سید ابوالحسن مولانا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مولانا، نامی آشنا برای خطه عالم پرور آذربایجان، به ویژه اهالی
تبریز است. این نام، برای آنان از سالها پیش
علم،
تقوا،
فضیلت،
فقاهت و
اخلاق را تداعی می کند. معنویت،
ساده زیستی،
حسن خلق و
مردم مداری، در ناصیه این خاندان می درخشد و یادآور سیره و زندگی
رسول گرامی اسلام صلی
الله علیه و آله وسلم و
ائمه معصوم علیهم السلام است.
آقا سید محمد مولانا و
آقا سید علی مولانا، از شاخص ترین و برجسته ترین چهره های این خاندان می باشند که مردم
تبریز سالها، برای حل مشکلات شرعی و اجتماعی خود، آنان را ملجا و پناهگاه معنوی خود می دانسته اند.
در این میان،
آیة الله سید ابوالحسن مولانا بسان ستاره ای پرفروغ، در آسمان
تبریز، نزدیک به نیم قرن نورافشانی نمود. نفس، سخن و حرکات این عبد صالح الهی، برای تک تک جوانان عاشق اهل بیت علیهم السلام در این خطه، درس آموز و پنداندوز بود. آنان، این شخصیت وارسته و مرجع عام و خاص و پناهگاه معنوی و عاطفی جوانان حقیقت جو و کمال طلب را همچون نگینی در برگرفته، به او به عنوان یک عالم ربانی و یادگار
اهل بیت علیهم السلام ، عشق می ورزیدند.
آقا سید ابوالحسن مولانا، اولین فرزند
آیة الله حاج سید علی مولانا است که نسب شریفش به
امام هفتم،
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می رسد.
وی در روز
چهارشنبه، ۲۷
جمادی الاول ۱۳۴۳ ق. سوم
دی ماه ۱۳۰۳ ش. در شهر مقدس
نجف و در خاندان
علم،
سیادت و
فقاهت، چشم به جهان گشود و در سه سالگی به همراه پدرش از
نجف به
تبریز آمد.
سید ابوالحسن، بعد از پایان دروس ابتدایی، به
علوم دینی روی آورد و مراحل مقدماتی را نزد استادان مسلم آن فرا گرفت. کتابهای
جامع المقدمات،
سیوطی،
جامی،
مغنیاللبیب،
مطول، کتاب کبری و حاشیه در منطق را از پدر بزرگوارش
آقا سید علی مولانا،
حاج شیخ علی اکبر نحوی،
آقا میرزا محمود انصاری و
میرزا ابوالفضل صدیقی سرابی آموخت. سپس برای تکمیل تحصیلات، در ۱۹ سالگی، رهسپار
حرم اهل بیت علیهم السلام ، یعنی شهر
قم گردید.
او طی ۱۴ سال تلاش و کوشش کم نظیر و با اقامت در مدارس علمیه دارالشفاء، فیضیه و حجتیه و با استمداد از روح بلند
حضرت فاطمه معصومه علیها السلام مدارج علمی حوزوی را طی کرد.
آیة الله مولانا همانند سایر بزرگان، بخش عمده توفیقات و کمالات خود را مرهون استادان و مربیان ارجمند و ممتازی است که در طول تحصیلات خود از آنان بهره مند گردیده است. شاخص ترین استادان وی بر اساس تاریخ تعلیم عبارتند از:
۱.
آیة الله شهید سید اسدالله مدنی.
۲.
آقا شیخ موسی زنجانی
۳.
آقا سید محمد باقر سلطانی طباطبایی
۴.
آقا شیخ اسحاق آستارایی.
۵.
آیة الله شیخ عبدالکریم خوئینی
۶.
آیة الله سید محمد رضا گلپایگانی
۷.
آیة الله سید احمد خوانساری.
۸.
آیة الله مرعشی نجفی.
۹.
آقا سید حسین قاضی طباطبایی تبریزی.
۱۰.
علامه سید محمدحسین طباطبایی تبریزی.
۱۱.
آیة الله سید محمد محقق داماد یزدی.
۱۲.
آیة الله حاج آقا حسین بروجردی که
آیة الله مولانا، ده سال در درس
خارج فقه وی شرکت کرد.
۱۳.
آیة الله سید محمد حجت کوه کمرهای.
عمده ترین تاثیرپذیری
آیة الله مولانا از
آیة الله حجت و
آیة الله بروجردی بوده است و شالوده اندیشه های اصولی و فقهیاش، نزد این دو بزرگوار پیریزی شده است.
آیة الله مولانا در طول اقامت خود در شهر
قم، همواره مورد توجه و تکریم این دو استاد، به ویژه
آیة الله حجت بوده است.
۱۴.
آیة الله سید محمد تقی خوانساری.
۱۵.
حضرت امام خمینی.
آیة الله مولانا بعد از تکمیل درسهای
حوزه علمیه قم به
نجف هجرت کرد و در آن حوزه از درسهای
آیة الله خویی و
آیة الله شیخ حسین حلی نیز بهره مند شد.
مشایخ اجازه او عبارتند از:
۱.
آیة الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی که ضمن اجازه مفصلی در
امور حسبیه و نقل
روایات، وی را مورد عنایت قرار داده است.
۲.
آیة الله شیخ محمد صالح علامه مازندرانی (
اجازه اجتهاد و
روایت)
۳.
آیة الله سید محمد وحیدی (اجازه در
امور حسبیه و
روایت)
۴.
آیة الله سید ابوالقاسم خویی (اجازه در
امور حسبیه)
۵.
آیة الله سید محمد سعید حکیم (اجازه در
امور حسبیه)
۶.
آیة الله سید محمد شیرازی (
اجازه روایی)
۷.
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (
اجازه روایت از طریق
شیعه و
اهل سنت).
۸.
آیة الله علی غروی علیاری.
او که یکی از استوانه های
علم،
فقاهت و
تقوا در شهر
تبریز بود، صورت اجازه
اجتهادی و روایتی قابل توجهی برای آقای مولانا صادر کرده است.
آیة الله مولانا هنگام رحلت این استادش، در سال ۱۳۶۷ ش. در
تبریز، بر پیکر پاک وی
نماز خواند.
۹.
علامه سید عبدالحسین شرف الدین موسوی که از طریق
شیعه،
اهل سنت و
زیدیه، برای وی
اجازه روایتی صادر کرده است.
۱۰.
آیة الله شیخ نصرالله شبستری (
اجازه روایی)
یکی از مهمترین نشانه های شناخت یک عالم پژوهشگر، نوشته ها و تالیفات اوست که از اندیشه های عالمانه اش تراوش نموده و بر روی صفحات کاغذ نقش بسته است.
آیة الله مولانا، حاصل هشتاد سال عمر سراسر مطالعه، تفکر، تعلیم و تعلم را در قالب کتابهای ارزشمندی در حوزه دین و معارف الهی به جامعه عرضه نموده است که تنوع موضوعات آنها ژرف نگری، تیزبینی، جامعیت و زمان شناسی آن محقق خستگی ناپذیر را می رساند. در این بخش، برای شناخت بیشتر این عالم وارسته، فهرست آثار به جای مانده از آن بزرگوار را به ترتیب موضوعات ذکر می کنیم:
۱. دررالمطالب فی شرح المکاسب.
۲. النجم الزاهر فی صلاه المسافر.
۳. ثلاث مسائل.
۴. تحقیق و تعلیق پیرامون کتاب احسن الدلالات.
۵. الحلیه فی حرمه حلق اللحیه.
۶. حاشیه بر توضیح المسائل
آیة الله خویی.
۷. مساله ولایت فقیه.
۸. حاشیه بر منهاج الصالحین
آیة الله خویی.
۹. توضیح الاحکام.
۱۰. حاشیه بر رسائل شیخ اعظم انصاری.
۱۱. استفتائات.
۱۲. تعلیقه بر وجیزه شیخ بهایی.
۱۳. البیان فی تفسیر القرآن.
۱۴. الفاظ مشکله در قرآن.
۱۵. پیامبر اسلام و کثرت همسر.
۱۶. چهل حدیث.
۱۷. شرح کلمات قصار نهج البلاغه.
۱۸. در تابناک در کلمات معصومین.
۱۹. فاطمه زهرا علیها السلام ، سرور زنان عالمین.
۲۰. مهدی علیه السلام و مسئله غیبت.
۲۱. مهدی علیه السلام و مسئله رجعت.
۲۲. انتظار فرج.
۲۳. الملاحم و الفتن.
۲۴. مهدی علیه السلام ، نجات دهنده بشر.
۲۵. راهنمای دین در اصول دین.
۲۶. انیس الابرار فی وظایف الاخیار.
۲۷. درسهایی در اخلاق.
۲۸. حاشیه بر
منظومه سبزواری.
۲۹. حاشیه بر عوامل.
۳۰. پاسخ به سئوالات.
۳۱. هدیه دوستان.
۳۲. زندگی نامه
آیة الله سید محمد مولانا.
۳۳. داستانهای راستین.
همچنین مقالاتی نیز از وی در جاهای مختلف چاپ شده است که برخی عبارتند از:
مهدی علیه السلام از دیدگاه اهل سنت، مهدویت و اتفاق مسلمین، جواب به ۶ شبهه پیرامون مسئله
رجعت، توقیعات یا نامه هایی از حضرت مهدی عجل
الله تعالی فرجه الشریف ، مهدی موعود و حدیث ثقلین، مقدمه بر
تفسیر الوجیز و تقریظ بر کتاب به رنگ آفتاب.
ارتباط با عالمان و اندیشمندان، یکی از عوامل تاثیرگذار در شخصیت مردان بزرگ است؛ به همین جهت، برای آشنایی با افرادی که
آیة الله مولانا با آنان ارتباط داشت، از برخی از آنان یاد می کنیم.
آیة الله مولانا درباره یکی از آنان ـ
علامه محمد تقی جعفری ـ می گوید:
«ایشان هم حجره من بودند و حافظه و ذوق شعری خوبی داشتند و از اشعار
ابوالقاسم لاهوتی زیاد حفظ بودند؛ از جمله این دو بیت را که من یادداشت کرده ام.
ای ماه بسان یار من می مانی
ای شب تو به روزگار من می مانی
ای ابر سیه تو هم بدین حالت زار
بر دیده اشکبار من می مانی
[ ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی اشعار زیبایی دارد که ابیات معروف زیر در سوگ امام حسین علیه السلام نمونه ای از آنهاست:
]
بیا در کربلا محشر ببین, کین گستری بنگر نظر کن در حریم کبریا, غارتگری بنگرفروشنده حسین و جنس هستی, مشتری یزدان بیا کلا ببین, بایع نگر کن, مشتری بنگر( مقاله, روایت ماندگار, علی صدرایی خویی).
به غیر از
علامه جعفری،
آیة الله مولانا با برخی از مراجع و بزرگان معاصر نیز هم دوره و با آنان مانوس بوده است که برخی از آنان عبارتند از:
۱.
شهید حاج میرزا علی غروی.
۲.
حاج سید موسی شبیری زنجانی.
۳.
حاج میرزا جواد تبریزی.
۴.
آقا میرزا کاظم تبریزی.
۵.
آقا میرزا ابوطالب تجلیل.
۶. محقق معروف،
آقا سید عبدالعزیز طباطبایی.
۷.
آقا سید عبدالکریم موسوی اردبیلی.
۸.
امام موسی صدر.
۹.
آیة الله ناصر مکارم شیرازی.
۱۰.
آقا میرزا جعفر سبحانی.
۱۱.
میرزا عبدالحمید شربیانی.
۱۲.
میرزا علی احمدی میانجی.
۱۳.
حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی که ۵۰ سال تمام با مرحوم مولانا آشنا و مانوس بود.
۱۴.
میرزا علی اکبر مروج.
۱۵.
آقا سید ابوالقاسم کوکبی.
۱۶.
شهید دکتر محمد مفتح.
۱۷.
آقا سید محمد مفتی الشیعه.
۱۸.
سید جلال الدین آشتیانی.
۱۹.
شهید سید مصطفی خمینی.
۲۰.
سید احمد روضاتی.
۲۱.
شیخ مسلم ملکوتی.
آیة الله مولانا از همان دوران تحصیل، در کنار آموزش و تعلیم درسهای حوزوی به تدریس نیز همت ورزید و تشنگان معارف الهی را سیراب می نمود.
شرح لمعه،
مکاسب،
کفایة الاصول و برخی از مباحث
فقه استدلالی، کتابها و موضوعاتی بودند که وی بارها آنها را تدریس کرده بود.
جلسات درسی وی، تا اواخر عمر پربار ایشان ادامه یافت.
آیة الله مولانا همچنین در مساجد، مجالس و محافل متعددی به تبلیغ و نشر
معارف اسلام و
اهل بیت علیهم السلام می پرداخت.
مسجد «استاد و شاگرد» در خیابان فردوسی
تبریز، مهم ترین پایگاه وی به شمار می رفت.
جمع زیادی از تشنگان معرفت و طالبان
علوم اهل بیت علیهم السلام و کمالات معنوی، از محضر پرفیض این بزرگ مرد الهی بهره مند شده اند که به اسامی برخی اشاره می شود:
سید جلال الدین آشتیانی
علی مرندی
محمد کوچه باغی
حسین الانقی
جواد راحت حق
محمد توتونکار
اسماعیل پاک نیا نهندی
قربانعلی اسماعیلی
جلال فلاحیان.
همچنین عده ای دیگر از عالمان دینی از وی اجازاتی دریافت کرده اند که برخی عبارتند از:
سید محمد تقی آل هاشم
سید محمد تقی قاضی طباطبایی
میرزا محمد کوچه باغی
سید محسن شفیعی
سید عبدالله مفتی الشیعه
سید جلال الدین حسینی
محمد تقی مجتهدی تبریزی
میرزا علی گمبندی.
آیة الله مولانا از عالمان نادری بود که خود را به ویژگی های معنوی و اخلاقی آراسته بود. کسانی که وی را از دور یا نزدیک می شناختند، او را نمونه بارز یک عالم وارسته می دانستند. او حقیقتا راهرو راستین خلق و خوی اجداد طاهرین خویش بود.
آیة الله کریمی جهرمی در این زمینه می گوید:
«
تواضع و
فروتنی در ایشان در حد اعلی بود. خودنمایی و خودستایی در ایشان وجود نداشت. رسیدگی به حال مردم را وظیفه خود می دانست. در مجامع عمومی با مردم بود؛ اساسا آقای مولانا، یک عالم مردمی بود.
آقای مولانا، اخلاق نیک و پسندیده ای داشت و هر کس که در حضورش می نشست، احساس خستگی نمی کرد. او حاضرین را با سیمایی متبسم و با گشاده رویی به حضور می پذیرفت، به طوری که افراد از حضور نزد وی خسته نمی شدند و از او دل نمی کندند.
بارزترین صفات اخلاقی این شخصیت وارسته که وی را محبوب مردم کرده بود،
ساده زیستی، زندگی در میان مردم کوچه و بازار و دوری از تجملات و تشریفات بود. او با این که می توانست در بهترین خانه های مجلل زندگی کند، اما تا آخرین لحظه عمر خویش، در همان محله پدری و همان منزل بی آلایش، واقع در محله دستمالچی تبریز زندگی کرد و هیچ گونه تغییری در زندگی خود نداد و هرگز قدمی به سوی دنیا داری و تجمل برنداشت.
او تجلیل از
شهدا ی راه دین و فضیلت را بر خود لازم می شمرد و در فرصتهای مناسب، از آنان یاد می کرد و در مجالس و یادواره های آنان شرکت می کرد.
آیة الله مولانا بر این باور بود که شهدای عزیز، در حفظ مملکت اسلامی جان را فدا کرده اند و از همه چیزشان گذشته اند؛ از جوانی و آرزوهای شیرین آن چشم پوشیدند و با
اخلاص تمام به
شهادت رسیدند. آنها با
ایثار و
جهاد خود، دشمن را شکست دادند، اما به مقامات عالی معنوی نایل آمدند و در واقع، تداوم بخش راه شهدای کربلا محسوب می شوند.
آن بزرگوار در مقدمه کتاب: «به رنگ آفتاب» که در ترسیم گوشه هایی از معنویات
هشت سال دفاع مقدس تالیف شده و توسط بنیاد
نیمه شعبان مسجد
آیة الله انگجی به چاپ رسیده است، در این زمینه می نویسد:
«شهیدان از همه چیز این زندگی گذشتند و در همین راه جان باختند و خود را از همه تعلقات و لذات این زندگی آزاد ساختند و تنها رضا و خشنودی پروردگار را در نظر گرفتند و کسب مال و جاه و مقام، همه در نظر آنها بی ارزش بود و آنچه ارزش داشت، اعتلای اسلام بود.
گشاده رویی، برخورد گرم و صمیمانه و پاسخ به پرسشهای دینی از عواملی بود که موجب شد تا جوانان متدین
تبریز،
آیة الله مولانا را به عنوان پشتوانه و پناهگاه اجتماعی و معنوی خود بدانند.
آنان در اوقات نماز و در مناسبتهای مختلف به منزل و یا مسجد استاد و شاگرد شتافته، جان و روح خود را با نفسهای گرم، سخنان ملکوتی و رهنمودهای حیات بخش و معنوی این شخصیت خودساخته جلا می بخشیدند و از صمیم قلب، به او ارادت می ورزدیدند.
آیة الله مولانا، شیفته
اهل بیت علیهم السلام بود و از راههای مختلف، ارادت خود را به معصومین علیهم السلام ابراز می کرد.
گفته ها، نوشته ها، رفتار و کردارش، موید این حقیقت است. سفارش اکید وی به
زیارت عاشورا،
دعای توسل و
زیارت جامعه کبیره، در همین راستا صورت می گرفت.
آیة الله مولانا هنگامی که مدارج عالی حوزوی را نزد استادان مبرز
حوزه نجف و
قم به پایان رساند، به
تهران عزیمت کرد؛ اما برای اطاعت از امر پدر بزرگوارش و با وجود فراهم بودن زمینه های عالی موفقیت و موقعیت های متعدد اجتماعی در مرکز، آنجا را رها کرده، به
وطن خویش بازگشت و تا آخر عمر، برای خدمت به
اسلام و
مسلمین، در همان جا کمر همت بسته و استقامت ورزید.
آن سرچشمه
علم و
تقوا بر اثر تلاش های شبانه روزی در عرصه عرفان و معنویت، به مراحلی از درجات معنوی رسیده بود که گاهی نسیم رحمت حق آن بزرگوار را نوازش نموده، جرعه هایی را از دریای رحمت الهی دریافت می کرد. وی برخی از مشهودات خود را در این زمینه بیان نموده است. دو مورد را با هم می خوانیم:
الف) «روزی حوالی ظهر که عازم مسجد «استاد و شاگرد»، جهت اقامه
نماز جماعت ظهر و عصر بودم، در سر راه، نزدیک
کلیسا ی
ارامنه، واقع در میدان نماز
تبریز، «دیکباشی»، پیرمرد خوش سیمایی را که یقین کردم
حضرت خضر است، ملاقات نمودم. آن حضرت به من فرمودند: تو خیلی زحمت کشیده ای و مطالعه زیاد می کنی؛ چشمهایت ضعیف شده است؛ آنگاه دستهای مبارکش را به چشم ها و ابرویم کشیده و فرمود: ده سال دیگر به عمر شما اضافه کردیم».
ب) در سال ۱۳۷۹ ش. وی سخت بیمار شد و در بیمارستان جهت انجام یک عمل جراحی بسیار خطرناک بستری گردید؛ اما با
توکل به خداوند متعال و
توسل اهل بیت علیهم السلام، عمل جراحی با موفقیت انجام شد و آقای مولانا شفا یافت.
آیة الله مولانا در این زمینه می گوید:
«آن روز که کارم در بیمارستان به عمل جراحی انجامید، با خدای خود پیمان بستم که اگر مرا شفا بخشید، من نیز به شکرانه آن کتابی درباره عظمت سرور زنان عالمیان به رشته تحریر در آورم. حمد خدای را که به من عنایت کرده و شفا بخشید و من نیز به عهد خود وفا کرده و به لطف الهی، کتاب
فاطمه زهرا سرور زنان عالمیان را تالیف کردم».
آقا سید ابوالحسن مولانا از عالمان کم نظیری بود که در دیار خود منشا خدمات فراوان اجتماعی گردید. او از هر فرصتی برای خدمت رسانی به مردم و گسترش فرهنگ دستگیری از محرومان اقتصادی و فرهنگی استقبال می کرد که در این جا به دو نمونه اشاره می شود:
این بنیاد، در سال ۱۳۶۷ ش. به دنبال پایان
هشت سال دفاع مقدس و هدایت نیروهای مومن، برای خدمت رسانی و تمرکز نیروها در جبهه های فرهنگی و اقتصادی تاسیس گردید.
این مسجد, از طرف امیر
حسین چوپانی, ملقب به علاء الدین ساخته شده و به نام خان مغول( سلیمان نواده هلاکو) موسوم گردیده بود؛ اما چون تحریر کتیبه و مندرجات دیوارهای داخل و خارج مسجد به خط عبدالله صیرفی و یکی از شاگردان زبردست وی صورت گرفته بود, عموم مردم, آنجا را به عنوان مسجد استاد و شاگرد می نامیدند.
عبدالله صیرفی یکی از معروف ترین هنرمندان خطاط تاریخ شیعی می باشد که شاگردان زیادی را تربیت کرد و در نشر
معارف اهل بیت علیهم السلام نقش بسزایی داشته است. مبارک دیلمی از خطاطان برجسته در حق وی گفته است:
صیرفی فاقد جواهر خط که به
تبریز گشت گوهر ریزهست بر
حسن خط او شاهد در و دیوار خطه تبریز
این مسجد بزرگ و قدیمی که حدود چهل سال متروک مانده بود، در سال ۱۳۸۰ ق. با همت
آیة الله مولانا و کمک مالی یکی از تجار خیر تبریزی ـ آقای دریانی ـ بازسازی شد و به یکی از مهمترین کانونهای تبلیغی
معارف اهل بیت علیهم السلام تبدیل گردید.
این عالم مخلص، از زمان شروع
انقلاب اسلامی ایران به رهبری
حضرت امام خمینی، همدلی و همراهی خود را با این حرکت اسلامی اعلان نموده، در هر فرصتی به تایید آن پرداخت. صدور اطلاعیه و کشاندن مردم در صحنه های دفاع از انقلاب، سخنرانی های شورآفرین، شرکت در مراسم یادبود
شهدا، بدرقه رزمندگان
اسلام و پشتیبانی معنوی از آنان، برخی از اقدامات انقلابی این شخصیت روحانی بود. وی در آخرین سخنرانی خویش که ده روز قبل از رحلتش در مسجد المهدی قره چمن در بدرقه کاروان پیاده زائران حرم
امام خمینی ایراد کرد، با اشاره به توطئه دشمنان انقلاب چنین فرمود:
«این ها همیشه در این صدد بودند که
اسلام را از روی زمین محو کنند. در زمان
رسول اکرم صلی
الله علیه و آله وسلم نیز چنین بود؛ اما هیچ وقت موفق نبوده اند؛ چرا که خداوند حافظ این دین است و حالا هم
آمریکا و
انگلیس و هم پیمانانشان به اماکن مقدسه در
عراق تعرض و جسارت می کنند؛ اما بالاخره موفق نخواهند شد.
از نامه هایی که
حضرت امام خمینی برای وی ارسال کرده است، علاقه آن استاد به شاگردش کاملا روشن می شود.
امام خمینی در یکی از نامه های خویش می نویسد:
«جناب مستطاب حجه الاسلام آقای
حاج سید ابوالحسن مولانا ـ دامت برکاته ـ به عرض عالی می رساند: مرقومه شریفه که حاکی از سلامتی مزاج و تبریک ورود حقیر به شهر مقدس قم بود، واصل و موجب تشکر گردید. از عواطف کریمه و تفقد آن جناب متشکرم. توفیق عموم علمای اعلام ـ دامت برکاتهم ـ را از خدای متعال خواستارم. انشاء
الله در مظان استجابت دعا، حقیر را فراموش نفرمایید.
والسلام علیکم و رحمه
الله و برکاته
۷ ذی الحجه
آیة الله مولانا نه تنها در گفتار،
انقلاب اسلامی ایران را تایید کرده و با جان و دل از آرمانهای آن پاسداری می کرد، بلکه عملا نیز فرزند رشید خود را به جبهه فرستاد. آری شهید سید
حسین آل مولانا، فرزند دلبند
آیة الله مولانا در پنجم
فروردین ۱۳۶۱ ش. در
عملیات فتح المبین، در جبهه شوش به درجه رفیع
شهادت نایل گردید.
آیة الله مولانا در مورد آرمانها و شخصیت فرزند شهیدش می نویسد:
«او که در آستانه ورود به دانشگاه بود، فکر دفاع از حریم
اسلام در وجودش قوت گرفت و همه آرمانهای خود را فدای هدفش که
اسلام بود، قرار داد. او
شهادت در راه
اسلام را برای خودش سعادت می دانست و سعادتی را بالاتر از آن نمی دانست که جان خود را در عنفوان جوانی فدای
اسلام کند، او می گفت:
خون من از خون
سرور شهیدان،
حسین علیه السلام بالاتر نیست. من که فرزند حسینم، باید راه او را بروم. فرزند شهیدم از اول انقلاب اسلامی، پیوسته در خدمت انقلاب بود و کمتر سخن می گفت و بیشتر عمل می کرد؛ بر خلاف آنان که بیشتر سخن می گویند و کمتر عمل می کنند».
آیة الله سید ابوالحسن مولانا علاوه بر ارشاد عمومی مردم و عرضه
معارف اهل بیت علیهم السلام با قلم و بیان، گاهی نیز به درخواستهای مکرر جوانان مومن و متدین، پاسخ مثبت داده، دستورالعملهای خصوصی را به صورت مکتوب برای
خودسازی و
تهذیب نفس ـ که برای عموم نیز قابل استفاده بود ـ صادر می کرد.
آن
فقیه وارسته، در یک دستورالعمل اخلاقی که به انیس الابرار فی وظائف الاخیار موسوم شد، بیست سفارش به شرح ذیل برای جوانان جویای حقیقت و سعادت بیان فرموده است:
۱. ملازمت
تقوا و
پرهیزگاری و پیروی از اوامر خداوند و اجتناب از نواهی.
۲. مداومت به
نماز شب، به عنوان نیرومندترین وسیله توفیق و سعادت.
۳. صله ذریه علویه که از توصیه های ویژه
علامه حلی به فرزندش می باشد.
۴. تعظیم و احترام فقها و علمای دین.
۵. دوری از غیبت کنندگان بندگان خدا، مخصوصا
غیبت سادات و علما.
۶. صله رحم که موجب توفیق در انجام اعمال صالح، زیادی عمر و برکت در روزی است.
۷.
تلاوت قرآن، همراه با تدبر.
۸.
زیارت اهل قبور و تفکر در احوال دیروز و امروز آنان.
۹. تداوم در
زیارت مشاهد مشرف انبیا ی عظام و
ائمه طاهرین و فرزندان آنان.
۱۰. دستگیری و احسان به ضعفا، مستمندان و یتیمان.
۱۱. مداومت به
زیارت عاشورا و دعاهای معروف، مخصوصا
دعای کمیل،
دعای توسل،
زیارت جامعه کبیره و دعاهای
صحیفه سجادیه، مانند دعای: «یا من تحل به عقد المکاره... (دعای هفتم).
۱۲. پیمودن راه
احتیاط در کارهای
حرام و
شبهه ناک که طریق نجات است.
۱۳.
تلاوت قرآن و هدیه
ثواب آن به
ارواح مومنین بی وارث.
۱۴. خواندن دعای:
«اللهم انی اسئلک بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و بالسر المستودع فیها ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تفعل بی ما انت اهله و لا تفعل بی ما انا اهله»
که استاد و
شیخ اجازه ما
آیة الله مرعشی نجفی ـ رحمه
الله علیه ـ به سند خود از سید بن طاووس ـ رحمه
الله علیه ـ روایت کرده است.
۱۵. تلاش برای
حسن خلق و آراستن خویش به این خصلت نبوی.
۱۶.
محاسبه نفس در هر شبانه روز؛
امام صادق ـ علیه السلام ـ به عبدالله بن جندب فرمود:
بر هر مسلمانی که به ولایت ما معرفت دارد، لازم است که در هر شب و روز اعمالش را بر خویشتن عرضه کند و خودش به حساب خود برسد. اگر در کارهای خود خوبی دید، آن را افزایش دهد و اگر بدی دید، از آن
استغفار نماید تا روز قیامت خوار نگردد.
۱۷. ترس از
نفرین مظلومان، خصوصا یتیمان و عاجزان؛ زیرا خداوند در مورد این گروه دل شکسته
مسامحه روا نمی دارد.
۱۸. مجالست و همنشینی با علما و مردمان صالح و شایسته و دوری گزیدن از بدان و جاهلان.
۱۹. پرداخت حقوق واجب از
خمس،
زکات و غیره.
۲۰. صبر و شکیبایی در مصایب و شداید و
توکل بر خدا،
قرآن در مورد آنان فرمود:
‹‹ اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون››.
این عالم فرزانه، بعد از عمری تلاش و
جهاد در راه اعتلای کلمه
الله و نشر
معارف اهل بیت علیهم السلام و پس از خدمات فراوان به
جامعه اسلامی، در روز
پنج شنبه هفتم
خرداد سال ۱۳۸۳ ش. مطابق هفتم
ربیع الثانی ۱۴۲۵ ق. در سن هشتاد سالگی در شهر
تبریز دیده از جهان فروبست.
پیکر مطهر آن
عارف وارسته، در روز جمعه با حضور شخصیتهای برجسته از نقاط مختلف کشور، نمایندگان
مراجع تقلید، مقامات محلی و
ائمه جمعه تشییع شد و بعد از اقامه
نماز توسط
آیة الله ابوالقاسم مولانا، برادر بزرگوارش، در وادی رحمت، قطعه صدیقین به خاک سپرده شد. هنگام دفن وی سوز و گداز جوانان دلباخته
اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هر بیننده ای را متاثر می ساخت.
بعد از رحلت وی از سوی بزرگان و شخصیت های برجسته، پیام های تسلیتی صادر شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی،
آیة الله خامنه ای درگذشت آن عالم ربانی و فقیه صمدانی را به علما و مردم تبریز و بازماندگان آن مرحوم تسلیت گفت. در این پیام، خطاب به
امام جمعه تبریز آمده است:
«به جناب عالی و عموم اهالی و جامعه علمای محترم و
حوزه علمیه تبریز و خاندان معظم مولانا و به طور خاص به بازماندگان آن مرحوم تسلیت می گویم و علو درجات ایشان و همه گذشتگان و اعلام خاندان مولانا را از خداوند متعال مسئلت می کنم».
سایت اندیشه قم