محمد حسین کاشف الغطاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد حسین کاشف الغطاء از مراجع و علمای متفکر و مجاهد استعمار ستیز و ضد
صیهونیسم شیعه عراق در
قرن چهاردهم هجری بوده است. وی در سال ۱۲۹۴ ق. در محله عمّاره
نجف دیده به
جهان گشود.
جدّ او
آیت الله شیخ جعفر کاشفالغطاء (متوفی ۱۲۲۸ ق.) سرشناسترین و پرآوازهترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند.
آیت الله شیخ علی کاشفالغطاء (متوفای ۱۳۲۰ ق.) ـ پدر قهرمان این دفتر ـ از مراجع بلندپایه
تقلید عراق بود.
محمد حسین در ده سالگی وارد
حوزه علمیه نجف شد. ادبیان عرب،
حساب،
نجوم،
فقه و
اصول را با پشتکار و شوق فراوان فرا گرفت. عطش یادگیری او را بیقرار کرده بود. نوجوان بود و آرزومند فراگیری علوم بیشتر.
محمد حسین در کنار تحصیل
علوم حوزوی به مطالعه عمیق در
ادبیات عرب پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. نثر و نظم زیبای نوشتهها و سرودههای او از ابتدای نوجوانی، هویدای روح لطیف و مهربانش بود. محمد حسین از ابتدای نوجوانی به سرودن
شعر و نویسندگی پرداخت. پانزده ساله بود که کتاب «العبقات العنبریه ...» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز هیجده بهار بیش ندیده بود که دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول
آیت الله سید محمد کاظم یزدی و
آیت الله آخوند خراسانی راه یافت.
روح ناآرامی داشت. ادبیات عرب و
تاریخ نتوانست عطشِ ذهنش را فرونشاند. به امید اینکه گمشدهاش را در اشعار شاعران و تاریخ خاندانش بیاید، سالها در وادی شعر و ادب و تاریخ گام نهاد. اما باز تشنه بود. شگفت که خود نمیدانست تشنه چیست! به سراغ برکه
حکمت و
فلسفه رفت تا روحِ تشنهاش را سیراب نماید. وی در این باره میگوید:
تمام کتابهای صدرالمتألهین،
ملاصدرا شیرازی ـ از مشاعر، عرشیه و شرح هدایه گرفته تا
اسفار و شرح
اصول کافی ـ را نزد استادان برجسته آموختم ...
زمانی نیز به یادگیری
علم حدیث،
تفسیر و
عرفان پرداخت تا بتواند اندکی از عطش خود بکاهد. به کتابهای فصوص، نصوص، فکوک و دیوان اشعار
مولوی،
جامی و .... پناه برد.
کاشفالغطا علاقه وافری به
محدث نوری داشت. محدث نوری از کارشناسان سرشناس علم حدیث بود. کاشفالغطاء هماره با استاد نشست و برخاست داشت. از پندهای استاد برای سیر و سلوک و پیمودن راههای
سعادت بهره میجست. روزی به استاد گفت: رطوبت جوانی در جان من رسوخ کرده و مرا از برخاستن برای
نماز شب سنگین نموده است. از این رو، در برخی از شبها، نماز شب از دستم میرود. استاد فریاد برآورد: چرا؟ برخیز! برخیز!
کاشفالغطاء سالها پس از رحلت استاد، از آن سرزنش استاد یاد میکند و میگوید: صدای استاد مرحومم، در هر شب، پیش از
سحر مرا برای نماز شب بیدار میکند.
کاشفالغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آیت الله سید محمد کاظم یزدی و آیت الله آخوند خراسانی شرکت کرد
تا توانست قله
اجتهاد را فتح نماید. وی شرحی بر کتاب «
العروة الوثقی» نوشته آیت الله سید محمد کاظم یزدی نگاشت که احتمالاً نخستین شرحی است که بر این کتاب نوشته شده باشد، این شرح چهار جلد است.
آیت الله کاشفالغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد، به تدریس آموختههایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها
طلبه در مسجد هندی و مقبره
میرزای شیرازی در صحن حرم
حضرت علی (علیهالسّلام) گرد میآمدند و در درس او شرکت میجستند.
برخی ازم مقلّدان آیت الله سید محمد کاظم یزدی که پس از فوت او، از کاشفالغطاء تقلید میکردند، نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند که
رساله عملیه خود را چاپ کند. «شرح تبصره المتعلّمین» و «وجیزة الاحکام» نوشته اوست که در پی اصرار مقلّدانش نوشته شده است. حاشیه بر «
سفینةالنجاة» نوشته برادرش، حاشیه بر «
مجمعالرسائل» که حاوی فتواهای
مراجع تقلید مشهور است، «
مناسک حج» و ... از کتب فقهی وی و «سؤال و جواب» و «زاد المقلدین» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.
تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده خاندان کاشف الغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را بازسازی کرد و رونقی تازه بخشید.
کتابخانه مدرسه کاشف الغطا از کتابخانههای بزرگ
نجف بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت. کاشفالغطاء هر روز به مدرسه میآمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمیاش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت میگرفت.
ایشان هماره در اندیشه حلّ مشکلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیّت تحصیلی بگیرد.
«اصل الشیعه و اصولها» از زیباترین نوشتههای کاشفالغطاست. کاشفالغطا درباره انگیزه نگارش این کتاب مینویسد:
«دو سال پیش، یکی از جوانان پرشور که با هیأتی علمی از سوی دولت عراق، برای تحصیل در «دارالعلوم العلیا» به
مصر رفته بود، در نامهای طولانی به من نوشت: ... من با برخی از دانشمندان
دانشگاه الازهر رفت و آمد دارم. گاه و بیگاه از نظام آموزشی و دانشمندان حوزه علمیه نجف سخن به میان میآید. استادان الازهر از اندیشمندان حوزه علمیّه نجف به بزرگی یاد میکنند، ولی میگویند: متأسفانه
شیعه هستند! من از این سخنان آنها شگفت زده شدم. به آنها گفتم: مگر شیعه بودن
گناه است؟! مگر شیعیان
مسلمان نیستند؟! برخی از آنها در پاسخ گفتند: شیعیان مسلمان نیستند و ... من جوانی هستم که از پیدایش شاخههای گوناگون مذهب ها در
اسلام آگاهی ندارم. اکنون از سخنان دانشمندان بزرگ
اهل تسنن به تردید افتادهام که آیا شیعه فرقهای از اسلام است؟ اگر مرا از این سرگردانی نجات ندهید مسؤولیت لغزش و گمراهی من بر عهده شماست.
من به وسیله نامه درباره
تاریخ شیعه و پاسخ به تهمتهای آنان، او را راهنمایی کردم. ولی در شگفت بودم که چگونه برخی از
دانشمندان بزرگ اهل سنت، این گونه سخن میگویند! تا اینکه کتاب «فجرالاسلام» نوشته احمد امین، نویسنده بزرگ مصری به دستم رسید. مغزم از دروغهای شاخدار این کتاب سوت کشید. احمد امین، سال پیش (۱۳۴۹ ق.) همراه شماری از استادان، دانسجویان و دانشمندان مصر، به نجف، شهر دانش آمد. او در نجف همراه دوستانش در یکی از شبهای
ماه مبارک رمضان به دیدن من آمد. من او را به نرمی سرزنش کردم که چرا چنین دروغهایی را به شیعه نسبت داده است! آخرین عذر احمد امین این بود که آگاهی کافی درباره شیعه نداشتم. من گفتم: این بهانه پذیرفته نیست. نویسنده باید در موضوعی که میخواهد بنویسد، خوب بررسی کند. چرا کتابخانههای نجف، از جمله کتابخانه خصوصی خودم که ۵۰۰۰ جلد کتاب دارد که بیشتر نویسندگان آنها از اهل سنت هستند، ولی در کتابخانههای
قاهره کتابهایی که نویسندگان آنها شیعهاند، بسیار کم پیدا میشود؟!
چند ماه پیش، یکی از جوانان پاک شیعه
بغداد، در نامهای به من نوشت سفری به استان «دلیم»، همسایه استان بغداد داشتم، بیشتر مردم آنجا سنی هستند. من با مردم نشست و برخاست داشتم. آنها از سخنان و ادب من بسیار خوشحال بودند. اما هنگامی که فهمیدند من شیعه هستم، گفتند: ما گمان نمیکردیم شیعیان با ادب باشند، چه رسد به
دانش و
دین آنها! ما آنها را یک مشت وحشیان بیابان میپنداشتیم! مدتی بعد به
سوریه و مصر رفتم. شگفتآور بود. مسلمانان سنی مصر نیز همان سخنان مردم «دلیم» را گفتند. آیا موقع آن نرسیده است که به دفاع از شیعه بپردازید؟
روزنامههای مصر، سوریه و ... مقالههای مسمومی درباره شیعه مینویسند. دیگر تاب نیاوردم و سکوت نکردم. نه از این نظر که ستمی بر شیعه شده باشد و من بخواهم در برابر سیل تهمتها از آن دفاع کنم. بلکه از این نظر که پردههای نادانی را از برابر چشم مسلمانان کنار بزنم تا افراد با انصاف در داوری درباره شیعه راه
عدالت پیش بگیرند و عذر و بهانهای هم برای آن دسته از دانشمندان که یاوههایی بر زیان شیعه میگویند و مینویسند، باقی نماند که بگویند دانشمندان شیعه، مذهب خود را معرفی نکردند. (این جمله را احمد امین در دیدار با کاشفالغطا گفت) و از همه مهمتر امید میرود در سایه این کتاب پیوندهای دوستی در میان مسلمانان استوار گردد و دشمنی از بین آنها برچیده شود. شاید پس از نوشتن این کتاب، نویسنده کتاب «فجر الاسلام» دگربار ننویسد «تشیّع پناهگاه دشمنان اسلام بوده و هست.
تشیع پناهگاه افرادی است که میخواهند اندیشههای پدران
یهودی،
نصرانی و
زردشتی خود را وارد اسلام کنند.»
«اصل الشیعه و اصولها» در سال ۱۳۵۱ ق. چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت.
کاشفالغطا در این کتاب مینویسد:
نخستین فردی که بذر تشیع را در سرزمین اسلام کاشت بنیانگذار اسلام،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. دهها حدیث در کتابهای اهل سنت آمده است که در آنها پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام) و شیعیانش او را رستگاران
جهان آخرت یاد کرده است ... اندیشه شیعی از زمان پیامبر آغاز شد ... شیعه در
لغت به معنای «پیرو» است و به پیروان
حضرت علی (علیهالسّلام) در زمان پیامبر، شیعیان علی (علیهالسّلام) میگفتند ...
سلمان فارسی که پیامبر دربارهاش فرمود سلمان از
اهل بیت ماست و
ابوذر که پیامبر دربارهاش فرمود
آسمان سایه نیفکنده و
زمین در برنگرفته کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد، هر دو از یاران حضرت علی بودند.
ابوالاسود دوئلی، بنیانگذار
علم نحو از شیعیان حضرت علی (علیهالسّلام) است.
خلیل بن احمد فراهیدی، بنیانگذار
علم لغت و
عروض نیز از یاران اوست.
ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، پایهگذار
علم صرف و عبدالله
مفسر بزرگ
قرآن نیز شیعه بودند.
محمد بن عمر واقدی نخستین فردی که
علوم قرآنی را گردآوری کرد، شیعه بود.
ابورافع بنیانگذار
علم حدیث و پسرش علی که نخستین فردی است که کتابی در
علم فقه نوشت و پسر دیگرش عبدالله که نخستین مسلمانی است که کتابی در
علم تاریخ نوشت،
شیعه بود.
ابان بن عثمان الاحمر شیعی نخستین فردی است که کتابی در علم تاریخ اسلام نوشت ... نابغه جعدی، کعب بن زهیر،
فرزدق،
کمیت، حمیری،
دعبل، ابونواس و ... بسیاری از شاعران بزرگ عرب در دامان مکتب شیعه پرورش یافتند.
آیا این بزرگان میدان دانش، ادب و
جهاد میخواستند
اسلام را نابود کنند؟!
کاشفالغطا بخوبی نقش زمان و مکان در
اجتهاد را یافته بود و بر این باور بود که نباید
احکام اسلام در تنگنای سلیقه
مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین کاری این است که احکام اسلام، به صورت خشک و بیروح درآید.
کاشفالغطا در مورد اختیارات
ولایت فقیه نظرات بسیار بلندی دارد.
امام خمینی (ره) میفرماید:
ولایتی که برای پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) و
امامان است، برای
فقیه نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم. بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است ... به طوری که نقل کردهاند، مرحوم کاشفالغطاء نیز بسیاری از مطالب را فرمودهاند.
او درباره حدود اختیارات
ولی فقیه مینویسد:
ولایت فقیه همه مواردی را که به مصلحت اسلام و
مسلمانان است، در برمیگیرد.
آیتالله کاشفالغطا هماره در مسایل سیاسی دخالت میکرد. برخی از کجاندیشان که
دین را از
سیاست جدا میدانستند. از او میپرسیدند چرا در سیاست دخالت میکند. او در پاسخ میگفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از فساد، نصیحت و مبارزه با
استعمار است من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از
واجبات است. پدر، پدربزرگ، جد و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی
جهان اسلام را بر عهده داشتند. در
زیارت جامعه، درباره
ائمه معصوم آمده است: انتم ساسه العباد:شما سیاستمداران مردم هستید. سیاست ما سیاست
پیامبر و
امامان است.
زمانی هم کاشفالغطا نامهای به محمد علی جناح، اولین نخستوزیر
پاکستان مینویسد و هدفهای استعماری پیمانهای نظامی
آمریکا را به او گوشزد میکند.
سرجان تروتبیک، سفیر
انگلیس در
عراق، در تاریخ ۲۷ محرم ۱۳۷۳ ق. به دیدار کاشفالغطا میرود. گفتگو بین آنها درباره
کمونیسم،
اسرائیل و مسایل دیگر صورت میگیرد. کاشفالغطا جنایتهای انگلیس در جهان را به او گوشزد میکند. سفیر که درمانده بود، میگوید: آیا در این کتابخانه بسیار بزرگ شما که هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابی علیه ما هست. سفیر فکر میکرد که کاشفالغطا پاسخی نخواهد داشت. زیرا کتابهای او درباره
فقه،
اصول،
تفسیر،
حدیث و دیگر
علوم اسلامی است که در آنها اسمی از انگلیس هم نیامده است. کاشفالغطا فریاد برآورد: کتاب که چیزی نیست. قلبهای همه ما علیه شماست. از دل یکایک ما به خاطر نیزهای که شما به
جهان عرب زدید، خون میچکد.
گفتگوی کاشفالغطاء با سفیران انگلیس و آمریکا با نام «محاوره الامام مع السفیرین»، سه بار در نجف و یک بار در آرژانتین چاپ شد.
در زمینه اصلاح طلبی دینی، عمدهترین افکار و پیشنهادهای او را میتوان چنین برشمرد:
۱. دعوت به بازگشت به عظمت صدر اسلام. در آثار و سخنان کاشف الغطاء، گذشتههای پرافتخار مسلمانان و مجد و تمدن کهن آنان یادآوری شده و راز آن پیشرفتهای و سر انحطاط سدههای اخیر امت اسلامی تشریح گردیده است. او معتقد است که نخستین گام برای رهایی مسلمانان، بازگشت به
ایمان خالص و بی پیرایه صدر اسلام است.
۲. فراخوانی مسلمانان به اتحاد. او تاکید بر اتحاد میان فرقههای مسلمان داشت. هرچند مانند بسیاری دیگر از منادیان
وحدت اسلامی تعریف و تفسیر روشنی در این زمینه به دست نمیدهد، اما میخواهد که مسلمانان به این دعوت پاسخ مثبت دهند. او تا آنجا به نقش اتحاد اسلامی اهمیت میدهد که
جنگهای صلیبی، حمله مغولان به امپراتوری اسلامی و نفوذ
استعمار نوین غربی در جهان اسلام را معلول فقدان اعتماد میان مسلمان میداند. از اینرو تلاش وی در دفاع از تشیع و شناساندن آن نیز به انگیزه زدودن غبارهای سوء تفاهم بین دو مذهب بزرگ اسلامی و نزدیک تر کردن شیعه و سنی بود. لذا علمای فرق مختلف اسلامی به او احترام میگذاشتند، چنانکه در کنگره قدس، علمای وهابی نیز پشت سر او به
نماز میایستادند. بر اثر کوششهای وی در این زمینه بود که دو تن از استادان دانشگاه فاروق اول در
بیروت، کتابی با عنوان الاسلام بین السنه و الشیعه نوشتند که در ۱۳۶۹ ق در بیروت چاپ شد.
۳. فراخوانی به مبارزه با استعمار و
صهیونیسم، کاشف الغطاء با پدیده امپریالیسم در آن روزگار آشنا بود. آگاهی او را در این زمینه میتوان در پاسخ وی به کنگره آمریکایی «بحمدون» یافت. در ۱۰
رجب ۱۳۷۳ ق گارلند ایوانز هاپکینز، نایب رئیس «انجمن امریکایی دوستداران خاورمیانه» نامهای به کاشف الغطاء نوشت و در آن از وی دعوت کرد تا در کنگرهای که به منظور برسی راههای همکاری اسلام و
مسیحیت در مقابله با الحاد و ماده گرایی، با شرکت جمعی از پیشوایان دو دین در ۱۸
شعبان همان سال در شهر بحمدون
لبنان تشکیل میشد، شرکت کند. او این دعوت را را رد کرد و علت شرکت نکردن خود را طی نامه مفصلی به امریکا فرستاد که به صورت کتاب المثل العلیا درآمد. وی در این نامه دیدگاههای خود را از استعمار غرب، امریکا، اسرائیل،
مادی گرایی، کمونیسم، شوروی، مسیحیت، اسلام، دولتهای اسلامی و انگیزه انجمن مذکور نوشت و علت شرکت نکردن خود را در چنان کنگرهای بیان داشت.
۴. دعوت به رشد اقتصادی و فراگیری صنعت و دانشهای نوین. او با اینکه مسلمانان را به احیای ایمان صدر اسلام فرامی خواند و مبارزه با استعمار غربی را ضروری میدید، توجه داشت که یکی از راههای نجات از
ارتجاع کهن و استعمار نوین، توسعه اقتصادی و آموختن علوم و فنون جدید است. وی در سخنرانی خود در
مسجد جامع کوفه، پس از بازگشت از کنگره
فلسطین در این باره چنین گفت: غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مکیدن از چشمههای
ثروت، دین شریف ما همه مصالحی را که مفید ثروت است، برای ما بیان کرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است، و در پایان گفت:
سعادت حاصل نمیشود، مگر به دو وسیله اتحاد اقتصاد.
سالها نزد استادان برجسته
حوزه علمیه نجف به شاگردی پرداخت.برخی اساتید وی عبارتند از: آیات بزرگوار
مصطفی تبریزیمیرزا محمد باقر اصطهباناتیاحمد شیرازیعلی محمد نجف آبادیملا علی اصغر مازندرانیحاج آقا رضا همدانیمحمد تقی شیرازیعلامه حسین نوری (
محدث نوری)
کاشفالغطا در طول سالیان دراز تدریس شاگردان بسیار تربیت نمود.از جمله
آیتالله العظمی سید محسن حکیمآیتالله محمد جواد مغنیه (نویسنده معروف)
شهید آیتالله قاضی طباطبایی «
امام جمعه تبریز»
از اشتغالات مهم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، نوشتن مقاله و کتاب بود. گفتهاند که اشمار این آثار به هشتاد جلد میرسد. با اینکه او در اواخر
عمر به بیماریهای گوناگونی دچار شده بود، همچنان به کار تحقیق و تدوین آثار ادامه میداد. آثار او عمدتا برآمده از نیازهای فکری که عصر و به منظور بیدار کردن مردم، پدید آمده است و برخی از آنها از اهمیت تاریخی ویژهای برخوردار است. به ویژه و یدر نویسندگی و ادب دست داشت. نثرش زیبا و شعرش لطیف و استوار بود، از اینرو آثار او افزون بر ارزش علمی و اجتماعی، از اعتبار ادبی و بسیار برخوردار است.
آثار چاپ شده شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به این شرح است: الآیات البینات، در نقد آراء وهابیان و بابیان (۱۳۴۵ق)، اصل الشیعه و اصولها (۱۳۵۱ق)، تحریر المجله (۱۳۵۹ق)، التوضیح فی بیان ماهو الانجیل و من هو المسیح (۱۳۳۱ و ۱۳۴۶ق)؛ الحاشیه علی تبصره المتعلمین (۱۳۳۸ق)، خطبه الامام (۱۳۷۱ق)، الدین والاسلام (۱۳۳۰و ۱۳۳۱ق)؛ عین المیزان (۱۳۳۰ق)؛ الفردوس الاعلی (۱۳۷۱ق)، المثل العلیا فی الاسلام لا فی بحمدون (۱۳۷۳ق)؛ المحاوره مع السفرین الامر یکی و البریطانی (۱۳۷۳ق)؛ المراجعات الریحانیه (۱۳۳۱ ق)، المواکب الحسینیه (۱۳۴۵ق)؛ زادالمقلدین جنه الماوی (۱۳۸۰ق)، حاشیه بر عین الحیات (۱۳۷۸ق)؛ مقتل الحسین (۱۳۸۴)؛ میثاق الوطن العربی (۱۳۵۸ق)؛ و جیزه الاحکام.
کاشف الغطاء در ذیقعده ۱۳۷۳ ق در هفتاد و نه سالگی در کرند (در نزدیکی کرمانشاه) درگذشت و در
قبرستان بزرگ نجف به نام
وادی السلام به
خاک سپرده شد.
آیتالله العظمی شیخ محمد حسین کاشف الغطا سرانجام پس از عمری تلاش خستگیناپذیر در
ذیقعده ۱۳۷۳ ق.، رخت از جهان بربست.
تشییع جنازه باشکوه او در
نجف تا
قبرستان وادیالسلام گویای علاقه وافر مردم به او بود. مراسم یادبود رحلت او در
عراق،
ایران،
پاکستان،
لبنان و بسیاری از
کشورهای مسلمان برگزار شد.
کاشفالغطا از نوجوانی به سرودن شعر پرداخت. بیش از هشت هزار بیت شعر از او به یادگار مانده است. او کتابهای بسیار سودمندی نیز به نگارش درآورد، که چندی از آنها چاپ شده است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محمد حسین کاشف الغطاء»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۴/۱۲/۲۷. دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ اسلام، فرهنگنامه علمای مجاهد، برگرفته از مقاله «محمد حسین کاشف الغطاء».