جایگاه علمای شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مجتهدان و عالمان دینی بین احکام کلی و ثابت به منزله روح اسلام و احکام متغیّر، که با توجه به محیط، جامعه و عادات وضع شدهاند.
اغراق نیست اگر ادعا شود که همه خردمندان قایل به لزوم تغییر و
تحوّل نظام سیاسی و اجتماعی برای انطباق با نیازهای زمان و مکان هستند.طبیعتِ ماده قرین تغییر و دگرگونی است.اصول و قوانین
حاکم بر
جهان و طبیعت هم برای پایداری و ماندگاری، انعطاف پذیر هستند.
دین اسلام نیز اصول ثابت و قوانین متغیّر را تو امان داراست نیازهای بشری دو گونهاند: نیازهای ثابت، و نیازهای متغیّر.در نظام قانون گذاری اسلام، برای نیازهای ثابت، قانون ثابت وضع شده است، و برای نیازهای متغیّر قانون متغیّر.مجموعه مقررات و قوانین ثابت، به منزله روح قانون متغیّر در نظر گرفته شده و آن قانون ثابت، تغییر دهنده قانونهای متغیر است.اسلام تغییر قوانین خود را از اجازه داده است، اما
نسخ آنها را نمیپذیرد.
«برخی از احکام شرعی برای انسان «بما هو انسان» وضع شدهاند که اینها تغییر ناپذیرند، ولی برخی دیگر از احکام با توجه به محیط، جامعه، عادات و رسوم برای انسان تشریع شدهاند که با تغییر جامعه و نیازها، آن احکام هم تغییر میکند.»
روایت «حلالُ محمّدٍ حلالٌ ابداً الی یومِ القیامهِ و حرامهُ حرامٌ ابداً الی یوم ِ القیامهِ»
ناظر به احکام ثابت و تغییر ناپذیر است.همان گونه که بیان شد، مجتهدان و عالمان دینی بین احکام کلی و ثابت به منزله روح اسلام و احکام متغیّر، که با توجه به محیط، جامعه و عادات وضع شدهاند و به همین سبب؛ در احکام متغیّر استنباط وجود دارد ـ فرق گذاشتهاند و مدار احکام متغیّر را توجه به محیط، جامعه و نیازهای در حال دگرگون انسانها دانستهاند.
اما برخی دیگر مدعی شدهاند: باید بین دین و
معرفت دینی فرق گذاشت. معرفت دینی نتیجه کوشش انسان برای فهم
شریعت است.دین هر کس فهم او از دین است و شریعت خالص و عریان، فقط نزد
شارع است.
وجود اختلافهای شدید بین
مکاتب فقهی، بیانگر آن است که در هیچ زمانی نمیتوان به وجود مجموعه ثابت و یکسانی از قوانین اسلام (در مقام اثبات) اذعان نمود. در تفاوت بیان دو دیدگاه، باید گفت: در واقع، وجود احکام متغیّر به واسطه نیازهای عصری
بشر است، اما از نظر اینان، احکام ثابتی وجود ندارند و احکام متغیّر نیز نتیجه فهم بشریاند.از نظر عالمان، دایر مدار احکام متغیّر، نیازهای متغیّرند، اما از نظر اینان، دایر مدار احکام متفاوت، فهم متفاوت میباشد.
به نظر میرسد چنین ادعایی قابل پذیرش نباشد؛ حتی حقوقدانها در قوانین وضع شده بشری ـ به اصول و قانونهای ثابت نزد همگان، همانند روح قانون معتقدند.در هر صورت، وجود افرادی متخصص، زمان، مکان و موضوع شناس از یک سو، و دین شناس از سوی دیگر، برای ایجاد هماهنگی بین دین اسلام (حتی بین معرفت دینی) و پدیدههایِ نو انکار ناپذیر است.«اذا حَکَمَ الحاکمُ فاجتهدَ ثُمّ اصاب فله اجران، فاذا حکم و اجتهد اَخطَا فلَهُ اجرٌ.» اصل جواز
اجتهاد و ارائه نظر توسط متخصص، و لزوم عمل دیگران به آن اعم از امور دینی و غیر دینی ـ بارها به وسیله
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ائمّه اطهار (علیهمالسّلام) ، بیان و عمل شده است.پذیرش نظر
حباب بن مُنْذَر در
جنگ بَدر برای تغییر موضع
سپاه اسلام قبول نظر جوانان
مدینه برای جنگ در بیرون شهر در
جنگ اُحد عدم
صلح با
قبیله غطفان در
جنگ خندق به علت مخالفت
انصار و پذیرش
تابیر (تلقیح)
نخل پس از
نهی آن و اظهار جمله «انتم اعلم بشئون دنیاکم»
علامه عسکری این روایت را رد کرده است.چون پیامبر در
جزیره العرب میزیست که مهمترین درخت آن
خرما بود و پیامبر از
تلقیح آن خبر داشت. حتی اگر هم پیامبر از لزوم تلقیح درخت خرما خبر نداشت، در صورت نهی آن توسط پیامبر، مردم مدینه چگونگی امر را اطلاع میدادند. علامه عسکری هدف از نقل چنین روایتهایی را که حاوی اعلمیت مردم از پیامبر است بستر سازی برای جدایی دین از سیاست و از بین بردن سنت رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در امور غیر عبادی میداند.
و قبول عمل به نظر اجتهادی خود در دین اسلام در صورت نبود هنگام اعزام
معاذ بن جبل به
یمن،...از آن جملهاند. غرض از نقل این مطالب آن است که اولاً، همه احکام اسلام، ثابت و تغییر ناپذیر نیستند؛ اسلام، احکام تغییر پذیر را مشخص ساخته است.ثانیاً دایره شمولیت دین اسلام در اجتماع مشخص و محدود است و به عبارت دیگر، دین در برخی حوزهها، دخالت ندارد.
کنش واندیشه انسانها بر چه اساس و تحت هدایت چه چیزی سامان مییابد؟ رفتار و تفکر آدمیان تا چه حد آگاهانه است و تا چه میزان از مؤلّفههای درونی (روان شناسی فردی) متاثر است؟ و در نهایت، محیط چه تاثیر دارد؟ پارادایمهای جامعه شناسی اندیشه بر اساس پاسخی که به پرسشهای مزبور میدهند، از یکدیگر تفکیک میشوند.
برخی ازاندیشمندان در تحلیل شکل گیریاندیشه و عملکرد اندیشمندان بر مؤلّفههای روانی و مادی تکیه کردهاند.فروید مبدا و منشا تمام رفتارها را بر اساس ارضای
غریزه جنسی تحلیل مینماید
و
کارل مارس «منافع طبقاتی» را انگیزه اندیشه و عمل میداند.از نظر مارکس، هر حادثهای که در دنیای بشریت رخ میدهد، دارای ریشه اقتصادی است.
افراط مارکسیستها در تحلیل انگیزه و علل کنش اجتماع و شکل گیریاندیشه، مورد انتقاد اندیشمندان دیگر قرار گرفت. یکی از مهمترین آن نظریهها، «اختیار یا انتخاب عاقلانه»
است.
بر اساس این نظریه، افعال و خرد، حاصل جمع اختیارات سنجیده اما نه منحصراً منافع طبقاتی آدمیان است؛ آدمیانی که ارزش، اعتقاد، هدف، معنا، امر و نهی، احتیاط و تردید بر افعال شان حکومت میکند
ماکس وبر حتی به تحلیل نظریه «انتخاب عاقلانه» نیز انتقاد داشت. وی بین علوم تجربی و انسانی فرق قایل شد و با تعمیم قوانین عام و تبیینهای علّی و معلولی در علوم انسانی به مخالفت برخاست
و از عقلانیت، تعبیر فرهنگی نمود و به تقویت تاثیر فرهنگ در رفتار و فکر پرداخت.
نظریه «
تفسیر»
مکمّل مدل و بری است.بنا به رویکرد تفسیری به علوم اجتماعی، چند عامل در تعیین نوع رفتار و تامّلات فکری آدمیان تاثیر دارند: ۱- فرهنگها (ارزشها، نحوه فکر و جهان بینی فردی)؛ ۲- عوامل روان شناختی؛ ۳- درک و برداشت افراد از موضوعات؛ ۴- توانایی و قابلیت خویش.
«طبق نظریه تفسیر، آدمیان فاعلانی هستند صاحب رای و نماد اندیش که بر وفق درک و حاجت خویش عمل میکنند.درک فاعلان، ابعاد و
شئون مختلف دارد: ۱.تصویری از جهانی که خود را در آن مییابند.۲.دستهای از آمال و ارزشها که
مبیّن خواستههای آنهاست.۳.دستهای از هنجارها که بر دست و پای فعلشان قید مینهد و تجاوز از آنها را ناروا میشمارد.۴.تصویری از تواناییها و قابلیتهای خویش و امثال آن»
توماس اسپریگنز با تالیف کتاب فهم نظریههای سیاسی درصدد ارائه چارچوبی نو برای فهم نظریات سیاسی برآمده است.از نظر وی، چکیده هر نظریه سیاسی «توصیف همه جانبهای از کنشها و واکنشهاست.»
در نظر او، هر نظریه پردازی با مشاهده بحران یا مشکل، به علل بحران و یا مشکل میاندیشد و پس از تشخیص علل، به ارائه راه حل میپردازد.
گاهی ممکن است در تشخیص بحران، اشتباهی صورت گیرد: مسئلهای از ساخت روانی فرد یا گروه نشات گرفته باشد و به خطا پدیدهای اجتماعی
تلقّی شود؛ مانند آنکه افرادی برای ناامنی و اضطراب درونی خود، توجیه عینی میتراشند احساس خطر خود را در قالب توطئه...تلقّی مینمایند. بیشتر اندیشمندان در تشخیص بحران اتفاق نظر دارند، اما در تشخیص علل بحران و ارائه راه حل، متفاوت میاندیشند.در تشخیص علل بحران و ارائه راه، عوامل ذیل نقش دارند:
۱.جهان بینی انسانها و بینش افراد نسبت به جهان و سرنوشت بشر؛
۲.روان شناسی آدمیان؛ مانند آنکه فرد، رادیکالی بیندیشد یا روحیه محافظه کاری داشته باشد.
۳.فرهنگها و شرایط مختلفی که نظریهپرداز در آن محیط رشد کرده است و نظریه خود را ارائه مینماید.
۴.برداشتهای مختلفی که نظریه پرداز از حقایق، امکانات و ضروریات دارد.
نگارنده با توجه به نظریه «تفسیر و بحران» درصدد تبیین خاستگاهاندیشه و عمل عالمان
شیعه میباشد.
وظیفه
مجتهد، تشخیص احکام ثابت و متغیّر و سپس اجتهاد در احکام متغیّر است.از جمله اولین مباحثی که فقیهان به آن میپردازند، بحث «منابع فقه» است.در احکام متغیّر، بر اساس چه منابعی، مجتهد باید نظر بدهد و مصالح اولیه او چیست؟ میزان صحت آراء و نظرات او چیست؟ به طور کلی، عالمان شیعه چهار منبع را ذکر میکنند:
قرآن کریم،
سنّت،
اجماع و عقل.
هر چند برخی
اصول عملیه (
استصحاب،
برائت،
تخییر و
احتیاط) را اضافه کردهاند،
اما آنها منابع جداگانهای محسوب نمیشوند؛ چون به عقل و سنّت برگشت مینمایند.
با وجود آنکه در میزان و شمولیت هر کدام از منابع، بین فرق اسلامی اختلاف نظر وجود دارد،
اما علمای شیعه اتفاق دارند که منابع فقه همان چهار منبع هستند.اگر منابع
فقه، کتاب (قرآن)، سنّت، عقل و اجماع هستند، چرا گاهی در نظریه عالمان شیعه اختلاف نظر شدیدی وجود دارد؟
چرا آنها از منابع یکسان، این همه متفاوت
استنباط مینمایند؟
دلایل اختلاف نظر در بین علمای شیعه
محققّان در تفسیر علل اختلاف در استنباط توسط رهبران دینی شیعه، به سه گروه تقسیم میشوند:
گروهی خاستگاه اختلاف را به منابع چهارگانه از جنبههای گوناگون ارتباط دادهاند.
الزلمی خاستگاه اختلاف فقیهان را در سه چیز میداند:
۱.اختلاف در قواعد اصولی و زبانی؛ مانند دلالت لفظ به اعتبار وضع (خاص)، دلالت
صیغه امر بر فور یا تراخی (جواز انجام عمل با تاخیر) یا
مرّه (یک بار) یا تکرار، دلالت نهی بر فور یا تراخی و مرّه یا تکرار، مطلق و مقید، عام و خاص، اشتراک لفظی، شرط و مشروط، مفهوم و منطوق، مفهوم مخالف و موافق، دلالت ظاهر،
تاویل،
مجمل، مبیّن، حقیقت شرعیه، حقیقت و مجاز،
کنایه و مانند آن.
۲.اختلاف در احکام فقهی در نتیجه اختلاف درباره
سنت نبوی شامل حقیقت سنّت، انواع سنّت، شرایط راویان سنّت، اختلاف در برداشت یا در تعیین مقصود از سنّت، تعارض سنّت و مانند آن.
۳.اختلاف به سبب اختلاف در منابع تبعی،
عرف، شهرت فتوایی و شهرت روایی و مانند آن.
«اختلاف مذاهب اسلامی به طور عموم و اختلاف مذاهب فقهی بالخصوص، اولاً ناشی از اختلاف نظر در استنباط از نص، که در مورد کتاب و سنّت هر دو
صادق است، و یا اختلاف در اثبات نص، که فقط در مورد سنّت است، (می باشد)؛ زیرا در نصّ قرآنی اختلاف وجود ندارد.این نوع اختلاف مستند به نقل، غالباً در مسائل کلی فقه و گاهی در مبانی اصول فقه است.ثانیاً، ناشی از اختلاف نظر و رای و سلیقه یا اختلاف در مسائل اصول است که بیشتر در مسائل فرعی فقه رخ میدهد.اختلاف در مسائل کلی هم دو نوع است: یکی در مسائل اصولی که مبنای استدلال فقهی است و جزو مسائل علم اصول به شمار میرود؛ مانند اختلاف در حجّیت خبر واحد، قیاس، اجماع، استحسان و نظایر آنها، و نیز اختلاف نظر در مباحث الفاظ مانند دلالت امر بر وجود و نهی بر حرمت یا مباحث عام و خاص و مطلق و معیّن و ناسخ و منسوخ و یا اصول عملیه و جز اینها.نوع دوم اختلاف در مسائل فرعی ناشی از مبانی و اصول است؛ مانند وجوب عینی
نماز جمعه در
عصر غیبت امام که ناشی از اختلاف روایات است، یا مانند نجاست "
الکل " که ناشی از
مسکر بودن آن است.و این نوع اختلافات فقهی در مسائل فرعی، بخش عمده فقه را تشکیل میدهد.این قبیل اختلافات که گفته شد، همه مبنای علمی دارد و نه تنها در بین چند مذهب وجود دارد، بلکه بسیاری از آنها، اعم از اختلاف اصولی و فرعی در بین فقهای یک مذهب مانند
مذهب امامیه بسیار اتفاق میافتد و چارهای از آن نیست و ربطی به سیاست ندارد.»
نظریه دوم در تبیین
منشا اختلاف (بخصوص در بین عالمان زمانهای گذشته و بعدی) به تاثیر زمان و مکان در برداشت عالمان
شیعه اشاره مینماید.منظور از «زمان و مکان»، ظرف نیست، بلکه «اِنّما هما عاملانِ مِن عواملِ التغییرِ و الاحداثِ، بکلمهٍ مختصره و واضحه اُقصِدُ بالزمانِ و المکانَ التاریخ و جغرافیا»
حضرت
علی (علیهالسّلام) به تاثیر زمان و مکان، در تغییر موضوع (و در نتیجه، تغییر حکم) اشاره کرده است.از ایشان در مورد گفتار پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که فرموده بود: «پیری (و سفیدی موی خود را) تغییر دهید و همانند
یهود مباشید»، سؤال شد. حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: «اِنّما قَال ذلک، و الدین ُ قلّ، فاَمّا آلان و قد اتسَع نطاقُه و ضرب بِجِرانِه فامْرَءٌ و ما اختارَ»
احتمالاً
محقّق اردبیلی در بین فقیهان اولین کسی است که به تاثیر زمان و مکان در اجتهاد اشاره کرده،
محقق اردبیلی آورده است که «ولایمکن القول بکلیة شیء، بل تخلف الاحکام باعتبار الخصوصیات و الاحوال و الازمان و الامکنه و الاشخاص و هو ظاهر، و باستخراج هذه الاختلافات و الانطباق علی الجزئیات الماخوذة من الشرع الشریف، امتیاز اهل العلم و الفقهاء.اما این بحث، زیاد مورد توجه فرار نگرفته است.«اِنَّ المساله (تاثیرُ الزمانِ و المکانِ)...لم تُطرحٍ...و لم تُؤخذ بالتحلیلِ و النقدِ الّا قلیلاً.»
۱) تاثیر زمان و مکان در
صدق موضوع:
گاهی زمان و مکان در صدق موضوع مؤثرند؛ مانند آنکه در زمانهای گذشته، موضوعی بر موردی صدق میکرد، اما در زمان بعدی یا مکان دیگر، بر آن مورد صدق نمیکند؛ به ابزاری در یک زمان یا مکان؛ عنوان «
آلت قمار»، صدق میکند و در زمان و مکان دیگر صدق نمیکند.
۲) تاثیر زمان و مکان در ملاک احکام:
گاهی زمان و مکان باعث تغییر ملاک حکم میشوند.در زمان قدیم، ملاک حرمت خون، عدم فایده عقلایی بود ولی بر اثر پیشرفت زمان، فایده عقلایی مانند تزریق خون به انسانهای دیگر به وجود آمده و ملاک حکم تغییر کرده است.
۳) تاثیر زمان و مکان در کیفیت اجرای حکم:
طبق روایات اسلامی، استفاده از فیء و انفال (مانند معادن، نیزارها و اراضی موات) در عصر غیبت برای شیعه
حلال است.اکنون با پیشرفت وسایل بهره برداری، اگر همان
حلّیت به طور مطلق باقی بماند، اولاً عدهای در مدت کوتاهی آن منابع را از بین میبرند. ثانیاً، استفاده کنندگان از آنها، ثروتمند، و گروه بدون وسیله و سرمایه، از آن بیبهره میمانند.از این رو، مجتهد میتواند در کیفیت اجرای حکم حلّیت دخالت نماید و آن را
مقیّد کند.
۴) تاثیر زمان و مکان در گشودن افقهای جدید:
بیع در فقه شیعه شامل نقل و انتقال اعیان و منافع آنها بود، اما امروزه مسئله حق و امتیاز مطرح شده است.به همین دلیل، فقیهان دایره شمولیت بیع را گسترده تر و بیع حق امتیاز را هم اضافه کردهاند.
۵) تاثیر زمان و مکان در شکل اجرای حکم:
همه عالمان شیعه در لزوم حفظ دین و کشورهای اسلامی اتفاق نظر دارند، اما معتقدند: شیوه دفاع به زمان و مکان بستگی دارد.در زمانهای گذشته، وسایل دفاع و شیوه آن بسیار ساده بود، ولی اکنون بسیار پیچیده و متفاوت است.
تاثیر زمان و مکان ـ علاوه بر موارد مزبور ـ با پیشرفت علم و تکنولوژی، در گشودن افقهای جدید در درک عمیق تر دین و کمک به فهم بهتر و دقیق تر در استنباط از فقه و دین، حایز اهمیت است، اما این، مورد تحقیق علمی قرار نگرفته است.
رویکرد سوم در تبیین علل اختلاف آراء در بین عالمان شیعه، توجه به تاثیر محیط، باورها، هنجارها و حتی عوامل روان شناختی است.تفاوت اصلی رویکرد سوم با دوم، توجه نسبی فقیهان به تاثیرهای ناشی از زمان و مکان و عدم توجه به عوامل جامعه شناختی است.به طور کلی،اندیشمندان معتقدند: «افکار محصول زندگی مادی است»
و «انسانها بر اساس دستهای از باورها و برداشتهای اساسی درباره طبیعت...دست به عمل میزنند»
و رفتار انسان «تحت تاثیر هنجارها...و به وسیله محیطی که در آن بزرگ شده» است، میباشد
و در هر حال، «زمینههای اجتماعی و فکری و محیط زندگیاندیشمند دراندیشه او مؤثر است.»
«از نظر وبر، نه تنها افکار، بلکه علایق مادی و آرمانی بر رفتار انسانها، مستقیما
تسلّط دارند.بارها پیش میآید که جهان بینیهایی که آفریده افکارند، مسیر کنشی را که خود برانگیخته علایق است، تعیین میکنند...وبر هرچند که بیشتر از
نیچه و
مارکس برای افکار اهمیت قایل بود، اما باز تحت تاثیر این مفهوم مارکس بود که افکار، همان تجلیهای منافع عمومیاند...او همچنین به تحلیلهای نیچه از مکانیسمهای روان شناختی علاقه مند بود.نیچه معتقد بود که افکار در واقع، همان توجیههای عقلانیاند در خدمت خواستهای شخصی قدرت و سروری...از نظر نیچه، مفهوم غیبت در واقع،
تجلّی رشک و نفرت فروخورده گروههای محروم اجتماعی است.»
ژولین فروند در تحلیل جامعه شناسی تفهّمی وبر، تا به آنجا پیش رفته است که به وبر نسبت میدهد: حتی گاهی انگیزههای روانی و تاثیر ناخود آگاه فرهنگی و ارزشها بر روی رفتار انسان موجب میشود که فرد از انگیزه عمل خود نیز غافل بماند.
آیا علمای شیعه هم در برداشتهای خود از دین و ارائه نظریه خود، تحت تاثیر میزان علم و آگاهی خود از علوم گوناگون، محیط تولد و رشد، تعلیم و تربیت و محل تحصیل هستند؟ عالمان شیعه این نوع اثرپذیری را نفی کرده و یا دست کم به طرح آن نپرداختهاند.عدهای از محققان معتقدند: در تاثیر عوامل گوناگون، بین علمای شیعه و سایراندیشمندان تفاوتی وجود ندارد.
تفسیر و اجتهاد عالمان دین اسلام نیز مشمول اصلی کلی از دانش «Hermenutic» یعنی «ابتنای تفسیر و فهم
متون بر پیش فهمها، علایق و انتظارات
مفسِّر بوده است و استثنایی در کار نیست.»
هرچند علمای شیعه به تاثیر عوامل گوناگون در استنباطشان تصریح نکردهاند، اما با کاوش در کتابهای فقهی، به مواردی بر میخوریم.فقها به تقدّم امام جماعت شهری بر روستایی (اعرابی)
فتوا دادهاند،
و از سوی دیگر، برخی تعارضها در فتواهای یک عالم و فقیه، متاثر از محیطهای گوناگون، مسافرت، کسب آگاهیهای جدید و موضوع شناسی قوی تر، قابل توجیه است.
به چندموردمیپردازیم.
تاثیر محیط
تولّد و محل رشد و بالندگی، بر فقیه انکارناپریر است.تاثیر محیط چیزی نیست که تنها به دستاندرکاران سیاست، ادب و
فلسفه محدود شود، بلکه در زندگی فقیه هم نقش فعّال بر جای میگذارد؛ زیرا او با محیط زندگی خود ارتباطی تنگاتنگ دارد.
فقیهی که در یک روستا و محیط کوچک رشد کرده، ممکن است نگاه فردگرایانه و محدودی نسبت به دین داشته باشد و انتظار او از دین حداقل گرایانه باشد، اما عالمی که در یک محیط بزرگ و نوین پرورش یافته، از دین انتظار بالاتر و گاهی حکومتی و حکومت ساز داشته باشد.
فقیهی که زندگی او در محیطی ساده و عقب مانده شکل گرفته باشد، کمتر توان درک ابزار نوین، وسایل پیشرفته و قالبهای جدید را دارد.فضای رشد یکاندیشمند و فقیه در سازههای اندیشه او تاثیر مستقیم دارد. در حالی که در محیطهای پیچیده، پیشرفته و نوین، صدها مسئله برای اندیشه ورز طرح میشود، اساساً عالم محیط ساده و ابتدایی، دغدغه آن مسائل را ندارد.
«اگر فقیهی را فرض کنیم که همیشه در گوشه خانه یا مدرسه بوده و او را با فقیهی مقایسه کنیم که وارد جریانات زندگی است، این هر دو نفر به ادلّه شرعیّه و مدارک احکام مراجه میکنند، اما هر کدام یک جور و یک نحو بخصوص استنباط میکنند...فرض کنید که یک نفر (فقیه) در شهر
تهران بزرگ شده باشد و یا در شهر دیگری مثل تهران، که در آنجا
کُر و آب جاری فراوان است، حوضها و آب انبارها و نهرها زیاد است...و بخواهد در احکام
طهارت و نجاست
فتوا بدهد.این شخص با سوابق زندگی شخصی خود، وقتی که به اخبار...مراجعه میکند، یک طوری استنباط میکند که خیلی مقرون به احتیاط و لزوم اجتناب از بسیاری چیزها باشد.ولی همین شخص که یک سفر به زیارت خانه خدا میرود...و بی آبی را در آنجا میبیند...بعد از این مسافرت، اگر به اخبار و روایات طهارت و نجاست مراجعه کند، آن اخبار و روایات برای او یک مفهوم دیگر دارد.اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند، میبیند که چگونه (عوامل مختلف و از جمله محیط)...در فتواها تاثیر داشته، به طوری که فتوای عرب بوی
عرب میدهد و فتوای
عجم بوی عجم، فتوای دهاتی بوی دهاتی میدهد و فتوای شهری بوی شهر.»
«اختلاف محیط زندگی»
فقیهان از راههای گوناگون در نوع استنباط آنها اثر گذار است.محیط روستا کمتر از شهر به کودک فرصت رشد فکری میدهد و رشد اجتماعی در کودکان روستایی دیرتر صورت میگیرد.تفاوتهای زبانی، محدودیتهای گروهی، کمبود تماس فرهنگی، محیط ساده و کمتر درگیر با مشکلات حاد و پیچیده، غالباً فردی را تحویل اجتماع میدهد که نه تنها فراتر از محیط خود را نمیبیند، بلکه جهان را هم در قالب اجتماع ساده خود تحلیل مینماید.
یک مَثَل عامیانه میگوید: «نهنگ در دریا به وجود میآید.» عالمی که در یک حوزه علمیه معتبر تحصیل کرده، نگرشهای فقهی او با عالم پرورش یافته یک شهر و حوزه کوچک، متفاوت است.دیدن محل تحصیل که صدها مجتهد
مبرّز را پرورش داده است، ناخود آگاه مدیریت کلان را نشان میدهد، بر خلاف شهر کوچک که روابط تنگاتنگ و درون گروهی آن جنبه احساسی رابطهها را تشدید مینماید.از سوی دیگر، نوع تحصیل هم در استنباطها اثر گذار است.
«افراط در مباحثه و شیوع علم اصول در عین اینکه یک نوع قدرت و هوشیاری دراندیشه
طلّاب ایجاد میکند، یک نقص دارد و آن این است که طرز تفکر طلّاب را از واقع بینی در مسائل اجتماعی دور میکند، و به واسطه اینکه حتی منطق تعقّلی ارسطویی نیز به قدر کافی تحصیل و تدریس نمیشود، روش فکری طلّاب بیشتر جنبه جدلی و بحثی دارد، و این بزرگترین عاملی است که سبب میشود طلّاب در مسائل اجتماعی واقع بینی نداشته باشند.»
انحرافی که در حوزههای علمیه در دویست سال اخیر صورت گرفته است، محدود شدن علوم در حوزهها به فقه و اصول از یک سو، و دقتهای بیضرور در مباحث فرعی فقه و اصول از سوی دیگر میباشد.فقیهی که
فیلسوف هم باشد، کمتر دچار تناقض در فتوا میشود، در حالی که فقیه با گرایش اخباری، دچار تناقضهای فراوان میشود؛ چون توان توجیه و همسان سازی اخبار را ندارد.
احوال شخصی و طرز تفکر مجتهد در استنباط او از دین مؤثر است.
مجتهد شجاع، آنچه که به نظرش برسد با رعایت روش صحیح استنباط به مردم ابلاغ مینماید و هر چه را مصلحت واقعی مردم تشخیص دهد، بازگو مینماید.اما فرد ترسو و فقیهی که شهامت نداشته باشد، گاهی حتی اگر مصلحت را هم تشخیص دهد، حکم واقعی را اعلام نمیکند.
انسان ترسو برداشتهای استبداد گرایانه دارد، اما فقیه شجاع، آزادمنشانه.
«طبیعت دزد است؛ یعنی گاهی عقل آدم میخواهد قضاوت بکند، طبیعتش میل دارد به یک طرف
قضاوت بکند.طبیعت، عقل را
اغفال میکند.
دکارت میگوید: باید حساب نفس را در قضاوتها داشت، حساب تمایلات نفس را باید کرد.»
اندیشمندان و بخصوص استادان روش تحقیق، محققان را از دخالتِ پیش فهمها و علایق خود در مطالعه و تحلیل پدیدههای اجتماعی برحذر میدارند.چنین امری دست کم بسیار سخت و نادر است.در محافل علمی و دینی، گفته میشود: دانشوران از جمله فقیهان باید با ذهن خالی از هر گونه پیش فهم، علاقه و انتظار قبلی به استنباط بپردازند.طرفداران این تفکر چنین کاری را نه تنها ممکن، بلکه لازم میشمارند، تا معنا و مفاد پدیده مورد مطالعهو همچنین دین خالص بماند، در حالی که عدهای دیگر ازاندیشه وران معتقدند: عامل اصلی اختلاف آراء و فتواها، همان تفاوت پیش فهمها، علایق و انتظارات از پیش تعیین شده فقیهان است.
«اطلاعات عمومی و مقبولات و علایق و انتظارات فقیه، چه در مسائل اجتماعی و سیاسی و چه در جهان شناسی، او را در جریان استنباط هدایت میکند؛ مثلاً، اگر فقیهی تحت تاثیر فلسفه " آزادی و برابری انسانها " است و شخصیتی آزاده دارد، قهراً در مرحله اول، سراغ آیات و روایاتی میرود که بیشتر این فلسفه را میتوان از آنها فهمید. اگر او چنین آدمی نیست و مثلاً به حکومت فردی و استبداد عادلانه معتقد است، سراغ آیات و روایاتی میرود که ظاهراً میتوان حکومت فردی را از آن استنباط کرد.اگر فقیهی معتقد باشد نظام فقر و غنا، که بر جوامع حاکم است، یک نظام طبیعی است، حکم شرعی را در این مورد چنین میفهمد که حاکم مسلمان حق ندارد برای براندازی نظام فقر و غنا اقدام کند و حداکثر وظیفه او رسیدگی به فقر است.اما اگر او معتقد باشد نظام فقرا و غنا نتیجه استثمار اقویا از ضعفاست و یک نظام طبیعی نیست، حکم شرع را در این مورد به گونهای دیگر استنباط میکند و مثلاً حاکم را موظف به براندازی نظام فقر و غنا میداند، سخن از جنگ فقر و غنا به میان میآورد و لازم میداند که عاقبت این
جنگ به نفع فقرا پایان یابد.»
منظور از «مقبولات، پیش فهمها و علایق»، عواطف و احساسات نیست، بلکه مبانی فلسفی، کلامی، علمی و انسان شناسی هستند که به استنباط فقهی جهت میدهند.
دین اسلام دین خاتم است، اختصاص به زمان و مکان معین ندارد و مربوط به همه زمانها و مکانهاست، اما چرا فتوای عالمان با یکدیگر دچار اختلاف و تفاوت است؟
شاید در تحلیل برخی از آنها بتوان گفت که سابقه ذهنی یک فقیه، در فتوای او تاثیر میگذارد.
مجتهد به عنوان یک محقق، پیش فرض ذهنی دارد و نصوص را در آن قالب تفسیر مینماید؛ مانند آن که برخی مالکیت را در اسلام، اصل گرفتهاند و هر نص مخالف آن اصل را تاویل مینمایند.مجتهدی که رویکرد فرد گرایانه به دین دارد، احکام اسلامی را بیشتر ناظر به رفتار فردی اشخاص میداند.بیش از هشتاد درصد حجم کتابهای فقه استدلالی و رسالههای عملیه فقیهان در دویست سال اخیر، مربوط به اعمال فردیاند، در حالی که برخی از عالمان توجه ذهنی به اکتشاف احکام اجتماعی اسلام و آن چه را مربوط به دولت است، دارند.فردی که معتقد است «فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است»
اندیشمندی اجتماعی سیاسی و علاقه مند به تشکیل حکومت اسلامی است، اما عالم تقدیر گرا، سنت پسند و فردنگر، دین را فردی و عبادی تفسیر میکند و از ترس اتهام بدعت، به نوآوری روی خوش نشان نخواهد داد.
ازسوی دیگر، برخی از محققان تا آن جا پیش رفتهاند که منکر وجود مجموعه ثابتی از معرفت دینی، حتی برای یک عصر خاص، هستند و قوانین اسلام تاریخی را چیزی جز نتایج فهم فقیه نمیدانند.
هر چند به نظر میرسد که این دیدگاه افراطی است و در تاثیر نقش سوابق و علایق مجتهد غلو کرده، اما میتوان گفت: برخی اختلافها نتیجه فهم متفاوت فقیهان از طبیعت، مردم شناسی و فقه است.از نظر این دسته ازاندیشه ورزان، همان گونه که فقه یک فقیه روستایی با فقه یک فقیه شهری تفاوت دارد، اسلام یک فیلسوف نیز با اسلام یک
عارف متفاوت است.
و.سنتها و اعمال گذشتگان: هر چند به سختی میتوان ادعا کرد که سنت آن چه که از گذشتگان مانده، ولی جزئی از دین نیست در استنباط فقیه تاثیر گذار است، اما شاید بتوان پذیرفت که بعضی از کنشها و کردارهای عالمان بر مبنای سنت بوده است و نه دین.بعضی پافشاریها روی برخی موضوعها، ریشه دینی نداشتهاند، بلکه متکی به سنت بودهاند.
اسرار بر آن که شروع درس خواندن حتماً باید از «
عمّ جزء» باشد، ریشه دینی نداشته، بلکه یک قالب سنتی بوده است.
«یکی...از چیزهایی که سبب لغزش عقل (و اثرگذاری دراندیشه و عمل) میشود، اکابر گذشتگان و معاصر دین است؛ یعنی بزرگان عصر که انسان تحت تاثیر آنان قرار میگیرد.»
اندیشه و عمل گذشتگان آزادی فکر را از انسان سلب میکند.هیبت علمی
شیخ طوسی، تا چند
قرن اجتهاد را در شیعه معطل گذاشت و کسی جرئت صدور رای مخالف نظر او را نداشت، تا آن که
ابن ادریس به پرهیز از تقلید و اخذ اقوال گذشتگان (شیخ طوسی) تاکید نمود و اصرار کرد که «هر فقیهی باید به دور از تاثیر اقوال گذشتگان، به سراغ منابع فقهی برود.» انسان ساخته و پرداخته جامعه خویش است، فرض بریدن مطلق از سنتها و جامعه، فرضی محال است.هر چند ماهی توان آن را دارد که از داخل آب و لو به ارتفاع کم بالا بپرد و در همان
افق محدود، اطراف خود را از نظر بگذراند، اما هرگز بر کنارههای دریا نایستاده و از ساحل، دریا را تماشا نکرده است.
هر مجتهد و فقیهی با پرسشها و مخاطبانی روبه روست، و همین در جهت گیری کلی کارهای او انعکاس مییابد.از زمانهای گذشته، ارائه بسیاری ازاندیشههای عالمان (فتواها) در پاسخ به سؤالهای مخاطبان (استفتاء) صورت گرفته است.منظور این نیست که خواستها و اغراض مادی مخاطب، به استنباط فقیه جهت دادهاند، بلکه منظور این است که چگونگی پرسشها و نوع مخاطب در فهم مجتهد مؤثر است.مجتهدی که بخصوص از جوانی همواره در امور اجتماعی مورد سؤال قرار میگیرد، مهمترین نیاز و مشکل جامعه را در امور اجتماعی میبیند و دست کم تمرکز مطالعات او بر محور مشکلات اجتماعی قرار میگیرد، بر عکس فقیهی که به طور دایم در فروعات فقهی مورد سؤال قرار میگیرد، دهها فرع و شاید هم بیشتر برای یک موضوع فرض میگیرد و در عالم ذهن خود، به پاسخ آنها میپردازد.برخی در تحلیل ارائه نظریه مشروطه در قالب
سلطنت نه
جمهوری معتقدند:
«شاید علت عمده آن، در دو
موقف تاریخی باشد: اول آن که
نائینی به دفاع از مشروطیت و آزادی به طور اعم و انقلاب مشروطیت به طور اخص میپردازد...لذا، تخریب آن چه را پیش آمده و به هر حال، از رسمیت و مشروعیت قانونی برخوردار است صلاح نمیداند؛ و دومین علت این مطلب را باید در زمینههای جامعه شناسانه مسئله دید.هر چند بعد از انقلاب مشروطیت...شخص
سلطان از...اعتباری برخوردار نبوده است، ولی در نوشتههای آن زمان کمتر به طرح مسئله حکومت جمهوری برای ایران برخورد میکنیم. شاید علت این امر، عدم آمادگی ذهن مردم آن زمان باشد.»
اگر ضرب المثل «احتیاج
مادر اختراع است» و نظریات سیاسی ژرف در مواقع بحرانی تولید میشوند. واندیشهها به طور انتزاعی و در خلا شکل نمیگیرند، بلکه نتیجه تفکر اندیشه ورزانی هستند که با شرایط سیاسی بشری دست و پنجه نرم میکنند، به طور کامل صحیح نباشد، اما بخشی از حقیقت را دارند.ذهن درگیر با مشکلات جامعه، با ذهن انزوا گرایانه متفاوت است.حضور مستقیم در جامعه، درگیری با مشکلات و رویارویی با چالشها در جهت گیری استنباط یک مجتهد تاثیر گذارند.به همین دلیل است که یک مجتهد با تجربه هشتاد ساله معتقد است: «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشند، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.»
ممکن است در جامعه عصر قاجاری ایران، مجتهد درگیر با مشکلات و مسائل مردم، مهمترین نیاز جامعه را لزوم پاسخ گویی به عقب ماندگی ایران بداند، اما مجتهد رویارو با فرقههای منحرف مذهبی دفاع از اصول اسلام را مهمترین نیاز جامعه بداند.
متاسفانه بحث روش شناسی دراندیشه عالمان شیعه مورد غفلت قرار گرفته است، در حالی کهاندیشه سیاسی و اجتماعی مجتهد شیعی بدون شک، در رابطه با روش دریافت نظریات و استنباطهای فقهی او قرار دارد. حمید عنایت در اهمیت روش شناسی یکاندیشه ورز مینویسد: «رویهای که متفکری به یکاندیشه رسیده است، همان قدر باید مورد اعتنا قرار گیرد که خود آناندیشه.» از این رو، روشی که یک مجتهد در مطالعه خود دارد، در استنباط و ارائه آراء توسط او مؤثر است.
«ممکن است فقیهی به جای آن که تحقیق خویش را از نیازهای واقعی (موضوع شناسی) آغاز کند، از ادلّه شرعی یا از محدوده مسائل مطرح شده کتب پیشین آغاز کند.در نتیجه، فقه او به
سکون و
جمود بکشد؛ چنان که اخباریان
شیعه و
اهل سنت و معتقدین به انسداد باب اجتهاد در عالم اهل سنت به سبب انحراف در روش، فقه و اجتهاد را به جمود و
تحجر کشاندهاند.»
بیشتر فقیهان به پیروی از عالمان برجسته قبلی تدریس فقه خود را از صلات شروع میکنند و چندین سال طول میکشد تا آن را با صدها فرع تمام نمایند.در اصول هم همان روش را دارند.
آقا نجفی در
سیاحت شرق مینویسد: با روش
میرزا حبیب الله رشتی (م۱۳۱۲ق) یک دوره تدریس وی از اصول، ششصد سال طول میکشد. در چنین فرضی، مجتهد حداکثر توان تدریس
صلات (نماز)،
روزه و
حج را دارد و امکان خروج از بحثهای طرح شده و از چندین قرن به
ارث مانده را ندارد، و مشکلات و ایدههای جدید برای او طرح نخواهند شد و احتمالاً به نوعی جمود فکری خواهد رسید.
آگاهی و معلومات فقیه بر دو نوعند: فقاهت فقیه که به او آگاهی کافی در قرآن، سنت، اجماع و عقل میدهد و در اصطلاح «
اعلم» بودن گفته میشود.این قسم، مورد بحث ما نیست، بلکه معلومات غیر فقهی او مرادند که در شناخت موضوعات نقش مهمی ایفا میکنند.گفته میشود: وظیفه فقیه بیان حکم است، و شناخت موضوع بر عهده مکلف میباشد.آیا بدون شناخت کافی و صحیح موضوع، امکان صدور حکم صحیح وجود دارد؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است.شناخت کافی از موضوع، بستگی به شناخت شرایط زمان و مکان و اهم و مهم دارد که اگر صورت گیرد، بسیاری از مشکلات و بن بستها از بین میروند. محدودیت یا وسعت معلومات و معارف مجتهد، خلاقیت ذهنی و برتری فکری فقیه در موضوع شناسی صحیح، نقش مهمی دارند. مجموعه معرفتهای فقیه ـ چه بسا ناخود آگاه ـ در استنباط فقیه مؤثرند. به همین دلیل، گاهی اجتهاد یک فقیه زمان شناس و مطلع از موضوعات، در نظر یک فقیه ناآشنا با مسائل روز و موضوعات، ناصحیح و غیر فنی جلوه میکند.
موضوع شناسی مربوط به علم فقه نیست، بلکه این شناخت از فلسفه اجتماعی، علوم سیاسی و اداری و تجربههای بشری به دست میآید.علت همراهی برخی از رهبران دینی، با
نظام مشروطه و جمهوری اسلامی ناشی از شناخت آنها از موضوع بود.علامه نائینی، که از نظام سلطنت آگاهی کافی داشت، در مواجهه با نظام مشروطه، به این آگاهی و شناخت رسید که مشروطه، ظلم کمتری همراه خود دارد و به دلیل بازدارندگی از ظلم و ستم بیشتر، آن را ـ از باب «دفع افسد به فاسد» ـ پذیرفت.اما اگر فقیه با موضوعات آشنایی کافی و صحیح نداشته باشد.اهمیتها (اهم و مهم) را تشخیص ندهد، روی موضوع کوچک تر پافشاری میکند و موضوع بزرگتر و مهم تر را رها میسازد. در بین فقها، در چند قرن اخیر، تحصیل فقه و اصول ـ آن هم با دقت افراطی در فروعات ـ مهمترین اولویت تحصیلی شده است و به همین دلیل، گفته میشود: «اجتهاد مصطلح در حوزهها برای اداره جامعه کافی نمیباشد.» در زمانهای گذشته، به دلیل سادگی موضوعات، روابط اجتماعی و اداره جامعه (موضوع شناسی) اهمیت کمتری داشت، اما در جهان معاصر، کمتر از خود فقه نیست.
«مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده است، به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند؛ به این معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول، که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعا موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد....آشنایی با روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم، که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم میکنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع (و فقیه موضوع شناس) است.»
افرادی مانند
افلاطون و
ابو نصر فارابی، به اصالت فرداندیشیدهاند و اهمیت را به خود فرد دادهاند و به تشکیلات و نظامات اجتماعی نپرداختهاند.
شهید مطهری در انتقاد به این نظریه مینویسد:
«به این نظریه انتقاداتی شده است؛ از جمله این که تاثیر شگفت سازمان در افکار و اعمال و روحیه افراد (و از جمله بر روی خود زعمای ملت) مورد توجه واقع نشده است.
برخی ادعا کردهاند «عادات طبقه» یکی از علل اختلاف بین نظریههای فقیهان است.
روحانیان به عنوان یک طبقه یا صنف و گروه، افراد متفاوتی را در خود جای دادهاند.وجود انسانهای وارسته و علمای پاک نهاد مانع از آن نمیشود که از عدهای با «زنگارهای تقدس مآبی و تحجر گرایی»
و «مقدس نماها و آخوندهای بی سواد»
صرف نظر نماییم.خون دلی که عالمان راستین در «دوران وانفسای نفوذ مقدسان نافهم و ساده لوحان بی سواد»
خوردهاند، هرگز چنین فشارها و سختیهایی را دیگران نداشتهاند.
این گونه افراد در واقع، جزو عالمان شیعه محسوب نمیشوند، ولی با همنوایی ظاهری با عالمان، ضربههای سختی در ابعاد گوناگون متوجه ایران و اسلام کردهاند، اما کمتر مورد توجه مردم بودهاند.گروهی از محققان هر گونه دخالت مصالح اشخاص و اختلاف اغراض نفسانیه در اختلاف آراء
علما را نفی کردهاند. اما میتوان گفت: مجتهد به حکم عدم
عصمت، ممکن است گرایشها و خواستهای نفسانی اش را در نگرش به موضوع دخالت دهد. نمیتوان انکار کرد که در طول تاریخ، گاهی
مفتیان، عالمان و فقیهان از سلطان و یا
خلیفه وقت پیروی میکردند، هر چند به ندرت چنین امری اتفاق میافتاد.
«ما نمیگوییم منافع روی وجدان انسان (و استنباط مجتهد) اثر نمیگذارد، ولی تمام عناصر وجدان را منافع نمیسازد.»
برخی از محققان در تبیین علت اختلاف آراء عالمان با یکدیگر صرف نظر از موارد پیش گفته عوامل دیگری را ذکر کردهاند.پس از
هجوم استعمار به کشورهای جهان سوم و همچنین ایران، استعمارگران و عوامل آنها و کسانی که منافع شان در گرو اختلاف بین فقیهان واندیشمندان دینی از یک سو، و فقیهان و سایر گروههای اجتماعی از سوی دیگر بود، به صحنه سازی و ایجاد اختلاف بین عالمان پرداختند.
«تشتت آراء، اختلافهای جدی و گاه چند دستگیهای اساسی در جناحهای همسو...(ی مذهبی در انقلاب مشروطه، ناشی) از عواملی چند (بود)...مانند...برخی توطئه چینیها و نفوذهای مشکوک در جناحهای مختلف، تشنج آفرینیها و موجهای کاذب روشن فکرانه و جنجالهای مختلف اجتماعی و سیاسی که البته ممکن است در طبیعت هر انقلاب مردمی و سراسری یافت شود.»
تاریخ انقلاب مشروطه نمونهای است از دخالت عدهای که پیروزی انقلاب مشروطه را به ضرر خود میدانستند.دستهایی آمدند و بین تمام مردم
ایران اختلاف ایجاد کردند؛ نه تنها مردم ایران را به دو طبقه طرفدار مشروطه و مخالف مشروطه تقسیم کردند، بلکه بین عالمان بزرگ نجف هم اختلاف ایجاد کردند: یک دسته طرفدار مشروطیت و یک عده مخالف مشروطه؛ حتی اهل
منبر هم دچار اختلاف شدند.گروهی در منبر، به طرفداری از مشروطه سخن میگفتند و برخی به مخالفت با مشروطه مردم را تحریک مینمودند.
«این نقشهای بود، که نقشه هم تاثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن طوری که علمای بزرگ طرحش را ریخته بودند، عمل بشود.»
عالمان و مجتهدان همانند همه دانشوران در یک بستر طبیعی (نظام علت و معلولی و در عالم اسباب) به دنیا میآیند و در جامعه انسانی تربیت میشوند.نه شرایط رشد و تربیت آنها با دیگران تفاوت دارد و نه در بدن و جسم آنها استثنایی وجود دارد.هر کسی میتواند شرایط و طبیعت را مطابق میل و خواسته خود با شرایطی تغییر دهد، به خودسازی بپردازد، و در صورت ضرورت، امیال و منافع مادی را از بین ببرد و در آراء و نظرات خود دخالت ندهد. اما انسان تا وقتی که بتواند دست به تغییر و تحول بزند.بسیاری از ابعاد شخصیت او شکل گرفته است.
فقیهان و عالمان نیز از این فرایند استثنا نیستند.بسیاری از اعمال و رفتار و همچنین آراء و نظرات تحت تاثیر عوامل ناخود آگاهی هستند، که اصلاً ارتباطی با منافع مادی و شخصی انسان ندارند.
از سوی دیگر، چالشها در نوع خود، فرصتها هستند.مسافرتها، رویارویی بااندیشمندان معاصر و مطالعه تاریخ، افقهای جدیدی برای هراندیشمند و از جمله عالمان و فقیهان میگشایند که با فرض عدم وجود آنها برای دیگری، اختلاف نظر و آراء قابل توجه خواهد بود.با این وجود، تاثیر این عوامل هیچ گاه منجر به نسبی بودن ارزش استنباط فقیهان و نبودن ملاکی برای تشخیص استنباط صحیح از غلط نمیگردد.عدم مخالفت با اصول ثابت دین اسلام،
معیار صحت و سقم هر نظریهای است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «علمای شیعه خاستگاه اندیشه و عمل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۰.