شفاعت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شفاعت، یکی از مهمترین مسائل در مورد
معاد ، مساله شفاعت میباشد که در
قرآن کریم نیز آیاتی چند ، را بخود اختصاص داده است.
شفاعت که از
ریشه ((
شفع )) به معنای ((جفت)) گرفته شده است.
در محاورات عرفی بدین معنی به کار میرود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از
کیفر مجرمی درگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید. و شاید نکته استعمال واژه شفاعت در این موارد، این باشد که شخص مجرم به تنهایی استحقاق بخشودگی را ندارد یا شخص خدمتگزار به تنهایی استحقاق افزایش
پاداش را ندارد ولی ضمیمه شدن و جفت شدن درخواست ((شفیع)) چنین استحقاقی را پدید میآورد.
یکی از مزایایی که
خداوند متعالی به موئمنان، اختصاص داده این است که اگر شخص
مومن ، ایمان خودش را تا هنگام
مرگ حفظ کند و مرتکب گناهانی نشود که
سلب توفیق و
سو عاقبت و سرانجام
شک و تردید یا
انکار و
جحود را به بار میآورد، و در یک جمله (اگر با
ایمان از
دنیا برود) به عذاب ابدی، مبتلاً نخواهد شد.
گناهان کوچکش به واسطه اجتناب از
کبائر ، بخشوده میشود و گناهان بزرگش به وسیله
توبه کامل و مقبول، آمرزیده میگردد، و اگر موفق به چنین توبه ای نشد تحمل گرفتاریها و مصائب دنیا با گناهانش را سبک میکند و سختیهای برزخ و مواقف آغازین
رستاخیز ، ناخالصیهایش را میزداید و اگر باز هم از آلودگیهای گناهان پاک نشد و به وسیله شفاعت که تجلی بزرگترین و فراگیرترین
رحمت الهی در
اولیا خدا به ویژه
رسول اکرم و
اهل بیت کرامش (ع) می باشد از
عذاب دوزخ نجات خواهد یافت (عن النبی (ص):ادخرت شفاعتی لا هل الکبائر من امتی. شفاعتم را برای ارتکاب کنندگان
گناهان کبیره از امتم ذخیره کرده ام)
و بر حسب روایات فراوان (
مقام محمود که در قرآن کریم به
رسول اکرم (ص) وعده داده شده همین مقام شفاعت است و نیز آیه شریفه:و لسوف یعطیک ربک فترضی.
و همانا پروردگارت (آنقدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی.
اشاره به آمرزش الهی است که به وسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانی که استحقاق دارند میشود.
مشرکان برای جلب توجه خدای بزرگ یا مصونیت از
خشم وی دست به دامن خدایان پنداری میزدند و به پرستش فرشتگان و جنیان و کرنش در برابر بتها و تندیسها میپرداختند و میگفتند: هولا شفعاونا عندالله.
اینان شفیعان ما نزد
الله هستند و نیز میگفتند:ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی.
اینان را
پرستش نمیکنیم؛ جز به این منظور که قرب و منزلتی برای ما نزد الله تحصیل کنند.
و
قرآن کریم در مقام رد چنین پندارهای جاهلانهای میفرماید:لیس لها من دون الله ولی ولا شفیع
جز
خدا سرپرست و شفاعتگری نخواهد داشت.
ولی باید توجه داشت که نفی چنان شفیعان و چنین شفاعتی به معنای نفی مطلق شفاعت نیست و در خود قرآن کریم آیاتی داریم که ((شفاعت باذن الله)) را اثبات، و
شرایط شفیعان و نیز شرایط کسانی که مشمول شفاعت، واقع میشوند را بیان فرموده است و در
حقیقت ، فرق بین اعتقاد به شفاعت صحیح و شفاعت شرکآمیز، همان فرق بین اعتقاد به
ولایت و تدبیر باذن الله و ولایت و
تدبیر استقلالی است که در بخش
خداشناسی بیان شد.
واژه شفاعت گاهی به معنای وسیع تری به کار میرود و شامل ظهور هر تاثیر خیری در
انسان به وسیله دیگری میشود چنانکه
پدر و
مادر نسبت به فرزندان و گاهی بالعکس، یا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتی
موذن نسبت به کسانی که با صدای
اذان او به یاد
نماز افتاده و به
مسجد رفتهاند شفاعت میکنند و در حقیقت، همان اثر خیری که در
دنیا داشتهاند به صورت شفاعت و دستگیری در
قیامت ، ظاهر میشود.
همان گونه که اشاره شد شرط اساسی برای شفاعت کردن و شفاعت شدن،
اذن الهی است چنانکه در آیه (۲۵۵) از
سوره بقره میفرماید:من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه.
کیست که بدون اذن خدا نزد او شفاعت کند؟و در
آیه (۳) از
سوره یونس میفرماید:ما من شفیع الا من بعد اذنه.
هیچ شفاعت کننده ای نیست مگر بعد از اذن الهی.
و نیز در آیه (۱۰۹) از
سوره طه میفرماید:یومئذ لا تنفع الشفاعه الا لمن اذن له الرحمن و رضی له قولاً.
در آن روز، شفاعت سودی نبخشد مگر برای کسی که خدای متعال به او اذن داده و سخنش را پسندیده باشد.
و در آیه (۲۳) از
سوره سبأ میفرماید:و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له.
و شفاعت نزد او سودی نبخشد جز برای کسی که مشمول اذن الهی باشد.
از این آیات، اجمالاً شرط اذن الهی ثابت میشود ولی از ویژگیهای ماذونین، استفاده نمیشود اما از آیات دیگری میتوان شرایط روشن تری برای طرفین به دست آورد. از جمله در آیه (۸۶) از
سوره زخرف میفرماید: و لا یملک الذین یدعون من دونه الشفاعة الا من شهد بالحق و هم یعلمون.
و کسانی را که جز خدا میخوانند مالک شفاعت نیستند (و هیچکس مالک شفاعت نیست) مگر کسی که به حق
شهادت دهد و دارای
علم باشد.
شاید منظور از ((من شهد بالحق)) شهدا اعمال باشند که به تعلیم الهی از اعمال و نیات بندگان، اطلاع دارند و میتوانند به کیفیت ارزش رفتار آنان، شهادت بدهند. چنان که از
تناسب حکم و موضوع میتوان استفاده کرد که شفیعان باید دارای چنان علمی باشند که صلاحیت اشخاص را برای شفاعت شدن، تشخیص دهند، و قدر متیقن از کسانی که واجد این دو
شرط هستند حضرات معصومین (ع) می باشند.
از سوی دیگر، از آیاتی استفاده میشود که شفاعت شوندگان باید مورد رضایت الهی باشند، چنان که در آیه (۲۸) از
سوره انبیا میفرماید:و لا یشفعون الا لمن ارتضی!
شفاعت نمیکنند جز برای کسی که (
خدا ) او را پسندیده باشد.
و در آیه (۲۶) از
سوره النجم میفرماید:و کم من ملک فی السموات لا تغنی شفاعتهم شیئاً الا من بعد ان یاذن الله لمن یشا و یرضی.
چه بسا فرشتگانی در آسمانها که شفاعتشان کارساز نیست مگر بعد از آنکه خدا برای هر کس بخواهد و بپسندد اذن دهد.
روشن است که منظور از اینکه شفاعت شونده مورد رضایت الهی باشد این نیست که تمام اعمالش پسندیده باشد وگرنه نیازی به شفاعت نبود، بلکه منظور، مرضی بودن خود شخص از نظر
دین و
ایمان است چنانکه در روایات به همین صورت، تفسیر شده است.
از طرف دیگر، در آیاتی چند، خصلتهای کسانی که مشمول شفاعت نمیشوند بیان شده است مانند آیه (۱۰۰) از
سوره شعرا که از قول ((مشرکان)) می فرماید: ((فما لنا من شافعین))
و در
سوره مدثر از آیه ۴۰ تا ۴۸ آمده است که از علت به
دوزخ رفتن مجرمین، سوال میشود و آنان در پاسخ خصلتهایی مانند
ترک نماز (
امام صادق (ع) در واپسین لحظات
عمر شریفش فرمود:ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة. شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمیرسد.
و کمک نکردن به بینوایان و تکذیب
روز جزا را بر میشمرند، آن گاه میفرماید: ((فما تنفعهم شفاعة الشافعین)).
از این آیات استفاده میشود که مشرکان و منکرین قیامت که خدا را
عبادت نمیکنند و به بندگان نیازمندش کمک نمیرسانند و پای بند به اصول صحیحی نیستند هرگز مشمول شفاعت نخواهند شد.
و با توجه به اینکه
استغفار پیامبر اکرم (ص) در
دنیا هم نوعی شفاعت به شمار میرود و
استغفار آن حضرت درباره کسانی که حاضر نیستند از او درخواست استغفار و شفاعت کنند قبول نمیشود
می توان استفاده کرد که منکر شفاعت هم مشمول شفاعت، واقع نمیشود چنانکه همین مضمون در روایات هم آمده است. (عن النبی (ص):من لم یومن بشفاعتی فلا اناله الله شفاعتی. خدا کسی را که ایمان به شفاعت من ندارد مشمول شفاعت من قرار ندهد.
حاصل آن که:شفیع مطلق و اصلی باید علاوه بر ماذونیت از طرف خدای متعال، خودش اهل
معصیت نباشد و قدرت ارزیابی مراتب
اطاعت و
عصیان دیگران را داشته باشد و پیروان راستین چنین کسانی میتوانند در پرتو او مراتب نازل تری از شفاعت را داشته باشند چنانکه چنین پیروانی در زمره شهدا و صدیقین محشور میشوند.
و از سوی دیگر، کسی لیاقت شفاعت شدن را دارد که علاوه بر اذن الهی، ایمان راستین به خدا و پیامبران و
روز رستاخیز و آنچه خدا بر پیامبرانش نازل فرموده و از جمله، حقانیت شفاعت، داشته باشد و این ایمان را تا پایان
عمر ، حفظ کند.
درباره شفاعت، اشکالات و شبهاتی مطرح شده که در این درس، به ذکر مهمترین شبهات و پاسخ آنها میپردازیم:
نخستین
شبهه این است که چندین آیه قرآن کریم دلالت دارد بر اینکه در روز قیامت، شفاعت درباره هیچکس پذیرفته نمیشود، از جمله در آیه (۴۸) از
سوره بقره میفرماید:و اتقوا یوماً لا تجزی نفس عن نفس شیئاً ولا یقبل منها شفاعة ولا یوخذ منها عدل ولا هم یبصرون.
بترسید از روزی که هیچکس به هیچ وجه از دیگری کفایت نمیکند و از هیچکس شفاعتی پذیرفته نمیشود و از کسی
عوض و بدلی گرفته نمیشود و نه مورد یاری واقع میشوند.
پاسخ این است که این گونه آیات، در مقام نفی شفاعت استقلالی و بیضابطه است که کسانی به آن، معتقد بودند. افزون بر این، آیات مزبور عام است و به وسیله آیاتی که دلالت بر پذیرش شفاعت باذن الله و با ضوابط معین دارد تخصیص داده میشود چنانکه در درس گذشته به آنها اشاره شد.
لازمه صحت شفاعت این است که خدای متعال، تحت تاثیر شفاعت کنندگان قرار گیرد یعنی شفاعت ایشان موجب
مغفرت که فعل الهی است بشود.
پذیرفتن شفاعت به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن نیست، چنان که
قبول توبه و
استجابت دعا نیز چنین لازمه نادرستی ندارد، زیرا در همه این موارد، کارهای بندگان موجب آمادگی باری پذیرش
رحمت الهی میش ود و به اصطلاح (شرط قابلیت قابل است نه شرط فاعلیت فاعل).
لازمه شفاعت این است که شفاعت کنندگان، مهربانتر از خدای مهربان باشند! زیرا فرض این است که اگر شفاعت آنان نمیبود گنهکاران مبتلا به
عذاب میشدند یا عذابشان دوام مییافت.
دلسوزی و مهربانی شفاعت کنندگان پرتوی از رحمت بی پایان الهی است، و به دیگر سخن: شفاعت، وسیله و راهی است که خدای متعال خودش برای آمرزش بندگان گنهکارش قرار داده، و در حقیقت، تجلی و تبلور بالاترین رحمتهای اوست که در بندگان شایسته و برگزیده اش نمایان میشود چنانکه
دعا و توبه نیز وسایل دیگری هستند که او برای قضای حوائج و
آمرزش گناهان ، قرار داده است.
اشکال دیگر این است که اگر حکم الهی به عذاب گنهکاران، مقتضای عدالت باشد پذیرش شفاعت درباره آنان خلافت
عدل خواهد بود، و اگر نجات از عذاب که مقتضای پذیرفتن شفاعت است عادلانه باشد حکم به عذاب که قبل از انجام گرفتن شفاعت وجود داشت غیر عادلانه بوده است.
هر یک از
احکام الهی چه حکم به عذاب قبل از شفاعت، و چه حکم به نجات از عذاب بعد از آن موافق
عدل و
حکمت است و معنای عادلانه و حکیمانه بودن هر دو، جمع بین ضدین نیست، زیرا موضوع آنها تفاوت دارد. توضیح آن که:حکم به عذاب، مقتضای ارتکاب
گناه است صرف نظر از مقتضاتی که موجب تحقق شفاعت و پذیرش آن در حق گنهکار میشود؛ و حکم به نجات از عذاب، به موجب ظهور مقتضیات مزبور میباشد.
و تغییر
حکم به تبعیت از تغییر قید موضوع نظایر فراوانی در احکام و تقدیرات تکوینی و در احکام و
قوانین تشریعی دارد، و هم چنانکه عادلانه بودن حکم
منسوخ نسبت به زمان خودش منافاتی با عادلانه بودن حکم
ناسخ در زمان بعد از
نسخ ندارد، و حکیمانه بودن
تقدیر بلا قبل از دعا یا دادن صدقه منافاتی با حکیمانه بودن رفع آن بعد از
دعا و
صدقه ندارد و حکم به
آمرزش گناه بعد از شفاعت هم منافاتی با حکم به عذاب قبل از تحقق شفاعت نخواهد داشت.
اشکال دیگر این است که خدای متعال، پیروی از
شیطان را موجب دچار شدن به
عذاب دوزخ دانسته است چنانکه در آیات ۴۲ و ۴۳ از
سوره حجر میفرماید:.. ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاویه و ان جهنم لموعدهم اجمعین.
تحقیقاً تو (ای ابلیس) بر بندگان من تسلطی نخواهد داشت مگر گمراهانی که از تو پیروی کنند و وعده گاه همگی ایشان در دوزخ است.
و در حقیقت، عذاب کردن گنهکاران در
عالم آخرت ، یکی از سنتهای الهی است و میدانیم که سنتهای الهی، قابل تغییر و تبدیل نیست. چنان که در آیه ۴۳ از
سوره فاطر میفرماید:فلن تجد لسنه الله تبدیلاً ولن تجد لسنه الله تحویلاً.
هرگز برای
سنت خدا تبدیلی نخواهی یافت و هرگز برای سنت خدا تغییری نخواهی یافت.
پس چگونه ممکن است این سنت به وسیله شفاعت، نقض شود؟
پاسخ این است که پذیرفتن شفاعت درباره
گنهکار واجد شرایط، یکی از سنتهای تغییرناپذیر الهی است. توضیح آن که:سنتهای الهی، تابع ملاکها و معیارهای واقعی است و هیچ سنتی با وجود مقتضیات و شرایط وجودی وعدمی آن، تغییرپذیر نیست ولی عباراتی که دلالت بر این سنتها میکند غالباً در مقام بیان همگی قیود موضوع و شرایط مختلف آن نیست، و از این رو، مواردی یافت میشود که ظاهر آیات مربوط به چند سنت مختلف، شامل آنها میگردد در صورتی که در واقع، مصداق آیه اخص و تابع ملاک اقوی است. پس هر سنتی با توجه به قیود و شرایط واقعی موضوعش (و نه تنها قیود و شرایطی که در عبارت آمده است) ثابت و تغییرناپذیر خواهد بود و از جمله آنها سنت شفاعت است که نسبت به گنهکاران خاصی که واجد شرایط معین و مشمول ضوابط مشخصی باشند ثابت و غیر قابل تبدیل میباشد.
وعده شفاعت، موجب تجری و گستاخی مردم در ارتکاب گناهان و پیمودن کژراههها میشود.
پاسخ این اشکال که در مورد قبول
توبه و
تکفیر سیئات نیز جریان دارد این است که مشمول شفاعت و مغفرت واقع شدن، مشروط به شرایطی است که شخص گنهکار نمیتواند یقین به حصول آنها پیدا کند و از جمله شرایط شفاعت شدن این است که ایمان خود را تا واپسین لحظات حیاتش حفظ کند و میدانیم که هیچکس نمیتواند به تحقق چنین شرطی
یقین داشته باشد. از سوی دیگر، کسی که مرتکب گناهی و همین
نومیدی ،
انگیزه ترک گناه را در او ضعیف میکند و به ادامه راه خطا و انحراف میکشاند از این روست که روش تربیت مربیان الهی این است که همواره مردم را بین
خوف و
رجا نگهدارند و نه چندان به رحمت الهی امیدوارشان کنند که دچار ((امن از مکر الهی)) شوند و نه چندان آنان را از عذاب بترسانند که گرفتار ((یاس از رحمت الهی)) گردند و چنانکه میدانیم اینها از
گناهان کبیره به شمار میروند.
اشکال دیگر این است که تاثیر شفاعت در نجات از عذاب به معنای تاثیر کار دیگران (شفاعت کنندگان) در سعادت و رهایی از
شفاوت است در صورتی که به مقتضای آیه شریفه ((و ان لیس للانسان الا ما سعی)) تنها تلاش و کوشش خود شخص است که او را به سعادت میرساند.
سعی و کوشش شخص برای رسیدن به مقصود، گاهی بهطور مستقیم انجام میگیرد و تا پایان راه، ادامه مییابد و گاهی بهطور غیر مستقیم و با فراهم کردن مقدمات و وسایط. شخصی که مورد شفاعت قرار میگیرد نیز سعی و کوششی در تحصیل مقدمات
سعادت انجام میدهد زیرا ایمان آوردن و تحصیل شرایط استحقاق شفاعت، کوشش و تلاشی در راه رسیدن به سعادت، محسوب میشود هر چند تلاشی ناقص و نارسا باشد و به همین جهت، مدتی گرفتار رنجها و سختیهای
برزخ و عرصات آغازین رستاخیز شود ولی به هر حال، خودش ریشه
سعادت یعنی
ایمان را در زمین دلش غرس کرده و احیاناً آن را با اعمال شایسته ای آبیاری کرده به گونه ای که تا پایان
عمر دنیویش نخشکد. پس سعادت نهائیش مستند به کوشش و تلاش خودش میباشد هر چند شفاعت کنندگان هم به نحوی تاثیر دربارور شدن این درخت دارند چنانکه در دنیا هم کسان دیگری موئثر در
هدایت و
تربیت انسانها هستند و تاثیر آنان به معنای نفی سعی و کوشش خود فرد نیست.
سایت بلاغ، محمد تقی، مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص ۱۷۲ ۱۶۶، برگرفته از مقاله «شفاعت».