• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عفو از انتقام (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند بندگانش را بر گذشت از انتقام، در عین قدرت تشویق نموده است.



تشویق خداوند بر گذشت از انتقام، در عین قدرت چنین بیان شده است: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم... • ان تبدوا خیرا او تخفوه او تعفوا عن سوء فان الله کان عفوا قدیرا» خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدیها را اظهار کند مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد...• (اما) اگر نیکیها را آشکار یا مخفی سازید و یا از بدیها گذشت نمائید (مجاز خواهید بود) خداوند بخشنده و توانا است (و با اینکه قادر بر انتقام است. عفو و گذشت می‌کند) . (جمله «ان تبدوا... او تعفوا» می‌تواند تکمیل و توضیح «الا من ظلم» باشد، یعنی در عین این که برای مظلوم جایز است ماهیت ظالم را افشا کند، بهتر است آبروی او را حفظ کند.)

۱.۱ - بدگوئی آشکار

مراد از دوست نداشتن خدا بدگوئی آشکار را، اینست که در شریعت خود آن را نکوهیده شمرده است، و کلمه (سوء من القول : زشت از سخن) به معنای هر سخنی است که در باره هر کسی گفته شود ناراحت می‌گردد، مثل نفرین و فحش، چه فحشی که مشتمل بر بدی‌ها و عیب‌های طرف باشد و چه فحشی که در آن بدی هائی به دروغ به وی نسبت داده شود، همه اینها سخنانی است که خدای تعالی جهر به آن را و یا به عبارت دیگر اظهار آن را دوست نمی‌دارد و معلوم است که خدای تعالی منزه است از دوستی و دشمنی به آن معنائی که در ما انسان‌ها و در حیوانات هم جنس ما وجود دارد، چیزی که هست از آنجا که امر و نهی در بین ما انسانها به حسب طبع ناشی از حب و بغض است (چیزی را که دوست می‌داریم مامور خود را امر می‌کنیم تا آن را عملی کند و چیزی را که دشمن می‌داریم طرف را از انجام آن نهی می‌کنیم) لذا بطور کنایه امر و نهی خدا را اراده و کراهت (یا حب و بغض و یا رضا و سخط او تعبیر کرده‌اند) و گرنه در ساحت مقدس او اینگونه حالات که در نفس ما پیدا می‌شود وجود ندارد.
پس اینکه فرمود: (خدا سخن زشت به جهر گفتن را دوست نمی‌دارد) کنایه است از اینکه در شریعتی که تشریع فرموده، این عمل را نکوهیده شمرده، حال چه نکوهیده به حد حرمت و چه اینکه زشتی آن به حد حرمت نرسد و از حد کراهت و اعانه تجاوز نکند.


و جمله : «الا من ظلم» استثنای منقطع است و معنایش بامعنای کلمه لکن یکی است، پس در حقیقت فرموده : (لکن من ظلم لا باس بان یجهر بالسوء من القول فیمن ظلمه و من حیث الظلم: خدا دوست نمی‌دارد سخن زشت با صدای بلند گفتن را، لیکن کسی که مورد ظلم شخصی یا اشخاصی قرار گرفته، می‌تواند در مورد خصوص آن شخص و یا اشخاص و در خصوص ظلمی که به وی رفته، سخن زشت و با صدای بلند بگوید) و همین خود قرینه است بر اینکه چنین کسی نمی‌تواند هر چه از دهانش بیرون بیاید به او نسبت دهد و حتی آیه شریفه دلالت ندارد بر اینکه نمی‌تواند بدی‌های دیگر او را که ربطی به ظلمش ندارد به زبان بیاورد بلکه تنها می‌تواند با صدای بلند ظلم کردنش را بگوید و صفات بدی از او رابه زبان آورد که ارتباط با ظلم او دارد.

۲.۱ - عیب پوشی

همانگونه که خداوند ستار العیوب است دوست ندارد که افراد بشر پرده دری کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروی آنها را ببرند - بعلاوه می‌دانیم هر انسانی معمولا نقاط ضعف پنهانی دارد که اگر بنا شود این عیوب اظهار گردد یک روح بدبینی عجیب بر سراسر جامعه سایه می‌افکند، و همکاری آنها را با یکدیگر مشکل می‌سازد، بنابراین بخاطر استحکام پیوندهای اجتماعی و هم بخاطر رعایت جهات انسانی، لازم است بدون در نظر گرفتن یک هدف صحیح پرده دری نشود.

۲.۲ - موارد عفو و مبارزه

در حقیقت آیه دوم از دو جهت در نقطه مقابل آیه اول قرار گرفته، نخست اظهار نیکیها در برابر اظهار بدیها و سپس عفو و بخشش در برابر کسانی که به آنها ستم شده است، در اینجا این سؤ ال پیش می‌آید که آیا عفو و گذشت از ستمگر در حقیقت موجب امضای ظلم او نخواهد بود و آیا این کار او را تشویق به ادامه ستم نمی‌کند!! و آیا این دستور یک نوع واکنش منفی تخدیری در مظلومان ایجاد نخواهد کرد؟!
پاسخ سوال این است که مورد عفو و گذشت از مورد احقاق حق و مبارزه با ظالم جدا است، به همین دلیل در دستورهای اسلامی از یک طرف می‌خوانیم نه ظلم کنید و نه تن به ظلم دهید «لا تظلمون و لا تظلمون» و از سوی دیگر دستور به عفو و بخشش و گذشت داده شده است همانطور که می‌فرماید: «و ان تعفوا اقرب للتقوی» .«و لیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم».
گر چه ممکن است بعضی از افراد کم اطلاع میان این دو حکم در بدو نظر تضادی ببینند، ولی با توجه به آنچه در منابع اسلامی وارد شده روشن می‌شود که مورد عفو و گذشت جای معینی است که از آن سوء استفاده نشود و مورد مبارزه و کوبیدن ظلم، جای دیگر.
توضیح اینکه عفو و گذشت مخصوص موارد قدرت و پیروزی بر دشمن و شکست نهائی او است، یعنی در موردی که احساس خطر جدیدی از ناحیه دشمن نشود، بلکه عفو و گذشت از او یکنوع اصلاح و تربیت در مورد او محسوب شود و او را به تجدید نظر در مسیر خود وادارد چنانکه در موارد زیادی از تاریخ اسلام به چنین افرادی برخورد می‌کنیم و حدیث معروف «اذا قدرت علی عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدرة علیه» (هنگامی که بر دشمن پیروز شدی گذشت را زکاة این پیروزی قرار ده). شاهدی بر این مدعا است.
اما در مواردی که خطر دشمن هنوز بر طرف نگشته و احتمالا گذشت، او را جسورتر و آماده تر می‌کند، یا اینکه عفو و گذشت یکنوع تسلیم و رضایت به ظلم محسوب می‌شود، هیچگاه اسلام اجازه چنین عفوی را نمی‌دهد و هرگز پیشوایان اسلام در چنین مواردی راه عفو و گذشت را انتخاب نکردند.


یوسف علیه ‌السلام از انتقام گرفتن از برادران خود در گذشت: «قال لاتثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم...» گفت امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست خداوند شما را مي‌بخشد...!
کلمه تثریب به معنای توبیخ و مبالغه در ملامت و شمردن یک یک گناهان است، او اگر ملامت نکردن را مقید به امروز کرده و فرموده امروز تثریبی بر شما نیست، (من گناهانتان را نمی‌شمارم که چه کردید) برای این بوده که عظمت گذشت و اغماض خود را از انتقام برساند زیرا در چنین موقعیتی که او عزیز مصر است و مقام نبوت و حکمت و علم به احادیث به او داده شده و برادر مادریش هم همراه است، و برادران در کمال ذلت در برابرش ایستاده به خطاکاری خود اعتراف می‌کنند و اقرار می‌نمایند که خداوند علی رغم گفتار ایشان در ایام کودکی یوسف که گفته بودند: (چرا یوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند با اینکه ما گروهی توانا هستیم و قطعا پدر ما در گمراهی آشکارست) او را بر آنان برتری داده.


گذشت از انتقام گیری، مورد تشویق و درپی دارنده پاداش الهی می باشد: وجزؤا سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله... • او نرینک الذی وعدنـهم فانا علیهم مقتدرون.

قرآن می فرماید، در صورت عفو نکردن از انتقام ستم دیده، مستحق سرزنش و عذاب نمی باشد: «وجزؤا سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله...» و کیفر بدی مجازاتی همانند آن است، و هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او با خدا است... .
«وجزؤا سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله انه لایحب الظـلمین» و کیفر بدی مجازاتی همانند آن است، و هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او با خدا است خداوند ظالمان را دوست ندارد.

۴.۱ - وظیفه مظلوم

وظیفه هر مظلومی این است که اگر به تنهائی قادر بر دفع ظلم و ستم نیست سکوت نکند، و با استفاده از نیروی دیگران به مقابله با ظلم قیام نماید، و وظیفه همه مسلمانان است که به ندای او پاسخ مثبت دهند. ولی از آنجا که یاری کردن یکدیگر نباید از مسیر عدالت خارج شود، و به انتقامجوئی، و کینه توزی، و تجاوز از حد منتهی گردد، در آیه بعد فورا آن را مشروط ساخته، می‌افزاید: توجه داشته باشید ( کیفر بدی مجازاتی همانند آن است) مبادا به خاطر اینکه بعضی از دوستان شما مورد ستم واقع شده‌اند از حد بگذرانید، و خود مبدل به افراد ظالمی شوید، به خصوص اینکه در جوامعی همچون جامعه عرب در آغاز اسلام احتمال تجاوز از حد به هنگام پاسخ گفتن به ظلم احتمال قابل توجهی بوده، و می‌بایست حساب یاری مظلوم از انتقامجوئی جدا شود.
البته کار ظالم باید سیئه و بدی نامیده شود، اما کیفر او مسلما سیئه نیست، و اگر در آیه از آن تعبیر به سیئه شده، در واقع به خاطر قرینه مقابله است، یا اینکه از دیدگاه ظالم که مجازات می‌شود سیئه می‌باشد، این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر از آن به سیئه به خاطر این است که مجازات آزار و ایذاء است و آزار و ایذاء ذاتا بد است، هر چند به هنگام قصاص و کیفر ظالم کار خوبی محسوب می‌شود.
این شبیه تعبیری است که در آیه ۱۹۴ سوره بقره آمده است : فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله : هر کس به شما تعدی کند به مانند آن بر او تعدی کنید، و از خدا بپرهیزید (و زیاده روی نکنید).

۴.۲ - امر به عفو

ولی به هر حال این تعبیر می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای دستور عفو که در جمله بعد آمده، گوئی می‌فرماید: مجازات هر چه باشد یکنوع آزار است، و اگر طرف پشیمان شده باشد شایسته عفو است.
در این گونه موارد عفو کنید چرا که ( هر کس عفو و اصلاح کند اجر و پاداش او بر خداست).
درست است که حقی از او ضایع شده، و در مقابل ظاهرا چیزی نگرفته، اما به خاطر گذشتی که از خود نشان داده، گذشتی که مایه انسجام جامعه و کم شدن کینه‌ها و افزایش محبت و موقوف شدن انتقامجوئی و آرامش اجتماعی است، خداوند بر عهده گرفته که پاداش او را از فضل بی پایانش مرحمت کند، و چه تعبیر جالبی است تعبیر «علی الله»: گوئی خداوند خود را مدیون چنین کسی می‌داند و می‌گوید اجرش بر عهده من است!

۴.۳ - دلایل امر به عفو

و در پایان آیه می‌فرماید: (خداوند قطعا ظالمان را دوست ندارد). این جمله ممکن است اشاره به چند نکته باشد: نخست اینکه دستور عفو به خاطر این است که در صورت قصاص و کیفر گاه انسان نمی‌تواند خود را دقیقا کنترل کند، و از حد می‌گذراند، و در صف ظالمان قرار می‌گیرد. دیگر اینکه اگر دستور عفو داده شده نه به معنی دفاع از ظالمان است، چرا که خداوند ظالمان را هرگز دوست نمی‌دارد، بلکه هدف هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی است. سوم اینکه کسانی شایسته عفوند که از مرکب ظلم پیاده شوند، و از گذشته خود نادم گردند، و در مقام اصلاح خویش بر آیند، نه ظالمانی که عفو، آنها را جسورتر و جری تر می‌کند.
و به تعبیر روشنتر عفو و مجازات هر کدام جای ویژه‌ای دارد، عفو در جائی است که انسان قدرت بر انتقام دارد، و اگر می‌بخشد از موضع ضعف نیست، این عفو سازنده است، هم برای مظلوم پیروز چرا که به او تسلط بر نفس و صفای دل می‌بخشد، و هم برای ظالم مغلوب که او را به اصلاح خویش وا می‌دارد. و کیفر و انتقام و مقابله به مثل در جائی است که هنوز ظالم از مرکب شیطان پیاده نشده، و مظلوم پایه‌های قدرت خود را محکم نکرده، و عفو از موضع ضعف است، اینجاست که باید اقدام به مجازات کند.


صبر و بخشش بجای انتقام، نشانه اراده و تصمیم قوی انسان است: «وجزؤا سیئة سیئة مثلها... • ولمن صبر وغفر ان ذلک لمن عزم الامور»و کیفر بدی مجازاتی همانند آن است...• اما کسانی که شکیبائی و عفو کنند این از کارهای پر ارزش است.
اینکه فرمود: «و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور» و بیان کرد که دعوت به صبر و عفو به این معنا نیست که حق انتصار و دفع ظلم از خود باطل شود، بلکه ارشاد به فضیلتی است که از تمامی فضائل مهم تر است، چون در مغفرت و عفو صبری است که از مصادیق عزم الامور است. و آنگاه کلام را هم با لام قسم تأکید کرد، و هم با لام تأکید که بر سر خبر «ان» آورده، چون به مضمون این کلام عنایت داشته.

۵.۱ - معنای عزم

عزم در اصل به معنی تصمیم بر انجام کاری است، و به اراده محکم اطلاق می‌شود، تعبیر به عزم الامور ممکن است اشاره به این باشد که این از کارهائی است که خداوند به آن فرمان داده و هرگز نسخ نمی‌شود، و یا از کارهائی است که انسان باید نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد، و هر یک از این دو معنی باشد دلیل بر اهمیت این کار است.
قابل توجه اینکه مسأله صبر قبل از غفران ذکر شده، چرا که اگر صبر و شکیبائی نباشد کار به عفو و گذشت منتهی نمی‌شود، زمام نفس از دست انسان بیرون می‌رود، و روی انتقام پافشاری می‌کند.


بار دیگر این حقیقت را یادآور می‌شویم که عفو و غفران در صورتی مطلوب است که از موضع قدرت باشد، و طرف نیز از آن حسن استفاده نماید، تعبیر «من عزم الامور» نیز ممکن است همین معنا را تأکید کند، چرا که تصمیم گیری در زمینه‌ای است که انسان قادر و توانا بر انجام امری باشد، به هر حال عفوی که جنبه تحمیلی از سوی ظالم داشته باشد، و یا او را در عملش جری تر و جسورتر سازد هرگز مطلوب نیست.


۱. نساء/سوره۴، آیه۱۴۸.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۱۴۹.    
۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۵، ص۲۰۱.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۱۸۴.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷۹.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۷. نور/سوره ۲۴، آیه۲۲.    
۸. وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج۸، ص۵۱۹.    
۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۱۸۵- ۱۸۷.    
۱۰. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۳، ص۲۲۵.    
۱۱. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۵۱۴.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.    
۱۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۱، ص۳۲۳.    
۱۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۶۳.    
۱۵. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۵، ص۴۴۸.    
۱۶. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۴۱.    
۱۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۰.    
۱۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۲.    
۱۹. شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.    
۲۰. شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.    
۲۱. بقره/سوره۲، آیه ۱۹۴.    
۲۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۰، ص۴۶۴- ۴۶۷.    
۲۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص۹۴.    
۲۴. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۹، ص۵۷.    
۲۵. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۶، ص۳۷۴.    
۲۶. شوری/سوره۴۲، آیه۴۰.    
۲۷. شوری/سوره۴۲، آیه۴۳.    
۲۸. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۸، ص۹۶.    
۲۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۰، ص۴۷۰.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ ومعارف قرآن، برگرفته از مقاله «عفو از انتقام ».    



جعبه ابزار