• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امامت امام سجاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهالسلام)، ملقب به زینالعابدین و سجاد، چهارمین امام شیعیان است. امام سجاد (علیهالسلام) در سال ۶۱ هجری قمری به امامت رسید و امامتش ۳۵ سال به طول انجامید. دوران امامت آن حضرت توأم با اختناق شدید و سخت‌گیری‌های حاکمان بنی امیه علیه شیعیان بود. برای اثبات امامت امامان معصوم (علیهم‌السلام) دلایل نقلی و عقلی متعددی می توان ارائه کرد؛ ما در این نوشتار دلایل نقلی و عقلی اثبات امامت امام سجاد (علیهالسلام) را بیان خواهیم کرد.



حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در تاریخ پنجم شعبان سال ۳۸ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود، پدر بزرگوار او امام حسین (علیهالسلام) و مادر او شهربانو، از شاهزادگان ایرانی است.


کنیه مشهور آن حضرت «ابوالحسن» است.
و القاب مشهور آن بزرگوار «زینالعابدین» «سجاد»
[۶] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۲۸۶، دار الاضواء بیروت، ۱۴۰۵ق.
«زکی» «ذوالثفنات» می‌باشد.
آن حضرت در سال ۹۵ هجری قمری به شهادت رسید.


وقایع مهمی که در دوران عمر شریفِ آن حضرت و امامت او رخ داد یکی واقعه کربلا در سال ۶۱ هجری قمری بود که منجر به اسارت آن بزرگوار به همراه خاندان اهل بیت (علیهم‌السلام) شد.
[۱۴] ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۸۶، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸.

و دیگری واقعه حرّه در سال ۶۲ هجری قمری بود که در مدینه واقع شد.


آغاز امامت آن حضرت به سال ۶۱ هجری قمری است و امامتش ۳۵ سال به طول انجامید.
دوران امامت آن حضرت توأم با اختناق شدید و سخت‌گیری‌های حاکمان بنی امیه علیه شیعیان بود، به‌گونه‌ای که بنا به روایتی در ابتدای امر تنها اصحاب آن حضرت پنج تن بوده‌اند که این خود دلالت بر وضعیت خاص آن زمان می‌کند. حضرت در این دورانِ سخت به تربیت شاگردانی چند می‌پردازد که از جمله سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن ام الطول و ابوخالد کابلی می‌باشند.

۴.۱ - نوع فعالیت

آن حضرت فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را در قالب دعا آغاز می‌کند و در سایه راز و نیاز با خدا بسیاری از معارف اسلام را به گوش امت اسلامی می‌رساند.
مجموعه صحیفه سجادیه، نتیجه کار او در آن دوران بسیار سخت و دشوار است.


از دیدگاه شیعه امامیه، عصمت و افضلیت از صفات لازم برای امام به شمار می‌رود.
با توجه به اینکه بر اساس دیدگاه شیعه امامت یک مقام الهی و منصب ربانی است، مسئولیت اعطاء آن تنها به دست خداوند تبارک و تعالی می‌باشد. خداوند متعال بر اساس ادله فراوانی این منصب را پس از پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ۱۲ نفر از برگزیدگان اولیاءش مرحمت فرموده است و خود، اسامی آنان را به پیامبرش اعلام نموده و حضرت آن را به‌صورت مکرر به گوش مردم رسانیده است. روایات و ادله‌ فراوانی اسامی مبارک این دوازده نفر را دربر دارد که در کتب روایی موجود است. اسم مبارک حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) پس از اسم مبارک پدرش حضرت امام حسین (علیهالسلام) در تمام این نصوص دیده می‌شود.
[۲۹] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، کتاب الحجه.
و از آن جمله حدیث لوح است که اسم زینالعابدین (علیهالسلام) پس از حضرت امام حسین (علیهالسلام) است.«... أوّلهم علی سیّد العابدین وزین أولیاء الماضین». بنابراین مطابق روایات صریحی که محدثین بزرگ شیعه در کتب روایی خود آورده‌اند، امام علی بن حسین (علیهالسلام) وصی حضرت امام حسین (علیهالسلام) می‌باشد. گذشته از این پذیرش امام سجاد (علیهالسلام) در جامعه شیعه به عنوان امام چهارم و جانشین و وصی حضرت امام حسین (علیهالسلام) و مقبولیت عملی آن حضرت در طول تاریخ از طرف شیعه، خود شاهد صد و گواه محکمی است بر اعتبار این وصایت.
اما شبهه امامت محمد بن حنفیه فرزند حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) که مدتی فضای فرهنگی شیعه را آلوده نمود و فرقه کیسانیه با این اعتقاد شکل گرفتند، این شبهه آنچنان بی‌اساس بود که با کرامت حضرت امام سجاد (علیهالسلام) و شهادت حجرالاسود به امامت حضرت سجاد (علیهالسلام) و قانع شدن محمد بن حنفیه از یک سو و وجود شمشیر و زره‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و همچنین کتاب مخصوصی که حاوی علوم بی‌شماری بوده است، نزد حضرت سجاد (علیهالسلام) از سوی دیگر، هیچ جای تردید باقی نگذاشته است که امام چهارم، حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) می‌باشند. همچنین وجود معجزات و کرامات بیشمار دیگر که جز از ولی بر حق خدا قابل انجام نیست و صلاحیت‌های علمی و عملی این شخصیت بزرگوار، نشانه‌های دیگری از امامت ایشان می‌باشد.
بنابراین تصریح حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام پیشین که وجود نص بر امامت حضرت است، و معجزات و کرامت‌ها و صلاحیت‌های علمی و عملی، همه دال بر امامت حضرت سجاد (علیهالسلام) می‌باشد.

۵.۱ - نصّ بر امامت

از نظر شیعه امامیّه تعیین امام باید به عبارت صریح و روشن باشد و جای هیچ تردیدی را باقی نگذارد و نص، اساسی ‌ترین راه تعیین امام است
[۳۵] سیدمرتضی، علی بن حسين، الشافی، ج۲، ص۳۷، ناشر مؤسسة الصادق ۱۴۲۶.
و درباره امامت امام زینالعابدین (علیهالسلام) نصوص و روایت صریح به تواتر رسیده است که ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
• پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اوصیا و جانشینان بعد از خود را دوازده تن مشخص کرده و از ایشان به‌صراحت نام برده است که از آن جمله امام زینالعابدین است و نصوص فراوانی در این باب رسیده است.
• امام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بر امامت نواده‌اش زینالعابدین (علیهالسلام) تصریح کرده است، موقعی که در آستانه وفات قرار داشت به پسرش امام زکی حضرت حسن (علیهالسلام) وصیت کرد و او را امام بعد از خود معیّن کرد و مواریث انبیاء را به او سپرد و پسرانش امام حسین و محمد بن حنفیّه و تمام اولاد خود و سران شیعه را بر آن گواه گرفت و به امام حسین فرمود: «ثم اقبل على ابنه الحسين عليه السلام فقال، وأمرك رسول الله صلى الله عليه وآله أن تدفعها إلى ابنك هذا، ثم أخذ بيد علي بن الحسين عليه السلام ثم قال لعلي بن الحسين: وأمرك رسول الله صلى الله عليه وآله أن تدفعها إلى ابنك محمد بن علي واقرأه من رسول الله صلى الله عليه وآله ومني السلام همانا تو بعد از برادرت حسن امام و رهبر مردمانی و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به تو فرمان می دهد که مواریث را پس از خود به پسرت زینالعابدین بسپاری که او حجت بعد از تو می‌باشد و آنگاه دست زینالعابدین را که هنوز طفلی بود گرفت و فرمود: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تو را موظف می کند که امامت را بعد از خود به پسرت محمدباقر بسپاری و از طرف رسول خدا و از جانب من به او سلام برسانی.
امام حسین (علیهالسلام) به امامت فرزندش زینالعابدین (علیهالسلام) تصریح نموده و عهد امامت را بعد از خود به او سپرد.
زهری این واقعه را چنین روایت کرده است: در خدمت حضرت حسین بن علی (علیهماالسلام) بودم ناگاه علی بن حسین، خردسال وارد شد، امام حسین او را طلبید و به سینه چسبانید و پیشانیش را بوسید، زهری رو به امام حسین کرد و عرض کرد: یابن رسول اللّه! پناه به خدا اگر دستمان به تو نرسید، به چه کسی مراجعه کنیم؟ ... امام حسین (علیهالسلام) فرمود: «إلی علی ابنی هذا، هو الإمام وابوالأئمة...» به این پسرم مراجعه کنید که او امام و پدر دیگر امامان است.
[۴۲] الخزاز القمی، علی بن محمد، تحقیق سید عبداللطیف الحسنی کوهکمری خوئی، انتشارات بیدار ۱۴۰۱ق.
نظیر این حدیت را عبداللّه بن عتبه نقل کرده و راویان شیعه می گویند: امام حسین (علیهالسلام) وقتی که آهنگ سفر عراق نمود، مواریثی را که از برادرش امام حسن (علیهالسلام) دریافت کرده بود به ام‌سلمه همسر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تسلیم کرد و به او فرمود تا پس از شهادت وی به زینالعابدین (علیهالسلام) بدهد.

۵.۲ - وصایت امام قبل

حضرت باقر (علیهالسلام) فرموده‌اند: چونکه امام حسین (علیهالسلام) متوجه عراق شدند تمام وصیت و کتب و غیر آن را به ام‌سلمه همسر پیامبر، دادند و به او فرمودند: چونکه بزرگترین فرزند من به سراغ تو آمد، آنچه به تو دادم به او برگردان. پس چونکه حسین کشته شد، علی بن حسین (علیهالسلام) به سراغ ام‌سلمه آمدند و آنچه را حسین (علیهالسلام) به او داده بودند به حضرت برگرداند. و طبق نقل اثبات الهداه حضرت امام حسین (علیهالسلام) به هنگام شهادتش در کربلا علی بن حسین (علیهالسلام) را حاضر نمود و ایشان مریض بود. پس اسم اعظم و مواریث انبیاء ‌(علیهم‌السّلام) را به ایشان وصیت نمود و به ایشان فهماند که علوم و مصحف‌ها و سلاح را نزد ام‌سلمه گذاشته و به او امر کرده است که همه اینها را به حضرت برگرداند.
مسعودی نیز می‌نویسد: امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) را که مریض بود احضار کرد و راجع به اسم اعظم خدا و میراث‌های انبیاء به آن حضرت وصیت نمود و فرمود علوم الهی و قرآن و شمشیر نزد ام‌سلمه است، به ام‌سلمه دستور داده بود که آنها را به علی بن حسین (علیهماالسلام) تقدیم نماید و روایت شده است که امام حسین در روز عاشورا دختر بزرگ خود فاطمه را خواست و نامه بهم‌پیچیده‌ای را به او داد و او را مامور کرد که آن را به برادرش علی بن حسین تسلیم نماید.

۵.۳ - شهادت حجرالاسود

ثقه‌الاسلام کلینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در اصول کافی و شیخ طبرسی در الاحتجاج نقل نموده‌اند که از امام ابوجعفر الباقر (علیهالسلام) روایت شده است که فرمود: چونکه حسین بن علی (علیهالسلام) کشته شد، محمد بن حنفیه به سراغ حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فرستاد و با او خلوت کرد. سپس گفت: ‌ای پسر برادرم شما می‌دانید که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وصایت و امامت را پس از خود برای علی بن ابی‌طالب (علیهالسلام) قرار داده و بعد برای امام حسن (علیهالسلام) و سپس برای امام حسین (علیهالسلام) و پدر تو کشته شد، خدا از او راضی باشد و درود خدا بر او، ولی او به کسی وصیت نکرده است و من عموی تو هستم و برادر تنی پدر تو و من به خاطر سنم و قدمتم، نسبت به این امر، شایسته‌تر از تو که هنوز جوان هستی، می‌باشم. پس با من در مورد وصایت و امامت منازعه مکن، و با من به مخالفت برمخیز.
در این هنگام حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به او فرمود: عمو جان! تقوای الهی پیشه کن و آنچه برای تو حق نیست، ادعا مکن. من تو را موعظه می‌کنم تا از جاهلین و گمراهان مباشی. ‌ای عمو! پدرم (صلوات‌الله‌علیه) قبل از اینکه متوجه به سوی عراق شود به من وصیت نمود. و در همین مورد ساعتی قبل از شهادتش با من عهد بست و این سلاح رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که نزد من است. پس متعرض این امر مشو که برای تو از نقص عمر و دگرگونی حال بیمناکم. هر آینه خداوند تبارک و تعالی سوگند یاد کرده و به عهد گرفته است که وصیت و امامت را قرار ندهد مگر در عقب و نواده حسین (علیهالسلام) پس اگر می‌خواهی بدانی بیا با هم به کنار حجرالاسود برویم تا او را حکم بین خودمان قرار دهیم و از او در این مورد سؤال کنیم. امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: زمانی که این سخن بین آن دو رد و بدل می‌شد آن دو در مکه بودند.
پس با هم حرکت کردند و رفتند تا به حجرالاسود رسیدند. پس حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) به محمد فرمودند: آغاز کن و به سوی خداوند ابتهال نما و گریه و زاری کن و از او بخواه تا حجر را برای تو به نطق در آورد و بعد از آن بپرس. محمد نیز دعایی با ابتهال خواند و از خداوند سؤال نمود و سپس از حجر بپرسید، ولی به او جواب نداد. علی بن حسین (علیهالسلام) فرمودند: ‌ای عمو جان تو اگر وصی و امام بودی حتما حجر به تو جواب می‌داد. محمد به آن حضرت عرض کرد: پس تو‌ ای پسر برادرم دعا کن و از او سؤال نما. پس علی بن حسین (علیهالسلام) آنچه اراده فرموده بود دعا کرد و سپس فرمود: تو را می‌خوانم‌ ای چیزی که میثاق همه انبیاء و میثاق اوصیاء و میثاق همه مردم در تو قرار داده شده است که ما را به زبان عربی آشکار خبر دهی که وصی و امام بعد از حسین بن علی کیست؟ پس حجر تکانی خورد که نزدیک بود از موضعش بیفتد، سپس خداوند آن را به زبان عربی آشکار گویا نمود و گفت: اللهم بار پروردگارا! هر آینه وصیت و امام بعد از حسین بن علی (علیهالسلام) به علی بن حسین ابن علی بن ابی‌طالب و ابن فاطمه دختر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سپرده شده است. در این حال محمد بن حنفیه برگشت در حالی که از موالیان و معتقدان به امامت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) بود. این روایت شریف را مختصر بصائر الدرجات و اعلام الوری و مناقب نیز نقل نموده‌اند.

۵.۴ - معجزات و کرامات

معجزه از نظر لغت به چیزی گفت می‌شود که دیگران را به عجز آورده و از انجام آن عاجز باشند. اما از نظر اصطلاح به کاری گفته می‌شود که پیامبران برای اثبات حقانیت دعوت خود انجام می‌دهند و همراه با دعوی نبوت است. اما کرامت به خرق عادت‌هایی اطلاق می‌شود که اولیاء خداوند متعال هرجا که مصلحت بدانند آن را انجام می‌دهند و هیچ ارتباطی با دعوی نبوت ندارد. حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) مانند سایر ائمه هدی ‌(علیهم‌السّلام) در زندگی اجتماعی خود دارای کرامت‌ها و معجزات (به اطلاق لغوی) فراوانی بوده‌اند که در موارد متعددی از وجود اقدس ایشان بروز نموده است. این امور همه حاکی از شرافت وجودی و قدرت خدادادی آن بزرگوار است و در واقع پرتوی از تجلی تمام اوصاف و صفات الهی در وجود مطهر ایشان می‌باشد.
حضرت بمانند سایر حضرات معصومین (علیهم‌السّلام) مجلای اراده قیوم باری تعالی و مصدر همه امور تکوین و تشریع از جانب خداوند هستند که در هر کجا مصلحت بدانند اراده بالغه خود را که عین اراده حق است، اعمال فرموده و به هر نحو که حکمت و مشیت الهی اقتضاء کند، در عالم تکوین تصرف می‌نمایند. به هر تقدیر بر اساس اسناد تاریخی و روایاتی که کرامت‌های حضرت سجاد (علیهالسلام) را گزارش می‌کند، می‌توان این کرامت‌ها را در محورهای زیر بررسی نمود:
• شفا دادن مرض برص یک زن از شیعیان بنام حبابه و البیه و جوان نمودن او که بسیار پیر شده بود.
• جدا نمودن دست زن و مردی که به هم چسبیده بود.
• نشان دادن واقعیت وجودی مخالفین به یکی از شیعیان.
• نشان دادن عزت و حرمت خود به عبدالملک بن مروان.
• گشودن غل و زنجیر از دست و پای خود و رفتن به طی‌الارض به شام و ....

۵.۴.۱ - جوان‌کردن حبابه

از حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) نسبت به خانمی به نام حبابه والبیه کرامت عجیبی نقل شده است: حبابه والبیه می‌گوید: بر حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) وارد شدم در حالی که بر صورتم برص عارض شده بود، حضرت دست‌شان را به آن گذاشتند و به‌طور کلی از بین رفت. سپس فرمود: ای حبابه در پیروان ابراهیم (علیهالسلام) غیر از ما و شیعیان ما از این مرض بهبود نمی‌یابند. امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) برای حبابه والبیه دعا کردند و در پرتو دعای حضرت خداوند جوانی او را به او برگرداند و با انگشت‌شان به او اشاره نمودند و در همان لحظه حائض گردید. و در آن موقع او یکصد و سیزده سال از عمرش می‌گذشت. این دعای مستجاب و این اشاره الهی و تصرف در تکوین نشانه مقام والای الهی حضرت سجاد (علیهالسلام) است.
قرآن مجید نیز ماجرایی شبیه به این مطلب برای همسر حضرت ابراهیم نقل می‌کند، دو ملک که برای عذاب قوم لوط آمده بودند و قبل از آن در منزل حضرت ابراهیم (علیهالسلام) میهمان شدند و به خانم او مژده فرزنددار شدن دادند، خانم حضرت که اساسا نازا و بسیار پیر بود، با تعجب گفت: آیا من بچه‌دار می‌شوم در حالی که خود نازا و پیرزن هستم و شوهرم هم پیرمرد است؟!! آنها گفتند: آیا تو از امر الهی تعجب می‌کنی؟!! امرءته قائمة فضحکت فبشرناها باسحق و من وراء اسحاق یعقوب • قالت یا ویلتی ءالد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا ان هذا لشی‌ء عجیب • قالوا اتعجبین من امر الله...
بنابراین هرگاه امر الهی به موضوعی تعلق بگیرد آن محقق خواهد شد. انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون؛ هر آینه چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که می‌گوید: باش پس بی‌درنگ موجود می‌شود. اولیاء الهی نیز مظهر و مجلای امر الهی هستند و اراده الهی از کانال وحود آنها به منصه ظهور می‌رسد.

۵.۴.۲ - ظهور باطن مخالفین

مردی از شیعیان به حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) عرض کرد: به چه علت ما بر دشمنان‌مان برتری و فضیلت داریم در حالی که در بین آنها افرادی هستند که از ما زیباترند؟!! امام (علیهالسلام) به او فرمودند: آیا دوست داری فضیلت خودت را بر آنها ببینی؟ عرض کرد: آری. حضرت با دست خودشان به صورت او کشیده و فرمودند: نگاه کن!! آن مرد نگریست و به مجرد ملاحظه افرادی که در آنجا حضور داشتند، مضطرب شده به خدمت حضرت عرض کرد: فدای شما شوم!! مرا به همان حالتی که بودم برگردانید. چرا که من در مسجد جز روباه و بوزینه و سگ نمی‌بینم!! حضرت نیز دست‌شان را بر صورت او کشیدند و او به حال اول خود برگشت!!.

۵.۴.۳ - جواهرات فراوان

از امام باقر (علیهالسلام) روایت شده که حضرت فرمودند: عبدالملک (از خلفای جبار اموی) به دور خانه خدا طواف می‌کرد و حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در جلوی او طواف می‌کردند و هیچ به او توجهی نداشته و به او نگاه نمی‌کردند و عبدالملک هم ایشان را با صورت‌شان نمی‌شناخت. در این حال عبدالملک گفت: این کیست که در مقابل ما طواف می‌کند و هیچ به ما توجهی ندارد؟!! به او گفته شد: این علی بن حسین (علیهالسلام) است. عبدالملک آمد و در مکان خودش نشست و گفت: او را برگردانید. هنگامی که حضرت به نزد او آمدند، گفت: ای علی بن حسین من که قاتل پدر تو نیستم پس چه عاملی باعث می‌شود که نزد ما نمی‌آیی؟!! حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فرمودند: هر آینه قاتل پدر من با عملکرد خود دنیای پدرم را علیه او فاسد کرد، ولی پدرم با این کار آخرت او را علیه او فاسد و تباه ساخت. پس تو اگر دوست داری بمانند او (قاتل پدرم) باشی پس باش. او گفت: هرگز!! و لکن تو به نزد ما بیا تا از دنیای ما به تو برسد!! با شنیدن این سخن حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) بر روی زمین نشستند و ردای خود را پهن کرده و گفتند: بار پروردگارا به او حرمت و احترام اولیائت را نزد خودت نشان بده!! در این لحظه ناگهان لباس حضرت مملو از در گردید: درهایی که اشعه تابناک آن چشم‌ها را می‌ربود. بعد حضرت به او فرمودند: کسی که حرمت و احترام او نزد خداوند این چنین است آیا به دنیای تو نیازمند است؟!! و سپس عرض کرد: بارالها اینها را بگیر که من هیچ نیازی به آن ندارم.

۵.۴.۴ - گشودن غل و زنجیر

ابن‌شهاب زهری می‌گوید: من حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) را در روزی که او را ماموران عبدالملک بن مروان از مدینه به شام می‌بردند زیارت کردم. او دستور داده بود که حضرت را با آهن ببندند و نگاهبانانی را با تجهیزات کامل بر او گماشته بود. من از آنها اذن گرفته تا به حضرت سلام کرده و با او وداع کنم. چونکه اذن دادند بر حضرت وارد شدم. دیدم قیدها در دو پای او و غل و زنجیر در دو دستش می‌باشد، با مشاهده این منظره به گریه افتادم و عرض کردم: دوست داشتم من به جای شما بودم و شما سالم بودید!! حضرت فرمود: ای زهری گمان می‌کنی با آنچه تو می‌بینی که بر دست و گردن من است، اینها مرا ناراحت می‌کند؟!! اگر بخواهم هیچکدام از اینها نخواهد بود!! سر اینکه اینها را تحمل می‌کنم این است که به تو و امثال تو خبر آن برسد و من می‌خواهم اینها من را به یاد عذاب پروردگار بیندازد!! سپس حضرت براحتی دستش را از زنجیرها و پاهایش را از قید و بندها بیرون آورد و فرمود: ای زهری!! با اینها از دو منزل از مدینه بیشتر عبور نخواهم کرد.
زهری می‌گوید: ما جز چهار شب در مدینه درنگ نکردیم که افراد موظف بر نگهبانی حضرت به مدینه برگشته و به دنبال حضرت می‌گشتند ولی او را نیافتند من هم یکی از کسانی بودم که از او راجع به حضرت پرس‌وجو نمودند. بعضی از آن ماموران به من گفت: ما او را در جلوی خود می‌دیدیم و هم پشت سر او مراقب او بودیم و او پیاده شد و همه ما در اطراف او بودیم و به خواب نمی‌رفتیم و مرتب او را رصد کرده و مواظبت می‌نمودیم ولی چون صبح شد دیگر او را در محل خود ندیده و فقط آهن‌ها و زنجیرهای او به جای مانده بود.
من بعد از این جریان به نزد عبدالملک رفتم و او در مورد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از من پرسید و من آنچه می‌دانستم گفتم. او گفت: همان روزی که محافظین او را از دست دادند، حضرت نزد من آمد و بر من داخل شد و گفت: من و تو چیستیم؟!! (من کیستم و تو کیستی؟ تو با من چکار داری؟) من گفتم: نزد من درنگ کن و در اینجا اقامت نما. او گفت: این را دوست ندارم. سپس خارج شد پس سوگند به خداوند در آن حال همه لباسم از خوف او پر شده بود!! زهری می‌گوید: من گفتم: علی بن حسین (علیهالسلام) آنچنان که تو گمان می‌کنی نیست. او به خودش مشغول است!! عبدالملک گفت: شغل و کار مانند او بسیار نیکو است، پس چه خوب است آنچه او بدان مشغول است!!

۵.۵ - ارتباط حضرت با ملائک

ائمه هدی (علیهم‌السلام) بر اساس آنچه در روایات و عبارت‌های ادعیه و زیارت‌ها آمده است، به صورت مرتب با ملائکه الهی در ارتباط بوده و این موجودات معصوم و فرمانبر خداوند، که در واقع مامورین خداوندی و کارگزاران عالم هستی از طرف خداوند متعال هستند، علی‌الدوام به منزل آنها تردد داشته به حضورشان می‌رسیدند و تحت امر آنان بوده و اراده‌ی الهی که در قلب امام معصوم منعکس می‌شود را از زبان معصوم آنان دریافت می‌کردند و در عالم هستی آن را پیاده می‌ساختند و می‌سازند.
آری ائمه هدی مختلف الملائکه بوده‌اند یعنی ملائک یکی پس از دیگری به حضور آنان می‌رسیده‌اند و در سوره قدر هم به تنزل ملائکه در معیت روح که اعظم ملائک است، در شب قدر یاد شده و پر واضح است فرودگاه آنان در شب مبارک قدر جز قلب ولی اعظم خداوندی که همان امام معصوم است، نخواهد بود.
حال در مورد حضرت سجاد (علیهالسلام) روایتی از جناب ابوحمزه نقل شده است که می‌گوید: به حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) وارد شدم، ساعتی درب منزل صبر کردم و بعد وارد شدم و مشاهده کردم حضرت چیزی را از روی زمین جمع می‌کند. بعد دستش را پشت پرده برده و آنچه را از روی زمین برچیده بود به کسی که در خانه بود تحویل داد. من عرض کردم: فدایتان شوم این چیزی که دیدم از زمین برمی‌چیدید، چه چیز بود؟
فرمود: زیادی از بال‌های کوچک ملائکه و پر و کرک آنها بود که آن را جمع می‌کنیم و هرگاه تنها شدیم آن را برای فرزندانمان گلیم خط‌دار (یا چادر) قرار می‌دهیم. (یعنی از آن در ساختن زیر‌انداز و یا لباس استفاده می‌کنیم.) من عرض کردم: فدایتان شوم آنها به خدمت شما می‌آیند؟ فرمود: ای اباحمزه آنها به نزدیک ما می‌آیند بر بالشت‌های ما.
باید توجه داشت ملائکه الهی موجودات مجرد و غیر مادی می‌باشند ولی تمثل آنها در قالب‌های مادی می‌باشد که بشر در آن حال می‌تواند آنها را با همین چشم ظاهر هم ببیند و در این تمثل ممکن است به بدن مثالی و یا متجسم آنها پرهایی هم باشد و بخشی از آنها در منزل حضرت سجاد (علیهالسلام) به‌جا مانده و حضرت از آن در تهیه لباس و یا زیرانداز برای فرزندانشان استفاده کرده باشد.

۵.۶ - علم حضرت سجاد

یکی از ادله اثبات امامت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) علم ایشان است. امام زینالعابدین (علیهالسلام) یکی از مصادیق روشن این آیه کریمه قرآنی می‌باشند که «کل شئ احصیناه فی امام مبین؛ هر چیزی را در امام مبین (کارنامه‌ای روشن) برشمردیم.» چرا که بر اساس روایات متعدد هنگامی که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از این آیه سؤال شد حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به عنوان امام مبین معرفی کردند و جانشینان آن امام، همه وارث علم و سایر کمالات خدادادی آن بزرگوار می‌باشند. آری حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) باب مدینه علم پیامبر می‌باشند که انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر علم هستم و علی درب آن می‌باشد. و تمام علم حضرت به جانشینان ایشان یکی پس از دیگری انتقال یافته است.
حضرت در زمینه الهی بودن علم ائمه و گستردگی دامنه آن می‌فرمایند: حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امین خداوند در روی زمین بود و چون به لقاء حق شرفیاب شد، اهل بیت او وارثان او و امینان خداوند در روی زمین می‌باشند. علم منایا و بلایا (که علم به سرنوشت و مقدرات انسان‌هاست)، نسب عرب، طهارت مولد آنان، نام شیعیان و اسامی پدران آنها، همه نزد ماست. ما برگزیدگان خداوند و اوصیای پیامبریم و از هر فرد دیگری به قرآن سزاوارتر می‌باشیم. ما در مراتب عالی علم قرار داریم و علوم همه انبیاء نزد ما به ودیعت گذارده شده است. ائمه ما ‌(علیهم‌السّلام) قسم یاد می‌کردند که علم الکتاب و الله کله عندنا؛ قسم به خداوند که همه علم کتاب نزد ماست.

۵.۶.۱ - علم لایتناهی

امام سجاد (علیهالسلام) بمانند سایر معصومین (علیهم‌السّلام) دارای علوم لایتناهی می‌باشند و به جمیع ما کان و ما یکون و ما هو کائن یعنی گذشته و حال و آینده آگاه بوده و بر همه عوالم هستی نیز احاطه وجودی و علمی دارند. در این ارتباط نقل شده است فردی بر حضرت زینالعابدین علی بن حسین (علیهالسلام) وارد شد، حضرت از او پرسیدند: تو کیستی؟ عرض کرد: من منجم هستم. حضرت فرمودند: پس تو پیشگو، طالع‌بین و فالگیر هم هستی!! آنگاه نگاهی معنی‌دار به او‌ انداخته و فرمودند: آیا تو را به مردی راهنمایی کنم که از زمانی که تو وارد بر ما شدی در چهارده عالم (و در نقلی دیگر چهارده هزار عالم) سیر نمود که هر عالمی سه بار بزرگتر از دنیاست و این در حالی می‌باشد که ابدا از مکانش حرکتی نکرده است؟ آن شخص گفت: او کیست؟ حضرت فرمود: من. و اگر بخواهی تو را به آنچه خورده‌ای و به آنچه برای خود در خانه ذخیره نموده‌ای آگاه می‌نمایم. سپس به او فرمودند: امروز پنیر خورده‌ای و در منزلت بیست دینار ذخیره نموده‌ای که سه دینار آن دارای وزن صحیح می‌باشد. آن مرد با شنیدن این مطالب، خدمت حضرت عرض کرد: من شهادت می‌دهم شما حجت عظمای حق و مثل اعلی و اساس و ریشه‌ تقوی می‌باشید....

۵.۶.۲ - اطلاع از غیب

در زمینه اطلاع حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از غیب یعنی آنچه از مجاری ظاهری ادراک انسان‌ها مخفی است و یا افرادی آن را مخفی نموده و دسترسی به آن به حسب ظاهر جز از طریق خود آنها امکان ندارد، موارد عدیده‌ای در روایات و اسناد تاریخی ذکر گردیده است که در این قسمت به چند نمونه از آن اشاره می‌شود:
• اخبار از ما فی الضمیر ابوخالد کابلی و اطلاع از اسمی که مادرش برای او انتخاب نموده بود و هیچ‌کس از آن اطلاع نداشت:
ابوخالد کابلی می‌گوید: به نزد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) آمدم تا از او سؤال کنم آیا سلاح رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد اوست؟ پس همین‌ که چشمش به من افتاد فرمود: ‌ای اباخالد آیا می‌خواهی سلاح رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به تو نشان دهم؟ من عرض کردم: آری قسم به خدا، یابن‌ رسول‌الله نیامدم نزد شما مگر اینکه از همین موضوع سؤال کنم و شما از آنچه در نفس من بود خبر دادید. حضرت فرمود: آری و سپس صندوقی بزرگ و زنبیلی را طلبید و یکی یکی آثار رسول خدا را بیرون می‌آورد و آنها را معرفی می‌کرد، من‌جمله انگشتر حضرت، زره، شمشیر ذوالفقار، عمامه، پرچم، چوب‌دستی، کفش‌های حضرت و ردایی که روز جمعه آن را می‌پوشیدند و در آن خطبه‌ نماز جمعه را برای اصحابشان می‌خواندند که و خلاصه اشیاء زیادی بیرون آورد و من گفتم: کافی است، خداوند من را فدای شما قرار دهد. چه اینکه در برخوردی دیگر، حضرت، ابوخالد کابلی را به نام مخصوصی که مادرش او را به آن نامیده بود، یعنی کنکر نامیدند.
• اطلاع حضرت از نامه‌ای که حجاج بن یوسف، به عبدالملک مروان نوشت و جوابی که او به آن دژخیم داد:
روایت شده که حجاج بن یوسف به عبدالملک بن مروان نامه‌ای نوشت که اگر می‌خواهی پادشاهی‌ات ثابت بماند علی بن حسین (علیهالسلام) را بکش. در جواب، عبدالملک به او نوشت: مرا از خون بنی‌هاشم برحذر بدار و تو خود نیز آن خون را محترم بشمار. چرا که من خودم دیدم پس از اینکه آل ابوسفیان دست خود را به این خون آغشته نمودند چگونه خداوند ملک آنها را زایل نمود. بعد این نامه را به صورت سری به سوی حجاج فرستاد. ولی در همان ساعتی که او نامه را برای حجاج می‌نوشت، حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) برای او نوشتند: بر آنچه درباره خون بنی‌هاشم نوشتی مطلع شدم. خداوند در این موضوع از تو سپاسگزاری نموده و پادشاهی تو را تثبیت و عمرت را افزود. این نامه را حضرت با ثبت تاریخی که در آن تاریخ عبدالملک برای حجاج نامه نوشته بود، با غلامی به نزد عبدالملک فرستاد و چون غلام به حضور او رسیده و نامه را تسلیم کرد در تاریخ آن نگریست و متوجه شد که دقیقا برابر با تاریخ نامه خود اوست. و لذا در صدق حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) شک نکرد و در این رابطه بسیار خوشحال شد. بعد باری از دینار برای حضرت فرستاده و از او خواست تا آن را برای حوایج خود و اهل‌بیت و دوستدارانش مصرف نماید. در نامه حضرت این نکته ذکر شده بود که: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خواب نزد من آمد و از آنچه برای تو نوشتم مرا مطلع نمود.
• فضیل از امام صادق (علیهالسلام) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: برای حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) عسلی آوردند و حضرت از آن تناول فرمود. بعد چنین فرمود: سوگند به خدا هر آینه من می‌دانم که این عسل از کجاست؟ و زمینش کجاست؟ و اینکه آن را از فلان قریه استحصال نموده و به دست آورده‌اند.
• هنگامی که زمان ارتحال حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فرا رسید حضرت فرمود: ای محمد امشب چه شبی است؟ ایشان گفت: شب فلان و فلان. فرمود: از این ماه چقدر گذشته است؟ گفت: فلان مقدار. حضرت فرمود: این همان شبی است که به من وعده داده شده است. بعد آبی برای وضو طلب نمود وقتی آب را آوردند فرمود: در این آب موشی افتاده است!! بعضی از افراد که آنجا بودند گفتند: ایشان هذیان می‌گوید (نستجیر بالله) حضرت فرمود: چراغی بیاورید. که آوردند و معلوم شد در آن موشی افتاده است. پس دستور داد آن آب را ریختند و آب دیگری آوردند و سپس وضو گرفت و نماز خواند و چون شب به پایان رسید از این عالم ارتحال فرمود....

۵.۶.۳ - اسرار و علوم ویژه‌

یکی از شعبه‌های علوم جامع ائمه‌ی هدی (علیهم‌السلام)، بهره‌مندی آنان از اسرار و علوم ویژه‌ای است که آن را نزد خود نگهداری نموده و جز به کسانی که ظرفیت تحمل آن را داشته و آنان بسیار‌اندک بوده‌اند، از دیگران مکتوم نگه می‌داشته‌اند.
ابوبصیر می‌گوید بر امام صادق حضرت ابی‌عبدالله (علیهالسلام) وارد شدم و عرض کردم فدای شما شوم از شما سؤالی دارم. آیا اینجا کسی است که کلام مرا بشنود؟ حضرت پرده‌ای که بین ایشان و اتاق دیگری بود بالا زده و بر آنجا نگریسته و مطلع شدند و بعد فرمودند: ای ابامحمد (کنیه ابوبصیر) آنچه می‌خواهی بپرس!! عرض کردم: فدایت شوم، شیعیان تو می‌گویند رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیهالسلام)، باب علمی را آموخت که از آن هزار باب باز می‌شود؟ فرمود: ای ابامحمد، رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به علی (علیهالسلام) هزار باب علم آموخت که از هر یک هزار باب مفتوح می‌گردد. گفتم: قسم به خدا این علم است.
حضرت مدتی روی زمین را خراش داد و بعد فرمود: آری این علم است و این آن نیست. بعد فرمود: یا ابامحمد نزد ما جامعه است و آنان چه می‌دانند جامعه چیست؟ عرض کردم: فدایت شوم جامعه چیست؟ فرمود: صحیفه‌ای است که طول آن هفتاد ذراع از ذراع رسول الله است و این املاء حضرت است که از میان دو لب مبارک‌شان خارج شده و حضرت علی (علیهالسلام) با دست راست آن را می‌نوشتند. در آن تمام حلال و حرام و تمام آنچه که مردم به آن نیاز دارند وجود دارد حتی دیه خراشی که در بدن کسی وارد می‌شود (حتی الارش فی الخدش) بعد حضرت با دستش به من زده و فرمود: آیا اجازه می‌دهی با دستم بدن تو را کمی فشار دهم تا درد آن را احساس کنی؟ عرض کردم: این قسم به خدا، علم است.
فرمود: این علم است ولی آن نیست. بعد مدتی ساکت شد و سپس فرمود: هر آینه نزد ما جفر است و آنها چه می‌دانند جفر چیست؟ عرض کردم: جفر چیست؟ فرمود: ظرفی از چرم که در آن علم پیامبران و اوصیاء موجود است و علم علمائی که از بنی‌اسرائیل بوده‌اند. عرض کردم: این هر آینه علم است. و حضرت فرمود: آری این علم است ولی آن نیست. باز مدتی ساکت شد و بعد فرمود: هر آینه نزد ما مصحف فاطمه (علیهاالسلام) است و آنها چه می‌دانند مصحف فاطمه (علیهاالسلام) چیست؟ عرض کردم: مصحف فاطمه (علیهاالسلام) چیست؟ فرمود: مصحفی که در آن مثل قرآن شما است به‌اندازه‌ سه بار (یعنی سه برابر قرآن است) ولی قسم به خدا یک حرف از قرآن شما در آن نیست. عرض کردم: قسم به خداوند که این علم است. فرمود: آری این علم است ولی آن نیست. (یعنی علم خاص که اشرف علوم ماست نیست). باز هم برای مدتی ساکت ماند و سپس فرمود: نزد ما علم ما کان (آنچه که بوده) و علم ما هو کائن (آنچه که لباس هستی خواهد پوشید) تا روز قیامت موجود است. عرض کردم: فدایت شوم، سوگند به خدا این علم است. فرمود: آری این علم است ولی آن علم خاص نیست. عرض کردم: فدایت شوم، پس آن علم ویژه کدام است؟ فرمود: آن در شب و روز حادث می‌شود، امری بعد از امر، و شیئی بعد از شیئی تا روز قیامت. (ما یحدث باللیل و النهار، الامر بعد الامر، والشی‌ء بعد الشی‌ء الی یوم القیامه) حال باید توجه داشت این علوم همه و همه نزد حضرت سجاد (علیهالسلام) نیز موجود بوده است.

۵.۶.۴ - اطلاع از لغات دیگر

یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد ائمه هدی ‌(علیهم‌السّلام) که دارای مقام امامت برای هدایت همه انسان‌ها و خلیفة‌الله در همه عوالم وجود می‌باشند، این است که هرکس با هر لغت و زبان و لهجه‌ای سخن بگوید، کلام او را متوجه می‌شوند و خود نیز قادر به سخن گفتن به تمام لغت‌ها و زبان‌ها در صورت لزوم هستند.
حضرت زینالعابدین (علیهالسلام) بر اساس آنچه در اسناد روایی و تاریخی آمده است بر خط و لغت رومی اطلاع داشته‌اند و سخن کسانی را که با این زبان سخن می‌گفتند، به‌خوبی ادراک می‌کردند:
حلبی از امام صادق (علیهالسلام) شنید که حضرت می‌فرمودند: چون علی بن حسین (علیهالسلام) و سایر کسانی که با ایشان بودند را به نزد یزید بن معاویه آوردند، آنها را در خانه‌ای قرار دادند. در آن موقع بعضی از آل رسول به دیگری گفتند، تنها علتی که برای آن ما را در این منزل قرار دادند، این است که آن خانه بر سر ما خراب شده و ما را بکشد. با شنیدن این سخن، پاسداران آن‌جا که رومی بودند با زبان رومی با هم چنین سخن گفتند: به اینها نگاه کنید، آنها می‌ترسند که این خانه بر سرشان خراب شود ولی فردا از این‌جا بیرون برده می‌شوند و همگی کشته خواهند شد. علی بن حسین (علیهالسلام) فرمود: جز من هیچ کس در بین ما نبود تا رومی (رطانه) را به خوبی بداند. (رطانه به معنای زبان رومی نزد اهل مدینه، مشهور است.)
داود بن فرقد می‌گوید: نزد امام صادق (علیهالسلام) از کشته شدن حضرت امام حسین (علیهالسلام) و حمل شدن فرزندش به سوی شام ذکری به میان آمد. حضرت فرمود: چون حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) وارد زندان شدند، بعضی از افرادی که آنجا بودند به دیگری گفتند، چقدر بنیان این دیوار زیباست!! و بر روی آن دیوار به زبان رومی مطالبی نوشته شده بود و آن را علی بن حسین (علیهالسلام) خواند. در این حال رومی‌های موجود در آنجا با هم به زبان رومی صحبت کردند و گفتند: در بین اینها کسی که به خون مقتول اولی باشد، جز این فرد وجود ندارد، و مقصودشان علی بن حسین (علیهالسلام) بود.

۵.۶.۵ - اطلاع از زبان حیوانات

ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) به عنوان وسایط فیض الهی برای جمیع موجودات نقش ولایت و راهبری عالم هستی را در بعد تکوین و تشریع به عهده دارند، در این ارتباط یکی از خصایص و کرامات آنان آشنایی بر همه‌ لغات و لهجه‌ها در عالم انسانی و بر همه اصوات و لغات در عالم حیوانات می‌باشد. علی بن حسین (علیهالسلام) نیز به لغات و اصوات حیوانات اطلاع داشته و در موارد متعددی با آنها صحبت نموده و مراد و کلام آنها را دانسته و شنیده و برای اصحابشان بازگو نموده‌اند. در این زمینه نقل کلام و سخن گنجشک‌ها، گوسفند و بچه آن، روباه، آهو و گرگ از حضرت سجاد (علیهالسلام) روایت شده است.
• سخن با گنجشک‌ها: ابوحمزه ثمالی می‌گوید: در منزل حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) با ایشان بودم و در آن منزل درختی بود. گنجشک‌های زیادی روی آن درخت لانه داشته از این‌رو به آنجا رفت و آمد نموده و جیک و جیک می‌کردند. حضرت به من فرمود: ای اباحمزه آیا می‌دانی یکی از اینها چه می‌گوید؟ عرض کردم: خیر. فرمود: او پروردگارش را تقدیس نموده و از او روزی امروزش را طلب کرد. بعد حضرت فرمود: ای اباحمزه به ما منطق پرندگان آموخته شده و از همه اشیاء به ما داده شده است. علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شی‌ء.
• فهم سخن گوسفند: ابی‌بصیر از مردی به نام عبدالعزیز نقل می‌کند که گفت: با علی بن حسین (علیهالسلام) به سوی مکه خارج شدم. از ابواء که یکی از قرای اطراف مدینه است گذشتیم. حضرت بر مرکب خود سوار بودند و من پیاده می‌رفتم. حضرت گله‌ای را مشاهده کردند و گوسفندی که از آن عقب افتاده بود. این گوسفند با صدای بسیار شدید و بلندی بع بع می‌کرد و به این طرف و آن طرف می‌نگریست. در عقب سر او بره‌ای بود که او نیز بع بع می‌کرد و در پی گله در طلب آن بود. هرگاه این بره می‌ایستاد آن گوسفند صدا می‌کرد و به دنبال آن، بره نیز بع بع می‌نمود. در این حال حضرت امام سجاد (علیهالسلام) فرمود: ‌ای عبدالعزیز آیا می‌دانی این گوسفند چه گفت؟ عرض کردم: والله نمی‌دانم او چه گفت. فرمود: گفت به گله گوسفندان ملحق شو چرا که خواهرش در سال گذشته در همین موضع از گله عقب افتاده و گرگ او را خورده بود.
• سخن گفتن با آهو: جابر از امام باقر (علیهالسلام) نقل می‌کند که فرمود: روزی حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) در میان اصحابش بود که ماده آهویی (ظبیه) از صحرا به رو به حضرت آورد تا در مقابل ایشان ایستاد و صداهایی از خود تولید نمود. بعضی از آن افراد گفتند: یابن‌ رسول الله، این ماده آهو چه می‌گوید؟ حضرت فرمود: او گمان دارد که فلان فرد از قریش نوزاد او را دیروز صید کرده و می‌گوید از دیروز تا به حال او را شیر نداده است.
بعد حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) فردی را به نزد آن شخص فرستاد که آن بچه آهو را به نزد من بفرست هنگامی که آن را آوردند چون مادرش او را دید، صدا کرد و با دستش به زمین زد. و سپس او را شیر داد!! بعد حضرت بچه‌اش را به او بخشید و به کلامش شبیه کلام او با سخن گفت و آن آهو با بچه‌اش رفتند. اصحاب پرسیدند: یابن رسول الله چه گفت؟ حضرت فرمود: از خدا برای شما طلب خیر کرد و از شما تشکر نمود.

۵.۷ - افضلیت امام سجاد

زهری درباره‌ امام زینالعابدین (علیهالسلام) گفته است: «ما رأيت هاشميّا أفضل من عليّ بن الحسين عليهماالسّلام» و «کان علی بن الحسین أفضل أهل بیته وأحسنهم طاعة»
سعید بن مسیب که از فقهای برجسته در یثرب بوده است درباره امام سجاد (علیهالسلام) گفته است: «ما رأیت قط أفضل من علی بن الحسین» و «ما رأیت أورع منه».
زید بن اسلم فقیه مفسر قرآن درباره آن حضرت این چنین گفته است: «ما جالست فی أهل القبلة مثله أی مثل علی بن الحسین».
احمد بن ابویعقوب درباره او گفته است: «کان أفضل الناس وأشدّهم عبادة وکان یسمی زین العابدین...».
واقدی گفته است: «کان من أورع الناس وأعبدهم وأتقاهم للّه عزّ وجلّ...».

۵.۸ - تحویل گرفتن مواریث امامت

یکی از دلایل و شواهد امامت آن حضرت تحویل گرفتن مواریث امامت است که حضرت پس از مراجعت از اسارت، آنها را از ام‌سلمه تحویل گرفت، چنان که در روایات آمده که امام حسین (علیهالسلام) قبل از حرکت به سمت مکه این مواریث را به ام‌سلمه سپرد، لذا مواریث امامت به دست امام زینالعابدین (علیهالسلام) رسید و این، از جمله اموری است که در منابع اهل سنت هم بدان تصریح شده است.
[۱۲۸] ابن‌سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۸۶، ناشر دار صادر بیروت.
[۱۲۹] ابن‌سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۸۸، ناشر دار صادر بیروت.


۵.۹ - عصمت امام سجاد

علاوه بر دلایل و شواهد یاد شده، با توجه به وجوب وجود امام معصوم در هر زمان
[۱۳۲] حلّی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ج۱، ص۳۰۶، مؤسسة الطبع والنشر فی الاستانة الرضویة المقدسة، ۱۴۱۴ق.
و این‌که در زمان امام زینالعابدین (علیهالسلام) برای کسی جز او ادعای عصمت نشده است، لازمه عدم پذیرش امامت آن حضرت، خالی بودن امت اسلامی از حجت است، که نادرستی آن مورد اجماع امت اسلامی است.

۵.۱۰ - مدت امامت

بدون تردید امامت حضرت علی بن حسین (علیهالسلام) از لحظه شهادت پدر بزرگوارشان در کربلا یعنی عصر روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری آغاز شد. اما بالنسبه به مدت استمرار این امامت پربرکت در بین مورخین، اتفاق نظر وجود ندارد، گروهی آن را تا سال ۹۴ هجری قمری دانسته و گروه دیگری آن را تا سال ۹۵ هجری قمری می‌دانند. بنابراین مدت امامت حضرت ۳۴ سال و یا ۳۵ سال بوده است. حال از آنجا که تعیین سال ۹۵ هجری به عنوان سال ارتحال و شهادت حضرت سجاد (علیهالسلام) توسط بزرگانی نظیر شیخ مفید در الارشاد شیخ کلینی در الکافی، علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه (البته طبق یکی از اقوال او) و بسیاری از دیگر بزرگان اهل حدیث و تاریخ صورت گرفته است، می‌توان نتیجه گرفت قوت قول دوم بیشتر است. چه اینکه شهرت این قول نیز بیشتر می‌باشد بنابراین مدت امامت حضرت را می‌توان ۳۵ سال بیان نمود، گرچه قول دیگر که توسط گروه دیگری از تاریخ نگاران نقل شده است، نیز خالی از قوت نیست.


با توجه به دلایل و شواهد یاد شده بر امامت امام زینالعابدین (علیهالسلام) عقیده کیسانیه در مورد امامت محمد بن حنفیه پنداری بیش نخواهد بود. وجوهی که آنان در عقیده خود به آن استناد کرده‌اند نیز بی‌اساس است.


• اختیار معرفة الرجال، طوسی، محمد، تحقیق میرداماد، محمد باقر حسینی، سید مهدی رجایی، ناشر مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، سال ۱۴۰۴.
• الاختصاص، مفید، محمد بن نعمان، تحقیق علی اکبر غفاری، ناشر جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.
• الارشاد، مفید، محمد بن نعمان، تحقیق: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام) لاحیاء التراث قم، ناشر المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
• الاقتصاد، طوسی، محمد بن حسن، تحقیق شیخ حسن سعید، ناشر مکتبة جامع چهلستون ۱۴۰۰ق.
• الباب الحادی عشر، الحلّی، حسن بن یوسف بن المطهر، تحقیق محمود افتخاری زاده مکتبة العلاّمة قم، ۱۴۱۳ق.
• البدایة والنهایة، ابن‌کثیر، اسماعیل، تحقیق علی شیری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸.
• تاریخ دمشق، ابن عساکر، علی بن حسن شافعی، ۵۷۱، تحقیق علی شیری، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
• تاریخ یعقوبی، یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، مؤسسة ونشر فرهنگ اهل بیت (علیهم‌السلام)، قم.
• تقریب المعارف، حلبی، ابوالصلاح، تحقیق تبریزیان فارس الحسون، ناشر محقق۱۴۱۷ق.
• تهذب التهذیب، عسقلانی، ابن حجر، دار الفکر، ۱۴۰۴.
• تهذب الکمال، المزی، ابوالحجاج یوسف، تحقیق دکتر بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۶.
• دلائل الامامة، طبری، محمد بن جریر بن رستم، تحقیق مؤسسة الإمام المهدی (علیهالسلام)، قم، ناشر مؤسسة الإمام المهدی (علیهالسلام)، ۱۴۱۳ق.
• الذخیره، سید مرتضی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۱ق.
• رجال کشی، شیخ کشی، ابن عمرو، محمد، قرن چهارم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، کربلاء، ۱۳۵۹.
• سفینة البحار، قمی، شیخ عباس، دارالاسوة، ۱۴۲۲ق.
• الشافی، سید مرتضی، ناشر مؤسسة الصادق ۱۴۲۶.
• الطبقات الکبری، ابن سعد، محمد، ناشر دار صادر بیروت.
• علل الشرائع، صدوق، محمد بن علی، مطبعة الحیدریة فی النجف ۱۳۸۶ق.
• الغیبة، طوسی، محمد بن الحسن، تحقیق عباداللّه طهرانی و شیخ علی احمد ناصح، مؤسسة المعارف الاسلامیه قم ۱۴۱۱ق.
• الفصول المختارة، مفید، محمد بن نعمان، تحقیق سید میرعلی شریفی، ناشر دارالمفید بیروت ۱۴۱۴ق.
• کافی، کلینی، محمد بن یعقوب، ۳۲۹، تحقیق علی اکبر غفاری، ناشر دارالکتب الاسلامیه، آخوندی ۱۳۸۸ق.
• کتاب الزهد، الکوفی، الحسین بن سعید، تحقیق میرزا غلامرضا عرفانیان، مطبعة العلمیة، قم، ۱۳۹۹ق.
• کشف الغمه، اربلی، ابن ابوالفتح، علی بن عیسی، دار الاضواء بیروت، ۱۴۰۵ق.
• کشف المراد، الحلّی، حسن بن یوسف بن المطهر، تحقیق و تصحیح حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۲۲ق.
• کفایة الاثر، الخزاز القمی، علی بن محمد، تحقیق سید عبداللطیف الحسنی کوهکمری خوئی، انتشارات بیدار ۱۴۰۱ق.
• کمال الدین وتمام النعمة، صدوق، محمد بن علی، تحقیق علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
• المسلک فی اصول الدین، محقق حلّی، جعفر بن الحسن، تحقیق رضا استادی، مؤسسة الطبع والنشر فی الاستانة الرضویة المقدسة، ۱۴۱۴ق.
• معانی الاخبار، صدوق، محمد بن علی، مترجم عبدالعلی محمدی شاهرودی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ق.
• المقنع فی الغیبة، سید مرتضی، علی بن الحسین، تحقیق سید محمدعلی حکیم، ناشر مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.
• مناقب آل ابوطالب، ابن شهر آشوب، محمد بن علی، ناشر مطبعة الحیدریة للنجف الاشرف۱۳۷۶ق.
• النجاة فی القیامة، بحرانی، ابن میثم، کمال الدین میثم بن علی، مجمع فکر الاسلامی قم، ۱۴۱۷ق.
• النکت الاعتقادیة، مفید، محمد بن نعمان، ناشر دار المفید، بیروت ۱۴۱۴ق.
• نوادر المعجزات، طبری، محمد بن جریر بن رستم، تحقیق قسم الدراسات الإسلامیه، مؤسسة البعثة قم، ۱۴۱۰ق.


۱. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۷، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام) لاحیاء التراث قم.    
۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۲۸۶، دار الاضواء بیروت، ۱۴۰۵ق.    
۳. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۰۶.    
۴. ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج۹، ص۱۲۱، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸.    
۵. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ج۱، ص۶۵.    
۶. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، اربلی، ج۲، ص۲۸۶، دار الاضواء بیروت، ۱۴۰۵ق.
۷. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۰۴، ناشر مطبعة الحیدریة للنجف الاشرف، ۱۳۷۶ق.    
۸. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۸۶، دار الاضواء بیروت، ۱۴۰۵ق.    
۹. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۱، ص۲۳۳، مطبعة الحیدریة فی النجف، ۱۳۸۶ق.    
۱۰. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ج۱، ص۶۵.    
۱۱. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۸۶، دار الاضواء بیروت، ۱۴۰۵ق.    
۱۲. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۷، تحقیق:مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام) لاحیاء التراث قم.    
۱۳. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵ به بعد، مؤسسة ونشر فرهنگ اهل بیت (علیهم‌السلام)، قم.    
۱۴. ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج۲، ص۲۸۶، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸.
۱۵. طبری، محمد بن جریر، نوادر المعجزات، ج۱، ص۲۵۳، مؤسسة البعثة قم، ۱۴۱۰ق.    
۱۶. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ج۱، ص۱۹۹ ۱۹۸، ناشر مؤسسة الإمام المهدی (علیهالسلام)، ۱۴۱۳ق.    
۱۷. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۱ ۲۵۰، مؤسسة و نشر فرهنگ اهل بیت (علیهم‌السلام)، قم.    
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ج۱، ص۱۲۳.    
۱۹. کوفی اهوازی، حسین، الزهد، ج۱، ص۱۸۷.    
۲۰. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، مفید، ج۱، ص۸، ناشر جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.    
۲۱. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ج۱، ص۶۱، ناشر جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.    
۲۲. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۱۵.    
۲۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۳۸، ناشر المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.    
۲۴. سیدمرتضی علم‌الهدی، علی بن حسین، الذخیره، ج۱، ص۴۲۹، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۱ق.    
۲۵. سیدمرتضی علم‌الهدی، علی بن حسین، الذخیره، ج۱، ص۴۳۴، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۱ق.    
۲۶. ابن‌میثم بحرانی، میثم بن علی، النجاة فی القیامة، ج۱، ص۵۵، مجمع فکر الاسلامی قم، ۱۴۱۷ق.    
۲۷. ابن‌میثم بحرانی، میثم بن علی، النجاة فی القیامة، ج۱، ص۶۵، مجمع فکر الاسلامی قم، ۱۴۱۷ق.    
۲۸. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ج۱، ص۳۶۴.    
۲۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، کتاب الحجه.
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۵۲۷- ۵۲۸، ناشر دارالکتب الاسلامیه، آخوندی ۱۳۸۸ق.    
۳۱. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ج۱، ص۲۰۷ ۲۰۸، ناشر جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.    
۳۲. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ج۱، ص۵۳، انتشارات بیدار ۱۴۰۱ق.    
۳۳. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ج۱، ص۵۹، انتشارات بیدار ۱۴۰۱ق.    
۳۴. مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ج۱، ص۴۰ ۴۴، ناشر دار المفید، بیروت ۱۴۱۴ق.    
۳۵. سیدمرتضی، علی بن حسين، الشافی، ج۲، ص۳۷، ناشر مؤسسة الصادق ۱۴۲۶.
۳۶. حلبی، تقی بن نجم، تقریب المعارف، ج۱، ص۱۷۴، تحقیق تبریزیان فارس الحسون، ناشر محقق۱۴۱۷ق.    
۳۷. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۴۴.    
۳۸. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۱۱.    
۳۹. هلالی عامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۳۶۲.    
۴۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۹۷ - ۲۹۸، ناشر دارالکتب الاسلامیه، آخوندی ۱۳۸۸ق.    
۴۱. موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنّات، ص۲۴۷- ۲۴۸.    
۴۲. الخزاز القمی، علی بن محمد، تحقیق سید عبداللطیف الحسنی کوهکمری خوئی، انتشارات بیدار ۱۴۰۱ق.
۴۳. حر عاملی‌، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۴، ص۶۰.    
۴۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱،ص۳۰۴، ح۳.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۸، ح۳، به نقل از غیبة الطوسی.    
۴۶. طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۱۹۵.    
۴۷. حر عاملی‌، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۴، ص۶۰.    
۴۸. مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیة، ص۱۶۷.    
۴۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۴۸، ح۵.    
۵۰. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۳۱۶.    
۵۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۱۱، ح۲، به نقل از اصول کافی و احتجاج.    
۵۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۱۲، ح۳ و ۴.    
۵۳. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۰۲.    
۵۴. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۸۸.    
۵۵. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۸، مؤسسة المعارف الاسلامیه قم ۱۴۱۱ق.    
۵۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۳، ح۲۸، به نقل از مناقب.    
۵۷. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷۶.    
۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۷، ح۱۳، به نقل از کمال الدین.    
۵۹. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ص۵۳۷.    
۶۰. هود/سوره۱۱، آیه۷۱.    
۶۱. هود/سوره۱۱، آیه۷۲.    
۶۲. هود/سوره۱۱، آیه۷۳.    
۶۳. یس/سوره۳۶، آیه۸۲.    
۶۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۹، به نقل از مشارق انوار الیقین.    
۶۵. برسی، حافظ رجب، مشارق انوار الیقین، ص۱۳۸.    
۶۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۲۰، ح۱۱، به نقل از الخرائج و الجرائح.    
۶۷. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۵.    
۶۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۲۳، ح۱۵، به نقل از مناقب.    
۶۹. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۷۵.    
۷۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۳، ح۲۸، به نقل از اصول کافی و بصائر الدرجات.    
۷۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۷، ح۴۹.    
۷۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۹۴.    
۷۳. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۹۱.    
۷۴. یس/سوره۳۶، آیه۱۲.    
۷۵. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۵۷۰.    
۷۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۰۱، ح۴.    
۷۷. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۲۰.    
۷۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۷.    
۷۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۶، ح۱۲، به نقل از بصائر الدرجات و الاختصاص.    
۸۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۲، ح۴۰، به نقل از فرج المهموم فی معرفة الحلال و الحرام.    
۸۱. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۰۰.    
۸۲. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۲۰.    
۸۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۵، ح۳۱، به نقل از روضة الواعظین.    
۸۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۵ - ۴۶، ح۴۷، به نقل از رجال کشی.    
۸۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۵ - ۴۶، ح۴۸، به نقل از الخرائج و الجرائج.    
۸۶. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۳۳۷.    
۸۷. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۶۱.    
۸۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۸، ح۱۹، به نقل از الخرائج و الجرائح.    
۸۹. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۶.    
۹۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۴، ح۴۴، به نقل از کشف الغمه.    
۹۱. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۲۳.    
۹۲. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۹۷.    
۹۳. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۱۴.    
۹۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۷۱، ح۴۹، به نقل از بصائر.    
۹۵. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۵۰۵.    
۹۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴۸، ح۴، به نقل از اختصاص و بصائر.    
۹۷. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۸۳.    
۹۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۳۸.    
۹۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۷۰، ح۴۷، به نقل از بصائر الدرجات.    
۱۰۰. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۳۸.    
۱۰۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۷۲، ح۵۷، به نقل از الخرائج والجرائح.    
۱۰۲. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۴.    
۱۰۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۳، ح۳، به نقل از اختصاص و بصائر الدرجات.    
۱۰۴. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۹۲.    
۱۰۵. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۴۱.    
۱۰۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۴، ح۶، به نقل از الاختصاص.    
۱۰۷. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۹۴.    
۱۰۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۵، ح۹ و ۱۰، به نقل از الاختصاص و بصائر الدرجات.    
۱۰۹. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۹۹.    
۱۱۰. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۵۰.    
۱۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰، ح۲۱ و ۲۲، به نقل از الخرائج و الجرائح.    
۱۱۲. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۲۹۵.    
۱۱۳. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج۶، ص۳۸۷.    
۱۱۴. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۰۵.    
۱۱۵. ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج۱۲، ص۴۸۱.    
۱۱۶. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۳۶۶ با اندکی تفاوت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۱۷. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۰، ص۳۸۶، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۶.    
۱۱۸. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۳۷۲، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۱۹. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، عسقلانی، ج۴، ص۸۴.    
۱۲۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳.    
۱۲۱. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۰۵، دار الفکر، ۱۴۰۴.    
۱۲۲. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۳۷۶، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۲۳. ابن‌حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۹۶.    
۱۲۴. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۱، ص۳۷۳، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.    
۱۲۵. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۳.    
۱۲۶. ابن‌کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج۹، ص۱۲۲، تحقیق علی شیری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸.    
۱۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۰۴، ناشر دارالکتب الاسلامیه، آخوندی ۱۳۸۸ق.    
۱۲۸. ابن‌سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۸۶، ناشر دار صادر بیروت.
۱۲۹. ابن‌سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۸۸، ناشر دار صادر بیروت.
۱۳۰. سیدمرتضی، علی بن حسین، المقنع فی الغیبة، ج۱، ص۳۴ ۳۶، ناشر مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.    
۱۳۱. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد، ج۱، ص۱۸۷، ناشر مکتبة جامع چهلستون ۱۴۰۰ق.    
۱۳۲. حلّی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ج۱، ص۳۰۶، مؤسسة الطبع والنشر فی الاستانة الرضویة المقدسة، ۱۴۱۴ق.
۱۳۳. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.    
۱۳۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۸.    
۱۳۵. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۰۳.    
۱۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، باب۱۰، ص۱۴۷ - ۱۵۴، ح۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و ۱۴ و ۱۷.    
۱۳۷. مفید، محمد بن محمد، الفصول المختارة، ج۱، ص۲۹۶ ۳۵۰، تحقیق سید میرعلی شریفی، ناشر دارالمفید بیروت ۱۴۱۴ق.    
۱۳۸. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین وتمام النعمة، ج۱، ص۳۲، تحقیق علی اکبر غفاری، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق.    



دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «امامت امام زین العابدین»، شماره ۷۵.    
بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه، تاریخ: ۱۳۹۸/۰۲/۱۸.






جعبه ابزار