شهوترانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شهوت یکی از قوای لازم درونی
انسان است که با حفظ اعتدالش
سعادت در پی خواهد داشتد. و در
فقه و
اخلاق از آن بحث شده است و مصادیق متعددی دارد. در
قرآن هم در
مذمت شهوترانی آیاتی وجود دارد که دال بر بدی
عاقبت کسانی که این امر را
پیروی میکنند.
«شهوت»، کشش
نفس به خواسته خود را میگویند
و دو قسم است؛ صادق و کاذب. شهوت صادق، شهوتی است که بدون آن بدن مختل میشود؛ مانند شهوت غذا هنگام
گرسنگی. و شهوت کاذب، شهوتی است که بدن بدون آن مختل نمیشود.
واژه شهوت بیشتر به معنای
شهوت جنسی به کار میرود.
شهوترانی عبارت است از: متابعت کردن آدمی
قوه شهویه خود را در هر چیزی که میل به آن میکند و آدمی را به آن میخواند، از: شهوت شکم و
فرج و
حرص مال و
جاه و
زینت و امثال اینها. و بسیاری از
علمای اخلاق تخصیص دادهاند آن را به متابعت شهوت شکم و فرج و حرص بر اکل و
جماع.
تفسیر اول اگر چه به منشایّت این صفت از برای جمیع رذایل، که در طرف
افراط قوه شهویه است انسب است و لیکن چون اکثر در مقام بیان آن اکتفا به معنی دوم کردهاند ما نیز به این طریق بیان میکنیم و میگوییم: که شکی نیست که این صفت، اعظم مهلکات بنیآدم است. و از اینجهت سید کائنات فرمود که: (هر که از
شرّ شکم و
زبان و فرج خود محفوظ ماند از همه بدیها محفوظ است). و فرمود که: (وای بر امت من از حلقوم و فرجشان). و نیز فرمودند که: (بیشتر چیزی که امت من به واسطه آن داخل
جهنم خواهند شد شکم و فرج است).
اما دوم: که پیروی شهوت فرج، و حرص بر
مجامعت باشد، پس شکی نیست که خود فینفسه امری است
قبیح و منکر، و در نظر ارباب عقول، مستهجن و مستنکر.
عقل که کارفرمای مملکت بدن است به واسطه آن مقهور و (منکوب)، و قوه عاقله که مخدوم قوا و حواس است، خادم و مغلوب میگردد. تا کار به جائی میرسد که
همت انسان بر تمتّع، از (جواری) و نسوان (مقصور)، و از
سلوک آخرت مهجور میشود. بلکه بسا باشد که قوه شهویه چنان غلبه نماید که قوه
دین را مضمحل و
خوف خدا را از
دل زایل نموده، آدمی را به ارتکاب فواحش بدارد. و اگر کسی را
قوه واهمه غالب باشد این شهوت او را به
عشق بهیمی منجر میسازد. و آن ناخوشیی است که: عارض دلهای بیکار، که از
محبت خداوندگار خالی، و از همت عالی بری باشند میشود.
بر کسی که
دشمن خود نباشد لازم است که: خود را از مبادی شهوت که فکر و نظر کردن باشد محافظت نماید و احتراز کند، زیرا که: بعد از هیجان قوه شهویه نگاه داشتن آن صعوبتی دارد. و این اختصاص به شهوت ندارد، بلکه محبت هر امر باطلی از جاه و مال و اهل و عیال و غیر اینها چنین است. پس اگر آدمی ابتدا در آنها
فکر نکند و ملتفت مبادی آنها نشود، دفع آنها در نهایت
سهولت و آسانی میشود. و اگر پیش آنها را نگرفت و داخل در آنها شد دیگر نگاه داشتن خود امری است بسیار مشکل. و مثال آن، مانند کسی است که: عنان مرکبی را در دست داشته باشد و آن مرکب بخواهد داخل مکانی شود، ابتدا در نهایت سهولت میتواند عنان را گرفته مانع آن شود. و اما کسی که ابتدا خود را محافظت ننموده، مانند کسی است که: مرکب را رها کند تا داخل جائی شود و بعد دم آن را گرفته بخواهد از عقب بیرون کشد. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا در اول، بهاندک التفاتی ممانعت میسّر گردد، در آخر به صد جان کندن دست ندهد. پس کسی که طالب نجات خود باشد باید در ابتدای کار، احتیاط کند، که به آخرش مبتلا نشود.
قرآن میفرماید: والله یرید ان یتوب علیکم ویرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما؛
خدا میخواهد شما را ببخشد، اما آنها که پیرو شهواتند میخواهند شما به کلی منحرف شوید. این آیات که به دنبال بیان
احکام مختلف در زمینه
ازدواج و شرایط آن نازل شده، در واقع پاسخی است به این پرسش که چرا محدودیت و قیود میگذارید؟ اگر مردم در ارضای
غرایز جنسی آزاد باشند بهتر نیست؟ اگر هرکسی بتواند هرگونه که تمایل دارد لذت و بهره ببرد، چه محذوری دارد؟
۱. محدودیتها و قیودی که در ازدواج مطرح است، رمز لطف خدا به انسان است.
۲. هوسبازان بیبندوبار به چیزی جز غرق کردن شما در شهوات قانع نمیشوند و میخواهند شما رفیق راهشان باشید.
۳. در مسیر شهوترانان گام ننهید و از آنان
تقلید نکنید که دشمن شمایند.
قرآن کریم نخست چهار
حکمت را برای وضع
قوانین شرعی در کنترل غرایز جنسی بیان میکند: ۱. خدا با این مقررات حقایق را بر شما آشکار میسازد (یرید الله لیبین لکم). ۲. این قوانین، هدایتی است به سوی برنامهها و روشهای صحیح گذشتگان (ویهدیکم سنن الذین من قبلکم). ۳. این مقررات، زمینه بازگشت شما به خداست (ویتوب علیکم). ۴. این احکام برای شما نوعی تخفیف و توسعه است (یرید الله ان یخفف). در این
آیه اشاره شده است: «آنها که غرق در
گناه و شهوترانی هستند میخواهند شما را از راه حق منحرف کنند،
حدود الهی را زیر پا بگذارند، پیروان شهوات تمایل دارند همه جامعه را همکیش و همرنگ خود سازند».
در آیه دیگر میفرماید: فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا؛
اما پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که
نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی
مجازات گمراهی خود را خواهند دید. این آیه شریفه به آمدن گروهی ناخلف و ناصالح از
بنیاسرائیل اشاره دارد که در مسیر گمراهی قدم نهادند و نماز را فراموش کرده، پیرو شهوت شدند. ضایع کردن نماز و پیروی از شهوات به عنوان ۲ عامل گمراهی، ارتباط محکمی با هم دارند؛ همانگونه که حفظ نماز و برپا داشتن صحیح آن در بازداشتن از
فحشا و منکرات تاثیر مستقیم دارد. آنچه ذکر شد همان شهوت منفی و مذموم است؛ ولی باید دانست غریزه جنسی مانند دیگر غرایز و میلهای طبیعی انسان است. هریک از امیال و غرایز در نهاد انسان مانند یک شاخهای از درخت خوشبختی است البته لجامگسیختگی و طغیان غرایز، مفاسد زیادی به وجود میآورد و غرایز باید تعدیل شوند، وگرنه منجر به
فساد و هلاکت انسان خواهد شد. شهوترانی آثار سویی دارد که برخی از آنها جبرانناپذیرند.
اقسام شهوت: شهوت جنسی
شهوت عاطفی
شهوت مالی.
موارد انحراف در شهوت: آمیزش با حیوانات
استمنا زنا لواط.
آثار پیروی از شهوات: انحراف:
تضییع نماز جهل دوری از رحمت.
عوامل تحریک شهوت:
بیحجابی چشمچرانی خودآرایی رابطه پنهانی
رفتار فتنهانگیز
شیطان صحنه شهوانی
صدای نازک.
راههای کنترل شهوت: آمیزش مشروع:
ازدواج
استعاذه به خدا استعانت از خدا تقوا دعا عفت.
زنی از
بنیعامر در بازار عکاظ نشسته بود. جوانی از
بنیکنانه به او نزدیک شد، چند قدمی گردش چرخید و سپس از
زن درخواست کرد که خود را به وی بنمایاند تا از تماشای او لذت ببرد. زن از انجام تمنای جوان خودداری کرد. جوان که در ارضای شهوت جنسی خود شکست خورده بود به فکر
انتقام افتاد، بدون آن که زن متوجه شود پشت سر او نشست و با تیغ تیزی درز پشت پیراهن وی را شکافت. موقعی که زن از جا حرکت کرد، بدن و
ران او از شکاف پیراهن ظاهر شد، کسانی که ناظر این ماجرا بودند، خندیدند، زن که از این
اهانت خشمگین شده بود با صدای بلند فریاد زد و بنیعامر را به یاری خود طلبید. افراد قبیله با شمشیرهای برهنه به
یاری او شتافتند و به جوان متجاوز حمله کردند، جوان نیز قبیله بنیکنانه را به کمک خود خواست، دو قبیله به جان هم افتادند و عدهای در این واقعه کشته شدند!
نتیجه شهوترانی و هوسبازی، از بین رفتن جانهای افرادی شد.
امام علی (علیهالسّلام) میفرماید: در روزی ابری و بارانی با
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
بقیع نشسته بودیم که زنی رد شد در حالی که بر چارپایی سوار بود، پای مرکب او داخل گودالی رفت و زن نقش بر زمین شد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورتش را برگرداند تا نگاهش به اندام زن نیفتد. گفتند: ای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! این زن شلوار بر تن دارد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه بار فرمود: اللهم اغفر للمسرولات، ایها الناس! اتخذوا السراویلات، فانها من استر ثیابکم وحقنوا بها نسائکم اذا خرجن؛
پروردگارا! زنانی را که شلوار میپوشند مورد مغفرتت قرار ده، شلوار را برای زنان برگزینید که بهترین پوشش است و زنانتان را موقع بیرون رفتن از خانه در
امنیت قرار میدهد.
عابدی در
بنیاسرائیل زندگی میکرد. زنی شبانه در خانه عابد را زد و گفت: مرا میهمان خود گردان. عابد گفت: بودن زن و
مرد نامحرم در یک محل صحیح نیست. زن گفت: میترسم که درندگان به من
زیان رسانند. عابد متاثر شد و زن را به منزل خود راه داد و چراغ را خاموش کرد. زن گفت: تو مرا در تاریکی وارد ساختهای.! عابد چراغ را روشن کرد مقدار کمی که نشست شهوت بر او غالب شد و چون بر نفس خویش ترسید، انگشت کوچک خود را به سوی
آتش گرفت و آن را سوزاند و هر وقت شهوت بر او غلبه میکرد یکی از انگشتان خود را میسوزاند تا این که هر پنج انگشت خود را سوزاند. هنگامی که
صبح شد به زن گفت: بیرون برو که میهمان بدی برای من بودی.
و احمق طایفهای هستند که: با وجود اینکه شهوت ایشان قوی است باز در صدد تناول غذاها و معاجین مقوّیه باه هستند تا
جماع بیشتر کنند. و ایشان مانند کسانی هستند که مبتلا به چنگ سباع درنده شده باشند و در بعضی اوقات که آن سباع از او غافل شوند حیلههایی کنند که آنها را به هیجان و حمله آورد. و چگونه کسی که از عقلا محسوب باشد چنین امری میکند و حال اینکه علاوه بر مفاسد دینیّه که بر افراط در وقاع مترتب میشود به
تجربه رسیده که هر که
منقاد این شهوت گردد و به تهییج زنان و تجدید ایشان و خوردن غذاهای مقویه و معاجین (مبهیه) سعی در
قوّت و هیجان شهوت نماید البته لاغر و نحیف، و در اکثر اوقات مریض و ضعیف، و
عمر او کوتاه است. و بسا باشد که: دماغ او مختل، و
عقل او فاسد گردد.
و این شهوت را تشبیه کردهاند: به عامل ظالمی که پادشاه او را (مطلقالعنان) کند، و او را از ظلم کردن منع نکند. و او به تدریج اموال رعایا را بگیرد تا ایشان را مستاصل کند، و به
فقر و فاقه مبتلا سازد. و به یکباره همه ایشان هلاک شوند، یا از مملکت پادشاه متفرق شده مملکت را ویران گذارند. پس هرگاه پادشاه عقل، قوه شهویه را بر مملکت بدن مسلط سازد و آن را بر حد اعتدال ندارد جمیع مواد صالحه، که از غذا هم میرسد و باید به جمیع اعضا منقسم گردد، و
بدل ما یتحلّل شود، به مصرف خود میرساند و همه را
نهی میکند، و سایر اعضا بیغذا میماند، و به تدریج ضعیف میگردند، و به زودی اجزای ملک بدن از هم میپاشد.
و چون
آفات این شهوت، خارج از حد احصا، و باعث هلاکت
دین و
دنیا است، اخبار بسیار در مذمت آن وارد شده. حتی آنکه در بعضی از
روایات رسیده که: (چون ذکر مرد برخاست دو ثلث عقل او میرود). و در تفسیر قول خدای -تعالی-: «وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ اذا وَقَبَ؛
وارد شده که یعنی: از شر ذکر، هرگاه برخیزد یا داخل شود. و حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود که: (خدا هیچ پیغمبری از گذشتگان را برنینگیخت مگر آنکه
شیطان،
امید داشت که او را به مهلکه زنان افکند و هلاک سازد. و من از هیچ چیز نمیترسم این قدر که از زن). و فرمود که: (بپرهیزید از
فتنه زنان. و اول فتنه بنیاسرائیل به واسطه زنان بود). مروی است که: (شیطان گفت: زن، نصف لشکر من است، و آن از برای من تیری است که به هر جا میافکنم خطا نمیشود. و زن محرم
اسرار من، و رسول من است). زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک ازین هر دو ناپاک به عزیزان را کند کید زنان خوار به کید زن مبادا کس گرفتار و
شک نیست که اگر شهوت فرج نبودی زنان بر مردان تسلط نیافتندی. پس افراط در این شهوت هلاککننده فرزند آدم است.
هان، هان تا مغرور نگردی به اینکه پیغمبر خدا زنان بسیار خواست. کار پاکان را
قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر آشنایان ره
عشق درین بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده اگر تمام دنیا از آن او بودی لحظهای دل او را مشغول نساختی، و ساعتی به فکر آن نپرداختی. چنان آتش شوق و
محبت خدا در کانون سینه همایونش افروخته بود که: اگر گاهگاهی آبی بر آن نریختی، دل او آتش گرفتی، و از آنجا سرایت به جسم مبارکش کردی، و اجزای وجود مسعودش را از هم پاشیدی. و جنبه تجردش چندان غالب بود که اگر گاهی خار و خس مادیات به دامن او نیاویختی یکباره از عالم مادیات گریختی، و طایر روحش به اوج عالم قدس پرواز نمودی. به این جهت، آنجناب زنان متعدده خواستند و نفس مقدس خود را به ایشان مشغول ساختند که فیالجمله التفاتی به دنیا از برای او همیشه باشد و از کثرت استغراق در (لجه بحر)
شوق الهی منجر به مفارقت
روح مقدسش نگردد. و به اینجهت بود که: هرگاه کثرت استغراق، او را فرو گرفتی و از باده انس سرشار گشتی، دست مبارک بر ران
عایشه میزد و میفرمود: (کلّمینی یا حمیرا اشغلینی یا حمیرا) یعنی: (ای عایشه با من سخن گوی، و مرا مشغول دنیا کن). و به این سبب بود که بعضی از زوجات آنجناب، که به تقدیر
ربالارباب به
تزویج آن حضرت آمده بودند در نهایت
شقاوت بودند تا بهجهت کثرت شقاوت دنیویه آنها غالب باشد و توانند فیالجمله
مقاومت با جنبه قدسیه آن حضرت نمایند، و روح پاکش را به جانب دنیا جذب نمایند. و چون ایشان آن سیّد انس و جان را مشغول ساختندی فیالجمله آن حضرت به این عالم التفات میکرد، و لیکن چون جبلّت آن حضرت،
انس با پروردگار بود، و التفات به
خلق، عارضی بود که از برای بقای حیات، خود را به آن میداشتند هر وقت که مجالست او با
اهل دنیا به طول میانجامید دلتنگ میشد و شکیبائی در او نمیماند و میفرمود: (ارحنا یا بلال) یعنی:
اذان بگوی، و ما را از اشتغال به دنیا راحت انداز.
و مخفی نماند که معالجه
افراط در این شهوت بعد از تذکر مفاسد و یادآوری معایب آن، این است که:
قوه شهویه را به
گرسنگی ضعیف کنی. و آنچه باعث هیجان شهوت میشود، از:
خیال زنان و
تصوّر ایشان و نگاه کردن و سخن گفتن و خلوت نمودن با آنها احتراز کنی. و اقوای اسباب هیجان این شهوت، این چهارتا است. و از این چهارتا، تاثیر نظر کردن و خلوت نمودن بیشتر است. و از اینجهت خدای -تعالی- فرمود: «قُلْ لِلْمُوْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ ابْصارِهِمْ؛
یعنی: به
مؤمنین امر کن که دیدههای خود را بپوشند». و
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود که: (نظر کردن، تیر زهرآلودی است از تیرهای شیطان، هر که خود را از آن نگاهدارد به جهت
خوف خدا، خدا او را عطا فرماید ایمانی که حلاوت آن را در دل خود بیابد). و از
یحیی بن زکریا پرسیدند که ابتدای
زنا و منشا آن چیست؟ گفت: (نگاه کردن و آرزو نمودن). یعنی خیال و تصوّر کردن. و
حضرت داود (علیهالسّلام) به
پسر خود فرمود که: (ای فرزند من در عقب
شیر راه برو ولی در عقب زن راه مرو). و
ابلیس لعین گفته است که: (نگاه کردن کمان قدیم من است. و تیری است که هرگز آن را خطا نمیکنم). و چون نظر کردن باعث هیجان شهوت میشود،
شریعت مقدّسه،
حرام کرد نظر کردن هر یک از مرد و زن را به دیگری. و حرام نمود شنیدن مردان و زنان سخنان یکدیگر را مگر در حال
ضرورت. و همچنین حرام شد نظر کردن مردان به پسران (
امرد)، اگر از شهوت باشد. و از این جهت، بزرگان دین و اخیار در اعصار احتراز مینمودند از نظر کردن به روی پسران امرد. و به این سبب بود که سلاطین اسلام، که پناه
مذهب و
دین، و (حصن حصین) شرع و آئیناند، و حکام دیندار و علمائی که حکم ایشان نافذ بود، در اعصار و (امصار) از تردّد زنان در کوچه و بازار بدون
حاجت و ضرورت، و از اجتماع ایشان در عیدگاهها و مساجدی که موجب نظر کردن به مردان و مظنه
فتنه و فساد میبود منع مینمودند. پس کسی که در صدد محافظت دین و دنیای خود باشد باید از نظر کردن به نامحرم و تصور ایشان و تکلم و خلوت با زنان اجتناب تمام نماید.
ملا احمد نراقی - برگرفته از معراج السعادة، ص۲۱۸ و ۲۷۸ و اخلاق شبر- سیدعبدالله شبر، ص۲۱۹.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله «شهوترانی».
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شهوترانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۳۱.