روابط اجتماعی در رفتار امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
روابط اجتماعی در درون نظام معنایی خاصی شکل میگیرد. به دیگر سخن، رابطه معنا داری میان روابط اجتماعی و نظام معنایی وجود دارد. معناداری روابط اجتماعی در گرو منظومهای از مفاهیم است که تشکیل دهنده نظام معنایی آن روابط اجتماعی است. از این رو،
فهم روابط اجتماعی در گرو شناخت نظام معنایی
حاکم بر روابط اجتماعی است. چنانچه بتوان به منطق درونی روابط اجتماعی راه یافت، میتوان به فهم درستی از روابط اجتماعی دست یافت. در غیر این صورت، روابط اجتماعی پراکنده دیده شده، نمیتوان برای ارتباط معناداری میان روابط مذکور برقرار کرد.
مطالعه
رفتار وگفتار
امام حسین علیهالسّلام در
قیام کربلا نمایانگر آموزههایی است که تداعی کننده روابط اجتماعی خاصی است. این آموزهها هم در گفتار امام حسین علیهالسّلام بازتاب یافته، هم در رفتار اجتماعی وی تجلی یافته است. دقت در این آموزهها، بیانگر منظومهای از مفاهیم است که نظام معنایی حاکم بر رفتار اجتماعی وگفتار امام حسین علیهالسّلام را تشکیل میدهد. هدف اساسی نوشتار مختصر حاضر، راه یافتن به نظام معنایی حاکم بر روابط اجتماعی امام علیهالسّلام در قیام کربلا است.
به زعم نگارنده، با مطالعه رفتار و گفتار امام حسین علیهالسّلام میتوان به منطق درونی این رفتار و گفتار و در نتیجه نظام معنایی آن راه یافت. با فهم این نظام معنایی میتوان به فهم درستی از روابط اجتماعی بازتاب یافته در رفتار و گفتار امام علیهالسّلام دست یافت. فهم این نظام معنایی در گرو استخراج مفاهیم مکنون در رفتار اجتماعی و گفتار امام حسین علیهالسّلام از یک سو و قرار دادن این مفاهیم در منظومه معنایی از سوی دیگر است.
حرکت امام حسین علیهالسّلام از
مدینه تا
کربلا و اقدامات و فعالیتهای وی در این مسیر تا
شهادت در بر گیرنده روابط اجتماعی خاصی است. مهمترین مفهومی که بر این حرکت سایه افکنده بود و تولید کننده معنای روابط اجتماعی در آن به حساب میآید، مفهوم
عبودیت و خدامحوری است.
امام علیهالسّلام در تمامی این روابط و در دقایق مهم آن، حرکت خود را در مسیر بندگی
خداوند معرفی نموده، هدف اصلی خود را تحقق
اراده الهی میداند.
در آغاز حرکت وبه هنگام خروج از مدینه که مسیر اصلی را انتخاب نموده بود، در پاسخ به یکی از یارانش که راه و مسیر فرعی را پیشنهاد داده بود، میفرماید:
لا والله لا افارقه حتی یقضی الله ما هو قاض؛ نه به خدا سوگند این مسیر را رها نمیکنم تا خداوند خواسته و اراده خود تحقق بخشد.
در این سخنان که بیانگر نوعی رابطه امام علیهالسّلام با یکی از یارانش است، به آشکارا باور وی به عبودیت وبندگی خداوند نمایان است. در این سخنان امام علیهالسّلام حرکت خود را در راستای تحقق اراده الهی معرفی میکند و در دیگر سخنان خود در مقاطع دیگری از این حرکت نیز بر آن تاکید میکند.
در دومین مرحله از حرکت خود یعنی حرکت از
مکه، در ملاقات با
فرزدق که وی نگرش مردم
عراق را نسبت به امام علیهالسّلام نا مطلوب توصیف کرد، میفرماید:
صدقت لله الامر و... ان نزل القضاء بما نحب و نرضی نحمد الله علی نعمائه... وان حال القضاء دون الرجاء فلم یتعد من کان الحق نیته و... ؛ راست گفتی. امر و تقدیر دست خداست... اگر پیش آمدها مطابق میل ما باشد خداوند را در برابر نعمت هایش
شکر میگوییم... و اگر پیش آمدها بر خلاف خواسته ما باشد کسی که
نیتش،
حق است از مسیر حق
تجاوز نمیکند...
این سخنان نیز امام علیهالسّلام در رابطه اش با فرزدق، خدامحوری حرکت خود را به صراحت بیان میکند. حرکت امام علیهالسّلام بر اساس این باور مهم شکل گرفته است که لله الامر. این باور در مرحله سوم حرکت اجتماعی امام علیهالسّلام یعنی در کربلا، نیز بارها در سخنان و رفتار وی نمایان گردیده است.
در
شب عاشورا پس از آن که امام علیهالسّلام در جمع یارانش سخنانی بر
زبان آورد که بیانگر
خبر اعلام شهادت بود،
زینب سلاماللهعلیها نزد وی آمده و اظهار نگرانی نمود. امام علیه السلام
خواهرش را تسلی داده، در سخنانی میفرماید:
.... یا اختی تعزی بعزاء الله و اعلمی ان اهل الارض یموتون و اهل السماء لایبقون و ان کل شی هالک الا وجه الله الذی خلق الارض بقدرته و... خواهرم به عزای الهی
عزاداری نما و بدان که
اهل زمین میمیرند و
اهل آسمان باقی نمیمانند و جز
خداوند همه موجودات از بین میروند و..
بیان این
عقیده بنیادین از سوی امام علیهالسّلام به خوبی جایگاه خداوند در حرکت اجتماعی وی را نشان میدهد. در
صبحعاشورا نیز به هنگام رویارویی با لشکریان
دشمن این باور عمیق خود را در قالب
دعا بیان میکند:
اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شده وانت لی فی کل امر نزل بی ثقه و عده... ؛ خدایا تو در هر غم و اندوه
پناهگاه و در هر پیش آمد ناگوار مایه
امید من هستی و در هر حادثهای سلاح و ملجا من..
این باور به لحاظ تاثیر گذاری از چنان تاثیر مهمی برخوردار بود که امام علیهالسّلام در
روز عاشورا در برخورد اجتماعی خود با نیروهای دشمن در موارد متعددی به صراحت مطرح میکند.
انی توکلت علی الله ربی و ربکم ما من دابه الا هو آخذ بناصیتها... ؛ من بر پروردگارم و پروردگار شما
توکل میکنم که
اختیار هر جنبدهای در
دست اوست..
بیان این باور چنان
قدرت و توانی در روابط امام علیهالسّلام با دشمنانش میدهد که میتواند
مصیبتها را تحمل نماید و حرکت اجتماعی اش را با
قاطعیت ادامه دهد.
پس از
شهادتعلی اصغر با وضع رقت انگیز، در مقابل دشمنان محکم ایستاده،
خون گلوی علی اصغر را به
آسمان پاشیده، میفرماید:
... هون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ این مصیبتها بر من آسان است زیرا خداوند
شاهد آن است
امام حسین علیهالسّلام با توجه به
اصلخدامحوری در حرکت اجتماعی اش که مهمترین
مفهوم در نظام معنایی این حرکت بود، همواره در روابط و برخوردهای اجتماعی اش با یاران و حتی دشمنانش
تلاش میکند آگاهی لازم را نسبت به هدف اصلی حرکتش ابراز نماید.
امام علیهالسّلام برای حرکت خود رسالتی الهی دارد و از این رو، در فرصتهای متعددی مخاطبانش را نسبت به این
رسالت آگاه میسازد. این تلاش ارزنده امام علیهالسّلام آن قدر زیاد بوده است که هیچ کدام از یاران و دشمنانش نسبت به رسالت و
هدف وی ناآگاه باقی نماندند.
پس از حرکت از مکه به برادرش محمد حنفیه و دیگر افراد بنی هاشم در نامهای مینویسد:
... اما بعد فان من لحق بی استشهد و من تخلف لم یدرک الفتح؛.... اما بعد هرکس به من ملحق شود به شهادت میرسد و هرکس خودداری کند به پیروزی دست نخواهد یافت.
در این نامه اولا امام علیهالسّلام با صراحت
سرنوشت یاران خود را بیان میکند، ثانیا با اشاره به مفهوم شهادت و فلاح آگاهی لازم را برای انتخاب صحیح در
اختیار ب
نی هاشم قرار میدهد. در جایی دیگر نیز
خطاب به یارانش میفرماید:
... فما الموت الا قنطره تعبر بکم عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعه والنعم الدائمه؛...
مرگ چیزی جز یک پل نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده به
بهشتهای وسیع و نعمتهای همیشگی میرساند.
آگاهی بخشی امام علیهالسّلام تنها نسبت به یارانش نبوده، بلکه در برخوردهای وی با دشمنانش نیز قابل مشاهده است. در یکی از سخنرانی هایش قبل از آغاز نبرد میفرماید:
ایها الناس انسبونی من انا ثم ارجعوا الی انفسکم وعاتبوها وانظروا هل یحل لکم قتلی وانتهاک حرمتی؟. ... فان صدقتمونی بما اقول وهوالحق... وان کذبتمونی فان فیکم من ان سئلتموه عن ذلک اخبرکم.... ؛ ای مردم بگوئید من چه کسی هستم سپس به خود آیید و خویشتن را
ملامت کنید و ببینید آیا
قتل من و در هم شکستن
حریم من برای شما
جایز است؟. .. اگر مرا در گفتارم
تصدیق بکنید اینها
حقایق است... و اگر مرا
تکذیب میکنید در بین شما کسانی هستند که میتوانید از آنها
سؤال کنید..
امام علیهالسّلام با چنین آگاهی بخشی به دشمنانش پاسخ محکمی به کسانی میدهد که وی را منحرف از مسیر
اسلام و
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم اعلام میکردند.
امام علیهالسّلام با نام بردن افرادی چون
جابر بن عبدالله انصاری و
زید بن ارقم و
انس بن مالک از صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، راه برای رسیدن به
حقیقت را میگشاید و هرگونه
عذر و بهانه را برای دشمنانش نسبت به عدم اگاهی منتفی میسازد.
امام علیهالسّلام در یکی دیگر از سخنرانیهای خود، حتی نسبت به
دعوت کوفیان از وی نیز آگاهی بخشی میکند. در خطاب به آنان میفرماید:
تبالکم ایتها الجماعه وترحا افحین استصرختمونا ولهین متحیرین فاصرخناکم مودین مستعدین سللتم علینا سیفا فی رقابنا... ؛ ای مردم
ننگ و
ذلت و
حزن و
حسرت بر شما باد که با
اشتیاق فراوان ما را به یاری خود خواندید و آن گاه که به فریاد شما
جواب مثبت داده و به سرعت به سوی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود بر علیه ما شعله ور ساختید...
از دیگر مفاهیم معنا بخش روابط و حرکت اجتماعی امام حسین علیهالسّلام مفهوم خیرخواهی است. امام علیهالسّلام از آنجا که حرکتی خدامحور داشته، آگاهیهای لازم به مخاطبان خود در این باره بخشیده است، در مقاطع گوناگون
اصل خیرخواهی را نیز در این حرکت نمایان ساخته است. امام علیهالسّلام به موجب این اصل هم به خیرخواهی دیگران نسبت به خود توجه نموده و هم خود نیز خیرخواه دیگران بوده است. نسبت به مورد نخست میتوان به عکس العمل وی در برابر
محمد حنفیه اشاره کرد. به هنگام حرکت از مدینه، محمد حنفیه
خدمت امام علیهالسّلام آمده پیشنهاد حرکت از شهری به شهر دیگر برای در امان ماندن از خطرات فراروی امام علیهالسّلام به
دلیلامتناع از
بیعت میدهد. امام علیهالسّلام در برخورد با این رفتار
برادر خود میفرماید:
یا اخی جزاک الله خیرا لقد نصحت و اشرت بالصواب وانا عازم علی الخروج الی مکه... ؛ برادرم،
خدا جزای خیر دهد تو را که خیرخواهی نمودی و به نظر صلاح خود اشاره کردی اما من عازم
مکه هستم..
در این فراز اگرچه امام علیهالسّلام به دلایلی با پیشنهاد محمد حنفیه مخالفت میکند اما خیرخواهی او را میستاید و بدین ترتیب، در رفتار اجتماعی خود خیرخواهی را نمایان میسازد.
افزون بر توجه به خیرخواهی دیگران، امام علیهالسّلام خود نیز در برخوردهایش با دیگران خیرخواهی را نمایان ساخته است. به عنوان نمونه، این رفتار خیرخواهانه در برخورد با افرادی چون عبید الله بن حر جعفی، عمروبن قیس و پسرعمویش در مسیر
مکه به
کربلا به
چشم میخورد. امام علیهالسّلام پس از امتناع این افراد از پیوستن به یاران خود، از آنان میخواهد تا از این منطقه دور شوند تا دچار عواقب شوم این عدم همکاری و همیاری نگردند.
نمونهای دیگر از این خیر خواهی در رفتار اجتماعی امام علیهالسّلام را میتوان در برخورد با لشکریان
دشمن در
روزعاشورا مشاهده کرد. در اولین سخنرانی در روز عاشورا خطاب به آنان میفرماید:
ایها الناس اسمعوا قولی و لاتعجلوا حتی اعظکم بما هو حق لکم علی وحتی اعتذر الیکم من مقدمی علیکم... ؛ ای مردم به گفتارم
گوش دهید و در
جنگ کردن شتاب نکنید تا من وظیفه خود را که
نصیحت کردن شماست انجام دهم و انگیزه
سفر خودم را به سوی شما توضیح دهم..
در این سخنان امام علیهالسّلام از رابطه اجتماعی متقابلی سخن میگوید که بر اساس آن
حق مردم آگاه شدن و وظیفه
رهبر در حرکت اجتماعی موعظه کردن و آگاه ساختن است. این رابطه متقابل به خوبی خیرخواهی امام علیهالسّلام را نسبت به مردم نشان میدهد.
امام علیهالسّلام در حرکت اجتماعی خود آگاهی بخشی را به نحو کامل انجام داده، وظیفه خیرخواهی را تحقق بخشیده، اما در نهایت به نظر دیگران
احترام گذارده، شرایط
انتخاب آزادانه را برای آنان فراهم میسازد. احترام به نظر دیگران، آزادی را به عنوان یکی از مفاهیم مهم در نظام معنایی روابط اجتماعی امام علیهالسّلام وارد میسازد.
امام حسین علیهالسّلام نخستین بار در حرکت خود، پس از شنیدن
خبرشهادت مسلم، از حق انتخاب آزادانه یاران خود سخن به میان میآورد. امام علیهالسّلام از طریق
نامه از این ماجرا باخبر گردیده، در میان یارانش قرار گرفته، میفرماید:
اما بعد فانه قد اتانا خبر فظیع قتل مسلم بن عقیل وهانی بن عروه و عبدالله بن یقطر وقد خزلتنا شیعتنا فمن احب منکم الانصراف فلینصرف لیس علیه منا ذمام؛ اما بعد خبر بسیار تاثر انگیزی به ما رسیده است که کشته شدن
مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر است و
شیعیان ما دیگر ما را
یاری نمیکنند پس هریک از شما که
دوست دارد برگردد، میتواند برگردد و از طرف ما بر گردنش
عهد و حقی نیست.
بدین ترتیب، امام علیهالسّلام بیعت خود را برای نخستین بار از یارانش برمی دارد و در رابطه اش با آنان شرایط انتخاب آزادانه حرکت را فراهم میسازد. بار دیگر در شب عاشورا که حرکت به
مقصد خودش نزدیک تر میگردد، امام علیهالسّلام در سخنان خود این شرایط را فراهم میسازد. امام علیهالسّلام پس از تمجید یارانش از شهادت خود در فردای آن
شب خبر داده، خطاب به آنان میفرماید:
... وانی قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعا فی حل لیس علیکم منی ذمام وهذا اللیل قد غشیکم فاتخذ وه جملا ولیاخذ کل رجل منکم بید رجل من اهل بیتی فجزاکم الله جمیعا خیرا.... ؛ ومن به شما
اجازه میدهم که همگی آزادید و
بیعت خود را از شما برداشتم و از تاریکی شب برای برگشتن استفاده کنید و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده من را بگیرد خداوند به همه شما
پاداش نیک
عطا نماید..
رعایت آزادی و حق انتخاب از سوی امام علیه السلام
اختصاص به موارد گذشته نداشته، در موارد دیگری نیز صورت گرفته است. به هنگام کارزار نیز امام علیهالسّلام در برخورد با یارانش به آنان آزادی تصمیم گیری عطا نموده است.
وقتی غلامش جون بن حری اجازه جنگیدن گرفت، امام علیهالسّلام در پاسخ میفرماید:
یا جون انت فی اذن منی فانما تبعتنا طلبا للعافیه فلاتبتل بطریقنا... ؛ ای جون من بیعت خود را از تو برداشتم و آزاد هستی چرا که تو به امید آسایش با ما آمدی پس در راه ما خود را به
مصیبت مبتلا نکن..
حرکت امام حسین علیهالسّلام نمایان گر جلوههایی پرمعنا از محبت و مهرورزی به عنوان یکی از مفاهیم مکنون در نظام معنایی روابط اجتماعی وی است. امام علیهالسّلام که بر اساس آنچه گذشت، درکنار آگاهی بخشی و خیرخواهی در راستای
تکلیف الهیاش، شرایط انتخاب آزادانه یارانش را فراهم نمود، با یارانش در
نهایتاحترام و
ادب برخورد میکند. از برخورد امام علیهالسّلام با یارانش به بهترین نحو میتوان
ضرورتمحبت و مهرورزی در روابط اجتماعی را استخراج نمود.
در شب عاشورا یاران و اصحاب خود را بهترین یاران و
اهل بیت خود با وفاترین اهل بیت معرفی میکند.
در موارد متعددی از جمله در صبح روز عاشورا آنان را با ایها الکرام؛ ای بزرگ زادگان خطاب میکند.
در موارد زیادی با یاران خودش به گرمی سخن گفته، در رفتار با آنان نهایت عطوفت و مهربانی را به
تصویر میکشد. به عنوان نمونه، در بالای سر یکی از یارانش به نام واضح غلام ترک حاضر گردید. با وی
معانقه نمود، دستهای مبارک خویش را به گردن او انداخت سپس صورت نازنینش را به صورت وی گذاشت که این غلام از این محبت و
عاطفهامام فوق العاده مسرور و
خوشحال شد.
افزون بر این موارد، میتوان از شدت عاطفه امام علیهالسّلام نسبت به اهل بیت خود نام برد که به جهت رعایت
اختصار به یک مورد اشاره میکنیم. پس از آنکه امام علیهالسّلام در میان اولین سخنرانی خود صدای
گریه برخی از
زنان را شنید، سخن و خطابه خویش را
قطع کرد و به
برادرشعباس و
فرزندشعلی اکبرماموریت داد تا آنها را به
سکوت و
آرامش،
دعوت نمایند.
و در نهایت اوج محبت ورزی امام علیهالسّلام را میتوان در برخورد با برادرش و در این
کلام پس از قصد حمله لشکریان
عمرسعد در
عصر تاسوعا، یافت که فرمود:
ارکب بنفسی انت یا اخی حتی تلقاهم و تقول لهم ما لکم؛ سوار شو جانم به قربان تو، برو بپرس چه شده و چه میخواهند.
در روابط اجتماعی امام حسین علیهالسّلام اگر چه عطوفت، محبت و مهرورزی به عنوان یکی از عناصر معنا بخش این روابط از
اهمیت زیادی برخوردار است، در کنار آن امام علیهالسّلام توجه بسیار زیادی به
حفظعزت و
کرامت خود و یارانش دارد. امام علیه السلام
تلاش میکند همواره در روابط خود با دیگران، از
عزت خود و یارانش
مراقبت نماید. از این رو، چنانچه از وی در برخی مواضع قاطعیت فراوانی مشاهده میشود و هیچگونه نرمشی به
چشم نمیخورد، نه به
دلیل عدم توجه به اصل محبت ورزی بلکه به دلیل رعایت اصل عزتمندی در روابط اجتماعی است. در ادامه به نمونههایی از جلوههای عزتمندی در روابط امام علیهالسّلام در حرکت اجتماعی اش اشاره میکنیم.
بر طبق نقل برخی از مقاتل نویسان، هنگامی که کاروان امام حسین علیهالسّلام در حرکت از
مکه به سوی
کربلا به منزلی به نام ثعلبیه رسید،
خبرشهادتمسلم و
هانی بن عروه به وی رسید. امام علیهالسّلام بسیار متاثر گردید و
اشک بر
صورتش جاری گردد. پس از آنکه میان برخی یارانش گفتگویی درباره ادامه حرکت صورت گرفت، امام با قاطعیت در جملهای کوتاه اینگونه به اهمیت زندگی عزتمندانه اشاره میکند:
لا خیر فی العیش بعد هولاء؛ پس از اینها در
زندگی دیگر خیری وجود ندارد.
این جمله به وضوح بر این نکته
دلالت دارد که زندگی که در آن افراد بزرگی چون مسلم بن عقیل در آن حضور نداشته باشند و افرادی
حقیر آنان را به شهادت رسانده باشند، دیگر ارزشی ندارد چرا که در آن
عزت جای خودش را به
ذلت میدهد. در روز عاشورا نیز امام علیهالسّلام بارها بر زندگی عزتمندانه تاکید نموده است.
در پایان اولین سخنرانی خود در این روز، در پاسخ به یکی از افراد لشکر
ابن سعد که بار دیگر از امام علیهالسّلام میخواهد با
یزید،
بیعت نماید، میفرماید:
... لا والله لا اعطیهم بیدی اعطاء الذلیل ولا افر منهم فرار العبید؛ ... نه به خدا سوگند نه دست ذلت به آنان میدهم و نه مانند بردگان از برابر آنان فرار میکنم.
در واقع، امام علیهالسّلام میان زندگی در شرایط ظلم پذیری را مصداق
ذلت میداند وبه همین
دلیل، از نظر وی، مرگ ظاهری در جایی که انسان مجبور است با ظالمان زندگی کند، جز
سعادت نیست.
در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا نیز جمله معروف خود را درباره اصل عزتمندی بیان میفرمایند. در این سخنرانی، پس از اشاره به نقض بیعت کوفیان با وی و نکوهش آنان در این پیمان شکنی، میفرماید:
.... الا ان الداعی بن الداعی قد رکز بین اثنتین بین السله والذله وهیهات منا الذله یابی الله لنا ذالک ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت ودنوف حمیه و نفوس ءابیه من ان نؤثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام. . ؛ آگاه باشید گه این فرومایه (یزید) فرزند فرومایه مرا در بین دو راهی شمشیر وذلت قرار داده است وهیهات که ما زیر بار ذلت برویم زیرا خدا ورسولش ومؤمنان از اینکه ماذلت را بپذیریم ابا دارند ودامنهای پاک مادران ومغزهای با غیرت ونفوس باشرافت پدران روا نمیدارند که اطاعت افراد لئیم وپست را بر قتلگاه کرام ونیک منشان مقدم بداریم..
دقت در این فراز هم نمایانگر
اهمیت عزتمندی در رفتار اجتماعی امام علیهالسّلام است و هم
ارتباط این اصل را با دیگر مفاهیم نظام معنایی روابط اجتماعی وی به ویژه مفهوم خدامحوری است. امام علیهالسّلام در این حرکت در مسیر الهی گام برمی دارد وبه همین دلیل، بر اساس تعالیم الهی هرگونه
قتل شرافتمندانه و عزتمندانه را بر زندگی ذلت بار ترجیح میدهد که نتیجه آن ظهور عزم آهنین امام علیهالسّلام است. به دیگر سخن، قاطعیت امام
نتیجه عزتمندی روابط اجتماعی اوست.
پس از کشته شدن تعدادی از یارانش بار دیگر با قاطعیت اعلام میفرماید:
... اما والله لا اجیبهم الی شیء مما یریدون حتی القی الله وانا مخضب بدمی؛... آگاه باشید به خدا سوگند من به هیچیک از خواستههای اینها جواب مثبت نخواهم داد تا در حالیکه به
خون خویش
خضاب شده وبه
لقای خداوند نائل گردم.
بر این اساس، میتوان تمامی رفتارهای امام علیهالسّلام را در حرکت اجتماعی وی بر مبنای عزتمندی
تفسیر نمود. به همین دلیل، حضرت از
مدینه حرکت میکند و به
مکه میآید؛ بعد از مدتی از مکه راه میافتد و به سمت
کوفه میرود؛ با سپاه
حر مواجه شده و مسیرش را به
کربلا میرسد و در آخر هم که در کربلا با ان وضع به شهادت میرسد؛ شما در تمام این سیر، حتی در یک جا نمیبینید که امام حسین اظهار شکست کرده باشد.
از سوی دیگر، عزتمندی امام علیهالسّلام در برخورد با دشمنان، اگرچه قاطعیت را در
رفتار وی با آنان به همراه دارد، اما در جای خود این اصل نوعی مدارا و انعطاف پذیری را نیز به همراه میآورد. امام علیهالسّلام اگرچه با قاطعیت با دشمنانش برخورد میکند اما به موجب اصل عزتمندی آن گاه که برخی از افراد
دشمن اظهار
ندامت میکند با کمال ادب و متانت و مدارا برخورد مینماید.
به عنوان نمونه، اگرچه
حر بن یزید ریاحی برخورد شایستهای با امام علیهالسّلام و یارانش نداشت، اما به هنگام اظهار ندامت و درخواست
بخشش وی میفرماید:
... نعم یتوب الله علیک ویغفرلک؛ بله
خداوند،
توبه تو را میپذیرد و تو را میبخشد.
یکی دیگر از عناصر معنا بخش به رفتار اجتماعی امام حسین علیه السلام، عنصر
ضرورترعایتعهد و پیمانهای اجتماعی است. امام علیهالسّلام اگرچه به کرات از
عزم قاطعانه خود برای مقابله و جنگیدن با لشکریان
دشمن تا مرز شهادت سخن میگوید، اما این عزم پس از آن است که کوفیان عهد خود با امام علیهالسّلام را
نقض کردند. به دیگر سخن، اصولی چون خدامحوری، عزتمندی وقاطعیت در رفتار وگفتار میتوانند بخش زیادی از رفتار اجتماعی امام علیهالسّلام را تبیین نمایند، اما
فهم چرایی برخی از رفتارهای وی نیازمند توجه به اصول دیگری است که یکی از مهمترین آنها اصل رعایت عهد و پیمانهای اجتماعی است. این اصل نیز از رفتارهای امام علیهالسّلام در مواضع متعددی قابل استخراج است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
امام علیهالسّلام تا شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل ویارانش در
کوفه و مشخص شدن پیمان شکنی کوفیان، حرکت خود را به سوی کوفه ادامه میدهد چراکه
رعایت پیمان اجتماعی برای امام علیهالسّلام یک اصل مهم است. اما پس از وقوع این حادثه ناگوار، امام علیهالسّلام اگرچه مسیر خود را تغییر میدهد، اما در مواضعی لشکریان
دشمن را به خاطر این پیمان شکنی مورد
ملامت قرار میدهد. به عنوان نمونه، در منزلگاه بیضه در مسیر
مکه تا
کربلا، در سخنانی خطاب به لشکریان حر، ضمن بیان مجدد انگیزه حرکت خود در جامعه آن روز، میفرماید:
.... وقد اتتنی کتبکم وقدمت علی رسلکم ببیعتکم انکم لا تسلمونی ولا تخذلونی فان اتممتم علی بیعتکم تصیبوا رشدکم.... وان لم تفعلوا ونقضتم عهدکم وخلفتم بیعتی من اعناقکم ما هی لکم بنکر لقد فعلتموها.... ؛ نامههای شما به من رسید و پیام رسانان شما پیام
بیعت شما را به من رساندند مبنی بر اینکه شما مرا ترک نکرده و
دست از
یاری من برنمی دارید. پس اگر بر بیعت خود با من
وفادار هستید به سعادت دست مییابید... و اگر اینکار نکردید و پیمانتان را شکستید این نیز عمل بی سابقهای نیست...
بار دیگر امام علیهالسّلام در برخورد با برخی از افراد همچون طرماح عدی که با گزارش بی وفایی کوفیان به
امام علیهالسّلام پیشنهاد تغییر مسیر به سوی قبیله خود را میدهد، به پیمان با مردم کوفه این گونه اشاره میکند:
.... ان بیننا وبین القوم عهدا و میثاقا ولسنا نقدر علی الانصراف حتی تتصرف بنا وبهم الامور فی العافیه؛ ... درtitrspan class=میان ما واین قوم (مردم کوفه)
عهد و پیمانی وجود دارد و در
اثر این پیمان امکان بازگشت برای ما نیست تا ببینیم
عاقبت کار به کجا میانجامد.
در این فقرات، امام علیهالسّلام ضمن اشاره به عهد و پیمان با کوفیان، به
اهمیت این پیمان اشاره کرده، برعزم خود برای
رعایت آن تاکید مینماید. امام در مواضع دیگری از جمله در سخنرانیهای روز عاشورا نیز به این امر اشاره کرده که به جهت رعایت
اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم.
از آنچه به
اختصار گذشت، نظام معنایی روابط اجتماعی امام حسین علیهالسّلام در قیام کربلا آشکار گردید. مطالعه رفتار وگفتار امام علیه السلام، منظومهای از مفاهیم واصول را نمایان ساخت که کنار هم قرار دادن آنها ما را به نظام معنایی روابط اجتماعی امام علیهالسّلام رهنمون میگرداند. دقت در آنچه گذشت، دو نکته اساسی را به عنوان دستاوردهای مطالعه حاضر نشان میهد:
در میان مفاهیم و اصول پیش گفته جایگاه نخستین مفهوم یعنی
عبودیت و خدامحوری از اهمیت کانونی برخوردار است. به دیگر سخن، اصل عبودیت وخدامحوری در کانون منظومه مفهومی روابط اجتماعی
امام علیهالسّلام قرار دارد. این جایگاه برای عبودیت وخدامحوری موجب معنابخشی به دیگر مفاهیم واصول میگردد. هریک از مفاهیم و اصول مذکور ارتباط معنایی خاصی با این مفهوم و اصل مرکزی برقرار میکند. امام علیهالسّلام از این رو به آگاهی بخشی به دیگران
همت میگمارد، خیرخواه دیگران میباشد، به
حق انتخاب و آزادی آنان توجه میکند، به آنان
محبت میورزد، با
عزت برخورد میکند و در
نهایت به پیمانهای اجتماعی خود با آنان
اهمیت میدهد که به تمام معنا در زندگی اجتماعی خود اصل خدامحوری را تحقق بخشیده است. امام علیه السلام
عبد واقعی خداوند است و از این رو، تمامی اصول و آموزههای دینی در رفتار و روابط اجتماعی اش تجلی مییابد. بنابراین، میتوان مهمترین اصل حاکم بر روابط اجتماعی امام علیه اسلام را اصل خدامحوری دانست.
مفاهیم و اصول پیش گفته در ارتباط معنایی با یکدیگر قرار دارند. به دیگر سخن، این مفاهیم و اصول با یکدیگر، یک زنجیره معنایی را تشکیل میدهند. این زنجیره معنایی به کلیت روابط اجتماعی امام علیهالسّلام معنا میبخشند. معنای این سخن آن است که توجه به برخی از حلقههای این زنجیره معنایی نمیتواند ما را به
فهم درستی از مجموعه روابط اجتماعی امام علیهالسّلام در
قیامکربلا برساند. از این رو، فهم مجموعه اقدامات ورفتارهای اجتماعی امام علیهالسّلام در این قیام مستلزم توجه به تمامی مفاهیم واصول به مثابه حلقههای این زنجیره معنایی است. امام علیهالسّلام به عنوان نمونه، از یک سو به موجب اصل عزتمندی قاطعانه رفتار میکند، اما از سوی دیگر در جایی دیگر مدارا را پیشه میکند. این دو رفتار در منظومه مفهومی مذکور با یکدیگر ناسازگاری ندارد.
هدف نوشتار حاضر، نشان دادن منظومه مفهومی در روابط اجتماعی امام حسین علیهالسّلام بود؛ منظومهای که نظام معنایی این روابط را نشان میدهد. مجال اندک این نوشتار، فرصت پرداختن به مفاهیم و اصول دیگر
حاکم بر روابط اجتماعی امام علیهالسّلام را فراهم نکرد، اما آنچه برای نگارنده
اهمیت داشت، اشاره به برخی از مهمترین مفاهیم و اصول به منظور تایید این مدعای اساسی بود که رفتار و روابط اجتماعی امام حسین علیهالسّلام در قیام کربلا در درون یک نظام معنایی خاصی شکل گرفته که در کانون آن خدامحوری و عبودیت قرار داشته است.
دقت در این
نظام معنایی تمامی رفتارها و روابط اجتماعی وی را با یکدیگر مرتبط ساخته است.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله روابط اجتماعی در رفتار امام حسین.