• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم ارث (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ارث از ریشه «ورث» به معنای آثار باقی مانده از شیء و انتقال اموال یا امور معنوی از انسان به دیگری است و در اصطلاح فقها عبارت از انتقال دارایی و ترکه میت به نزدیکان او در نسب و سبب می‌باشد.



وجوب پرداخت سهم الارث هر یک از ورثه، از ترکه میت واجب است.
«ولکل جعلنا مولی مما ترک الولدان والاقربون والذین عقدت‌ایمـنکم فـاتوهم نصیبهم..؛برای هر کسی، وارثانی قرار دادیم، که از میراث پدر و مادر و نزدیکان ارث ببرند و (نیز) کسانی که با آنها پیمان بسته ‌اید، نصیبشان را بپردازید! خداوند بر هر چیز، شاهد و ناظر است.»

۱.۱ - تقسیم ارث طبق طبقات

بار دیگر قرآن به مسائل ارث بازگشته و می‌گوید: برای هر کس اعم از زن و مرد، وارثانی قرار دادیم که از او ارث می‌برند و آنچه پدران و مادران و نزدیکان از خود به یادگار می‌گذارند طبق برنامه خاصی در میان آنها تقسیم می‌گردد.
این جمله در حقیقت خلاصه‌ای از احکام ارث است که در آیات سابق در مورد خویشاوندان و نزدیکان بیان شد و مقدمه ‌ای است برای حکمی که به دنبال آن بیان گردیده است.


به حساب آوردن زن بابا به عنوان ماترک میت حرام است.
«یـایها الذین ءامنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرهـا...؛ای کسانی که ایمان آورده ‌اید! برای شما حلال نیست که از زنان، از روی اکراه (و ایجاد ناراحتی برای آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها داده ‌اید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکاری انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتی) کراهت داشتید، (فورا تصمیم به جدایی نگیرید! ) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانی در آن قرار می‌دهد.»
(آیه یاد شده دلالت بر حرمت ارث بردن زن بابا دارد، چون ناظر به سنت جاهلیت است که بعد از مرگ پدر، زن بابا از جمله ماترک میت حساب می‌شد و فرزندان آن یا اولیا و خویشاوندانش آن را به ارث می‌بردند و به دلخواه با وی رفتار می‌کردند.)

۲.۱ - رسم دوران جاهلیت

در دوران جاهلیت به طوری که در تاریخ و در روایات آمده رسم چنین بوده که همسر مردی که می‌مرده اگر مادر وراث نبود، جزء ارث به حسابش می‌آوردند، ورثه، او را نیز مانند اموال میت به ارث می‌بردند، و در اینکه کدامیک از ورثه، همسر میت را ارث ببرد رسم چنین بود که هر کس می‌خواست، جامه‌ای بر سر او می‌انداخت، و زن از آن او می‌شد، اگر دلش می‌خواست با او ازدواج می‌کرد، آنهم بدون مهریه، چون او را ارث برده بود، و اگر علاقه‌ای به این کار نمی‌داشت نزد خود نگه می‌داشت تا به نحوی از او استفاده مادی کند، یا شوهرش دهد، و مهریه اش را بگیرد و خرج کند، و یا اگر خواستگاری نمی‌داشت- در خانه اش بماند و بمی‌رد تا اموالش را- اگر مالی داشت- بارث ببرد.


تصرف در ارث یتیمان حرام است.
«کلا بل لا تکرمون الیتیم• وتاکلون التراث اکلا لما.چنان نیست که شما می‌پندارید شما یتیمان را گرامی ‌نمی‌دارید، • .... • و میراث را (از راه مشروع و نامشروع) جمع کرده می‌خورید.»
(بنا بر قولی، مقصود از «تراث» سهم الارث یتیم است.)

۳.۱ - خودن مال یتیم

"و تاکلون التراث اکلا لما" کلمه "لم"- با تشدید میم- به معنای این است که انسان سهم خودش و دیگران را به خود اختصاص دهد، و خلاصه هر چه به دستش بیاید بخورد، چه پاک و مال حلال باشد و چه خبیث، و آیه مورد بحث جمله "بل لا تکرمون الیتیم" را تفسیر می‌کند، می‌فرماید دلیل آن این است که مال یتیم هم اگر به دستتان برسد می‌خورید.


بهره مند کردن خویشاوندان نیازمند و یتیمان و مسکینان، از اموال میت هنگام تقسیم ارث استحباب دارد.
«واذا حضر القسمة اولوا القربی والیتـمی‌والمسـکین فارزقوهم...؛و اگر بهنگام تقسیم (ارث)، خویشاوندان (و طبقه ‌ای که ارث نمی‌برند) و یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزی از آن اموال را به آنها بدهید! و با آنان به طور شایسته سخن بگویید!»
(از اینکه آیه برای این اشخاص، سهم خاصی را مشخص نکرده و از طرفی خداوند در آیات بعد، سهام را به طور روشن بیان کرده است، استفاده می‌شود که خداوند خواسته تا به این افراد اکرام شود، نه اینکه سهم واجبی داشته باشند.)


تشریع احکام ارث، از سوی خداوند، برخاسته از علم و حکمت او است.
«یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نساء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک وان کانت وحدة فلها النصف ولابویه لکل وحد منهما السدس مما ترک ان کان له ولد فان لم یکن له ولد وورثه ابواه فلامه الثلث فان کان له اخوة فلامه السدس من بعد وصیة یوصی بها او دین ءاباؤکم وابناؤکم لا تدرون ایهم اقرب لکم نفعـا فریضة من الله ان الله کان علیمـا حکیما؛خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو دختر باشند، دو سوم میراث از آن آنهاست و اگر یکی باشد، نیمی (از میراث،) از آن اوست. و برای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت) فرزندی داشته باشد و اگر فرزندی نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است) و اگر او برادرانی داشته باشد، مادرش یک ششم می‌برد (و پنج ششم باقیمانده، برای پدر است). (همه اینها،) بعد از انجام وصیتی است که او کرده، و بعد از ادای دین است- شما نمی‌دانید پدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند! - این فریضه الهی است و خداوند، دانا و حکیم است.»


علم الهی، منشا تشریع احکام ارث است.
«ولکم نصف ما ترک ازوجکم ان لم یکن لهن ولد فان کان لهن ولد فلکم الربع مما ترکن من بعد وصیة یوصین بها او دین ولهن الربع مما ترکتم ان لم یکن لکم ولد فان کان لکم ولد فلهن الثمن مما ترکتم من بعد وصیة توصون بها او دین وان کان رجل یورث کلــلة او امراة وله اخ او اخت فلکل وحد منهما السدس فان کانوا اکثر من ذلک فهم شرکاء فی الثلث من بعد وصیة یوصی بها او دین غیر مضار وصیة من الله والله علیم حلیم؛و برای شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندی نداشته باشند و اگر فرزندی داشته باشند، یک چهارم از آن شماست پس از انجام وصیتی که کرده ‌اند، و ادای دین (آنها). و برای زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندی نداشته باشید و اگر برای شما فرزندی باشد، یک هشتم از آن آنهاست بعد از انجام وصیتی که کرده ‌اید، و ادای دین. و اگر مردی بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث میبرد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادری باشند) و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند پس از انجام وصیتی که شده، و ادای دین بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست و خدا دانا و بردبار است.»
علیم» یعنی خداوند آگاه به مصالح بندگان خویش است و بر اساس حکمت احکام مربوط به وصایا و میراث و غیر آن را جعل نموده است و حلیم است یعنی در عقوبت گناهکاران شتاب نمی‌کند و آنان را مهلت می‌دهد.)


۱. الخلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، ذیل واژه.     .
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ذیل واژه.     .
۳. حسن المصطفوی، التحقیق، ج۱۳، ص۷۷.     .
۴. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضه البهیه، ج۸، ص۱۱.     .
۵. نساء/سوره۴، آیه۳۳.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۰۹.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۸. طبری، ابو جعفر، جامع البیان، ذیل آیه.    
۹. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۲.    
۱۰. فجر/سوره۸۹، آیه۱۷.    
۱۱. فجر/سوره۸۹، آیه۱۹.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ذیل آیه.    
۱۳. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۷۴.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۸.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ذیل آیه.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم ارث».    



جعبه ابزار