• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لعن بر بنی اسرائیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گرفتاری بنی اسرائیل به لعنت الهی، بخاطر عوامل گوناگون بود و اثرات زیادی بر آنها داشت که در ادامه بیان می‌شود.



گرفتاری بنی‌اسرائیل به لعنت الهی، کیفر پیمان شکنی آنان بود:
و لقد اخذ الله میثـق بنی اسرءیل... • فبما نقضهم میثـقهم لعنهم..
خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت‌... . ولى بخاطر پيمان‌شكنى، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم... .

فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة... خدای تعالی در آیه قبل سزای کفر و قدر ناشناسی نسبت به میثاق نامبرده را عبارت از گمراه شدن از راه میانه و مستقیم، و این ذکر اجمالی آن کیفر بود، و در آیه مورد بحث بطور مفصل آن کیفر را بیان می‌کند، و آن عبارت است از انواع نقمت‌ها و عذابها که خدای سبحان بعضی از آنها را که همان لعنت و تقسیه قلوب باشد را به خودش نسبت داده، چون این دو نقمت در واقع کار خود او است و بعضی دیگر را به خود بنی اسرائیل نسبت داده، و آن نقمتی است که جمله و لا تزال تطلع علی خائنة منهم، آن را در نظر دارد همه اینها کیفر همه کفرانهای آنان است، که در راس آنها کفر به میثاق است، و یا کیفر تنها کفر به میثاق است، برای اینکه سایر کفرهاشان در شکم این یک کفر خوابیده هم چنان که سایر کیفرهاشان در شکم کیفر آن نهفته است. آری راه وسطی که آنان گم کرده‌اند راه سعادتی است که آبادی دنیا و آخرت آنان در آن راه است. پس اینکه فرمود: فبما نقضهم میثاقهم، علی الظاهر مراد همان کفری است که در آیه قبلی از آن تهدید کرد.


اصحاب سبت تجاوزکاران بنی اسرائیل در روز شنبه بودند که به لعنت الهی دچار شدند:
یـایها الذین اوتوا الکتـب ءامنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارهآ او نلعنهم کما لعنآ اصحـب السبت...
ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم (و هماهنگ با نشانه‌هایی است که با شماست) ایمان بیاورید، پیش از آنکه صورت‌هایی را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت» (گروهی از تبهکاران بنی اسرائیل) را دور ساختیم و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنی است.

یا ایها الذین اوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم، در دنبال بحثی که در آیات سابق درباره اهل کتاب بود، در اینجا روی سخن را به خود آنها کرده می‌فرماید: ای کسانی که کتاب آسمانی به شما داده شده است ایمان بیاورید به آیات قرآن مجید که هماهنگ است با نشانه‌هایی که در کتب شما درباره آن وارد شده است، و مسلما شما با داشتن این همه نشانه‌ها از دیگران سزاوارترید که به این آئین پاک بگروید.
سپس آنها را تهدید می‌کند که سعی کنید پیش از آنکه گرفتار یکی از دو عقوبت شوید در برابر حق تسلیم گردید، نخست اینکه صورت‌های شما را بکلی محو کرده و تمام اعضایی که به وسیله آن حقایق را می‌بینید و می‌شنوید و درک می‌کنید از میان برده، سپس صورت‌های شما را به پشت سر بازگردانیم (من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها) شاید نیاز به یادآوری نداشته باشد که منظور از این جمله از کار افتادن عقل و هوش و چشم و گوش آنها از نظر عدم درک واقعیات زندگی و انحراف از صراط مستقیم است، همانطور که در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام نقل شده که فرمود: منظور از آن محو کردن وجوه آنها در مسیر هدایت و بازگرداندن آنها به عقب در مسیر گمراهی و ضلالت است.
توضیح اینکه: اهل کتاب، مخصوصا یهود، هنگامی که با آن همه نشانه‌های روشن در برابر حق تسلیم نشدند و آگاهانه به لجاجت و عناد برخاستند، و در صحنه‌های مختلف این خلافگویی و خلافکاری آگاهانه را تکرار کردند تدریجا به صورت یک طبیعت ثانوی برای آنها شد، گویی به کلی افکارشان مسخ و چشم و گوششان کور و کر شد و چنین کسانی به جای اینکه در زندگی به پیش بروند به قهقرا و عقب بازمی گردند و این است جزای آنهایی که حق را دانسته انکار می‌کنند. بنابراین منظور از طمس و محو و بازگرداندن به عقب در آیه فوق همان محو فکری و روحی و عقب گرد معنوی است.
و اما مجازات دوم که به آن تهدید شده‌اند این است که: آنها را از رحمت خود دور می‌سازیم همانطور که اصحاب سبت (جمعی از یهود بودند که در روز شنبه که موظف به تعطیل کسب و کار بودند بر خلاف فرمان پیامبر خود به ماهی گیری پرداختند و طغیان را به حد نهایت رساندند و به مجازات دردناکی گرفتار شدند.) را دور ساختیم (او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت).


گرفتاری بنی اسرائیل به لعنت الهی، مایه ایمان نیاوردن بسیاری از آنان بود:
وقالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بکفرهم فقلیلا ما یؤمنون.
و (آنها از روی استهزا) گفتند: دل‌های ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزی نمی‌فهمیم. آری، همین طور است!) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزی درک نمی‌کنند) و کمتر ایمان می‌آورند.

و قالوا قلوبنا غلف... ، و گفتند: دلهای ما در حجاب غفلت است بنابر قرائت معروف (لام ساکن باشد) و بنابر قرائت غیر معروف (که لام ضمه داشته باشد) گفتند: دلهای ما کانون نور دانش و معرفت است. این آیه دنباله داستان یهود و گفتار زشت و کردار بد آنها است یعنی آنها گفتند (بنابر قرائت معروف) که دلهای ما پذیرنده و قابل نیست و فائده‌ای در انذار و تهدید تو وجود ندارد زیرا ما درک نمی‌کنیم آنچه را که تو می‌گویی چون قابل فهم و درک نیست. ابوعلی فارسی می‌گوید: آنچه بواسطه آن معلومات درک می‌شود از حواس و سائر اعضاء اگر جهل و نادانی بآن نسبت داده شود منظور این است که مانعی از درک و فهم دارد و از همین قبیل است آیه شریفه: «افلا یتدبرون القرآن‌ام علی قلوب اقفالها» چرا در قرآن مجید تدبر و اندیشه بکار نمی‌برند مگر قفل بر این دلها زده شده و چون قفل مانع و حاجب است از وارد شدن لذا آن را در قلوب استعمال کرده‌اند و منظور این است که دلها درک نمی‌کنند و مطالب وارد آنها نمی‌شود مانند خانه که مقفل باشد.
شدت عناد آنان موجب می‌شد که در مشاهدات شک روا دارند و معلومات را نادیده انگارند و بنابر قرائت غیر معروف که غلف خوانده است معنای این جمله چنین است: یهود گفتند: دل‌های ما کانون علم و درک است و ما از دانشمندان هستیم و چنانچه مطالب تو قابل فهم بود و یا فائده‌ای در آن وجود داشت ما درک می‌کردیم و بدانش ما افزوده می‌شد یا اینکه منظور این است: ما آنچه به دل‌های خود مراجعه کردیم چیزی را که یاد آورنده مطالب تو باشد در آن نیافتیم در صورتی که اگر از سنخ دانش بودی بایست در آن کانون وجود داشته باشد.
بل لعنهم الله بکفرهم... بلکه دور کرده است ایشان را خداوند از رحمت خود بواسطه کفرشان. یعنی: مطلب آن طور نیست که اینان ادعا می‌کنند بلکه خداوند بسبب انکار و کفرشان نسبت به خدا و پیامبر آنان را از رحمت خود دور و از عنایات خویش مطرود ساخته است. گفته شده: معنای «لعنهم» این است که دلهای آنان را به کیفر کفر و انکار مسدود کرد.
فقلیلا ما یؤمنون... ایمان آنان ناچیز و اندک است.
این گروهی که ذکر شد ایمانشان نسبت به آنچه بر پیامبر اسلام نازل شده قلیل و ناچیز است اگر چه اعتراف به خدا و صفات خدا دارند لیکن چون رسالت آن پیامبر را باور نکردند و احکام و حدود او را نپذیرفتند پس قسمت مهم را انکار و آنچه را پذیرفتند ناچیز و قلیل است.


کافران بنی اسرائیل، گرفتار لعنت و نفرین داود علیه‌السلام شدند:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود...
کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و ...، لعن (و نفرین) شدند!... .

در این آیات برای اینکه از تقلیدهای کورکورانه اهل کتاب از پیشینیانشان جلوگیری کند اشاره به سرنوشت شوم آنها کرده و می‌گوید: کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم، لعن شدند و این دو پیامبر بزرگ از خدا خواستند که آنها را از رحمت خویش دور سازد (لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم) در اینکه چرا تنها نام این دو پیامبر برده شده است مفسران احتمالاتی داده‌اند گاهی گفته می‌شود، علت آن این است که سرشناسترین پیامبران بعد از موسی علیه‌السلام این دو پیامبر بودند، و گاهی گفته می‌شود که بسیاری از اهل کتاب افتخار می‌کردند که فرزندان داودند، قرآن با این جمله اعلام می‌کند که داود از کسانی که راه کفر و طغیان پیش گرفتند، متنفر بود، و بعضی گفته‌اند که این آیه اشاره به دو واقعه تاریخی است که خشم این دو پیامبر بزرگ را برانگیخت و جمعی از بنی اسرائیل را نفرین کردند، داود در مورد ساکنان شهر ساحلی ایله که به اصحاب سبت معروفند و سرگذشت آنها در سوره اعراف آمده، و حضرت مسیح درباره جمعی از پیروان خود که بعد از نزول مائده آسمانی باز هم راه انکار و مخالفت را پیش گرفتند لعن و نفرین نمود.
در هر حال آیه اشاره به این است که بودن جزء نژاد بنی اسرائیل و یا جزء اتباع مسیح، ما دام که هماهنگی با برنامه‌های آنها نبوده باشد باعث نجات کسی نخواهد شد بلکه خود این پیامبران از اینگونه افراد ابراز تنفر و انزجار کردند. جمله آخر آیه نیز این مطلب را تاکید می‌کند و می‌گوید: این اعلام تنفر و بیزاری بخاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند (ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون) به علاوه آنها به هیچ وجه مسئولیت اجتماعی برای خود قائل نبودند، و یکدیگر را از کار خلاف نهی نمی‌کردند، و حتی جمعی از نیکان آنها با سکوت و سازشکاری، افراد گناهکار را عملا تشویق می‌کردند (کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه) و به این ترتیب برنامه اعمال آنها بسیار زشت و ناپسند بود (لبئس ما کانوا یفعلون).


کافران بنی اسرائیل، گرفتار لعنت و نفرین عیسی علیه‌السلام شدند:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم...
کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعن (و نفرین) شدند!... .

این دو آیه، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را خبر می‌دهند به اینکه آنان که از اهل کتاب کفر ورزیدند، به زبان انبیای خود لعنت شدند، در عین حال تعریض به همانها هم هست که این لعنت بی جهت نبوده بلکه در اثر نافرمانی و تجاوزشان بوده است، و اینکه فرمود:
کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه... بیانی است برای جمله: و کانوا یعتدون.
تری کثیرا منهم یتولون الذین کفروا... این آیه از قبیل استشهاد و گواهی خواستن از حس و وجدان است، به این بیان که اگر قدر دین خود را می‌شناختند از آن دست بر نمی‌داشتند، و آن را لگدکوب تجاوزات خود نمی‌نمودند، و در نتیجه متدینین به دین خود را که همه اهل توحیدند دوست می‌داشتند، و از آنان که به کفر گراییده‌اند بیزاری می‌جستند.
در تفسیر این آیه روایاتی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و ائمه اهل بیت علیهم‌السلام نقل شده که بسیار آموزنده است.
در حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خوانیم:
لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنکر و لتاخذن علی ید السفیه و لتاطرنه علی الحق اطرا، او لیضربن الله قلوب بعضکم علی بعض و یلعنکم کما لعنهم:
حتما باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و دست افراد نادان را بگیرید و به سوی حق دعوت نمائید و الا خداوند قلوب شما را همانند یکدیگر می‌کند و شما را از رحمت خود دور می‌سازد همانطور که آنها را از رحمت خویش دور ساخت!.


کافران بنی اسرائیل، بر زبان داود علیه‌السلام و حضرت عیسی علیه‌السلام، مورد لعننفرین) قرار گرفتند و مسخ شدند.

۶.۱ - به صورت خوک

بر اثر لعنت داود علیه‌السلام گروهی از بنی اسرائیل به صورت خوک، مسخ شدند:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود...
کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعن (و نفرین) شدند!... .
از امام صادق علیه‌السّلام درباره آیه یاد شده روایت شده: گروهی از بنی اسرائیل بر اثر لعن داود علیه‌السّلام به خوک تبدیل شدند.

لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم: درباره این جمله، اقوالی شمرده‌اند:
۱. به زبان حضرت داود علیه‌السلام، لعن شدند و بصورت بوزینگان در آمدند و به زبان حضرت عیسی علیه‌السلام لعن شدند و بصورت خوکان مسخ شدند. علت این که از پیامبران پس از موسی، فقط داود و عیسی را ذکر می‌کند، این است که این دو، از دیگران مشهورترند. ذکر نام داود، او را از ذکر نام پسرش سلیمان بی نیاز کرد، زیرا پدر و پسر، سخنشان یکی بود.
امام باقر علیه‌السّلام فرمود: داود اهل «ایله» را بواسطه گناهی که در روز شنبه، مرتکب شده بودند، لعن کرد. این گناه در زمان وی روی داد. او بدرگاه خدا عرض کرد: «خدایا لباس لعنت بر آنها بپوشان...» و خداوند آنها را بشکل بوزینگان در آورد، عیسی علیه‌السلام کسانی را لعن کرد که بر آنها مائده نازل شد و کفر ورزیدند.
۲. ابن عباس گوید: مقصود این است که آنان در زبور و انجیل، لعن شده‌اند، یعنی خداوند کافران بنی اسرائیل را در زبور و انجیل که از زبان داود و عیسی است لعن کرده است.
۳. زجاج گوید: از آنجا که داود و عیسی دانسته بودند که حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله از جانب خدا مبعوث می‌شود، کسانی را که به او کفر بورزند، لعن کردند.
قول اول صحیحتر است، مقصود این است که خداوند آنان را (به اثبات کفر) از آمرزش خود مایوس کرده است، زیرا پیامبران، عقوبت آنها را از خداوند مسالت کرده و دعای آنها مستجاب است، اینکه لعنت را از زبان داود و عیسی نقل می‌کند برای این است که گمان نکنند که آنها را پیش انبیاء مقامی است که سبب نجات آنها از کیفر خواهد شد. ذلک: اشاره به لعنتی است که ذکر شد.

۶.۲ - به صورت میمون

مسخ گروهی از بنی اسرائیل به صورت میمون، بر اثر لعنت عیسی علیه‌السلام بود:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم...
کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعن (و نفرین) شدند!... .
از امام صادق علیه‌السّلام درباره آیه مزبور روایت شده: ... گروهی از بنی اسرائیل بر اثر لعن عیسی علیه‌السّلام به میمون تبدیل شدند.


بنی‌اسرائیل بر اثر عواملی که در ادامه خواهد آمد دچار لعن خدا و پیامبرانشان شدند.

۷.۱ - اصرار بر گناه

تاثیر ناپذیری گروهی از بنی اسرائیل، در برابر نهی از منکر، مایه لعنت آنان شد:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا وکانوا یعتدون• کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون.
کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود و عیسی بن مریم، لعن (و نفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز می‌نمودند. آنها از اعمال زشتی که انجام می‌دادند، یکدیگر را نهی نمی‌کردند چه بدکاری انجام می‌دادند!

برداشت یاد شده بدان احتمال است که «لایتناهون» به معنای «لاینتهون» باشد. یعنی بنی اسرائیل به نهی‌ها ترتیب اثر نمی‌دادند و دست از کار زشت بر نمی‌داشتند.
آنان یکدیگر را نهی نمی‌کردند و کارهای زشت را بدون توجه به منع خداوند، مرتکب می‌شدند، ابن عباس گوید: بنی اسرائیل سه فرقه بودند: فرقه‌ای که در «روز شنبه» مرتکب معصیت شدند و فرقه‌ای که آنها را از این کار نهی می‌کردند ولی از معاشرت آنها خودداری نکردند و فرقه‌ای که آنها را نهی کردند و از آنها جدا شدند، دو فرقه اول ملعون شمرده شدند، از این‌رو پیامبر گرامی اسلام فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر کنید، دست نادان را بگیرید و او را به راه حق بیاورید وگرنه خداوند دل‌های شما را بهم مربوط می‌سازد و همه شما را لعنت می‌کند.»
علت اینکه کار زشت را «منکر» نامند، این است که: عقل کار نیکو را می‌پسندد و با آن آشناست و کار زشت را نمی‌پسندد و با آن نا آشناست، بنابراین هر چه را عقل انکار کند، ناپسند و زشت و هر چه را انکار نکند، پسندیده است.
برخی گفته‌اند، منظور از «منکر» این است که آنها در روز شنبه، ماهی صید کردند و برخی گفته‌اند: منظور این است که در برابر داوری‌های خود رشوه می‌گرفتند و برخی گفته‌اند: مقصود خوردن ربا و گرفتن قیمت «پیه» است.
سپس سوگند یاد کرده، می‌فرماید:
لبئس ما کانوا یفعلون: کردار آنها زشت است، تری کثیرا منهم یتولون الذین کفروا: مقصود این است که: بسیاری از یهودیان، با کفار مکه روابط دوستی دارند، مثل: کعب بن اشرف، و همکارانش که سپاه مشرکان را علیه پیامبر خدا برانگیختند، این مطلب را ذیل آیه: «و یقولون للذین کفروا هؤلاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا» (نساء ۵۱) بیان کرده‌ایم، امام باقر علیه‌السّلام فرمود: آنان پادشاهان جبار را دوست می‌داشتند و هوی و هوس آنان را برایشان می‌آراستند، تا از دنیای آنها برخوردار شوند، بدین ترتیب آنها را بر اثر کارهای زشت و عقاید ناپسند، توبیخ می‌کند.

۷.۲ - تجاوزگری

تجاوزگری گروهی از بنی اسرائیل، موجب گرفتاری آنان به لعنت و نفرین داود و عیسی علیهماالسلام شد:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون.
كافران بنى اسرائيل، بر زبان داوود و عيسى بن مريم، لعن (و نفرين) شدند! اين بخاطر آن بود كه گناه كردند، و تجاوز مى‌نمودند.

لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود، کافران از بنی اسرائیل به واسطه گناه و تجاوزشان در روز شنبه به زبان داود لعن شدند، او نفرین کرد و گفت: «خدایا لباس لعنت را مانند ردا بر آنها بپوشان»، و خداوند آنان را به شکل بوزینه درآورد.
و عیسی ابن مریم و به زبان حضرت عیسی علیه‌السّلام نیز لعن شدند. او کسانی را که پس از نزول مائده آسمانی راه انکار و مخالفت در پیش گرفتند، نفرین کرد و گفت: خدایا کسانی را که پس از خوردن غذا از سفره آسمانی کفر ورزیدند به عذابی گرفتار کن که هیچ یک از جهانیان را بدان معذب نمی‌سازی، و آنها را از رحمت خویش دور کن چنان که «اصحاب سبت» را از رحمت خود دور ساختی، آنها به شکل خوک درآمدند و حدود پنج هزار نفر بودند. ذلک بما عصوا، یعنی این لعن زشت به واسطه معصیت و تجاوز ایشان بود.

۷.۳ - ترک نهی از منکر

بی اعتنایی کافران بنی اسرائیل به وظیفه الهی نهی از منکر، باعث لعنت آنان شد:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم ذلک... • کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه...
برداشت مزبور بر این احتمال استوار است که «لایتناهون» به معنای «لاینهون» باشد. یعنی همدیگر را بازنمی داشتند.
یعنی این لعن زشت به واسطه معصیت و تجاوز ایشان بود. سپس معصیت و تجاوز را تفسیر کرده و می‌فرماید: کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه، یعنی یکدیگر را از انجام منکر نهی نمی‌کردند. سپس فرموده: لبئس ما کانوا یفعلون این جمله برای ابراز شگفتی از بدی کردار آنان است، از این رو با لام قسم تاکید شده است. و می‌توان گفت معنای آن این است که آنها از انجام منکر خودداری نمی‌کردند، بلکه بر آن اصرار می‌ورزیدند و پیوسته منکر را انجام می‌دادند.

۷.۴ - عصیانگری

گرفتاری کافران بنی اسرائیل به لعنت داود و عیسی علیهما السلام، برخاسته از عصیان پیشگی آنان بود:
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا...
كافران بنى اسرائيل، بر زبان داوود و عيسى بن مريم، لعن (و نفرين) شدند! اين بخاطر آن بود كه گناه كردند، و تجاوز مى‌نمودند.

۷.۵ - عهدشکنی

پیمان شکنی بنی اسرائیل، موجب گرفتاری آنان به لعنت الهی شد:
ولقد اخذ الله میثـق بنی اسرءیل... • فبما نقضهم میثـقهم لعنهم...
خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت.... ولی بخاطر پیمان شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم.... .

در تعقیب بحثی که درباره پیمان خدا با بنی اسرائیل در آیه قبل گذشت، در این آیه اشاره به پیمان شکنی آنها و عواقب این پیمان شکنی می‌کند و می‌فرماید: چون آنها پیمان خود را نقض کردند ما آنها را طرد کردیم و از رحمت خود دور ساختیم و دلهای آنها را سخت و سنگین نمودیم. (فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة). در حقیقت آنها به جرم پیمان شکنی با این دو مجازات، کیفر دیدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افکار و قلوب آنها متحجر و غیر قابل انعطاف شد.

۷.۶ - کفر

کفرورزی بنی اسرائیل، سبب لعنت و محرومیت آنان از رحمت الهی شد:
وقالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بکفرهم فقلیلا ما یؤمنون• ولما جاءهم کتـب من عند الله مصدق لما معهم وکانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به فلعنة الله علی الکـفرین.

و (آنها از روی استهزا ) گفتند: دلهای ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چیزی نمی‌فهمیم. آری، همین طور است! ) خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همین دلیل، چیزی درک نمی‌کنند) و کمتر ایمان می‌آورند. و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‌هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‌دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند لعنت خدا بر کافران باد!
لعن الذین کفروا من بنی اسرءیل علی لسان داود وعیسی ابن مریم...
كافران بنى اسرائيل، بر زبان داوود و عيسى بن مريم، لعن (و نفرين) شدند! ... .

باز در این آیات سخن از یهود و ماجراهای زندگی آنها است، آنها با عشق و علاقه مخصوصی برای ایمان به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در سرزمین مدینه سکنی گزیده بودند، و نشانه‌های پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را در کتاب آسمانی خود تورات می‌خواندند، و با بی‌صبری در انتظار ظهورش بودند، ولی هنگامی که از طرف خداوند کتابی (قرآن) به آنها رسید که موافق نشانه‌هایی بود که یهود با خود داشتند با اینکه پیش از این جریان خود را به ظهور این پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نوید می‌دادند و با ظهور این پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم امید فتح بر دشمنان داشتند، آری هنگامی که این کتاب و پیامبری را که از قبل شناخته بودند، نزدشان آمد نسبت به او کافر شدند (و لما جاءهم کتاب من عند الله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به). لعنت خداوند بر کافران باد (فلعنة الله علی الکافرین).
آری گاه انسان عاشقانه به دنبال حقیقتی می‌دود، ولی هنگامی که به آن رسید و آن را مخالف منافع شخصی خود دید بر اثر هوا پرستی به آن پشت پا می‌زند و آن را وداع می‌گوید بلکه گاه به مخالفتش بر می‌خیزد.


۱. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۵، ص۳۹۱.    
۴. نساء/سوره۴، آیه۴۷.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم، ج۳، ص۴۴۹-۴۵۰.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۸۸.    
۷. محمد/سوره۴۷، آیه۲۴.    
۸. مجمع البیان، طبرسی، ج۱، ص۲۹۷.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۱۰. تفسیر نمونه، مکارم، ج۵، ص۴۲.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۱۲. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج‌۶، ص۱۱۲.    
۱۳. تفسیر نمونه، مکارم، ج۵، ص۴۴.    
۱۴. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۱۵. الکافی، شیخ کلینی، ج۸، ص۲۰۰.    
۱۶. تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج۱، ص۶۶۰.    
۱۷. مجمع البیان، طبرسی، ج۷، ص۱۴۰.    
۱۸. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۱۹. الکافی، شیخ کلینی، ج۸، ص۲۰۰.    
۲۰. تفسیر نورالثقلین، حویزی، ج۱، ص۶۶۰.    
۲۱. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۲۲. مائده/سوره۵، آیه۷۹.    
۲۳. مجمع البیان، طبرسی، ج۳، ص۳۹۷.    
۲۴. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۲۵. جوامع الجامع، طبرسی، ج‌۱، ص۵۲۳.    
۲۶. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۲۷. مائده/سوره۵، آیه۷۹.    
۲۸. جوامع الجامع، طبرسی، ج‌۱، ص۵۲۴.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۳۲. تفسیر نمونه، مکارم، ج۴، ص۳۱۱.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۸۸.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۳۵. مائده/سوره۵، آیه۷۸.    
۳۶. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱، ص۳۴۴.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «لعن بر بنی اسرائیل».    



جعبه ابزار