• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

برزخ در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برزخ به معنای عالمی میان مرگ و قیامت می‌باشد.



برزخ واژه‌ای عربی از ریشه (ب - ر - ز) و در لغت به معنای حایل بین دو چیز است؛ گویا این واژه در اصل به معنای پاره زمینی بوده که بین دو چیز خودنمایی و بروز داشته؛ ولی بعدها این معنا توسعه یافته و بر هر امر حایل بین دو چیز، برزخ اطلاق گشته است. برخی معنای اصلی برزخ را حالت ثانوی و جدیدی دانسته‌اند که بر شیء عارض شده و با حالت پیشین فرق می‌کند
[۲] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».
، به هر حال در صورت عربی بودن «برزخ» حرف «خ» در آن زاید بوده، بر مبالغه دلالت دارد
[۳] التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».
؛ ولی در صورتی که آن را معرّب «بَرْزَهْ» بدانیم که آن نیز به‌معنای حاجز و حایل است، حرف مزبور جزو حروف اصلی کلمه خواهد بود.


واژه برزخ در اصطلاح علمای جغرافیا بر قطعه زمینی که بین دو نهر یا دو دریا واقع شده یا شبه‌جزیره، و در اصطلاح حکمت اشراق بر جسم
[۵] لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۹۵۸.
[۶] شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۶۲‌.
[۷] مجموعه مصنفات، ج‌۲، ص‌۱۷۷، «حکمة الاشراق».
و در اصطلاح اهل معرفت بر عالمی که از نظر مرتبه بین عالم ماده و عالم عقل قرار گرفته و از‌آن به عالم مثال تعبیر می‌کنند اطلاق می‌گردد. اهل معرفت برزخ را به نزولی و صعودی تقسیم کرده، برزخ نزولی را پیش از دنیا و برزخ صعودی را بعد از آن دانسته‌اند و نیز صور برزخ صعودی را بر‌خلاف صور برزخ نزولی نتیجه افعالی می‌دانند که در نشئه دنیا گذشته است.
[۸] شرح فصوص‌الحکم، ص‌۹۷‌-‌۱۰۲.



برزخ در اصطلاح قرآن، روایات و مجموعه تعالیم اسلامی به معنای عالم پس از مرگ و حد فاصل بین دنیا و آخرت است. شاید بتوان ادعا کرد که برزخ بدین معنا نخستین بار، در تعالیم اسلامی و در قرآن استعمال گردیده است. واژه برزخ به معنای مذکور تنها یک بار در قرآن آمده و در آن، حالِ انسانهای تبهکار و مجرم، هنگام فرا رسیدن مرگ و درخواست غیر قابل قبول آنان مبنی بر بازگشت به دنیا و پاسخ آنان به این‌که فرا روی ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند گزارش شده است: «حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ المَوتُ قالَ رَبِّ ارجِعون لَعَلّی اَعمَلُ صلِحًا فیما‌تَرَکتُ کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها و مِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلی یَومِ یُبعَثون».
افزون بر آیه مزبور که به صراحت از برزخ سخن به میان آورده است آیات دیگری را می‌توان یافت که به نوعی بر حقایق برزخی دلالت داشته و برای اثبات عالم پس از مرگ (قبل از قیامت) قابل بهره‌برداری است.


در آیات مربوط به برزخ به موضوعات ذیل پرداخته شده‌است: ادامه حیات شهیدان پس از مرگ،
[۱۴] مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۵۸‌-‌۶۵۹‌.
احوال ارواح انسانها هنگام انتقال از زندگی دنیوی به سرای دیگر، سرگذشت انسانها پس از مرگ. به همراه برخی خصوصیات و نحوه حیات آنها، تعدد حیات و مرگ. آیات دیگری نیز مرتبط با بحث است که دلالت آن‌ها بر برزخ به وضوح آیات سابق نیست؛ مانند: سورهای سجده، طارق،
[۲۹] تفسیر صدر المتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴.
آل‌عمران، مریم، هود، تکاثر، فرقان، البته با توجه به آیات ۹۷ نساء و ۹۳ انعام.


برزخ در حقیقت ادامه وجود عالم دنیا و استمرار حیات انسان پس از مرگ تا برپایی قیامت است. در روایتی از امام صادق آمده که روح پس از مرگ به بدنی مانند بدن دنیوی منتقل می‌شود... ‌. روایات دیگری با همین مضمون را نیز می‌توان یافت و تلاشهایی نیز برای تطبیق آن‌ها با بدن مثالی صورت گرفته است.
[۴۳] معاد، ج‌۲، ص‌۲۶۶‌-‌۲۶۷.
به اعتقاد برخی، بر پایه روایات خاصه و عامه روح پس از مفارقت بدن به اجسامی که در نهایت لطافت‌اند تعلق می‌گیرد. این اجسام شبیه جسم جنّ و شبیه بدن عنصری هستند، به نحوی که اگر کسی آن را ببیند می‌گوید: این همان شخصی است که در دنیا او را می‌دیدیم.
[۴۵] حق الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.



یکی از مباحث مربوط به برزخ، عمومیت آن و مقدار مکث انسان در برزخ است. عالم برزخ مرحله‌ای قهری از مراتب وجود است و عبور از آن برای همه ضروری است؛ ولی کسانی که در دنیا در سعادت یا شقاوت کامل شده و کمالات عقلانی و فضایل یا رذایل کسب کرده‌اند برزخشان کوتاه بوده و زودتر از افراد متوسط وارد بهشت یا جهنم اخروی می‌شوند
[۴۶] معاد از دیدگاه امام خمینی، ص‌۳۷۲.
، ازاین‌رو براساس برخی روایات، برزخ اولیای الهی بیش از سه روز نیست که آن هم به سبب علاقه طبیعی و تعلّق جبلّی آنان است.
[۴۷] معاد از دیدگاه امام خمینی، ص‌۱۷۵.
[۴۸] چهل حدیث، ص‌۱۲۴.
برخی نیز از روایاتی استفاده کرده‌اند که نفوس کامله مانند پیامبر و ائمه (علیهم‌السلام) برزخ نداشته، بدون مکث در عالم برزخ، وارد آخرت می‌شوند
[۴۹] البرهان، ج‌۴، ص‌۳۶.
[۵۰] دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۴۱۹.
ولی براساس روایات دیگری در برزخ تنها از محض ایمان و محض کفر پرسش می‌شود و انسانهای متوسط رها می‌شوند.؛ در توضیح این روایات به گونه‌ای که با آنچه گذشت منافات نداشته باشد شاید بتوان گفت مقصود آن است که از انسانهای کامل در ایمان یا کفر، پرسش می‌شود تا به سرعت آنان را از برزخ عبور داده، وارد آخرت کنند و انسانهای متوسط در برزخ رها می‌شوند. برخی گفته‌اند: در عالم برزخ فقط از مسائلی که انسان باید به آن‌ها اعتقاد و ایمان داشته باشد سؤال می‌شود و رسیدگی به سایر مسائل، به قیامت موکول می‌گردد.
[۵۲] مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۵۱۸‌، «زندگی جاوید یا حیات اخروی».



از دیگر مباحث مربوط به برزخ، تکامل برزخی است. تکامل برزخی از منظر روایات امری مسلم است؛ مانند ثواب بردن شخصی که از دنیا رفته از صدقات جاریه‌ای که پس از مرگ وی نیز برای دیگران سودمند است؛ نظیر ساختن مسجد و باقی گذاردن علم مفید یا سود بردن از کارهای نیکی که دیگران انجام داده و ثوابش را به او هدیه می‌کنند، ازاین‌رو تکامل برزخی باید به گونه‌ای تبیین شود که با مبانی عقلی نیز ناسازگاری نداشته‌باشد.
====================
اثبات برزخ:
برخی گفته‌اند: اصولا مسئله برزخ ماهیت نقلی دارد و عقل را به آن راهی نیست
[۵۶] روح‌المعانی، مج۲، ج‌۲، ص۳۰.
[۵۷] شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۴‌-‌۴۹۵.
و بعضی بر این عقیده‌اند که افزون بر ادله نقلی، دلایل عقلی نیز می‌تواند پاداش و کیفر برزخی را ثابت کند.
[۵۸] التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۴۲۷.



البته تجزیه و تحلیل ادله عقلی و نقلی اثبات برزخ نشان می‌دهد که این ادله بیش از آن‌که ضرورت برزخ را ثابت کند امکان آن را ثابت می‌کند، در هر حال این نکته درخور توجه است که اولین گام برای اثبات برزخ، اثبات حقیقت روح و تجرد نفس و بقای آن است، از این‌رو کسانی که به سبب جهانبینی مادی خود، همه حقایق موجودات عالم را در مادیات منحصر می‌دانند، به طور کلی منکر عالم پس از مرگ هستند،
[۵۹] شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۷.
[۶۰] التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۳‌-‌۹۴.
[۶۱] گوهر مراد، ص‌۶۴۹‌-‌۶۵۰‌.
افزون بر این برای اثبات برزخ ممکن است به ادله تجربی و حسّی با استفاده از روشهایی که می‌توان با ارواح گذشتگان ارتباط برقرار کرد نیز بهره گرفت. این روشها که در علمی به نام فرا روانشناسی (Parapsychology) طرح می‌گردد ثابت می‌کند که برای مردگان، نوعی حیات و ادامه زندگی تحقق دارد که آن همان برزخ است. توجه به این نکته نیز لازم است که خواه دلیل عقلی را نیز دلیلی مستقل برای اثبات حیات برزخی بپذیریم یا آن را تمام ندانیم، در هر صورت، اصل این مسئله در مجموعه معارف اسلامی امری روشن است و از همین روی برخی از صاحب نظران احتمال ضروری بودن آن را بعید ندانسته‌اند،
[۶۲] حق‌الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.
گرچه به گفته برخی از محققان مسئله حیات برزخی در اواسط عهد رسول خدا از ضروریات قرآنی نبوده است و حتی امروزه نیز برخی از مسلمین که نفس انسان را مجرد نمی‌دانند به نوعی این حقیقت را نمی‌پذیرند،


مهم‌ترین ادلّه حیات برزخی آیات و روایات است که آیات در این زمینه به شرح ذیل است:

۹.۱ - دلیل اول

آیه ۱۰۰ سوره مؤمنون برزخ را پیشاپیش ظالمان و محیط بر آنان دانسته است: «ومِن ورائِهِم بَرزَخٌ اِلی یَومِ یُبعَثون». برخی «وراء» را به معنای پشت و برزخ را به منزله مانعی از بازگشت به دنیا دانسته‌اند ؛
[۶۷] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۸۷.
[۶۸] جامع‌البیان، مج۱۰، ج‌۱۸، ص‌۶۹‌.
ولی قید «اِلی یَومِ یُبعَثون» به روشنی دلالت بر این نکته دارد که کلمه «وراء» به معنای جلو است، زیرا اگر آن را به‌معنای پشت بدانیم دیگر قید مذکور لغو خواهد ‌بود.

۹.۲ - دلیل دوم

در برخی آیات درباره شهیدان چنین آمده است: «کسانی را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندارید. ایشان زندگان‌اند و نزد خدا روزی داده می‌شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمان‌اند و برای کسانی که از پی ایشان‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند شادی می‌کنند که نه بیمی برایشان است و نه اندوهگین می‌شوند» همچنین در آیات ۲۶ - ۲۷ یس از شهیدی چنین نقل می‌کند: «هنگامی که به وی گفته شد:به بهشت درآی گفت: ای کاش قوم من از این همه رحمت الهی که مرا در بر گرفته با خبر می‌شدند». براساس آیات مزبور شهیدان لذتها را درک می‌کنند و اگر آنان مرده و فاقد حیات باشند دیگر درکی ندارند تا لذت برده و متنعم باشند.
[۷۳] جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۳.
گفته شده: آیه ۱۷۰ آل‌عمران به روشنی دلالت دارد که حیات برزخی شهدا مقارن با حیات دنیوی کسانی است که به آنان ملحق نگشته‌اند.
[۷۵] مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳۴.
[۷۶] التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۰.
[۷۷] الابانه، ص‌۷۶.
برخی از متکلمان خواسته‌اند دلالت عام آیات یاد شده بر حیات برزخ برای همه انسانها را انکار و آن را محدود به حیات شهیدان بدانند
[۷۸] التحریر و المرسع، ص‌۲۸۴.
که دلیلی بر اختصاص در دست نیست، بلکه سیاق آیات‌۱۶۹‌-‌۱۷۱ آل‌عمران مفید اشتراک دیگر مؤمنان با شهدا در حیات برزخی است.

۹.۳ - دلیل سوم

برخی آیات با حرف عطف «فای تعقیب» که بر پشت سر هم بودن دو امر دلالت دارد حالاتی از حیات را برای انتقال یافتگان از دنیا ترسیم می‌کند که از این آیات نیز برای اثبات برزخ استفاده شده است؛ مانند وارد شدن قوم نوح (علیه‌السلام) به آتش در پی غرق شدن آنان: «مِمّا خَطیتِهِم اُغرِقوا فَاُدخِلوا نارًا...».
[۸۲] شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۳.
[۸۳] التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۶۴.
[۸۴] شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۱‌-‌۱۱۲.
برخی آیاتِ «یاَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّه اِرجِعی اِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرضیَّه فَادخُلی فی عِبدی وادخُلی جَنَّتی» را نیز به جهت وجود فای تعقیب (فَادخُلی) دلیل بر حیات برزخی دانسته‌اند ؛
[۸۶] التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۱.
همچنین در آیاتِ «فَاَمّا اِن کانَ مِنَ المُقَرَّبین فَرَوحٌ و رَیحانٌ و جَنَّتُ نَعیم» گفته شده:فای تعقیب دلالت بر این دارد که روح و ریحان و جنّت، پس از مرگ و در برزخ حاصل می‌شود.
[۸۸] جامع‌البیان، مج۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵‌-۲۷۶.
[۸۹] التفسیر الکبیر، ص‌۹۲.
البته در روایتی از امام‌صادق (علیه‌السلام)، روح و ریحان در قبر و جنّت نعیم در آخرت دانسته شده است.
[۹۰] تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۳۶۱.
برخی، آیات ۸۸ - ۸۹ واقعه را مربوط به آخرت دانسته‌اند.
[۹۴] جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵.

گفتنی است که نمی‌توان به صرف دلالت آیات مزبور بر فاصله نبودن میان مرگ و دخول در آتش یا متنعم شدن استناد کرد و از آن‌ها در اثبات برزخ بهره جست، زیرا ممکن است انتقال‌یافتگان از دنیا در آیات یاد شده از جمله کسانی باشند که بدون توقف در برزخ به جهنم یا بهشت اخروی داخل می‌شوند.

۹.۴ - دلیل چهارم

طبق مضمون برخی آیات، فرشتگان هنگام مرگ از ستمگران بازخواست می‌کنند: «اِنَّ الَّذینَ تَوَفّهُمُ المَلئِکَةُ ظالِمی اَنفُسِهِم قالوا فیمَ کُنتُم...» و به آن‌ها می‌گویند: جانهای خود را بر آرید: «ولَو تَرَی اِذِ الظّلِمونَ فی غَمَرتِ المَوتِ والمَلئِکَةُ باسِطوا اَیدیهِم اَخرِجوا اَنفُسَکُمُ الیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کُنتُم تَقولونَ عَلَی اللّهِ غَیرَ الحَقِّ و کُنتُم عَن ءایتِهِ تَستَکبِرون». آیات مزبور نیز مرتبط با سؤال قبر و عذاب برزخی است و در برخی آثار به این آیات و همچنین آیات ۳۲ نحل و ۵۰ انفال برای اثبات برزخ استدلال شده است.
[۱۰۱] صحیح البخاری، ج‌۲، ص‌۱۲۳.
[۱۰۲] الفرقان، ج‌۱۴، ص‌۳۳۰.
[۱۰۳] الفرقان، ج‌۱۰، ص‌۲۶۱.


۹.۵ - دلیل پنجم

اثبات برخی ویژگیها برای حیات پس از مرگ در برخی آیات از جمله وجود شب و روز: «اَلنّارُ یُعرَضونَ عَلَیها غُدُوًّا و عَشیًّا...» دلیل بر وجود حیات برزخی دانسته شده است، زیرا براساس روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) که متکلمان نیز از آن‌ها استفاده کرده‌اند
[۱۰۵] سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۲‌-‌۶۴‌، «مسار الشیعه».
در قیامت شب و روزی وجود ندارد، ازاین‌رو باید گفت عذاب مذکور در آیه، مربوط به حیات برزخی است.
[۱۰۶] تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۲۶۱.
[۱۰۷] مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۸۱۸‌.
البته برخی گفته‌اند: این بدان معنا نیست که در برزخ لزوماً شب و روز وجود داشته باشد، بلکه می‌توان گفت عذاب فرعون و پیروان او پس از مرگ مقارن با شب و روز دنیوی است و عذاب آن‌ها با ظرف زمانی دنیا سنجیده شده است.
[۱۰۸] التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.
برخی نیز از عطف جمله «و‌یَومَ تَقومُ السّاعَةُ اَدخِلوا ءالَ فِرعَونَ اَشَدَّ العَذاب» بر ماقبل آن در آیه یاد شده‌استفاده کرده‌اند که عذابی که در جمله قبل، از آن سخن به میان آمده و شب و روز در آن مطرح گردیده عذابی است که قبل از قیامت بر مجرمان وارد می‌شود و عذابی که در این جمله وجود دارد و همراه با «أشدّ» است عذاب آخرت است.
[۱۰۹] الابانه، ص‌۷۵.

برخی از محققان آیه «و لَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً و عَشیّا» را نیز به دلیل مطرح کردن صبح و شام مربوط به حیات برزخی دانسته‌اند:
[۱۱۱] الفرقان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۵‌-‌۳۵۶.
برخی نیز شب و روز را در آیات یاد شده کنایه از دوام عذاب و پاداش دانسته‌اند.
[۱۱۲] التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.


۹.۶ - دلیل ششم

سخن از تعدد حیات و موت و بیان شمار آن‌ها در برخی آیات نیز از دیگر دلایل اثبات برزخ شمرده شده است: «کَیفَ تَکفُرونَ بِاللّهِ وکُنتُم اَموتًا فَاَحیکُم ثُمَّ یُمیتُکُم ثُمَّ یُحییکُم ثُمَّ اِلَیهِ تُرجَعون». در این آیه از عبارتِ «ثُمَّ اِلَیهِ تُرجَعون» که به روشنی بر بعث اخروی دلالت دارد می‌توان برداشت کرد که عبارتِ «ثُمَّ یُمیتُکُم ثُمَّ یُحییکُم» مربوط به حیات برزخی است.
[۱۱۴] روض الجنان، ج‌۱، ص‌۱۸۵.
برخی به دلیل آن نیز تصریح کرده‌اند؛ یعنی عطف با «ثمّ» که فاصله و تراخی را می‌رساند. برای این تفسیر در جوامع روایی نیز می‌توان شواهدی یافت. نظیر استدلال یاد شده، استدلال به آیه ۱۱ غافر است:«قالواْ رَبَّنا اَمَتَّنا اثنَتَینِ واَحیَیتَنا اثنَتَینِ فَاعتَرَفنا بِذُنوبِنا فَهَل اِلی خُروج مِن سَبیل» که البته فرق بین دو آیه کاملا مشهود است، و آن این‌که در آیه نخست از مرگ اول به «کُنتُم اَمواتاً» تعبیر شده که به راحتی یا با اندکی تأمّل می‌تواند بر دوره پیش از تعلق روح منطبق شود؛ اما در آیه دوم موت در قالب لفظ «اماته» طرح گردیده که به معنای میراندن است و تطبیق آن بر دوره پیش از حیات دنیوی دشوار است و ازاین‌رو بهتر آن می‌نماید که میراندن نخست به مرگ پس از حیات دنیوی و میراندن دوم به مرگ پس از حیات برزخی برگردد. به گفته برخی، بیشتر علما بر همین اساس به این آیه برای اثبات برزخ استدلال کرده‌اند.
[۱۱۹] التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۳۹.
در این میان منکران دلالت دو آیه و نیز منکران عذاب قبر گفته‌اند که در این دو آیه سخن از دو مرگ و دو حیات رفته است؛ نه سه مرگ و سه حیات
[۱۲۱] شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵.
که مرگ اول حالت پیشین ابدان، قبل از تعلق روح است که مرده بودند و مرگ دوم انتقال از نشئه دنیا به آخرت است و حیات اول زندگی دنیا و حیات دوم زندگی آخرت است و اگر حیات و مرگ برزخی وجود داشت و مورد نظر بود باید در این آیات از سه مرگ و سه حیات سخن به میان می‌آمد. ابن‌مسعود، ابن‌عباس، قتاده و ضحاک بر این عقیده‌اند که آیات یاد شده تنها به حیات دنیوی و اخروی اشاره دارد و در میان متقدمان تنها سدّی دلالت آن‌ها را بر حیات برزخی تمام می‌داند.
[۱۲۲] تفسیر قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۱۹۴.
اینان برای حل مشکل لفظ «اماته» در آیه دوم که با بی‌جان بودن در دوره قبل از تعلق روح سازگار نیست به مجاز و کنایه روی آورده‌اند. ایشان بر این عقیده‌اند که همان‌طور که در مثال گفته می‌شود: «ضیّق فم الرکیة» و با آن‌که دهانه چاه وسیع نیست به چاه کَن گفته می‌شود که دهانه آن را تنگ کن همین‌طور هم با آن‌که شخص قبل از آمدن به دنیا چیزی نبوده لفظ اماته بر او صادق‌است. برخی از محققان این توجیهات را نوعی تکلف دانسته و گفته‌اند: این آیه در خصوص حیات برزخی و اخروی است و ارتباطی با حیات دنیوی ندارد. وی با توجه به قرینه کلامی در آیه مورد بحث می‌گوید: این آیه سخن کافران در دوزخ اخروی است و آن‌ها برای آن‌که از انکار خود در طول زندگی دنیوی پشیمان شده‌اند حال در قیامت آنچه را که منکر شده‌اند با زبان عجز اقرار می‌کنند و روشن است که آن‌ها در عالم دنیا حیات دنیوی خویش را منکر نبوده‌اند، بلکه حیات برزخی و اخروی را منکر شده‌اند. این تفسیر از سوی برخی چنین نقد شده که کافران در حیات دنیوی نیز احیا و خلق خویش را از هیچ و عدم به دست خداوند منکر بوده‌اند و اقرار مذکور در قیامت می‌تواند به همین‌نکته باز‌گردد.
[۱۲۵] من وحی القرآن، ج‌۲۰، ص‌۲۲‌-‌۲۳.


۹.۷ - دلیل هفتم

افزون بر آیات گذشته، آیات دیگری نیز به برزخ مربوط دانسته شده که دلالت آن‌ها بر حیات برزخی به وضوح دلالت آیات پیشین نیست، چنان که در آیه «ولَنُذیقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الاَدنی دونَ‌العَذابِ الاَکبَر» گفته شده: عذاب ادنی مربوط به عذاب قبر و دنیاست و برخی آن را فقط عذاب دنیوی دانسته‌اند
[۱۲۷] جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۲۱، ص‌۱۳۲‌-‌۱۳۳.
، چنان که برخی مقصود از «مَعِیشَةً ضَنْکا» را در آیه ۱۲۴ طه عذاب قبر دانسته‌اند.
[۱۲۹] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌.
[۱۳۰] جامع البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۲۸۳.
آیات «یَومَ تُبلَی السَّرائِر»، «ولَهُم رِزقُهُم بُکرَةً و عَشیّا»، «فَاَمَّا الَّذینَ شَقوا فَفِی النّار» و «اَلهکُمُ التَّکاثُر حَتّی زُرتُمُ المَقابِر» نیز در مورد برزخ دانسته شده است.
[۱۳۵] جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۶۳.
[۱۳۶] تفسیر صدر المتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴‌-‌۳۴۵.

در این میان برخی آیات نیز با قرینه آیات دیگر بر حالات برزخ دلالت دارد؛ همچون: «قالَ الَّذینَ لا یَرجونَ لِقاءَنا لَولاَ اُنزِلَ عَلَینَا المَلئِکَةُ اَو نَری رَبَّنا یَومَ یَرَونَ المَلئِکَةَ لا بُشری یَومَئِذ لِلمُجرِمینَ ویَقولونَ حِجرًا مَحجورا». این آیه درباره کسانی است که به پیامبر اعتراض می‌کردند و به عنوان بهانه کفر خویش می‌گفتند: چرا ملائکه بر ما نازل نمی‌شود. خداوند در پاسخ ایشان می‌فرماید: روزی که ایشان ملائکه را ببینند روز خوشی برای آن‌ها نخواهد بود. این آیه با توجه به آیات ۹۷ نساء و ۹۳ انعام که برخورد شدید ملائکه را با مجرمان هنگام مرگ و در حیات برزخی مطرح می‌کند می‌تواند در گروه آیات دلالت کننده بر حیات برزخی قرار گیرد.
[۱۴۰] معاد، ج‌۱، ص‌۲۳۳‌-‌۲۳۴.


۹.۸ - دلیل هشتم

در احادیث نبوی نیز برخی از آیات بر وقایع برزخ تطبیق شده است؛ از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) ذیل آیه «یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت فِی‌الحَیوةِ الدُنیا وَ فِی‌الآخِرَة» نقل شده که این آیه درباره مرده‌ای است که در قبر از او سؤال می‌شود.
[۱۴۲] الامالی، طوسی، ص‌۳۷۷.
با توجه به همین روایت در مورد این آیه گفته شده: در قرآن آخرت گاهی به معنای برزخ می‌آید.
[۱۴۳] مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۴۸۲.
بسیاری از مفسران ذیل همین آیه مباحث گسترده‌ای را درباره احوال قبر و برزخ مطرح کرده‌اند.
===================
این نوشتار در مورد بررسی ادلّه منکران برزخ و پاسخ به دلایل آنها می‌باشد.


برخی با تمسک به ظاهر بعضی از آیات در وجود عالم برزخ تشکیک کرده‌اند؛ از جمله آیه «لا یَذوقونَ فیهَا المَوتَ اِلاَّ المَوتَةَ الاولی» که دلالت بر مرگ واحد دارد
[۱۴۶] شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۲‌-‌۱۱۳.
و ظاهراً مقصود از آن مرگ در دنیاست. در جواب این شبهه گفته شده: «اِلاّ» در آیه استثنا نیست، بلکه به معنای «سِوی» بوده و مجموع «اِلاّ» و ما بعد آن بدل از موت است و آیه در صدد نفی مرگی غیر مرگ دنیا یعنی مرگ برزخ است، زیرا مرگ دنیا قبلاً تحقق یافته و بازگشت به دنیا و چشیدن دوباره مرگ آن امکان ندارد و مفاد آیه این است که در بهشت آخرت هیچ مرگی وجود ندارد؛ نه مرگ دنیا و نه مرگ برزخ.
برخی در پاسخ از شبهه مذکور چنین گفته‌اند: اشتمال آیه بر ذکر مرگ نخستین (انتقال از دنیا به برزخ) منافات با وجود مرگ بعدی (انتقال از برزخ به آخرت) ندارد، زیرا مؤمنان که در نشئه برزخ از انواع نعمتهای برزخی بهره‌مند بوده‌اند هنگام انتقال به آخرت و بهره‌مندی بیشتر، تلخی مرگ را ادراک نمی‌کنند؛ نه این‌که اصلاً مرگی در کار نباشد، بر خلاف دیگران که تلخی مرگ را در هر دو انتقال می‌چشند.
[۱۴۸] انوار درخشان، ج‌۱۵، ص‌۱۸۹.



آیه دیگری که منکران برزخ بدان استدلال کرده‌اند آیه «و ما اَنتَ بِمُسمِع مَن فِی‌القُبور» است، زیرا اگر در قبر احیایی در کار بود باید اسماع (شنواندن) اهل قبور امکان‌پذیر بود. در پاسخ این استدلال گفته شده: در آیه مزبور حال کافران به حال مردگان تشبیه شده و تردیدی نیست که مرده قابل اسماع نیست.
[۱۵۰] شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵‌-‌۱۱۶.
برخی از معتزله نیز به آیه «اِنَّما تُوَفَّونَ اُجُورَکُم یَومَ القِیمَةِ» استدلال کرده و گفته‌اند: جایگاه عذاب و ثواب تنها قیامت است که در پاسخ آن‌ها گفته شده:کلمه «توفیه» به معنای تکمیل است، پس قسمتی از عذاب در برزخ است و تکمیل آن در قیامت صورت می‌گیرد.
[۱۵۳] تفسیر المنار، ج۴، ص۲۷۱.



آیه دیگری که ممکن است مورد استدلال منکران قرار گیرد «قَالوا یوَیلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا» است که در قیامت شخص به یک باره از قبر برانگیخته می‌شود، بدون این‌که حیاتی را در قبر تجربه کرده باشد. در پاسخ این شبهه گفته شده: آیه دلالتی بر نفی حیات برزخی ندارد، زیرا ممکن است عذاب قبر متصل به قیامت نباشد یا این‌که در قیامت به جهت عظمت واقعه گفته می‌شود که گویا از خواب بیدار شده‌ایم.


از دیگر آیاتی که ممکن است برای نفی برزخ به آن استدلال شود آیات ۱۵ - ۱۶ مؤمنون است: «ثُمَّ‌اِنَّکُم بَعدَ ذلِکَ لَمَیِّتون ثُمَّ اِنَّکُم یَومَ‌القِیمَةِ تُبعَثون»،
[۱۵۷] التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۷‌.
زیرا در آن سخنی از برزخ بین مرگ و بعث در قیامت به میان نیامده است. در پاسخ گفته شده: عدم ذکر برزخ در آیه دلیلی بر نفی آن نیست و استعمالهای عرفی نیز این مطلب را تأیید می‌کند.
============
این مقاله در مورد ویژگیهای برزخ از جمله: کوتاه بودن برزخ در قیاس با آخرت، شباهت به عالم رؤیا، سنخیت با دنیا، فشار و غذاب قبر و تجسم اعمال می‌باشد.


در برخی آیات، حالت پس از مرگ به حالت خواب رفتن انسانها تشبیه شده است: «اَللّهُ یَتَوَفَّی الاَنفُسَ حینَ مَوتِها والَّتی لَم تَمُت فی مَنامِها فَیُمسِکُ الَّتی قَضی عَلَیهَا المَوتَ ویُرسِلُ الاُخری اِلی اَجَل مُسَمًّی اِنَّ فی ذلِکَ لاَیت لِقَوم یَتَفَکَّرون». در برخی روایات نیز آمده است که خواب برادر مرگ است. برخی گفته‌اند: بعید نیست روح انسان به هنگام خواب به جسم مثالی باز‌گردد، زیرا در روایات، برزخ به حالت خواب تشبیه شده است.


در قیامت سؤال می‌شود که به شمار سالها چه مدت در زمین درنگ کردید؟ در پاسخ گفته می‌شود: روزی (یک روز) یا پاره‌ای از روز: «قلَ کَم لَبِثتُم فِی الاَرضِ عَدَدَ سِنین قالوا لَبِثنا یَومًا اَو بَعضَ یَوم». از این پرسش و پاسخ چنین برداشت شده که مکث در برزخ از نظر قرآن مکث در زمین به شمار آمده است. برخی از محققان برای اثبات این مدعا به آیه «ولَکُم فِی الاَرضِ مُستَقَرٌّ ومَتعٌ اِلی حین» تمسک کرده و گفته‌اند: چون «حین» در روایات به روز قیامت معنا شده می‌توان فهمید که مدت بقا در برزخ هم بقای در زمین دانسته شده است،
[۱۶۴] المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.
چنان که «اَرْض» در آیه «ثُمَّ اِذا دَعاکُم دَعوَةً مِنَ الاَرض» به قبر تفسیر شده
[۱۶۶] مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۷۱.
و برخی از جنت برزخی به جنت دنیا تعبیر کرده‌اند.
[۱۶۷] سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۳‌-‌۶۴‌، «مسار الشیعه».
در روایات نیز این مضمون مکرر آمده که برزخ همان قبر است. البته باید توجه داشت که مراد از قبر یاد شده محل دفن بدن انسان نیست، بلکه حقیقت دیگری است که متفکران اسلامی آن را به شیوه‌های گوناگون تبیین کرده‌اند،
[۱۶۹] اسفار، ج‌۹، ص‌۲۱۹.
با این حال از مضامین روایات به روشنی برمی‌آید که قبر به معنای محل دفن، ارتباط مستقیم و غیر قابل انکاری با عالم قبر به معنای برزخ دارد که گونه‌هایی از این ارتباط را در همین متون می‌توان یافت؛
[۱۷۰] معاد، ص‌۲۴۷‌-‌۲۶۰.
همچنین در برخی روایات ارتباط خاصی بین برخی از مکانهای معین در زمین با جایگاه ارواح پس از مرگ مطرح‌گردیده است. در این احادیث گفته شده که روح هر مؤمن متوفا در شرق و غرب عالم به وادی‌ السلام می‌آید و در برخی روایات دیگر نیز جایگاه ارواح کافران وادی برهوت در حضرموت دانسته شده است.


از منظر آیات قرآن، مجموع حیات دنیوی و برزخی درنگاه کسی که از جایگاهی برتر (آخرت) به آن می‌نگرد بسیار کوتاه است: «قلَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَلیلاً لَو اَنَّکُم کُنتُم تَعلَمون». نظیر همین مضمون در آیات ۱۰۳-۱۰۴ طه نیز آمده است. البته برخی توضیح داده‌اند که کوتاه بودن برزخ و دنیا از آن جهت است که آن‌ها متناهی هستند، برخلاف حیات اخروی که این‌گونه نیست.
[۱۷۹] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۹۲.
بعضی از مفسران آیه ۵۵ روم را مربوط به برزخ دانسته‌اند
[۱۸۱] جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۶۸‌.
[۱۸۲] مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۸۶.
و برخی آیه «و تَظُنّونَ اِن لَبِثتُم اِلاّ قَلیلا» را در مورد بهشتیان دانسته و گفته‌اند: ایشان بر اثر تنعم فراوان در بهشت برزخی توقف در آن را کوتاه گمان می‌کنند
[۱۸۴] مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۴۹‌.
، به هر حال از دیدگاه قرآن مسلم است که مجموع حیات دنیا و برزخ، بخش بسیار ناچیزی از مجموعه حیات انسان را تشکیل می‌دهد.


از دیگر ویژگیهای برزخ بروز و ظهور عقاید و اعمال و خلقیات دنیوی در آن، سؤال قبر، فشار قبر و نیز ارتباط اهل برزخ با یکدیگر و با عالم دنیاست که روایات فراوانی موارد یاد شده را به تفصیل بیان‌کرده‌اند.
[۱۸۶] اعتقادات، ص‌۹۸‌-‌۱۰۲.



الابانة عن اصول الدیانه؛ الامالی، صدوق؛ الامالی، طوسی؛ انوار درخشان در تقسیر قرآن؛ بحار الانوار؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحریر والمرسع فی احوال البرزخ؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تصحیح اعتقادات الامامیه؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر؛ تفسیر القرآن الکریم، صدر‌المتالهین؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر‌المنار؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری (علیه‌السلام)؛ تفسیر من وحی القرآن؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه؛ درر الفوائد؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح‌الجنان؛ سلسله مؤلفات الشیخ المفید؛ شرح‌الاصول الخمسه؛ شرح چهل حدیث؛ شرح فصوص الحکم؛ شرح المقاصد؛ شرح المنظومة السبزواری؛ صحیح البخاری؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ الکافی؛ کتاب الخصال؛ الکشاف؛ گوهر مراد؛ لغت‌نامه؛ مجمع البیان فی تفسیر‌القرآن؛ مجموعه آثار، استاد مطهری؛ مجموعه مصنفات شیخ اشراق؛ معاد یا بازگشت به سوی خدا؛ معاد از دیدگاه امام خمینی (قدس سره)؛ المعتبر فی شرح المختصر؛ معجم‌مقاییس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن.


۱. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۳۳۳، «برزخ».    
۲. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».
۳. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۵۲، «برزخ».
۴. مفردات، ص‌۱۱۸، «برزخ».    
۵. لغت‌نامه، ج‌۳، ص‌۳۹۵۸.
۶. شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۶۶۲‌.
۷. مجموعه مصنفات، ج‌۲، ص‌۱۷۷، «حکمة الاشراق».
۸. شرح فصوص‌الحکم، ص‌۹۷‌-‌۱۰۲.
۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۹۹ ۱۰۰.    
۱۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.    
۱۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۰.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۱۵۴.    
۱۳. یس/سوره۳۶، آیه۲۶۲۷.    
۱۴. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۵۸‌-‌۶۵۹‌.
۱۵. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۷۹.    
۱۶. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۱۸. انفال/سوره۸، آیه۵۰‌.    
۱۹. انعام/سوره۶، آیه۹۳.    
۲۰. نوح/سوره۷۱، آیه۲۵.    
۲۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۸۸۸۹‌.    
۲۲. فجر/سوره۸۹، آیه۲۷ - ۳۰.    
۲۳. مؤمن/سوره۴۰، آیه۴۶.    
۲۴. مریم/سوره۱۹، آیه۱۵.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۸.    
۲۶. مؤمن/سوره۴۰، آیه۱۱.    
۲۷. روم/سوره۳۰، آیه۵۵‌.    
۲۸. روم/سوره۳۰، آیه۵۶.    
۲۹. تفسیر صدر المتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴.
۳۰. المیزان، ج‌۴، ص‌۸۳‌.    
۳۱. سجده/سوره۳۲، آیه۲۱.    
۳۲. طارق/سوره۸۶، آیه۹.    
۳۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۵.    
۳۴. مریم/سوره۱۹، آیه۶۲‌.    
۳۵. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۶.    
۳۶. تکاثر /سوره۱۰۲، آیه۳۴.    
۳۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۲ ۲۴.    
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۳۹. انعام/سوره۶، آیه۹۳.    
۴۰. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۹.    
۴۱. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.    
۴۲. الکافی، ج‌۳، ص‌۲۴۴.    
۴۳. معاد، ج‌۲، ص‌۲۶۶‌-‌۲۶۷.
۴۴. بحارالانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱.    
۴۵. حق الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.
۴۶. معاد از دیدگاه امام خمینی، ص‌۳۷۲.
۴۷. معاد از دیدگاه امام خمینی، ص‌۱۷۵.
۴۸. چهل حدیث، ص‌۱۲۴.
۴۹. البرهان، ج‌۴، ص‌۳۶.
۵۰. دررالفوائد، ج‌۲، ص‌۴۱۹.
۵۱. الکافی، ج‌۳، ص‌۲۳۵‌-‌۲۳۶.    
۵۲. مجموعه آثار، ج‌۲، ص‌۵۱۸‌، «زندگی جاوید یا حیات اخروی».
۵۳. الخصال، ص۳۲۳.    
۵۴. الخصال، ص‌۱۵۱.    
۵۵. المعتبر، ج‌۱، ص‌۳۴۱.    
۵۶. روح‌المعانی، مج۲، ج‌۲، ص۳۰.
۵۷. شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۴‌-‌۴۹۵.
۵۸. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۴۲۷.
۵۹. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۷.
۶۰. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۳‌-‌۹۴.
۶۱. گوهر مراد، ص‌۶۴۹‌-‌۶۵۰‌.
۶۲. حق‌الیقین، ج‌۲، ص‌۶۴‌.
۶۳. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۶.    
۶۴. مؤمنون /سوره۲۳، آیه۱۰۰.    
۶۵. الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۱۱۵.    
۶۶. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.    
۶۷. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۸۷.
۶۸. جامع‌البیان، مج۱۰، ج‌۱۸، ص‌۶۹‌.
۶۹. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۶۸‌.    
۷۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۹ ۱۷۰.    
۷۱. بقره/سوره۲، آیه۱۵۴.    
۷۲. یس/سوره۳۶، آیه۲۴:۲۷.    
۷۳. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۵۳.
۷۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۰.    
۷۵. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳۴.
۷۶. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۰.
۷۷. الابانه، ص‌۷۶.
۷۸. التحریر و المرسع، ص‌۲۸۴.
۷۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۹-۱۷۱.    
۸۰. المیزان، ج‌۱، ص‌۳۴۸‌-‌۳۴۹.    
۸۱. نوح/سوره۷۱، آیه۲۵.    
۸۲. شرح الاصول الخمسه، ص‌۴۹۳.
۸۳. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۶۴.
۸۴. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۱‌-‌۱۱۲.
۸۵. فجر/سوره۸۹، آیه۲۷ - ۳۰.    
۸۶. التفسیر الکبیر، ج‌۹، ص‌۹۱.
۸۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۸۸ ۸۹.    
۸۸. جامع‌البیان، مج۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵‌-۲۷۶.
۸۹. التفسیر الکبیر، ص‌۹۲.
۹۰. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۳۶۱.
۹۱. الامالی، صدوق، ص‌۳۶۵.    
۹۲. الامالی، صدوق، ص۵۶۱‌.    
۹۳. واقعه/سوره۵۶، آیه۸۸-۸۹.    
۹۴. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۷، ص‌۲۷۵.
۹۵. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۹۶. انعام/سوره۶، آیه۹۳.    
۹۷. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۴۹.    
۹۸. المیزان، ج‌۷، ص‌۲۸۴.    
۹۹. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۱۰۰. انفال/سوره۸، آیه۵۰.    
۱۰۱. صحیح البخاری، ج‌۲، ص‌۱۲۳.
۱۰۲. الفرقان، ج‌۱۴، ص‌۳۳۰.
۱۰۳. الفرقان، ج‌۱۰، ص‌۲۶۱.
۱۰۴. غافر/سوره۴۰، آیه۴۶.    
۱۰۵. سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۲‌-‌۶۴‌، «مسار الشیعه».
۱۰۶. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۲۶۱.
۱۰۷. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۸۱۸‌.
۱۰۸. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.
۱۰۹. الابانه، ص‌۷۵.
۱۱۰. مریم/سوره۱۹، آیه۶۲.    
۱۱۱. الفرقان، ج‌۱۶، ص‌۳۵۵‌-‌۳۵۶.
۱۱۲. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۷۳.
۱۱۳. بقره/سوره۲، آیه۲۸.    
۱۱۴. روض الجنان، ج‌۱، ص‌۱۸۵.
۱۱۵. التبیان، ج‌۱، ص‌۱۲۲‌-‌۱۲۳.    
۱۱۶. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۱۱‌-‌۱۱۲.    
۱۱۷. تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه‌السلام)، ص‌۲۱۰.    
۱۱۸. غافر/سوره۴۰، آیه۱۱.    
۱۱۹. التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۳۹.
۱۲۰. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۱۳‌-‌۳۱۴.    
۱۲۱. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵.
۱۲۲. تفسیر قرطبی، ج‌۱۵، ص‌۱۹۴.
۱۲۳. الکشاف، ج‌۴، ص‌۱۵۴.    
۱۲۴. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۱۲‌-‌۳۱۴.    
۱۲۵. من وحی القرآن، ج‌۲۰، ص‌۲۲‌-‌۲۳.
۱۲۶. سجده/سوره۳۲، آیه۲۱.    
۱۲۷. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۲۱، ص‌۱۳۲‌-‌۱۳۳.
۱۲۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۴.    
۱۲۹. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌.
۱۳۰. جامع البیان، مج‌۹، ج‌۱۶، ص‌۲۸۳.
۱۳۱. طارق/سوره۸۶، آیه۹.    
۱۳۲. مریم/سوره۱۹، آیه۶۲.    
۱۳۳. هود/سوره۱۱، آیه۱۰۶.    
۱۳۴. تکاثر/سوره۱۰۲، آیه۱ - ۲.    
۱۳۵. جامع البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۳۶۳.
۱۳۶. تفسیر صدر المتالهین، ج‌۷، ص‌۳۴۴‌-‌۳۴۵.
۱۳۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۱ - ۲۲.    
۱۳۸. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۱۳۹. انعام/سوره۶، آیه۹۳.    
۱۴۰. معاد، ج‌۱، ص‌۲۳۳‌-‌۲۳۴.
۱۴۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۱۴۲. الامالی، طوسی، ص‌۳۷۷.
۱۴۳. مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۴۸۲.
۱۴۴. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۵۰ - ۵۵۷‌.    
۱۴۵. دخان/سوره۴۴، آیه۵۶.    
۱۴۶. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۲‌-‌۱۱۳.
۱۴۷. المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۵۰.    
۱۴۸. انوار درخشان، ج‌۱۵، ص‌۱۸۹.
۱۴۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۲.    
۱۵۰. شرح المقاصد، ج‌۵‌، ص‌۱۱۵‌-‌۱۱۶.
۱۵۱. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۵.    
۱۵۲. الکشاف، ج۱، ص۴۴۸.    
۱۵۳. تفسیر المنار، ج۴، ص۲۷۱.
۱۵۴. یس/سوره۳۶، آیه۵۲.    
۱۵۵. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۴۶۶‌-‌۴۶۷.    
۱۵۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۵-۱۶.    
۱۵۷. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۸۷‌.
۱۵۸. التبیان، ج‌۷، ص‌۳۵۵.    
۱۵۹. زمر/سوره۳۹، آیه۴۲.    
۱۶۰. بحارالانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۱.    
۱۶۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۲- ۱۱۳.    
۱۶۲. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.    
۱۶۳. اعراف/سوره۷، آیه۲۴.    
۱۶۴. المیزان، ج‌۱، ص‌۱۳۹.
۱۶۵. روم/سوره۳۰، آیه۲۵.    
۱۶۶. مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۷۱.
۱۶۷. سلسله مؤلفات، ج‌۷، ص‌۶۳‌-‌۶۴‌، «مسار الشیعه».
۱۶۸. الکافی، ج‌۳، ص‌۲۴۲.    
۱۶۹. اسفار، ج‌۹، ص‌۲۱۹.
۱۷۰. معاد، ص‌۲۴۷‌-‌۲۶۰.
۱۷۱. الکافی، ج‌۳، ص‌۲۴۳.    
۱۷۲. الکافی، ج‌۳، ص۲۴۶‌-‌۲۴۷.    
۱۷۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۴.    
۱۷۴. روم/سوره۳۰، آیه۵۵‌.    
۱۷۵. احقاف/سوره۴۶، آیه۳۵.    
۱۷۶. یونس/سوره۱۰، آیه۴۵.    
۱۷۷. نازعات/سوره۷۹، آیه۴۶.    
۱۷۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۳-۱۰۴.    
۱۷۹. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۹۲.
۱۸۰. روم/سوره۳۰، آیه۵۵.    
۱۸۱. جامع‌البیان، مج‌۱۱، ج‌۲۱، ص‌۶۸‌.
۱۸۲. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۴۸۶.
۱۸۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۲.    
۱۸۴. مجمع البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۴۹‌.
۱۸۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۱۸۶. اعتقادات، ص‌۹۸‌-‌۱۰۲.
۱۸۷. بحار الانوار، ج‌۶‌، ص‌۲۷۹.    
۱۸۸. بحار الانوار، ج‌۶‌، ص۲۶۸.    



دائرةالمعارف قرآن کریم برگفته از مقاله برزخ در قرآن.    




Normal
۰




false
false
false

EN-US
X-NONE
FA





























































































































































reference"/>
reference"/>




/• Style Definitions •/
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:"Table Normal";
mso-tstyle-rowband-size:۰;
mso-tstyle-colband-size:۰;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:۹۹;
mso-style-parent:"";
mso-padding-alt:۰cm ۵.۴pt ۰cm ۵.۴pt;
mso-para-margin-top:۰cm;
mso-para-margin-right:۰cm;
mso-para-margin-bottom:۱۰.۰pt;
mso-para-margin-left:۰cm;
line-height:۱۱۵%;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:۱۱.۰pt;
font-family:"Calibri","sans-serif";
mso-ascii-font-family:Calibri;
mso-ascii-theme-font:minor-latin;
mso-hansi-font-family:Calibri;
mso-hansi-theme-font:minor-latin;
mso-bidi-font-family:Arial;
mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}



جعبه ابزار