• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حجر-

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حَجْر، از مباحث مهمِ فقه و حقوق درباره اسباب ممنوع شدن اشخاص از تصرفات مالی است. برخی، احکام حجر را در یک باب به همین نام آورده و ضمن آن احکام مفلس را یادآور شده‌اند؛ امّا برخی دیگر دوباب مستقل به نام حجر و مفلّس قرار داده‌اند.



واژه عربی حَجْر به معنای بازداشتن و احاطه‌کردن کسی است
[۱] ابن‌فارس.
[۲] محمودبن عمر زمخشری، اساس البلاغة، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
[۳] محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
و در اصطلاح فقها به «ممنوع کردن کسی از تصرف در مال خود»
[۴] محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۱، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۵] ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۰۸، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
[۶] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، ج۲، ص۵۰۷، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰ـ۱۴۲۱.
و به تعبیر دیگر «منع از تصرفات مالی»
[۷] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۳، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۸] محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۶۵، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۹] ابوالقاسم‌بن محمدحسن میرزای قمی، جامع الشتات، ج۲، ص۴۰۵، چاپ مرتضی رضوی، تهران ۱۳۷۱ش.
گفته می‌شود. بعض هم گفته اند حَجر بازداشتن شخص از تصرف در همه یا بعض اموالش است.
برپایه تعریف نخست، اهلیت کسی که مالی را در اختیار دارد، ولی مالک آن نیست (مانند برده ، به نظر برخی فقها) در حوزه مبحث حجر قرار نمی‌گیرد، هر چند شماری از فقها آن را از این نظر جامع دانسته‌اند
[۱۱] زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۳۹، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۱۲] محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة، ج۵، ص۲۳۳، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی‌تا).
برخی حنفیان، حجر را «منع از تصرفات قولی» تعریف کرده‌اند.
[۱۳] محمدبن علی حصکفی، الدّر المختار، ج۵، ص۸۹ـ ۹۰، در ابن‌عابدین، ردّ المحتار علی الدّر المختار، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱ـ۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۴] محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۲، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۱۵] محمدحسین آل‌کاشف‌الغطاء، تحریر المجلة، ج۲، مجلد۳، ص۱۵۵ـ ۱۵۶، نجف ۱۳۵۹ـ۱۳۶۲، چاپ افست تهران (بی‌تا).
[۱۶] محمدبن محمد حَطّاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، ج۶، ص۶۳۱ـ ۶۳۲، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
[۱۷] ابن عابدین، رد المحتار علی الدر المختار، ج۵، ص۸۹، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۸] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۲ـ۴۱۳، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.



مراد از موضوع حجر، که در بخش معاملات منابع فقهی مطرح می‌شود، اموری است که با اهلیت طرف عقد یا ایقاع ارتباط می‌یابد و وجود این اوصاف در او، موجب بطلان یا نافذ نبودن عقد یا ایقاع او می‌گردد، مانند نرسیدن به مرحله بلوغ (صِغَر، خردسالی) جنون ( دیوانگی ) و سَفَه (سبک عقلی) به نظر حقوق‌دانان، اصولا حجر به اهلیتِ اجرای حق یا استیفای حق مربوط می‌شود نه اهلیتِ دارا شدن حق
[۱۹] حسن امامی، حقوق مدنی، ج۱، ص۲۰۴، تهران ۱۳۶۸ـ ۱۳۷۱ش.
[۲۰] ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قرارداد‌ها، ج۲، ص۲ـ۳، ج ۲، تهران ۱۳۷۱ش.
در مواد ۲۱۱ و ۱۲۰۷ قانون مدنی ایران به این اوصاف سه‌گانه (عوامل حجر) اشاره شده است.


آیات متعدد، از مهم‌ترین مستندات احکام فقهیِ حجر در موارد گوناگون است کاربرد این واژه یا مشتقات آن در معدودی از احادیث به معنایی نزدیک به مفهوم فقهی، بیانگر آن است که این اصطلاح سابقه‌ای دیرینه دارد
[۲۱] ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۳، ص۲۱۷، بیروت: دارصادر، (بی‌تا).
[۲۲] ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، ج۲، ص۷۸۸، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴) چاپ افست (بیروت، بی‌تا).
[۲۳] نعمان‌بن محمد قاضی نعمان، دعائم‌الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، ج۲، ص۶۶ـ۶۷، چاپ آصف‌بن علی ‌اصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵) چاپ افست (قم، بی‌تا).
[۲۴] ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۳، ص۲۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
[۲۵] احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۶، ص۴۸، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا).
وجود ابوابی باعنوان حجر در منابع حدیثی و فقهیِ متقدم
[۲۶] عبدالسلام‌بن سعید سحنون، المُدَوَّنة الکبری، ج۵، ص۲۲۴، التی روا‌ها سحنون‌بن سعید تنوخی عن عبدالرحمان‌بن قاسم عتقی عن مالک‌بن انس، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
[۲۷] ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، ج۲، ص۷۸۸، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴) چاپ افست (بیروت، بی‌تا).
[۲۸] نعمان‌بن محمد قاضی نعمان، دعائم‌الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، ج۲، ص۶۵، چاپ آصف‌بن علی ‌اصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵) چاپ افست (قم، بی‌تا).
[۲۹] ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۳، ص۲۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
و وجود تألیفاتی با این عنوان از محدّثان پیشین
[۳۰] ابن‌ندیم، ص۷۸، (تهران).
[۳۱] ابن‌ندیم، ص۲۷۲، (تهران).
[۳۲] سماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج ۱، ستون ۸۲۵، در حاجی‌خلیفه، ج ۵ـ۶.
[۳۳] اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج ۲، ستون ۳۳، در حاجی‌خلیفه، ج ۵ـ۶.
هم مؤید این نکته است.
به‌علاوه، احادیث متعدد دیگری، که این اصطلاح را دربرندارند، از مستندات مهم فقهی احکام حجر به شمار می‌روند.


حکمت تشریع مقررات حجر، از یک سو حمایت از اشخاص محجور است، یعنی کسانی که به علت ناتوانی عقلی یا کم خردی ممکن است دارایی خود را در معرض نابودی قرار دهند، و از سوی دیگر، پیشگیری از تباه شدن حقوق افراد جامعه، به‌ویژه کسانی است که ممکن است ناخواسته و ندانسته به معاملات زیان‌بار با افراد محجور و مدیون اقدام کنند
[۳۴] عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۲، ص۳۱۱ـ۳۱۳، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۳۵] مرتضی بروجردی، المستند فی شرح العروة الوثقی: الاجارة، ج۱، ص۵۲، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۳۰، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
[۳۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۴ـ۴۱۵، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
بر این اساس، یکی از تقسیمات رایج در متون فقهی در خصوص اسباب حجر، تقسیم آن به اوصافی است که به منظور حفظ مصالحِ شخصِ محجور، مانع اهلیت قلمداد شده (یعنی صغر، جنون و سفه) و اوصافی که به منظور حفظ مصالح دیگران، مانع اهلیت به شمار رفته است. (از قبیل افلاس یا ورشکستگی، برده بودن، ارتداد و بیماری منجر به مرگ)
[۳۷] محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۱، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۳۸] ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۰۸، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
[۳۹] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۳، قم ۱۴۱۴.
[۴۰] محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۶۵، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.



تأمل در منابع فقهیِ ادوار گوناگون، نشان می‌دهد که حجر، به عنوان مبحثی مستقل، به‌تدریج در منابع نخستین مطرح شده و رفته‌رفته در ساختارِ کتابهای فقهی جایگاه مهم و اساسی یافته است.
در منابع ادوار نخستین و میانی، موضوع افلاس (تفلیس) بیش از دیگر اسباب حجر مورد توجه و اهتمام بوده و غالبآ با تفصیل بسیار و در مبحثی مستقل مطرح شده است،
[۴۱] احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۹، ص۱۸۲، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۹، قم ۱۴۱۴.
[۴۲] یوسف‌بن‌احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۲، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
مثلا در فقه شیعه ، ظاهراً شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) نخستین فقیهی است که در دو اثر مهم خود، الخلاف و المبسوط، فصلی مهم و مستقل به مبحث حجر اختصاص داده، اما درباره افلاس در فصلی جداگانه بحث کرده است.
پیش از آن، فقها در ابوابی فرعی یا در ضمن احکام دیگر به احکام محجوران می‌پرداختند
[۴۳] ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۳، ص۲۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
[۴۴] محمدبن محمد مفید، ص۷۲۴، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
[۴۵] محمدبن محمد مفید، ص۶۶۷ـ۶۶۸، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
[۴۶] حمزه‌بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، ص۲۳۲، المراسم العلویة فی الاحکام النبویة، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
[۴۷] حمزه‌بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، ج۱، ص۲۰۶، المراسم العلویة فی الاحکام النبویة، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
برخی فقهای ادوار بعد از جمله ابن‌زهره حلبی (متوفی ۵۸۵) در غُنیة النُزُوع، محقق حلّی (متوفی ۶۷۶) در شرایع‌الاسلام، و علامه حلّی (متوفی ۷۲۶) در برخی آثار خود، از جمله تحریرالاحکام‌الشرعیة، تذکرةالفقهاء و مختلف‌الشیعةــ از روش شیخ طوسی پیروی کردند؛ با این همه، علامه حلّی در دیگر آثار خود (از جمله ارشادالاذهان، تبصرةالمتعلمین و قواعد الاحکام) موضوع تفلیس را در ادامه مبحث حجر مطرح کرده است.
فقهایی دیگر، مانند ابن‌حمزه طوسی (متوفی نیمه دوم قرن ششم) در الوسیله و قطب‌الدین راوندی (متوفی ۵۷۳) در فقه‌القرآن، در یک مبحث، با عناوینی مانند «الحجر و التفلیس»، به این دو موضوع پرداختند و فقهایی چون یحیی‌بن سعید حلّی (متوفی ۶۸۹) در الجامع‌للشرایع، شهید اول (شهادت در ۷۸۶) در اللمعةالدمشقیة و حرّعاملی (متوفی ۱۱۰۴) در وسائل‌الشیعة، در ساختار کتابهای خود، جایگاه اصلی را به مبحث حجر دادند.

۵.۱ - منابع اهل سنت

وضع منابع فقهی اهل‌سنّت نیز تقریبآ همین‌گونه است.
مثلاً در المبسوط محمدبن حسن ‌ شیبانی (متوفی ۱۸۹) یا المسند ابن‌حنبل (متوفی ۲۴۱) بابی درباره حجر وجود ندارد، همچنین در کتاب‌الام شافعی (متوفی ۲۰۴) احکام حجر در ابوابی از مبحث رهن مطرح شده و در المختصر اسماعیل‌بن یحیی مُزَنی (متوفی ۲۶۴) در فقه شافعی ، ذیل عنوان «تفلیس»، احکام تفلیس به‌تفصیل و سایر اسباب حجر به‌اختصار آمده است.
در کتاب المُدَوَّنة الکُبری، اثر عبدالسلام سَحْنون (متوفی ۲۴۰) در فقه مالکی ، مبحث تفلیس مفصّلا در بخشی مستقل و دیگر اسباب حجر در بابهای گوناگون مطرح شده است.
در ادوار بعد، منابع فقهی اهل‌سنّت برای دو مبحث حجر و تفلیس دو فصل مستقل و اصلی گشودند، مانند ابوالقاسم خِرَقی (متوفی ۳۳۴) در المختصر، در فقه حنبلی ؛ ابواسحاق شیرازی (متوفی ۴۷۶) در المهذّب و ابوحامد غزالی (متوفی ۵۰۵) در الوسیط، هر دو در فقه شافعی؛ و خلیل‌بن اسحاق جَنَدی (متوفی ۷۶۷) در المختصر، در فقه مالکی.
برخی فقها همه مصادیق حجر (از جمله تفلیس) را در مبحث حجر مطرح کرده‌اند، مانند علاءالدین ابوبکر کاسانی (متوفی ۵۸۷) در بدائع‌الصنائع و حافظ‌الدین نسفی (متوفی ۷۱۰) در کنزالدقائق در فقه حنفی وموسی‌بن احمد حجادی صالحی (متوفی ۹۶۰) در الاقناع در فقه حنبلی.


اسباب حجر- اعم از جزئی و کلّی- بسیار است؛ لیکن مهم‌ترین آنها عبارتند از: نابالغ بودن، دیوانگی، بردگی، سفاهت، ورشکستگی و بنابر قول گروهی بیماری منجرّ به مرگ.صرف وجود هریک از اسباب یاد شده بدون نیاز به حکم قاضی،- جز ورشکستگی و سفاهت- در شخص سبب محجوریت وی می‌گردد. در ورشکستگی و بنابر قولی در سفاهت تنها با حکم حاکم به حجر، محجوریت ورشکسته و سفیه تحقق می‌یابد.
علاوه برتفلیس، مهم‌ترین اسباب حجر عبارت‌اند از: بالغ نبودن (خردسالی) جنون و سفه.
فقها این سه سبب را از آن‌رو که دامنه حجر در آن‌ها گسترده است و علاوه بر تصرف در اموال، شامل ذمه و تعهدات مالی نیز می‌شودــ حجرعام دانسته و سایر اسباب را، که تنها تصرفاتی معین و محدود را ممنوع می‌سازند، حجر خاص نامیده‌اند
[۴۹] ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۰۸، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
[۵۰] عبدالکریم‌بن محمد رافعی قزوینی، فتح العزیز شرح الوجیز، ج۱۰، ص۲۷۵، (بیروت) : دارالفکر، (بی‌تا).
[۵۱] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۴، قم ۱۴۱۴.
[۵۲] ابن‌فهد حلّی، المُهَذَّب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۲، ص۵۱۲، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۳.
احکامِ مصادیقِ حجر خاص، علاوه بر مبحث حجر، در دیگر ابواب فقهی به صورت پراکنده وجود دارد، از جمله در ابواب بیع ، رهن ، عتق ، مکاتبه ، وصیت ، ارث ، حدود ، قصاص و دیات .
بعضی دیگراموری را که باعث منع تصرفات مالی می‌گردد، بدین ترتیب گفته اند:
الف: صغر.
ب: رق (برده بودن).
ج: جنون عبدالوعاب شعرانی در کتاب میزان الکبری می‌نویسد: امور سه‌گانه مورد اتفاق بین ائمه اربعه است.
[۵۳] میزان الکبری تالیف شعرانی، ج۷۷.

و از متون فقهی شیعه استفاده می‌شود که اقسام یاد شده در نظر امامیه هم از اسباب حجر بشمارند پس می‌توان گفت که این امور به اتفاق فریقتین عامه و خاصه اسباب حجر می‌باشند.

۶.۱ - اختلاف فقهاء

ابو حنیفه به طوری که از کتابهای بدائع الصنائع و الاختیار لتعلیل المختار استفاده می شود اسباب حجر را منحصر در امور سه گانه مزبور دانسته و سبب دیگری بر آنها نیفزوده است.
[۵۴] بدائع الصنائع تألیف علاء الدین کاشانی حنفی ج ۷، ص۱۶۹.
[۵۵] الاختیار لتعلیل المختار تألیف عبدالله بن مودود، ج۲، ص۹۴.

و در کتاب بدایۀ المجتهد می نویسد که محجورین نزد مالک شش دسته اند بدین بیان: «والمحجورون عند مالک سته: الصغیر و السفیه و العبد و المفلس و المریض و الزوجه.»
[۵۶] بدایۀ المجتهد، ج۲، ص۲۸۶.

و اما فقهای امامیه بر طبق یک عادت و رسم مألوف در باب حجر به ذکر شش سبب ذیل اکتفا کرده اند:
الف ـ صغر، ب ـ جنون، جـ رق، د ـ مرض، هـ ـ فلس، و ـ سفه.
[۵۷] حدائق الناضره، ج۵، ص۲۷۳.
[۵۸] جواهر الکلام، ج۴، ص۳۹۶.

لیکن مرحوم علامه در تذکرۀ الفقهاء دو قسم دیگر بر آنها افزوده است بدین عبارت:
حجر الراهن لحق المرتهن، حجر المرتد لحق المسلمین
[۵۹] تذکرۀ الفقهاء، ج۲، ص۷۳.

و در حاشیه اعانۀ الطالبین که بر اساس مذهب شافعی نوشته شده است، اقسام یاد شده را در ضمن بیان انواع محجور علیه افاده می کند بدین عبارت:
صبی و مجنون سفیه و مفلس رقیق و مرتد مریض و راهن
[۶۰] حاشیه اعانۀ الطالبین بر فتح المعین تألیف السید ابوبکر الدمیاطی المصری، ج۳، ص۶۸.
و خطیب شربینی شافعی در کتاب مغنی المحتاج اقسام هشتگانه مزبور را ذکر کرده است.
[۶۱] مغنی المحتاج، ج۲، ص۱۶۵.
و نیز در کتاب الاقناع «فقه حنبلی» پس از تعریف حجر همان اقسام را با اندکی اختلاف بیان می دارد.
[۶۲] الاقناع فی فقه الامام احمد تألیف شیخ الاسلام شرف الدین الحجاوی المقدسی، ج۲، ص۲۰۷.

لیکن باید دانست که اسباب حجر منحصر به انواع مزبور نیست بلکه اقسام دیگری نیز وجود دارد، چنانکه فقهاء به آن تصریح کرده اند، مانند عدم دفع ثمن که موجب حجر مشتری می گردد و او را از تصرف در مبیع مانع می شود.
[۶۳] شرح لمعه، ج۱، ص۳۱۸.



کودک قبل از رسیدن به بلوغ و رشد عقلانی (مقابل سفاهت) از تصرف در اموالش- جز آنچه استثنا شده، مانند وصیت- محجور و ممنوع است؛لیکن از تصرفات افزایش دهنده دارایی وی همچون تحجیر، حیازت مباحات و احیای موات ممنوع نیست.
دیوانه نیز از تصرف در اموال خود ممنوع و تصرفاتش باطل است.
برده و سفیه بدون اذن ولی از تصرف در اموالشان منع می‌شوند و در صورت تصرف تنها با اجازه ولی، تصرفاتشان صحیح خواهد بود.در اینکه زوال حجر سفیه منوط به حکم حاکم شرع است یا نه، اختلاف است.
ورشکسته پس از حکم حاکم به حجر وی از تصرف در اموال خود منع می‌شود.
در اینکه زوال حجر نیز منوط به حکم حاکم است یا نه، اختلاف است.
بنابر قول جمعی از فقها، انسان در بیماری منجرّ به فوت نمی‌تواند در افزون بر یک سوم از دارایی خود تصرف کند و آن را رایگان به دیگری بدهد.
ممنوعیت صغیر و مجنون، علاوه بر معاملات مالی (اعم از عقود و ایقاعات) شامل معاملاتی که ماهیتاً مالی نیستند نیز می‌شود.
کودک و مجنون نه تنها نمی‌توانند طرف عقد یا ایقاع باشند، بلکه اجرای صیغه معاملات توسط آنان، نافذ نیست.
[۷۴] ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص۱۷۱، کویته ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۷۵] عبدالکریم‌بن محمد رافعی قزوینی، فتح العزیز شرح الوجیز، ج۱۰، ص۲۷۵، (بیروت) : دارالفکر، (بی‌تا).
[۷۶] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۵، قم ۱۴۱۴.
[۷۷] زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۴، ص۱۰۵، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
مستند این حکم، برخی آیات قرآن (از جمله آیه ۲۸۲ بقره و ۶ نساء ) و احادیث و اجماع است.
[۷۸] محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۱ـ۲۸۲، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۷۹] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۵، قم ۱۴۱۴.
[۸۰] محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۶۵، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۸۱] عبدالفتاح‌بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۶۷۴ـ۶۸۴، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
[۸۲] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۷، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
البته در برخی منابع فقهی، انجام دادن بعضی معاملات مانند وقف ، قبول هبه و وصیت در امور پسندیده برای کودک نابالغ (ده ساله یا ممیز) ــ مجاز یا قابل تنفیذ به‌شمار رفته است.
[۸۳] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۵، قم ۱۴۱۴.
[۸۴] زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۲۲، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
[۸۵] محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۲، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۸۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.


۷.۱ - سفیه

دامنه محجوریت سفیه (کسی که اموال خود را در راههای غیرعقلایی صرف کند)
[۸۷] امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۱۵، نجف ۱۳۹۰، چاپ افست قم (بی‌تا).
[۸۸] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۳۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
نیز وسیع است و به استناد ادله فقهی (از جمله آیه ۲۷ سوره اِسراء، آیه ۲۸۲ سوره بقره و آیات ۵ و ۶ سوره نساء) و احادیث متعدد، همه تصرفات مالی را دربرمی‌گیرد.
[۸۹] محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۸۶ـ۲۸۸، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
[۹۰] عبدالفتاح‌بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۶۸۶ـ۶۸۹، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
[۹۱] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۳۹ـ۴۴۶، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.


۷.۲ - مفلس

همچنین مُفَلَّس (کسی که مقدار مال او از دیونی که زمان آن‌ها فرا رسیده است، کمتر باشد)
[۹۲] محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۶۱، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
[۹۳] محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۴۶، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
در صورت تحقق شرایطی، محجور انگاشته می‌شود، از جمله: رسیدن موعدِ ادای دَین ، حالّ بودنِ (مدت‌دار نبودنِ) دَین، ناتوانی وی از پرداخت دیون خود، و این‌که بستانکاران از قاضی بخواهند برای بدهکار حکم حجر صادر کند
[۹۴] محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۶۱، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
[۹۵] محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۴۶، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
بر اثر حجر، تصرف مفلَّس در اموال خود ممنوع می‌گردد، اموالش (جز آنچه که از ضروریات زندگی است) برای ادای دیون فروخته می‌شود و به نسبت طلبِ بستانکاران میان آنان تقسیم می‌شود، عین مالی که از هر طلبکار نزد اوست، به آن طلبکار اختصاص می‌یابد و مفلَّس تا زمان اثبات اِعسار (ناتوانی از پرداخت دیون) محبوس می‌گردد.
[۹۶] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۶ـ۷، قم ۱۴۱۴.
[۹۷] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۶۰ـ ۴۶۹، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.


۷.۲.۱ - دامنه حجر سفیه و مفلَّس

حجر سفیه و مفلَّس شامل تصرفاتی که جنبه مالی ندارند، نمی‌شود، از جمله طلاق ، حق استیفای قصاص ، و اقرار در مورد حقوق غیرمالی مانند حدود و قصاص
[۹۸] محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۳۶۸، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
[۹۹] ابن‌ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۴۹۸ـ۴۹۹، قم ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱.
[۱۰۰] ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۲۷، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
با این همه، چون حکمت حجر سفیه، برخلاف حجر مفلَّس، ناتوانی ذاتی او در اداره اموال و حفظ داراییهای خویش است، گستره حجر او از مفلّس بسیار بیش‌تر است.
مثلا حجر سفیه، برخلاف مفلَّس، شاملِ تعهدات مالی (ذمه) و حتی برخی عقود غیرمالی که آثار مالی دارد (مانند نکاح ) می‌شود.
در نتیجه، مثلاً اقرار مفلّس در مورد تعهد مالی (ذمه) برخلاف سفیه، صحیح است.
[۱۰۱] ابن‌ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۴۹۸ـ۴۹۹، قم ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱.
[۱۰۲] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۳۲ـ۲۳۳، قم ۱۴۱۴.
[۱۰۳] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
سفیه، هم از اجاره دادن اموال خود ممنوع است و هم از اجاره اعمال، ولی مفلّس فقط نسبت به اجاره اموال خود، محجور به شمار می‌رود،
[۱۰۴] مرتضی بروجردی، المستند فی شرح العروة الوثقی: الاجارة، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۳۰، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
و ضَمان مفلّس صحیح است،
[۱۰۵] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۹۷، قم ۱۴۱۴.
حجر سفیه حتی شامل عبادات مالی او، مانند زکات و خمس ، هم می‌شود
[۱۰۶] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۳۸، قم ۱۴۱۴.
بردگان نیز از محجوران به شمار می‌روند.
به نظر برخی فقها، برده اصولاً صلاحیت تملک اموال را ندارد، ولی به نظر فقهای دیگر، وی واجد چنین حقی است.
حجر برده در واقع بدین معناست که صحت یا نفوذ معاملات او منوط به رضایت مالک اوست
[۱۰۷] ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۹۸ـ۲۹۹، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
[۱۰۸] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۹، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
فقها در خصوص مرتد مِلّی (کسی که پس از پذیرش اسلام از این دین خارج شود) برآن‌اند که وی از تصرف در اموال خود و نیز معاملات مالی (مانند هبه، وصیت و عتق ) محجور است و تنها پس از توبه، اموالش به وی بازگردانده می‌شود
[۱۰۹] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۳، ص۵۷۷ـ۵۷۸، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۱۱۰] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۱۸۸ـ ۱۹۰، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
همچنین کسی که بر اثر بیماری در معرض مرگ قرار گرفته، برای حفظ حقوق ورثه، از پاره‌ای تصرفات مالی ممنوع شده است.
وی علاوه بر آن‌که از وصیت مازاد بر ثلث اموال خود منع شده است، به نظر برخی فقها جایز نیست بیش از یک سوم مال خود را بدون عوض، به دیگران انتقالِ قطعی دهد.
البته نافذ نبودنِ معاملات او در صورتی است که وی بر اثر آن بیماری فوت کند.
[۱۱۱] محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۹۲، (بیروت) : دار احیاء الکتب العربیة، (بی‌تا).
[۱۱۲] محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۵۹ـ۶۴، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۱۳] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۱، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

به تصریح برخی فقها، اسباب حجر منحصر به موارد مذکور نیست و در ابواب گوناگون فقه، حجر مصادیق متعددی دارد، مانند حجر راهِن از تصرف در مال رهن، حجر خریدار از دریافت کالا تا زمان پرداخت بهای آن، و حجر از دریافت لباس دوخته پیش از پرداخت اجرت.
[۱۱۴] ابن‌فهد حلّی، المُهَذَّب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۲، ص۵۱۲، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۳.
[۱۱۵] زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۴۱، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.

دیدگاه فقها درباره اسباب حجر یکسان نیست. مثلاً، برخی ارتداد و شماری دیگر برده بودن را سبب حجر ندانسته
[۱۱۶] محمدبن محمد حَطّاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، ج۶، ص۶۳۲، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
[۱۱۷] محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۲، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
و برخی اقسام دیگری برای حجر ذکر کرده‌اند، مانند حجر فاسق ، غائب ، مُغَفَّل (ساده لوح، کم اطلاع) و زوجه.
[۱۱۸] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۴۷ـ۴۴۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۱۹] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۲ـ۴۵۳، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

به نظر ابوحنیفه ، سَفَه موجب حجر نمی‌شود.
از او نقل کرده‌اند که حجر فقط در سه مورد وجود دارد: فتوا دهنده بی‌پروا، پزشک نادان و کرایه‌ دهنده تنگدست؛ ولی به نظر برخی فقها، مراد از حجر در سخنِ ابوحنیفه، حجر به معنای مصطلح نیست، بلکه منع عملیِ این افراد از ادامه کارشان از باب امر به معروف و نهی از منکر است.
[۱۲۰] محمدبن احمد شمس ‌الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۷، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۲۱] ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص۱۶۹، کویته ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۱۲۲] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۴۹ـ ۴۵۰، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

به نظر فقهای بیش‌تر مذاهب، حجرِ مفلّس نیازمند حکم قاضی است و بدون حکم او اثبات نمی‌شود.
فقها درخصوص حجر سفیه نیز بدین امر قائل‌اند، به‌ویژه اگر سفه پس از دوران بلوغ حادث شده باشد.
[۱۲۳] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، ج۲، ص۵۰۷، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰ـ۱۴۲۱.
[۱۲۴] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۲۱، قم ۱۴۱۴.
[۱۲۵] عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۲، ص۳۲۸ـ ۳۳۲، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۲۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۷، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
در سایر موارد، برای اثبات حجر به حکم قاضی نیاز نیست، هر چند معدودی از فقها در مورد ارتداد نیز بدان قائل شده‌اند.
[۱۲۷] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۲۱ـ۲۲۲، قم ۱۴۱۴.
[۱۲۸] محمدبن احمد منهاجی أسیوطی، جواهر العقود و معین‌القضاة و المُوَقِّعین و الشهود، ج۱، ص۱۳۱، چاپ مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.

رفع حجر از مفلّس با تقسیم مال میان طلبکاران تحقق می‌یابد و به نظر برخی فقها، در افلاس و سفه، بر طرف شدن حجر نیازی به حکم قاضی ندارد، در حالی که شماری دیگر از فقها در یکی از دو مورد یا هر دو آن‌ها حکم حاکم را ضروری شمرده‌اند.
[۱۲۹] جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
[۱۳۰] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۷، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۱۳۱] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۷۷ـ۴۷۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
به نظر مشهور در میان فقها، حجر کودک به تحقق بلوغ و رشد (صفت درونی شخص که وی را از صرف مال در موارد غیر عقلایی بازمی‌دارد)
[۱۳۲] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۴، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۱۳۳] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۲۵، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
پس از آزمودن تازه بالغ، به استناد آیه ۶سوره نساء ، پایان می‌یابد
[۱۳۴] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۳، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۱۳۵] زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۶۶، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
[۱۳۶] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۲۲، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
البته معدودی از فقها بر آن‌اند که برای رفع حجر از کودک، حکم قاضی ضرورت دارد.
[۱۳۷] حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۱۶ـ۲۱۷، قم ۱۴۱۴.
[۱۳۸] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۷۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.



اداره کردن اموال محجوران در دوران حجر برعهده ولیِّ آنهاست.
به نظر مشهور در میان فقهای امامی و شافعی، ولایت بر صغار و مجانین به ترتیب برعهده پدر، جد پدری ، وصی آن‌ها و حاکم اسلامی است.
برخی مذاهب فقهی به ولایت جد پدری قائل نیستند و شماری از مذاهب، ترتیب اولیا را به‌گونه دیگری ذکر کرده‌اند.
[۱۳۹] جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۰۲ـ۱۰۳، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
[۱۴۰] محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۰۱ـ۱۰۴، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.
[۱۴۱] وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۲۶ـ۴۲۷، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
به نظر بیش‌تر فقها، ولایت بر اموال سفیه و مفلّس در اختیار حاکم اسلامی است، ولی برخی فقها در صورتی که سَفَهْ متصل به بلوغ باشد، ولیِّ سفیه را مانند ولیِّ صغیر دانسته‌اند
[۱۴۲] علی‌بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۵، ص۱۹۷، قم ۱۴۰۸ـ ۱۴۱۵.
[۱۴۳] محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۰۴ـ ۱۰۵، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.



(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) محمدحسین آل‌کاشف‌الغطاء، تحریر المجلة، نجف ۱۳۵۹ـ۱۳۶۲، چاپ افست تهران (بی‌تا).
(۳) ابن‌ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱.
(۴) ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
(۵) ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی‌تا).
(۶) ابن‌عابدین، ردّ المحتار علی الدّر المختار، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱ـ۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۷) ابن‌فارس.
(۸) ابن‌فهد حلّی، المُهَذَّب البارع فی شرح المختصر النافع، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۳.
(۹) ابن‌قدامه، المغنی، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
(۱۰) ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴) چاپ افست (بیروت، بی‌تا).
(۱۱) ابن‌ندیم (تهران).
(۱۲) امام خمینی، تحریر الوسیلة، نجف ۱۳۹۰، چاپ افست قم (بی‌تا).
(۱۳) حسن امامی، حقوق مدنی، تهران ۱۳۶۸ـ ۱۳۷۱ش.
(۱۴) یوسف‌بن‌احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۱۵) مرتضی بروجردی، المستند فی شرح العروة الوثقی: الاجارة، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۳۰، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۱۶) اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج ۱ـ۲، در حاجی‌خلیفه، ج ۵ـ۶.
(۱۷) احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا).
(۱۸) عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۹) محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی‌تا).
(۲۰) عبدالفتاح‌بن علی حسینی مراغی، العناوین، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
(۲۱) محمدبن علی حصکفی، الدّر المختار، در ابن‌عابدین، ردّ المحتار علی الدّر المختار، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱ـ۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۲) محمدبن محمد حَطّاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
(۲۳) محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۲۴) محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، (بیروت) : دار احیاء الکتب العربیة، (بی‌تا).
(۲۵) عبدالکریم‌بن محمد رافعی قزوینی، فتح العزیز شرح الوجیز، (بیروت) : دارالفکر، (بی‌تا).
(۲۶) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۷) محمودبن عمر زمخشری، اساس البلاغة، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۲۸) عبدالسلام‌بن سعید سحنون، المُدَوَّنة الکبری، التی روا‌ها سحنون‌بن سعید تنوخی عن عبدالرحمان‌بن قاسم عتقی عن مالک‌بن انس، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
(۲۹) حمزه‌بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، المراسم العلویة فی الاحکام النبویة، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
(۳۰) محمدبن احمد شمس ‌الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۱) زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۳۲) زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۳۳) محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۳۴) محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
(۳۵) محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۳۶) حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰ـ۱۴۲۱.
(۳۷) حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، قم ۱۴۱۴.
(۳۸) حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۳۹) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۰) نعمان‌بن محمد قاضی نعمان، دعائم‌الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصف‌بن علی ‌اصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵) چاپ افست (قم، بی‌تا).
(۴۱) ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قرارداد‌ها، ج ۲، تهران ۱۳۷۱ش.
(۴۲) ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، کویته ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۴۳) جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
(۴۴) علی‌بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم ۱۴۰۸ـ ۱۴۱۵.
(۴۵) محمدبن محمد مفید، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
(۴۶) احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۹، قم ۱۴۱۴.
(۴۷) محمدبن احمد منهاجی أسیوطی، جواهر العقود و معین‌القضاة و المُوَقِّعین و الشهود، چاپ مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۴۸) ابوالقاسم‌بن محمدحسن میرزای قمی، جامع الشتات، چاپ مرتضی رضوی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۴۹) محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.


۱. ابن‌فارس.
۲. محمودبن عمر زمخشری، اساس البلاغة، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
۳. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژه، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۴. محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۱، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۵. ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۰۸، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
۶. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، ج۲، ص۵۰۷، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰ـ۱۴۲۱.
۷. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۳، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۸. محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۶۵، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۹. ابوالقاسم‌بن محمدحسن میرزای قمی، جامع الشتات، ج۲، ص۴۰۵، چاپ مرتضی رضوی، تهران ۱۳۷۱ش.
۱۰. الحدائق الناضرة ج۲۰، ص۳۴۲.    
۱۱. زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۳۹، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۲. محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة، ج۵، ص۲۳۳، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی‌تا).
۱۳. محمدبن علی حصکفی، الدّر المختار، ج۵، ص۸۹ـ ۹۰، در ابن‌عابدین، ردّ المحتار علی الدّر المختار، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱ـ۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۴. محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۲، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۵. محمدحسین آل‌کاشف‌الغطاء، تحریر المجلة، ج۲، مجلد۳، ص۱۵۵ـ ۱۵۶، نجف ۱۳۵۹ـ۱۳۶۲، چاپ افست تهران (بی‌تا).
۱۶. محمدبن محمد حَطّاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، ج۶، ص۶۳۱ـ ۶۳۲، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
۱۷. ابن عابدین، رد المحتار علی الدر المختار، ج۵، ص۸۹، چاپ سنگی مصر ۱۲۷۱۱۲۷۲، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۱۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۲ـ۴۱۳، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۹. حسن امامی، حقوق مدنی، ج۱، ص۲۰۴، تهران ۱۳۶۸ـ ۱۳۷۱ش.
۲۰. ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی: قواعد عمومی قرارداد‌ها، ج۲، ص۲ـ۳، ج ۲، تهران ۱۳۷۱ش.
۲۱. ابن‌حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۳، ص۲۱۷، بیروت: دارصادر، (بی‌تا).
۲۲. ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، ج۲، ص۷۸۸، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴) چاپ افست (بیروت، بی‌تا).
۲۳. نعمان‌بن محمد قاضی نعمان، دعائم‌الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، ج۲، ص۶۶ـ۶۷، چاپ آصف‌بن علی ‌اصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵) چاپ افست (قم، بی‌تا).
۲۴. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۳، ص۲۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
۲۵. احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۶، ص۴۸، بیروت: دارالفکر، (بی‌تا).
۲۶. عبدالسلام‌بن سعید سحنون، المُدَوَّنة الکبری، ج۵، ص۲۲۴، التی روا‌ها سحنون‌بن سعید تنوخی عن عبدالرحمان‌بن قاسم عتقی عن مالک‌بن انس، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۲۷. ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجة، ج۲، ص۷۸۸، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴) چاپ افست (بیروت، بی‌تا).
۲۸. نعمان‌بن محمد قاضی نعمان، دعائم‌الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، ج۲، ص۶۵، چاپ آصف‌بن علی ‌اصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵) چاپ افست (قم، بی‌تا).
۲۹. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۳، ص۲۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
۳۰. ابن‌ندیم، ص۷۸، (تهران).
۳۱. ابن‌ندیم، ص۲۷۲، (تهران).
۳۲. سماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج ۱، ستون ۸۲۵، در حاجی‌خلیفه، ج ۵ـ۶.
۳۳. اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج ۲، ستون ۳۳، در حاجی‌خلیفه، ج ۵ـ۶.
۳۴. عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۲، ص۳۱۱ـ۳۱۳، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۳۵. مرتضی بروجردی، المستند فی شرح العروة الوثقی: الاجارة، ج۱، ص۵۲، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۳۰، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
۳۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۴ـ۴۱۵، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۷. محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۱، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۳۸. ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۰۸، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
۳۹. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۳، قم ۱۴۱۴.
۴۰. محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۶۵، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۴۱. احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۹، ص۱۸۲، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۹، قم ۱۴۱۴.
۴۲. یوسف‌بن‌احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۲۰، ص۳۴۲، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
۴۳. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، ج۳، ص۲۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۰۴.
۴۴. محمدبن محمد مفید، ص۷۲۴، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
۴۵. محمدبن محمد مفید، ص۶۶۷ـ۶۶۸، المُقْنِعَة، قم ۱۴۱۰.
۴۶. حمزه‌بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، ص۲۳۲، المراسم العلویة فی الاحکام النبویة، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
۴۷. حمزه‌بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، ج۱، ص۲۰۶، المراسم العلویة فی الاحکام النبویة، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
۴۸. جواهر الکلام ج۲۶، ص۴.    
۴۹. ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۰۸، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
۵۰. عبدالکریم‌بن محمد رافعی قزوینی، فتح العزیز شرح الوجیز، ج۱۰، ص۲۷۵، (بیروت) : دارالفکر، (بی‌تا).
۵۱. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۴، قم ۱۴۱۴.
۵۲. ابن‌فهد حلّی، المُهَذَّب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۲، ص۵۱۲، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۳.
۵۳. میزان الکبری تالیف شعرانی، ج۷۷.
۵۴. بدائع الصنائع تألیف علاء الدین کاشانی حنفی ج ۷، ص۱۶۹.
۵۵. الاختیار لتعلیل المختار تألیف عبدالله بن مودود، ج۲، ص۹۴.
۵۶. بدایۀ المجتهد، ج۲، ص۲۸۶.
۵۷. حدائق الناضره، ج۵، ص۲۷۳.
۵۸. جواهر الکلام، ج۴، ص۳۹۶.
۵۹. تذکرۀ الفقهاء، ج۲، ص۷۳.
۶۰. حاشیه اعانۀ الطالبین بر فتح المعین تألیف السید ابوبکر الدمیاطی المصری، ج۳، ص۶۸.
۶۱. مغنی المحتاج، ج۲، ص۱۶۵.
۶۲. الاقناع فی فقه الامام احمد تألیف شیخ الاسلام شرف الدین الحجاوی المقدسی، ج۲، ص۲۰۷.
۶۳. شرح لمعه، ج۱، ص۳۱۸.
۶۴. جواهر الکلام ج۲۶، ص۴.    
۶۵. مصباح الفقاهة ج۳، ص۲۶۴.    
۶۶. تحرير الوسيلة ج۲، ص۱۳.    
۶۷. تحرير الوسيلة ج۲، ص۱۴.    
۶۸. جواهر الکلام ج۲۶، ص۵۸.    
۶۹. جواهر الکلام ج۲۶، ص۹۷.    
۷۰. جواهر الکلام ج۲۶، ص۹۴.    
۷۱. الحدائق الناضرة ج۲۰، ص۴۱۴.    
۷۲. جواهر الکلام ج۲۵، ص۳۶۱.    
۷۳. جواهر الکلام ج۲۶، ص۶۳-۶۴.    
۷۴. ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص۱۷۱، کویته ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۷۵. عبدالکریم‌بن محمد رافعی قزوینی، فتح العزیز شرح الوجیز، ج۱۰، ص۲۷۵، (بیروت) : دارالفکر، (بی‌تا).
۷۶. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۵، قم ۱۴۱۴.
۷۷. زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۴، ص۱۰۵، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
۷۸. محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۲۸۱ـ۲۸۲، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۷۹. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۵، قم ۱۴۱۴.
۸۰. محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۶۵، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۸۱. عبدالفتاح‌بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۶۷۴ـ۶۸۴، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
۸۲. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۷، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۳. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۱۸۵، قم ۱۴۱۴.
۸۴. زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۵، ص۲۲، چاپ محمد کلان‌تر، نجف ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
۸۵. محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۲، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۸۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۱۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۷. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۱۵، نجف ۱۳۹۰، چاپ افست قم (بی‌تا).
۸۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۳۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۹. محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۸۶ـ۲۸۸، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
۹۰. عبدالفتاح‌بن علی حسینی مراغی، العناوین، ج۲، ص۶۸۶ـ۶۸۹، قم ۱۴۱۷ـ۱۴۱۸.
۹۱. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۳۹ـ۴۴۶، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۲. محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۶۱، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
۹۳. محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۴۶، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۹۴. محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، ج۳، ص۲۶۱، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
۹۵. محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۲، ص۱۴۶، (قاهره) ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۹۶. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۶ـ۷، قم ۱۴۱۴.
۹۷. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۶۰ـ ۴۶۹، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۸. محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۲، ص۳۶۸، ج ۲، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
۹۹. ابن‌ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۴۹۸ـ۴۹۹، قم ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱.
۱۰۰. ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۵۲۷، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
۱۰۱. ابن‌ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۴۹۸ـ۴۹۹، قم ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱.
۱۰۲. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۳۲ـ۲۳۳، قم ۱۴۱۴.
۱۰۳. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۰۴. مرتضی بروجردی، المستند فی شرح العروة الوثقی: الاجارة، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، تقریرات درس آیةاللّه خوئی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۳۰، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
۱۰۵. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۹۷، قم ۱۴۱۴.
۱۰۶. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۳۸، قم ۱۴۱۴.
۱۰۷. ابن‌قدامه، المغنی، ج۴، ص۲۹۸ـ۲۹۹، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی‌تا).
۱۰۸. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۹، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۰۹. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۳، ص۵۷۷ـ۵۷۸، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۱۰. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۱۸۸ـ ۱۹۰، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۱۱. محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، ج۳، ص۲۹۲، (بیروت) : دار احیاء الکتب العربیة، (بی‌تا).
۱۱۲. محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۵۹ـ۶۴، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.
۱۱۳. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۱، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۱۴. ابن‌فهد حلّی، المُهَذَّب البارع فی شرح المختصر النافع، ج۲، ص۵۱۲، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۳.
۱۱۵. زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۴۱، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۱۶. محمدبن محمد حَطّاب، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل، ج۶، ص۶۳۲، چاپ زکریا عمیرات، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
۱۱۷. محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرّائق شرح کنزالدقائق، ج۸، ص۱۴۲، در ابن‌نجیم، البحر الرائق، ج ۷ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۱۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۴۷ـ۴۴۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۱۹. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۲ـ۴۵۳، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۲۰. محمدبن احمد شمس ‌الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲۴، ص۱۵۷، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۲۱. ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص۱۶۹، کویته ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۱۲۲. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۴۹ـ ۴۵۰، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۲۳. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، ج۲، ص۵۰۷، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰ـ۱۴۲۱.
۱۲۴. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۲۱، قم ۱۴۱۴.
۱۲۵. عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۲، ص۳۲۸ـ ۳۳۲، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۲۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۵۷، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۲۷. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۲۱ـ۲۲۲، قم ۱۴۱۴.
۱۲۸. محمدبن احمد منهاجی أسیوطی، جواهر العقود و معین‌القضاة و المُوَقِّعین و الشهود، ج۱، ص۱۳۱، چاپ مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۱۲۹. جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۹۶، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
۱۳۰. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۷، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۳۱. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۷۷ـ۴۷۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۳۲. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۴، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۳۳. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۲۵، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۳۴. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، ج۲، ص۱۳۳، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۳۵. زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۶۶، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
۱۳۶. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۲۲، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۳۷. حسن‌بن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ج۱۴، ص۲۱۶ـ۲۱۷، قم ۱۴۱۴.
۱۳۸. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۷۸، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۳۹. جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، ج۲، ص۱۰۲ـ۱۰۳، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
۱۴۰. محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۰۱ـ۱۰۴، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.
۱۴۱. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۴۲۶ـ۴۲۷، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۴۲. علی‌بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج۵، ص۱۹۷، قم ۱۴۰۸ـ ۱۴۱۵.
۱۴۳. محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۶، ص۱۰۴ـ ۱۰۵، ج ۲۶، چاپ علی آخوندی، بیروت ۱۹۸۱.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجر»، شماره۵۸۴۲.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۲۲۸-۲۲۹.    
محسن جابری عرب‌لو، فرهنگ اصطلاحات فقه فارسی، ص۴۷-۴۹.



جعبه ابزار