• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بهداشت تغذیه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند برای رشد و تعالی انسان به نوع تغذیه و بهداشت آن بسیار اهمیت می دهد، لذا در قرآن کریم آیات متعددی را به این معنا اختصاص فرموده است که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می شود.



رعایت نکردن پاکیزگی و بهداشت، ظلم و ضرر بر نفس می باشد: «وظـللنا علیکم الغمام وانزلنا علیکم المن والسلوی کلوا من طیبـت ما رزقنـکم وما ظـلمونا ولـکن کانوا انفسهم یظـلمون» و ابر را بر شما سایبان ساختیم، و با من (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوی (مرغان مخصوص شبیه کبوتر ) از شما پذیرائی به عمل آوردیم (و گفتیم) از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادیم بخورید (ولی شما کفران کردید) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می‌نمودند! ( ممکن است «و ما ظلمونا» مربوط به «کلوا من طیبات ما رزقناکم» باشد.)

۱.۱ - اعجاز تغذیه بنی اسرائیل

در تفسیر قمی در ذیل جمله : «و ظللنا علیکم الغمام، و انزلنا علیکم»، فرموده : وقتی موسی بنی اسرائیل را از دریا عبور داد، در بیابانی وارد شدند، بموسی گفتند: ‌ای موسی! تو ما را در این بیابان خواهی کشت، برای اینکه ما را از آبادی به بیابانی آورده ای، که نه سایه ایست، نه درختی، و نه آبی، و روزها ابری از کرانه افق برمیخاست، و بر بالای سر آنان می‌ایستاد، و سایه می‌انداخت، تا گرمای آفتاب ناراحتشان نکند، و در شب، من بر آنها نازل میشد، و روی گیاهان و بوته‌ها و سنگها می‌نشست، و ایشان میخوردند، و آخر شب مرغ بریان بر آنها نازل میشد، و داخل سفره هاشان می‌افتاد، و چون میخوردند و سیر می‌شدند، و دنبالش آب مینوشیدند، آن مرغها دوباره پرواز می‌کردند، و می‌رفتند.
پیدا است مسافری که روز از صبح تا غروب در بیابان، در دل آفتاب، راهپیمائی می‌کند از یک سایه گواراهمچون سایه ابر که نه فضا را بر انسان محدود می‌کند و نه مانع نور و وزش نسیم است) چقدر لذت می‌برد، درست است که همواره احتمال وجود قطعات ابرهای سایه افکن در این بیابانها هست، ولی آیه به روشنی می‌گوید: این امر درباره بنی اسرائیل جنبه عادی نداشت بلکه به لطف خدا غالبا از این نعمت بزرگ بهره می‌گرفتند. از سوی دیگر رهروان این بیابان خشک و سوزان، آنهم برای یک مدت طولانی چهل ساله نیاز به مواد غذائی کافی دارند، این مشکل را نیز خداوند برای آنها حل کرد چنانکه در دنباله همین آیه می‌فرماید: ما من و سلوی را (که غذائی لذیذ و نیروبخش بود) بر شما نازل کردیم.


پاکیزه و سازگار بودن خوردنیها با طبع انسان، ملاک حلال بودن آنهاست: «یـایها الناس کلوا مما فی الارض حلـلا طیبا...» ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید... .

۲.۱ - معنای حرام

کلمه حلال در مقابل کلمه حرام است، و معنایش با کلمه ممنوع یکی است، وقتی می‌گویند فلان کار حرام است، معنایش این است که ارتکاب آن ممنوع است، و کلمه حل هم در مقابل حرمت می‌آید و هم در مقابل حرم، و هم در مقابل عقد ، و این کلمه یعنی کلمه حل در تمامی موارد استعمالش معنای آزادی در عمل و اثر را می‌رساند، و کلمه طیب در مقابل کلمه خبیث معنای ملایمت با نفس و طبع هر چیزی را میدهد، مثل کلمه طیب، که به معنای آن سخنی است که گوش را از شنیدنش خوش آید و عطر طیب که به معنای آن عطری است که شامه آدمی از بوی آن خوشش آید و مکان طیب یعنی آن محلی که با حال کسی که میخواهد در آن محل جا بگیرد سازگار باشد.

۲.۲ - قاعده کلی

«یسـلونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبـت...» از تو سؤال می‌کنند چه چیزها برای آنها حلال شده است بگو آنچه پاکیزه است برای شما حلال گردیده... . این جمله سؤ الی است مطلق و کلی، و جوابی هم که از آن داده شده عمومی و مطلق است، و در آن ضابطهای کلی برای تشخیص حلال از حرام است داده، و آن این است که حلال آن چیزی است که تصرف در آن البته نه هر تصرف بلکه تصرفی که هر عاقلی غرض از آن چیز را همان تصرف میداند، از قبیل خوردن نان نه خفه کردن کودکی به وسیله نان امری طیب و معقول شمرده شود.
و اگر طیبات را مطلق آورد این اطلاق نیز برای این است که بفهماند معتبر در تشخیص طیب از خبیث فهم متعارف عموم مردم است، نه فهم افراد استثنائی که یا از پارهای خبائث لذت میبرند، و یا از پارهای طیبات دچار تهوع میشوند، پس هر چیزی که فهم عادی عموم مردم آن را طیب بداند آن طیب است، و هر چیزی هم که طیب شد حلال است. و اگر حلیت و طیب بودن را بفهم متعارف انسانها واگذار کردیم از پیش خود نکردیم، بلکه همانطور که گفتیم از این جهت بود که هیچ مطلقی شامل فرد غیر متعارف نمیشود، و این مساله در فن اصول ثابت شده است.

۲.۳ - شان نزول آیه شریفه

درباره آیه فوق شان نزولهائی ذکر کرده‌اند که مناسبتر از همه این است : زید الخیر و عدی بن حاتم که دو نفر از یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند خدمتش رسیدند و عرض کردند: ما جمعیتی هستیم که با سگها و بازهای شکاری صید می‌کنیم، و سگهای شکاری ما حیوانات وحشی حلال گوشت را می‌گیرند، بعضی از آنها را زنده به دست ما میرسد و آن را سر می‌بریم، ولی بعضی از آنها بوسیله سگها کشته می‌شوند، و ما فرصت ذبح آنها را پیدا نمی‌کنیم و با اینکه می‌دانیم خدا گوشت مردار را بر ما حرام کرده، تکلیف ما چیست! آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.


قرآن کریم در مورد حرمت خوردن هر چیز آلوده و کثیف و غیر بهداشتی می فرماید: «قل لا اجد فی مآ اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس...» بگو در آنچه بر من وحی شده، هیچ حرامی بر کسی که غذائی می‌خورد نمی‌یابم بجز اینکه مردار باشد یا خونی که (از بدن حیوان) بیرون ریخته یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند... . («رجس»، همان قذر و قذر ضد نظافت است با توجه به اینکه رجس به صورت تعلیل ذکر شده قابل تعمیم است و حرمت هر چیز کثیف و غیر نظیف را می‌فهماند. )


زیاده روی در خوردنیها و آشامیدنیها، زمینه غضب خداوند می باشد: «کلوا من طیبـت ما رزقنـکم ولاتطغوا فیه فیحل علیکم غضبی...» بخورید از روزیهای پاکیزهای که به شما دادیم، ولی در آن طغیان نکنید که غضب من بر شما وارد خواهد شد... . گو اینکه کلمه «کلوا» امر است و معنایش این است که باید بخورید، ولی منظور اباحه است، یعنی می‌توانید بخورید و اضافه کلمه «طیبات» بر جمله ما «رزقناکم» از باب اضافه صفت به موصوف است، (یعنی آنچه روزیتان کردیم که این صفت دارد طیب است) چون معنا ندارد رزق را به خود نسبت دهد، و آنگاه آن را دو قسم کند طیب و غیر طیب، آری خدا غیر طیب روزی نکرده «و لا تطغوا فیه فیحل علیکم غضبی» - ضمیر در «فیه» به أکل بر می‌گردد، آنجا که فرمود: «کلوا من طیبات» و طغیان در خوردن به این است که نعمت خدا کفران شود و شکرش به جای نیاید.
جمله «فیحل علیکم غضبی» هر چند به ظاهر خبر از آینده است ولی معنایش این است که غضب من بر شما واجب و لازم شود، و کلمه «یحل» از حلول دین، (سر رسیدن مدت قرض ) است، و غضب یکی از صفات خدای تعالی است که البته صفت فعل او و مصداق اراده او است، اراده اینکه مکروهی به بنده اش برساند، به اینکه اسباب رسیدن آن را که ناشی از معصیت عبد است فراهم سازد.


قرآن کریم در باب حلیت خوردن هر چیز پاکیزه و سالم و سازگار با طبع چنین می فرماید: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی... ویحل لهم الطیبـت ویحرم علیهم الخبـئث...» آنها که از فرستاده (خدا) پیامبر « امی » پیروی می‌کنند کسی که... پاکیزه‌ها را برای آنها حلال می‌شمرد، ناپاکها را تحریم می‌کند... .


خوردن هر چیز کثیف و ناسازگار با طبع حرمت دارد: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی... ویحرم علیهم الخبـئث...» آنها که از فرستاده (خدا) پیامبر «امی» پیروی می‌کنند کسی که... و ناپاکها را تحریم می‌کند...


اهمیت به تغذیه سالم و پاکیزه، وجه مشترک همه ادیان آسمانی می باشد: «یـایها الرسل کلوا من الطیبـت...» ای پیامبران از غذاهای پاکیزه بخورید... . خطابی است به عموم پیامبران، به اینکه از طیبات بخورند و گویا مراد از خوردن از طعامهای پاکیزه ارتزاق و تصرف در آن باشد، حال چه به خوردن باشد و یا به هر تصرف دیگر. و استعمال کلمه خوردن در انحای تصرفات استعمالی است شایع.
سیاق آیات شهادت می‌دهند به اینکه جمله «کلوا من الطیبات» در مقام منت نهادن بر انبیا است، در نتیجه جمله بعدی هم که می‌فرماید «و اعملوا صالحا» در این مقام است که بفرماید در مقابل این منت و شکرگزاری از آن، عمل صالح انجام دهند، و در اینکه با جمله «انی بما تعملون علیم» تعلیلش کرد، تحذیری است به ایشان از مخالفت امر ، و تحریکی است به اینکه ملازم تقوی باشند.

۷.۱ - تغذیه وسیله تکامل

خداوند به پیامبران می فرماید: فرق میان شما و دیگر انسانها این نیست که شما صفات بشری همانند نیاز به تغذیه ندارید، تفاوت این است که شما حتی تغذیه را نیز به عنوان یک وسیله تکامل پذیرفته‌اید و به همین دلیل برنامه شما خوردن از طیبات و پاکیزه‌ها است در حالی که مردمی که خوردن را هدف نهائی خود قرار داده‌اند به هیچ وجه مقید به این برنامه نیستند، به دنبال چیزی می‌روند که هوس حیوانی آنها را اشباع کند خواه خبیث باشد یا طیب.

۷.۲ - تغذیه مؤثر در روحیات

و با توجه به اینکه نوع تغذیه در روحیات انسان مسلما مؤ ثر است و غذاهای مختلف، آثار اخلاقی متفاوتی دارد ارتباط این دو جمله روشن می‌شود که می‌فرماید: از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید. در روایات اسلامی نیز می‌خوانیم خوردن غذای حرام جلو استجابت دعای انسان را می‌گیرید، حدیث معروفی که از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل شده شاهد این مدعی است : مردی خدمتش عرض کرد دوست دارم دعایم مستجاب شود، فرمود: طهر مأکلتک و لا تدخل بطنک الحرام : غذای خود را پاک کن، و از هر گونه غذای حرام بپرهیز!.


سفارش خدا به مسلمانان، برای بهره گیری از خوراکیهای پاکیزه، سالم و سازگار با طبع چنین است: «یـایها الذین ءامنوا کلوا من طیبـت ما رزقنـکم...» ای افراد با ایمان از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم بخورید ... . این جمله خطابی است خاص به مؤمنین، که بعد از خطاب قبلی که به عموم مردم بود قرار گرفته، پس از قبیل انتزاع خطابی از خطابی دیگر است کانه از خطاب جماعتی که پذیرای نصیحت نیستند، منصرف شده و روی سخن به عده خاص کرده که دعوت داعی خود را اجابت می‌گویند، چون به او ایمان دارند. و التفاتی که بین دو خطاب واقع شده ناشی از تفاوتی است که در افراد مخاطب است، چون از دارندگان ایمان بخدا این توقع می‌رفت که دعوت را بپذیرند به همین جهت عبارت قبلی «ما فی الارض حلالا طیبا»، را به عبارت «طیبات ما رزقناکم» عوض کرد، تا وسیله شود، بعد از آن از ایشان بخواهد تنها خدا را شکر گویند، چون مردمی موحد بودند و بجز خدای سبحان کسی را نمی‌پرستیدند.
عین این نکته باعث شد بفرماید: (ما رزقناکم، آنچه ما روزیتان کردیم)، و نفرماید (ما رزقتم، آنچه روزی شده‌اید)، و یا (ما فی الارض، آنچه در زمین است) و یا تعبیر دیگر نظیر اینها، تا اشاره و یا دلالت کند بر اینکه خدا در نظر آنان معروف و بایشان نزدیک و نسبت به آنان مهربان و رئوف است. و ظاهرا جمله : «من طیبات ما رزقناکم» ، از قبیل اضافه صفت به موصوف باشد نه از قبیل قیام صفت در مقام موصوف، و معنای آیه بنابر تقدیر اول این میشود: (بخورید از آنچه ما روزیتان کردیم، که همه اش پاکیره است)، و این معنا مناسب تر است با اظهار نزدیکی و مهربانی خدا که مقام، آن را افاده میکند و مقام می‌خواهد آزادی مردم را برساند نه اینکه ممنوع بودن آنانرا افاده کند، میخواهد بفرماید: اینکه از پیش خود چیزهائی را بر خود حرام کرده‌اید سخنی است بدون علم و خدا آنرا حلال کرده است.


ایمان، سبب محروم نکردن خویشتن از غذاهای پاکیزه، سالم و سازگار با طبع می باشد: «یـایها الذین ءامنوا لاتحرموا طیبـت مآ احل الله لکم...» ای کسانی که ایمان آورده اید چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده بر خود حرام نکنید... .


قرآن کریم در مورد لزوم پرهیز از انفاق غذاهای نامرغوب و غیرپاکیزه می فرماید: «یـایها الذین ءامنوا انفقوا من طیبـت ما کسبتم ومما اخرجنا لکم من الارض ولاتیمموا الخبیث منه تنفقون ولستم بـاخذیه الا ان تغمضوا فیه...» ای کسانی که ایمان آوردهاید! از قسمتهای پاکیزه اموالی که (از طریق تجارت ) به دست آورده اید، و از آنچه از زمین برای شما خارج ساختهایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید! و برای انفاق ، به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالی که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روی اغماض و کراهت!... .


مردار، خون و گوشت خوک از غذاهای ناپاک و غیرسالم و مضر به سلامت و بهداشت بدن می باشند: «انما حرم علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر...» خداوند تنها (گوشت) مردار و خون و گوشت خوک ... را حرام کرده است ... . (از امام باقر علیه ‌السلام سؤال شد: چرا خدا، شراب ، مردار، خون و گوشت خوک را حرام کرده است؟ فرمود: خدای ـ تبارک و تعالی ـ خلایق را آفرید و دانست که چه چیزی به صلاح و مقوم بدنهای آنان است، پس آن را برایشان حلال و مباح کرد و نیز دانست که چه چیزی به آنان زیان می‌رساند پس آنان را از آن نهی و بر آنها حرام کرد.... و از امام رضا علیه ‌السلام نقل شده است: خدای متعال خون را همانند مردار، حرام گردانیده برای اینکه موجب فساد بدنهاست. )
«حرمت علیکم المیتة والدم ولحم الخنزیر... والمنخنقة والموقوذة والمتردیة والنطیحة ومآ اکل السبع الا ما ذکیتم...» گوشت مردار و خون و گوشت خوک و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند و حیوانات خفه شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده مگر آنکه (به موقع بر آن حیوان برسید و) آنرا سر ببرید... .
«قل لا اجد فی مآ اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس...» بگو در آنچه بر من وحی شده، هیچ حرامی بر کسی که غذائی می‌خورد نمی‌یابم بجز اینکه مردار باشد یا خونی که (از بدن حیوان) بیرون ریخته یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند... .


حیوانات ذبح شده به نام غیرخدا از غذاهای ناسالم و لازم الاجتناب می باشد: «انما حرم علیکم... وما اهل به لغیر الله...» خداوند ... آنچه نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود را حرام کرده است... .
«حرمت علیکم... ومآ ا هل لغیر الله به...» ... آنچه نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود بر شما حرام شده است...
«قل لا اجد فی مآ اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه او فسقا اهل لغیر الله به...» بگو در آنچه بر من وحی شده، هیچ حرامی بر کسی که غذائی می‌خورد نمی‌یابم بجز اینکه ...حیوانی که در طریق گناه به هنگام سر بریدن، نام غیر خدا (نام بتها) بر آنها برده شده است... .


شیر شتر و گاو و گوسفند، نوشیدنی سالم و گواراست: «وان لکم فی الانعـم لعبرة نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث ودم لبنا خالصا سآئغا للشربین»(«خالصا» یعنی آلوده نبودن به خون و سرگین که از سلامت آن حکایت می‌کند و «سائغا» یعنی آسان جریان یابنده که از گوارا بودن و راحت هضم شدن آن حکایت دارد)


فرآورده‌های درختان خرما و انگور، از مفیدترین و سالم‌ترین غذاهاست: «ومن ثمرت النخیل والاعنـب تتخذون منه سکرا ورزقا حسنا...» از میوه‌های درختان نخل و انگور، غذای پر برکتی نصیب شما ساخت که گاه آن را به صورت زیانبار در می‌آورید و از آن شراب می‌سازید و گاه رزق پاک و پاکیزه از آن می‌گیرید. (ذکر کردن خصوص درختان خرما و انگور و تعبیر به رزق حسن، از نکته مذکور حکایت می‌کند.)


عسل طبیعی، از نوشیدنیهای سالم و شفا بخش می باشد: «ثم کلی من کل الثمرت فاسلکی سبل ربک ذللا یخرج من بطونها شراب مختلف الونه فیه شفآء للناس...»سپس از تمام ثمرات تناول کن، و راههائی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده به راحتی بپیما، از درون شکم آنها نوشیدنی خاصی خارج می‌شود، به رنگهای مختلف، که در آن شفای مردم است... .
اینکه فرمود: «ثم کلی من کل الثمرات» امر به اینکه از همه میوه‌ها بخورد، با اینکه زنبور عسل از میوه‌ها نمی‌خورد و غالبا روی گلها می‌نشیند بدان جهت است که غذای زنبور عسل از همان مواد اولیه میوه‌ها است، که در شکوفه‌ها جای دارد، و هنوز بزرگ نشده و پخته نگشته است. خدای تعالی جمله : «فاسلکی سبل ربک ذللا» را با فاء تفریع متفرع بر امر به خوردن نموده، و این تفریع مؤید این است که مراد از خوردن، برداشتن و به منزل بردن است، تا عسلی را که از ثمرات گرفته به خانه‌ها برده ذخیره نمایند.

۱۵.۱ - ساخت عسل

زنبوران عسل معمولا از ماده قندی مخصوصی که در ریشه گلها قرار داده شده است می‌مکند و آنرا جمع آوری می‌کنند، ولی زنبورشناسان می‌گویند کار زنبوران تنها استفاده از این ماده قندی بن گلها نیست، بلکه احیانا از تخمدان گلها و دمبرگها و میوه‌ها نیز استفاده می‌کنند که قرآن از همه اینها تعبیر به «من کل الثمرات» (همه میوه‌ها) کرده است. در حقیقت آنچه را زنبوران عسل از آن می‌خورند، بالقوه انواع میوه هائی است که به کمک آنها، شکل می‌گیرد و با این حال چه پر معنی است کلمه «کل الثمرات».

۱۵.۲ - روش کار زنبور

زنبوران برای رسیدن به منطقه گلها گاهی راه خود را نشانه گذاری می‌کنند، و از طریق پراکندن بوهای مختلف در مسیر راه، و مانند آن، چنان راه را مشخص می‌کنند که کمتر امکان دارد زنبوری سرگردان شود! جمله «فاسلکی سبل ربک ذللا» (در جاده‌های پروردگارت که رام و تسلیم تو است گام بگذار) گویا اشاره به این واقعیت است. آنها شیره‌های گلها را به بعضی از حفره‌های درون بدن خود که زنبورشناسان به آن، چینه دان می‌گویند می‌فرستند، و در آنجا که حکم یک کارخانه کوچک مواد شیمیائی دارد تغییر و تحولهای مختلفی پیدا کرده، شهد گلها به عسل تبدیل می‌گردد، و مجددا زنبور، عسل ساخته شده را از بدن خود بیرون می‌فرستد.

۱۵.۳ - خواص و رنگ عسل

رنگ عسل، بر حسب آنکه زنبور بر چه گل و ثمره‌ای نشسته و از آن بهره گیری کرده باشد تفاوت می‌کند، دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیده‌اند که زنبوران به هنگام ساختن عسل آنچنان ماهرانه عمل می‌کنند که خواص درمانی و داروئی گیاهان کاملا به عسل منتقل شده و محفوظ می‌ماند!. دانشمندان برای عسل، خواص بسیار زیادی گفته‌اند که هم جنبه درمانی دارد و هم پیشگیری و نیرو بخش.


شیر مادر برای تغذیه فرزند، نسبت به شیر دیگر زنان و تغذیه‌های دیگر بهتر است: «والولدت یرضعن اولـدهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعة... وان اردتم ان تسترضعوا اولـدکم فلا جناح علیکم...» مادران، فرزندان را دو سال تمام، شیر می‌دهند. (این) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند... و اگر (با عدم توانایی، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایه‌ای برای فرزندان خود بگیرید، گناهی بر شما نیست... .


تبعیت از شیطان، زمینه بهره گیری از غذاهای ناسالم و غیر پاکیزه را ایجاد می کند: «یـایها الناس کلوا مما فی الارض حلـلا طیبا ولاتتبعوا خطوت الشیطـن انه لکم عدو مبین» ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، که او دشمن آشکار شما است.
جمله «لا تتبعوا خطوات الشیطان» در پنج مورد از قرآن مجید به چشم می‌خورد که دو مورد آن در مورد استفاده از غذاها و روزیهای الهی است، و در واقع به انسانها هشدار می‌دهد که این نعمتهای حلال را در غیر مورد مصرف نکنند، و این نعمتهای الهی را وسیله‌ای برای اطاعت و بندگی قرار دهند نه طغیان و فساد در ارض. پیروی از این گامهای شیطان در حقیقت همان چیزی است که در آیات دیگر قرآن به دنبال دستور استفاده از غذاهای حلال ذکر شده است.


۱. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۲. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۲۸۹.    
۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۲۶۱.    
۴. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۱۳۴.    
۵. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۲۲۴.    
۶. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۸۲.    
۷. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۱۷۰.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۹. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۶۳۱.    
۱۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۵۶۹.    
۱۱. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۲. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۶۶.    
۱۳. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۴۰۳.    
۱۴. مائده/سوره۵، آیه۴.    
۱۵. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۵، ص۳۲۴.    
۱۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۲۷۳.    
۱۷. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۱۰.    
۱۸. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۳، ص۲۷۷.    
۱۹. الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۲۱.    
۲۰. لسان العرب، ابن منظور، ج۶، ص۹۴.    
۲۱. لسان العرب، ابن منظور، ج۵، ص۸۰.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۲۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۷، ص۵۰۳.    
۲۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۱۲.    
۲۵. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۱۶۵.    
۲۶. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۴، ص۱۸۳.    
۲۷. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۷۷۴.    
۲۸. الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۳۷۲.    
۲۹. طه/سوره۲۰، آیه۸۱.    
۳۰. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۴، ص۲۶۱.    
۳۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۲۶۲.    
۳۲. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۳۱۴.    
۳۳. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۷، ص۴۴.    
۳۴. الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۵۹۰.    
۳۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۳۶. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۸، ص۳۶۴.    
۳۷. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۲۴۳.    
۳۸. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۴، ص۳۷۳- ۳۷۴.    
۳۹. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۲، ص۸۳.    
۴۰. الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۴۸۲.    
۴۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۴۲. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۸، ص۳۶۴.    
۴۳. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۲۴۳.    
۴۴. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۴، ص۳۷۳- ۳۷۴.    
۴۵. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۲، ص۸۳.    
۴۶. الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۴۸۲.    
۴۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۵۱.    
۴۸. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۵، ص۴۷.    
۴۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۴، ص۲۵۵.    
۵۰. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۴۰۱.    
۵۱. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۷، ص۱۹۴.    
۵۲. نور الثقلین، شیخ حویزی، ۳ج، ص۵۴۴.    
۵۳. الدر المنثور، سیوطی، ج۶، ص۱۰۲.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۱۷۲.    
۵۵. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۶۴۴.    
۵۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۵۸۱.    
۵۷. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۱۱.    
۵۸. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۷۴.    
۵۹. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۳، ص۵۴۵.    
۶۰. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۴۰۶.    
۶۱. مائده/سوره۵، آیه۸۷.    
۶۲. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۶، ص۱۵۷- ۱۵۹.    
۶۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۵، ص۶۲.    
۶۴. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۷۹.    
۶۵. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۳، ص۴۰۵.    
۶۶. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۶۶۴.    
۶۷. الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۱۴۰.    
۶۸. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.    
۶۹. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۲، ص۶۰۳.    
۷۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۳۳۲.    
۷۱. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۹۷.    
۷۲. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۲، ص۱۹۱.    
۷۳. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۲۸۵.    
۷۴. الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۵۸.    
۷۵. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۱۵۳.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۷۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۶۴۵.    
۷۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۵۸۲.    
۷۹. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۱۲.    
۸۰. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۷۴.    
۸۱. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۴۰۷.    
۸۲. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۸۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۵، ص۲۶۶.    
۸۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۲۵۸.    
۸۵. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۲، ص۷.    
۸۶. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۳، ص۲۶۷.    
۸۷. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۵۸۶.    
۸۸. الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۱۳.    
۸۹. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۹۰. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۷، ص۵۰۳.    
۹۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۱۲.    
۹۲. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۹۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۶۴۵.    
۹۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۵۸۲.    
۹۵. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۹۶. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۵، ص۲۶۶.    
۹۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۴، ص۲۵۸.    
۹۸. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۹۹. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۷، ص۵۰۳.    
۱۰۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۶، ص۱۲.    
۱۰۱. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۶، ص۱۷۴.    
۱۰۲. نحل/سوره۱۶، آیه۶۶.    
۱۰۳. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۲، ص۴۱۸.    
۱۰۴. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۱، ص۲۸۹.    
۱۰۵. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۱۴۲.    
۱۰۶. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.    
۱۰۷. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۲، ص۴۱۸.    
۱۰۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۱، ص۲۹۰.    
۱۰۹. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۱۴۲.    
۱۱۰. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۶، ص۱۷۵.    
۱۱۱. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۳، ص۶۳.    
۱۱۲. الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۱۴۲.    
۱۱۳. نحل/سوره۱۶، آیه۶۹.    
۱۱۴. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱۲، ص۴۲۴.    
۱۱۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۱، ص۲۹۹- ۳۰۲.    
۱۱۶. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۳، ص۱۴۳.    
۱۱۷. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۶، ص۱۷۶.    
۱۱۸. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۳، ص۶۶.    
۱۱۹. الدر المنثور، سیوطی، ج۵، ص۱۴۴.    
۱۲۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۱۲۱. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۲، ص۳۵۹.    
۱۲۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲، ص۱۸۶.    
۱۲۳. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۶۰.    
۱۲۴. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۲، ص۱۱۳.    
۱۲۵. نور الثقلین، شیخ حویزی، ج۱، ص۲۲۷.    
۱۲۶. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۶۸۶.    
۱۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۱۲۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱، ص۵۶۹.    
۱۲۹. تفسیر صافی، فیض کاشانی، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۳۰. مجمع البیان، شیخ طبرسی، ج۱، ص۴۶۶.    
۱۳۱. الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۴۰۳.    
۱۳۲. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۱، ص۶۳۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بهداشت تغذیه».    



جعبه ابزار