• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تبتل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَبَتُّل، اصطلاحی در حدیث و عرفان است.

فهرست مندرجات

۱ - ریشه واژه تبتل و معنای آن
       ۱.۱ - لقب حضرت فاطمه
       ۱.۲ - قلمه ی نخل
       ۱.۳ - عابد
۲ - تبتل در قرآن
       ۲.۱ - معنای تبتل از نگاه فخررازی
       ۲.۲ - معنای تبتل در تفاسیر عرفانی
       ۲.۳ - معنای تبتل در روایات شیعی
              ۲.۳.۱ - بلند کردن و حرکت انگشتان
              ۲.۳.۲ - ترک ازدواج به منظور عبادت
       ۲.۴ - تبتل در کتب فقهی
       ۲.۵ - تبتل در عرفان
۳ - تبتل از نگاه خواجه عبدالله انصاری
       ۳.۱ - مقام تبتل از مقامات ابتدایی سیر و سلوک
              ۳.۱.۱ - تفاوت عابد و عارف
۴ - نظرات در مورد آیات و روایات اشاره کننده به تبتل
۵ - تبتل بازگشتن از سه چیز به سه چیز
       ۵.۱ - شروط این بازگشت
۶ - درجات تبتل از نگاه انصاری
       ۶.۱ - انقطاع از همه لذات و قطع امید از خلق
       ۶.۲ - انقطاع نفس از هوی و هوس
              ۶.۲.۱ - سه مرحله انقطاع از نفس
       ۶.۳ - سبّق
۷ - درجات تبتل در شعر مولانا
۸ - درجات تبتل در نگاه شاه نعمت الله ولی
۹ - انواع تبتل
۱۰ - احکام تبتل
۱۱ - کتابنامه
۱۲ - پانویس
۱۳ - منابع



تبتل، مأخوذ از آیه «...و تَبَتَّل اِلَیْهِ تبتیلاً» است. این واژه مصدر باب تَفعُّل و از مادّه ب ت ل به معنای قطع کردن، جدا کردن و ممتاز ساختن است. احتمالاً اصل این واژه سُریانی، و به معنای خود را وقف خدا کردن به شیوه رهبانی است.
[۲] نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص۳۲؛ زین، ذیل «بتل ».
[۳] فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، ذیل «ب ت ل ».(


۱.۱ - لقب حضرت فاطمه


بَتول، لقب حضرت فاطمه و مریم علیهماالسلام و به معنای زنی است که شهوت و نکاح را ترک کرده یا از امور دنیوی کناره گرفته است.

۱.۲ - قلمه ی نخل


نخلی را هم که قلمه ای را از آن جدا کرده باشند، بتول یا مُبْتِل و قلمه آن نخل را که دیگر نیازی به نخل مادر ندارد، بَتیل می نامند.
[۵] ازهری، تهذیب اللغة، ذیل «بتل ».


۱.۳ - عابد


عابد را نیز مُتَبَتِّل گویند، زیرا از غیر خدا بریده و کار خود را برای خدا خالص کرده است.
[۷] زمخشری، اساس البلاغه، ذیل «ب ت ل.




در قرآن کریم تبتّل یک بار به کار رفته است و بسیاری از مفسران آن را اخلاص در دعا یا در عبادت معنا کرده اند. برخی مفسران نیز معانی دیگری ذکر کرده اند، از جمله توکل، رها کردن دنیا، جلب کردن رضای خدا و انقطاع از غیر حق برای طاعت و عبادت.
[۸] زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج۴، ص۶۳۹.
[۹] ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان و روح الجنان ج۵، ص۴۱۸ـ۴۱۹.
[۱۰] سیوطی، ج۶، ص ۲۷۸.
[۱۱] طبرسی، ج۱۰، ص۵۶۸.


۲.۱ - معنای تبتل از نگاه فخررازی


فخررازی ضمن آوردن این معانی، تنها معنای اخیر را درست می داند و می گوید که بریدن از همه چیز، جز در مقام محبت به پروردگار حاصل نمی شود.
[۱۲] فخر رازی، التفسیر الکبیر ج۳، ص۱۷۸ـ ۱۷۹.


۲.۲ - معنای تبتل در تفاسیر عرفانی


در تفاسیر عرفانی نیز تبتّل به معنای «انقطاع تام از هرچه غیر حق » آمده است.
[۱۳] قشیری، لطائف الاشارات ج۳، ص۶۴۳.
[۱۴] میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار ج۱، ص۲۷۴.
[۱۵] سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ج۱، ص۱۶۸.


۲.۳ - معنای تبتل در روایات شیعی


در روایات شیعی از ائمه علیهم السلام نقل شده که تبتّل به معنای «دست تضرع و زاری به درگاه خدا برآوردن » است.

۲.۳.۱ - بلند کردن و حرکت انگشتان


در روایتی آمده است که مراد از تبتّل بلند کردن و حرکت دادن انگشت نشان دست چپ و یا انگشتان به آرامی به طرف بالا و پایین در هنگام دعاست.
[۱۶] کلینی، اصول کافی ج۲، جزء۴، ص۲۳۰ـ ۲۳۲.
[۱۷] حرعاملی، ج۷، ص۴۹.
این حرکت انگشتان که به معنای بریدن از همه جا و تنها روی آوردن به سوی خداست
[۱۸] مجلسی، ج۹، ص۳۳۷ـ ۳۳۸.
شاید از مظاهر تبتّل و انقطاع باشد.
از تبتل به این معنا در باب صلات سخن گفته شده است.
در روایات براى دعا کننده برحسب حالات وى کیفیتهاى گوناگونى ذکر شده است که حالت تبتل و انقطاع از جمله آنها است. دعاکننده در این حالت با یک انگشت- که در برخى روایات، انگشت سبابه دست چپ ذکر شده به- بالا و پایین اشاره مى‏ کند.

۲.۳.۲ - ترک ازدواج به منظور عبادت


در برخی احادیث تبتّل به معنای ترک ازدواج به منظور عبادت به کار رفته که اسلام آن را نهی کرده است، چنانکه پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم فرموده اند: «لارَهبانیة ولا تبتّلَ فی الاسلام ».
[۲۰] ابن ماجه، سنن ابن ماجة ج۱، ص۵۹۳.
[۲۱] ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل ج۶، ص۱۲۵.
[۲۲] قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ج۱۰، جزء۱۹، ص۴۴.

همچنین بنا بر روایتی، زنی نزد امام محمدباقر علیه السلام گفت که مُتَبَتِّله است یعنی ازدواج را ترک کرده است. امام علیه السلام او را از این کار نهی کردند و گفتند که اگر ترک ازدواج فضیلت بود فاطمه علیهاالسلام بر این کار سزاوارتر بودند.
[۲۳] مجلسی، ج۱۰۰، ص۲۱۹.
[۲۴] حر عاملی، ج۲۰، ص۱۶۵.


۲.۴ - تبتل در کتب فقهی


در برخی کتب فقهی نیز بابی با عنوان نهی از تبتّل آمده است.
[۲۵] نسائی، سنن النسائی ج۶، ص۵۸.
[۲۶] ابن ماجه، سنن ابن ماجة ج۱، ص۵۹۳.


۲.۵ - تبتل در عرفان


در عرفان تبتّل به عنوان اصطلاح کمتر به کار رفته و اغلب، معنای آن یا برخی مراتب آن با عناوین دیگری از قبیل «مقام انقطاع » یا «اخلاص » آمده است.
[۲۷] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج۳، ص۲۲۸.
[۲۸] نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص۳۲؛ زین، ذیل «بتل ».
[۲۹] تُرکة اصفهانی، عقل و عشق، یا، مناظرات خمس، ص۲۸، ۴۵.
[۳۰] کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، ص۹۹.

ظاهراً ابتدا خواجه عبداللّه انصاری (متوفی ۴۸۱) در منازل السایرین آن را جزو مقامات دانسته و در باره آن توضیح داده است و پس از او نویسندگانی چون عفیف الدین تِلِمسانی (متوفی ۶۹۰)، عبدالرزاق کاشی (متوفی ۷۳۶) و ابن قیّم جوزیه (متوفی ۷۵۱) بر این توضیحات شروحی نوشته اند.



انصاری تبتّل را بعد از مقام «وَرَع » و قبل از «رَجاء» و به معنای انقطاع کلی و تجرید از ماسِوَی اللّه آورده است.
[۳۱] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.


۳.۱ - مقام تبتل از مقامات ابتدایی سیر و سلوک


در این مقام، که از مقامات ابتدایی سیر و سلوک است، سالک در عبادت، دعا، شُکر، خوف، رجا، توکل و پناه جویی فقط خدا را در نظر می گیرد.
[۳۲] ابن قیّم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۱.

ازینرو، برخی آن را از منازل آیه «ایّاکَ نعبُد وَ ایّاکَ نستعین » می دانند. چنین بنده ای تنها به خدا روی آورده و، از روی محبت، اختیار خود را به او واگذار کرده است.
[۳۴] ابن قیّم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۱.
[۳۵] تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ج۱، ص۱۴۹.


۳.۱.۱ - تفاوت عابد و عارف


از اینجاست که راه عارف از عابد جدا می شود، زیرا عابد به قصد ثواب و برای آخرت از دنیا انقطاع می جوید، اما عارفِ متبتّل به هیچ چیز دنیایی و اُخروی توجه نمی کند و تنها توجه تمام و کامل به حق دارد.
[۳۶] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۸.
[۳۷] عین القضاة، نامه های عین القضات همدانی ج۲، ص۲۱.




انصاری
[۳۸] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
آیه «لَهُ دَعوةُ الحَقِّ...» را دعوت به تبتّل و تجرید محض دانسته است.
ابن قیّم نیز تفسیری را که مفسران سلف از «دعوت حق » به توحید و اخلاص و صدق کرده اند، اشاره به تبتّل می داند.
[۴۰] ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۲.

برخی، آیه «اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ...» را اشاره به مقام تبتّل، و مراد از حدیث «مُوتُوا قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا» را ــ که در آن مرگ ارادی توصیه شده است ــ تبتّل و انقطاع کلی از ماسِوَی اللّه دانسته اند.
[۴۲] آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم لمحیی الدین ابن العربی ج۱، ص۳۲۰.




در رساله صدمیدان، منسوب به خواجه عبداللّه انصاری، تبتّل بعد از میدان اخلاص و قبل از میدان عزم آمده و گفته شده است که تبتّل بازگشتن از سه چیز به سه چیز دیگر است: بازگشتن از دوزخ به بهشت؛ از دنیا به آخرت؛ و از خویشتن به حق.

۵.۱ - شروط این بازگشت


هریک از این بازگشتها نیز سه شرط دارد:
بازگشت از دوزخ به بهشت منوط است به بازگشت از حرام به حلال، از کینه و عداوت به نصیحت، از دلیری به ترس از خدا؛ بازگشت از دنیا به آخرت منوط است به بازگشت از حرص به قناعت، از علایق به فراغت، از اشتغال به انابت؛ و بازگشت از خویشتن به حق منوط است به بازگشت از دعوی به نیاز، از لجاج به تسلیم و از اختیار به تفویض.
[۴۳] انصاری، رساله صد میدان، ص۳۰۳، ۵۴۱.





۶.۱ - انقطاع از همه لذات و قطع امید از خلق


انصاری برای تبتّل سه درجه ذکر کرده است: اول انقطاع از همه لذات و ملاحظات، قطع امید و خوف از مردم و تَرک مبالات با ایشان. در این درجه امید به خلق، به رضا به حق، خوف از مردم به تسلیم به حق، و مبالات با مردم به شهود حقیقت تبدیل می شود.
[۴۴] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
این مرتبه انقطاع از خلق را توحید افعالی می گویند که نهایت آن دیدن همه چیز تحت قدرت و سلطه خداست.
[۴۵] تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱.
[۴۶] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۹.

ابن قیّم
[۴۷] ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۲.
این درجه را جمع دو امر انفصال و اتصال می داند؛ انفصال قلب از حظوظ، خوف از غیر حق، رغبت به غیر و ملاحظه غیر و اتصال قلب به خوف و رجا، حُبّ و توکل به حق.

۶.۲ - انقطاع نفس از هوی و هوس


دومین درجه، انقطاع نفس از هوا و هوس است که نتیجه آن اُنس با حق و پیدا شدن بارقه های کشف است.
[۴۸] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.


۶.۲.۱ - سه مرحله انقطاع از نفس


شارحان منازل السایرین، درجه دوم را انقطاع نفس نامیده اند و برای آن سه مرحله قایل شده اند: اول دوری از هوا و مخالفت با آن؛ دوم انس با حق که نتیجه مرحله اول است، زیرا نفس ناچار از تعلق است، وقتی به عالم سُفلا تعلق نداشته باشد، حُب ذاتی، یعنی اُنس و علاقه به حق، در او آشکار می شود؛ سوم پیدا شدن بارقه های کشف، از جمله کشف حقایق معانی اسما و صفات حق و حقایق توحید و معرفت.
[۴۹] تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ج۱، ص۱۵۱.
[۵۰] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۹ـ۱۳۰.
[۵۱] ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۳.


۶.۳ - سبّق


سومین درجه انقطاع در طلب، «سَبَّق » است.
[۵۲] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
که برخی شارحان، آن را دل سپردن به عنایت سابقه ازلی و برخی طلب مقام سابقین یا پیشتازان در معرفت دانسته اند.
[۵۳] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
[۵۴] انصاری، شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، ص۳۰۲.

این مرتبه با استقامت و پایداری در اعراض از غیر حق و استغراق در قصد وصول به دست می آید و از لوازم مقام جمع است.
[۵۵] انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.




بدین ترتیب مقام تبتّل تمام مقامات سیروسلوک را پیش از مقام فنا به دنبال خواهد داشت. احتمالاً مولاناجلال الدین بلخی نیز در بیت «از مقامات تبتّل تا فنا/پایه پایه تا ملاقات خدا»
[۵۶] مولانا جلال الدین بلخی، کتاب مثنوی معنوی ج۲، دفتر سوم، بیت۴۲۳۵.
به درجاتی که خواجه عبداللّه انصاری برای تبتّل ذکر کرده، نظر داشته است.



به عقیده شاه نعمت اللّه ولی (متوفی ۸۴۳) ابتدای تبتّل انقطاع از لذات معاصی است و پس از آن، تجرد نفس از آن انقطاع، و در مرحله نهایی فنای صفات در جمع به طور کلی و فنای ذات با ایمن شدن از دیگران.
[۵۷] نوربخش، اصطلاحات تصوّف ج۱۰، ص۱۳۸.




بر اساس درجات تبتّل، انواع تبتّل نسبت به افراد وجود دارد: تبتّل عامه، که انقطاع از ملاحظه مردم است؛ تبتّل مریدان که انقطاع از حظوظ نفسانی است؛ و تبتّل واصلان که انقطاع از هرچه غیر حق است.
[۵۸] ترینی قندهاری، قواعدالعرفاء و آداب الشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران، ص۳۱.




تبتل به معناى نخست در باب نکاح به کار رفته است.تبتل براى زنان همچون مردان کراهت دارد.



•علاوه بر قرآن.
حیدربن علی آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم لمحیی الدین ابن العربی، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، ج ۱، تهران ۱۳۵۳ ش.
ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمودمحمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵، چاپ افست بیروت.
ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج ۳، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
ابن قیّم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین »، چاپ محمد معتصم باللّه بغدادی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، قم ۱۴۰۴.
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۱۴، چاپ یعقوب عبدالنبی، قاهره.
عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان، ترجمه دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران ۱۳۶۱ ش.
علی بن محمد ترکه اصفهانی، عقل و عشق، یا، مناظرات خمس، چاپ اکرم جودی نعمتی، تهران ۱۳۷۵ ش.
نظام الدین بن اسحاق ترینی قندهاری، قواعدالعرفاء و آداب الشعراء:فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران، چاپ احمد مجاهد، تهران ۱۳۷۴ ش.
سلیمان بن علی تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس ۱۹۸۸، چاپ افست قم ۱۳۷۱ ش.
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمدعبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
حرعاملی.
محمودبن عمر زمخشری، اساس البلاغة، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳.
•محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت.
سمیح زین، مجمع البیان الحدیث:تفسیر مفردات الفاظ القرآن الکریم، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
محمدبن حسین سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی:بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش.
سیوطی.
طبرسی.
عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ ش.
عین القضاة، نامه های عین القضات همدانی، ج۲، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران ۱۳۵۰ ش.
محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.
خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
محمدبن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، جزء ۱۹، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطائف الاشارات، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۸۱ـ۱۹۸۳.
ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۷۱ ش.
محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، جزء ۴، با ترجمه و شرح هاشم رسولی، تهران ( ۱۳۸۷ ).
مجلسی.
جلال الدین محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۶۰ ش.
احمدبن محمد میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، چاپ علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۶۱ ش.
احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
•جواد نوربخش، فرهنگ نوربخش: اصطلاحات تصوّف، ج۱۰، لندن ۱۳۶۷ش.
پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران ۱۳۷۳ ش.


 
۱. مُزَّمّل/سوره۷۳، آیه۸.    
۲. نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص۳۲؛ زین، ذیل «بتل ».
۳. فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، ذیل «ب ت ل ».(
۴. جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة؛ ذیل «بتل ».    
۵. ازهری، تهذیب اللغة، ذیل «بتل ».
۶. فراهیدی، کتاب العین، ذیل «بتل ».    
۷. زمخشری، اساس البلاغه، ذیل «ب ت ل.
۸. زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ج۴، ص۶۳۹.
۹. ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجنان و روح الجنان ج۵، ص۴۱۸ـ۴۱۹.
۱۰. سیوطی، ج۶، ص ۲۷۸.
۱۱. طبرسی، ج۱۰، ص۵۶۸.
۱۲. فخر رازی، التفسیر الکبیر ج۳، ص۱۷۸ـ ۱۷۹.
۱۳. قشیری، لطائف الاشارات ج۳، ص۶۴۳.
۱۴. میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار ج۱، ص۲۷۴.
۱۵. سلمی، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ج۱، ص۱۶۸.
۱۶. کلینی، اصول کافی ج۲، جزء۴، ص۲۳۰ـ ۲۳۲.
۱۷. حرعاملی، ج۷، ص۴۹.
۱۸. مجلسی، ج۹، ص۳۳۷ـ ۳۳۸.
۱۹. جواهر الکلام ج۱۰، ص۳۶۹.    
۲۰. ابن ماجه، سنن ابن ماجة ج۱، ص۵۹۳.
۲۱. ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل ج۶، ص۱۲۵.
۲۲. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ج۱۰، جزء۱۹، ص۴۴.
۲۳. مجلسی، ج۱۰۰، ص۲۱۹.
۲۴. حر عاملی، ج۲۰، ص۱۶۵.
۲۵. نسائی، سنن النسائی ج۶، ص۵۸.
۲۶. ابن ماجه، سنن ابن ماجة ج۱، ص۵۹۳.
۲۷. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج۳، ص۲۲۸.
۲۸. نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ص۳۲؛ زین، ذیل «بتل ».
۲۹. تُرکة اصفهانی، عقل و عشق، یا، مناظرات خمس، ص۲۸، ۴۵.
۳۰. کلاباذی، متن و ترجمه کتاب تعرف، ص۹۹.
۳۱. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۳۲. ابن قیّم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۱.
۳۳. حمد/سوره۱، آیه۵.    
۳۴. ابن قیّم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۱.
۳۵. تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ج۱، ص۱۴۹.
۳۶. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۸.
۳۷. عین القضاة، نامه های عین القضات همدانی ج۲، ص۲۱.
۳۸. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۳۹. رعد/سوره۱۳، آیه۱۴.    
۴۰. ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۲.
۴۱. زُمَر/سوره۳۹، آیه۳۶.    
۴۲. آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص فی شرح فصوص الحکم لمحیی الدین ابن العربی ج۱، ص۳۲۰.
۴۳. انصاری، رساله صد میدان، ص۳۰۳، ۵۴۱.
۴۴. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۴۵. تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ج۱، ص۱۵۰ـ۱۵۱.
۴۶. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۹.
۴۷. ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۲.
۴۸. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۴۹. تلمسانی، شرح منازل السائرین الی الحق المبین ج۱، ص۱۵۱.
۵۰. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ص۱۲۹ـ۱۳۰.
۵۱. ابن قیم جوزیه، مدارج السالکین بین منازل « ایاک نعبد و ایاک نستعین » ج۲، ص۳۳.
۵۲. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۵۳. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۵۴. انصاری، شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، ص۳۰۲.
۵۵. انصاری، منازل السایرین، ص۵۸.
۵۶. مولانا جلال الدین بلخی، کتاب مثنوی معنوی ج۲، دفتر سوم، بیت۴۲۳۵.
۵۷. نوربخش، اصطلاحات تصوّف ج۱۰، ص۱۳۸.
۵۸. ترینی قندهاری، قواعدالعرفاء و آداب الشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران، ص۳۱.
۵۹. المهذب البارع ج۳،ص۱۹۴    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۲۸.    
دانشنامه جهان اسلام، مقاله شماره۳۲۱۱.    




جعبه ابزار