شکست بنی اسرائیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
قرآن کریم سخن از دو
انحراف اجتماعی
بنی اسرائیل که منجر به فساد و برتری جوئی میگردد به میان آمده است، که به دنبال هر یک از این دو، خداوند مردانی نیرومند و پیکارجو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات کنند و به
کیفر اعمالشان برسانند.
قرآن کریم در مورد شکست
مکر و
نیرنگ کافران بنی اسرائیل، در به
قتل رساندن عیسی علیه السلام می فرماید: «فلمآ احس عیسی منهم الکفر... • ومکروا ومکر الله والله خیر المـکرین» و (
یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند، و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره جویی کرد، و خداوند، بهترین چاره جویان است (فاعل «مکروا»، کفار بنی اسرائیل است که در آیه ۵۲ بدان
اشاره شده است).
منظور از مکر کنندگان بنی اسرائیل هستند که علیه
عیسی علیهالسلام توطئه کردند، توطئهای که جمله «فلما احس عیسی منهم الکفر...» به آن اشاره دارد.
هنگامی که عیسی علیهالسلام احساس کفر (و مخالفت) از آنها کرد، گفت : چه کسانی یاور من به سوی خدا (برای
تبلیغ آیین او) خواهند بود؟ در اینجا تنها گروه اندکی به این
دعوت پاسخ مثبت دادند، اینها همان افراد پاکی بودند که قرآن از آنان به عنوان حواریون نام برده است.
حواریون (شاگردان ویژه مسیح) گفتند: ما یاوران (آیین) خدا هستیم، به او
ایمان آوردیم و تو گواه باش که ما
اسلام آورده و
تسلیم آیین حق شده ایم. قابل توجه اینکه حواریون در پاسخ عیسی علیهالسلام نگفتند ما یاور توایم، بلکه برای اینکه نهایت توحید و
اخلاص خود را
اثبات کنند و سخن آنان هیچگونه بوی
شرک ندهد گفتند: ما یاوران خدائیم و آیین او را یاری میکنیم و تو را بر این حقیقت گواه میگیریم، گویا آنها نیز احساس میکردند که در آینده افراد منحرفی ادعای
الوهیت مسیح علیهالسلام خواهند کرد و باید به آنها دستاویزی نداد.
ضمنا تعبیر به اسلام در آیه فوق دلیل بر این است که اسلام آیین تمام
انبیا بوده است. و در اینجا بود که حضرت مسیح علیهالسلام صف دوستان خالص خود را از دشمنان و منافقان جدا ساخت، تا برنامه ریزی او دقیق و منسجم باشد همان کاری که پیامبر اسلام در
بیعت عقبه ، انجام داد.
پس از شرح ایمان حواریون، اشاره به نقشههای شیطانی یهود کرده، میگوید: آنها (یهود و سایر دشمنان
مسیح برای نابودی او و آیینش) نقشه کشیدند و خداوند (برای حفظ او و آیینش) چاره جویی کرد، و خداوند بهترین چاره جویان است. بدیهی است نقشههای خدا بر نقشههای همه پیشی میگیرد، چرا که آنها معلوماتی اندک و محدود دارند و
علم خداوند بی پایان است، آنها برای پیاده کردن طرحهای خود قدرت ناچیزی دارند در حالی که قدرت او بی پایان است.
مکر در لغت عرب با آنچه در فارسی امروز از آن میفهمیم تفاوت بسیار دارد در فارسی امروز مکر به نقشههای شیطانی و زیان بخش گفته میشود، در حالی که در لغت عرب هر نوع چاره اندیشی را مکر میگویند که گاهی خوب و گاهی زیان آور است. در کتاب
مفردات راغب میخوانیم : المکر صرف الغیر عما یقصده : مکر این است که کسی را از منظورش باز دارند (اعم از اینکه منظورش خوب باشد یا بد).
در
قرآن مجید نیز گاهی ماکر با کلمه خیر ذکر شده مانند: «و الله خیر الماکرین» (خداوند بهترین چارهجویان است)
و گاهی مکر با کلمه سییء آمده است مانند: «و لا یحیق المکر السییء الا باهله»
(نقشه و اندیشه بد جز به صاحبش
احاطه نخواهد کرد).
آنچه خدایتعالی از
ضلالت ، و
خدعه ، و مکر، و
امداد ، و کمک در طغیان، و مسلط کردن شیطان، و یا سرپرستی انسانها، و یا رفیق کردن
شیطان را با بعضی از مردم، و بظاهر اینگونه مطالب که بخود نسبت داده، تمامی آنها آنطور منسوب بخدا است، که لایق ساحت قدس او باشد، و به نزاهت او از لوث نقص و
قبیح و منکر بر نخورد، چون برگشت همه این معانی بالاخره به
اضلال و فروع و انواع آنست، و تمامی انحاء اضلال منسوب بخدا، و لائق ساحت او نیست، تا شامل اضلال ابتدائی و بطور
اغفال هم بشود.
فسادانگیزی و بدکرداری، زمینه شکست و نابودی بنی اسرائیل بوده است: «وقضینآ الی بنی اسرءیل فی الکتـب لتفسدن فی الارض مرتین ولتعلن علوا کبیرا• فاذا جآء وعد اولـیهما بعثنا علیکم عبادا لنآ اولی باس شدید فجاسوا خلـل الدیار وکان وعدا مفعولا• ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اساتم فلها فاذا جآء وعد الاخرة لیسوءوا وجوهکم...» ما به بنی اسرائیل در کتاب (
تورات ) اعلام کردیم که دوبار در
زمین فساد خواهید کرد، و برتری جوئی بزرگی خواهید نمود• هنگامی که نخستین وعده فرا رسد مردانی پیکارجو را بر شما میفرستیم (تا سخت شما را در هم کوبند حتی برای بدست آوردن مجرمان) خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهای است قطعی• اگر نیکی کنید بخودتان نیکی میکنید، و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید، و هنگامی که وعده دوم فرا رسد (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورت هایتان ظاهر میشود و داخل
مسجد (اقصی) میشوند، همانگونه که در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند درهم میکوبند!
در آیات فوق، سخن از دو
انحراف اجتماعی بنی اسرائیل که منجر به فساد و برتری جوئی میگردد به میان آمده است، که به دنبال هر یک از این دو، خداوند مردانی نیرومند و پیکار جو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات کنند و به کیفر اعمالشان برسانند.
قضا گر چه دارای معانی مختلفی است اما در اینجا به معنی
اعلام است. منظور از کلمه «الارض» به قرینه آیات بعد سرزمین مقدس
فلسطین است که
مسجدالاقصی در آن واقع شده است. در آیات بعد به شرح این دو
فساد بزرگ و حوادثی که بعد از آن به عنوان
مجازات الهی واقع شد پرداخته چنین میگوید: هنگامی که نخستین وعده فرا رسد و شما دست به فساد و خونریزی و ظلم و
جنایت بزنید، ما گروهی از بندگان رزمنده و جنگجوی خود را به سراغ شما میفرستیم تا به
کیفر اعمالتان شما را درهم بکوبد.
قرآن کریم فاصله زمانی، میان نخستین شکست بنی اسرائیل و
پیروزی دوباره آنان را چنین بیان می فرماید: «وقضینآ الی بنی اسرءیل فی الکتـب لتفسدن فی الارض مرتین ولتعلن علوا کبیرا• فاذا جآء وعد اولـهما بعثنا علیکم عبادا لنآ اولی باس شدید فجاسوا خلـل الدیار وکان وعدا مفعولا• ثم رددنا لکم الکرة علیهم وامددنـکم بامول وبنین وجعلنـکم اکثر نفیرا» ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری جوئی بزرگی خواهید نمود• هنگامی که نخستین
وعده فرا رسد مردانی پیکارجو را بر شما میفرستیم (تا سخت شما را در هم کوبند حتی برای بدست آوردن مجرمان) خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهای است قطعی• سپس شما را بر آنها چیره میکنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار میدهیم.(«ثم» بر
تراخی و فاصله زمانی دلالت دارد).
راغب در مفردات در معنای کلمه بأس می گوید: بؤس و بأس و باساء به معنای شدت ومکروه است، با این تفاوت که بؤ س بیشتر در فقر وجنگ وبأس وباساء بیشتر در عذاب
استعمال میشود مانند آیه شریفه : «والله اشد باسا واشد تنکیلا» (و خداوند قدرتش بیشتر و مجازاتش دردناکتر است ).
و در
مجمع البیان میگوید: ماده
جوس به معنای سر زدن به اینجا وآنجا است، مثلا گفته میشود: فلانی را در فلان
قبیله رها کردم تا یجوسهم ویدوسهم یعنی بگردد ویک یک را پیدا نموده لگدمال کند،
ابوعبیده هم در معنای این کلمه گفته است : هر جا را که آمد وشد کرده پا نهاده باشی حوس وجوس کرده ای، آنگاه گفته است : بعضی گفتهاند جوس به معنای طلب کردن یک چیزی به جستجواست.
واینکه فرمود: «فاذا جاء وعد اولیهما» تفریعی است بر جمله : «لتفسدن... » وضمیر تثنیه «هما» به «مرتین» برمی گردد، و معنایش این است که دوبار فساد میکنید، وبنابراین معنای «اولیهما»
افساد اولی است ومراد به «وعد اولی» وعده اول از آندو وعده وآن
نکال ونقمتی است که خدا در برابر فسادشان داده، ودر نتیجه وعد به معنای موعود خواهد بود، وآمدن وعد
کنایه از آمدن هنگام
انجاز وعملی کردن آنست، وهمین خود دلیل است بر اینکه خداوند در برابر دو نوبت افساد آنان دوتا وعده داده، واگر اسمی از دومی نبرده به خاطر
اختصار بوده، وگویا فرموده : در زمین دو نوبت فساد میکنید وما وعده تان دادهایم که در هر نوبت
انتقام بگیریم وقتی افساد اول کردید... همه آنچه را که گفتیم به کمک سیاق آیه بود که از آیه استفاده کردیم ومعنای آیه که فرمود: «بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأس شدید» این است که بندگان نیرومند خود را
بسیج کردیم وفرستادیم تا شما را ذلیل نموده واز شما انتقام بگیرند.
. ودر اینکه آمدن آن بندگان خدا بسوی بنی اسرائیل و قتل عام و
اسارت و غارت وتخریب آنان را بعث الهی خوانده، اشکالی ندارد چرا که این بعث وبرانگیختن بر سبیل کیفر ودر برابر فساد و
طغیان و ظلم به غیرحق بنی اسرائیل بوده است، پس کسی نگوید که خدا با فرستادن چنین دشمنانی آدمکش ومسلط ساختن آنان بر بنی اسرائیل نسبت به ایشان ظلم کرده، بلکه خود ایشان به خود ظلم کردند.
واز همینجا روشن میشود که در آیه شریفه هیچ دلیلی وجود ندارد که دلالت کند بر گفتار آن مفسری که گفته است : قومی که خدای تعالی بر بنی اسرائیل مسلط کرد بندگانی مؤمن بودهاند، چون فرموده ما برانگیختیم ، ونیز فرموده عدهای از بندگان خود را فرستادیم، زیرا هیچیک از این دودلیل دلالتی بر
مؤمن بودن آنان ندارد، اما اولی به خاطر اینکه برانگیختن و وادار نمودن کفار برای قلع وقمع کردن مردمی در صورتی که از باب مجازات باشد بعث الهی است ولازم نیست که مجازات الهی همیشه به دست مؤمنین صورت گیرد، واما دومی به خاطر اینکه کفار هم بندگان خدایند، آنهم در مثل این آیه که بندگان را به وصف بأس وشدت وخونخواری توصیف نموده.
و جمله «وکان وعدا مفعولا» تاکید است بر حتمی بودن قضاء و معنایش این است که چون زمان آن
عذاب که در برابر فساد اولتان وعده دادیم رسید از میان مردم بندگانی نیرومند وخونخوار را علیه شما برمی انگیزیم تا سرزمینهای شما را با
قهر وغلبه مسخر نموده وتا مرکز سرزمینهایتان پیش روی کنند وشما را ذلیل و
استقلال و علو و آقائیتان را تباه سازند واین خود وعده ایست شدنی که گریزی از آن نیست.
مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنی اسرائیل و شکست آنها به وسیله جنگاورانی قدرتمند، با فرا رسیدن دومین مرحله فسادانگیزی آنان بوده است: «وقضینآ الی بنی اسرءیل فی الکتـب لتفسدن فی الارض مرتین... • فاذا جآء وعد اولـیهما بعثنا علیکم عبادا لنآ اولی باس شدید فجاسوا خلـل الدیار وکان وعدا مفعولا• ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اساتم فلها فاذا جآء وعد الاخرة لیسوءوا وجوهکم ولیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مرة ولیتبروا ما علوا تتبیرا» ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد... • هنگامی که نخستین وعده فرا رسد مردانی پیکارجو را بر شما میفرستیم (تا سخت شما را در هم کوبند حتی برای بدست آوردن مجرمان) خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهای است قطعی• اگر
نیکی کنید بخودتان نیکی میکنید، و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید، و هنگامی که وعده دوم فرا رسد (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورت هایتان ظاهر میشود و داخل مسجد (اقصی) میشوند، همانگونه که در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زیر
سلطه خود میگیرند درهم میکوبند!.
در آیات فوق به این
اصل اساسی اشاره شده که خوبیها و بدیهای شما به خودتان باز میگردد، گر چه ظاهرا مخاطب این جمله بنی اسرائیلند ولی بدیهی است بنی اسرائیل در این مساله خصوصیتی ندارند، این
قانون همیشگی در طول تاریخ بشر است، و خود تاریخ گواه آن است، بسیار بودند کسانی که سنتهای زشت و ناروا و قوانین ظالمانه و بدعتهای غیر انسانی گذاردند و سرانجام دامان خودشان و دوستانشان را گرفت، و در همان چاهی که برای دیگران کنده بودند افتادند.
این یک
سنت همیشگی است نیکیها و بدیها سرانجام به خود
انسان باز میگردد، هر ضربهای که انسان میزند بر پیکر خویشتن زده است، و هر خدمتی به دیگری میکند در حقیقت به خود خدمت کرده است، ولی مع الاسف نه آن مجازات شما را بیدار میکند و نه این نعمت و
رحمت مجدد الهی باز هم به طغیان میپردازید و راه ظلم و ستم و تعدی و تجاوز را پیش میگیرید و فساد کبیر در زمین
ایجاد میکنید و برتری جوئی را از حد میگذرانید.
مخصوصا ایجاد فساد در روی زمین، و برتری جوئی و
استکبار (علو کبیر) از اموری است که اثرش در همین
جهان دامان انسان را میگیرد، و به همین دلیل بنی اسرائیل بارها گرفتار شکستهای سخت و پراکندگی و بدبختی شدند، چرا که دست به فساد در ارض زدند.
هم اکنون گروهی از قوم یهود یعنی صهیونیستها اقدام به
غصب سرزمینهای دیگران و آواره ساختن آنها از وطنهایشان و کشتن و نابود کردن فرزندانشان کردهاند و حتی
احترام خانه خدا بیت المقدس را نیز رعایت نکردند. آنها در برخورد با مسائل جهانی، عملا نشان دادهاند که تابع هیچ قانون و معیاری نیستند، هرگاه فرضا یک جنگجوی فلسطینی به سوی آنها شلیک کند آنها در عوض اردوگاههای آوارگان و کودکستانها و بیمارستانهای آنان را بمباران میکنند، و در مقابل کشته شدن یک نفر از آنها، گاهی صدها نفر بیگناه را درو میکنند و خانههای زیادی را منفجر میسازند!
آنها به هیچیک از مصوبات مجامع بین المللی خود را پایبند نمیدانند و علنا و آشکارا همه را زیر پا میگذارند، بدون شک اینهمه قانونشکنی و بیدادگری و اعمال ضد انسانی به خاطر آنست که به قدرت جهانخواری همچون آمریکا متکی هستند، ولی این نیز قابل تردید نیست که خود این قوم و جمعیت از نظر اخلاقی و فکری نمونه کاملی از جنایت و نادیده گرفتن همه مسائل انسانی میباشند، و این خود مصداقی است از فساد در ارض و برتری جوئی و استکبار و باید در
انتظار این بود که باز «عبادا لنا اولی بأس شدید» بر آنها چیره شوند و وعده قطعی خدا را درباره آنها عملی سازند.
قرآن کریم در مورد ایجاد امیدواری به رحمت الهی در بنی اسرائیل، به رغم دوبار فسادانگیزی و شکست آنها چنین می فرماید: «فاذا جآء وعد اولـیهما بعثنا علیکم عبادا لنآ اولی باس شدید فجاسوا خلـل الدیار وکان وعدا مفعولا• ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اساتم فلها فاذا جآء وعد الاخرة لیسوءوا وجوهکم ولیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مرة ولیتبروا ما علوا تتبیرا• عسی ربکم ان یرحمکم وان عدتم عدنا وجعلنا جهنم للکـفرین حصیرا» هنگامی که نخستین وعده فرا رسد مردانی پیکارجو را بر شما میفرستیم (تا سخت شما را در هم کوبند حتی برای بدست آوردن مجرمان) خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهای است قطعی• اگر نیکی کنید بخودتان نیکی میکنید، و اگر بدی کنید باز هم به خود میکنید، و هنگامی که وعده دوم فرا رسد (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و
اندوه در صورت هایتان ظاهر میشود و داخل مسجد (اقصی) میشوند، همانگونه که در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند درهم میکوبند! • امید است پروردگارتان به شما
رحم کند، هر گاه برگردید ما باز میگردیم، و
جهنم را زندان سخت کافران قرار دادیم.
ودر جمله «عسی ربکم ان یرحمکم» از تکلم با غیر به
غیبت التفات شده است، وگویا وجه آن این باشد که خواسته است به اصلی اشاره کند که ربوبیت خدای تعالی اقتضای آن را دارد وآن اصل این است که : بر بندگان خود - در صورتی که به مقتضای
خلقت خود مشی کنند - رحم کند وبه سوی فطرتشان
ارشاد نماید مگر اینکه از خط مرزی خلقت خود منحرف گشته واز راه
فطرت بیرون شوند وچون اشاره به این نکته باعث میشد ربوبیت خدای تعالی یادآوری شود لازم بود سیاق تکلم با غیر (ما چنین وچنان میکنیم) به هم بخورد وبه سیاق تکلم به غیبت (پروردگارتان چنین وچنان کند) مبدل شود، وبعد از آنکه نکته مزبور
ایفاء شد دوباره به همان سیاق قبلی برگردد.
شکست کفرپیشگان بنی اسرائیل، از مؤمنان قومشان را قرآن کریم چنین توصیف می فرماید: «یـایها الذین ءامنوا کونوا انصار الله کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله فـامنت طائفة من بنی اسرءیل وکفرت طائفة فایدنا الذین ءامنوا علی عدوهم فاصبحوا ظـهرین» ای کسانی که ایمان آوردهاید یاوران خدا باشید همانگونه که
عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسانی در راه خدا یاوران من هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم، و در این هنگام گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، ما کسانی را که ایمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأیید کردیم و سرانجام بر آنها پیروز شدند.
یعنی آنقدر دین خدا را یاری کنید که به این علامت شناخته شوید. بنابر این، آیه شریفه جنبه ترقی نسبت به آیه قبلی دارد که میفرمود «هل ادلکم...»، در نتیجه برگشت معنای هر دو آیه به این میشود: با جان و مال خود
تجارت کنید، و خدا را با ایمان و
جهاد در راه او یاری نمایید، و بر یاری خود دوام و ثبات داشته باشید، و منظور از یاری کردن خدا یاری پیامبر خدا در پیش گرفتن راهی است که آدمی را با
بصیرت به سوی خدا میکشاند، همچنان که در جای دیگر فرموده : «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی» (بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم).
دلیل بر اینکه منظور از یاری خدا، یاری
دین خدا و پیامبر
خدا است، است که جمله «کونوا انصار الله» را تشبیه میکند به گفتار عیسی علیهالسلام ، میفرماید: همان طور که عیسی بن مریم به حواریین گفت : چه کسی یاور من به سوی خدا است؟ حواریین گفتند ماییم انصار خدا پس انصار خدا بودن حواریین معنایش این بود که
انصار عیسی بن مریم باشند در پیمودن راه خدا، و توجه به آن درگاه. و راه خدا همان
توحید و اخلاص عبادت برای خدای سبحان است. پس، ازجمله «نحن انصار الله» محاذی و مقابل جمله «من انصاری الی الله» قرار گرفته، و مطابق آن واقع شده، معلوم میشود که معنای هر دو جمله یکی است، یعنی معنای جمله «نحن انصار الله» هم «من انصاری الی الله» است. پس اینکه مخاطبین در جمله «یا ایها الذین امنوا کونوا انصار الله» انصار خدا باشند، معنایش این است که انصار رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در نشر دعوت و اعلای کلمه حق باشند، و در این راه جهاد کنند، و این همان ایمان آوردن به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، و
اطاعت قاطع و صادق او در اوامر و نواهی او است، همچ نان که از سیاق آیات سوره هم همین معنا استفاده میشود.
«فامنت طائفه من بنی اسرائیل ...» - این قسمت از آیه شریفه به ماجرا و سرانجام پیشنهاد عیسی علیهالسلام اشاره نموده، بیان میکند که بنی اسرائیل دو طائفه شدند، یکی حواریین بودند که به وی ایمان آوردند، و طائفهای دیگر که
کفر ورزیدند، و خدای تعالی مؤمنین را بر کفار که دشمن ایشان بودند غلبه داد، و بعد از آنکه روزگاری دراز تو سری خور آنان بودند، سرور ایشان شدند.
در این قسمت از آیه اشاره است به اینکه امت پیامبر اسلام هم عین این سر نوشت را دارند، آنها نیز مانند امت عیسی دو طائفه میشوند یکی مؤمن، و دیگری کافر. و اگر مؤمنین، خدای تعالی را که در مقام
نصرت خواهی از آنان برآمده
اجابت کردند، و پاس حرمت دستورات او را نگه داشتند، خدای تعالی هم ایشان را علیه دشمنان شأن نصرت داده، و همان طور که مؤ منین به عیسی بعد از روزگاری مذلت به آقایی رسیدند، ایشان را نیز بر دشمنان خود سروری میبخشد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «شکست بنی اسرائیل».