» را که از بازرگانان اخذ می‌شده همراه با «زکات» و «خراج» آورده، ولی ظاهراً آن را به معنای عام به کار برده، زیرا ماهیت آن را ذکر نکرده است.
به نوشته حسن روملو، مورخ اوایل عهد صفوی، بعضی از قبایل اطراف مدت های مدید به فرمانروایان هرات باج می‌پرداخته اند.
[۷] حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱، ص۳۳۷، چاپ سیدن، بارودا۱۹۳۱.

 


برای تعیین معنای چنین کلمه ای، متونِ قوانین مسلماً بیش از متونِ تواریخ به کار می‌آیند، ولی کهن ‌ترین متون از این نوع، که متعلق به عهد آق قوینلوست، به صورت اصلی به دست ما نرسیده است.
با این همه به دلیل تداوم سنت، که در امور دیوانی میان ترک‌ها و اقوام مسلمان دیگر مرسوم بوده است، قوانین آق قوینلو را، با اندکی تغییر، در قوانین مالی عثمانی می‌توان یافت (مانند نکاتی که در قوانین مالی عثمانی برای ولایات شرق آناطولی، که در گذشته جزو متصرفات آق قوینلوها بوده، تصریح شده است) و در این قوانین، کلمه «باج» به کرات آمده است.

۵.۱ - اولین بحث دیوانی درباره لفظ باج


اوزون چارشیلی نخستین کسی بود که درباره این قوانین به بحث پرداخت، و اصطلاحاتی چون «باج تمغا» و «باجِ بزرگ» را توضیح داد.
او با استناد به فرهنگ شعوری و شرف نامه می‌گوید که تمغا مهری بود که با آن حیوانات را داغ می‌کردند، ولی باج نوعی عوارض زمین بود، و می‌افزاید که باجِ بزرگ نام دو نوع مالیات بود: یکی خاص امرا و حکام باج گزار بود و دیگری از کالاهای تجاری که از جایی به جایی می‌بردند و موادی که از ده به شهر می‌آوردند اخذ می‌شد.
همچنین توضیح می‌دهد که «باج دار» به «محافظ راه که در عهد ایلخانان در ازای حفظ امنیت راه‌ها از کاروان‌ها وجهی می‌گرفت» اطلاق می‌شد.
در این باره البته به خطا رفته است، زیرا باج دار در عهد ایلخانان و جلایریان مأمور وصول مالیات بود و طبق تعرفه ای که حکومت مرکزی تعیین کرده بود در بعضی از اماکن به گردآوری باج می‌پرداخت (در منابع ایتالیایی راجع به داد و ستد با شرق در عهد ایلخانان، از این تعرفه سخن رفته است).
اما «راهدار» شخص دیگری بود؛ وی «طوتقاوُل» خوانده می‌شد، از حکومت مرکزی حقوق می‌گرفت و زیر نظر یکی از فرماندهان نظامی ارشد ادای وظیفه می‌کرد، ولی هر گاه حکومت مرکزی ضعیف می‌شد، عده ای قانون شکن این عنوان را به خود می‌بستند و خودسرانه از کاروان‌ها حق راهداری می‌گرفتند و بدین ترتیب نقش «راهدار» و «باج دار» را یک جا عهده دار می‌شدند.
ابهام در توضیح اوزون چارشیلی درباره اصطلاح «باج تمغا» و «باج بزرگ» از آن‌جا ناشی می‌شود که او به فرهنگ‌ها متکی بوده است، نه به قانون نامه ها.

۵.۲ - دقیق ترین بحث درباره لفظ باج


تصویر روشن تر و دقیق تر را می‌توان از مجموعه قوانین دوره آق قوینلو که «عمر لطفی بارکان» آن را منتشر کرده است به دست آورد. این قوانین، که تحت تأثیر سنت حکومتی ایلخانان «یاسا» نامیده شده، متعلق به دیاربکر، ماردین، اَرْغَنی، رُها، ارزنجان، خرپوت، چَرمیک، عربگیر، و عمدتاً درباره زمان اوزون حسن است.
از مطالعه این قوانین آشکار می‌شود که باج عموماً، و مثلاً در عبارت «باجِ تمغا»، برای عوارض به کار می‌رود.
معنی تمغا کاملاً روشن است، عوارضی است که از انواع کالاهایی که در شهرها خرید و فروش می‌شد، و از منسوجات و حیوانات ذبح شده وصول می‌کردند، و معمولاً به آن «تمغای سیاه» گفته می‌شد.
«باجِ بزرگ» به عوارضی گفته می‌شد که از کالاهای داخلی یا وارداتی وصول می‌شد. این کالاها هنگام فروش در بازار، مشمول باج تمغا نیز قرار می‌گرفت.
در «قانون ارغنی» صراحتاً آمده است که تمغا از داد و ستد اموال غیر منقول وصول می‌شود؛ یعنی این کلمه در اینجا به معنای عام «مالیات» به کار رفته است. باج در این قانون نامه‌ها اصطلاح خاصی نیست. نحوه استعمال این کلمه در متون ادبی عثمانی ملاحظات یاد شده را تأکید می‌کند.
سعد الدین، آنجا که اشاره می‌کند در قرن هشتم باج و خراج در روم به خلاف ایران، سنگین نبود،
[۸] محمدبن حسن سعد الدین، تاج التواریخ، ج۱، ص۲۱۴.
این کلمه را به معنای عام آن به کار می‌برد.
برخی از شاعران عثمانی نیز در عبارت «باج و خراج» آن را مرادف خراج به کار برده اند.
 


از سوی دیگر، این کلمه در بعضی از متون تاریخی و مهم‌تر از همه در نخستین قانون نامه‌ها به صورت اصطلاح به کار رفته است.
عاشق پاشا زاده
[۹] درویش احمد عاشق پاشا زاده، تواریخ آل عثمان، ج۱، ص۱۹، استانبول ۱۳۳۲.
[۱۰] چاپ گیزه، لایپزیگ ۱۹۲۸، ج۱، ص۲۱.
ضمن اشاره به این مطلب که در زمان عثمان غازی به هر بار کالا که در «بازار قراجه حصار» به فروش می‌رسید مبلغ دو «آقچه» باج تعلق می‌گرفت، توضیح می‌دهد که این نوعی عوارض شهرداری بود که فقط در شهرهای بزرگ وصول می‌شد. این در واقع شبیه تمغایی است که در عهد ایلخانان و در دوران دولت های مختلفی که بر قوانین مالی آن‌ها باقی بودند، دریافت می‌شد.

۶.۱ - کاربرد لفظ باج به جای عوارض گمرکی


در قانون نامه محمد فاتح، باج علاوه بر کاربرد غیر اصطلاحی، در باره عوارض فروش در شهرهای بزرگ نیز به کار رفته است.
طبق این قانون نامه باج به اموال غیر منقول از قبیل زمین و خانه و دکان و آسیاب تعلق نمی‌گیرد، بلکه از کالاهایی وصول می‌شود که در بازار به فروش می‌رسد، ولی شامل آنچه در روستا فروخته می‌شود نیست.
این قانون نامه مقدار باجی را که باید از فروش انواع کالاها گرفته شود تعیین، و تصریح کرده است که گاه یک طرف و گاه هر دو طرف معامله باید باج بپردازند.
مبلغ باجِ کالاهایی که از خارج (مانند «فرنگ» و «دوبرووِندیک/ دوبرووْنیک» = راگوسا) وارد می‌شده ـ و معمولاً ۲۰ درصد بوده ـ نیز مشخص شده، ولی در تبصره ای گفته است که این باج به شرایط قراردادهای منعقد با آن کشورها بستگی دارد. البته این متن کمی مبهم و مخدوش است، بنابراین نمی‌توان از آن نتیجه قطعی گرفت.
اما مطمئن تر آن است که بگوییم در این جا منظور از عوارض گمرکی کالاهایی که از مرز می‌گذرد نیست، زیرا لفظ «گمرک» دربسیاری از اسناد دولتیِ آن دوره به کار رفته است و ظاهراً عوارض گمرکی را باج نمی‌خوانده اند .
بنابراین، می توان به قرینه چنین استنباط کرد که وقتی کالا وارد قلمرو عثمانی می‌شده «گمرک» به آن تعلق می‌گرفته، و زمانی که برای فروش به شهر حمل می‌شده، به طور جداگانه از آن «باج» اخذ می‌شده است.
 

۶.۲ - کلمه باج در قانون نامه سلیمان


کلمه باج در «قانون نامه سلیمان» نیز به همان صورت که در قرن نهم آمده به کار رفته است. در واقع برخی از قسمت های راجع به باج عیناً از قانون نامه محمدفاتح اخذ شده است
[۱۱]  قانون نامه آل عثمان، ضمیمه تاریخ عثمانی انجمن مجموعه سی ، ص ۲۱ به بعد، که قانون نامه محمد فاتح، ص ۳۰ به بعد را نیز در بردارد ، استانبول ۱۳۲۹
ولی مقررات دیگری نیز دارد.
از متن این دو قانون نامه پیداست که باج هم به معنی «احتساب رسمی» (عوارض شهرداری) و هم به معنای عام «عوارض» بوده است.
معنای دوم در عباراتی چون «باجِ بازار»، «باجِ اغنام» و «باجِ تمغا» مشهود است.
این کلمه هنوز هم در میان ترک زبان های ترکستان شرقی به معنای عام آن متداول است و در لهجه های کاشغر و یارقند به معنی عوارض گمرکی به کار می‌رود .
تاکنون درباره کلمه باج تحقیق کاملی صورت نگرفته است.
عثمان نوری در بحث از «احتساب» به نقل قسمت‌هایی از عاشق پاشا زاده و نشری و قانون نامه سلیمان و نیز قانون نامه دیگری که تاریخ مشخص ندارد اکتفا کرده است.



(۱) علی بن احمد اسدی، لغت فرس، چاپ هرن، برلین ۱۸۹۴.
(۲) امین احمد رازی، هفت اقلیم، کلکته ۱۹۳۹.
(۳) محمد حسین بن خلف برهان، ترجمه برهان قاطع، استانبول ۱۲۸۷.
(۴) غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، دستور الوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۱۷ ش.
(۵) رشید الدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، چاپ کارل یان، لندن ۱۹۴۰.
(۶) حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ سیدن، بارودا۱۹۳۱.
(۷) محمدبن حسن سعد الدین، تاج التواریخ.
(۸) شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، کلکته ۱۸۸۸.
(۹) ادّی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیة المعرّبة، بیروت ۱۹۰۸.
(۱۰) درویش احمد عاشق پاشا زاده، تواریخ آل عثمان، استانبول ۱۳۳۲.
(۱۱) چاپ گیزه، لایپزیگ ۱۹۲۸.
(۱۲) «قانون نامه آل عثمان»، ضمیمه تاریخ عثمانی انجمن مجموعه سی، استانبول ۱۳۲۹.
(۱۳) ناصر خسرو، سفرنامه، چاپ شفر، پاریس ۱۸۸۱.


 
۱. ادّی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیة المعرّبة، ذیل «باج»، بیروت ۱۹۰۸.
۲. امین احمد رازی، هفت اقلیم، ج۱، ص۲۶۷، کلکته ۱۹۳۹.
۳. علی بن احمد اسدی، لغت فرس، ذیل «باژ»، چاپ هرن، برلین ۱۸۹۴.
۴. ناصر خسرو، سفرنامه، ج۱، ص۱۰، چاپ شفر، پاریس ۱۸۸۱.
۵. رشید الدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان خان، ج۱، ص۲۸۰ به بعد، چاپ کارل یان، لندن ۱۹۴۰.
۶. شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۷۸، کلکته ۱۸۸۸.
۷. حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱، ص۳۳۷، چاپ سیدن، بارودا۱۹۳۱.
۸. محمدبن حسن سعد الدین، تاج التواریخ، ج۱، ص۲۱۴.
۹. درویش احمد عاشق پاشا زاده، تواریخ آل عثمان، ج۱، ص۱۹، استانبول ۱۳۳۲.
۱۰. چاپ گیزه، لایپزیگ ۱۹۲۸، ج۱، ص۲۱.
۱۱.  قانون نامه آل عثمان، ضمیمه تاریخ عثمانی انجمن مجموعه سی ، ص ۲۱ به بعد، که قانون نامه محمد فاتح، ص ۳۰ به بعد را نیز در بردارد ، استانبول ۱۳۲۹




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باج»، شماره۷۵.    



جعبه ابزار