عوامل ایمان به خدا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای
ایمان آوردن مردم به
خدا عواملی وجود دارد از جمله آنها شناخت حقایقی است که در
قرآن کریم آمده، و یا
رسالت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای مردم و
دعوت آنها به ایمان به خدا و یا معجزات
پیامبران میباشد.
بیان
کفاره ظهار از طرف
خدا، برای
ایمان آوردن به خدا است:
«الذین یظـهرون منکم من نسائهم ما هن امهـتهم ان امهـتهم الاالــی ولدنهم وانهم لیقولون منکرا من القول وزورا وان الله لعفو غفور• والذین یظـهرون من نسائهم... • فمن لم یجد فصیام شهرین... فمن لم یستطع فاطعام ستین مسکینـا ذلک لتؤمنوا بالله...؛
کسانی که از شما نسبت به همسرانشان (ظهار) میکنند (و میگویند: أَنتِ عَلیَّ کَظهَرِ أُمّی، تو نسبت به من به منزله مادرم هستی)، آنان هرگز مادرانشان نیستند؛ مادرانشان تنها کسانیاند که آنها را به
دنیا آوردهاند! آنها سخنی
زشت و
باطل میگویند؛ و خداوند بخشنده و آمرزنده است• کسانی که همسران خود را (ظِهار) میکنند، ...• و کسی که توانایی (
آزاد کردن بردهای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از
آمیزش روزه بگیرد؛ و کسی که این را هم نتواند، شصت
مسکین را
اطعام کند؛ این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید ...»
اصولا تمام
کفارات جنبه بازدارنده و تربیتی دارد، و ای بسا کفارههائی که جنبه مالی دارد تأثیرش از غالب
تعزیرات که جنبه بدنی دارد بیشتر است. از آنجا که آزاد کردن یک
برده برای همه مردم امکان پذیر نیست، همانگونه که در
شأن نزول آیه نیز آمده،
اوس بن صامت، که این
آیات نخستین بار درباره او نازل گردید خدمت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرضه داشت من قادر بر پرداختن چنین
کفاره سنگینی نیستم، و اگر چنین کنم تمام هستی خود را باید از دست بدهم، و نیز ممکن است
انسان از نظر مالی قادر به آزاد کردن برده باشد اما بردهای برای این کار پیدا نشود، همانگونه که در عصر ما چنین است، لذا جهانی و جاودانگی بودن
اسلام ایجاب میکند که در مرحله بعد جانشینی برای آزادی بردگان ذکر شود به همین دلیل در آیه بعد میفرماید: و هر کس توانایی بر آزادی برده نداشته باشد دو ماه پی در پی قبل از
آمیزش جنسی روزه بگیردژ (فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین من قبل ان یتماسا).
این کفاره نیز اثر عمیق بازدارندهای دارد، بعلاوه از آنجا که روزه در تصفیه
روح و
تهذیب نفوس اثر عمیق دارد میتواند جلو تکرار اینگونه اعمال را در
آینده بگیرد. و از آنجا که بسیاری از مردم نیز قادر به انجام کفاره دوم یعنی دو ماه متوالی روزه نیستند، جانشین دیگری برای آن ذکر کرده، میفرماید: و هرگاه کسی نتواند دو ماه متوالی روزه بگیرد شصت
مسکین را
اطعام کند (فمن لم یستطع فاطعام ستین مسکینا).
سپس در دنباله
آیه بار دیگر به هدف اصلی اینگونه کفارات اشاره کرده میافزاید: این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید (ذلک لتؤمنوا بالله و رسوله). آری جبران
گناهان به وسیله کفارات پایههای ایمان را محکم میکند، و انسان را نسبت به مقررات الهی
علماء و عملا پایبند میسازد!.
ذلک لتؤمنوا بالله و رسوله، یعنی این که چنین حکمی
تشریع نموده، و این که چنین کفارههایی
واجب کردیم، و به این وسیله رابطه همسری را حفظ نمودیم، تا هر کس بخواهد بتواند به
همسر خود برگردد. و از سوی دیگر اینکه او را به این کفارات جریمه کردیم تا دیگر به سنتهای دوران
جاهلیت برنگردد، همه اینها برای این است که شما به خدا و رسولش ایمان آورده، رسوم جاهلیت را کنار بگذارید.
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، برای ایمان آوردن انسانها به خدا میباشد:
«قل یـایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعـا... فـامنوا بالله...؛
بگو: ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم؛ ... پس ایمان بیاورید به خدا ...»
«انا ارسلنـک شـهدا ومبشرا ونذیرا• لتؤمنوا بالله....؛
به
یقین ما تو را
گواه (بر اعمال آنها) و
بشارت دهنده و بیمدهنده فرستادیم، • تا (شما مردم) به خدا و رسولش ایمان بیاورید ...»
«.. والرسول یدعوکم لتؤمنوا بربکم...؛
... رسول (او) شما را میخواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید، ...»
این چند
آیه، فصل دوم از
آیات سوره است که در آن خدای سبحان پیامبر خود را از در
تعظیم و
تکریم چنین معرفی میکند که او را به عنوان شاهد و مبشر و
نذیر فرستاده،
اطاعت او اطاعت خدا، و
بیعت با او بیعت با خدا است.
فصل اول سوره در این مقام بود که بر پیامبر خود
منت بگذارد به اینکه فتح و
مغفرت و
اتمام نعمت و
هدایت و
نصرت ارزانیش داشته، و بر
مؤمنین منت بگذارد به اینکه سکینت را بر دلهایشان افکنده، و در نتیجه داخل بهشتشان میکند، و نیز
مشرکین و
منافقین را
تهدید کند به
غضب و
لعنت و
آتش.
انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا، مراد از
شاهد بودن آن جناب، شهادتش بر اعمال
امت، یعنی بر
ایمان و
کفر و
عمل صالح و
طالح آنها است. و مساله شهادت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
قرآن کریم مکرر آمده، که مراد از آن شهادت حمل در
دنیا است، و اما اداء شهادتها جایش در
آخرت است. و مبشر بودن آن جناب به این بود که افراد با ایمان و با
تقوی را به
قرب خدا و
ثواب جزیل او
بشارت میداد. و نذیر بودنش بدین جهت بود که
کفار و اعراض کنندگان را به
عذاب دردناک خدا انذار و تخویف میکرد.
لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلا، در قرائت مشهور همه فعلهای چهارگانه با تاء که علامت خطاب است قرائت شده. و در قرائت
ابن کثیر و
ابو عمرو با یاء که علامت غیبت است قرائت شده، و قرائت این دو با سیاق مناسبتر است.
و به هر حال لام در جمله لتؤمنوا لام تعلیل است، میفرماید: اگر ما تو را به عنوان شاهد و مبشر و نذیر فرستادیم برای این بود که به خدا و رسولش ایمان بیاورید. (و بنابر قرائت دوم: ایمان بیاورند).
در آیه بعد پنج دستور مهم به عنوان نتیجه و هدفی برای اوصاف پیشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان شده که دو دستور درباره اطاعت خداوند و
تسبیح و
نیایش او است، و سه دستور درباره اطاعت و
دفاع و تعظیم مقام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، میفرماید: هدف این است که ایمان به خداوند و رسولش بیاورید، و از او در برابر دشمنان دفاع نمائید، او را بزرگ دارید، و خدا را
صبح و
شام تسبیح و
تقدیس کنید (لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلا).
شناخت حقایق
قرآن، عامل ایمان به خدا و تعالیم او میباشد:
«واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا ءامنا فاکتبنا مع الشـهدین• وما لنا لا نؤمن بالله وما جاءنا من الحق ونطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصــلحین؛
و هر زمان آیاتی را که بر
پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را میبینی که (از
شوق،)
اشک میریزد، بخاطر حقیقتی که دریافتهاند؛ آنها میگویند: پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان
حق، در زمره یاران محمد) بنویس!• چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی که
آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!»
جمعی از آنان (همانند همراهان جعفر و جمعی از
مسیحیان حبشه) هنگامی که آیات قرآن را میشنیدند،
اشک شوق از دیدگانشان بخاطر دست یافتن به
حق سرازیر میشد (و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق). و با صراحت و
شهامت و بی نظری
صدا میزدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را از گواهان حق و همراهان محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و یاران او قرار ده (یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین). آنها بقدری تحت تاثیر آیات تکان دهنده این
کتاب آسمانی قرار میگرفتند که میگفتند: چگونه ممکن است ما به خداوند یگانه و حقایقی که از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالی که انتظار داریم ما را در زمره جمعیت
صالحان قرار دهد. (و ما لنا لا نؤمن بالله و ما جاءنا من الحق و نطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصالحین).
البته همانطور که در بالا اشاره کردیم، این مقایسه بیشتر درباره
یهود و مسیحیان معاصر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، زیرا یهود با اینکه دارای کتاب آسمانی بودند، بخاطر دلبستگی بیش از اندازه به مادیات، در صف مشرکانی قرار گرفته بودند که از نظر مذهبی با آنها هیچ وجه اشتراکی نداشتند، در حالی که در ابتدا،
یهودیان مبشران
اسلام محسوب میشدند و انحرافاتی همانند
تثلیث و
غلو مسیحیت را نداشتند، اما
دنیا پرستی شدید آنها را به کلی از حق بیگانه کرد، در حالی که مسیحیان آن عصر چنین نبودند. ولی
تاریخ گذشته و معاصر به ما میگوید: مسیحیان قرون بعد درباره اسلام و
مسلمین، مرتکب جنایاتی شدند که دست کمی از یهود نداشت.
پس از مشاهده
معجزه موسی علیهالسلام جادوگران
فرعون به
خداوند ایمان آوردند:
«واوحینا الی موسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف ما یافکون• فوقع الحق وبطـل ما کانوا یعملون• فغلبوا هنالک وانقلبوا صـغرین• والقی السحرة سـجدین• قالوا ءامنا برب العــلمین• رب موسی وهـرون؛
(ما) به
موسی وحی کردیم که: عصای خود را بیفکن! ناگهان (بصورت مار عظیمی در آمد که) وسایل دروغین آنها را به
سرعت بر میگرفت.• (در این هنگام،) حق آشکار شد؛ و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت.• و در آنجا (همگی) مغلوب شدند؛ و خوار و کوچک گشتند.• و ساحران (بیاختیار) به
سجده افتادند.• و گفتند: ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛• پروردگار موسی و
هارون!»
«والق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا انما صنعوا کید سـحر ولا یفلح الساحر حیث اتی• فالقی السحرة سجدا قالوا ءامنا برب هـرون وموسی• انا ءامنا بربنا لیغفر لنا خطـیـنا وما اکرهتنا علیه من السحر والله خیر وابقی؛
و آنچه را در
دست راست داری بیفکن، تمام آنچه را ساختهاند میبلعد! آنچه ساختهاند تنها مکر
ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!• (موسی عصای خود را افکند، و آنچه را که آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم!• ... ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از
سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و خدا بهتر و پایدارتر است!»
«فالقی موسی عصاه فاذا هی تلقف ما یافکون• فالقی السحرة سـجدین• قالوا ءامنا برب العــلمین• رب موسی وهـرون• قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ولاصلبنکم اجمعین• انا نطمع ان یغفر لنا ربنا خطـیـنا ان کنا اول المؤمنین؛
سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید!• فوراً همه ساحران به سجده افتادند.• گفتند: ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم،• پروردگار موسی و هارون!• (فرعون) گفت: آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و
استاد شماست که به شما
سحر آموخته (و این یک
توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع میکنم، و همه شما را به
دار میآویزم!•... • ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمانآورندگان بودیم!»
بعد از آنکه ساحران
سحر خود را انداختند به موسی وحی فرستادیم که تو نیز عصای خود را بینداز، وقتی انداخت آنا به صورت
مار بزرگی در آمده و شروع به بلعیدن سحرهای ساحران کرد. جمل: فوقع الحق، در این آیه
استعاره به
کنایه است، زیرا
حق را به چیزی
تشبیه کرده که قبلا پا در هوا و معلق بود، و معلوم نبود بالاخره در
زمین قرار میگیرد یا نه؟ لذا فرموده: حق واقع شد، و
باطل شد آن سحری که کرده بودند.
فغلبوا هنالک و انقلبوا صاغرین، یعنی فرعون و اصحابش در آن مجمع عظیمی که همه مردم از هر طرف هجوم آورده بودند مغلوب شدند، و لفظ هنالک که برای اشاره بدور است اشاره به همین مجمع است. و جمله: و انقلبوا صاغرین، به این معنا است که فرعون و اصحابش بعد از آن عزتی که در اجتماع داشتند به حالت
ذلت و خواری برگشت نمودند.
و القی السحرة ساجدین قالوا آمنا برب العالمین رب موسی و هارون، نفرمود: ساحران خود را به
سجده انداختند، بلکه فرمود: ساحران به سجده افتاده شدند تا کمال تاثیر معجزه موسی و خیره شدن ساحران را برساند، تو گویی فرموده است: وقتی عظمت معجزه را دیدند آن قدر دهشت کردند که بی اختیار به سجده در آمدند، بطوری که نفهمیدند چه کسی آنان را به حالت سجده در آورد، لذا خود را ناگزیر از ایمان به رب العالمین دیدند. و اینکه فرمود: رب موسی و هارون، برای این است که دلالت کند بر اینکه ایمان به خدا توام با ایمان به موسی و هارون است. بعضی گفته و یا شاید بگویند: اینکه: رب العالمین، را به رب موسی و هارون توضیح داد برای رفع توهمی بوده که در اینجا به
ذهن میرسد، توضیح اینکه
فرعون داشت ادعای
ربوبیت میکرد، و میگفت: رب العالمین منم، و با چنین وضعی اگر فقط میگفتند: ما ایمان آوردیم به رب العالمین، ممکن بود کسی
توهم کند که مقصودشان ایمان به فرعون است، لذا برای رفع این توهم مقصود خود را با جمله: رب موسی و هارون، توضیح دادند. لیکن این وجه خیلی روشن نیست، برای اینکه بت پرستان اصلا قائل به رب العالمین یعنی کسی که به حقیقت معنای این کلمه مالک و مدبر بلا واسطه جمیع اجزای عالم باشد نبودند، بلکه اجزای عالم و امور آن را در بین اربابهای مختلفی تقسیم نموده، و برای خدای تعالی تنها مقام" اله الآلهة، و رب الارباب، قائل بودند، نه اینکه هم رب ارباب باشد و هم رب مربوبهای آن ارباب.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «عوامل ایمان به خدا».