• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کتمان‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلمات کلیدی: قرآن، کتمان، حق، تقیه.




"‏کتمان" در لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در باطن است.
[۱] مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج‏۱۰، ص۲۴.




و مراد از "حقّ" عبارتست از معارف و أحکام إلهی و آنچه به آن مربوط می‏شود.
[۲] مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش،چاپ اول ، ج‏۴، ص۲۶۸.




"کتمان حق" در اصطلاح عبارتست از پنهان ساختن معارف، احکام و آیات الهی، به این شکل که آیه نازله را طوری تأویل و یا دلالتش را طوری توجیه کنند که آیه از آیه بودن بیفتد.
[۳] طباطبائی، محمد حسین؛ ترجمه المیزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، ۱۳۷۴ش،چاپ پنجم، ج‏۱، ص۵۸.




کتمان حقایق درجایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است.



کتمان حق در چند مورد پسندیده میباشد:
۱. جایی که کتمان مربوط به أسرار مردم است.
۲. جایی که با آشکار شدن حق، شرّ به پا میشود.
۳. جایی که مربوط به أسرار ایمانی باشد،
[۴] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏۱۰، ص۲۵.
آنچنانکه خداوند متعال می فرماید: «قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یکتُمُ إِیمانَهُ »«مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می‏داشت گفت...».
که از آن به تقیّه نیز یاد میکنند، چرا که تقیّه، کتمان حقّست در مقابل مخالفین، که صادقَین، جماعتی از شیعیان خود را به آن امر نمودهاند.



کتمان حق از منظر قرآن:
قرآن کریم در بیست مورد به این موضوع پرداخته، که خود نشانگر اهمیّت این مطلب میباشد که میتوان این موارد را در شش عنوان خلاصه نمود:

۶.۱ - کتمان حقایق از طرف اهل کتاب


۱- اهل کتاب و کتمان حقایق:
خداوند متذکر میشود که اهل کتاب به خوبی، حقایق‏ را میشناسند چون تمامی خصوصیات آن جناب را در کتب خود دیده‏اند، ولی به صورت کاملاً آگاهانه آنها را پنهان میکنند؛ «الَّذِینَ آتَیناهُمُ الْکتابَ یعْرِفُونَهُ کما یعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیکتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یعْلَمُون »؛ « کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‏ایم، او (پیامبر) را همچون فرزندان خود می‏شناسند (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می‏کنند».

۶.۲ - کتمان حقایق از طرف منافقین


۲- منافقین و کتمان حقایق:
خداوند در قرآن به پنهان کاریهای منافقین اشاره نموده و پرده از چهرۀ آنان بر میدارد. «وَ لِیعْلَمَ الَّذِینَ نافَقُوا وَ قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا... یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُون‏»؛ « به زبان خود چیزی می‏گویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان می‏کنند، آگاهتر است‏».

۶.۳ - جایگاه کتمان حق


۳- جایگاه کتمان حقایق:
قرآن کریم به جایگاه پست کتمان پرداخته و به توبیخ و تقبیح کتمان کنندگان میپردازد، به عنوان مثال در آیه ۷۱ سوره آل عمران؛ « یا أَهْلَ الْکتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون ‏»؛ «ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میآمیزید و) مشتبه می‏کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده می‏دارید در حالی که می‏دانید؟!».
اهل کتاب را به دلیل کتمان حقایق، توبیخ مینماید و اگر به مجازاتهایی که برای این افراد معبّن شده دقت کنیم، بیشتر به جایگاه کتمان در دین اسلام پی خواهیم برد.

۶.۴ - عاقبت کتمان گنندگان حق


۴- عاقبت کتمان کنندگان حقایق:
قرآن کریم دراین باره به شش مورد اشاره میکند که عبارتند از:

۶.۴.۱ - مسامحه در امور دینی


الف: مسامحه در امور دینی؛
از آنجا که کتمان شهادت یکی از بارزترین مصادیق کتمان حق است خداوند میفرماید: «وَ لا تَکتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ یکتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُه »؛ « و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است‏».
"آثم" کسی است که در مقام عمل و سلوک بسوی حقّ، مسامحه کند و لذا کسی که شهادتی را پنهان میکند، قلب او دچار مسامحه در امور دینی میگردد و نسبت دادن این مسامحه به قلب، برای این است که کتمان شهادت یک عمل قلبی است و قلب آنرا در إحاطه خود نگهداشته و اجازه نمی‏دهد بوسیله زبان یا عضو دیگر ظاهر شود.
[۱۱] تفسیر روشن، ج‏۴، ص۴۶.


۶.۴.۲ - آتش خواری در قیامت


ب: آتش خواری در قیامت:
دانشمندانِ اهل کتاب تا قبل از آمدن پیامبر اسلام، به مردم و عده‏ی آمدن آن حضرت را می‏دادند و نشانه‏هایی را که در تورات و انجیل آمده بود برای مردم می‏گفتند، ولی همین که پیامبر اسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوی با از دست دادن مقام و مال خود دیدند، حقیقت را کتمان نمودند، تا چند روزی بیشتر در مسند خود بمانند، ولی این بهای اندکی بود که در برابر گناه بزرگ خود بدست میآوردند
و درآمد آن نیز چیزی جز آتشی که می‏خورند،نیست.
[۱۲] قرائتی، محسن؛ تفسیرنور، تهران،مرکز فرهنگی درسهایی ازقرآن،چاپ یازدهم،۱۳۸۳،ج‏۱، ص۲۶۶.

وخداوند دربارۀآنهامیفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکتاب و ِیشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِک ما یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّار »؛ «آنان که کتابی را که خدا نازل کرده است پنهان می‏دارند، تا بهای اندکی بستانند، شکمهای خود را جز از آتش انباشته نمی‏سازند».

۶.۴.۳ - عدم تکلّم خداوند با کتمان کنندگان


ج: عدم تکلّم خداوند با آنها:
مجازات دیگری که برای کتمان کنندگان تعیین شده اینست که خداوند در روز رستاخیز با آنها سخن نمیگوید: «وَ لا یکلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَة»؛ «و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمی‏گوید».
ازآنجا که سخن گفتن، ابزار ایجاد ارتباط میباشد، لذا عدم تکلّم به معنی نبود زمینه ارتباط است و انتخاب این مجازات به این علّت است که افرادی که کتمان "ما أنزل اللّه" می‏کنند، در حقیقت با اظهار مقاصد خداوند، مخالفت کرده، و از نشر آنها جلوگیری می‏کنند و لذا خداوند متعال از تکلّم با آنان خودداری میفرماید.
[۱۵] تفسیر روشن، ج‏۲، ص۳۳۵.


۶.۴.۴ - ناپاکی


د:ناپاکی:
انسانی که با بیان حق مخالفت کرده و مانع از إجرای حقّ شده قهراً زمینه‏ای در باطن او برای تمایل بحقّ نخواهد بود و در اینصورت تطهیر او از صفات و عقائد باطل بیمورد بوده و لذا خداوند متعال عملی را که زمینه‏ای برای آن موجود نباشد بجا نخواهد آورد و لذا به دلیل آلودگی باطن و قطع ارتباط با خداوند متعال و رحمت او و انحراف از صراط حق، گرفتار [[|عذاب دردناک]] میشود.
[۱۶] تفسیر روشن، ج‏۲، ص۳۳۶.

و لذا در مورد آنها میفرماید: «ولا یزَکیهِمْ و لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم »؛ «وپاکشان نسازدوبهره آنها عذابی دردآور است».

۶.۴.۵ - مورد لعن قرار گرفتن


ﻫ: ملعون شدن:
چون کتمان حقّ، بر خلاف هدف إلهی بوده و سبب انحراف بندگان خدا می شود و در حقیقت عناد با نظم جهان و تدبیر پروردگار متعال می‏باشد قهراً سزای چنین شخصی دور شدن از رحمت إلهی میباشد و معنای ملعون شدن همین است.
[۱۸] تفسیر روشن، ج‏۲، ص۲۸۴-۲۸۳.

و لذا درقرآن در این باره میفرماید: «أُولئِک یلْعَنُهُمُ اللَّه وُیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ »؛ « خدا آنها را لعنت می‏کندهمه لعن‏کنندگان نیز، آنها را لعن می‏کنند».

۶.۵ - نهی از کتمان حق


۵- نهی از کتمان حقایق:
خداوند اهل کتاب را از پنهان کردن حقایق الهی نهی میکند و میفرماید: «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‏ » ؛ «و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با اینکه می‏دانید کتمان نکنید».

۶.۶ - آگاهی خداوند به امور کتمان شده


۶- آگاهی خداوند به آنچه که پنهان کردهاند:
یکی از مهمترین راههای درمان کتمان حقایق، آگاه و ناظر دانستن خداوند در همه امور است و انسان متوجّه، همیشه باید خداوند حکیم را ناظر بر جزئیات أعمال و افکار خود دیده، و بداند که آنچه از او سر می‏زند، در کتاب الهی محفوظ خواهد بود.
[۲۱] تفسیر روشن، ج‏۲، ص۲۱۳.

و لذا خداوند آنها را مورد خطاب قرار داده، میفرماید: «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یکتُمُون ‏»؛ « و خداوند، از آنچه کتمان می‏کردند، آگاهتر است!».



کتمان حق در کلام معصومین«ع»:
قال أَبو محمَّدٍ العسکرِی(ع): «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ فَکتَمَهُ حَیثُ یجِبُ إِظْهَارُهُ تَزُولُ عَنْهُ التَّقِیةُ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ مُلْجَماً بِلِجَامٍ مِنَ النَّارِ»؛ «اگر از کسی دربارۀ علمی سؤال شود و او آن را مخفی کند در حالی که اظهار آن واجب است و او در حال تقیه نیست در روز قیامت با افساری از آتش محشور میگردد.»
جهت آشنایی بیشترمی توان به کتاب اصول کافی جلد ۷و وسایل الشیعه ج۲۷ باب کتمان شهادت رجوع کرد.



اهمیّت اظهار حقایق:
از آنجا که تکامل یک جامعه در گرو دانایی افراد آن میباشد خداوند نیز از دانشمندان جامعه تعهّد گرفته است که حقایق را از مردم پوشیده ندارند. «و إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکتُمُونَه‏ »؛ « و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید!».
توجه به ماده" تبیین" در آیه فوق، نشان می‏دهد که منظور تنها تلاوت و یا نشر کتب آسمانی نیست، بلکه منظور این است که حقایق آنها را آشکار در اختیار مردم بگذارند تا به روشنی همه توده‏ها از آن آگاه گردند و آنها که در تبیین آیات کوتاهی کنند، مشمول همان سرنوشتی هستند که خداوند در این آیه و مانند آن برای علمای یهود بیان کرده است،این خود دلیل مهمّی برای اهمیت این مطلب میباشد.



آثار کتمان حق:
از آنجا که کتمان حقایق أثر منفی در برنامه دینی إلهی ایجاد کرده و موجب نقص و محو قسمتی از موادّ کتاب آسمانی می‏شود، آنهم موادّیکه از اصول و پایه‏های دین و کتاب آسمانی محسوب میگردد، لذا این أمر از کفر بالاتر و عمیقتر و مؤثّرتر میباشد، زیرا کفر أثری در متن برنامه إلهی وارد نکرده،
[۲۹] تفسیر روشن، ج‏۲، ص۳۳۴.
لذا آثار مخرّب زیادی دارد.

۹.۱ - گمراهی از آثار کتمان حق


از آثار کتمان حقایق میتوان گمراهی انسانها وجدایی ادیان الهی را از مهمترین آنها نام برد، زیرا انسانها فطرتاً حق جو هستند و اگر کسی حق را از آنها پنهان نکند به آسانی آن را مییابند، لذا کسانی که حق را کتمان می‏کنند در واقع جامعه انسانی را از سیر تکامل فطری باز می‏دارند و یا اگر دانشمندان اهل کتاب بعد از ظهور اسلام حقایق را کتمان نمیکردند ممکن بود در مدت کوتاهی هر سه ملت زیر یک پرچم گرد آیند، که حاصل این کار آنها گرفتار کردن بشریّت میباشد.


 
۱. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج‏۱۰، ص۲۴.
۲. مصطفوی، حسن؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب، ۱۳۸۰ش،چاپ اول ، ج‏۴، ص۲۶۸.
۳. طباطبائی، محمد حسین؛ ترجمه المیزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، ۱۳۷۴ش،چاپ پنجم، ج‏۱، ص۵۸.
۴. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏۱۰، ص۲۵.
۵. مؤمن/سوره۴۰، آیه۲۸.    
۶. محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید؛ تصحیح الإعتقاد، کنگرۀجهانی هزارۀ شیخ مفید،قم،۱۴۱۳ق، چاپ اول،وزیری، ص۱۳۷.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶۷.    
۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۱.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۸۳.    
۱۱. تفسیر روشن، ج‏۴، ص۴۶.
۱۲. قرائتی، محسن؛ تفسیرنور، تهران،مرکز فرهنگی درسهایی ازقرآن،چاپ یازدهم،۱۳۸۳،ج‏۱، ص۲۶۶.
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.    
۱۵. تفسیر روشن، ج‏۲، ص۳۳۵.
۱۶. تفسیر روشن، ج‏۲، ص۳۳۶.
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷۴.    
۱۸. تفسیر روشن، ج‏۲، ص۲۸۴-۲۸۳.
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۲۰. بقره/سوره۲، آیه۴۲.    
۲۱. تفسیر روشن، ج‏۲، ص۲۱۳.
۲۲. مائده/سوره۵، آیه۶۱.    
۲۳. مجلسی،محمد باقر؛ بحارالأنوار مؤسسه الوفاء،بیروت،۱۴۰۴ق،وزیری،چاپ اول، ج۲، ص۷۲، ح۳۷.    
۲۴. بحارالأنوار مؤسسه الوفاء،بیروت،۱۴۰۴ق،وزیری،چاپ اول، ج۷، ص۲۱۷.    
۲۵. اصول الکافی، ج۷، ص۳۸۰.    
۲۶. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۱۲.    
۲۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۷.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران،دارالکتب الاسلامیه،۱۳۷۴ ش،چاپ اول، ج‌۳، ص۲۳۷.    
۲۹. تفسیر روشن، ج‏۲، ص۳۳۴.
۳۰. ترجمه المیزان، ج‌۱، ص:۵۸۶.    
۳۱. تفسیر نمونه، ج‌۱، ص۵۵۰.    




دانشنامه موضوعی قرآن    



جعبه ابزار