حجیت سنت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سنت بیگمان در کنار
قرآن مبدأ تشریع و
معرفت بوده است و اغلب
مسلمانان در
حجیت سنّت
اختلافی ندارند.
عالمان و
مؤلفان شیعه و
سنّی در بازشناسی
پیشینه بحثها و
جدالها درباره حجیت سنّت
داوریهایی کردهاند.
برخی
ریشه آن را در
شعار خلیفه دوم (حسبنا کتاباللّه) و برخی در مواضع
خلفا و منع آنان از
روایت و
کتاب و
تدوین حدیث جستجو کردهاند.
در برابر، برخی آن مواضع را یکسر
سیاسی دانستهاند، حال آنکه
محمد بن ادریس شافعی (متوفی ۲۰۴)
از گروهی یاد کرده است که به
نفی حجیت اخبار (
سنت ) قائل شدهاند.
شافعی به اینکه این گروه چه کسانی هستند
تصریح نکرده است و هیچ
قرینهای در
کلام او وجود ندارد که
منکران حجیت سنّت را بازشناساند.
در دوره اخیر،
محمد خضری ،
مخاطب شافعی را یکی از
معتزلیان دانستهاست.
اما برخی، بدون توجه به کلام شافعی،
شیعه را نیز از
منکران حجیت سنت شمردهاند.
محمدمصطفی اعظمی این نسبتها را، با
استناد به منابع، نپذیرفته و حداکثر اختلاف
فِرَق را نه در حجیت سنّت، بلکه در طرق اثبات سنّت دانسته است.
در میان معاصران سخن از لونی دیگر است.
یکی از مؤلفان
اهلسنت ، قول به نفی حجیت سنّت را در تاریخ اسلام، بهویژه در
دوران معاصر ، قطعی دانسته و قول به این موضوع را بدینسان طبقهبندی کرده است:
۱)
انکار حجیت سنّت بهطور
مطلق ، ۲) انکار حجیت سنّت از راه
خدشه در طرق اثبات آن، ۳) انکار حجیت سنّت از راه انکار حجیت
اخبار آحاد .
پیش از گزارش آثار نگاشته شده در این زمینه در
روزگار معاصر ، باید یادآور شویم که بسیاری از محققان اهلسنّت به بیاعتقادی به حجیت سنّت
متهم شدهاند، اما درباره این موضوع نمیتوان با قطعیت سخن گفت.
هر چند آثار برخی از ایشان، گاه به
صراحت و گاه به
التزام ، حاکی از چنین
رأیی است، اما غالبآ این موضوع را به عدم امکان اثبات سنّت
مستند کردهاند.
به تعبیر دیگر، مشکل در نگاه آنان به «
سنّت مَحْکیه » است، نه «
سنّت قطعیه ».
برای نمونه،
احمدزکی ابوشادی از کسانی معرفی شده است که حجیت سنّت را از اساس
باور ندارد.
خادم حسین الهیبخش مؤلف
القرآنیون ،
بر پایه
ثورة الاسلام ابوشادی،
ادعا کرده که وی منکر حجیت سنّت است، اما مطالب آن
کتاب این
مدعا را
اثبات نمیکند، حتی ابوشادی، در یکجا
برای مجموعه
احادیث نبوی و
قرآن حکمی واحد صادر کرده است.
در هر صورت، با تذکار این نکته که فصول درخور توجهی از آثار معرفی شده در بخش «
روایت و
کتابت و
تدوین حدیث » به حجیت آن نیز پرداختهاند، پژوهشهای مرتبط با حجیت سنّت ذیلاً گزارش میشود:
حجیة السنة ، از
عبدالغنی عبدالخالق (۱۳۲۱).
این کتاب گستردهترین و متتبعانهترین و دقیقترین نگاشته درباره حجیت سنّت است با نگاه
اهلسنت و باتوجه به نقدها، اشکالها و پرسشها درباره
سنت و
حجیت آن.
مؤلف، سنّت را از نظر
فقیهان و
متکلمان و سپس
اصولیان بهتفصیل
تعریف کرده و به بحث
عصمت انبیا پرداخته و جنبههای گوناگون
عصمت را بازگفته است.
بحث دیگر او درباره
اجتهاد پیامبران است و پاسخ به این
پرسش که اگر
پیامبران اجتهاد میکردند، آیا ممکن بود در اجتهاد به
خطا روند.
نویسنده خود قائل به اجتهاد پیامبران و نیز عصمت آنان در اجتهاد است و بنابراین، بخشی از سنّت را حاصل اجتهادات
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله دانسته است.
وی حجیت سنّت را
ضرورتی دینی معرفی کرده است، اما
داوری نادرست وی درباره
شیعیان ــکه آنان را مخاطبان شافعی (سطور پیشین) دانسته ــ شگفتانگیز است، هر چند
اظهار کرده که این
نفی حجیت، ناظر به
طرق حجیت است، نه
اصل آن.
باب دوم و سوم به دلایل حجیت سنّت و پاسخ
شبهات اختصاص دارد و مؤلف هفت
دلیل در اینباره اقامه کرده است.
بحث
کتابت حدیث ، در این اثر نیز خواندنی و تأمل برانگیز است.
مؤلف اگر چه کتابت حدیث را در
عصر پیامبر و
صحابه نپذیرفته، اما با کوششی ستودنی در مقام اثبات این ادعا برآمده که کتابت نشدن هیچ
خللی به
سلامت نقل حدیث و انتقال آن به نسلهای بعدی وارد نکرده است.
در خاتمه کتاب، مؤلف به بحث از جایگاه سنّت در
معارف و
اعتقادات دینی در سنجش با
آموزههای قرآن پرداخته و نکات سودمندی مطرح کرده است.
کتاب عبدالغنی عبدالخالق، در مواردی پذیرفتنی نیست و در مواردی بر پایه مبانی مؤلف بیان شده که آن مبانی محل
مناقشه جدّی است.
السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی ، از
مصطفی سباعی .
مؤلف از
نواندیشان و
مصلحان اخیر اهلسنّت است با فرازها و فرودهای بسیار در زندگانی سیاسی، اجتماعی، فکری و کلامی (درباره او
عدنان زرزور ،
مصطفی السباعی الداعیة المجدد ،
دمشق ۱۴۲۱).
او این کتاب را باتوجه به
نقدها ، اشکالات و مواضع
خاورشناسان و نیز
محققان و
متفکرانی از
جهان اسلام ــبه
تعبیر وی، متأثر از خاورشناسان ــ نگاشته است.
سباعی به هنگام
تحصیل در
قاهره ، در
درس علیحسن عبدالقادر با آرای خاورشناسان آشنا شد.
به
اعتقاد او،
استادش که در
آلمان درس خوانده بود، مباحث تاریخ تشریع اسلامی را یکسر بر پایه کتاب
گولدتسیهر بنا نهاده بود.
مقدمه او درباره خاورشناسان و چگونگی
اثرپذیری مؤلفان اسلامی از آنان خواندنی است.
مؤلف ابتدا
سنت را
تعریف کرده و از موضع
صحابیان در برابر سنّت سخن گفته، آنگاه به مسئله «
وضع و
جعل در
حدیث » پرداخته و چگونگی آن را گزارش کرده و در ادامه، تلاشهای عالمان را برای پیراستگی ساحتِ
روایت حدیث از نقلهای
مجهول نمایانده است.
آنگاه بحث اصلی کتاب است با طرح «
شبهات » درباره حجیت سنّت و
پاسخ آنها؛ از جمله در فصل ششم با عنوان «
السنة مع المستشرقین» به نقد آرای گولدتسیهر پرداخته است.
سپس از
زُهْری و جایگاه او در حدیث سخن گفته است.
بخش درخور توجهی از کتاب را نیز به بررسی احادیثی اختصاص داده که در نوشتههای خاورشناسان و همفکرانشان (مانند احمد امین و محمود ابوریه) با روش «
نقد متن » مورد
طعن قرار گرفتهاند.
او در دو فصل از
احمد امین و
محمود ابوریه و آرای آنان سخن گفته است.
تلاش سباعی ارزشمند است، اما کاملا روشن است که برای
اثبات و
تثبیت آنچه آن را قطعی میداند، گاه به
تکلیف بیثمر افتاده است.
به علاوه، انگیزهخوانی نیز گاه او را به مجادلات غیرعلمی کشانده است.
گرایش ابوریه به
تشیع ، اثرپذیری احمد امین از خاورشناسان، و امثال این تعبیرات،
حربههایی است که سباعی برضد مخالفانش بهکار گرفته است.
دفاع عنالسنة و ردّ شُبَهالمستشرقین و الکتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی
السنة قدیماً و حدیثاً و ردُّها ردّاً علمیاً صحیحاً، از
محمد ابوشَهبه (
قاهره ۱۴۰۹).
مؤلف از
شیوخ بلند آوازه
الأزهر و
استاد علوم قرآن و
حدیث در آن
دانشگاه و نیز در
جامعة امالقری مکه است.
در این کتاب ابوشَهبه پس از بحثی کوتاه در حجیت سنّت، به پژوهش موردی روی آورده و کوشیده است درستیِ احادیثی را که مؤلفانی چون محمود ابوریه و احمد امین
موضوع (
مجعول ) دانستهاند، اثبات کند؛ از جمله
حدیت شقالصدر ،
حدیث ذباب ، و حدیثی که
ماه و
آفتاب را در
قیامت چونان دو
گاو تصویر میکند.
او در این اثر تلاش بسیاری کرده و
متون احادیث ، نقلهای گوناگون،
شرحها ،
حاشیهها و
تعلیقههای بسیاری را دیده است و این
کتاب را حاصل
عمر خود و نتیجه روزگاری دراز در بررسی
سنت مطهره و
دفاع از
سلامت و
قداست آن و
نقد و
رد باطلگرایان و شکآفرینان معرفی کرده است.
هر چند
شور و
انگیزه این افراد در دفاع از سنّت و حدیث ستودنی است، اما در نقد این دیدگاه گفته شده است که دفاع از سنّت و حدیث به معنای دفاع از تمام آنچه در
منابع حدیثی آمده است نیست.
واقعِ صادقِ
تاریخ اسلام حاکی از آن است که برخی از آنچه در
کتب صحاح و غیر آنها (و نیز در برخی
منابع حدیثی شیعه) آمده است، بههیچ روی قابل دفاع نیست.
دفاع عن الحدیث النبوی ، از
احمدعمر هاشم (
قاهره ۱۴۲۱)،
رئیس دانشگاه الأزهر و از متخصصان
علوم قرآنی و
حدیث در
مصر .
او در این کتاب، ابتدا به کوششهای
عالمان در
حراست از
ساحت سنّت اشاره کرده و آنگاه
شبههها و پرسشهای مرتبط با حجیت سنّت (و نیز برخی
روایات مورد نقد) را آورده و به آنها پاسخ گفته است.
مسئله
وضع در حدیث و چگونگی آن در تاریخ اسلام از دیگر مباحث این کتاب است.
مکانةالسنة فی التشریع الاسلامی و دَحضُ مَزاعم المنکرین،
تألیف محمدلقمان سَلَفی (ریاض ۱۴۲۰).
نویسنده کتاب را در چهار باب سامان داده است:
اثبات حجیت سنّت، جایگاه سنّت در مقابل
قرآن ،
انواع حدیث ، و پاسخ به
منکران حجیت سنت .
در این باب، مؤلف به بحث
کتابت حدیث نیز پرداخته و بر وجود
کتابت در
عصر پیامبر و
صحابه و
تابعین تأکید کرده و
مخالفان کتابت را گروهی اندک دانسته و کوشیده است کار آنان را
توجیه کند.
ادامه این باب یادکرد آرای
خاورشناسان و برخی از
مسلمانان است درباره حجیت سنّت و چگونگی
روایت آن و پاسخ به آن مطالب، که جز برخی مستندات جدید، حاوی مطلب تازهای نیست.
السنة النبویة فی کتابات اعداء الاسلام : مناقشتها و الرّد علیها، از
عماد سید شربینی (مصر ۱۴۲۳).
این کتاب را باید از آخرین تلاشهای گسترده درباره سنّت و کتابت و
حجیت آن و
پاسخ به شبهه و اعتراضها
تلقی کرد.
کتاب در دو
جلد سامان یافته است: جلد اول، پس از
تعریف واژههای سنّت و
حدیث و امثال آن، به جریانهای رویارویی با سنّت و حجیت آن
اختصاص دارد و آرای
خوارج و
معتزله و خاروشناسان و
شیعه و نیز موضع جریانهای
عرفیگرا (
سکولار ) در برابر سنّت، در آن بررسی شده است.
باب دوم این جلد، مشتمل است بر شبههها و نقدها و پاسخ آنها.
این نویسنده نیز موضوع
منع کتابت حدیث را مطرح و ابتدا در اصل
نهی تردید کرده است، سپس نهیهای وارده در
متون حدیثی را ناظر به نگارش حدیث همراهِ قرآن دانسته است.
آنچه در این باب جدید مینماید، افزون بر عدم پذیرش
نهی عام از
کتابت حدیث از سوی
پیامبر اکرم ، این ادعاست که نهی
خلفا از کتابتِ حدیث هم
عام نبوده، بلکه اولاً ناظر به
زیادهروی (
اکثار ) در
نقل و
کتابت ، ثانیاً
مقطعی و ثالثاً ناظر به کتابت و نه
نشر حدیث بوده است.
این ادعا محل تأمل است و قطعآ نهی، شامل نشر کتابت هم میشده، اما اینکه نهی عام نبوده به جهاتی پذیرفتنی است.
در ادامه بحث، مؤلف به دلایل حجیت سنّت پرداخته که بهروشنی متأثر از بحثهای
عبدالغنی عبدالخالق است و مانند او اولین
دلیل را
عصمت پیامبر دانسته است.
جلد دوم با بحث از حجیت
خبر واحد آغاز میشود و سپس با تأکید بر اینکه
مخالفان حجیت سنت ، به نااستواری
طرق روایت استناد کردهاند، به بحث از
عدالت صحابه پرداخته و همان سخنان رایج در این زمینه را مطرح کرده است.
آخرین بحث او
دفاع از
روایات مورد
طعن برخی از نواندیشان
اهلسنت است.
کتاب
شربینی از برخی جهات یک گام به پیش است، از جمله اینکه به منابع معارضان و مخالفان آرای خود، و بهویژه به جدیدترین آثار
عالمان شیعه ، توجه کرده است.
در بحث
منع از
کتابت حدیث نیز کوشیده است راه جدیدی برای
توجیه بگشاید.
شیخ قیس بهجت عطار ، از
نویسندگان عراقی ، در کتابی با عنوان
کتابٌ و عِتابٌ : رسالةٌ مفتوحةٌ الی کلیةِ اصولالدین، جامعةالأزهر، من بغداد الی القاهرة، مطالب این کتاب را
نقد کرده است.
بیشترین بخش نقد متوجه ناآگاهی مؤلف است از مبانی
شیعه درباره
سنت و
صحابه و
عدالت آنان.
مکانةالسنة فی الاسلام ، تألیف
شیخ محمد ابوزَهْو ،
از استادانِ بنام
الأزهر و
متخصص در
علوم قرآنی و
حدیث .
این کتاب، کم حجم اما حاوی نکات سودمندی است درباره نقش سنّت در
تبیین و
تفسیر قرآن ،
شبهات مرتبط با
حجیت سنّت و پاسخ به آنها، صحابه و جایگاه آنان در
حراست از
ساحت سنّت و انتقال آن به نسلهای بعدی، و
دفاع از
صحابیان از جمله دفاع از
ابوهریره .
این کتاب در ادامه پژوهش بسیار عالمانه و دقیق
ابوزهو با عنوان
الحدیث و المحدثون ، اَوْ،
عنایةالأمة الاسلامیة بالسنة النبویة (
قاهره ۱۳۷۸) نگاشته شده و با اینکه از
کجاندیشی درباره
شیعه پیراسته نیست، موضوعات و مطالب دیگر آن واقعبینانه و
استوار است.
مؤلف به
امر و
ترغیب رسولاللّه به
کتابت حدیث پرداخته و نشان داده است که هیچ حدیث استوار و صحیحی دالّ بر
منع کتابت حدیث وجود ندارد و بنابراین،
منع تدوین پس از
پیامبر اکرم مستند شرعی نداشته و صرفآ
رأی و
فهم خلیفه ، و ناظر به
وضع خاص بوده است.
السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها ، از
مکی شامی (
عمان ۱۴۲۰).
نویسنده با بحثی گذرا از
وضع حدیث ،
سنّت و چگونگی
ثبت و
کتابت و
سماع و
نقل آن در
روزگار رسولاللّه و صحابه و نگاهی اجمالی به جریان وضع و
جعل در گذر
زمان ، و تأملی در چگونگی سنّت و حدیث در روزگار معاصر و پژوهشهای
خاورشناسان ، درباره مواضع جریانهای گوناگون در برابر سنّت بحث کرده و آن را در سه دیدگاه عرضه و
نقد نموده (سطور پیشین) و به تأویلگرایان و چگونگی تأویل نصوص از دیدگاه آنان نیز پرداخته است.
القرآنیون و شبهاتهم حولالسنة ، از
خادم حسین الهیبخش (
طائف ۱۴۲۱).
نویسنده با طرح این
پرسش که
قرآنیون کیستند، آرای آنها چیست و به کدام مرحله از
تاریخ و
فرهنگ اسلامی تعلق دارند،
کتاب خود را آغاز کرده است.
به باور او، قرآنیون کسانی هستند که میگویند در
تشریع و
هدایت و برنامه زندگی،
قرآن برای
مسلمانان ، بسنده است و نیازی به سنّت ندارند.
این جریان، حرکت فکری و اعتقادی نیرومندی را در
شبه قاره هند تشکیل داده بود و در برخی
بلاد اسلامی نیز باورمندانی داشت، اما نمیتوان همه کسانی را که خادم حسین در کتابش نامبرده است از این گروه دانست.
مؤلف پس از گزارشی تاریخی، مستندات قرآنیون را درباره کافی بودن قرآن و بینیازی از سنّت،
بررسی کرده است.
این جریان و اثری که در
جهان اسلام برجای نهاده، درخور تأمل است.
جز این کتاب، نگاشته شایان توجهی درباره آنان، دستکم در
ادبیات عربی ، در اختیار نیست.
محمود محمد مزروعه در کتابی مختصر با عنوان
شبهاتالقرآنیین حولالسنة النبویة ، شبههها و پرسشهای آنان را آورده و پاسخ گفته است.
او در این کتاب از کتاب خادمحسین اثر پذیرفته است.
بر همین
سیاق است اثر کوچک دیگری با عنوان
شبهاتالقرآنیین ، از
عثمان بن معلم محمود بن شیخعلی .
نظریة السنة فی الفکر الامامیالشیعی : التکون و الصیرورة، تألیف
حیدر حباللّه .
پژوهشی است مفصّل، متتبعانه، بنیادی درباره سنّت و
حجیت آن از دیدگاه
عالمان و
فقیهان و
اصولیان شیعه .
نویسنده از دوگونه سنّت سخن گفته است:
سنّت واقعیه و
سنّت مَحْکیه .
وی بهدرستی بر این نکته تأکید کرده است که
شیعه در
حجیت سنت تردیدی ندارد و بنابراین، بحث از حجیت سنّت واقعیه زائد به نظر میرسد؛ یعنی آنچه از سنّت با نقل
متواتر یا همراه با
قرائن در اختیار عالمان قرار گیرد، حجیتش قطعی است.
اما سنّت محکیه، بحث اصلی این کتاب است و گزارش مواضع عالمان شیعه از آغاز
غیبت صغری تاکنون، درباره سنّت محکیه یا
خبر واحد .
فصل اول، بهگونهای گذرا این بحث را در دوره حضور مطرح میکند.
فصل دوم به فاصله سالهای ۲۶۰ تا روزگار
ابنطاووس حلی (متوفی ۶۶۴) و
علامه حلّی (متوفی ۷۲۶) اختصاص دارد.
در این فصل، دیدگاه
شیخمفید ،
سیدمرتضی علمالهدی ،
شیخطوسی ،
طبرسی ،
ابن برّاج ،
ابن ادریس حلّی ، و
محقق حلّی به بحث نهاده شده و با
تحلیل دقیق، از وجوه
افتراق و
اتفاق دیدگاه
سیدمرتضی و شیخطوسی سخن رفته است.
در فصل سوم جایگاه «
نقد سند » و «
نقد متن » در
ارزیابی روایات بررسی شده و با اشاره به
اقسام حدیث ، به تحولات رویکرد نقد سند پرداخته شده است.
فصل چهارم رویکرد
اخباریان به
سنت است با تحلیلی گسترده از چگونگی شکلگیری این جریان و موضع اخباریان در برابر گونهبندی
حدیث و نیز رویارویی جریان
اصولی با
اخباری .
در این فصل چگونگی
مرجعیت علمی قرآن در کنار «
مرجعیت سنت » و بالعکس به بحث نهاده شده است.
سنّت در روزگار معاصر، موضوع فصل پنجم است، باتوجه به فرایند بحثهای اصولی مدرسههای
نجف و
قم .
در فصل ششم سخن از
نقد سنت است با توجه به بحثهای خاورشناسان درباره حدیث و جریان
قرآنیون و
نقد آنها.
گزارش آرای ناقدانِ
سنت محکیه در این بخش شایان توجه است.
آخرین بحث، حد و حدود «حجیت
خبر واحد» در غیر
احکام و
مسائل فقهی است که بحثی سودمند و درخور
تأمل است.
منزلةالسنة من الکتاب و اثرها فی الفروع الفقهیة ، از
محمدسعید منصور (
قاهره ۱۹۹۳).
موضوع اصلی کتاب، بررسی جایگاه سنّت در مقایسه با
قرآن و آموزههای سنّت در سنجش با
تعالیم قرآن کریم است، با عنوانهایی چون سنّت تأکید قرآن، سنّت بیان و
تبیین قرآن،
مرتبه و موضع سنّت در
تشریع احکام در کنار قرآن.
مؤلف تمام این عناوین را بر پایه
کتابهای فقهی پیگیری کرده است.
رابطه متقابل کتاب و سنت ، از
علی نصیری (
تهران ۱۳۸۶ش).
مؤلف
بحث را از قرآن آغاز کرده است با بررسی حجیت و اعتبار
ظواهر قرآن ، قرآن و
تفسیر به رأی ، ویژگیهای بیانی قرآن،
ظاهر و
باطن در قرآن، چگونگی
استعمال لفظ در بیشتر از یک
معنی در قرآن،
اجمال در بیان قرآن و غیره.
آنگاه سخن از سنّت است با بحث درباره مفهوم سنّت، جایگاه سنّت، حجیت سنّت، چگونگی حجیتِ سنّتِ محکیه (
خبر واحد ) در
فقه و
معارف و
عقاید .
رابطه کتاب و سنّت از منظر اندیشهوران فصل دراز دامن
کتاب است که در ضمن آن سه جریان را بازمیشناساند: قرآن محوری، سنّت محوری، و قرآن محوری و سنّتمداری.
مؤلف ، دیدگاه دوگانه محوری را مطرح میکند، یعنی
استقلال قرآن و سنّت در
حجیت .
بر پایه این دیدگاه، قرآن و سنّت دو کتاباند که هر کدام جایگاه خود را دارند: قرآن به
کلیات پرداخته و سنّت به جزئیات؛ قرآن
اصول را بر نموده و سنّت آن را
تبیین کرده و
تفصیل داده است.
اما این دو کتاب در هدایتآفرینی و نقشآفرینی در
حیات انسان مؤمن ، جداییناپذیرند.
فصل چهارم بهویژه به جایگاه آموزههای سنّت در
سنجش با قرآن
اختصاص دارد و به تعبیر
نویسنده «خدمات سنّت به قرآن»، و تقریر و تأکید
آیات الهی ، تبیین و
تفسیر آموزههای قرآنی و غیره.
در فصل پنجم از خدمات قرآن به سنّت سخن رفته و آنگاه مؤخره و نتایج بحث ذکر شده است.
بحث درباره حجیت سنّت، در
منابع اصولی نیز به گستردگی مجال طرح یافته است.
بهواقع، جایگاه این بحث در
آثار اصولی است که
مؤلفان آنها از سنّت به مثابه یکی از
مصادر و منابع
استنباط به تفصیل سخن میگویند.
نمونهای از آن،
کتاب شایان توجه
محمدسلام مدکور است با عنوان
مناهج الاجتهاد فی الاسلام (
کویت ۱۳۹۳) که حجیت سنّت را از دیدگاه تمام
مذاهب و
فرق اسلامی به بحث گذاشته است.
دیگر اینکه در برخی از آثاری که به انگیزه نقد برخی پژوهشهای نونگاشته شده است نیز به اقتضای
متن مورد
نقد ، از حجیت سنّت سخن رفته است.
(۱) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۲) ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، تهران: انتشارات اسماعیلیان، (بیتا).
(۳) ابن جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ ۱۳۸۸/ ۱۹۶۶ـ ۱۹۶۸.
(۴) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیح البخاری، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست (بیتا).
(۵) ابن حجر عسقلانی، کتاب تهذیب التهذیب، (بیروت) ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۶) ابن سعد (بیروت).
(۷) ابن شاذان، مختصر اثبات الرجعة، از باسم موسوی، در تراثنا، سال ۴، ش ۲ (ربیعالآخر ـ جمادیالآخره ۱۴۰۹).
(۸) ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی فی روایته و حمله، قدم له و علق علیه محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۹) ابن ودعان، الاربعون الودعانیة، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، در میراث حدیث شیعه، دفتر ۱۷، به کوشش مهدی مهریزی و علی صدرایی خویی، قم: دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.
(۱۰) محمود ابوریه، اضواء علی
السنة المحمدیة، قاهره (۱۹۸۰).
(۱۱) محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، او، عنایة الامة الاسلامیة
بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
(۱۲) محمد محمد ابوزهو، مکانةالسنة فیالاسلام، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۳) احمد زکی ابوشادی، ثورة الاسلام، بیروت: دار مکتبة الحیاة، (بیتا).
(۱۴) محمد ابوشهبه، دفاعٌ عن
السنة و ردّ شُبَه المستشرقین و الکُتّاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی
السنة قدیماً و حدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صحیحاً، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۱۵) خلدون احدب، التصنیف فی
السنة النبویة و علومها، من بدایة المنتصف الثانی للقرن الرابع عشر الهجری و الی نهایة الربع الاول من القرن الخامس عشر الهجری، بیروت ۱۴۲۷.
(۱۶) احمد صبحی منصور، القرآن و کفی مصدرآ للتشریع الاسلامی، بیروت ۲۰۰۵.
(۱۷) محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض (۱۳۹۶ (.
(۱۸) خادم حسین الهیبخش، القرآنیون و شُبَهاتهم حول
السنة، طائف ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۱۹) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۲۰) جمال بن ا، نحو فقه جدید، قاهره: دارالفکر الاسلامی، (بیتا).
(۲۱) هاشم معروف حسنی، دراسات فی الحدیث و المحدثین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، (بیتا).
(۲۲) هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی الآثار و الاخبار، بیروت ۱۹۷۳.
(۲۳) محمدرضا حسینی جلالی،
تدوین السنة الشریفة، قم ۱۳۷۶ش.
(۲۴) علی حسن حلبی، ابراهیم طه قیسی، و حمدی محمد مراد، موسوعة الاحادیث و الآثار الضعیفة و الموضوعة، ریاض ۱۴۱۹.
(۲۵) محمد حمزه، الحدیث النبوی و مکانته فی الفکر الاسلامی الحدیث، بیروت ۲۰۰۵.
(۲۶) محمد خضری، تاریخ التشریع الاسلامی، مصر ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۲۷) احمد بن علی خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف عش، (بیروت) ۱۹۷۴.
(۲۸) ذهبی.
(۲۹) محمد رشیدرضا، «الاحتجاج باحادیث الآحاد فی العقائد و تحقیق معنی الظن و الیقین و التواتر»، المنار، ج۱۹، ش۶ (محرّم ۱۳۳۵).
(۳۰) محمد رشیدرضا، «حقیقة الجن و الشیاطین»، همان، ج۷، ش۱۸ (رمضان ۱۳۲۲).
(۳۱) محمد رشیدرضا، «
السنة و صحتها و الشریعة و متانتها: ردّ علی دعاة النصرانیة بمصر»، همان، ج ۱۹، ش ۲ (رمضان ۱۳۳۴)، همو، «النسخ و اخبار الآحاد»، همان، ج۱۲، ش ۹ (رمضان ۱۳۲۷).
(۳۲) رفعت فوزی عبدالمطلب، توثیق
السنة فی القرن الثانی الهجری: اسسه و اتجاهاته، (قاهره) ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
(۳۳) مصطفی سباعی،
السنة و مکانتها فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۳۴) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، مفتاح الجنة فی الاحتجاج
بالسنة، مدینه ۱۳۹۹.
(۳۵) محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۶) مکی شامی،
السنة النبویة و مطاعن المبتدعة فیها، عمان ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹.
(۳۷) محمدتقی شوشتری، الاخبار الدخیلة، علق علیه علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۰.
(۳۸) علی شهرستانی، منبع
تدوین الحدیث: اسباب و نتائج، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۳۹) صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، دمشق ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۴۰) محمد توفیق صدقی، «الاسلام هو القرآن وحده»، المنار، ج۹، ش ۷ (رجب ۱۳۲۴).
(۴۱) عبدالمنعم صالح العلی، دفاع عن ابیهریرة، بغداد ۱۹۸۱.
(۴۲) محمد عبده، الاعمال الکاملة للامام محمد عبده، چاپ محمد عماره، بیروت ۱۹۷۲ـ۱۹۷۴.
(۴۳) نیازی عزالدین، دین السلطان، دمشق ۱۹۹۷.
(۴۴) محمد سعید عشماوی، اصول الشریعة، قاهره ۱۴۱۶/ ۱۹۹۶.
(۴۵) محمد سعید عشماوی، حجیة الحدیث، قاهره ۱۴۱۵الف.
(۴۶) محمد سعید عشماوی، حقیقة الحجاب، قاهره ۱۴۱۵ب.
(۴۷) محمد سعید عشماوی، الربا و الفائدة فی الاسلام، بیروت.
(۴۸) محییالدین عطیه، صلاحالدین حفنی، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث
الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
(۴۹) علی بن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم (بیتا).
(۵۰) اکرم عمری، بحوث فی تاریخ
السنة المشرفة، بغداد ۱۹۷۲.
(۵۱) محمد غزالی،
السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، قاهره ۱۴۱۰.
(۵۲) عمر فلّاته، الوضع فی الحدیث، دمشق ۱۴۰۱.
(۵۳) محمد جمالالدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷، چاپ افست ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳.
(۵۴) اسماعیل کردی، نحو تفعیل قواعد نقد متن الحدیث: دراسة تطبیقیة علی بعض احادیث الصحیحین، دمشق ۲۰۰۲.
(۵۵) کلینی، اصول کافی.
(۵۶) یوسف مرعشلی، مصادر الدراسات الاسلامیة و نظام المکتبات و المعلومات، ج۱، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶.
(۵۷) ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی، (تهران) ۱۴۰۵.
(۵۸) محمدعلی مهدویراد،
تدوین الحدیث عند الشیعة الامامیة: بدایته المبکّرفی عهدالرسول و مصیره حتی الکلینی، بیروت ۱۴۲۷.
(۵۹) محمدعلی مهدویراد،
تدوین حدیث: منع
تدوین حدیث.
(۶۰) توجیهها، نقدها»، علوم حدیث، ش۵ (پاییز ۱۳۷۶)، ش۶ (زمستان ۱۳۷۶).
(۶۱) میرحامد حسین، استخراج المرام من استقصاء الافهام، قم ۱۳۸۳.
(۶۲) محمد خیر بن رمضان یوسف، المعجم المصنف لمؤلفات الحدیث
الشریف، ریاض ۱۴۲۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حجیت سنت»، شماره۵۸۷۶.