بنی اسرائیل در قرآن(اصلی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی اسرائیل، نوادگان و نسل
یعقوب،
قوم یهود است.
اسرائیل واژهای عبری است که به صورت «اسرائین»، «اسرال» و «اسرائل» نیز خوانده شده است.
این واژه نامی برای یعقوب بن اسحاق است
که در کتاب مقدس به معنای «با
خدا کشتی میگیرد» یا «خدا کشتی میگیرد» و «مقاوم و پیروز در نزد خدا و
مردم» آمده است.
براساس گزارش کتاب مقدس این نامگذاری در پی کُشتی گرفتن
یعقوب با یکی از
فرشتگان، یا خدا در فنوئیل بوده است.
در مقابل، برخی از مفسران
مسلمان آن را
عبری و به معنای
بنده و برگزیده خدا دانستهاند.
به رغم پارهای چالشها درباره دخیل بودن واژه یاد شده و سبب نامگذاری یعقوب به آن،
در اینکه اسرائیل نام دیگر آن حضرت بوده و مراد از
بنی اسرائیل فرزندان و نوادگان او هستند، تردیدی نیست.
بنی اسرائیل، گاه یَهود و عبرانیان نیز نامیده میشوند. در وجه نامگذاری آنان به «یهود» برخی
یهود را به معنای «
توبه میکند» و سبب این نامگذاری را توبه آنان از
گوساله پرستی
و برخی دیگر «یَتَهَوّد» را به معنای «یَتَحَرّک» گرفته و حرکتهای ویژه ی یهودیان در هنگام
عبادت را سبب این نامگذاری دانستهاند.
برخی دیگر سبب آن را انتساب آنها به «یهودا» فرزند چهارم یعقوب گفتهاند
همچنین عبرانی نامیده شدن این قوم را بر اثر انتساب آنان به ابراهیم که هنگام عبور از
نهر فرات به ابراهیم عبرانی
شهرت یافت یا اقتباس شده از «عبر» نام
جدّ پنجم ابراهیم دانستهاند.
دستهای از
لغت شناسان نیز بازگشت این نامگذاری را به
زادگاه اصلی بنی اسرائیل میدانند، زیرا آنان بدوی و
صحرانشین بوده، به سبب عبور از مناطق گوناگون در جست و جوی
آب و
علف، عبرانی
لقب گرفتهاند.
ترکیب «بنی اسرائیل» و «بنو اسرائیل» قرآنی بوده و مجموعاً ۴۲ بار در قرآن با همین عنوان آمده است. بنی اسرائیل از اقوامی است که به صورت گسترده مورد توجه
قرآن قرار گرفتهاند. شماری از
آیات مربوط، بخشهایی از تاریخ و حوادث مهم زندگی آنان را گزارش میکند.
هجرت نیاکان نخست آنان به
مصر و زندگی در آنجا،
خروج از آن و حرکت به سوی سرزمین موعود،
سرگردانی در
بیابان،
استقرار در سرزمین موعود
و جنگهای گوناگون بنی اسرائیل با دشمنان و نیز با یکدیگر
بخشهای مهمی از این تاریخ است.
آموزههای وحیانی ابلاغ شده به آنان در طول تاریخ به وسیله
موسی علیهالسّلام و دیگر
انبیا، بخش دیگری از آیات را به خود اختصاص داده است. این آموزهها حوزه وسیعی از مباحث
خداشناسی،
معادشناسی،
نبوت و
احکام گوناگون عبادی و اجتماعی
را در بر میگیرد. انواع نعمتهای
خداوند به بنی اسرائیل،
و امتیاز آنان نسبت به دیگر اقوام و
ملل در دسته دیگری از آیات گزارش شده است و سرانجام نوع برخورد آنان با انبیا،
معجزات و نعمتهای الهی و آموزههای
وحیانی،
انواع انحرافهای اعتقادی و رفتاری، نافرمانیها
و در نتیجه عذابهایی که به آن گرفتار شدند،
موضوعات دیگری است که شمار چشمگیری از آیات به گزارش آن پرداخته است.
به سبب نقش و اهمیت دوران زندگی و تحولات تاریخی بنی اسرائیل، کتاب مقدس و
قرآن کریم در موارد گوناگون به شرح و
تفسیر آن پرداختهاند که با وجود اختلافات زیاد دارای برخی اشتراکات نیز هستند. منابع تاریخی اسلامی و غیر اسلامی نیز پرداختهای فراوان و گاه متفاوتی از سرگذشت، رویدادها و فرجام این گروه دارند که اغلب برگرفته از قرآن یا کتاب مقدس است.
گزارش دورههای مهم زندگی آنان بدون توجه به
ترتیب نزول سورهها و آیات مربوط و تنها با توجه به نحوه شکل گیری این قوم و نسلهای متوالی آن به صورت ذیل قابل بیان است:
زادگاه اصلی بنی اسرائیل منطقه
فلسطین بوده؛ امّا بر
اثر خشکسالی که تقریبا همه آن مناطق را فراگرفت، مرحله نخست ورود فرزندان یعقوب به مصر، با
سفر آنان برای دریافت
غلاّت بوده است. این سفر به مواجهه فرستادگان یعقوب با برادرشان
یوسف انجامید. در سفر دوم، یوسف به
بهانه گم شدن جام خود و یافتن آن در میان بار
بنیامین او را نزد خود نگه داشت. در سفر سوم، که
فرزندان یعقوب به امر
پدر، برای یافتن یوسف و برادرش بنیامین راهی مصر شدند، یوسف پس از معرفی خود به برادرانش از آنان خواست تا به همراه پدر و تمامی خاندان یعقوب به مصر مهاجرت کنند.
این دعوت نقطه شروع شکل گیری و سکونت قوم بنی اسرائیل در مصر که در آن زمان بیش از ۰ ۷ نفر نبودهاند،
به شمار میآید؛ گویا این دوره تا زمان
حیات یوسف یا اندکی پس از آن به سبب موقعیت ممتاز او در حکومت برای بنی اسرائیل دوران آرام و مناسبی بوده است و آنان از
مهمان نوازی یوسف علیهالسّلام برخوردار بودهاند: «فَلَمّا دَخَلوا عَلی یوسُفَ ءاوی اِلَیهِ اَبَوَیهِ وقالَ ادخُلوا مِصرَ اِن شَـاءَ اللّهُ ءامِنین».
پس از مرگ یوسف و برادرانش به عنوان سرشاخههای اصلی و نیای بنی اسرائیل، نسلهای بعدی به سرعت زیاد شده، قومی بزرگ و فراگیر را تشکیل میدهند. با پیدایش حکومتهای جدید، حاکمان جامعه به بهانه هراس از
طغیان بنی اسرائیل به سختگیری و برخورد شدید با آنان پرداختند تا آنجا که در مدت کوتاهی بسیاری از بنی اسرائیل به
بردگی مصریان درآمدند و فرزندان
پسر آنان بعد از تولد و به دستور
فرعونِ زمان موسی کشته شدند:
«اِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الاَرضِ و جَعَلَ اَهلَها شِیَعـًا یَستَضعِفُ طَـائِفَةً مِنهُم یُذَبِّحُ اَبناءَهُم و یَستَحیی نِساءَهُم اِنَّهُ کانَ مِنَ المُفسِدین».
مفسران گفتهاند: تعبیر «شِیَعـًا» حاکی از این معناست که فرعون با تقسیم بنی اسرائیل به گروههای کوچک و ایجاد
تفرقه در میان آنان توان پایداری در برابر خودش را از آنها گرفت؛
همچنین به نقل از سدّی فرعون در
خواب دید آتشی از سوی
بیت المقدس شعله کشید و همه خانههای مصر و قبطیان را فرا گرفت؛ ولی به بنی اسرائیل آسیبی نرساند.
منجمان تعبیر آن را قیام مردی از
بیت المقدس دانستند که مصر و حکومت آن را نابود خواهد ساخت، برای همین فرعون دستور داد سختگیری شدیدی با بنی اسرائیل صورت گیرد.
این مصیبتها با آغاز
نبوت موسی علیهالسّلام به اوج خود رسیده بود. او و برادرش
هارون با مشاهده این ستمها تلاش زیادی برای رهایی بنی اسرائیل داشتند که به صورت دعوت از فرعون برای
ایمان به خدا و
اجازه بازگشت بنی اسرائیل به سرزمین
کنعان تحقق یافت:
«اِذهَبا اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی فَاتیاهُ فَقولا اِنّا رَسولا رَبِّکَ فَاَرسِل مَعَنا بَنی اِسرءیلَ ولاتُعَذِّبهُم...»
؛ امّا با رد این درخواست از سوی فرعون
موسی و هارون برای خارج کردن بنی اسرائیل از مصر فرار
شبانه را برگزیدند. بر اساس گزارش
تورات، فرعون با دیدن
معجزات موسی، ناگزیر از رها کردن بنی اسرائیل شد و
یهودیان این
روز رهایی را به عنوان «عید پسح»
جشن میگیرند.
حضرت موسی علیهالسّلام فرمان یافت تا با استفاده از تاریکی
شب بنی اسرائیل را از مصر خارج کند و با عبور دادن از
دریا راه رهایی را بر روی آنان بگشاید: «و لَقَد اَوحَینا اِلی موسی اَن اَسرِ بِعِبادی فَاضرِب لَهُم طَریقـًا فِی البَحرِ یَبَسـًا لاتَخـفُ دَرَکـًا و لاتَخشی».
پس از خروج شبانه بنی اسرائیل
سحرگاهان که فرعون از فرار آنها آگاه شد با لشکری مجهز به تعقیب آنان پرداخت؛
امّا پیش از رسیدن فرعونیان، موسی به دستور الهی و با
عصای خود راه عبور بنی اسرائیل از
دریا را باز کرد.
با ورود آخرین نفر از فرعونیان به دریا آخرین فرد بنی اسرائیل از آن خارج شد و با به هم آمدن دریا فرعونیان
غرق شدند:
«فَاَتبَعَهُم فِرعَونُ بِجُنودِهِ فَغَشِیَهُم مِنَ الیَمِّ ما غَشِیَهُم».
از
آیات قرآن بر میآید که همه بنی اسرائیل نجات یافته و فرعونیان تعقیب کننده غرق شدهاند.
از زمان خروج بنی اسرائیل تا زمان استقرار در سرزمین موعود حوادث و تحولات
دینی مهمی برای آنان رخ داد؛ از جمله اینکه آنان با پشت سر گذاشتن دریا و مشاهده
بت پرستی گروهی از بت پرستان، از موسی خواستند برای آنان نیز بتهایی را بسازد تا آنها نیز خدایانی همانند
شامیان داشته باشند. این درخواست با مخالفت شدید موسی روبه رو شد: «وجـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ فَاَتَوا عَلی قَوم یَعکُفونَ عَلی اَصنام لَهُم قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌ تَجهَلون اِنَّ هـؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُم فیهِ وبـطِـلٌ ما کانوا یَعمَلون قالَ اَغَیرَ اللّهِ اَبغیکُم اِلـهـًا و هُوَ فَضَّلَکُم عَلَی العــلَمین».
علامه طباطبایی در توجیه گرایش بنی اسرائیل به بت پرستی، زندگی سالهای متمادی آنان در میان قبطیان و فرعونیان را که دارای روحیهای مادی گرایانه بودهاند، علت این تمایل میداند، به همین سبب هرگاه عدهای
بت پرست یا مانند آن را میدیدند به یاد همان روزگاران روحیه مادیگری در آنها زنده میشد.
آغاز شکوههای بنی اسرائیل از
تشنگی،
گرسنگی وگرمای سوزان
بیابان و در نتیجه شکافتن ۱۲
چشمه آب از
سنگ و با ضرب
عصای موسی، نزول
منّ و سلوی، و
سایه افکندن
ابر بر سر آنها در این زمان بوده است.
آیات و
معجزات یاد شده بیشتر برای تقویت ایمان بنی اسرائیل به خدای یگانه و به وعدهها و امدادهای او نشان داده میشد؛ اما بنی اسرائیل همچنان به نافرمانی، بهانه جویی و
انکار ادامه میدادند. تقاضای رؤیت
خداوند و مرگ و
حیات دوباره ۷۰ نفری که همراه موسی
به میقات رفتند
و نیز قرار گرفتن
کوه طور در بالای سر آنان به سبب عدم پذیرش آموزههای تورات
از این قبیل است.
در میانه راه
شام به سوی سرزمین موعود خداوند به موسی وعده داد که کتابی آسمانی برای
هدایت بنی اسرائیل به وی خواهد داد. آن حضرت برای دریافت تورات مامور شد مدت ۳۰ روز در
کوه طور
عبادت کند؛ امّا به عللی این مدت تا ۴۰ روز طول کشید.
با تاخیر موسی بنی اسرائیل از فرمانهای او سرپیچی کرده، بدون اعتنا به مخالفتهای هارون
و متاثر از
وسوسههای سامری به گوساله پرستی روی آوردند: «... ثُمَّ اتَّخَذتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ و اَنتُم ظــلِمون».
برخی از
مفسران معتقدند موسی گفته بود که
عبادت او ۴۰ روز بیشتر نخواهد شد؛ ولی آنان به
گمان اینکه مراد او ۲۰ روز و ۲۰
شب است پس از بیست روز به گوساله پرستی پرداختند.
انحراف یاد شده بنی اسرائیل با برخورد شدید موسی علیهالسّلام
و کیفر سخت الهی روبه رو شد.
موسی علیهالسّلام پس از خروج از
مصر و نابودی فرعون،
بنی اسرائیل را به سوی
مشرق زمین گسیل داشت و آنان را به
فتح سرزمین مقدس فرمان داد. با نزدیک شدن بنی اسرائیل به مرزهای جنوبی فلسطین، موسی ۱۲ نفر از نقیبان و فرماندهان خود را به آن سو فرستاد تا از وضعیت ساکنان آنجا، امکانات دفاعی و میزان آمادگی آنها آگاه شوند.
۱۰ نفر از آنان پس از دیدن ساکنان قوی هیکل، نیرومند و
ستمگر آن سرزمین هراسناک شده، پس از بازگشت به اطرافیان و قبایل خود توصیه کردند که از
جنگ پرهیز کرده، هرگز همراه موسی وارد سرزمین مقدس نشوند
امّا دو نفر از آنان با
توکل بر خدا قوم خود را برای ورود به آنجا و جنگ با جباران تشویق کردند
؛ امّا بنی اسرائیل بدون توجه به سخنان آن دو، از ورود به شهر امتناع کردند: «و اِذ قالَ موسی... یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم ولا تَرتَدّوا عَلی اَدبارِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین قالوا یـموسی اِنَّ فیها قَومـًا جَبّارینَ و اِنّا لَن نَدخُلَها حَتّی یَخرُجوا مِنها فَاِن یَخرُجوا مِنها فَاِنّا دخِلون».
آنان از موسی خواستند که خود به همراه خدایش به جنگ ساکنان آن سرزمین رود.
به کیفر این نافرمانی، بنی اسرائیل مدت ۴۰
سال در
بیابانها سرگردان و از ورود به سرزمین مقدس محروم شدند.
بر اساس گزارش
تورات و
مفسران مسلمان همه امتناع کنندگان از ورود به سرزمین مقدس، در مدت ۴۰ سال سرگردانی در
بیابان مردند و
نسل جدیدی جایگزین آنان شد.
با نزدیک شدن زمان
رحلت موسی علیهالسّلام و با درخواست او، خداوند
یوشع بن نون را به رهبری بنی اسرائیل برگزید و آنان پس از تحمل رنجها و مشکلات زیاد، سرزمین موعود را
فتح کردند و یوشع آن را میان قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل تقسیم کرد.
دستیابی بنی اسرائیل به سرزمین مقدس و سکونت در آنجا از سوی قرآن چنین گزارش شده است که
شرق و
غرب سرزمین پربرکت را به آن قوم به ضعف کشانده شده واگذار کردیم؛ و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل به سبب
صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهای مجلل) میساختند و آنچه از
باغهای داربست دار فراهم ساخته بودند، درهم کوبیدیم: «و اَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشـرِقَ الاَرضِ ومَغـرِبَهَا الَّتی بـرَکنا فیها وتَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنی عَلی بَنی اِسرءیلَ بِما صَبَروا و دَمَّرنا ما کانَ یَصنَعُ فِرعَونُ وقَومُهُ و ما کانوا یَعرِشون».
بر اساس گزارش
عهد عتیق، پس از مرگ یوشع که
فتوحات زیادی برای بنی اسرائیل داشت، دوران «داوران» شروع میشود. این دوره حدوداً ۳۵۰ ساله با آغاز دوران «پادشاهی» که با سلطنت شائول به عنوان نخستین پادشاه همراه بود، به پایان میرسد.
در این دوره که رهبران اداره کننده بنی اسرائیل اصطلاحاً «داور» خوانده میشدند، هنوز اقوام و قبایلی چون فلسطینیها، حتّیها و امّوریها در سرزمین
کنعان باقی مانده بودند و گاه و بیگاه به بنی اسرائیل حمله میکردند.
بنی اسرائیل در این دوره همانند اقوام مجاور به بت پرستی روی آورده و گاه به جای جنگیدن با دشمن به
جان یکدیگر میافتادند.
آنها هنگام یورش
دشمن، از خداوند
طلب یاری میکردند و
خداوند نیز یک «داور» به کمک آنان میفرستاد تا آنان را رهبری کرده،
دشمن را شکست دهد. سپس برای مدتی
صلح برقرار میشد؛ اما به مجرد مرگ «داور» قوم بنی اسرائیل دوباره به روش گناه آلود خود روی میآورد.
کتاب داوران به شرح کارهای ۱۲ «داور» بنی اسرائیل در این دوره تاریخی پرداخته است. برخی بخشهای برجسته این دوره در قرآن نیز گزارش شده است؛ از جمله در پایان دوران داوران و معاصر
نبوت سموئیل، فلسطینیها (
قوم جالوت) بنی اسرائیل را شکست داده،
تابوت مقدس را به غارت میبرند.
از آیات قرآن بر میآید که قوم
جالوت با تسلط بر بنی اسرائیل، آنان را از دیارشان بیرون رانده، شماری از فرزندانشان را به اسارت گرفته بودند. بنی اسرائیل از
پیامبر زمان خویش که او را
سموئیل دانستهاند،
خواستند که فرمانروایی برای آنان برگزیند تا برای بازپس گیری سرزمین و آزادی فرزندان خویش به
جنگ و
جهاد بپردازند: «اَلَم تَرَ اِلَی المَلاَِ مِن بَنی اِسرءیلَ مِن بَعدِ موسی اِذ قالوا لِنَبِیّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ قالَ هَل عَسَیتُم اِن کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ اَلاَّ تُقـتِلوا قالوا وما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ وقَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا واَبنائِنا فَلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا اِلاّ قَلیلاً مِنهُم واللّهُ عَلیمٌ بِالظّــلِمین».
مفسران هماهنگ با
تورات،
سرپیچی بنی اسرائیل از دستورات خداوند، تغییر وتبدیل
دین الهی،
گناهان زیاد، پیروی نکردن از پیامبران الهی و در نتیجه تضعیف روابط و عواطف اجتماعی میان آنان را زمینه ساز تسلط جالوت بر آنان دانستهاند. با اعلام آمادگی بنی اسرائیل برای جهاد، پیامبر آنان از انتخاب الهی
طالوت (
شائول) برای فرماندهی
جنگ خبر داد و در پاسخ اعتراض قوم به این انتخاب به دانایی و قدرت جسمانی طالوت اشاره کرد و اینکه آمدن تابوت مقدس نشانه پادشاهی و انتخاب الهی اوست.
در این رویارویی، سپاه
فلسطین به رغم شمار انبوه آنان
با کشته شدن جالوت به دست
حضرت داود علیهالسّلام، دچار شکست شد و زمینه پادشاهی داود علیهالسّلام فراهم گشت.
بر اساس ظاهر برخی
آیات و گزارش مفسران،
با پادشاهی مقتدرانه داود، دوران شکوه و عظمت بنی اسرائیل آغاز شد. از مهمترین رویدادهای این دوره که آن را ۴۰
سال گفتهاند
پیروزیهای پی درپی بنی اسرائیل و گسترش قلمرو حکومتی آنان بوده است.
به اعتقاد بیشتر مورخان گروههایی از بنی اسرائیل با هجوم بختالنصر، به
جزیرة العرب وارد شده، بیشتر در مناطق شرقی عربی مانند
عراق و سواحل
خلیج فارس سکنا گزیدند.
بر اساس برخی از
احادیث، گروهی از
یهودیان با توجه به پیشگویی کتاب مقدس درباره هجرتگاه
پیامبر اسلام و در جست و جوی آن در اطراف
مدینه سکنا گزیدند. برخی
آیات نشان میدهد آنان هنگامی که مورد تعرض قبایل پیرامون قرار میگرفتند با اشاره به
بعثت پیامبر
اسلام به خود نوید پیروزی میدادند.
خداوند در برابر نعمتهای ارزانی شده به بنی اسرائیل دستوراتی به آنان داده و از آنان میخواهد نسبت به آن پایبند باشند. این دستورها عبارتاند از:
بر اثر
پیمان شکنیهای مکرر،
خداوند بارها از آنان خواسته بود که بر پیمان الهی خویش با خداوند استوار بمانند: «یـبَنی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتی اَنعَمتُ عَلَیکُم و اَوفوا بِعَهدی اوفِ بِعَهدِکُم».
برخی آیه را خطاب به
یهودیان زمان پیامبر، و عدهای دیگر آن را شامل
مسیحیان نیز دانستهاند. برخی هم آن را درباره
احبار و عالمان یهود میدانند.
محتوای عهد یاد شده نیز مورد اختلاف است؛ برخی به نقل از
امام حسن عسکری علیهالسّلام آن را نبوت
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دانستهاند که
تورات از آن خبر داده است.
عدهای نیز آن را مجموعه آموزههای
وحیانی نازل شده بر بنی اسرائیل تفسیر کردهاند که آنان موظف بودند به آن
ایمان آورده، از آن پیروی کنند.
به نقل
از ابن عباس علمای بنی اسرائیل به رغم تشویق یهود به
تلاوت تورات، خود به مضمون آن درباره
بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم عمل نمیکردند.
برخی، مخاطبان این آیه را خطیبان و
قضات دانستهاند که مردم را به نیکی دعوت کرده، خود عمل نمیکردند.
طبرسی آیه را درباره یهود میداند که نزدیکان
مسلمان خود را به پیروی از محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرا میخواندند؛ ولی خود منکر او بودند.
گویا بنی اسرائیل با نافرمانی و پیمان شکنیهای مکررِ خود بدون هیچ هراسی از
عذاب الهی بر شیوه پیشین خویش مداومت میکردند، برای همین
خدا آنان را از عذاب خود برحذر میدارد: «یـبَنی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتی اَنعَمتُ... و اِیّـیَ فَارهَبون».
شاید این آیه از بنی اسرائیل میخواهد به دلیل
ترس از
ظالمان عهد خویش با خدا را در مخالفت با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
یا ارتکاب
گناهان،
نقض نکنند و تنها از او بترسند، چنان که این نکته از «اِیّایَ» که مفید حصر است استفاده میشود؛ همچنین در آیه دیگری بنی اسرائیل از عذاب روز
جزا پرهیز داده شدهاند: «واتَّقوا یَومـًا لا تَجزی نَفسٌ عَن نَفس شَیــًا ولایُقبَلُ مِنها شَفـعَةٌ...».
ایمان به
وحی الهی و نهی از انکار آن از دیگر دستورات خداوند است: «وءامِنوا بِما اَنزَلتُ مُصَدِّقـًا لِما مَعَکُم و لا تَکونوا اَوَّلَ کافِر بِهِ ولا تَشتَروا بِـایـتی ثَمَنـًا قَلیلاً واِیّـیَ فَاتَّقون».
مفسران «بِما اَنزَلتُ» را
قرآن یا
نبوت موعود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در تورات
دانستهاند. به نقل از
امام باقر علیهالسّلام عدهای از علمای
بنی اسرائیل به رغم آگاهی از
بشارت تورات در این باره برای آنکه از هدایای مردم یا کمکهای حکومتی بهره مند شوند، آن را انکار کردند،
بنابراین «ثمن قلیل» ثمن دنیایی است که احبار برای دستیابی به آن،
آخرت خویش را فروختند؛ همچنین مفسران بر این باورند که با توجه به پیشی گرفتن قریش بر یهود در کفر به پیامبر و
کتمان نبوت او، مراد از «لا تَکونوا اَوَّلَ کافِر بِهِ» میتواند اول بودن در میان
اهل کتاب،
امام و پیشوای کافران بودن،
اولین کافر اهل معرفت و آگاهی
یا سابق بودن بر دیگران برای پیروی آنان
باشد. برخی نیز آیه را درباره کتمان حقانیت
علی علیهالسّلام به سبب منافع دنیوی قلمداد کردهاند.
که در این صورت آیه خطاب به بنی اسرائیل نخواهد بود.
«و لا تَلبِسُوا الحَقَّ بِالبـطِـلِ وتَکتُموا الحَقَّ واَنتُم تَعلَمون»
به نقل از امام حسن عسکری علیهالسّلام این آیه درباره یهودیانی است که با پذیرش اصل نبوت
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و جانشینی علی علیهالسّلام، بر این باور بودند که این رخداد ۵۰۰
سال دیگر اتفاق خواهد افتاد، بنابراین حق و باطل را با هم آمیخته بودند.
به نقل از ابن عباس گفتهاند: آنان
نبوت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را درباره دیگران میپذیرفتند؛ ولی در مورد خویش چنین باوری نداشتند.
ممکن است آیه خطاب به رؤسا و عالمان بنی اسرائیل بوده، مراد از آن خلط حق و باطل در تورات باشد؛ یعنی آنان برخی از اخبار و احکام تورات را که به سودشان بود میپذیرفتند؛ ولی آن بخش از آن که به بیان صفات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم مربوط میشد کتمان میکردند. این
تفسیر با ادامه آیه: «و تَکتُموا الحَقَّ و اَنتُم تَعلَمون» سازگاری بیشتری دارد.
البته برخی «و اَنتُم تَعلَمونَ» را به معنای آگاهی بنی اسرائیل از معاد و جزا یا عذابهایی مانند
مسخ که خداوند پیشینیان آنان را به آن مبتلا کرده بود تفسیر کردهاند.
از دستورات اکید و مکرر خدا به بنی اسرائیل برپایی
نماز و ادای
زکات است: «و اَقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ وارکَعوا مَعَ الرّکِعین».
بسیاری از مفسران مخاطبان آیه را بنی اسرائیل دانستهاند که خداوند پایبندی به
احکام شرعی را به آنان دستور داده است. ذکر نماز و زکات برای این است که از میان
عبادات بدنی
نماز و در میان عبادات مالی زکات برترین است.
برخی نیز آیه را اشاره به اعمال روز
فطر میدانند که شامل نماز و
زکات فطره است.
تمسک
امام صادق و
امام رضا (علیهما السلام) به این آیه در اثبات
وجوب نماز و زکات فطره گزارش شده است.
صدرالمتالهین با اشاره به شرط
ایمان در پذیرش اعمال، از این آیه مامور بودن اهل کتاب به فروع را برداشت کرده است.
برخی در تایید اشاره این آیه به بنی اسرائیل و با استشهاد به «وارکَعوا مَعَ الرّ کِعین» معتقدند چون نماز یهودیان
رکوع ندارد، بخش نخست آیه دستور به آنان و بخش دوم «وارکَعوا مَعَ الرّ کِعین» مختص مسلمانان است؛
امّا با توجه به اینکه با نزول قرآن بنی اسرائیل مامور به همه دستورات قرآن بودهاند، این
تفسیر دور از واقع به نظر میرسد، به همین دلیل بسیاری از مفسران توجیهاتی مطرح کردهاند که با توجه به اینکه در صدر آیه امر به اقامه نماز شده، تکرار آن با جمله «وارکَعوا مَعَ الرّ کِعین» این گونه قابل توجیه است که این قسمت از آیه به
نماز جماعت یا
تواضع در برابر عظمت الهی اشاره دارد.
«و اِذ اَخَذنا میثـقَ بَنی اِسرءیلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ وبِالولِدَینِ اِحسانـًا وذِی القُربی والیَتـمیوالمَسـکینِ».
پرهیز از ناسزاگویی و پرخاشگری و سخن نیکو گفتن از دیگر آموزههای الهی برای بنی اسرائیل است: «و قولوا لِلنّاسِ حُسنـًا».
«کُلوا مِن طَیِّبـتِ ما رَزَقنـکُم و لاتَطغَوا فیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبی و مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبی».
برخی با استشهاد به آیاتی مانند «واِذ قُلتُم یـموسی لَن نَصبِرَ عَلی طَعام واحِد»
طغیان در این آیه را کفران
نعمت و شاکر نبودن آنان در برابر این روزیها دانستهاند.
ممکن است این طغیان خوردن این روزیها به صورت
حرام باشد.
قرآن در موارد گوناگون با یادآوری نعمتهای خداوند به بنی اسرائیل در دورههای مختلفی از تاریخ حیاتشان آنان را به سبب ناسپاسی، سرزنش کرده و به خداترسی، وفای به
عهد الهی،
ایمان به
قرآن و پرهیز از آمیختن
حق و
باطل و کتمان حق فرا میخواند.
مهمترین این نعمتها به ترتیب تاریخ از این قبیل است:
نجات از دست
فرعونیان و شرایط بسیار دشوار و مصیبت بار زندگی در مصر و گذشتن از
دریا و نابودی فرعونیان در
آیات متعددی به عنوان نعمت خدا به بنی اسرائیل یادآوری شده است: «واِذ نَجَّینـکُم مِن ءالِ فِرعَونَ یَسومونَکُم سوءَ العَذابِ... و اَغرَقنا ءالَ فِرعَونَ واَنتُم تَنظُرون».
بردگی و
اسارت در دست فرعونیان چنان سخت و دشوار بوده که از آن با
عذاب خوارکننده یاد شده است: «ولَقَد نَجَّینا بَنی اِسرءیلَ مِنَ العَذابِ المُهین».
آمرزش
گناه گوساله پرستی و زنده شدن ۷۰ نفری که در پی درخواست رؤیت خداوند در
میقات، با
صاعقه کشته شدند از دیگر نعمتهای خدا بر بنی اسرائیل
و دلیل هر دو نعمت ترغیب آنان به شکرگزاری یاد شده است.
«و لَقَد ءاتَینا بَنی اِسرءیلَ الکِتـبَ والحُکمَ والنُّبُوَّة».
مراد از حکم را آشنایی با
مسائل دینی، دانش
قضاوت یا تمیز حق از باطل گفتهاند.
در برخی نقلها شمار پیامبرانی که خداوند برای هدایت بنی اسرائیل به سوی آنان فرستاد، تا ۱۰۰۰ نفر نیز نقل شده که مهمترین آنها موسی علیهالسّلام است.
به این نعمت در آیات دیگر نیز اشاره شده است: «وءاتَینا مُوسَی الکِتـبَ وجَعَلنـهُ هُدًی لِبَنی اِسرءیلَ اَلاّ تَتَّخِذوا مِن دونی وَکیلا».
چون این کتاب مشتمل بر
شریعت موسی علیهالسّلام بوده است، خداوند از آن به عنوان هادیِ بنی اسرائیل یاد میکند.
«... و رَزَقنـهُم مِنَ الطَّیِّبـتِ».
این روزی حلال همان «مَنّ» و «سَلْوی» است که در برخی از
آیات به آن اشاره شده است.
شاید اهمیت این یادآوری به سبب ناسپاسی بنی اسرائیل در برابر این نعمت بوده است، زیرا آنان بدون توجه به این غذاهای آسمانی در پی غذاهای دیگری بودند:
«و اِذ قُلتُم یـموسی لَن نَصبِرَ عَلی طَعام و احِد فَادعُ لَنا رَبَّکَ یُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ مِن بَقلِها وقِثّائِها وفومِها وعَدَسِها وبَصَلِها...».
برخورداری بنی اسرائیل از خوردنیهای گوارا در سرزمین موعود نیز به مثابه
نعمت یاد شده است.
۴. سایه افکندن ابر و جاری شدن چشمه:
بنی اسرائیل هنگام سرگردانی در بیابانهای میان مصر و سرزمین موعود از شدت گرمای
خورشید و
تشنگی به تنگ آمده،
اعتراض میکردند.
خداوند به درخواست
موسی علیهالسّلام و با فرستادن ابری، بر سر آنان سایه افکند: «و ظَـلَّلنا عَلَیکُمُ الغَمامَ»
؛ همچنین آن حضرت به فرمان خداوند و با زدن عصای خود بر
سنگ، ۱۲
چشمه به شمار ۱۲
سبط بنی اسرائیل جاری ساخت: «و اِذِ استَسقی موسی لِقَومِهِ... فَانفَجَرَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَینًا...».
در برخی آیات، خداوند از برتری بنی اسرائیل بر دیگر عالمیان خبر داده است: «یـبَنِی اِسرءیلَ اذکُروا نِعمَتِیَ الَّتِی اَنعَمتُ عَلَیکُم و اَنّی فَضَّلتُکُم عَلَی العــلَمین».
با توجه به آیه ۱۱۰
آل عمران «کُنتُم خَیر اُمَّة اُخرِجَت لِلنّاس» که برتری
امت حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر دیگر امتها را میرساند، مفسران در حل
تعارض ظاهری دو آیه که در نگاه نخست به نظر میرسد، نظرهایی ابراز داشتهاند؛ برخی مراد از عالمیان را فقط مردمان معاصر بنی اسرائیل دانستهاند.
برخی دیگر مراد از برتری بنی اسرائیل را برخورداری آنان از امتیازاتی مانند کثرت
پیامبران،
معجزات فراوان واقع شده در زمان آنان و برخورداری از نعمتهای فراوان گفتهاند.
البته توجه به تفاوت کاربرد دو تعبیر «فَضَّلتُکُم» و «خَیرُ» میتواند در حل این چالش کارگشا باشد. تعبیر «تفضیل» در مورد برخورداری از پارهای امتیازات مادی و معنوی کاربرد دارد و لزوماً به معنای خیر و بهتر بودن افراد برخوردار نیست، چنان که تاریخ نشان میدهد بنی اسرائیل به رغم برخورداری از امتیازات فراوان نه فقط بهره لازم را نبردند، بلکه همواره به بیراهه رفتند.
«و قُلنا مِن بَعدِهِ لِبَنی اِسرءیلَ اسکُنُوا الاَرضَ فَاِذا جاءَ وَعدُ الاخِرَةِ جِئنا بِکُم لَفیفـا».
شماری از مفسران این سرزمین را
شام یا مصر
امّا برخی دیگر با استشهاد به آیه «یـقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم»
آن را
ارض مقدس موعود دانستهاند
؛ گویا سرزمین موعود در آن زمان بخشی از شام بوده است؛ همچنین در آیه دیگری خداوند از به میراث نهادن سرزمین مبارک خبر میدهد: «واَورَثنَا القَومَ الَّذینَ کانوا یُستَضعَفونَ مَشـرِقَ الاَرضِ و مَغـرِبَهَا الَّتی بـرَکنا فیها وتَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ الحُسنی عَلی بَنی اِسرءیلَ».
مفسران با بهره گیری از وصف «بـرَکنا فیها» این سرزمین را همان سرزمین مقدس موعود (فلسطین) گفتهاند.
در تعبیر دیگری از مکانی که بنی اسرائیل در آن ساکن شدند با عنوان «مُبَوَّءَ صِدق» یاد شده است: «ولَقَد بَوَّانا بَنی اِسرءیلَ مُبَوَّاَ صِدق».
علامه طباطبایی این مکان را جایگاهی میداند که همه امکانات و لوازم زندگی به وفور در آن فراهم بوده است.
برخی از مفسران دیگر نیز با اشاره به مناسب بودن این مکان، آن را مصر،
شام یا
بیت المقدس دانستهاند.
خداوند برای تقویت
ایمان بنی اسرائیل و پایداری آنان بارها معجزات خود را برای آنان نمایان کرد. عبور بنی اسرائیل از
دریا و
غرق شدن فرعون از این جمله است.
براساس برخی گزارشهای تاریخی، خداوند برای راسخ تر شدن ایمان بنی اسرائیل اجساد همه لشکریان فرعون را در دریا غرق کرد؛ ولی جسد فرعون را به
ساحل آورد تا حقارت او روشن شود و بنی اسرائیل در مرگ او تردیدی نکنند؛
امّا آنان به رغم دیدن چنین
معجزاتی پس از
نجات باز به بت پرستی روی آوردند.
برخی آیات شمار معجزات الهی برای بنی اسرائیل را ۹ تا ذکر کرده است: «و لَقَد ءاتَینا موسی تِسعَ ءایـت بَیِّنـت فَسـَل بَنی اِسرءیلَ».
مفسران درباره این ۹ نشانه اختلاف کردهاند.
علامه طباطبایی با
اعتقاد به اینکه مجموع
معجزات بیش از ۹ تاست، ذکر این تعداد
معجزه را به احتمال اشاره به
معجزات موسی علیهالسّلام برای دعوت فرعون دانسته است.
برخی با استناد به روایتی از امام صادق علیهالسّلام این نشانهها را عصای موسی علیهالسّلام،
طوفان، بلای
ملخ، بلای
قورباغه، بلای
خون شدن
رودها و دریاها، بردن
کوه طور بر فراز سر آنان، نزول
مَنّ و سَلْوی و شکافته شدن
دریا ذکر کردهاند.
در برخی از تفاسیر دیگر، این موارد با اندکی تفاوت بیان شده است.
بنی اسرائیل افزون بر عهدین در
قرآن کریم نیز بارها مذمت شدهاند. این ملامتها به علل ذیل صورت گرفته است:
پیمانهایی که خداوند از بنی اسرائیل گرفت، دست کم در ۱۰
آیه یاد شده است. مهمترین آنها را پیمان مبنی بر
ایمان به
تورات و عمل به آموزههای آن دانستهاند:
«و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم و رَفَعنا فَوقَکُمُ الطّورَ خُذوا ما ءاتَینـکُم بِقُوَّة واذکُروا ما فیهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون».
برخی گفتهاند: به سبب
انکار تورات به وسیله گروهی از بنی اسرائیل، خداوند
کوه طور را بر فراز سر آنان قرار داد و از آنان پیمان گرفت.
در آیه ۸۳
بقره پیمان گرفتن از بنی اسرائیل مبنی بر یگانه پرستی و پایبندی به پارهای از ارزشهای اجتماعی و عبادی گزارش و از پیمان شکنی بیشتر آنان خبر داده میشود: «و اِذ اَخَذنا میثـقَ بَنی اِسرءیلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ و بِالولِدَینِ اِحسانـًا وذِی القُربی والیَتـمیوالمَسـکینِ وقولوا لِلنّاسِ حُسنـًا واَقیموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّکوةَ ثُمَّ تَوَلَّیتُم اِلاّ قَلیلاً مِنکُم و اَنتُم مُعرِضون». برخی از عبارت «اَنتُم مُعرِضون» معنای استمرار پیمان شکنی را برداشت کردهاند؛
گویا پیمان شکنی از ویژگیهای بارز بنی اسرائیل بوده و آنان بر هیچ پیمانی استوار نبودهاند. پرهیز از
جنگ و خونریزی، بیرون نراندن یکدیگر از شهر و دیار خویش،
ایمان به انبیای الهی،
دروغ نبستن به خدا و
کتمان نکردن آموزههای آن
از پیمانهای دیگر الهی است. در همه این موارد بیشتر بنی اسرائیل پیمان شکنی کردند.
این پیمان شکنیها، پیامدهایی چون خواری و
ذلت در
دنیا و
عذاب در
آخرت،
لعنت خداوند، قساوت و دشمنی مداوم با یکدیگر
را برای آنان در پی داشت.
قرآن از اینکه بنی اسرائیل با وجود نشانههای زیاد الهی در گمراهی بودند، آنان را سرزنش میکند: «سَل بَنی اِسرءیلَ کَم ءاتَینـهُم مِن ءایَة بَیِّنَة ومَن یُبَدِّل نِعمَةَ اللّهِ مِن بَعدِ ما جاءَتهُ فَاِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقَاب»
؛ «... و اِن یَرَوا کُلَّ ءَایَة لا یُؤمِنوا بِها و اِن یَرَوا سَبیلَ الرُّشدِ لا یَتَّخِذوهُ سَبیلاً واِن یَرَوا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِاَنَّهُم کَذَّبوا بِـایـتِنا وکانوا عَنها غـفِلین»
این نشانهها شامل تبدیل شدن
عصای موسی علیهالسّلام به
اژدها، سایه انداختن ابرها، شکافته شدن
دریا و غرق شدن فرعون و نزول مَنّ و سَلْوی برای آنان بود؛
امّا آنان کفر ورزیدند و گناهانی مانند تبدیل و نقض عهد، قتل
انبیا و ترک
وصیتهای موسی را مرتکب شدند؛
همچنین وقتی عیسی علیهالسّلام به عنوان پیامبر به سوی آنان فرستاده شد با آنکه معجزات فراوانی مانند زنده کردن مردگان،
شفا دادن
بیماران درمان ناپذیر و
بینا کردن نابینایان را نشان داد، بسیاری از آنان کفر ورزیده، از او پیروی نکردند: «و رَسولاً اِلی بَنِی اِسرءیلَ اَنّی قَد جِئتُکُم بِـایَة مِن رَبِّکُم اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیـَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیهِ فَیَکونُ طَیرًا بِاِذنِ اللّهِ...».
قرآن بارها از نافرمانی بنی اسرائیل نسبت به پیامبران خویش یاد میکند. سرپیچی آنان از فرمان
موسی علیهالسّلام مبنی بر ورود به سرزمین مقدس
و نیز در داستان
گاو بنی اسرائیل از این قبیل است؛
همچنین زمانی که بنی اسرائیل برای رویارویی با قوم جالوت، از پیامبرشان خواستند که فرماندهی برای آنان برگزیند تا به رهبری او به جنگ با
دشمنان بروند، پس از تعیین فرمانده نافرمانی کرده، او را یاری نکردند؛
گویا نافرمانی بنی اسرائیل برای آن پیامبر معهود بوده است که با گوشزد کردن فرار از جنگ، از آنان اقرار مجدد میگیرد؛ ولی باز هم آنان نافرمانی میکنند.
تکذیب انبیا رفتار نکوهیدهای است که همواره از بنی اسرائیل سر میزد. قرآن ریشه این برخورد را ناسازگاری آموزههای انبیا با خواستهها و خواهشهای نفسانی آنان خوانده، ملامتشان میکند: «اَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی اَنفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقـًا کَذَّبتُم وفَریقـًا تَقتُلون».
تکذیب حضرت عیسی علیهالسّلام
و
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
نمونه بارزی از این قبیل است.
بنی اسرائیل مدعی پایبندی به دستورات تورات بودند؛ امّا قرآن مواردی از تخلف آنان را گزارش میکند. آنان ضمن اعتراض به
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مورد خوردن برخی از غذاها مانند
گوشت و
شیر شتر مدعی حرمت آنها در
دین ابراهیم علیهالسّلام بودند.
قرآن با تکذیب چنین حرمتی از آنان میخواهد به
کتاب آسمانی خویش پایبند باشند: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ مِن قَبلِ اَن تُنَزَّلَ التَّورةُ قُل فَاتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کُنتُم صـدِقین».
اسرائیل، (یعقوب علیهالسّلام) به عللی خوردن گوشت و شیر
شتر را بر خود حرام کرده بود.
به سبب این نسبت ناروا به تورات، خداوند نیز برخی غذاهای
حلال را بر آنان
حرام کرد.
قرآن همچنین از عمل بنی اسرائیل به برخی از دستورات کتاب و ترک برخی دیگر خبر میدهد: «اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتـبِ و تَکفُرونَ بِبَعض».
با توجه به صدر آیه شاید مراد عمل به دستور تورات درباره
فدیه گرفتن از اسیران همکیش خود و ترک دستور آن درباره عدم اخراج آنان است:
«و اِن یَاتوکُم اُسـری تُفـدوهُم وهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم».
اسرافکاری بنی اسرائیل به رغم نهی از آن، از دیگر علل سرزنش آنان در قرآن است: «مِن اَجلِ ذلِکَ کَتَبنا عَلی بَنی اِسرءیلَ... ولَقَد جاءَتهُم رُسُلُنا بِالبَیِّنـتِ ثُمَّ اِنَّ کَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلِکَ فِی الاَرضِ لَمُسرِفون».
این اسراف به خروج از اعتدال و
تحریم حلالها و تحلیل محرمات و قتل نفس تفسیر شده است.
«لَقَد کَفَرَ الَّذینَ قالوا اِنَّ اللّهَ هُوَ المَسیحُ ابنُ مَریَمَ وقالَ المَسیحُ یـبَنی اِسرءیلَ اعبُدوا اللّهَ رَبّی ورَبَّکُم اِنَّهُ مَن یُشرِک بِاللّهِ فَقَد حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّةَ».
مفسران این گروه از بنی اسرائیل را یعقوبیه، دانستهاند که معتقد بودند خدا با
مسیح ذاتاً متحد شده و
ناسوت تبدیل به
لاهوت گردیده است.
بنی اسرائیل در
آزار و
اذیت و کشتن انبیا سابقهای دیرینه دارند. آزار و اذیت
یوسف و
یعقوب (علیهما السلام) به وسیله نیاکان نخست بنی اسرائیل
و آزار
هارون تا مرز کشتن
از این قبیل است، چنان که
آیات متعددی به پیامبر کشی آنان اشاره میکند: «قُل فَلِمَ تَقتُلونَ اَنبِیاءَ اللّهِ مِن قَبلُ اِن کُنتُم مُؤمِنِین».
اقدام برای کشتن حضرت عیسی علیهالسّلام نمونهای برجسته از این قبیل است.
تبهکاری و فسادانگیزی از همان آغاز در میان بنی اسرائیل بوده است. موسی علیهالسّلام هنگام رفتن به
میقات، هارون را از پیروی مفسدان نهی میکند: «و لاتَتَّبِع سَبیلَ المُفسِدین».
مطابق آیه ۴
اسراء خداوند در تورات آورده است که بنی اسرائیل دوبار در سرزمین مقدس فسادانگیزی میکنند: «وقَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ لَتُفسِدُنَّ فِی الاَرضِ مَرَّتَینِ ولَتَعلُنَّ عُلُوًّا کَبیرا».
یکی از فسادها مخالفت با احکام تورات و قتل برخی پیامبران و دیگری قتل
زکریا،
یحیی، و قصد کشتن عیسی علیهالسّلام
تفسیر شده است.
فسادانگیزی
بنی اسرائیل در عصر ظهور
اسلام نیز ادامه داشت و آنان همواره درپی ایجاد
جنگ و درگیری با
مسلمانان بودند:
«کُلَّما اَوقَدوا نارًا لِلحَربِ اَطفَاَهَا اللّهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا واللّهُ لا یُحِبُّ المُفسِدین».
«یـبَنی اِسرءیلَ اذکُروا... اَتَامُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ و تَنسَونَ اَنفُسَکُم و اَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ اَفَلا تَعقِلون».
برخی با اشاره به «اَنتُم تَتلونَ الکِتـبَ» مخاطب آیه را علمای یهود دانستهاند که با دعوت مردم به پرداخت
صدقات و مبرات
اموال به دست آمده را خود تصرف میکردند.
سکوت در برابر
گناه از دیگر عوامل سرزنش بنی اسرائیل است: «کانوا لایَتَناهَونَ عَن مُنکَر فَعَلوهُ لَبِئسَ ما کانوا یَفعَلون».
برخی، منکَر یاد شده را صید ماهی از سوی
اصحاب سبت در روز
شنبه دانستهاند.
بنی اسرائیل همواره برای فرار از مسئولیت و انجام دستورات الهی،
بهانه تراشی میکردند، به گونهای که بهانههای بنی اسرائیل ضرب المثل شده است. بهانه گیریهای آنان در قالب پرسشهای مکرّر درباره ویژگیهای
گاو موسوم به
گاو بنی اسرائیل که با هدف فرار از امتثال دستور الهی موسی علیهالسّلام صورت میگرفت نمونه بارزی از این قبیل است.
بهانه گیری درباره عدم تنوع غذایی در
وادی تیه نیز نمونه دیگری است.
آنان از خوردن مداوم «مَنّ» و «سَلْوی» ابراز خستگی کردند و خداوند در برابر این ناسپاسی از آنها خواست به سوی شهر و آبادی روانه شوند
مفسران سبب اعتراض را یکسان شدن غذای همه و در نتیجه از بین رفتن فاصله طبقاتی و زمینه برتری طلبی گروهی خاص دانستهاند.
گرایش و دلبستگی به ریاست، ثروت و زینتهای دنیوی و فخرفروشی و ارزشگذاری بر اساس آن از دیگر ویژگیهای نکوهیده بنی اسرائیل است. نگاه
حسرت آمیز به
ثروت قارون و آرزوی برخورداری از آن از این قبیل است.
آنان برای بهرههای دنیایی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده، معیار ارزش و برتری افراد را ثروت و دارایی میدانستند،
برای همین در ماجرای گزینش
طالوت برای پادشاهی به استناد اینکه وی ثروت انبوهی ندارد، بر او خرده گرفتند: «... قالوا اَنّی یَکونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا و نَحنُ اَحَقُّ بِالمُلکِ مِنهُ ولَم یُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ».
ریاست طلبی نیز از ویژگیهای گروهی از بزرگان و علمای بنی اسرائیل بود.
بسیاری از مفسران معتقدند که آنان برای حفظ ریاست و موقعیت خویش، دست به تحریف تورات زدند و
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را تکذیب کردند: «فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتـبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ... لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنـًا قَلِیلاً».
اغلب مفسران مراد از «ثمن قلیل» را که در آیات دیگر نیز آمده است
ریاست دنیایی دانستهاند.
خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت که خون یکدیگر را نریزند و همدیگر را از سرزمین خویش (ارض مقدس) بیرون نرانند: «و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم لاتَسفِکونَ دِماءَکُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَکُم مِن دِیـرِکُم ثُمَّ اَقرَرتُم و اَنتُم تَشهَدون»
؛ امّا آنان همواره و در پی زیر پا نهادن آموزههای الهی به جان یکدیگر افتاده، خونهای زیادی بر زمین میریختند: «ثُمَّ اَنتُم هــؤُلاءِ تَقتُلونَ اَنفُسَکُم و تُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم تَظـهَرونَ عَلَیهِم بِالاِثمِ والعُدونِ و اِن یَاتوکُم اُسـری تُفـدوهُم و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم».
براساس برخی گزارشها این آیه درباره قبیله
بنی قریظه و
بنی نضیر است که مکرر به
جنگ و خونریزی با یکدیگر پرداختند.
بنی اسرائیل بارها بر اثر
گناه و نافرمانی گرفتار انواع عذابهای دنیایی شدند، چنان که
عذاب آخرت نیز به آنان وعده داده شده است؛ از جمله:
بنی اسرائیل پس از گوساله پرستی، فرمان یافتند که به کیفر این گناه بر روی هم
شمشیر کشیده، همدیگر را بکشند: «اِنَّکُم ظَـلَمتُم اَنفُسَکُم بِاتِّخاذِکُمُ العِجلَ... فَاقتُلوا اَنفُسَکُم...».
برخی گفتهاند: حتی کسانی که
گوساله پرستی نکردند نیز به سبب ترک
نهی از منکر دچار این کیفر شدند. درباره مدت زمان این کیفر و نیز شمار کشته شدگان، برخی سخنان اغراق آمیز نیز گفته شده است.
۷۰ نفر از کسانی که همراه موسی علیهالسّلام به میقات رفتند، در پی درخواست جاهلانه خویش مبنی بر دیدن خدا، گرفتار
صاعقه و مرگ شدند.
بنی اسرائیل پس از خروج از مصر و رسیدن به مرزهای سرزمین موعود، در پی سرپیچی از فرمان خداوند مبنی بر ورود به آن سرزمین و نبرد با دشمنان، ۴۰
سال در بیابانها سرگردان و از ورود به سرزمین مقدس محروم شدند.
پس از پایان این ۴۰ سال، آنان هنگام ورود به سرزمین موعود فرمان یافتند که جمله معینی را مبنی بر استغفار بر زبان جاری کنند؛ اما باز با تغییر آن عبارت، نافرمانی کرده، دچار
عذاب الهی شدند: «فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَـلَموا قَولاً غَیرَ الَّذی قیلَ لَهُم فَاَنزَلنا عَلَی الَّذینَ ظَـلَموا رِجزًا مِنَ السَّماءِ بِما کانوا یَفسُقون».
برخی «رِجزاً مِنَ السَماءِ» را
عذاب آسمانی و برخی دیگر
بیماری طاعون دانستهاند که هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد.
در آیات ۱۲-۱۳ مائده
مواردی از پیمان شکنیهای بنی اسرائیل و پیامدهای آن، از جمله دچار شدن به
لعن الهی و سنگدلی گزارش شده است: «و لَقَد اَخَذَ اللّهُ میثـقَ بَنِی اِسرءیلَ... و قالَ اللّهُ اِنّی مَعَکُم لئِن اَقَمتُمُ الصَّلوةَ و ءاتَیتُمُ الزَّکوةَ... فَبِما نَقضِهِم میثـقَهُم لَعَنّـهُم و جَعَلنا قُلوبَهُم قـسِیَةً یُحَرِّفونَ الکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ ونَسوا حَظـًّا مِمّا ذُکِّروا بِهِ ولا تَزالُ تَطَّـلِعُ عَلی خائِنَة مِنهُم اِلاّ قَلیلاً مِنهُم». لعن الهی را، دوری از
رحمت خدا، مسخ یا پرداخت
جزیه دانستهاند.
سنگدلی آنان باعث شد که تورات را تحریف کردند و جز اندکی به
پیامبر اسلام ایمان نیاوردند. آنان به سبب نافرمانی خدا و پیامبران و استمرار تجاوزگری، مورد لعن برخی
پیامبران نیز قرار گرفتند: «لُعِنَ الَّذینَ کَفَروا مِن بَنی اِسرءیلَ عَلی لِسانِ داودَ وعیسَی ابنِ مَریَمَ ذلِکَ بِما عَصَوا و کانوا یَعتَدون».
طبرسی با استناد به روایتی از
امام باقر علیهالسّلام لعن شدگان در زبان داود را کسانی میداند که در پی شکستن حرمت روز شنبه با لعن او به میمون مسخ شدند، چنان که درخواست کنندگان مائده آسمانی که پس از نزول بدان کفر ورزیدند، با لعن
عیسی علیهالسّلام خوک شدند.
برخی به احتمالْ
کافران یاد شده را لعن شدگان در
زبور و
انجیل دانستهاند.
برخی نیز گروهی دانستهاند که در آینده به پیامبر اسلام ایمان نمیآورند.
بر اثر گناهانی مانند قتل، دشمنی با
مؤمنان،
کفر به کتابهای آسمانی و... خداوند بنی اسرائیل را به رسوایی در دنیا تهدید کرده و از عذاب دردناک الهی در آخرت برای آنان خبر داده است: «ثُمَّ اَنتُم هــؤُلاءِ تَقتُلونَ اَنفُسَکُم... فَما جَزاءُ مَن یَفعَلُ ذلِکَ مِنکُم اِلاّ خِزیٌ فِی الحَیوةِ الدُّنیا ویَومَ القِیـمَةِ یُرَدُّونَ اِلی اَشَدِّ العَذابِ».
گروهی از بنی اسرائیل با نادیده گرفتن
حرمت صید ماهی در روز
شنبه، به صورت
میمون مسخ شدند: «و لَقَد عَلِمتُمُ الَّذینَ اعتَدَوا مِنکُم فِی السَّبتِ فَقُلنا لَهُم کونوا قِرَدَةً خـسِـین».
خواری در
دنیا و نداری از کیفرهای دیگر بنی اسرائیل است: «و ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ والمَسکَنَةُ وباءو بِغَضَب مِنَ اللّهِ».
برخی، ذلت را پرداخت خراج به برخی حکومتها در دورههایی از تاریخ دانسته و برخی نیز مسکنت و ذلت را یک چیز دانستهاند،
با این توضیح که آنان همواره به سبب احساس
فقر، تن به ذلت میدادند. انکار
آیات الهی و
تکذیب و
قتل انبیا سبب این کیفر خوانده شده است.
اسباب النزول؛ الاغانی؛ املاء ما من به الرحمن؛ انوارالتنزیل و اسرارالتاویل، بیضاوی؛ بنو اسرائیل فی القرآن والسنه؛ البرهان فی تفسیرالقرآن؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ اللغات السامیه؛ تاریخ الملل و النحل؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تسنیم تفسیر قرآن کریم؛ التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر غریب القرآن الکریم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکاشف؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر المنار؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیهالسّلام؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زادالمسیر فی علم التفسیر؛ غریب القرآن؛ قاموس کتاب مقدس؛ قاموس الکتاب المقدس؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ لسان العرب؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ المعرب من الکلام الاعجمی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ واژههای دخیل در قرآن مجید.