• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تهلیل در قرآن (اصلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تهلیل ، مصدر جعلی و کوتاه نوشت جمله «لا اله إلاّ الله» است.



در زبان عربی برای برخی جمله‌های پربسامد در ادعیه و اذکار ، مصدری جعلی ساخته می‌شود، از همین روی برای اشاره به تعبیر «لا اله إلاّ الله» از مصدر تهلیل، اهلال و تهلّل
[۲] لسان العرب، ج۱۵، ص۱۲۳، «هلل».
و هَیْلَلَه
[۳] تهذیب اللغه، ج۵، ص۳۷۰.
استفاده می‌شود. این جمله گاه به همین صورت و گاه به جای «اللّه» با ضمیر «هو» و صفات دوگانه‌ای چون:«رحمان رحیم»، «حی قیوم»، «عزیز حکیم»، و گاه بدون این صفات و گاه به جای «اللّه» با موصول :«لا اِلهَ اِلاَّ الَّذی...» و گاه با ضمیر متکلم از زبان خدا :«لا اِلهَ اِلاّ اَنا» یا ضمیر مخاطب از زبان انسان :«لا اله إلاّ انت» در مجموع نزدیک به ۴۰ بار در قرآن به کار رفته است.


صفاتی که پس از تهلیل برای خداوند بیان شده، به نوعی گویای دلیل اعتقاد و التزام به آن است؛ برای نمونه تعبیر «لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الحَیُّ القَیُّوم» گویای آن است که خدای دائما زنده و جاوید همو تنها خدای پرستیدنی است.
[۱۱] جامع البیان، ج۳، ص۸.
[۱۲] جامع البیان، ج۳، ص۲۲۲.
[۱۳] کشف الاسرار، ج۱، ص۶۹۰.
[۱۴] کشف الاسرار، ج۲، ص۹.
[۱۵] مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۶.
در برخی آیات نیز از تعبیرهایی چون «دَعوَةُ الحَقِ»،
[۱۶] جامع البیان، ج۸، ص۱۶۸ ۱۶۹.
«کَلِمَةً طَیِّبَةً»،
[۱۸] جامع البیان، ج۱۳، ص۲۶۶.
[۱۹] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
[۲۰] الدرالمنثور، ج۱۳، ص۲۰.
«کَلِمَةً باقِیَةً»،
[۲۲] جامع البیان، ج۲۶، ص۸۱.
«کَلِمَةَ التَقوی»،
[۲۴] جامع البیان، ص۱۳۵ - ۱۳۷.
[۲۵] روض الجنان، ج۲، ص۲۶۷.
«القول الثابت»،
[۲۷] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
« العُروةِ الوُثقی »،
[۲۹] روض الجنان، ج۲، ص۲۶۶.
«البقیتُ الصّلِحتُ»،
[۳۲] جامع البیان، ج۱۵، ص۳۱۵.
«الحَسَنَةِ»،
[۳۴] جامع البیان، ج۲۰، ص۲۸ ۲۹.
«الصِّدقِ»،
[۳۶] جامع البیان، ج۲۴، ص۵.
«قَولاً سَدیدا»،
[۳۸] جامع البیان، ج۲۲، ص۶۵.
«الحَقّ»،
[۴۰] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
« عمل صالح »
[۴۲] الدرالمنثور، ج۶، ص۱۱۵.
و «الاِحسن» یاد شده که در تفاسیر به تهلیل تفسیر شده‌اند.


منظور از عهد در «مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهدا» و متعلق استقامت در «قالوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ استَقموا» و گفتار صواب در «مَن اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ و قالَ صَوابا» نیز گواهی به تهلیل
[۴۹] جامع البیان، ج۱۶، ص۱۶۰.
[۵۰] جامع البیان، ج۲۴، ص۱۴۴.
[۵۱] جامع البیان، ج۳۰، ص۳۱.
دانسته شده.


منظور از افراد مورد رضایت خدا در «لا یَشفَعونَ اِلاّ لِمَنِ ارتَضی» مؤمنان به تهلیل
[۵۳] جامع البیان، ج۱۷، ص۲۳.
و مقصود از تزکیه در «هَل لَکَ اِلی اَن تَزَکّی» و «قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی» ایمان به تهلیل
[۵۶] جامع البیان، ج۳۰، ص۵۰.
[۵۷] جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۵.
شمرده شده.


منظور از موعظه یگانه در «اَعِظُکُم بِوحِدَةٍ» جمله تهلیل
[۵۹] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
و مورد سؤال در «قِفوهُم اِنَّهُم مَسٔلون» پرسش از ایمان به تهلیل
[۶۱] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
و معنای حطّه در «قولوا حِطَّةٌ نَغفِر لَکُم خَطیکُم» گفتن تهلیل و نعمت ظاهری خداوند در «اَسبَغَ عَلَیکُم نِعَمَهُ ظهِرَةً و باطِنَةً» گفتن تهلیل و نعمت باطنی او اعتقاد قلبی به آن
[۶۵] الدرالمنثور، ج۶، ص۵۲۶.
دانسته شده است.


همچنین مفسران در تفسیر بسیاری از آیاتی که صفاتی چون شرک و منع زکات و انکار آخرت را برای غیر مؤمنان بیان می‌کنند، به تحلیل معناشناختی این آیات پرداخته، این صفات را بر مبنای رابطه تضاد به انکار تهلیل تفسیر کرده‌اند.
[۶۶] جامع البیان، ج۲۴، ص۱۱۷.



این جمله، اساسی‌ترین شعار رسالت محمدی است که گویای توحید و به مثابه نخستین سنگ بنای دین اسلام است.
در این جمله با انکار وجود هر خدایی جز خداوند یکتا، طوق طاعت او را بر گردن نهاده، خدایی را تنها برازنده او شمرده، همه حقوق او بر ما و تکالیف ما نسبت به او را اذعان می‌داریم.
[۶۷] جامع البیان، ج۲، ص۸۳.
[۶۸] جامع البیان، ج۳، ص۲۱۹.
[۶۹] کشف الاسرار، ج۱، ص۶۸۸.
خداوند خود به تهلیل گواهی داده و فرشتگان و بندگان دانای او نیز گواهی داده اند:«شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ والمَلئِکَةُ واُولوا العِلمِ قائِما بِالقِسطِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ العَزیزُ الحَکیم» و جهان هستی نیز یکپارچه به وحدانیت که مفاد تهلیل است گواهی می‌دهد.


از آن‌جا که حقیقت توحید را کسی جز خداوند‌ به‌طور کامل ادراک نمی‌کند، نیکوتر آن است که هنگام گفتن تهلیل منظور از آن را همان بدانیم که خداوند اراده کرده است.
[۷۲] الفتوحات المکیه، ج۴، ص۱۳۹.
خداوند با گواهی به تهلیل به وجوب وجودش و صفات جمال و جلالش تصریح کرده، خود را یگانه و بی‌همتا معرفی می‌کند:«فاعلَم اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه».
[۷۴] اللمعات، ج۳، ص۴۹۹.



تهلیل به وحدت حقه حقیقیه خداوند اشاره داشته، معمولاً در قرآن به همراه مهم‌ترین صفات جمال و جلال خداوند آمده است.
[۷۵] مواهب الرحمن، ج۴، ص۴۱۶.
این جمله با صراحت یا به استلزام به مراتب سه‌گانه توحید ( ذاتی ، صفاتی ، افعالی ) دلالت دارد.
[۷۶] مصباح الانس، ص۷۱۷.
[۷۷] روح المعانی، ج۲۶، ص۹۰.
بنا به مفاد آن، الوهیت همواره برای خداوند ثابت و انتفای آن از او ممتنع است؛ همچنین او تنها واجب‌الوجود و دیگران همگی ممکن الوجودند.
[۷۸] روح المعانی، ج۲۶، ص۹۰.


۹.۱ - کلید رهایی

تهلیل کلید و بهای بهشت و رمز رهایی از آتش جهنم و جمله اخلاص شمرده شده است.
[۷۹] کشف الاسرار، ج۱، ص۴۳۳.
[۸۰] کشف الاسرار، ج۱، ص۶۸۸.
[۸۱] کشف الاسرار، ج۹، ص۱۹۸ - ۲۰۰.
این جمله از چنان اهمیتی در شریعت اسلامی برخوردار است که گوینده آن هرچند منافق باشد، در زمره اهل توحید قرار گرفته، خون و جان و مالش حرمت و امنیت می‌یابد و جهاد ابتدایی با چنین افرادی جایز نخواهد بود.
[۸۲] احکام القرآن، ج۲، ص۳۴۷ - ۳۵۱.



در شأن نزول آیه «اِذا ضَرَبتُم فی سَبیلِ اللّهِ فَتَبَیَّنوا و لاتَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلمَ لَستَ مُؤمِنًا» داستان مردی از سپاه مسلمانان آمده که به طمع دستیابی به غنیمت جنگی، فردی را پس از گفتن «لا إله إلاّ الله» کشت و پیامبر فرمان داد تا غنایم گرفته شده، بازپس داده شود و دیه آن فرد نیز به خانواده‌اش داده شود.
[۸۴] احکام القرآن، ج۲، ص۳۴۷ - ۳۵۱.
در روایتی متواتر از پیامبر نیز آمده که خداوند اجازه جهاد را تا زمانی به من داده که تهلیل بر زبان مردم جاری شود.
[۸۵] صحیح البخاری، ج۴، ص۷.
[۸۶] بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۱۳.



در ترکیب نحوی این جمله نیز اختلاف نظرهایی بین نحویان وجود دارد
[۸۷] مغنی اللبیب، ص۷۴۵.
که احیانا در تفسیر آن نیز اثرگذار است. در تهلیل ابتدا وجود هر خدایی نفی شده و سپس اللّه به عنوان تنها خدا معرفی می‌شود. مفسران در توضیح ساختار نفی و استثنا در تهلیل گفته‌اند که لازمه این شیوه بیان ، فرض وجود مثل و مانندی برای خدا نیست تا خدا از بین آن‌ها استثنا شده و مثلیت نفی شده باشد، زیرا هیچ همتا و نظیری برای او متصور نیست
[۸۸] مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۶.
یا فرض آن ممکن است، اما تصور چنین فرضی برخلاف ادب بندگی است.
[۸۹] الفرقان، ج۳، ص۱۹۸.


۱۱.۱ - تأکید بر نفی

«لا» در تهلیل از نوع نفی جنس است که جنس الوهیت را جز از خدا به کلی نفی می‌کند.
[۹۰] روض الجنان، ج۲، ص۲۶۶.
این نوع نفی از تأکیدی بیش‌تر نسبت به شیوه های دیگر نفی برخوردار است. اله مفهوم عام خدایی و الله نام عَلَم خداوند یگانه است و بدین ترتیب مفهوم عام خدایی جز از الله نفی شده است.
[۹۱] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۳.


۱۱.۲ - نفی مفهوم

از آن‌جا که لای نفی جنس به اسم و خبر نیاز دارد، برخی نحویان واژه «لنا» را در این جمله تقدیر گرفته‌اند (لا إله لنا إلاّ الله) تا خبر برای «لا» باشد که مورد مخالفت برخی متکلمان قرار گرفته و لازم آن نفی خدای دوم برای ما مسلمانان و نه برای همگان دانسته شده است؛ اما اگر واژه «موجود» را در تقدیر بگیریم، در آن صورت مصداق خدای دوم و نه مفهوم خدای دوم را نفی کرده‌ایم و روشن است که نفی مفهوم از تأکید بیشتری برخوردار است.
[۹۲] التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۴۹.


۱۱.۲.۱ - معدولة الطرفین

برخی نیز برای حل مشکل فرض خبر مقدر در این جمله گفته‌اند که «لا» در تهلیل از نوع تامه بوده و از خبر بی نیاز است، بنابراین «لا» خود به معنای نبودن است و این گونه نیست که ابتدا وجود خداوندی جز اللّه فرض و سپس نفی شود.
[۹۳] مواهب الرحمن، ج۲، ص۲۶۲.
گروهی نیز تهلیل را جمله معدولة الطرفین شمرده‌اند که در اصل «اللّه اله» بوده و برای دلالت بر حصر به صورت معکوس بیان شده است.
[۹۴] روح المعانی، ج۲۶، ص۸۵.



جمله قرآنی تهلیل بازتاب گسترده‌ا‌ی در منابع گوناگون اندیشه اسلامی داشته است؛ بسیاری از عالمان مسلمان رساله‌ای مستقل با عنوان «تهلیلیّه» در شرح و تفسیر این عبارت نگاشته‌اند.
[۹۵] الذریعه، ج۴، ص۵۱۵ - ۵۱۶.
در فقه در بحث از شهادتین در اذان و نیز احکام تسبیحات اربعه در نماز و نیز ذکر تشهد درباره تهلیل بحث شده است. در ادعیه و اذکار مأثور فراوان به کار رفته و احیانا تکرار چند باره آن خواسته شده است.
[۹۹] اقبال الاعمال، ج۲، ص۴۷.
[۱۰۰] اقبال الاعمال، ج۲، ص۱۷۱.
در منابع اخلاق عملی از تهلیل به عنوان بهترین ذکر یاد شده است.
[۱۰۱] جامع السعادات، ج۳، ص۲۹۲.



در توضیح مفهوم یگانه بودن خدا در تهلیل، مجادلات کلامی و فلسفی فراوانی پدید آمده است و با تحلیل مفهوم وحدت،
[۱۰۲] الفرقان، ج۳، ص۱۹۹.
مجموعه‌ای از ویژگی‌ها چون ترکیب و مماثلت در صفات و زیادت صفات بر ذات از خدا نفی شده است.
[۱۰۳] التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۴۸.
در منابع عرفانی در شرح تهلیل به بحث از مهم‌ترین آموزه و سنگ بنای عرفان اسلامی، یعنی « وحدت وجود » پرداخته‌اند.
[۱۰۴] الفتوحات المکیه، ج۴، ص۴۱۵.
[۱۰۵] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۱۴۲.



احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش صدقی محمد، مکة، المکتبة التجاریه؛ اقبال الاعمال، ابن طاوس (م. ۶۶۴ ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۹۰ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تهذیب اللغه، الازهری (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش بردوئی، الدار المصریه؛ جامع احادیث الشیعه، اسماعیل معزی ملایری، قم، مطبعة العلمیة، ۱۳۹۹ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)، به کوشش کلانتر، نجف، دارالنعان؛ جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ ق.)، به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الحکمة المتعالیه (الاسفار)، صدرالمتألهین (م. ۱۰۵۰ ق.)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۹۸۷ م؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقابزرگ تهرانی (م. ۱۳۸۹ ق.)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ ق؛ رحمة من الرحمن، محیی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، به کوشش محمود الغراب، دمشق، مطبعة نضر، ۱۴۱۰ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، به کوشش بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ ق؛ الفتوحات المکیه، محیی الدین بن عربی (م. ۶۳۸ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الفرقان، محمد صادقی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ ش؛ کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ اللمعات، بدیع الزمان سعید النورسی، ترجمه احسان قاسم، استانبولی، دارسوزلر، ۱۴۱۳ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ مصباح الانس، محمد بن حمزة الفناری (م. ۸۳۴ ق.)، به کوشش خواجوی، تهران، مولی، ۱۴۱۶ ق؛ مغنی اللبیب، ابن هشام (م. ۷۶۱ ق.)، تبریز، کتاب فروشیبنی هاشم، ۱۳۶۷ ش؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ مواهب الرحمن، سید عبدالاعلی السبزواری، دفتر آیة الله سبزواری، ۱۴۱۴ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ ق.)، قم، آل البیت علیهم‌السلام لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ ق.


۱. مفردات، ص۸۴۳.    
۲. لسان العرب، ج۱۵، ص۱۲۳، «هلل».
۳. تهذیب اللغه، ج۵، ص۳۷۰.
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۶۳.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۶.    
۷. یونس/سوره۱۰، آیه۹۰.    
۸. نحل/سوره۱۶، آیه۲.    
۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۷.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۱. جامع البیان، ج۳، ص۸.
۱۲. جامع البیان، ج۳، ص۲۲۲.
۱۳. کشف الاسرار، ج۱، ص۶۹۰.
۱۴. کشف الاسرار، ج۲، ص۹.
۱۵. مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۶.
۱۶. جامع البیان، ج۸، ص۱۶۸ ۱۶۹.
۱۷. رعد/سوره۱۳، آیه۱۴.    
۱۸. جامع البیان، ج۱۳، ص۲۶۶.
۱۹. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
۲۰. الدرالمنثور، ج۱۳، ص۲۰.
۲۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.    
۲۲. جامع البیان، ج۲۶، ص۸۱.
۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۸.    
۲۴. جامع البیان، ص۱۳۵ - ۱۳۷.
۲۵. روض الجنان، ج۲، ص۲۶۷.
۲۶. فتح/سوره۴۸، آیه۲۶.    
۲۷. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
۲۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۲۹. روض الجنان، ج۲، ص۲۶۶.
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۳۱. مریم/سوره۱۹، آیه۷۶.    
۳۲. جامع البیان، ج۱۵، ص۳۱۵.
۳۳. تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۹۰.    
۳۴. جامع البیان، ج۲۰، ص۲۸ ۲۹.
۳۵. نمل/سوره۲۷، آیه۸۹.    
۳۶. جامع البیان، ج۲۴، ص۵.
۳۷. زمر/سوره۳۹، آیه۳۳.    
۳۸. جامع البیان، ج۲۲، ص۶۵.
۳۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۰.    
۴۰. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
۴۱. صافّات/سوره۳۷، آیه۳۷.    
۴۲. الدرالمنثور، ج۶، ص۱۱۵.
۴۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۰.    
۴۴. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۸۸.    
۴۵. رحمن/سوره۵۵، آیه۶۰.    
۴۶. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۴۷. فصّلت/سوره۴۱، آیه۳۰.    
۴۸. نبأ/سوره۷۸، آیه۳۸.    
۴۹. جامع البیان، ج۱۶، ص۱۶۰.
۵۰. جامع البیان، ج۲۴، ص۱۴۴.
۵۱. جامع البیان، ج۳۰، ص۳۱.
۵۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۵۳. جامع البیان، ج۱۷، ص۲۳.
۵۴. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۸.    
۵۵. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۴.    
۵۶. جامع البیان، ج۳۰، ص۵۰.
۵۷. جامع البیان، ج۳۰، ص۱۹۵.
۵۸. سبأ/سوره۳۴، آیه۴۶.    
۵۹. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
۶۰. صافّات/سوره۳۷، آیه۲۴.    
۶۱. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۱.
۶۲. بقره/سوره۲، آیه۵۸.    
۶۳. الدرالمنثور، ج۱، ص۱۷۳.    
۶۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۰.    
۶۵. الدرالمنثور، ج۶، ص۵۲۶.
۶۶. جامع البیان، ج۲۴، ص۱۱۷.
۶۷. جامع البیان، ج۲، ص۸۳.
۶۸. جامع البیان، ج۳، ص۲۱۹.
۶۹. کشف الاسرار، ج۱، ص۶۸۸.
۷۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸.    
۷۱. المیزان، ج۳، ص۱۱۴ - ۱۱۵.    
۷۲. الفتوحات المکیه، ج۴، ص۱۳۹.
۷۳. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۷۴. اللمعات، ج۳، ص۴۹۹.
۷۵. مواهب الرحمن، ج۴، ص۴۱۶.
۷۶. مصباح الانس، ص۷۱۷.
۷۷. روح المعانی، ج۲۶، ص۹۰.
۷۸. روح المعانی، ج۲۶، ص۹۰.
۷۹. کشف الاسرار، ج۱، ص۴۳۳.
۸۰. کشف الاسرار، ج۱، ص۶۸۸.
۸۱. کشف الاسرار، ج۹، ص۱۹۸ - ۲۰۰.
۸۲. احکام القرآن، ج۲، ص۳۴۷ - ۳۵۱.
۸۳. نساء/سوره۴، آیه۹۴.    
۸۴. احکام القرآن، ج۲، ص۳۴۷ - ۳۵۱.
۸۵. صحیح البخاری، ج۴، ص۷.
۸۶. بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۱۳.
۸۷. مغنی اللبیب، ص۷۴۵.
۸۸. مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۶.
۸۹. الفرقان، ج۳، ص۱۹۸.
۹۰. روض الجنان، ج۲، ص۲۶۶.
۹۱. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۳.
۹۲. التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۴۹.
۹۳. مواهب الرحمن، ج۲، ص۲۶۲.
۹۴. روح المعانی، ج۲۶، ص۸۵.
۹۵. الذریعه، ج۴، ص۵۱۵ - ۵۱۶.
۹۶. جواهرالکلام، ج۹، ص۸۱.    
۹۷. جواهرالکلام، ج۱۰، ص۳۹.    
۹۸. جواهرالکلام، ج۱۰، ص۲۶۶.    
۹۹. اقبال الاعمال، ج۲، ص۴۷.
۱۰۰. اقبال الاعمال، ج۲، ص۱۷۱.
۱۰۱. جامع السعادات، ج۳، ص۲۹۲.
۱۰۲. الفرقان، ج۳، ص۱۹۹.
۱۰۳. التفسیر الکبیر، ج۲، ص۱۴۸.
۱۰۴. الفتوحات المکیه، ج۴، ص۴۱۵.
۱۰۵. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۱۴۲.



دائرة‌المعارف قرآن کریم، برگرفته شده از مقاله «تهليل».    



جعبه ابزار