اسراف در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دین مقدس
اسلام بهره برداری
مشروع از نعمتهای الهی و زیباییهای
زندگی را
مباح و روا و
اسراف و زیاده روی را
حرام و ناروا میداند و این بدان جهت است که مسلمان
به تناسب امکانات و توانایی و کارآیی خود، در برابر
جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد
اسراف کار قهرا از اجرای مسؤولیت و تعهدات اجتماعی خود بازمی ماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه میزند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعی در قالبهایی زیبا بیان میکند و با هشدار
به پیروان خود میفرماید: (و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة)
یعنی در راه خدا
انفاق کنید و با دستهای خود، خود را
به هلاکت و نابودی نیفکنید. از این آیه شریفه چنین استفاده میشود که اگر
مال در راه
خدا و
به سود جامعه و رفع نیازمندیهای مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملت
به هلاکت و
سقوط میانجامد.
راغب اصفهانی میگوید: «السرف تجاوز الحد فی کل فعل یفعله الانسان»
اسراف به معنی
تجاوز از حد و معیار در هر کاری است که از
انسان سر بزند، گرچه
استعمال آن در موارد زیاده روی در
انفاق مال بیشتر است و گاهی
به خروج از
اعتدال در مقدار خرج مال و زمانی هم
به چگونگی بذل مال و مورد آن
اطلاق میشود. اما بنا
به مفهوم سخن راغب و روح معنی «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در
قرآن و
حدیث، اسراف
به هر گونه تجاوزکاری و زیاده روی گفته میشود و در هر حال اسراف عملی است
ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن
به شدت منع شده است.
خداوند در
سوره اعراف میفرماید: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین»
بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
تبذیر برخلاف اسراف و تنها واژهای اقتصادی است. تبذیر از ریشه «بذر» یعنی تفریق و پخش کردن چیزی؛ اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است که
به طور
استعاره درباره کسی که مال خود را بیهوده تلف و پخش میکند،
به کار رفته است و نیز گفته شده است که
تبذیر،
انفاق مال در راه معصیت است.
با این توضیحات ملاحظه میکنیم که «اسراف» در برابر
اقتصاد و میانه روی قرار دارد و
به هرگونه تجاوز از حد، در غیر طاعة الله و
به قصور از حق الله
اطلاق میشود. در قرآن کریم واژه قصد و مشتقات آن در معانی؛ راست، متوسط و معتدل
به کار رفته است. مانند «واقصد فی مشیک »
در راه رفتن
اعتدال را رعایت کن.
«فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرات»
از میان آنها عدهای بر خود
ستم کردند و عدهای
میانه رو بودند و عدهای
به اذن خدا در نیکیها از همه «پیشی» گرفتند.
حضرت علی (علیهالسّلام) در مورد قصد میفرمایند: «علیک بالقصد فی الامور»
بر تو باد میانه روی در کارها. در
خطبه همام از نشانههای متقین و پرهیزگاران میفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد»
یعنی پوشاکشان میانه بود، بدین معنی
افراط و
تفریط در کارها و زندگیشان وجود ندارد.
از مجموع این نظریهها این چنین برمی آید که بین واژه
اسراف به معنی اقتصادی آن با واژه
تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت
تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجه
به خصوصیات تعابیر
لغت شناسان در معنی تبذیر، مقصود از این واژه
تلف کردن و ضایع نمودن
مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیریه را شامل نمیشود، در حالی که اسراف فراگیرتر از آن و در برگیرنده همه موارد از
به هدردادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاقهای
مستحب میباشد. و
به عبارت دیگر هر تبذیری اسراف است ولی هر اسرافی تبذیر نیست.
از
امام صادق (علیهالسّلام) جمله کوتاهی نقل شده است که ممکن است همین نکته را از آن استفاده کرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذیر من الاسراف» یعنی، تبذیر از اسراف است. در این حدیث شریف، برای اسراف انواع
واقسامی فرض شده، که تبذیر شاخهای از آن معرفی گردیده است.
در قرآن کریم واژه «اسراف» و مشتقات آن مکرر
به کار رفته است ولی در بیست و سه مورد لفظ «اسراف» استعمال شده که در هر مورد، مفهومی ویژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبههای اخلاقی، عقیدتی و
تجاوز از
حدود الهی است، و تنها در چهار مورد جنبه مالی را شامل میشود که با دو آیه «تبذیر» شش آیه میشود.
به آیات زیر توجه کنید:
۱ - کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون.
این گونه برای اسراف کاران اعمال شان
زینت داده شده است.
۲ - و لا تطیعوا امر المسرفین.
اطاعت فرمان مسرفان نکنید.
۳ - ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب.
خداوند اسراف کار دروغگو را
هدایت نمیکند.
۴ - وان فرعون لعال فی الارض وانه لمن المسرفین.
و
به راستی
فرعون برتری جویی (و
طغیان) در
زمین روا داشت و او از اسراف کاران بود.
اما آیاتی که تنها ظهور در جنبههای اقتصادی دارند عبارتند از:
۱ - انعام، آیه ۱۴۱.
۲ - اعراف، آیه ۳۱.
۳ - فرقان، آیه ۶۷.
۴ - اسراء، آیات ۲۷ و ۲۸.
حال
به ذکر چند آیه میپردازیم:
۱ - وآت ذا القربی حقه والمسکین وابن السبیل ولا تبذر تبذیرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین وکان الشیطان لربه کفورا.
و
حق نزدیکان را بپرداز! و (همچنین) مستمند و در راه مانده را، و هرگز
تبذیر مکن چرا که تبذیرکنندگان برادران شیطانند و
شیطان کفران (نعمتهای) پروردگار کرد.
واژه «تبذیر»، تنها یک واژه اقتصادی است و در قرآن کریم تنها در همین دو آیه از
سوره اسراء به کار رفته است. و شاید در قرآن کریم کمتر مواردی بتوان پیدا کرد که با چنین لحن تند و شدیدی از عملی
نهی شده باشد.
۲ - خذوا زینتکم عند کل مسجد وکلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین.
زینت خود را در هر
مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید همانا که خداوند مسرفان را دوست نمیدارد.
تمامی آیات مربوط
به اسراف را میتوان
به طورکلی
به دو بخش
تقسیم کرد:
۱ - اسراف در مال.
۲ - اسراف در غیرمال.
۱ - اسراف در مال
آیات مربوط
به زیاده روی در صرف
مال شامل دو بخش است:
اسراف در مصرف شخصی؛ میفرماید: «کلوا من ثمره اذا اثمر...»
از
میوه آن
به هنگامی که
به ثمر مینشیند بخورید و حق آن را
به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمیدارد.
بنابراین اسرافی که در بعد اقتصادی بیشتر مورد توجه است و موجب
تضعیف بنیه مالی محرومان و لذت طلبی مسرفان میشود و از بلاهای بزرگ اجتماعی است و
فقر و محرومیت بیشتر
به دنبال دارد همین نوع اسراف است که هر مسلمان با توجه
به وظیفه و تعهد و مسؤولیتی که در برابر خداوند و
اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگی خویش رعایت اعتدال را بکند و جدا از
اسراف پرهیز نماید.
اسراف
به خاطر دیگران؛ وقتی
انفاق از حد
تعادل خارج شود نسبت
به انفاق شونده و انفاق کننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد داشت،
به این جهت است که
قرآن مجید وقتی در آیاتی از سوره شریفه فرقان ویژگیهای مؤمنان و بندگان واقعی را برمی شمارد یکی از آن ویژگیها را این گونه معرفی میفرماید:
«والذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواما»؛
کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو اعتدالی دارند.
و نیز قرآن، خطاب
به حضرت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: «ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا »
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و
بخشش منما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی.
و در همین رابطه
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «ما عال امرء اقتصد»
کسی که
میانه روی پیشه سازد تنگدست نگردد.
و
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله»
هر کس در
دخل و خرج میانه روی کند خدا بی نیازش میکند و هر کس
اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.
زیربنای
آفرینش بر
تعادل گذاشته شده است «وکل شیء عنده بمقدار»
و هر چیزی نزد او مقدار معینی دارد و در مورد دیگر میفرماید:
«انا کل شیء خلقناه بقدر »
ما هر چیزی را
به اندازه آفریدیم.
حساب هر چیزی در پیشگاه خداوند متعال براساس
حکمت بالغه او و
مصلحت و
عدالت و از روی اندازه و بدور از
افراط و
تفریط است، و اساس حکومت را هم عدالت تشکیل میدهد و اقامه
عدل از اهداف مهم
بعثت انبیای عظام الهی بوده است تا آنجا که معیار
مالکیت مشروع را عدم زیان و اضرار و
ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه
انفاق و
احسان را
کرامت و
سخاوت بدور از
بخل و
امساک و نیز بدور از اسراف و زیاده روی قرار داده است و بالاخره تحکیم بنیان اقتصادی جامعه و میانه روی مطلوب و مورد تاکید
شارع مقدس اسلام است.
اسراف در غیر اموال نیز مورد خطابات قرآنی قرارگرفته است.
در دوران
جاهلیت رسم بر این بود که هرگاه کسی از روی ظلم و تعدی
به قتل میرسید بستگان مقتول با توجه
به خوی و خصلت جاهلی و حس
کینه توزی و انتقام جویی چند نفر از بستگان قاتل را
به قتل میرساندند.
قرآن کریم این
تجاوز و
انتقام جویی را مردود دانسته و فرمود: «فلا یسرف فی القتل»
. اما در قتل
اسراف نکنید، یعنی، برای قتل یک نفر، فقط یک نفر را
به قتل برسانند آن هم با توجه
به صدر آیه که میفرماید: «و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق»، نفسی را که خداوند
حرام کرده است نکشید مگر از روی حق، یعنی این کشتن هم فقط در مواردی
تجویز شده است که قاتل مستوجب کشته شدن باشد و با علم و عمد مرتکب
قتل نفس شده باشد.
کسی که از نظام
اعتدال خارج میشود و با ارتکاب
گناه و
معصیت از حریم انسانی خود تجاوز میکند اسراف کار است، اما اسراف کاری که مشمول پیام
رحمت و امید الهی قرار گرفته است: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم».
بگوای بندگان من که بر خود اسراف و
ستم کردهاید از
رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد.
ملاحظه میشود که هرگونه گناه و
تجاوز از حد و مرز و حریم انسانی اسراف بر نفس شمرده میشود.
در جای دیگر میبینیم، مجاهدان
جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نیاز برمی داشتند: «و ما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین »
گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرویهای ما در کارها چشم بپوش، قدمهای ما را ثابت بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان.
از آیه شریفه مستفاد میشود، آنچه از آن عدول کرده و بجا نیاوردهاند
اطاعت امر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و سستی و
منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطری و طبیعی انسان است که با ارتکاب آن از مسیر اعتدال بیرون میرود و
به راه
زوال و نیستی کشانده میشود و این درست خلاف آن هدف عالی است که
انبیای الهی برای آن مبعوث شدهاند.
قرآن در این مورد میفرماید: «و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون»؛
و رسولان، با دلایل روشن
به سوی
بنی اسرائیل آمدند، اما بسیاری از آنها بر روی
زمین تعدی و اسراف کردند. در این آیه شریفه مراد از «مسرفون» کسانی هستند که از انبیا و طریق حق
تبعیت نکردند و در نتیجه این سرکشی
به گناه آلوده شدند.
احادیثی از حضرت
امام صادق (علیهالسّلام) نقل است که در مورد اسراف
به اصحاب میفرمایند: کمترین حد
اسراف این است که لباسی را که بیرون خانه برای حفظ آبرو میپوشی در داخل خانه نیز بپوشی یا باقیمانده آب و
غذا را که در ظرف میماند دور بریزی و یا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازی.
در بعضی از احادیث آمده است که در هنگام
وضو گرفتن باید مواظب باشیم که دچار
اسراف نشویم و مقدار یک مد (معادل سه چهارم لیتر) آب برای
وضو کفایت میکند.
و نیز در ذیل آیه شریفه ۳۱
سوره اعراف: «کلوا و اشربوا...» احادیثی از حضرت امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است که از آن جمله این حدیث است که «
عیاشی از
ابان بن تغلب» از آن حضرت نقل میکند که مال و
ثروت از آن پروردگار است که آن را در نزد مردم
به امانت گذاشته است و
به آنها اجازه فرموده که در حد
اعتدال و میانه روی بخورند و بیاشامند و لباس بپوشند، و
نکاح کنند، مرکب سواری داشته باشند و مازاد آن را
به فقرای مؤمنین ببخشند و بدین وسیله اختلافات طبقاتی را از بین ببرند و پراکندگیها را ترمیم کنند و کسی که این گونه عمل میکند، آنچه را که میخورد و میآشامد، اعمالش
مباح است و
نکاح او و استفاده از مرکوبش نیز حلال میباشد و کسی که از این حد
تجاوز کند بر او حرام است و سپس فرمود که اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمایش امام (علیهالسّلام) که نظرشان را
به صراحت اعلام و میفرمایند: «من عدا ذلک کان علیه حراما»
حرمت اسراف
به وضوح آشکار میشود و وقتی از حد متعادل و مشخص که در این حدیث شریف بدان تصریح شده تجاوز شد
به حرمت میانجامد و
به دلیل این گونه احادیث و یا
به دلیل
نهی صریح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذیر نوعی حریم شکنی و
عصیان در برابر امر پروردگار و از
گناهان کبیره محسوب میشود.
در حدیثی دیگر میفرماید: «کسی که چیزی را در غیر
اطاعت خدا
انفاق کند او مبذر است و کسی که در راه خدا چیزی را انفاق کند او مقتصد است.
در این جا معلوم میشود که
بذل و بخشش اگر
به قصد و نیت الهی نباشد حکم اسراف را دارد و اصولا از دید
اسلام چنین عملی اخلاقی و پسندیده نیست حال که بحث اخلاقی
به میان آمد متناسب است تا اشارهای اجمالی بکنیم
به این که چگونه عملی، از نظر
اسلام مقبول است.
اسلام عملی را
خیر و اخلاقی میداند که دارای دو جنبه باشد.
به این معنی که هر عمل از
روح و نیت «
حسن فاعلی» و شکل و صورت «
حسن فعلی» تشکیل شده است و عمل خیر باید حسن فعلی داشته باشد یعنی صورت و شکل عمل صحیح باشد. مثلا کسی که مالی را از راههای نامشروع جمع کرده و با این
مال به قصد قربت اقدام
به خیرات و مبرات مینماید از او پذیرفته نیست و یا مال
مباح و مشروع را خواسته باشد برای
ریا و
خودنمایی و در غیر رضا و
طاعت پروردگار
انفاق و بخشش کند اینجا هم مردود است و بنا
به نظر حضرت
امام صادق (علیهالسّلام) چنین کسی مبذر و مسرف است.
اصولا توجه
به این نکته
ضروری است که هر کس چقدر حق
هزینه دارد که وقتی از آن حد گذشت مشمول اسراف میشود و باید از آن خودداری نماید،
به اعتباری مصرف و مخارج زندگی را میتوان
به دو
قسم تقسیم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا،
قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با
عرف و افراد اجتماع است. همان طور که
قضاوت در مورد
اباحه و
حرمت بدست
شرع است، هر کس براساس
ایمان و عدل اسلامی موظف است زندگی خویش را طبق شان و موقعیتی که در اجتماع دارد تنظیم کند (البته این با معنی مساوات اسلامی منافاتی ندارد، زیرا این تفاوت براساس تفاوت در
شهرت و ضعف
استعداد و میزان تلاش و فعالیت هر کس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب
خمس داریم که افراد در مورد منافع کسب باید مخارج سالانه خود را طبق شان تامین کنند و آنچه از این معیار اضافه باشد مشمول خمس میشود و یا در باب
زکات شرط است که نیازمندانی میتوانند آن را دریافت نمایند که هزینه لباس و غذا و سایر مخارج ضرور زندگی آنان تامین گردد و توسعه یابد تا هم سطح سایر افراد قرار گیرند.
در مورد
نفقه زن که بر عهده شوهر است معیار چنین است که مرد خوراک و پوشاک زن را در حد شایسته و
شرافت مندانه که در خور شان و موقعیت اجتماعی اوست تامین نماید در این
زمینه قرآن مجید میفرماید: «وعلی المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها»
بر آن کسی که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را
به طور شایسته و در مدت شیردهی بپردازد حتی اگر
طلاق گرفته باشد، هیچ کس موظف
به بیش از مقدار توانایی خود نیست.
میبینیم آن
قسمت از مخارج و هزینههایی که با موقعیت اجتماعی و شؤون زندگی انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدیر
معیشت است و آنچه از این حد و مقدار
تجاوز کند، اسراف و زیاده روی است و موجب
غضب پروردگار خواهد بود.
لازم
به تذکر است که شاید نتوان معیار و مقدار معینی برای اسراف در نظر گرفت. بلکه اسراف مفهومی است که در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصادیق متفاوت و مختلفی مییابد، مثلا ممکن است پوشیدن لباس و یا خوردن غذایی خاص در شرایطی که در جامعه نیازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لکن همان پوشاک و خوراک در جامعهای
فقیر و یا زمانی خاص زیاده روی و اسراف محسوب شود و این خود توجه دادن ثروتمندان است
به این که مسایل مهمتر را در نظر بگیرند و بر تمام ابعاد زندگی خود را زیر نظر گیرند و احساس مسؤولیت کنند و بدانند که همگان در پیشگاه ایزد متعال مسؤولند؛ مسؤول در برابر خود و جامعه خود.
غنی باید در فکر
فقیر و رفع نیازهای او باشد که در تعالیم اسلام بر این مساله تاکید فراوان شده است و برای نمونه علاوه بر آیات شریفه قرآنی که وارد شده است
به این کلام مشهور حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اکتفا میشود که فرمود: «من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم»، پس باید غنی در فکر فقیر و در راه رفع حوایج او باشد و افراد کم درآمد در مرز خود حرکت کنند تا امتیازهای نابجا از میان برود و اصول در
جامعه رشد کند و بحرانهای اقتصادی پدید نیاید.
اسراف موجب
تنگدستی و فقر است و میانه روی مایه توانگری
در حدیثی از
امام علی (علیهالسّلام) آمده است که «القصد مثراة و السرف مثواة»
یعنی اقتصاد و میانه روی موجب ثروتمندی و
اسراف و ولخرجی موجب
سقوط و فقر میگردد.
و نیز
امام زین العابدین (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل میفرماید که فرمود: «ثلاث منجیات فذکر الثالث القصد فی الغنی و الفقر»
حضرت رسول سه عامل برای
نجات معرفی میفرمایند که سومین آن میانه روی و
اعتدال در توانگری و نیازمندی است. پس افراد توانگر هم حق ندارند
به بهانه این که امکانات مالی وسیع دارند
به اسراف پردازند.
نکته مهمی که از این حدیث
استنباط میشود این است که اسراف و تبذیر موجب فقر و
تنگدستی است.
اسرافی که همیشه حرام است
سه
قسم اسراف است که در همه جا و در همه حالات
حرام است و اختصاص
به شخص یا
زمان، یا جای خاصی ندارد.
ضایع کردن مال و بی فایده کردن آن، هر چند آن مال کم باشد. مانند بقیه ظرف آب را ریختن در جایی که آب
کمیاب باشد و
به آن مقدار رفع نیاز میگردد. یا لباسی را که قابل استفاده شخصی یا دیگران است، پاره کردن و یا دور انداختن و یا خوراکی را نگهداشتن و
به دیگری ندادن تا این که ضایع و تباه شود و یا دادن مال
به دست صغیری که آن را
تلف میکند و نظایر اینها.
حضرت صادق (علیهالسّلام) میوه نیم خوردهای را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و
خشمگین شدند و فرمودند این چه کاری است که کردید؟ اگر شما سیر شدهاید بسیاری از مردم هستند که سیر نشدهاند، پس
به آنهایی که نیازمندند بدهید. متاسفانه در حال حاضر میبینیم در
جامعه اسلامی، چه مقدار از غذاها و یا میوههایی که قابل استفاده است در سطلهای آشغال و زباله دانها ریخته میشود! در حالی که افراد بسیاری
به آن نیاز دارند. نسبت
به دور ریختن تتمه
طعام بخصوص خرده نان (مگر در
صحرا برای حیوانات) روایات تهدیدآمیزی رسیده است که ذکر آنها موجب طول کلام است.
از موارد اسراف، صرف کردن مال است در آنچه
به بدن
ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر آنها مانند خوردن چیزی پس از سیری هر گاه مضر باشد. چنان چه صرف مال در آنچه که برای بدن نافع و
به صلاح آن است، اسراف نیست.
صرف کردن مال در مصرفهایی که شرعا
حرام است، مانند خریدن
شراب و
آلات قمار و
اجرت فاحشه و خواننده و
رشوه دادن
به حکام و صرف نمودن مال در چیزی که ظلمی در بردارد یا ستمی
به مسلمانی میرساند و نظیر اینها، و در چنین مواردی از جهت مخالفت امر خدا
معصیت است، یکی
گناه بودن اصل عمل و یکی اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
در اسلام مالکیتی که از راههای
مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردی خاص که در
فقه اسلامی مقرر شده از مالک سلب
مالکیت نمیشود. در این جا لازم است این نکته روشن شود که مالک حق
اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پیش نمیرود، اگر مالک بخواهد ملک خویش را تلف کند نوعی «اعراض» تلقی میشود
به طوری که آن مال بکلی از مالکیت او خارج میشود و رابطه مالکیت شخص با آن چیز از بین میرود.
«اعراض» یکی از عوامل سلب مالکیت است. اتلاف مال
گناه است و تلف کننده اصولا در ملک خداوند تصرف نابجا کرده است.
به عنوان مثال: شخصی از بالای پشت بام لیوان خود را
به قصد شکستن میاندازد. اگر دیگری در بین راه آن را بگیرد صاحب آن لیوان کدام یک از آن دو هستند؟ این بحثی حقوقی است که در فقه نیز مطرح است، شخص پرتاب کننده لیوان رابطه مالکیت خود را با لیوان قطع کرده است و این «اعراض» نام دارد در حالی که اگر او حق داشت شاهد تلف شدن مال خویش باشد این رابطه قطع نمیشد و قطع شدن رابطه
مالکیت به صرف این عمل بدین معنی است که او حق اتلاف ندارد. با اولین اقدام شخص «برای اتلاف مال خود» دو مساله
به وجود میآید: یک
گناه تکلیفی و دیگر اثر حقوقی که همان قطع مالکیت اوست
به گونهای که اگر فرد دیگری آن
مال را از تلف شدن نجات دهد مالک آن میگردد.
در
جامعه اسلامی براساس نگرش خاص اسلام باید تمام حرکتها و روشها در کلیه شؤون و ابعاد حیاتی در مسیری ویژه قرار گیرد که در اصطلاح خاص مکتبی از آن صراط مستقیم و طریقه وسطی، سواءالسبیل یا راه میانه و خط
عدالت تعبیر میشود،
صراط مستقیم راهی است که
خداوند متعال برای انسان در نظر گرفته و از این راه است که انسان میتواند
به کمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با
سلامت و عافیت از
پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیری است که در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناک بدبختی هلاک و
عذاب واقع شده است.
راهروان این
صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ یا راست،
به جانب
افراط و
تفریط، جلو افتادن از دیگر رهروان یا عقب ماندن، تهور و بی باکی یا جبن و
ترس بی مورد، پرگویی یا
سکوت و بالاخره خواه لغزش
به سوی اسراف و
اتراف و تبذیر باشد یا
به سوی
بخل و
امساک و تقتیر، در هر حال گمراهی است و انحراف و
شقاوت.
حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «الیمین والشمال مضلة والطریق الوسطی هی الجادة»
راست و چپ
گمراهی است و راه راست جادهای است غیرقابل
انحراف و
به تعبیر دیگر، رهرو واقعی این طریق خود حضرت علی (علیهالسّلام) در جای دیگر میفرماید: «و من اخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق»
هر کس
به سمت راست و چپ برود مذمتش کرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش دارید.
و نیز آن حضرت در مورد مفسده گران میفرماید: «و اخذوا یمینا و شمالا»
مفسدین با پیش گرفتن راههای گمراهی راست و چپ از صراط مستقیم هدایت، چشم پوشیده و محروم شدند بنابراین روشن است که
اسراف و تبذیر و
بخل و تقتیر در صراط مستقیم مکتب اسلام جایی ندارد و خروج از راه
تعادل است، ولخرجی و ریخت وپاشهای متکبرانه بر روش مترفین و نازپروردگان لغزش و انحراف
به سمت راست بوده و بخل و تقتیر و امساک، سقوط در جهت چپ و جذب شدن
به اصحاب شمال میباشد.
در این مطلب توجه
به این نکته ضرور است که انسان منهای
هدایت آسمانی و مکتب
وحی طبعا یا
بخیل است و یا اهل اسراف و تبذیر، «وکان الانسان قتورا»
انسان سخت گیر است؛ همان گونه که
ظالم و نادان است. «انه کان ظلوما جهولا »
و این
هدایت تشریعی الهی است که او را از این طبیعت و خصلتهای پست حیوانی نجات میدهد و لذا خداوند متعال در آیات کریمه قرآنی جهت رهایی از افراط و تفریط و نجات از پستیها و خستهای نفسانی راه هدایت و
تربیت را برای انسان هموار کرده است و میفرماید: «بندگان خدای رحمان آنان هستند که هنگام انفاق اسراف نکرده و
بخل هم نورزند بلکه در این میان راهی استوار، معتدل و براساس
عدالت پیش میگیرند».
پس
به طور کلی و بویژه از بعد اقتصادی که مورد بحث ما است، بی جا و ناروا مصرف کردن و تلف کردن نعمتهای الهی، محروم کردن جامعه از آن نعمتها است، لذا میبینیم که
قرآن کریم چگونه
به موارد مختلف آن اشاره میفرماید: «خداوندت مسرفین را دوست نمیدارد»
و «مسرفین قابل
هدایت نبوده و بسیار دروغگویند»
و «اهل هلاکت و گمراهیاند و نجات ندارند»
و «اهل
تردید و شک و ریبند»
، «اهل آتشند»
و «قابل پیروی نیستند.»
چون بنای اسلام بر
صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساک و تقتیر را هم مورد نکوهش قرار داده و مثلا میفرماید: «الذین یبخلون ویامرون الناس بالبخل ویکتمون ما آتاهم الله من فضله »
آنان که
بخل میورزند و مردم را
به بخل وامی دارند و آنچه خدا از فضل خود
به آنان بخشیده کتمان میکنند «
به مردم استفاده نمیرسانند»
به کیفر خود خواهند رسید.
چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران
شیطان شمرده شدهاند؟
علت این مطلب را باید در
جهان بینی و
اعتقادات اسلامی جستجو کرد و تبیین آن در مورد مسرفان میتواند چنین باشد که خداوند امر
به عدالت و احسان میکند و طبعا صاحبان عدالت را دوست میدارد. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان » و از آنجا که
اسراف کاران از این فرمان سرپیچی کرده و بی عدالتی در مصرف را پیشه خود ساختهاند قهرا مورد خشم و دشمنی خداوند قرار خواهند گرفت، ولی در مورد تبذیرکاران علت همدست بودن و شباهتشان
به شیطان را از آیه شریفه میتوان
استنباط کرد آن جا که میفرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیر برادر در
لغت عرب به معنی مشابه و نظیر هم میآید و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس است،
و از طرف دیگر تبذیر
به معنای ضایع کردن نعمتهای خداوند است و خود نوعی ناسپاسی است نسبت
به آن نعمتها؛ و
شیطان نخستین فردی است که همه چیز را نادیده گرفت و
تمرد از فرمان خدا کرد و راه ناسپاسی را باز نمود، لذا آنها که مبتلا
به این خصلت ناروا باشند از همکاران و همدستان
شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یاد شده است و این است رمز تعبیر زیبای قرآن.
در کتاب
تحف العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) : شرابان یکتفی باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لکنی اتواضع لله؛ فانه من تواضع لله رفعه الله و من تکبر وضعه الله و من اقتصد فی معیشته رزقه الله و من بذر حرمه الله و من اکثر ذکر الله آجره الله»
مردی
شیر و
عسل برای
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنی که یکی از دیگری کفایت میکند من آن را نخورم و حرام هم نمیکنم ولی برای خدا
تواضع میکنم. زیرا هر که برای خدا تواضع کند خدایش بالا برد و هر که تکبر کند خداوند او را خوار سازد و هر که در زندگی
میانه روی کند خدایش روزی دهد و هر که زیاده روی کند
خداوند او را بی نصیب گرداند و هر که خدا را بسیار یاد کند خدایش جزا دهد.
نکاتی که در این
حدیث شریف است مستلزم بحثی مفصل و هر کدام راه گشای سعادت دنیا و
آخرت است اما مناسب با این مقال آن است که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: رعایت اقتصاد و میانه روی در
معیشت باعث ازدیاد روزی و نزول برکات الهی است و فردی که رعایت
اعتدال میکند دچار
فقر و تنگدستی نمیشود و برعکس کسی که طریق
اسراف و تبذیر پیش گیرد دچار محرومیت میشود و خداوند چنین بندهای را
به سختی
معیشت مبتلا میسازد.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمیشود:
اول) کسی که در خانه مینشیند و میگوید: خدایا
به من
روزی بده! و در
طلب روزی تلاش نمیکند در جواب او گفته میشود: «الم آمرک بالطلب؟» آیا تو را
به طلب روزی دستور ندادم؟
دوم) کسی که از
همسر خود ناراحت است و او را
نفرین میکند، میفرمایند: «الم اجعل امرها علیک» آیا امر او را
به دست تو قرار ندادم؟
سوم) کسی که مالی داشته و آن را ضایع کرده است، میگوید: «اللهم ارزقنی» خدایا
به من روزی بده! میفرمایند: «الم آمرک بالاقتصاد؟» آیا تو را
به اقتصاد و میانه روی و
اعتدال در خرج امر نکردیم و «الم آمرک بالاصلاح؟» آیا
به تو دستور
اصلاح در مال را ندادیم؟
چهارم) کسانی که از مال خود بدون
شاهد به دیگران وام دهند و بعد
وام گیرنده منکر شود، خداوند میفرماید: «الم آمرک بالشهادة؟» آیا
به تو دستور ندادیم شاهد بگیری؟
ملاحظه میفرمایید که با وجود
اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام،
دعا فایدهای ندارد.
اسراف کار، علاوه بر زیانهای اقتصادی که بر
جامعه و
ملت تحمیل میکند، برای خود نیز زیانهای
جبران ناپذیری
به بار میآورد:
اسراف کار چون تعادل و توازن اقتصادی جامعه را برهم میزند، از
رحمت خدا بدور و گرفتار خشم خدا میشود، همان گونه که در
قرآن مجید آمده است: «انه لا یحب المسرفین »
خداوند اسرافکاران را دوست نمیدارد، و
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله»
اسراف مورد غضب خداست.
خدای متعال که همواره درهای رحمتش بر بندگان گشوده است خود را «غافر الذنب وقابل التوب »
معرفی کرده است لکن نسبت
به اسراف کاران میفرماید: «ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب »
همانا خداوند کسی را که
اسراف کار و دروغگوست
هدایت نمیکند.
روشنترین اثر اقتصادی اسراف،
فقر است، زیرا که اسراف کار در اثر مصرف ناروای خود هم جامعه را
به ورطه فقر میکشاند و هم خود دچار فقر میشود. لذا یکی از راههای مبارزه اسلام با
فقر و محرومیت ایجاد هماهنگی اقتصادی و ریشه کن ساختن اسراف است. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «القصد مثراة و السرف متواة»
اقتصاد و میانه روی باعث توان گری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف»
ولخرجی عامل فقر است.
اسراف از هر نوعی که باشد
انسان را
به نابودی میکشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان میفرماید: «ما
به وعدههایی که
به انبیاء و اولیا دادیم وفا کردیم و سپس آنها را با هر که
اراده کردیم نجات دادیم، اما مسرفان و ستمگران را هلاک کردیم»
و نیز حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «کثرة السرف تدمر»
اسراف کاری زیاد انسان را
به هلاکت میکشاند.
کیفر کسانی که از
حدود الهی تجاوز کرده و
اوامر و
نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها
فقر و
تنگ دستی در دنیا نیست بلکه
عذاب اخروی نیز در
انتظار آنان است. قرآن مجید در این باره میفرماید: «کذلک نجزی من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه و لعذاب الآخرة اشد و ابقی » این چنین جزا میدهیم کسی را که اسراف کند و
ایمان به آیات پروردگارش نیاورد،
عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است، و در جای دیگر میفرماید: «و ان المسرفین هم اصحاب النار» براستی که مسرفان اهل دوزخند.
به این ترتیب معلوم است که وضع افرادی که در مسیر
باطل و هرزگیها دچار
اسراف میشوند چه خواهد بود!
البته از نظر اسلام، هر کس
مالک حاصل کار و دسترنج خود - با رعایت
حدود شرعی- میباشد ولی انسان نمیتواند
به بهانه این که
مالک مالی است هر طور که بخواهد آن را صرف و خرج کند بلکه دو شرط اساسی دارد: یکی بهره گیری برای خود و دیگری بهره دادن
به دیگران و
تعطیل اینها دو صورت میتواند داشته باشد:
۱ -
ثروت اندوزی و تکاثر که نه خود از آن بهره مند شود و نه دیگران.
۲ - صرف
مال در راه هوا و هوس و اسراف کاری، که هر دو
ممنوع و دارای پیامدهایی
به شرح زیر میباشند:
۱) حق ناشناسی، وجدان هر انسانی این مطلب را پذیراست که در برابر هر احسانی باید تشکر کرد و اخلاق اجتماعی نیز حکم میکند که در مقابل هر نیکی باید
حق شناس و سپاس گزار باشیم، از احسان و نیکی پدر و مادر، استاد و
معلم تا خالق مهربان.
«لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید»
اگر شکر
نعمت را بجا آورید، فزونی دهیم و اگر کفران
نعمت کنید مجازاتم شدید است.
۲ - تزلزل و سستی، انسانهای معتدل در فراز و نشیبهای زندگی هرگز نمیلغزند ولی افراد اسراف کار که ولخرجی و مصرف زدگی تمام ابعاد زندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شکست خورده و متزلزل خواهند بود.
۳ - کاهش تولید، جامعه مصرفی رفته رفته
قدرت تولید را از دست میدهد و برای تامین مایحتاج خود
به بیگانه روی میآورد. این مطلبی است که در دوران
حکومت طاغوت برای همه ثابت شده و نیاز
به توضیح ندارد.
۴ - سقوط اخلاقی، ولخرجی و ریخت وپاشهای نابجا و بی مورد، انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و
به ورطه هولناک
فساد و تباهی میکشاند، انسان اسراف کار گاهی
به مرحلهای میرسد که
به هر پستی تن میدهد؛ رشوه میگیرد،
دروغ میگوید، ربا میخورد،
به عناوین مختلف، عفت و
شخصیت خود را از دست داده و سرانجام کارش
به رسوایی میکشد.
کیفر کسانی که از
حدود الهی تجاوز کرده و
اوامر و
نواهی خدا را نادیده گرفته باشند، تنها
فقر و تنگدستی در دنیا نیست بلکه عذاب اخروی نیز در انتظار آنان است.
۵ - ضعف ایمان، اسراف کاری آدمی را از راه
اعتدال خارج میکند و
به سستی
ایمان و ضعف
عقیده میکشاند.
۶ - اختلاف طبقاتی، یکی از علل اساسی اختلاف طبقاتی
به طور قطع همین اسراف کاریها است. و همچنین وابستگی
به بیگانگان و تضییع حقوق دیگران و غفلت از خدا و حریم شکنی را از دیگر پیامدهای اسراف باید شمرد. علاوه بر اینها دغدغه خاطر و گرفتاریهای روحی و بیماریهای جسمی و روانی از نتایج مسلم ولخرجیها و بی بندوباریها است.
در پایان باید عرض کنیم که اسراف و
تبذیر دایرهای وسیع دارد و مصادیق آن نیز متعدد است.
اسراف در اموال عمومی، اسراف در
بیت المال مسلمین، اسراف در مواد غذایی؛ خوراک، مسکن، وسیله نقلیه و نظایر اینها از جمله مصادیق اسراف است. زیان بارتر از همه اسراف در بیت المال است که امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمود: «ان اعظم الخیانة، خیانة الامة»
بالاترین خیانت، خیانت
به مردم است.
استفاده شخصی از اموال عمومی، علاوه بر اسراف، خیانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در
برق و گاز علاوه بر اسرافکاری،
خیانت به مردم است.
نظارت همگانی یا
امر به معروف و نهی از منکر ، تبلیغات و ارائه الگوی صحیح مصرف و سرانجام برخورد عملی و قانونی قاطعانه با اسراف کاران میتواند کارساز باشد و از این همه
خلاف و اختلاف جلوگیری کند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اسراف در قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۵.