زیارت قبور در روایات1
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این نوشته،
روایات شیعه و سنی را در رابطه با زیارت قبور، بررسی و طبقه بندی میکند. روایات
اهل سنت در چهار بخش، تحلیل، و در آخر، نتیجه گرفته میشود که
زیارت قبور بر طبق روایات
شیعه و اهل سنت،
مشروع میباشد.
یکی از منابع
دین، روایات است. روایات شیعه و سنی در رابطه با زیارت قبور، منشا فتاوای مختلفی شده است؛ به همین خاطر در رویکرد دینی، بررسی روایات اهمیت بسزایی دارد.
در کتب شیعی روایات زیادی درباره
تشویق به زیارت رفتن قبور وجود دارد. از این روایات،
استحباب زیارت قبور، متوجه شدن و شاد گشتن
روح میت نسبت به زیارت رفتن او، نحوه
سلام دادن بر مردگان و
دعا کردن برای آنها برداشت میشود:
۱. در روایتی "محمد بن مسلم" میگوید: به
امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم؟ آیا مردگان را
زیارت کنیم؟ فرمود: بله. عرض کردم: آیا وقتی ما به زیارتشان میرویم، آنان صدای ما را میشنوند؟ فرمود: بله، به خدا
سوگند، چنین است، مسلما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان میگردند و با شما انس میگیرند.
محمد بن مسلم میگوید: عرض کردم: وقتی به زیارت ایشان رفتیم چه بگوییم؟
فرمود: بگو: «بار خدایا زمین را از پهلوهای ایشان دور ساز (
کنایه از آن که
فشار قبر را از ایشان بگردان) و روان هایشان را به سوی خود بالا ببر، و از جانب خویش خشنودیت را پیشبازشان بفرست، و از رحمتت، همنشینی برای آنان بگمار که دلتنگی و تنهایی شان را مبدل به انس و آرامی کند و وحشتشان را مبدل به امن ساز؛ چرا که تو بر هر چیز توانایی.»
۲. محمد بن مسلم از
امام جعفر صادق و ایشان از
امیر المؤمنین چنین نقل کردهاند که:
به زیارت مردههای خود بروید. آنها از زیارت شما شاد میشوند.
۳. "محمد بن احمد بن یحیی" میگوید: من در «فید» (شهرکی است بین
کوفه و
مکه) بودم و به همراه "
علی بن بلال" به طرف
قبر "محمد بن اسماعیل بن بزیع" میرفتیم، علی بن بلال به من گفت: صاحب این قبر از
حضرت رضا (علیهالسّلام) برای من نقل کرد که آن حضرت فرمودند: کسی که بالای قبر برادر مؤمنش رفته و دست روی آن گذارده و
سوره «انا انزلناه» را هفت مرتبه بخواند، از
روز فزع اکبر در امان میباشد.
۴. "
عبدالله بن سنان" میگوید: به امام صادق عرض کردم:
سلام کردن بر مردههای
گورستان روا است؟ ایشان فرمود: آری، به این صورت که میگوئی:
«سلام بر خفتگان این سامان از
مسلمانان و
مؤمنان. شما طلیعه کاروان ما بودید و ما - اگر خدا بخواهد- به شما ملحق میشویم.»
۵. در کتاب «
من لا یحضره الفقیه» چنین نقل شده:
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) هر روز
شنبه صبحگاهان به زیارت قبور شهدا میرفت و به سر قبر
حمزه میآمد و از خداوند، طلب
رحمت و
مغفرت برای او میکرد.
روایات شیعه، در باب زیارت قبور بسیار زیاد است که به جهت اختصار بر همین مقدار کفایت میشود.
روایات اهل سنت را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
دسته اول:
روایاتی که از آنها برداشت میشود در یک مقطع زمانی خاصی، اصل زیارت قبور ممنوع اعلام شده بود؛ اما پس از مدتی این منع توسط پیامبر برداشته شد. برخی از این روایات عبارتند از:
"
بریده" از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنین نقل میکند: «من قبلا از زیارت قبور نهیتان میکردم؛ اینک زیارتشان کنید.»
الف) در کتب
اهل سنت این دسته از روایات، از افرادی مانند
حضرت علی (علیهالسّلام)،
ام سلمه،
عایشه،
انس بن مالک،
جابر،
ابو بریده،
ابو سعید خدری نیز نقل شده است.
ب) در کتب
اصول فقه اهل سنت، یکی از مثالهای رایج برای نسخ
روایت توسط روایت دیگر، همین احادیث زیارت قبور میباشد.
ج) بحث دیگری که راجع به این دسته از روایات در علم اصول، مطرح است این است که آیا
امر پس از
نهی، دلالت بر وجوب دارد یا اینکه دال بر استحباب یا
اباحه میباشد. این بحثی جدی در علم اصول فقه میباشد که منشا نظرات گوناگونی شده است. بنا بر هر مبنایی که پذیرفته شد حکم به وجوب و استحباب و اباحه زیارت قبور رفتن، مشخص میشود.
د) در این احادیث نقل شد که در صدر
اسلام، نهی از زیارت قبور وجود داشته است و سپس آن نهی برداشته شده است.
برخی از حکمتهایی که برای این نهی اول آوردهاند عبارت است از:
"
ابن بطال" درباره نهی اول از زیارت قبور چنین مینویسد: «زیارت قبور از اموری بوده که اهل
جاهلیت به آن تفاخر میکردهاند. با آمدن اسلام این کار
حرام دانسته شد. وقتی این عادت جاهلی رخت بر بست، اسلام دستور به اجرای آن را صادر کرد؛ به همین خاطر این چنین
حکم گذشته را
نسخ کرد: نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها».
برخی چنین بیان داشتهاند که نهی به این ملاک بوده است که در آن
زمان، اکثر اموات، مشرک بودند؛ به همین خاطر از جانب پیامبر نهی از این کار صورت گرفت؛ ولی وقتی که
اموات مؤمنین، زیاد گشت پیامبر، زیارت قبور را به اذن خدا
رخصت دادند.
احتمال سومی نیز داده شده است که در صدر
اسلام، زیارت قبر، یاد
مرگ و کشته شدن را متذکر میشد و
ترس از
جهاد را در دلها پدید میآورد؛ ولی وقتی اسلام قوت گرفت زیارت رخصت داده شد.
هـ) این نکته نیز قابل توجه است که ما باید زمان این نهی و رخصت را به دست بیاوریم. در برخی از روایات، زمان این ترخیص را در
غزوه خیبر (
سال هفتم هجری) و در برخی
غزوه حنین (سال هشتم هجری) دانستهاند. در برخی روایات اهل سنت، این اجازه بعد از رفتن پیامبر به زیارت قبر مادر، گزارش شده است
که برخی آن را در
زمان فتح مکه (سال هشتم هجری) دانستهاند.
گزارشاتی که از زیارت قبور شهداء احد توسط حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) ارائه شده برای سال سوم به بعد است؛ زیرا این
جنگ در سال سوم هجری رخ داد.
قدر متیقن این است که از سال هشتم به بعد، رخصت زیارت قبور رخ داده است و گزارشات زیارت قبور از پیامبر و
صحابه برای بعد از سال هشتم است.
مطلب دیگری که میتوان برداشت کرد این است که
قاعده در جنگ این است بیشتر مردان در جنگ حاضر میشدند، به همین خاطر پیامبر گرامی دستور
رخصت را با صیغه
مذکر آورده است و این نمیتواند دلیل خروج
زنان از تحت این خطاب باشد؛ چون زنی در آنجا حاضر نبود که بخواهد مورد خطاب قرار گیرد؛ با این حال میتوان خطاب را شامل زنان نیز دانست؛ چون تعلیلهایی که در این روایات آمده هم شامل مردان و هم زنان میشود؛ مانند:
«فان فیها عبرة»،
«فانها تزهد فی الدنیا و تذکر الاخرة»،
«فانها تذکرکم الموت»،
«فانه یرق القلب و تدمع العین و تذکر الاخرة».
آنچه در این احادیث به عنوان علت استحباب
ذکر شده است عمومیت دارد و شامل هر دو گروه میشود و اختصاصی به مردان ندارد. هر کجا که
حکمت این حکم و امر وجود داشته باشد حکم نیز وجود دارد و فرقی بین حکمت و علت از این جهت نیست. فرق بین علت و حکمت در فرض نبودن حکمت و
علت حکم است که در صورت نبودن علت،
معلول که حکم است نخواهد بود؛ ولی در حکمت، با فرض نبود آن، حکم باقی است.
نکتهای که باید مد نظر داشت این است که
زبان محاوره در
اسلام، به صورت مذکر است. در اسلام وقتی خطاب برای مرد و زن مشترک باشد به دو صورت میآید:
الف: از الفاظ مشترک بین
زن و
مرد استفاده میشود؛ مانند لفظ
موصول مشترک «من». به عنوان مثال در بحث زیارت قبور روایتی داریم که به این صورت آمده است. پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «انی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فمن شاء ان یزور قبرا فلیزره فانه یرق القلب و یدمع العین و یذکر الآخرة.»
(من شما را از زیارت قبور نهی میکردم؛ پس هر کس میخواهد قبری را زیارت کند آن را زیارت کند؛ زیرا آن، موجب رقت قلب و جاری شدن
اشک و یاد آوری
آخرت میشود.) این روایت، بر عمومیت حکم بر زن و مرد دلالت دارد؛ یعنی زن و مرد را یکسان شامل میشود و خطاب به کسی نیست تا گفته شود که ظهور در مردان دارد.
نظیر این
حدیث را نسائی چنین ذکر میکند: «... ونهیتکم عن زیارة القبور فمن اراد ان یزور قبرا فلیزره ولا تقولوا هجرا.»
ب: خطاب به صورت مذکر به کار میرود؛ مثالهای قرآنی در این مورد بسیار است؛ مانند: آیاتی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» شروع شده است و بعد از آن نیز دستور به صورت مذکر بیان شده است.
بنابراین در دستورات عمومی به صرف مذکر بودن جملهای نمیتوان آن را مخصوص مردان دانست؛ مگر اینکه دلیلی جداگانه، زنان را از تحت عمومات خارج کند. به این منظور برخی از مخالفان زیارت قبور رفتن زنان، به دسته دوم از روایات ـ که میآید ـ تمسک کردهاند.
روایاتی که از زیارت قبر رفتن زنان، نهی میکند. آنها عبارتند از اینکه:
۱. "
ابن عباس": رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، زنان زیارت کننده قبور را
لعنت کرد.«لعن رسول الله زائرات القبور»
۲. "
ابن ماجه" از علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) نقل میکند : پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیرون آمدند و زنانی را در حال نشسته مشاهده کردند. به آنان فرمودند: برای چه نشستهاید؟ گفتند: منتظر جنازه هستیم. پیامبر فرمودند: (میت را)
غسل خواهید داد؟ گفتند: نه.
رسول خدا فرمودند: حمل خواهید کرد؟ گفتند: نه. ایشان فرمودند: آن را وارد قبر خواهید کرد؟ گفتند: نه. فرمودند: برگردید. از گناهکارانید نه از دارندگان
پاداش.
۳. ابن عباس و "
ابو هریره" و "
حسان بن ثابت": رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زنانی را که به زیارت قبور میروند
لعن کردند.(این ترجمه بر اساس این است که «زوارات»، صیغه مبالغه نباشد. «لعن رسول الله زوارات القبور»).
میتوان گفت که مستمسک اصلی برای قائلین به
حرمت رفتن زنان به زیارت قبر در بین اهل سنت، این دسته از روایات است.
اگر بخواهیم این
روایات را مورد بررسی قرار دهیم باید گفت: از لحاظ سندی،
روایت اول،
ضعیف است؛ چنانچه "
البانی" در ذیل این حدیث، در پاورقی سه کتاب
سنن ابی داود،
سنن نسائی،
سنن ترمذی به این ضعف اشاره کرده است.
البته "شعیب الارنؤوط"
سند نقل "صحیح ابن حبان" به واسطه
ابو هریره را «
حسن» دانسته است.
روایت دوم، از نظر
سند دارای مشکل است؛ زیرا در سند آن "
دینار بن عمرو" قرار دارد که از نظر راوی شناسان،
مجهول،
کذاب،
متروک و کسی است که از او
خطا سر میزند.
البانی
و "
هیثمی"
و "
حسین سلیم اسد"
این حدیث را تضعیف کردهاند. روایت سوم از لحاظ سندی مورد قبول اهل سنت است.
از لحاظ دلالت این روایات بر حرمت باید گفت:
روایت اول ـ بر فرض صحت سند ـ و سوم، فاقد شرط لازم برای استدلال بر حرمت است؛ زیرا احادیث متعددی در
جواز زیارت زنان، صراحت دارد. آن احادیث عبارتند از:
۱: از
حسین بن علی (علیهالسّلام) نقل شده :
فاطمه دختر پیغمبر، قبر عمویش حمزه را در هر
جمعه زیارت میکرد؛ سپس
نماز میخواند و نزد قبر او میگریست.
(در برخی نقلها به جای «جمعه»، «
ایام» ذکر شده است.)
۲: "
عبدالله بن ابی ملیکه" نقل میکند: روزی
عایشه از قبرستان میآمد. به او گفتم: «ای
ام المؤمنین از کجا میآیی؟» گفت: «از کنار قبر برادرم؛ عبدالرحمن»، به او گفتم: «آیا رسول خدا از زیارت قبور، نهی نفرموده است؟» گفت: «آری، پیامبر نهی نموده از زیارت قبور؛ ولی سپس به آن امر فرمود».
۳: روایتی از عایشه به این مضمون نقل شده که گفت: یکی از شبهایی که پیامبر پیش من بود حالت منقلبی داشت، ردایش را بر زمین قرار داد.
نعلین خود را در آورد و آن دو را کنار پاهایش قرار داد و گوشه ازارش را بر بسترش پهن کرد. طولی نکشید تا این که پیامبر گمان کرد که من خوابیدهام. به آرامی ردایش را برداشت و کفشش را به پا کرد. در را باز کرد و خارج شد. من هم از بستر برخواستم. لباسم را پوشیدم و به دنبال پیامبر راه افتادم. تا این که پیامبر به
بقیع رسید و در آنجا ایستاد و ایستادنش را طول داد؛ سپس دست خود را سه مرتبه بالا برد و بعد بازگشت و من هم برگشتم... و زودتر از پیامبر وارد شدم. پیامبر متوجه شد و من هم
داستان تعقیب ایشان را گفتم. پیامبر علت این رفتن خود به بقیع را چنین بازگو نمود که «
جبرئیل پیش من آمد و مرا مورد
ندا قرار داد... و به من گفت: پروردگارت، تو را مورد امر قرار داده که به نزد اهل بقیع بروی و برای آنها
استغفار کنی». عایشه به پیامبر میگوید: «یا رسول الله! من چگونه برای آنها بگویم؟» فرمود: «بگو: سلام بر اهل دیار از مؤمنین و مسلمین و خداوند، گذشتگان از ما و آنان که بعد از ما هستند را رحمت کند و ما نیز اگر خدا بخواهد به شما ملحق میشویم».
محور استدلال به این حدیث سوم، آموزش کیفیت زیارت بر عایشه است. اگر زیارت قبور بر زنان
حرام بود، چگونه پیامبر کیفیت زیارت را بر همسر خود آموخت.
مقتضای جمع بین این احادیث و دو حدیث مذکور، دو گونه است که هر دو در بین اهل سنت قائل دارد:
۱. روایات لعن، نسخ شدهاند؛
چنانچه روایت عبدالله ابی ملیکه از عایشه بر این دلالت دارد.
۲. دو حدیث مذکور را نسخ شده ندانیم؛ با این حال دو قول وجود دارد:
الف: آن دو حدیث را، حمل بر
کراهت تنزیهی کنیم؛ نه کراهت تحریمی (حرمت).
ب:
حمل شوند بر جایی که رفتن زنها برای زیارت قبور، مستلزم
گناه و
ارتکاب حرامی بشود.
علاوه بر مطالب فوق باید در خصوص روایت سوم توجه داشت که در این روایت از لفظ «زوارات» استفاده شده است. جواب بالا بر فرض این است که کلمه «زوارات»
صیغه مبالغه نباشد؛ اما اگر صیغه مبالغه باشد به معنای این میشود که پیامبر زنانی را که زیاد به زیارت قبر میروند لعن نمودند. با این فرض دیگر، زنانی که زیاد به زیارت قبر نمیروند مورد لعن و نهی و خطاب
حرمت نیستند.
مضمون روایت دوم ـ بر فرض صحت سند ـ ارتباطی به زیارت قبور ندارد؛ زیرا نکوهش پیامبر متوجه زنانی بود که برای انجام فریضه یا مستحبی به قبرستان نمیآمدند و این ارتباطی به زیارت قبور ندارد.
روایات مطلق دیگری داریم که امر به زیارت قبور کرده است و اشاره به نهی گذشته ندارد. به عنوان مثال
ابوذر از پیامبر نقل میکند: «قبرها را زیارت کن که تو را به یاد
آخرت میاندازد.»
این چنین امرهایی از
ابوهریره و
زید بن ثابت نیز نقل شده است.
روایاتی گزارش میدهد که
سنت و سیره همیشگی پیامبر بر زیارت قبور بوده است؛ به عنوان مثال به این
روایت اشاره میشود:
از
عایشه نقل شده که سیره پیامبر بر این بود که هر شبی که ایشان نزد او بود، در آخر شب به بقیع میرفت و میگفت: «درود بر شما که در
خانه مؤمنین آرمیدهاید، و به شما آنچه که درباره فردا
وعده داده شده بود، عنایت گردید، و ما نیز به شما ان شاء الله ملحق خواهیم شد، خدایا اهل
بقیع را بیامرز».
در روایات مختلفی، نحوه رفتن پیامبر به زیارت قبر، با سلامهای متفاوت و خطاب قرار دادنهای گوناگون آمده است که از
ذکر آنها صرف نظر میکنیم.
یکی از منشاهای اختلاف فتاوا درباره
زیارت قبور، روایات است؛ به همین خاطر بررسی روایات، اهمیت بسیاری دارد. کاری که در این نوشتار انجام شد واکاوی
روایات شیعه و سنی بود.
با بررسی روایات شیعه،
تشویق به زیارت قبور برداشت شد.
روایات اهل سنت چهار دسته بود. پس از تحلیل این روایتها،
مشروعیت زیارت قبور بدست آمد.
در قسمت بعدی این نوشته با توجه به رویکرد دینی، به
سیره صحابه و
مسلمانان و دانشمندان شیعه و سنی پرداخته میشود.
زیارت؛
زیارت قبور؛
زیارت قبور در قرآن؛
زیارت قبور از نگاه دین.
۱) ابن عساکر؛ تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۲) ابو حفص، عمر بن احمد بن عثمان بن شاهین؛ ناسخ الحدیث ومنسوخه، تحقیق سمیر بن امین الزهیری، مکتبة المنار، الزرقاء، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۳) ابو حیان توحیدی، علی بن محمد بن عباس؛ الامتاع و المؤانسة، مکتبه عنصریه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
۴) ابو یعلی موصلی تمیمی، احمد بن علی بن مثنی؛ مسند ابی یعلی، تحقیق حسین سلیم اسد، دار المامون للتراث، دمشق، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۵) ۴) امینی، عبد الحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۶) اندلسی، علی بن احمد بن حزم؛ الاحکام فی اصول الاحکام؛ دار الحدیث، القاهرة، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۷) بزدوی حنفی، علی بن محمد؛ کنز الوصول الی معرفة الاصول (اصول البزدوی)، مطبعة جاوید بریس – کراتشی، (بی تا).
۸) بیهقی، احمد بن حسین بن علی بن موسی؛ سنن البیهقی الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، مکتبة دار الباز، مکه مکرمه، ۱۴۱۴ق.
۹) ترمذی سلمی، محمد بن عیسی؛ الجامع الصحیح سنن الترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر و دیگران، دار احیاء التراث العربی، بیروت، (بی تا).
۱۰) تمیمی بستی، محمد بن حبان بن احمد؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق شعیب الارنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق.
۱۱) جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور بن قولویه ؛ کامل الزیارات، مرتضوی، نجف، چاپ اول، ۱۳۵۶ق.
۱۲) جناجی نجفی، جعفر بن شیخ خضر؛ منهج الرشاد لمن اراد السداد، تحقیق سید مهدی رجایی، المجمع العالمی لاهل البیت، چاپ اول، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۳) حاکم نیسابوری، محمد بن عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تحقیق مصطفی عبد القادر عطا (با تعلیقات ذهبی)، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۱۴) خراسانی، محمد کاظم؛ کفایة الاصول، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
۱۵) رازی جصاص، احمد بن علی؛ الفصول فی الاصول، تحقیق د. عجیل جاسم النشمی، وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة، الکویت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
۱۶) سبحانی، جعفر؛ الزیارة فی الکتاب و السنة، (بی نا، بی جا، بی تا).
۱۷) سبحانی، جعفر؛ گزیده راهنمای حقیقت؛ نشر مشعر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
۱۸) سرخسی، محمد بن احمد بن ابی سهل؛ اصول السرخسی، (بی نا، بی جا، بی تا).
۱۹) شوکانی، محمد بن علی بن محمد؛ نیل الاوطار من احادیث سید الاخیار شرح منتقی الاخبار، تعلیق یسیرة لمحمد منیر الدمشقی، ادارة الطباعة المنیریة، (بی تا).
۲۰) شیبانی، احمد بن حنبل؛ مسند احمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، القاهرة، (بی تا).
۲۱) صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه؛ من لا یحضره الفقیه، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۲۲) طاهری خرم آبادی، سید حسن؛ توحید و زیارت؛ مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
۲۳) طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی، مکتبة العلوم والحکم، موصل، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۲۴) عسقلانی شافعی، احمد بن علی بن حجر؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری، دارالمعرفة، بیروت، ۱۳۷۹ق.
۲۵) عصیمی، صالح بن مقبل؛ بدع القبور: انواعها و احکامها، دارالحکمه، ریاض، ۱۴۲۶ق.
۲۶) غزالی، محمد بن محمد؛ احیاء علوم الدین دار المعرفة، بیروت، (بی تا).
۲۷) قزوینی، محمد بن یزید؛ سنن ابن ماجه، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، دارالفکر، بیروت، (بی تا).
۲۸) قشیری نیسابوری، مسلم بن حجاج؛ صحیح مسلم، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، (بی تا).
۲۹) فیروزآبادی شیرازی، ابراهیم بن علی بن یوسف؛ التبصرة فی اصول الفقه، تحقیق د. محمد حسن هیتو، دار الفکر، دمشق، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
۳۰) کلینی رازی، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ الکافی، اسلامیه، تهران، چاپ: دوم، ۱۳۶۲ش.
۳۱) مبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم؛ تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، دار الکتب العلمیة، بیروت، (بی تا).
۳۲) متقی هندی، علی بن حسام الدین؛ کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، مؤسسة الرسالة، بیروت ۱۹۸۹م.
۳۳) مناوی، عبدالرؤوف؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تعلیق ماجد الحموی، المکتبة التجاریة الکبری، مصر، چاپ اول، ۱۳۵۶ق.
۳۴) نسائی، احمد بن شعیب؛ المجتبی من السنن (سنن نسائی)، تحقیق عبدالفتاح ابو غدة، مکتب المطبوعات الاسلامیة، حلب، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
۳۵) نمری، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر؛ التمهید لما فی الموطا من المعانی والاسانید، تحقیق مصطفی بن احمد العلوی و محمد عبد الکبیر البکری، وزارة عموم الاوقاف والشؤون الاسلامیة، المغرب، ۱۳۸۷ق.
۳۶) هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۲ق.
سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «زیارت قبور در روایات».