• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیوه در قرآن1

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زن شوهر مرده یا طلاق داده شده را بیوه گویند.



بیوه در اصل به معنای غریب و تنهاست
[۱] برهان قاطع، ص۲۲۶، «بیوه».
و در اصطلاح به زنی گفته می‌شود که شوهرش را بر اثر طلاق یا مرگ از دست داده است.
[۲] لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
[۳] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
برخی آن را عام دانسته، بر مردی که همسرش مرده یا وی را طلاق داده نیز اطلاق کرده‌اند.
[۴] لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
[۵] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
به مرد و زن بیوه، اَرْمل و اَرْمَلَه نیز گفته شده است.
[۶] مجمع البحرین، ج۱، ص۲۲۶.
[۷] لغت نامه، ج۲، ص۱۶۰۴، «ارمله».
قرآن از بیوه با واژه‌ها و تعبیرهای گوناگونی یاد کرده است؛ مانند «ثَیِّب» که یک بار در قرآن آمده است: «ثَیِّبـت واَبکارا»، «اَیّم» که یک بار در قرآن به کار رفته: «واَنکِحوا الاَیـمی‌مِنکُم» و «زوجه» که فراوان در قرآن به کار رفته است و در برخی آیات مراد از آن زنان بیوه است؛ مانند «والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَز وجـًا». نیز «مطلقات»؛ مانند «والمُطَـلَّقـتُ یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ» و واژه نساء که در آیاتی پرشمار به کار رفته؛ ولی در برخی آیات مراد از آن زنان بیوه است؛ مانند «لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهـًا». نزدیک‌ترین این واژه‌ها به این معنا «ثَیّب» است که در لغت به معنای رجوع
[۱۵] المصباح، ص۷۸.
[۱۶] التحقیق، ج۲، ص۳۵، «ثوب».
یا بازگشت به حالت و امر نخستین
[۱۸] مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۱.
[۱۹] مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۲، «ثوب».
آمده و در اصطلاح فقه به زنی گفته می‌شود که بکارتش بدون آمیزش یا با آمیزش حلال یا حرام زایل شده است.
[۲۱] الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۴، ص۳۷.
[۲۳] کشاف القناع، ج۴، ص۳۴۹.
برخی گفته‌اند: مراد مرد و زنی است که ازدواج کرده یا با یکدیگر همبستر شده‌اند.
[۲۵] الصحاح، ج۱، ص۹۵، «ثوب».
این واژه در باب حدود به معنای محصن نیز به کار می‌رود، چنان که بکر به مرد و زن غیر محصن اطلاق می‌شود. «اَیّم» نیز به معنای مرد و زن بی همسر آمده است
[۳۰] المصباح، ص۳۳.
[۳۱] التحقیق، ج۱، ص۱۹۵، «ایم».
که این معنا عام بوده، شامل همه مردان و زنانی می‌شود که ازدواج نکرده‌اند یا پس از ازدواج همسرانشان مرده یا از یکدیگر جدا شده‌اند.
[۳۲] مجمع البحرین، ج۱، ص۱۴۰، «ایم».

قرآن ضمن اشاره به برخی سنتهای ناپسند جاهلی در مورد زنان بیوه، این سنتها را باطل شمرده و برخی از احکام و حقوق خاص را برای زنان بیوه مقرر کرده است.


زنان بیوه در میان برخی ملتهای پیشین به ویژه مردم عصر جاهلیت از بسیاری حقوق اوّلیه انسانی محروم بودند؛ برخی از ملتها پس از درگذشت شوهر، همسر او را به همراه جنازه شوهر سوزانده یا زنده به گور می‌کردند. برخی دیگر زنان بیوه را می‌کشتند
[۳۴] کتاب مقدس، مزامیر، ۹۴ص ۶.
[۳۵] قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
یا اموال و دارایی آنان را می‌گرفتند.
[۳۶] کتاب مقدس، متی، ۲۳ ص۱۴.
[۳۷] اشعیا، ۱ ص۲۳.
[۳۸] قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
اعراب جاهلی با بیوه پدر همچون مال شوهر برخورد می‌کردند؛ یعنی وارثان پس از مرگ شوهر، او را به ارث می‌بردند؛ بدین صورت که پسران یا دیگر خویشاوندان مرده پارچه‌ای را بر روی بیوه او انداخته، با این عمل مالک و صاحب اختیار او می‌شدند.
[۴۰] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۴.
[۴۱] جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۴۰۶.
[۴۲] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۳.
[۴۳] مجمع البیان، ج۳، ص۳۹.
سپس یا خود با او ازدواج می‌کردند یا او را به ازدواج فردی دیگر درآورده، مهریه او را مالک می‌شدند.
[۴۴] مجمع البیان، ج۳، ص۳۹.
[۴۵] المفصل، ج۵، ص۵۳۴.
به نقلی دیگر فرزند بزرگ تر میت گاه خود با بیوه پدر ازدواج می‌کرد و گاه با تعیین مهریه‌ای او را به ازدواج یکی از برادران خود درمی آورد
[۴۶] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۴، ۴۰۶.
[۴۷] المفصل، ج۵، ص۵۳۵.
که به چنین ازدواجی نکاح «مَقْت» یا «ضیزن» می‌گفتند و فرزند حاصل از این ازدواج را «مَقْتی» می‌نامیدند.
[۵۰] مجمع البیان، ج۳، ص۴۳.
[۵۱] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۹.
[۵۲] المفصل، ج۵، ص۵۳۴.



گاه فرزندان برای تملک مهر یا اموال بیوه پدر از ازدواج او تا پایان عمر جلوگیری می‌کردند
[۵۳] جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۴۰۴.
[۵۴] جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۴۰۹.
[۵۵] مجمع البیان، ج۳، ص۳۹.
همچنین گاهی دوست میت نیز پارچه‌ای بر روی بیوه انداخته، او را مالک می‌شد و در صورت زیبایی زن، خود با او ازدواج می‌کرد و در غیر این صورت با هدف تملک مهر و دیگر اموال او از ازدواجش جلوگیری می‌کرد همچنین بر طبق سنت جاهلی، بیوه طلاق داده شده ملزم به نگه داشتن عده نبود، از این رو گاه بلافاصله پس از طلاق با مردی دیگر ازدواج می‌کرد و در صورت باردار بودن، فرزند او به شوهر جدید تعلق می‌گرفت.
[۵۹] المفصل، ج۵، ص۵۵۶.
در برابر، بیوه شوهر مرده تا یک سال از ازدواج محروم بود و می‌بایست از خانه‌ای کوچک و بدترین لباس و غذاها استفاده کند،
[۶۰] صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴۳.
[۶۱] صحیح البخاری، ج۶، ص۱۸۶.
افزون بر این، حق کوتاه کردن ناخن و مو و استفاده از بوی خوش را نداشت و در صورت مبتلا شدن به چشم درد، از سرمه کشیدن یا معالجه چشم خود ممنوع بود.
[۶۳] صحیح مسلم، ج۵، ص۲۴۱ ـ ۲۴۶.
در صورتی که بیوه مطلقه قصد ازدواج با شوهر پیشین خود داشت دیگران از ازدواج وی جلوگیری می‌کردند،
[۶۵] المفصل، ج۵، ص۵۵۷.
چنان که در شان نزول آیه ۲۳۲ بقره «فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ» آمده است زنی به نام «جملاء» قصد ازدواج با شوهر پیشین خود را داشت؛ ولی برادرش مانع این کار می‌شد. به قولی دیگر آیه مذکور در مورد جابربن عبدالله نازل شد که از ازدواج دختر عموی خود با شوهر سابقش جلوگیری می‌کرد.
[۶۷] جامع البیان، مج ۲، ج۲، ص۶۵۶ ـ ۶۶۰.
[۶۸] مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۳.
[۶۹] التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۱۹.
از دیگر عقاید مردم عصر جاهلیت حرام شمردن ازدواج شخص با بیوه فرزند خوانده خود بود، از این رو پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با هدف ابطال این سنت با بیوه زید بن حارثه، فرزند خوانده خود ازدواج کرد که در پی اعتراض به این عمل آیه ۴۰ احزاب نازل شد و پیامبر را رسول خدا و نه پدرِ فرزند خوانده خود معرفی کرد:
[۷۱] مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۵ ـ ۵۶۶.
[۷۲] تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۷.
«ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَد مِن رِجالِکُم و لـکِن رَسولَ اللّهِ و خاتَمَ النَّبیّینَ».


اسلام بر خلاف رویه ملل دیگر و اعراب عصر جاهلی به زنان بیوه کرامت بخشید و آنان را با دیگران در بسیاری امور مساوی قرار داد و برای رفع تبعیض از این زنان، حقوق و احکامی را تشریع کرد که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است.

۴.۱ - حرمت به ارث بردن بیوه

قرآن در آیه ۱۹ نساء به ارث بردن زنان بیوه را حرام شمرده و مسلمانان را از آن منع کرده است: «یـاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لا یَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثوا النِّساءَ کَرهـًا». به نظر برخی مفسران تعبیر «کَرهاً» در آیه مذکور به واقعیتی خارجی اشاره دارد که به ارث برده شدن زنان بیوه بدون رضایت و میل آنان بوده است
[۷۴] تفسیر المنار، ج۴، ص۴۵۴.
؛ نه اینکه قید احترازی باشد تا در صورت رضایت، ارث بردن آنان جایز باشد.

۴.۲ - حرمت گرفتن اموال بیوه

فشار بر زنان بیوه برای بخشیدن مهریه خود یا جلوگیری از ازدواج آنان به قصد تملک میراث و دارایی آنان پس از مرگشان ممنوع است:
[۷۵] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۸.
[۷۶] مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.
[۷۷] المجموع، ج۱۷، ص۷.
«و لاتَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبَعضِ ما ءاتَیتُموهُنَّ». قول دیگر این است که این آیه مربوط به منع زوج است از فشار بر همسر خویش برای گرفتن مهر وی.
[۷۹] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۸.
[۸۰] مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.


۴.۳ - حرمت ازدواج با بیوه پدر

اسلام ازدواج فرزند با بیوه پدر را فاحشه و کاری زشت خوانده و آن را بر مسلمانان حرام کرده است: «و لا تَنکِحوا ما نَکَحَ ءاباؤُکُم مِنَ النِّساءِ اِلاّ ما قَد سَلَفَ اِنَّهُ کانَ فـحِشَةً و مَقتـًا وساءَ سَبیلا». حرمت ازدواج با بیوه پدر به همسری که وی با او مباشرت کرده اختصاص ندارد، بلکه شامل همسر مباشرت نکرده وی هم می‌شود
[۸۲] جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۲۱.
[۸۳] مجمع البیان، ج۳، ص۴۴ ـ ۴۵.
[۸۴] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۸.
[۸۵] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۷۵.
؛ همچنین این حرمت برای اولاد و نوادگان پسر شوهر نیز ثابت است.
[۸۶] المغنی، ج۷، ص۴۷۱.
[۸۸] الفقه الاسلامی، ج۹، ص۶۶۲۷.


۴.۴ - حرمت ازدواج پدر با بیوه فرزند

ازدواج پدر با بیوه فرزند خود حرام است: «حُرِّمَت عَلَیکُم... و حَلئِلُ اَبنائِکُمُ الَّذینَ مِن اَصلـبِکُم». همسر فرزند به محض عقد بر پدر حرام و با او محرم می‌شود؛ چه آمیزشی با او صورت گرفته باشد یا نه
[۹۳] المجموع، ج۱۶، ص۲۱۸.
و این امر به فرزند بیواسطه پدر اختصاص ندارد، بلکه همسر فرزندان و نوادگان او،
[۹۵] المغنی، ج۷، ص۴۷۴.
اعم از اولاد پسری و دختری را نیز دربرمی گیرد.
[۹۷] المغنی، ج۶، ص۲۰۶.
به نظر فقها و مفسران قید «مِن اَصلـبِکُم» در این آیه برای خارج کردن همسر فرزند خوانده است،
[۹۸] مجمع البیان، ج۳، ص۴۸.
بنابراین، ازدواج با همسر پسرخوانده جایز است، به نظر برخی عموم «حَلئِلُ اَبنائِکُمُ» شامل همسر فرزند رضاعی نیز می‌شود و ازدواج با او بر پدر فرزند حرام است، هرچند بیشتر فقیهان مستند این حکم را روایات دانسته‌اند.
[۱۰۲] جامع المقاصد، ج۱۲، ص۲۵۹.
[۱۰۳] المجموع، ج۱۶، ص۲۱۸.


۴.۵ - عدّه بیوه

برخلاف عصر جاهلی که زن پس از طلاق گرفتن عدّه نگاه نمی‌داشت اسلام برای این زنان به مدت سه پاکی
[۱۰۴] مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۳.
[۱۰۵] مواهب الرحمن، ج۴، ص۲۴.
عدّه مقرر کرد: «والمُطَـلَّقـتُ یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ ثَلـثَةَ قُرُوء». برخی مقصود از «قروء» را در این آیه حیض دانسته و مدت عده زنان مطلقه را سه حیض دانسته‌اند.
[۱۰۷] مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۳.
[۱۰۸] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۷۵.
سپس در ادامه آیه زنان مزبور را از کتمان آنچه خداوند در رحم آنان قرار داده منع کرده است: «و لا یَحِلُّ لَهُنَّ اَن یَکتُمنَ ما خَلَقَ اللّهُ فی اَرحامِهِنَّ اِن کُنَّ یُؤمِنَّ بِاللّهِ والیَومِ الاخِرِ». طبق قولی مراد از «یَکتُمن»؛ در آیه مذکور کتمان حیض
[۱۱۰] مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۴.
[۱۱۱] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۷۸.
و بنابر قول دیگری اعم از حیض، پاکی و بارداری است.
[۱۱۳] مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۴.
فلسفه حرمت این کتمان حفظ حقوق زوج درباره رجوع به همسر خود یا در اختیار گرفتن فرزند خویش است
[۱۱۴] مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۴.
؛ همچنین قرآن در ابتدا عده بیوگان شوهر مرده را یک سال قرار داد
[۱۱۶] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۴۸.
و به مسلمانان توصیه کرد که زنان بیوه را در این مدت از خانه شوهرانشان بیرون نکنند: «والَّذینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَزوجـًا وصِیَّةً لاَِزوجِهِم مَتـعـًا اِلَی الحَولِ غَیرَ اِخراج» اما این حکم با نزول آیه ۲۳۴ بقره که مدت عده این زنان را ۴ ماه و ۱۰ روز مقرر کرده نسخ گردید:
[۱۲۱] مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۲.
[۱۲۳] المبسوط، ج۶، ص۳۰.
«والَّذینَ یُتَوفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَز وجـًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا». این نکته در روایات اهل بیت علیهم‌السّلام نیز آمده است؛ ولی برخی معتقدند منافاتی بین دو آیه نیست تا احتیاج به نسخ باشد، زیرا ۴ ماه و ۱۰ روز حکمی الهی است؛ اما عده نگه داشتن تا یک سال و ماندن در خانه شوهر یک حق است که زن بیوه در صورت تمایل می‌تواند از آن استفاده کند. در وجوب عده بیوگان تفاوتی میان بیوه‌هایی که با آنان مباشرت شده یا نشده، صغیر یا کبیر، همسر دائم یا موقت و زنان آزاد و کنیز وجود ندارد.
[۱۲۸] احکام القرآن، ج۱، ص۲۱۰.


۴.۶ - نفقه و مسکن بیوه

قرآن کریم به مؤمنان سفارش کرده که قبل از مرگ برای مسکن و نفقه همسران خود تا یک سال وصیت کنند، مگر اینکه خود همسران مایل به ماندن در خانه شوهر نباشند که در این صورت نفقه و مسکن نخواهند داشت: «فَاِن خَرَجنَ فَلا جُناحَ عَلَیکُم فی ما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ مِن مَعروف». به نظر بسیاری از مفسران و فقیهان شیعه
[۱۳۴] مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۲.
و اهل سنت
[۱۳۶] جامع البیان، مج ۲، ج۲، ص۷۸۵.
[۱۳۷] الام، ج۵، ص۲۳۸ ـ ۲۳۹.
[۱۳۸] نیل الاوطار، ج۷، ص۱۰۰.
حکم مذکور درباره نفقه و مسکن بیوه به صدر اسلام اختصاص داشته و با نزول آیات ارث نسخ شده است؛ اما بیوه مطلّقه در صورتی که طلاق وی رجعی باشد، در مدت عده دارای حق نفقه و مسکن خواهد بود، مگر اینکه کاری زشت همچون زنا
[۱۳۹] الخلاف، ج۵، ص۶۹.
[۱۴۰] الحدائق، ج۲۵، ص۵۲۶.
یا اذیت کردن خویشاوندان شوهر
[۱۴۱] مختلف الشیعه، ج۷، ص۴۹۲.
از او سر زند که در این صورت می‌توان او را از خانه بیرون کرد: «لا تُخرِجوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ ولا یَخرُجنَ اِلاّ اَن یَاتینَ بِفـحِشَة مُبَیِّنَة» ؛ ولی در صورتی که بیوه به موجب طلاق بائن از شوهر جدا شده باشد به نظر فقیهان امامیه هیچ حقی به نفقه و مسکن نخواهد داشت، مگر در صورت باردار بودن که تنها حق نفقه دارد:
[۱۴۵] جامع الخلاف و الوفاق، ص۵۰۸.
«و اِن کُنَّ اولـتِ حَمل فَاَنفِقوا عَلَیهِنَّ حَتّی یَضَعنَ حَملَهُنَّ». رای برخی از فقیهان اهل سنت نیز همین است؛ اما عده‌ای از آنان این گونه زنان را دارای حق نفقه و مسکن یا تنها حق مسکن دانسته‌اند.
[۱۴۸] تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱۰.


۴.۷ - ازدواج بیوه

قرآن در آیه ۳۲ نور به مؤمنان سفارش می‌کند که همه افراد بی همسر از جمله بیوگان را همسر دهند و از تهیدستی نهراسند: «واَنکِحوا الاَیـمی‌مِنکُم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ» و در آیه‌ای دیگر مسلمانان از جلوگیری کردن از ازدواج زنان بیوه با شوهران پیشین خود نهی شده‌اند: «فَلا تَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ». سپس در آیاتی دیگر حق ازدواج و انتخاب همسر را به خود این زنان واگذارده است: «فَاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیکُم فیما فَعَلنَ فی اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ». البته فقهای امامی ه براساس روایات اهل بیت این حکم را منحصر به زنان بیوه رشید دانسته، آن را شامل زنان بیوه صغیر نمی‌دانند. رای برخی از فقهای اهل سنت نیز همین است
[۱۵۵] الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۴، ص۴۶.
؛ اما برخی از آنان با استناد به آیات ۳۲ نور و برخی روایات معتقدند که تمامی زنان اعم از بیوه و غیر بیوه و صغیر و کبیر بدون اجازه ولی حق ازدواج ندارند.
[۱۵۸] المحلی بالآثار، ج۹، ص۲۵ ـ ۲۶.
[۱۵۹] الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۴، ص۴۶ ـ ۵۰.


۴.۸ - حرمت ازدواج با بیوه‌های پیامبر

قرآن در آیه ۵۳ احزاب مسلمانان را از ازدواج با بیوه‌های پیامبر منع کرده است: «ما کانَ لَکُم... اَن تَنکِحوا اَزوجَهُ مِن بَعدِهِ اَبَدًا اِنَّ ذلِکُم کانَ عِندَ اللّهِ عَظیمـا». در شان نزول این آیه آمده است که برخی از مسلمانان می‌گفتند: اگر محمّد از دنیا برود با همسران او ازدواج خواهیم کرد که آیه فوق نازل شد و این عمل را بر مسلمانان حرام کرد.
[۱۶۲] مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۴.
به نظر برخی فلسفه این حرمت، جلوگیری از هتک حرمت پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بوده است، زیرا برخی به قصد انتقام جویی و اهانت به آن حضرت چنین تصمیمی گرفته بودند یا غرض از نزول این آیه جلوگیری از سوء استفاده دیگران از موقعیت و جایگاه همسران پیامبر بوده است.


پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با زنانی ازدواج کرد که بیشتر آنان بیوه بودند.
[۱۶۴] جوامع السیرة النبویه، ص۲۶ ـ ۲۹.
[۱۶۵] المواهب اللدنیه، ج۱، ص۴۰۲ ـ ۴۱۲.
از جمله این زنان زینب همسر زید پسر خوانده آن حضرت بود که پس از طلاق او از سوی زید، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای ابطال سنت غلط جاهلی مبنی بر حرام دانستن ازدواج با همسر پسر خوانده، با وی ازدواج کرد: «فَلَمّا قَضی زَیدٌ مِنها وطَرًا زَوَّجنـکَها لِکَی لا یَکونَ عَلَی المُؤمِنینَ حَرَجٌ فی اَزوجِ اَدعیائِهِم اِذا قَضَوا مِنهُنَّ وطَرًا» ؛ همچنین در پی آزار پیامبر از سوی برخی از همسران خویش، خداوند آنان را تهدید کرد که در صورت توبه نکردن و توطئه بر ضد آن حضرت، پیامبر آنان را طلاق داده، زنانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کننده، عابد، ذاکر، و بیوه و باکره را جایگزین آنان خواهد کرد: «اِن تَتوبا اِلَی اللّهِ فَقَد صَغَت قُلوبُکُما و اِن تَظـهَرا عَلَیهِ... عَسی رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سـئِحـت ثَیِّبـت و اَبکارا». طبق روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، مرادِ آیه شریفه، حفصه و عایشه از همسران پیامبر بودند که با افشای اسرار آن حضرت بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم توطئه کردند.
[۱۶۸] جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۲۰۶ ـ ۲۰۷.
[۱۶۹] مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۱ ـ ۴۷۲.
از ذکر اوصاف معنوی در این آیه در کنار وصف بکارت و بیوگی فهمیده می‌شود که آنچه برای همسری پیامبر مهم‌ترین ویژگی به شمار می‌رود وجود صفات معنوی مذکور است نه باکره یا بیوه بودن.


احکام القرآن، ابن العربی؛ الام؛ ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد؛ بحارالانوار؛ برهان قاطع؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر المنار؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ جامع الخلاف و الوفاق؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جامع المقاصد فی شرح القواعد؛ جوامع السیرة النبویه؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ فرهنگ فارسی؛ الفقه الاسلامی و ادلته؛ الفقه علی المذاهب الاربعه؛ فقه القرآن؛ القاموس الفقهی لغة و اصطلاحاً؛ قاموس کتاب مقدس؛ کتاب الخلاف؛ کتاب مقدس؛ کتاب النکاح؛ الکشاف؛ کشاف القناع؛ کشف اللثام عن قواعد الاحکام؛ لغت نامه؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المجموع فی شرح المهذب؛ المحبر؛ المحلی بالآثار؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام؛ مستمسک العروة الوثقی؛ المصباح المنیر؛ المغنی و الشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مواهب الرحمن فی تفسیرالقرآن، سبزواری؛ المواهب اللدنیة بالمنع المحمدیه؛ المهذب البارع فی شرح المختصر النافع؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار؛ وسائل الشیعه.


۱. برهان قاطع، ص۲۲۶، «بیوه».
۲. لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
۳. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
۴. لغت نامه، ج۳، ص۴۶۱۰.
۵. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۶۳۶، «بیوه».
۶. مجمع البحرین، ج۱، ص۲۲۶.
۷. لغت نامه، ج۲، ص۱۶۰۴، «ارمله».
۸. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۹. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۲۲.    
۱۵. المصباح، ص۷۸.
۱۶. التحقیق، ج۲، ص۳۵، «ثوب».
۱۷. مفردات، ص۱۷۹.    
۱۸. مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۱.
۱۹. مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳۲، «ثوب».
۲۰. کتاب النکاح، ص۱۷۷.    
۲۱. الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۴، ص۳۷.
۲۲. مستمسک العروه، ج۱۴، ص۴۵۱.    
۲۳. کشاف القناع، ج۴، ص۳۴۹.
۲۴. القاموس الفقهی، ص۵۵.    
۲۵. الصحاح، ج۱، ص۹۵، «ثوب».
۲۶. المبسوط، ج۸، ص۲.    
۲۷. مخلتف الشیعه، ج۹، ص۱۳۳.    
۲۸. القاموس الفقهی، ص۴۱.    
۲۹. القاموس الفقهی، ص۵۵.    
۳۰. المصباح، ص۳۳.
۳۱. التحقیق، ج۱، ص۱۹۵، «ایم».
۳۲. مجمع البحرین، ج۱، ص۱۴۰، «ایم».
۳۳. المیزان، ج۲، ص۲۴۲.    
۳۴. کتاب مقدس، مزامیر، ۹۴ص ۶.
۳۵. قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
۳۶. کتاب مقدس، متی، ۲۳ ص۱۴.
۳۷. اشعیا، ۱ ص۲۳.
۳۸. قاموس کتاب مقدس، ص۲۰۶.
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۴۰. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۴.
۴۱. جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۴۰۶.
۴۲. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۳.
۴۳. مجمع البیان، ج۳، ص۳۹.
۴۴. مجمع البیان، ج۳، ص۳۹.
۴۵. المفصل، ج۵، ص۵۳۴.
۴۶. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۴، ۴۰۶.
۴۷. المفصل، ج۵، ص۵۳۵.
۴۸. نساء/سوره۴، آیه۲۲.    
۴۹. المحبر، ص۳۲۵.    
۵۰. مجمع البیان، ج۳، ص۴۳.
۵۱. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۹.
۵۲. المفصل، ج۵، ص۵۳۴.
۵۳. جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۴۰۴.
۵۴. جامع البیان، مج ۳، ج۳، ص۴۰۹.
۵۵. مجمع البیان، ج۳، ص۳۹.
۵۶. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۷۶.    
۵۷. الدرالمنثور، ج۲، ص۴۶۲ ۴۶۳.    
۵۸. المحبر، ص۳۳۸.    
۵۹. المفصل، ج۵، ص۵۵۶.
۶۰. صحیح البخاری، ج۵، ص۲۴۳.
۶۱. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۸۶.
۶۲. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۲۹۳.    
۶۳. صحیح مسلم، ج۵، ص۲۴۱ ـ ۲۴۶.
۶۴. فقه القرآن، ج۲، ص۱۸۱.    
۶۵. المفصل، ج۵، ص۵۵۷.
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۶۷. جامع البیان، مج ۲، ج۲، ص۶۵۶ ـ ۶۶۰.
۶۸. مجمع البیان، ج۲، ص۵۸۳.
۶۹. التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۱۹.
۷۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.    
۷۱. مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۵ ـ ۵۶۶.
۷۲. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۲۷.
۷۳. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۷۴. تفسیر المنار، ج۴، ص۴۵۴.
۷۵. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۸.
۷۶. مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.
۷۷. المجموع، ج۱۷، ص۷.
۷۸. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۷۹. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۰۸.
۸۰. مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.
۸۱. نساء/سوره۴، آیه۲۲.    
۸۲. جامع البیان، مج ۳، ج۴، ص۴۲۱.
۸۳. مجمع البیان، ج۳، ص۴۴ ـ ۴۵.
۸۴. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۶۸.
۸۵. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۷۵.
۸۶. المغنی، ج۷، ص۴۷۱.
۸۷. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۳۵۰.    
۸۸. الفقه الاسلامی، ج۹، ص۶۶۲۷.
۸۹. نساء/سوره۴، آیه۴.    
۹۰. نساء/سوره۴، آیه۲۳.    
۹۱. المبسوط، ج۴، ص۲۰۵.    
۹۲. المهذب البارع، ج۳، ص۲۳۴.    
۹۳. المجموع، ج۱۶، ص۲۱۸.
۹۴. الروضة البهیه، ج۸، ص۱۰۴.    
۹۵. المغنی، ج۷، ص۴۷۴.
۹۶. تذکرة الفقهاء، ج۲، ص۴۳۷.    
۹۷. المغنی، ج۶، ص۲۰۶.
۹۸. مجمع البیان، ج۳، ص۴۸.
۹۹. المهذب البارع، ج۳، ص۲۳۴.    
۱۰۰. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۳۵۰.    
۱۰۱. کشف اللثام، ج۲، ص۳۳.    
۱۰۲. جامع المقاصد، ج۱۲، ص۲۵۹.
۱۰۳. المجموع، ج۱۶، ص۲۱۸.
۱۰۴. مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۳.
۱۰۵. مواهب الرحمن، ج۴، ص۲۴.
۱۰۶. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۰۷. مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۳.
۱۰۸. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۷۵.
۱۰۹. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۱۱۰. مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۴.
۱۱۱. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۷۸.
۱۱۲. المنیر، ج۲، ص۳۱۹.    
۱۱۳. مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۴.
۱۱۴. مجمع البیان، ج۲، ص۵۷۴.
۱۱۵. التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۶۹.    
۱۱۶. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۱۴۸.
۱۱۷. ایضاح الفوائد، ج۲، ص۳۵۰.    
۱۱۸. المیزان، ج۲، ص۲۴۷.    
۱۱۹. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۲۱. مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۲.
۱۲۲. ایضاح الفوائد، ج۳، ص۳۳۶.    
۱۲۳. المبسوط، ج۶، ص۳۰.
۱۲۴. وسائل الشیعه، ج۲۲، ص۲۳۷ ۲۳۸.    
۱۲۵. بحارالانوار، ج۹۰، ص۶.    
۱۲۶. التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۶۹.    
۱۲۷. نمونه، ج۲، ص۲۱۴.    
۱۲۸. احکام القرآن، ج۱، ص۲۱۰.
۱۲۹. مسالک الافهام، ج۹، ص۲۷۱.    
۱۳۰. جواهر الکلام، ج۳۲، ص۲۷۴.    
۱۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۳۲. فقه القرآن، ج۲، ص۱۷۲ ۱۷۱.    
۱۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۳۴. مجمع البیان، ج۲، ص۶۰۲.
۱۳۵. ایضاح الفوائد، ج۳، ص۳۵۰.    
۱۳۶. جامع البیان، مج ۲، ج۲، ص۷۸۵.
۱۳۷. الام، ج۵، ص۲۳۸ ـ ۲۳۹.
۱۳۸. نیل الاوطار، ج۷، ص۱۰۰.
۱۳۹. الخلاف، ج۵، ص۶۹.
۱۴۰. الحدائق، ج۲۵، ص۵۲۶.
۱۴۱. مختلف الشیعه، ج۷، ص۴۹۲.
۱۴۲. المهذب البارع، ج۳۰، ص۵۰۲.    
۱۴۳. طلاق/سوره۶۵، آیه۱.    
۱۴۴. الخلاف، ج۵، ص۶۹.    
۱۴۵. جامع الخلاف و الوفاق، ص۵۰۸.
۱۴۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۶.    
۱۴۷. الخلاف، ج۵، ص۶۹.    
۱۴۸. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۱۰.
۱۴۹. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۵۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۲.    
۱۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۴.    
۱۵۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۰.    
۱۵۳. الخلاف، ج۴، ص۲۶۴.    
۱۵۴. جواهر الکلام، ج۲۹، ص۱۷۲ ۱۷۴.    
۱۵۵. الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۴، ص۴۶.
۱۵۶. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۱۵۷. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۱۵۸. المحلی بالآثار، ج۹، ص۲۵ ـ ۲۶.
۱۵۹. الفقه علی مذاهب الاربعه، ج۴، ص۴۶ ـ ۵۰.
۱۶۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۱۶۱. الکشاف، ج۳، ص۵۵۶.    
۱۶۲. مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۴.
۱۶۳. نمونه، ج۱۷، ص۴۰۴.    
۱۶۴. جوامع السیرة النبویه، ص۲۶ ـ ۲۹.
۱۶۵. المواهب اللدنیه، ج۱، ص۴۰۲ ـ ۴۱۲.
۱۶۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.    
۱۶۷. تحریم/سوره۶۶، آیه۴ ۵.    
۱۶۸. جامع البیان، مج ۱۴، ج۲۸، ص۲۰۶ ـ ۲۰۷.
۱۶۹. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۱ ـ ۴۷۲.
۱۷۰. الدرالمنثور، ج۸، ص۲۱۸ ۲۲۰.    
۱۷۱. نمونه، ج۲۴، ص۲۸۰.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بیوه در قرآن»    



جعبه ابزار