شتاب زدگی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شتاب زدگی،
روحیهای است
ثابت و
دائمی در
دل که باعث می شود
انسان به هر کاری که به خاطرش خطور کند
بی درنگ اقدام کند و این نیز از نتایج
ضعف نفس است و ضدّش درنگ،
تأنی (
آهستگی)،
توقف و
وقار است.
شتاب زدگی در منابع
اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله
و تسرّع (که به معنی درنگ نداشتن و عدم
طمأنینه در
کارها است
) مطرح شده است.
از
امام صادق(ع)
نقل شده است که هر یک از
عقل و
جهل را دارای هفتاد و پنج
سرباز هستند
که در آن روایت، شتاب زدگی و
بی ثباتی و
بی قراری را از سربازان جهل معرفی میکند و ضد آن که تأنّی و
تثبّت باشد را از صفات
عقل میداند.
خدای متعال در
قرآن می فرماید: انسان از
عجله آفریده- باید توجه نمود که شتاب کاری در
سرشت انسان به عنوان
ودیعه ای خام و به عنوان یک
نیرو و
توانایی (چون سایر
غرایز و
امیال نهادی بشر) است که قابل استفاده در
فرصت های مناسب است؛ زیرا همانطور که مواردی ذکر خواهد شد که در آنها
دستور به شتاب کاری داده شده است و اگر این نیرو در
فطرت ما وجود نداشت، به آن
خوبیها نیز نمیرسیدیم. بنابراین نباید
خیال کرد این نهاده ی درونی
بیهوده خلق شده است یا خدای نکرده خدای متعال ما را بر
سرشتی شرارت زا خلق نموده است!- شده است
و انسانها در به دست آوردن «خوبی»ها
عجله دارند
و بلکه می فرماید: انسان (بر اثر شتاب زدگی)، بدی ها را
طلب می کند آن گونه که
نیکی ها را می طلبد و انسان، همیشه
عجول بوده است!
زیرا
بشر به خاطر همین عجله اش میان
خیر و
شر فرق نمی گذارد، بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را می خواهد و در طلبش برمی خیزد، بدون اینکه خیر و شر را از هم جدا نموده و
حق را از
باطل تشخیص دهد. در نتیجه با همان
علاقه شدیدی که
عاشق خیر است شر را نیز به همان شکل طلب می کند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
شتاب در
کارها از جانب
شیطان است و تأنّی در کارها از جانب
خداوند است
و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی
مردم، عجله است و اگر عجله نمی کردند هیچ کس
نابود نمی شد.
از
روایات چنین استفاده می شود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به
بیراهه می برد و درنگ و تانّی به راه درست
رهنمون می گردد.
روایت است که چون
حضرت عیسی(ع)
متولّد شد شیاطین از
پرستش بت ها (در بین
مسیحیّت)
ناامید شدند و
ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان
آدم را به شتاب کاری و
سبُک سَری بزنید.
ضدّ
عجله «
توقف،
وقار و تأنّی» است؛
تأمل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند و تأمل بعد از آن را «تأنّی» و «
انائت» نامند. پس وقار، شامل این هر دو است و معنی مشترک این صفات این است که انسان در
گفتار،
کردار،
حرکات و سکنات، دارای
اطمینان نفس و
آرامش باشد؛ هم پیش از آنکه شروع در گفتار یا حرکت یا
سکوتی کند و هم بعد از شروع آنها، تا هر جزئی از آن کار را به موافق
فکر و
تدبیر به جای آورد.
شتابزده نبودن، نتیجه
قوّت نفس بوده و از صفات
ارزشمند است و به این جهت
انبیاء، اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت
مدح می کنند و در
ستایش سرور پیغمبران(ص) می گویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه.
همچنین شتابزده نبودن از صفات الهی است چنانچه در
دعا وارد است که خداوند در
انتقام خود عجله نمیکند.
و به پیامبرش که بر
خُلق عظیم الهی است نیز
توصیه می فرماید: پس
صبر کن آن گونه که پیامبران «
اولو العزم» صبر کردند و برای(
عذاب) آنان شتاب مکن
و میدانیم که
غایت و
هدف نهایی
اخلاق نیز
تخلّق به اخلاق الهی است.
پس برای رسیدن به
قرب او باید
رذایل از جمله عجله و شتاب زدگی را از خود دور نمود.
همانطور که گذشت خدای متعال در
قرآن کریم، نوعی ریشهی سرشتی- در پاورقیهای قبل، توضیحی دربارهی
سرشتی بودن این صفت ذکر شد که
شایستهی دقت و
توجه است- برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشه ی
سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:
کوچکی
نفس و
حقارت روحی یکی از ریشه های شتاب زدگی است.
بدون
شک تمام عجله ها و شتاب زدگی ها و بی ثباتیها و بی قراریها، از ترس نداشتن یا دست نیافتن به خواستههای نفسانی و
لذّات و
شهوات حیوانیّه در
آینده است.
حتی عموم مردم چون اسیر مقاصد نفسانیّه هستند، در دعا نیز شتاب زده هستند که مبادا مقاصد
دنیایی یا حیوانی از دست آنها برود.
که ریشه ی عجله (و بلکه هر رذیله ای) است و
خداوند در قرآن کریم، آن را «
عاجله» نامیده است
و معنای این تعبیر این است که
نعمت های دنیا زودگذر است.
دلی که از
معرفت به اینکه مجاری امور به
قدرت خدای متعال است
تهی باشد و تنها خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و
موجودات را ببیند، در
حجاب های خودبینی و شهوات و لذّات حیوانی است، از واماندن از لذّات حیوانی
هراسان است. چنین شخصی
طمأنینه قلب را از دست داده و در کارها با عجله و شتاب زدگی
اقدام می کند.
سرّ این که این
صفت تا این اندازه
سرزنش شده این است که کارها باید از روی
بصیرت و معرفت باشد و اینها به تأمّل و تأنّی بستگی دارند و شتاب کاری
مانع تأمّل است و کسی که در کاری عجله می کند
شیطان مکر و
شرّ خود را -به طوری که
آدم شتاب زده نفهمد- بر او می افکند و
تجربه گواه است که هر کاری که بی تأمّل و با شتاب زدگی از آدمی سرزده، موجب
پشیمانی،
زیان و
خسران شده و هر چه از روی تأمّل و تأنّی و درنگ انجام گرفته پشیمانی به دنبال نیاورده، بلکه همواره مورد
رضایت واقع شده است.
در
نکوهش این صفت همین بس است که هر عجول سبکی در
چشم مردمان
خوار و در دلها
بی ارزش است و کسی که در کارها تأمّل می کند می داند که سبب بزرگ در فروختن
آخرت و
حیات جاوید به مزخرفات پست
دنیا شتاب کاری است.
زیرا
بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتاب کار
خلق شده است شیطان
لعین از این راه برآمده و به عجله -که مقتضای
طبع انسان است-
متوسل شده و
خوشی های حاضر را در نظر او
زینت داده و
آخرت را با
امیدواری فریب آلود که انشاءالله درست میشود از او گرفته است.
به همین جهت است که
علمای اخلاق گفتهاند شتاب زدگی از درهای مهّم ورود شیطان است
و منشأ خسران در
دنیا و آخرت است.
گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتابزدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کردهاند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آنهابه طور ویژه مورد
نهی قرار گرفته است:
۱. عجله قبل از فراهم شدن
فرصت مناسب هر کار: که سبب
غصه می شود.
۲. عجله در به دست آوردن
مال و
روزی:
روایت است که
رسول خدا(ص) در
حجة الوداع فرمود: خداوند روزی را به طور
حلال، بین
مردم تقسیم کرده، نه به طور
حرام. بنابراین هر کس از خدای عزوجل
بترسد و
صبر کند، خداوند از راه حلال روزی او را می دهد و هر کس پرده
حرمت را بدرد، عجله کند و از راه حرام روزی به دست آورد، خداوند از روزی حلال وی به همان اندازه بکاهد و در روز
قیامت از او
حساب کشیده شود.
۳. عجله در
غذا خوردن: مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده دست به لقمهی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.
۴. عجله در
راه رفتن: که البته نباید به حدی
آهسته و یا
خرامان راه رفت که ناشی از
تنبلی یا
تکبر باشد.
۵. عجله در
کیفردهی:
امام علی(ع) فرمود: از
کمال بردباری، پس انداختن
کیفر است.
۶. عجله در
امر به معروف و
نهی از منکر؛ که مخالف
وظیفه هادیان إلی
الله است.
۷. عجله در خواندن
اذکار: زیرا از ذکر
بی آرامش دل و با عجله و
اضطراب اثری در
قلب حاصل نمیشود.
عجله کردن در طلب برآورده شدن حاجت در دعا.
۸. عجله کردن در
قرائت دعاهای رسیده از
معصومین؛ که در همین باره علمای اخلاق
توصیه نمودهاند که: «لازم نیست یک دعای طولانی را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانی و
تفکر در
معانیش نکنی، بنده و شما حال
سید سجّاد(ع) را نداریم که آن دعای مفصل را با
حال بخوانیم،
شبی یک
ربع آن را، یک
ثلث آن را، با حال بخوان و تفکر کن در
فقراتش شاید صاحب حال شوی»
۹. شتاب در قرائت
قرآن؛ زیرا خواندن
آیات به
آرامی، تأمّل و
تدبّر در آنها را بیشتر ممکن می سازد.
۱۰. شتاب زدگی در
ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث
پختگی می گردد.
حافظ می گوید:
طریق
عشق پرآشوب و
فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود.
همانطور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص:
۱.
غذا دادن به
مهمان،
خاکسپاری مرده،
شوهر دادن
دختر، بازپرداخت
بدهی،
توبه از
گناه؛ که عجله در این پنج مورد از
سنن نبوی(ص) است.
۲.
نماز اول
وقت.
۳.
انفاق: چنانکه
امام صادق(ع) می فرماید: انفاق جز با سه
خصلت صلاحیت قبول پیدا نمی کند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن میدانند.
۴. هر جا که
رفق و
مدارا باعث
زحمت شود، باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد.
۵. به طور کلی در هر کار
خیر؛ زیرا خدای متعال
تعجیل در خیرات را
دوست دارد.
خصوصاً در فرصتهای
خوب؛ زیرا
خداوند،
مومنان اهل کتاب را به پیشی گرفتن در انجام کارهای
نیک میستاید
و بر اساس روایات، عجله و شتاب در این صورت
پسندیده تر است؛
همانطور که
امیرالمومنین(ع) می فرماید:
درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصتهای نیکی کردن؛
که درنگ باعث از دست رفتن آن فرصتها میشود و بر همین اساس است که
حضرت موسی(ع) با عجله به سوی
کوه طور برای
مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوی تو شتاب کردم، تا از من
خشنود شوی!»
و به همین علت است
مربیان اخلاق و
سلوک، نهمین امر از
ضروریات مورد
توجه سالک را،
مسارعت می دانند؛ یعنی در آنچه از وظایف را که البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص [ برای خود
تکلیف یافت و بر آن
عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آنکه
شیطان مجال وسوسه یابد.
معالجه ی این صفت و دست یابی به تانّی و وقار و روحیّه ی درنگ، دارای روش هایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشه ی این
رذیله را بر می کند. این مراتب به این شرح است:
انسانِ اخلاقخواه باید با توجه به
آثار زشتی که برای این صفت
نکوهیده وجود دارد و برخی از آنها پیشتر ذکر شد،
سبکی و
خواری و
پشیمانی و
خسران این صفت را در
ذهن خود
مجسم نموده و ضد آن را را که خوی
پیامبران و نیکان است به خاطر آورد. پس با خود
تعهد کند که کاری را جز با تأمّل و
حوصله انجام ندهد و
آرامش و
سکون درونی و بیرونی را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهدو چون مدّتی به این شیوه
عمل کرد -گرچه با زحمت باشد- این حالت برای او
عادت خواهد شد و صفت عجله از او
زایل خواهد گشت و وقار و آرامش پدید خواهد آمد.
درنگ و تأنّی از صفات نفسانیّه است که آثار آن در ظاهر نیز
طمأنینه و سنگینی در حرکت است. اگر وقار در
قلب حاصل شد،
متانت در
افکار و
عقاید نیز حاصل می شود و از آن وقار در
کردار و
گفتار نیز حاصل آید، چنانچه شتاب زدگی و تسرّع نیز از قلب
سرایت به ظاهر کند. زیرا اخلاق نفسانیّه، ظهور
حقایق و سرایر
باطنیّه روحیّه است، چنانچه اعمال ظاهریّه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیّه است و از شدّت اتصال و
وحدت مقامات نفسانیّه، تمام
احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت می کند. از این جهت در
شریعت مطهّره به حفظ ظاهر و صورت، خیلی اهمیّت داده شده است، حتی در کیفیّت
نشستن و
برخاستن و راه رفتن و
گفتگو کردن دستوراتی داده شده است؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریّه، در
نفس و روح
ودیعه هایی گذاشته می شود که روح به واسطه آنها تغییرات کلّی حاصل می کند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتاب زدگی کند، در روح او نیز تولید شتاب زدگی شود، چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریّه وقار و
سکینه و طمأنینه را اعمال کند -گر چه با
تکلّف- کم کم در باطن روح،
ملکه شریفه طمأنینه و حاصل می شود و این ملکه شریفه، مبدأ بسیاری از
خیرات و
کمالات است.
گسسته نمودن قلب از
تعلقات دنیوی و رسیدن به نور
توحید: قلبی که در آن نور توحید و
معرفت کمال مطلق تابیده شده باشد، دارای طمأنینه و ثبات و تأنی و قرار است. دلی که نورانی به
معرفت حق جلّ وعلا شده باشد، مجاری امور را به
قدرت او می داند و خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و همه موجودات را از او می داند و زمام امر موجودات را به دست خود آنها نمی داند. چنین قلبی
اضطراب و شتاب زدگی و بی قراری ندارد.