سر (راز)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سرّ، به کسره سین و تشدید راء، به معنی آنچه
کتمان مىشود و مخفی کردن مطلبی در
دل است که معادل فارسی آن "
راز" میباشد. در
قرآن کریم در بعضی موارد به معنای مخفی کردن چیزی و همچنین به معنای انجام دادن پنهانی کاری استعمال شده است. از آن به مناسبت در بابهاى
طهارت،
جهاد و
تجارت سخن گفتهاند.
"سِرّ" از ماده "سرر" در
لغت به معنای
پنهان کردن مطلبی در دل میباشد
و "اسرار" به معنای گفتن راز پنهانی به کسی و سفارش به پنهان داشتن آن است.
"اسرّ" از
اضداد است؛ هم به معنای پنهان ساختن آمده و هم به معنای
آشکار نمودن به کار رفته است.
سرّ و مشتقات آن ۳۳ مرتبه در
قرآن کریم بیان شده که برخی مصادیق به معنای مخفی کردن چیزی آمده؛ مانند: «أَسَرُّوهُ بِضاعَةً»،
«و این امر را بعنوان یک
سرمایه از دیگران مخفی داشتند.».
برخی دیگر به معنای فعلی را پنهانی انجام دادن آمده؛ مانند: «وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیة»
«و از آنچه به آنها روزی دادهایم، در
پنهان و
آشکار انفاق میکنند.».
و در بیشتر موارد به معنای سخن پنهانی یا راز درون دل افراد است.
و...
بر اساس
آیات قران کریم
خداوند به همه اسرار
عالم آگاه است و هیچ چیز از علم او مخفی نمیماند:
«یعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یعْلَمُ ماتُسِرُّونَ وَ ماتُعْلِنُونَ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُور»
«آنچه را در آسمانها و
زمین است میداند، و از آنچه پنهان یا آشکار میکنید، با خبر است و خداوند از آنچه در درون سینههاست، آگاه است.».
جمله «والله علیمٌ بذاتِ الصّدور» اعتراضیه است، تا شمول
علم الهی را به «ماتُسرّون و ماتُعلِنون» آشکار سازد؛ یعنی خداوند نسبت به آن اسراری که در دل مردم بوده و خود از آن غافلند، آگاه است.
اساساً "سرّ" مربوط به انسان است و چیزی در عالم از خدای سبحان پوشیده نیست. به همین دلیل، خداوند
یهود را
سرزنش کرده و میفرماید: مگر نمیدانند که هیچ چیز بر خداوند پنهان نیست؟
یهودیان
بشارت به
پیامبر اسلام را که در کتبشان آمده بود، به عنوان راز (سرّ درونی
مذهب خودشان)، از
مسلمانان میپوشاندند و افشاکنندگان آن را
سرزنش مینمودند:
«قالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمافَتَحَ اللَّهُ عَلَیکُمْ لِیحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُم...»
«میگویند: چرا مطالبی را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام) برای شما بیان کرد، به مسلمانان بازگو میکنید، تا (
روز رستاخیز) در پیشگاه خدا، بر ضد شما به آن
استدلال کنند؟...».
آیه کریمه در مقام
توبیخ یهود است؛ زیرا یهود چنین میپنداشتند که
پروردگار عالم فقط بر آنچه آشکار کنند، آگاه بوده و بر اسرار نهانی آنان هرگز احاطه نخواهد داشت.
لذا خدای متعال بر اساس
حکمت و
مصلحت خودش، اسرار درونی دشمنان
اسلام را فاش میکند تا توطئههای آنها نقش بر آب شود:
«قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِکُم...»
«خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته است...».
این عبارت بیانگر علت عدم پذیرفته شدن
عذر منافقان است؛ زیرا وقتی خداوند رازهای درونی آنان را آشکار میسازد، راهی برای پذیرش عذر و
بهانه برای آنها باقی نمانده و دستشان از
فریب مؤمنان کوتاه میشود.
به همین دلیل منافقان همواره در
اضطراب و
دلهره به سر میبردند:
«یحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْتُنَزَّلَ عَلَیهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ...»
«منافقان از آن بیم دارند که سورهای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد...».
منافقان همواره وجودشان مملو از
ترس بود که سورهای یا آیهای نازل شود و
کفر، افکار شوم و نقشه آنان را علیه پیامبر اسلام بر ملا کرده و آنان را رسوا کند؛ لذا خداوند به پیامبر خویش میفرماید: به ایشان بگو که به زودی آن چه از آن میترسید، اتفاق خواهد افتاد.
سر در قرآن کریم از چند منظر بیان شده است که به آنها اشاره میشود.
رازی که پیامبر اسلام –صلی الله علیه و آله- با یکی از همسرانش در ارتباط با مسأله خانوادگی و شخصی در میان گذاشت و آن راز افشا شد، قرآن اینگونه از آن یاد کرده:
«وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِی إِلی بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِیثًا...»
«(به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت...».
رسول خدا سرّی از اسرار خود را که در دل پنهان داشت و کسی از آن با خبر نبود، با یکی از همسرانش در میان گذاشت، و به وی سفارش فرمود که این راز، باید حفظ شود؛ اما وی
امر رسول خدا را اطاعت نکرد و راز را افشا نمود.
این نوع سرّ اگر مربوط به مسلمانان باشد، افشای آن
خیانت محسوب میشود؛ مانند: کاری که "
ابولبابة بن عبدمنذر" انجام داد و بلافاصله پشیمان شد:
«لاتَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون»
«به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید.».
"
ابولبابه" در
غزوه بنی قریظه به عنوان
داور، میان
مسلمانان و
یهودیان حاضر شد؛ اما به خاطر بیتوجهی، سرّی از اسرار مسلمانان را برای یهودیان فاش ساخت.
البته این سرّ اگر مربوط به اسرار
منافقان و
دشمنان دین باشد، آشکار ساختن آن
لازم و
ضروری است؛ چنانکه بیان شد.
خداوند در قرآن کریم از اسرار عالم، به
غیب تعبیر کرده و تاکید داشته که هیچ کس توان دستیابی به غیب را ندارد، مگر افرادی که به
اذن خدا بر آن آگاهی یابند:
«عالِمُ الْغَیبِ فَلایظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً؛ إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ...»
«دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده...».
لازمه این بیان رساندن و مسلط کردن کسی به چیزی است، درحالیکه خداوند این دستیابی و احاطه را از دیگران
نفی کرده و آگاهی به تمام
علوم غیبی را به خود اختصاص داده است؛ یعنی این غیب مختص به علم اوست و از دیگران
سلب کلی میکند؛ و اما استثنایی که در
آیه بیان شده به این معناست که خداوند هر رسولی را که بخواهد و به هر مقدار که خواست او باشد، از علوم غیبی آگاه میسازد. پس آیاتی که علم به غیب را منحصر به خداوند میدانند،
در حقیقت همان اصالت و اختصاص را میرسانند.
بر اساس آیات قرآن کریم شیاطین
قصد نفوذ به آسمانها را دارند تا بر اسراری که از زمینیان پوشیده است، آگاهی یابند؛ ولی خداوند به وسیله
ستارگان مانع نفوذ آنها میشود:
«إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ، وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیطانٍ مارِدٍ، لایسمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی...»
«ما آسمان نزدیک (پایین) را با ستارگان آراستیم، تا آن را از هر
شیطان خبیثی حفظ کنیم! آنها نمیتوانند به (سخنان)
فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند...».
مقصود از
گوش دادن شیاطین به ملأ اعلی، آگاهی بر
اخبار غیبی زمینیان است؛ مانند حوادث آینده و اسرار پنهانی. پس تعبیر «لایسّمعون»، کنایه از
جاسوسی و
استراق سمع است.
همیشه افراد با یک
هدف به
افشای اسرار نمیپردازند، بلکه اغراض گوناگونی وجود دارد که سبب این کار قبیح میشود که به این موارد میپردازیم.
یکی از عواملی که موجب افشای سر برای دشمنان میگردد،
حسن ظن بر اساس دوستیهاست؛ لذا خداوند مسلمانان را از
دوستی با
مشرکان به شدت برحذر داشته تا گرفتار فاش کردن اسرار مردم یا
حکومت نشوند:
«یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُم...»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید...».
"
بطانه" در لغت به معنی
آستر درونی
لباس است.
و در اینجا
کنایه از کسی است که با افراد ارتباط دوستی و صمیمیت برقرار کرده و بر اسرار او آگاهی دارد.
شأن نزول این آیه خطاب به برخی از مسلمانان است که با یهودیان پیوند دوستی برقرار کرده بودند؛ ولی خطاب آیه
عام بوده و هشداری است به همه
مؤمنان تا همیشه مواظب
فتنه دشمنان باشند.
گاهی علت افشای سرّ، مصلحت شخصی و کسب منفعتی در برابر آن فعل است. مانند کاری که "
حاطب بن ابی بلتعه" انجام داد و قصد فاش کردن سرّ مسلمانان برای
کفار را داشته تا آنان در مقابل، با
خانواده وی در
مکه خوشرفتاری کنند؛
لذا
قرآن خطاب به
مهاجران فرمود:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ...»
«ای کسانی که
ایمان آوردهاید!
دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید...».
برخی از مؤمنان مهاجر پنهانی با کفار مکه دوستی داشتند و قصدشان از این دوستی، جلب حمایت آنان نسبت به
ارحام و فرزندانشان در مکه بود؛ اما این
آیات نازل شد و آنان را از این کار برحذر داشت.
بعضی مواقع افشای سرّ، به خاطر دوستی و کسب منفعت شخصی نیست؛ بلکه تنها بیتوجهی به اصول امنیتی، موجب افشای اسرار میگردد؛ همانند کاری که "
ابولبابه انصاری" انجام داد، که در واقع عامل آن سهلانگاری وی بود و بحث آن در ذیل آیه ۲۷ انفال
بیان شد.
پیامبر اسلام –صلی الله علیه و آله- در ماجرای خاصی، رازی را با یکی از
همسران خود در میان گذاشت، و در اصل این ماجرا چند نوع قول و
روایت وجود دارد؛ اما آنکه مورد اتفاق اکثر
مفسران شیعه است، اینست که پیامبر اسلام به خاطر حفظ
آبرو، امر حلالی را که مربوط به مسأله
زناشویی با
زوجه خویش (
ماریه) بود، تحریم نمود و این امر را به عنوان سرّ با یکی از همسرانش در میان گذاشت؛ اما این ماجرا به خاطر
حسادت و کینه توزی حفظ نشد، چنانکه اصل این ماجرا و مسأله تحریم نیز از روی حسادت
همسر پیامبر به وجود آمد. البته در شأن نزول این آیات
مسأله
خلافت و جانشینی
حضرت علی(ع) را نیز مطرح میکنند. به هر حال جریان افشای سرّ پیامبر با هدف شوم دو تا از همسرانش (
حفصه و
عایشه) به وجود آمد و موجب
آزار رسول خدا گشت تا جایی که حضرت حلالی را بر خود تحریم نمود و خدای متعال با نزول آیات اول
سوره تحریم، آنها را به شدت
توبیخ نموده و با شرح ماجرا، اهدافشان را آشکار ساخت.
افشای سر خصوصاً اگر
اسرار حکومتی باشد، لطمات جبرانناپذیری بر پیکره
جامعه اسلامی وارد میکند؛ از جمله اینکه برخی در
دشمنی و ایجاد فتنه در جامعه جسور میشوند؛ لذا خداوند
مؤمنان را از دوستی با بیگانگان به شدت
نهی میکند:
«یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُم لَایَألُونَکُم خَبَالاً...»
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! محرم اسراری از غیر خود، انتخاب نکنید. آنها از هر گونه
شر و فسادی درباره شما، کوتاهی نمیکنند...».
قرآن مسلمانان را از دوستی با غیر مسلمانان
منع کرده، زیرا آنان با آگاهی به راز مسلمانان، آنان را با مشکل مواجه میکنند و دوست دارند آنها را در
زحمت و
مشقت بیاندازند؛ در نتیجه آنان را
گمراه و
فاسد نموده و با این طریق نابودشان میکنند.
پس چگونه میتوان کسی را که هیچگونه پیوندی با ملتی ندارد، به دوستی گرفت؟ پیوند استوار با هموطنان و همدینان از امور فطری
بشر است و تنها کسانی دلسوز یک ملتند که پیوند ملی یا پیوند دینی با آنها داشته باشند؛ لذا به
حکم عقل امور یک ملت را نباید جز به هموطن غیور یا همکیش صادق سپرد.
قرآن کریم تعابیر شدیدی برای افشاکنندگان سرّ به کار برده و شدت
توبیخ در مورد آن دو زنی که راز پیامبر را فاش کردند به خوبی آشکار است:
«إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاه وَ جِبرِیلُ و...»
«اگر شما (همسران پیامبر) از کار خود
توبه کنید (به نفع شماست، زیرا) دلهایتان از
حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید، (کاری از پیش نخواهید برد) زیرا
خداوند یاور اوست و همچنین
جبرئیل و...».
این تعبیر نشانگر تاثیر منفی افشای سر در
قلب پاک پیامبر –صلی الله علیه و آله- است تا آن جا که خداوند خود، به همراه جبرئیل، صالح مؤمنان و
ملائکه به دفاع از ایشان پرداخته است.
«در کتاب شاهدالتنزیل بسندی از سدیر صیرفی روایت نموده گفت:
رسول خدا دوبار
علی بن أبیطالب را معرفی نمود، یکبار در جایی که فرمود: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" و مرتبه دوم هنگام نزول این
آیه که رسول خدا دست
علی(ع) را گرفت و نداء فرمود: "ایها الناس هذا صالح المؤمنین" و اسماء دختر عمیس گفت شنیدم رسول خدا –صلّی اللّه علیه و آله- میفرمود: صالح مؤمنان علی
بن أبیطالب است».
همچنین شدت تعابیر در داستان "
حاطب بن ابی بلتعه" و بیثمر خواندن
اولاد و
ارحام در برابر
خشم الهی و داستان "ابولبابه" و عنوان خائن دادن به ایشان، به خاطر افشای سر مسلمانان برای
یهودیان بنی قریظه، نشانه شدت برخورد
خداوند با افشاگران اسرار بوده که پیشتر به این دو ماجرا اشاره شد.
دلیل شدت برخورد قرآن با آشکار کنندگان اسرار مردم به اینست که برخی امانتها، اماناتی است که
خدا و
رسول خدا و
مؤمنان در آن شریکند، اموری که خداوند
امر فرموده و پیامبر مجری آنهاست و مردم از اجرای آن منتفع گشته و اجتماعشان نیرومند میگردد؛ مانند دستورات سیاسی و اوامر مربوط به
جهاد که افشای آنها مانع تحقق
حکومت اسلامی شده و حق خدا و رسول و مؤمنان پایمال میگردد.
احکام شرع مقدّس مبتنى بر حکمتها و مصالح و مفاسد واقعى است که از آن به
اسرار احکام تعبیر مىشود. در
روایات به برخى از این اسرار اشاره شده و شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه. ق) در کتابى به نام «
علل الشرائع» آنها را گردآورى کرده است؛ چنان که برخى فقها درباره اسرار بعضى تکالیف، همچون
نماز،
روزه و
حج، کتابهایى نگاشته اند، از قبیل «اسرار الصلاة»، نوشته
شهید ثانی (م ۹۶۶ ه. ق).
در روایات بسیارى به کتمان اسرار اهل بیت علیهم السّلام از نا اهلان و دشمنان ایشان سفارش شده است.
امام صادق علیه السّلام مىفرماید: «کسى که حدیثى را علیه ما افشا کند، خداوند
ایمان را از او سلب مىنماید»؛
از این رو برخى، به حرمت افشاى اسرار
اهل بیت علیهم السّلام، تصریح کردهاند.
افشاى سرّ
مؤمن حرام است.
رساندن اخبار و اطلاعات سرّى
مسلمانان به
دشمنان ایشان حرام و موجب
تعزیر است.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۴۲۴.
دانشنامه موضوعی قرآن.